اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

سبک زندگی امام تقی الجواد(ع) بخش دوم

مومن سبک زندگی اش اسلامی و قرآنی است. این گونه است که هماره در راه شناخت سبک زندگی به سراغ آموزه های وحیانی قرآن و روایات معتبر از پیشوایان معصوم (ع) می رود و همان طوری که خداوند فرمان داده آنان را اسوه های حسنه قرار داده و زندگی خویش را بر اساس سنت و سیره معتبر آنان سامان می دهد. از جمله پیشوایان معصوم(ع) حضرت امام محمدتقی(ع) است که نویسنده در این مطلب به سراغ آموزه هایش رفته تا فلسفه و سبک زندگی آن حضرت(ع) را در سنت و سیره ایشان ره گیری و تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

ترک نفاق در دوستى با خـدا

انسان مومن به این امور ایمان دارد که خداوند خالق و مالک و رب هستی از جمله جان و نفس اوست. بر این باور است که خداوند به علم شهودی و حضوری بر همه هستی داناست و چیزی نیست که بیرون از علم شهودی و حضوری او باشد. پس هر چیزی در پیشگاه خداوند حاضر است و این گونه نیست که چیزی بر او نهان و مخفی باشد و یا غیب تلقی شود. از آن جایی که همه هستی از جمله انسان در ایجاد و بقا نیازمند فیض دایمی خداوند است، قطع هر گونه پیوند به معنای نیستی و نابودی انسان خواهد بود. فقر هویتی و ذاتی انسان می طلبد تا هماره از خداوند غنی حمید فیض بطلبد تا باقی و برقرار باشد.(فاطر، آیه 15) این ارتباط میان خدا و انسان و بلکه هر موجودی چنان است که خدا از خود آن موجود به خودش نزدیک تر است. از همین روست که خداوند می فرماید: وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ؛ ما به نفس انسان از شاهرگ گردنش نزدیک تریم.(ق، آیه 16)

پس خداوند به حقیقت انسان که همان نفس اوست به خودش نزدیک تر است؛ زیرا اگر شاهرگ حیاتی انسان موجب بقای اوست، این خداوند است که این شاهرگ را حفظ کرده و بقای او را تضمین می کند و بلکه حتی نفس و روان آدمی به فیض الهی است. این نزدیکی تا جایی است که خداوند در جایی دیگر می فرماید: وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ؛ بدانيد كه خدا ميان آدمى و دلش حايل مى‏گردد.(انفال، آیه 24) به این معنا که خداوند میان شخص و حقیقت او قرار می گیرد؛ چرا که قلب آدمی تعبیری دیگر از مراتب نفس انسانی است؛ زیرا قوه ادراکی بشر را قلب می گویند که از قوای نفس انسانی است.(اعراف، ایه 179؛ توبه، آیه 87؛ نجم، آیه 11)

خداوند در آیات قرآنی بیان می کند که هماره به انسان است و این معیت و همراهی یک همراهی قیومیتی است،(حدید، آیه 4) به این معنا که همراه وجودی خدا با انسان و هر موجودی دیگر در هستی است که موجب بقا او می شود به طوری که اگر خدا را از چیزی برداری نیست و نابود.

وقتی خداوند به هر موجودی از جمله انسان این گونه نزدیک است که بقای موجود به حضور معیتی و افاضاتی خداوند است، پس خداوند می بایست به همه ابعاد موجودی هر موجودی احاطه کامل علمی داشته باشد. از همین روست که خداوند از احاطه علمی خود نسبت به هر موجودی و عدم احاطه علمی موجودات به خود و یا دیگران در آیاتی از قرآن خبر می دهد.(نگاه کنید: بقره، آیه 255؛ طه، آیه 110)

چنین احاطه علمی خداوند به موجودات هستی به معنای آگاهی از سر و خفی و اخفی موجودات است به طوری که اگر خود موجود به ضمیر ناخودآگاه خویش علم نداشته باشد، خداوند چنین علمی را داراست. خداوند در آیه 7 سوره طه می فرماید: فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى؛ او نهان و نهان‏تر را مى‏داند. هم چنین در آیه 1 سوره ممتحنه می فرماید: وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ؛ در حالى كه من به آنچه پنهان داشتيد و آنچه آشكار نموديد داناترم.

مومن هر گاه به چنین ایمانی دست یافت به طور طبیعی کاری می کند که رضایت خداوند در آن باشد و در نیت و باطن خویش به گونه ای نیست که در ظاهر و رفتار خویش طور دیگری باشد. اگر کافر نفاق می ورزد و خود را مسلمان نشان می دهد تا از آسیب های دولت و حکومت اسلامی در امان ماند و از برکات دولت اسلامی سود برد، مسلمان نباید نفاق ورزد و به گونه ای خود را نشان دهد که از اولیای و دوستان خدا ولی در باطن دشمن خدا است. کسی که خود را مسلمان نشان می دهد و ربا می خورد و به جنگ خدا می رود و یا در ظاهر لباس اسلام برتن می کند و در باطن جامه شیطان و هواهای نفسانی بر تن دارد و استکبار می ورزد. امام جواد عليه السلام به مسلمان و مومن هشدار می دهد و می فرماید: لاتَكُنْ وَليّا لِلّهِ فىِ الْعَلانِيّةِ، عَـدُوّا لَهُ فِى السِّـرِ؛ اينگونه مباش كه در ظاهر با خدا دوستى كنى و در پنـهانى دشـمنى.( بحار الانوار، ج 78، ص 365)

برخی از مسلمانان با نشانه های اسلامی در جامعه ظاهر می شوند و یا خود را از علمای اسلام معرفی می کنند و در جامه اولیای الهی ظاهر می شوند تا این گونه افرادی را دور خود جمع کنند، در حالی که در باطن بنده خدا نبوده، بلکه بنده هواهای نفسانی و شیطان هستند و هواهای نفسانی را خدای خویش قرار داده اند(فرقان، آیه 43؛ جاثیه ، آیه 23)؛ چنین افرادی به جنگ خدا رفته و دشمن خدایند و باید از این گونه رفتار بسیار بر خود و عاقبت خویش بترسند و هراسان باشند؛ زیرا خشم خداوند آنان را در دنیا و آخرت خوار و ذلیل می کند.

البته بسیاری از افراد نفاق می ورزند و گمان می کنند که کسی از آن آگاه نخواهد شد ولی باید گفت که روزگار افشـاگر بسیاری از اسرار و رازها خواهد بود. امام محمد تقى عليه السلام در این باره هشدار داده و فرموده است: اَلْأيّامُ تَهْتِكُ لَكَ الاَمْرَ عَنِ الأسْرارِ الْكامِنَةِ؛ روزگار از رازهاى نهفته برايت پرده بر مى دارد. (بحارالانوار، ج 78، ص 365)

در آیات قرآنی از پيـروى از هواى نفس بر حذر داشته شده است ؛ زیرا شیطان خواهان آن است که انسان از هواهای نفسانی پیروی کرده و در نهایت خدا و دین را کنار بگذارد و به دوزخ برود. از همین روست که امام جواد عليه السلام فرمود: مـَنْ اَطاعَ هـَواهُ اَعْطى عَدُوَّهُ مُناهُ؛ كسى كه از هواى نفس خود اطاعت كند آرزوهاى دشمن خويش را برآورده است. (سفينة البحار، ص 728) یعنی کسی که هواهای نفسانی اش را پیروی می کند در حقیقت به خواسته های شیطان این دشمن سوگند خورده تن داده و رضایت او را برآورده کرده و آرزوی ابلیس را تحقق بخشیده است.

انسان مواظب باشد که شهوت بر او سوار نشود؛ زیرا کسی که اهل شهوت است زمانی می رسد که شهوت بر او سوار می شود و عنان اختیارش را در دست می گیرد. این گونه است که گرفتار گنـاه نابخشـودنى می شود که رنگ سعادت را بدان نخواهد دید. امام جواد عليه السلام فرموده است: راكِبُ الشَّهَواتِ لاتُسْتَقالُ لَهُ عَثْرَةٌ؛ كسى كه بر مركب شهوت سوار است، هيچ لغزشى، از او بخـشوده نمى شود. (بحارالانوار، ج 70، ص 78)

تـولىّ و تبـرّى

بر اساس آموزه های وحیانی اسلام، آن چه به زندگی انسان معنا و مفهوم ایمانی یا ضد ایمانی می دهد و کفر و ایمان شخص را نشان داده و به رخ می کشد، همان تولی و تبری است. اگر کسی هر کاری بکند ولی ولایت خدا را در همه ابعاد زندگی خویش به نمایش نگذارد و در همان حال به تبری از دشمنان خدا نپردازد، نمی توان گفت که او مومن واقعی است. اگر در اسلام سفارش شده تا نسبت به دنیا زهد ورزد و دلبسته به دنیا نشود و با آن که از نعمت های طیب الهی در دنیا بهره می گیرد به آن علاقه و تعلق پیدا نکند، و از غیر خداوند فرار کند ، این ها همه موجب می شود تا بخشی از حقیقت ایمان را به نمایش گذارد، آن چه تمام حقیقت ایمان فرد را نشان می دهد همان ولایت الهی و تبری از غیر است که در آیات قرآنی به عنوان طاغوت از آن ها یاد شده است.(بقره، آیات 256 و 257؛ نساء، آیات 51 و 60 و 76 و ایات دیگر)

بنابراین حقیقت ایمان همان شعار«لا اله الا الله » است که با نفی طاغوت و جبت و مانند آن ها شروع وبا اثبات خداوند تمام می شود. پس اگر کسی چنین تولی و تبری نداشته باشد از ایمان و اسلام بهره ای نبرده است. کسی که به کدخدای دروغین و مستکبر جهان دلبسته است و تحت حاکمیت و ولایت او قرار می گیرد و با او پیمان می بندد، از ولایت الهی خارج شده است. چنین شخصی هر چند که نماز می خواند و روزه می گیرد و حتی از زاهد دهر باشد ولی چون تحت ولایت طاغوت رفته و از ولایت الهی خارج شده نمی تواند مدعی ایمان و اسلام باشد. امام محمد تقى عليه السلام در این باره فرموده است: اَوْحَى اللّهُ اِلى بَعْضِ الأنبِياءِ: أمّا زُهْدُكَ في الدُّنيا فَتُعَجِّلُكَ الرّاحَةَ وَامّا انْقِطاعُكَ اِلىَّ فَيُعَزِّزُكَ بي، وَلكِنْ هَلْ عادَيْتَ لي عَدُوّا وَ والَيْتَ لي وَليّا؛ خـداوند به يكى از پيامبران وحـى كرد: امّا زُهد تو، آسايشى را به دنبال دارد كه به زودى به تو خواهد رسيد، امّا جدايى از ديگران و پيوستنت به من، تو را عزيز خواهد كرد، (اينها براى خودت بود) امّا آيا براى من با دشمنم دشمنى كردى؟ و با دوستم رفاقت كردى؟ (تحف العقول، ص 726)

تولی و هـمراهى با امـامان(ع)

از مصادیق بارز تولی و تبری نسبت به خدا و دشمنان خدا باید به ولایت نسبت به معصومان(ع) از پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان(ع) و تبری از دشمنان آنان به عنوان مصادیق عینی و دنیوی آن اشاره کرد. کسی که مدعی ایمان به خدااست و خود را از اولیا و دوستان الهی معرفی می کند باید ضمن تبری از دشمنان خدا، در عمل ولایت معصوم(ع) را پذیرفته و نسبت به ولایت دشمنان ایشان تبری جوید. این سبک زندگی اسلامی است که موجب سعادت دنیا و آخرت و رهایی و نجات از دوزخ خواهد شد.

اِسْماعيلِ بنِ سَهْلٍ می گوید: كَتَبْتُ اِلى اَبى جَعفرِالثّانى عليه السلام: عَلِّمِنى شَيْئا إذا أنَا قُلْتُهُ كُنْتُ مَعَكُمْ فِى الدُّنيا وَالآخِرةِ، قالَ: فَـكَتَبَ بِخَـطِّهِ أَعْـرِفْهُ: اَكْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ «إنّا أنزَلْناهُ» وَرَطِّبْ شَفَتَيْكَ بِالأسْتِغْفارِ؛ اسماعيل بن سهل گويد: خدمت امام جواد عليه السلام نوشتم، چيزى به من تعليم فرما كه اگر آن را بگويم (بخوانم) در دنيا و آخرت با شما باشم. حضرت به خط خود نوشت: سـوره «انا انزالناه» را زيـاد بخـوان و لبهايت به گفتن استغـفار « تـر » باشـد، ؛ يعنى آنقدر استغفار كُنى كه هيچگاه لبت خشك نشود. (ثواب الاعـمال، ص 197)

می دانیم که سوره توحید بیانگر نسبت خداوند و توصیف و وصف الهی است و کسی که حقیقت این سوره را درک کرده باشد خداشناس بوده و معرفت به رب العالمین پیدا می کند؛ هم چنین سوره قدر نسبت و وصف پیامبر(ص) و معصومان(ع) است؛ زیرا خداوند در این سوره جایگاه و منزلت آنان را تبیین کرده است و بیان نموده که ایشان چگونه مقدرات عالم را ابلاغ و اجرایی می کنند.

هم چنین انسان باید هماره تحت مغفرت الهی رفته و آمرزش بخواهد؛ زیرا استغفار کردن سه خاصیت دفع بلا و رفع بلا و جلب منفعت را دارد که در ایات و روایات بیان شده است. بر همین اساس گفته شده که مومن در روز دست کم هفتاد بار استغفار می کند.

نيـازهاى سه گانه مـؤمن در زندگی

مومن باید سبک زندگی خود را به گونه ای سامان دهد تا هماره از برکات معنوی و مادی الهی بهره مند باشد. البته انسان نیازهای بسیاری دارد ولی به نظر امام محمد تقى عليه السلام سه نیاز در میان نیازهای بشر برجسته تر و اساسی تر و مهم است. ایشان فرموده است: اَلْمُؤمِنُ يَحْتاجُ اِلى تَوْفيقٍ مِنَ اللّهِ وَواعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَقَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ؛ مـؤمن به سه چـيز مـحتاج است: 1 ـ توفيق الهى، كه كارها را به خوبى به پيش ببرد. 2 ـ واعظ درونى كه هرلحظه او را پند و انذار دهد. 3 ـ پذيرش نصحيت كسى كه او را پند مى دهد. (تحف العقول، ص 729)

این که انسان هماره به توفیق الهی نیاز دارد یک واقعیتی است که می توان از مطلب پیشین نیز به دست آورد؛ زیرا انسان فقر هویتی و ذاتی دارد و همه هستی او نیازمند به خداوند غنی حمید است(فاطر، آیه 12)؛ و از سوی دیگر هیچ در هستی در اختیار بشر آن چنان که باید و شاید نیست، بلکه همه هستی به گونه ای طراحی شده تا بر اساس حکمت و مصلحت الهی در مسیری برود و باشد. بنابراین اگر انسان بخواهد هر کاری را انجام دهد تا وفق رضایت و حکمت و مصلحت الهی نباشد آن چیز شدنی نیست و تحقق نمی یابد. از همین رو، انسان هماره نیازمند توفیق الهی است تا میان آن چه می خواهد با حکمت و مصلحت یک وفاقی را ایجاد کند و انسان بتواند بر اساس آن وفاق الهی به هدف و مقصد و مقصود و مطلوب خویش برسد.

هم چنین انسان هماره در خطر است؛ زیرا یک دشمن درونی به نام هواها و خواسته های نفسانی و یک دشمن بیرونی وسوسه گر به عنوان شیاطین در اطراف دل او می گردد و طواف می کند تا به درون راه یافته و او را بفریبد و گمراه کرده و به ضلالت و شقاوت بکشاند.(اعراف، آیه 201) بنابراین، هر دم ممکن است کسی در روانش زمزمه فساد و تباهی کند و انسان گمان کند که فکر و اندیشه خودش است ؛ در حالی که چنین نیست و این هواهای نفسانی یا زمزمه ها ونجواهای شیطانی است که در گوش جانش زمزمه می کند. (مجادله، آیه 10) پس نیازمند یک موعظه کننده دایمی است تا او را به مراعات و مراقبت بخوانند و هشدارهای لازم و ضروری را بدهد تا به خطا و گناه نرود و اگر اشتباه و خطا و گناهی کرد او را به توبه و استغفار و پوزش و عذر خواهی تشویق و ترغیب کند. این واعظ درونی همان عقل و الهام الهی و نفس لوامه در مراتبی دیگر است. به این معنا که عقل و الهامات فجوری و تقوایی الهی در نفس (شمس، آیات 7 تا 10) به انسان راه و چاه را نشان می دهد و گرایش و گریزش به خیر و شر را می نمایاند و به طور طبیعی او را به سوی خیر می برد و از شرور دور نگه می دارد تا این گونه رستگار و خوشبخت شود؛ از سوی دیگر هر گاه خطا و گناه و اشتباهی کرد او را بیدار می کند و سرزنش می کند که بر گردد و توبه کند.(قیامت، آیه 2) اگر انسان با چنین واعظی در زندگی خود همراه و همدل باشد دیگر مشکلی نخواهد داشت و خوشبختی را در دنیا و آخرت برای خود رقم می زند. پس دومین نیاز هر انسانی یک واعظ درونی از الهامات قلبی و نفس لوامه است که او را هماره همراهی کند.

امام محمد تقى عليه السلام در جایی دیگر به انسان ها هشدار می دهد و می فرماید: مَنْ اَصْـغى اِلى نـاطِـقٍ فَقَدْ عَبَـدَهُ، فَإنْ كانَ النـّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقـَدْ عَبَدَاللّهَ، وَاِنْ كانَ النّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبْلِيسَ فَـقَـدْ عَبَـدَ إبْـليـسَ؛ هركس به گوينده اى گوش دهد (از او حرف شنوى داشته باشد) او را پرستيده، پس اگر گوينده سخن از خدا بگويد، او نيز خدا را عبادت كرده است، و اگر از شيـطان بـگويد، او هم بنده شيطان شده است. (تحف العقول، ص 726)

پس این گوینده درونی یا بیرونی اگر سخن حق و بندگی بگوید و انسان را به خیر و پاکی و شریعت و معروف و خوبی ها دعوت کند، دعوت گر خوب و گرنه دعوت کننده شیطانی به شر است.

سومین نیاز هر انسانی همراهی یک نصیحت گر بیرونی است که البته این مشروط به همراهی همان قلب سالم و سلیم است که نصیحت پذیر باشد. البته معلوم است که میان موعظه و نصیحت تفاوت است. موعظه به کلیات توجه دارد و تذکرات کلی نسبت به معروف و منکر می دهد و می گوید معروف چیست و منکر چیست و این انسان باید پیرو معروف بوده و از منکر پرهیز کند. اما نصیحت به جزئیات کار دارد و ناصح کسی است که با توجه به خطاها و گناهان موردی با توجه به روحیات و خصوصیات شخص دستورهای لازم را می دهد. ناصح می تواند پدر و برادر و همسر و دوست بسیار نزدیک و مانند آن ها باشد که با خصوصیات و روحیات فرد و شخص آشنا هستند و می توانند با اشاره به جزئیات خطا و گناه و اشتباه او را راهنمایی کنند و آن شخص از وی حرف شنوی داشته و اطاعت می کند و سخنش را می پذیرد.

اگر کسی بخواهد سبک زندگی اسلامی داشته باشد باید به این سه گانه ها خودش را مهجز کند تا بتواند از مشکلات در زندگی بگذرد و در مسیر درست گام بردارد و سعادت و خوشبختی را برای خودش رقم زند.

خدمت رسانی برآیند شناخت نعمتهاى پروردگار

از دیگر ویژگی های ایمان که در سبک زندگی او تاثیر به سزایی می گذارد، شناخت نعمت های الهی است؛ زیرا هر چه شناخت انسان به خدا و نعمت هایش بیش تر باشد بهتر می تواند شکر زبانی و قلبی و عملی داشته باشد.

البته شناخت نعمت های الهی و قدر شناسی نسبت به آن سخت است و تنها کسانی به نعمت های الهی شناخت دقیق پیدا می کند که در برابر خواسته های عظیم مردم قرار بگیرند، آن وقت است که می داند خداوند چه اندازه بخشنده است و غیر از نعمت وجود که از بزرگ ترین نعمت های الهی است نعمت های بسیاری به هیچ منت و ازاری بخشیده است که انسان از شکر نعمت زبانی آن بر نمی آید چه رسد در عمل شکرگزار نعمت باشد.

امام جواد عليه السلام فرموده است: ما عَظُمَتْ نِعَمُ اللّهِ عَلى اَحَدٍ إلاّ عَظُمَتْ إلَيْهِ حوائِجُ النّاسِ فَمَنْ لَمْ يَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَعُونَةَ عَرَّضَ تِلْكَ النـِّعمَةَ لِلزَّوالِ؛ عظمت و بزرگى نعمتهاى الهى بر كسى معلوم نمى شود مگر آنكه مردم از او درخواستهاى بزرگى بكنند و هر كس اين سخن (درخواستهاى مردم) را تحمل نكند، (پاسخ نگويد) آن نعمت خداوندى را در معرض نابودى قرار داده است.(الفصول المهمة 274/275)

در حقیقت وقتی انسان با درخواست های بزرگ مردم مواجه شد و بتواند آن را تحمل کرده و پاسخ گو باشد آن وقت است که در می یابد خداوند چه اندازه بخشنده است ؛ زیرا خداوند بی هیچ درخواستی این همه نعمت به او بخشیده و او را بی هیچ منتی بقا می دهد و نعمت ها را روزانه بر او فرو می ریزاند.

وقتی کسی با درخواست مردم مواجه می شود آن وقت است که می فهمد خداوند چه اندازه بخشنده است. چنین شناختی عظمت الهی را در نزد قلب شخص افزایش می دهد و خشیت و خشوع و خضوع او را موجب می شود.

کسی که پاسخ درخواست های مردم را ندهد باید خود را مواجه با از دست رفتن نعمتی بداند که به او داده شده است. پیامبران که در صراط مستقیم هدایت بودند از خداوند می خواستند به سبب آن که به عنوان «منعم علیهم» در پیشگاه خداوند هستند کاری کنند که مردمان از نعمتهایی که آنان از آن برخوردار شده اند نیز بهره برند و آن نعمت در راستای خیررسانی به مردم باشد نه شررسانی و کمک به بزهکاران و مجرمان که این گونه آن نعمت نیز تباه خواهد شد.(قصص، آیه 17)

انسان باید به هر شکلی شده سـپاس گزار نعمت بوده و از ناسپاسى پرهیز کند. کسی که ناسپاس باشد برای خودش دشمن می تراشد ؛ و اگر این ناسپاسی نسبت به نعمت های الهی باشد به طور طبیعی خداوند را دشمن خویش کرده است؛ زیرا بر اساس آیات قرآنی از جمله آیه 3 سوره انسان اصولا کفر و ایمان ارتباط تنگاتنگی با کفران و شکران نعمت دارد. امام جواد عليه السلام نیز می فرماید: كُفْرُ النِّعْمَةِ داعِيَةٌ لِلْمَقْتِ وَ مـَنْ جـازاكَ بِالشـُّكْرِ فَقَدْ أعْطاكَ اَكْثَرَ مِمّا اَخَذَ مِنْكَ؛ نـاسـپاسى نعـمت سبب دشمنى اسـت و هركس پاداش تو را با شكر نعمت بدهد، پـس آنچـه بـه تـو داده اسـت بيش از آن چيزى است كه از تو گرفته. (الفصول المهمة 274/275)

حـكمت هایی برای زندگی بهتر

خداوند در آیات قرآنی بیان می کند که پیامبران و اولیای الهی حکیم بوده و مامورند تا حکمت های الهی را به مردم برسانند و آنان را تعلیم دهند تا در زندگی رفتاری را در پیش گیرند که آنان را به سعادت برساند.(بقره، آیات 129 و 151؛ آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2) سخنان حکمیانه به سخنانی گفته می شود که علم و عمل انسان را کامل کرده و آداب و رفتارهای هنجاری و پسندیده را می آموزد و منکرات و زشتی ها را برای مردم روشن می کند.

بسیاری از سخنان پیشوایان دین سخنان حکمیانه ای است که راه و رسم زندگی را به آدمی می آموزد. این سخنان هم به انسان می آموزد چگونه با خود و خدا و خلق تعامل داشته باشد. از جمله این حکمت ها می توان به این سخن امام جواد عليه السلام اشاره کرد که فرمود: اَلدّينُ عِزٌّ وَالْعِلمُ كَنزٌ وَالصَّمْتُ نُورٌ وَغايَةُ الزُّهدِ ألوَرَعُ وَلاهَدْمَ لِلدّينِ مِثْلُ الْبِدَعَ وَلااَفسَدَ لِلرَّجُلِ مِنَ الطـَّمَعِ وَبِالرّاعى تَصْلِحُ الرَّعِيـَّةُ وَبِالدُّعاءِ تُصْرَفُ الْبَلِيَّةُ؛ دين سرفرازى است، و دانش، گنج است، و سكوت نورى است، و نهايت زهد پاكدامنى است، و هيچ چيز مثل بدعت دين را از بين نمى برد، و هيچ چيز مثل طمع مرد را تباه نمى كند، و به واسطه رؤساء مردم هم اصلاح مى شوند، و بلا به وسيله دعا بر طرف مى گردد. (الفصول المهمة 274/275 ؛ مسند امام جواد، ص 246)

بر اساس این سخن حکمیانه عزت انسان در دین و دین داری است و انسان اگر عزتی را می خواهد باید به دین و شریعت اسلام تکیه کند و اگر بخواهد ثروتی را برای خود بیاندوزد علم و دانش بیاموزد و اگر می خواهد دلش به نور حقیقت روشن شود صمت و خاموشی را در پیش گیرد و جهت فکر و روح خویش را در مسیر کمالات قرار داده و از هیاهوی درون و بیرون خودش را برهاند. این ها جنبه های اثباتی است و اما در جنبه نفی نیز می بایست دل را از تعلقات به دنیا رها ساخته و از هر گونه بدعت آفرینی پرهیز کند و چیزی که جزو دین نیست به عنوان دین نگوید و انجام ندهد و از نظر اخلاقی نیز گرفتار آز و آزمندی و طمع و حرص نشود.

امام جواد هم چنین در جایی دیگر در بیان برخی دیگر از حکمت های الهی توصیه ها و سفارش هایی دارد که بسیار راهگشا است. مردى از امام جواد عليه السلام درخواست وصیت و سفارش و موعظه ای كرد: وَ قالَ لِأبي جَعْفرِالْجَوادُ عليه السلام رَجُلٌ: أوصِني، قالَ عليه السلام: وَتَقْبَلُ؟ قالَ: نَعَمْ. قالَ: تَوَسَّدِ الصَّـبْرَ وَاعْتـَنِقِ الْفـَقْرَ وَارْفَضِ الشَّهَواتِ وَخالِفِ الهَوى وَاعْلَمْ أنَّكَ لَنْ تَخْلُو مِنْ عَيْنِ اللّهِ فـَانْظُرْ كَيْفَ تـَكُونَ؛ حضرت فرمود: مى پذيرى؟ گفت: آرى. فرمود: صبر را بالش خودساز، فقر را در آغوش بگير، لذتهـا را رهـا كن، بـا هـوس مخـالفت كـن ، و بدان كه هرگز از ديد خداوند بيرون نيستى، پس آنـگاه ببين در چـه حـالتى هسـتى. (تحف العقول، ص 726)

از نظر امام جواد (ع) صـبر بر مُصيـبت موجب می شود تا آدمی در جایگاه عزت نشیند و آنانی که سرزنشگر هستند دهانشان بسته شود و مصیبتی بر آنان وارد شود. اگر انسان جزع و فزع کند هم باید مصیبت را به جان بخرد و هم بر رنج خویش بیافزاید و هم آن که سرزنش دیگران را تحمل کند که خود چند مصیبت می شود؛ اما اگر صبر کند از همه این ها رها می شود؛ چنان که امام جواد عليه السلام فرموده است: ألصَّبْرُ عَلىَ المُصيبَةِ مُصيبَةٌ لِلشّامِتِ؛ تحمّل مصيبت، مصيبتى است بر ملامت گران؛ يعنى اگر انسان در سختيها، صبر پيشه كند، صبر او مصيبتى خواهد بود براى كسى كه انسان را سرزنش مى كند .( الفصول المهمة 274/275)

آن حضرت هم چنین می فرماید: ثَـلاثٌ يَبْلُغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّهِ تَعالى: كِثْـرَةُ الاْءسْتِغفـارِ وَلِينُ الْجانِبِ وَكَثْرةُ الصَّدَقَةِ. وَثَـلاثٌ مَنْ كُنَّ فيهِ لَمْ يَنْـدَمْ: تَرْكُ الْعَجَلةِ وَالمْشَوَرَةِ وَالتَّوَكُّلِ عَلىَ اللّهِ عِنْدَ الْعَزْمِ؛ سه چيز است كه اگر در كسى باشد سبب خوشنودى خداست: 1. زياد استغفار كردن؛ 2. و همنشينى خوب؛ 3. و زياد صدقه دادن؛ و سه چيز است كه هركس دارا باشد پشيمان نمى شود : 1 پرهيز از عجله ؛ 2. و شتاب مشورت در كارها ؛ 3. و توكل بر خدا وقتى تصميم به انجام كارى گرفت. (الفصول المهمه 274/275)

امام جواد عليه‏السلام توصـيه‏هاى بسیار دیگری نیز دارد. از جمله ایشان فرموده است: لاتُـعاجِلُوا الْأمْرَ قَبْلَ بُـلُوغِهِ فَتَـنْدَمُوا وَلايَطُولَنَّ عَلَيْكُمُ الْأمَدُ فَتَقْسُو قُلُوبُكمْ وَارْحَـمُوا ضُـعَفـاءَكُـمْ وَاطْلُبُوا مِنَ اللّهِ الرَّحْمَةَ بِالرَّحْمَةِ فيهمْ؛ در هيچ كارى قبل از آنكه وقتش برسد عجله نكنيد كه پشيمان خواهيد شد و زمان انجام آن طولانى نشود كه سنگدل خواهيد شد و به ضعيفان رحم كنيد، و با اين كار رحمت خدا را به دست آوريد ؛ يعنى اگر به افراد ناتوان رحم كرديد، خـداوند به شـما رحـم خواهـد كرد. (العقول المهمة 274/275)

امام محمد تقى عليه السلام هم چنین فرموده است: تَأْخيرُالتَّوْبَةِ اغْتِرارٌ وَطُولُ التَسـْويفِ حَـيْرَةٌ وَالاْءعُتِـلالُ عَـلىَ اللّهِ هَـلَـكَةٌ وَالاْصْرارُ عَلَى الذَّنْبِ أَمْنٌ لِمَكْرِ اللّهِ «وَلايَـأمَنُ مَكْرَ اللّهِ إلاَّ الْقَومُ الخاسِروُنَ» ؛ تأخير توبه و پشيمانى، غرور است، و ادامه تأخير، حيرت و سرگردانى، و امروز و فردا كردن با خدا، هلاكت، و تكرار گناه، ايمنى از مكر خداست، «و از مكر خدا جز زيانكاران ايمن نباشند».( تحف العقول، ص 729)

از دیگر سخنان حکیمانه آن حضرت (ع) هشدار نسبت به اظهار كارهـاى خـام قبل از اتمام و استحکام آن است. امام محمد تقى عليه السلام فرموده است: إظْهارُ الشَّيْىءِ قَبْلَ اَنْ يُستَحْكَمَ مَفْسَـدَةٌ لَـهُ؛ آشكار كردن هرچيزى پيش از استحكام يافتن، سبـب خـرابى آن خـواهد بـود. (تحف العقول، ص 729)

هم چنین آن حضرت (ع) اطميـنان بدون آزمايش نسبت به اشخاص را نادرست دانسته و می فرماید: مَـنْ انْـقادَ اِلى الطُّـمَأْنينَةِ قَبْلَ الْخُـبْرَةِ فَقَدْ عَرَّضَ نَفْسَهُ لِلْهَلَكَةِ وَالْعاقِبَةِ الْمُتِعْبَةِ؛ هر كس قبل از آزمايش نسبت به چيزى اطمينان پيدا كند (بدون آگاهى اعتماد كند) خودش را در معرض نابودى و عاقبتى دردناك قرار داده است. (بحارالانوار، ج 71، ص340) بسیاری از مردم بدون این که آزمایشی کنند به افراد اطمینان می کنند که کارهایی را به آنان می سپارند یا وام و قرضی می دهند که دیگر نمی توانند باز پس گیرند و پیشمان می شوند که سودی ندارد. خداوند می فرماید اگر می خواهی کاری را به کسی بسپاری نخست او را بیازما و ببین چگونه است و بعد مسئولیتی را به او بسپار.(نساء، آیه 6)

همدلی در حکم همراهی

براساس آموزه های قرآنی همدلی انسان ها نسبت به کاری به معنای همراهی و مشارکت در آن کار است؛ حال اگر آن کار خیر باشد ثواب خیر برای او نیز نوشته می شود و اگر کار شر باشد آثار شر آن کار برای او نیز خواهد بود. این گونه است با آن که تنها یکی شتر صالح (ع) را پی کرد وکشت ولی همه قوم به سبب همدلی به عنوان همراه و مشارک در این کار قلمداد شده و مجازات و عقوبت شدند.(شمس، آیات 10 تا آخر) بلکه از آیات قرآنی به دست می آید که حتی گاه سکوت می تواند نوعی همدلی حساب شود چنان که برخی از اصحاب سبت به سبب سکوت به عنوان همدل شناخته شده و گرفتار همان عذابی شدند که ماهیگیران بدان مبتلا شدند. (اعراف، آیات 165 تا 167)

امام محمد تقى عليه السلام در این باره هشدار می دهد و می فرماید: مَنْ شَهِدَ أمْرا فَكَرِهَهُ كانَ كَمَنْ غابَ عَنْهُ ومَنْ غابَ عَنْ اَمرٍ فَرَضِيَهُ كانَ كَمَنْ شَهِدَهُ؛ هركس در كارى شركت داشته باشد، ولى از آن كار ناراضى باشد مثل كسى است كه در آن كار دست ندارد، و آن كه غايب باشد و راضى، مانند كسى كه در آن كار شريك است. (تحف العقول، ص 726)

امام جواد عليه السلام بر اساس این قاعده در باره شـركت در زشـتى‏ها فرموده است: مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبيحا كانَ شَريـكا فـيهِ؛  هر كس كار زشتى را نيكو بداند، او هـم در آن كار شريـك است.( الفصول المهمه 274/275)

هم چنین شخص اگر امانت دار باشد ولی این امانت داری برای اهل خیانت باشد خود شخص نیز خائن خواهد بود و باید گفت که چنین شخصی در عمل خائن است هر چند که به ظاهر امین است؛ زیرا همدلی با اهل خیانت داشته و امین آنان به شمار می رود. امام جواد عليه السلام فرمود: كَفى بِالْمـَرْءِ خِيانَةٌ أنَ يَكُونَ أمينا لِلْخَوَنَةِ؛ در خائن بودن شخص همين بس كـه امين خيـانتـكاران بـاشـد، كسى كه امين خيانتكاران باشد، خود خائن است.( بحارالانوار، ج 75، ص380)

مومن باید همدل با اهل بیت (ع) باشد و اطاعت آنان را با همدلی نشان دهد تا خداوند او را در زمره همراهان حساب کند. این همدلی با مودت که در آیات قرآنی بیان شده موجب می شود تا انسان در دنیا و آخرت همراه آنان شود. امام جواد(ع) به يكى از دوستان خود نوشت: وَ كَتَبَ ابُوجَعفَر الثانى عليه السلام اِلى بَعضِ أوليائِهِ: اَمّا هذِهِ الدُّنيا فَإنّا فيها مُغْتَرِقُونَ وَلكِنْ مَنْ كانَ هَواهُ هَوى صاحِبِهِ ودانَ بِدينِهِ فَهُوَ مَعَهُ حَيْثُ كانَ، وَالاْخِرَةُ هِىَ دارُالقَرارِ؛ ما همه در اين دنيا با هم آشناييم و با هم زندگى مى كنيم ولى هركس با دوستش همفكر باشد و از مكتب و مرام او پيروى كند، هرجا برود با اوست و خانه هميشگى، آخرت است؛ يعنى اگر با ما همفكر باشى و از ما پيروى كنى هميشه با مايى حتى در آخرت. (تحف العقول، ص 726)

انسان مومن همان طوری که نباید همدلی با دیگران در کارهای زشت داشته و همدلی با افراد در کار خیر داشته باشد ؛ هم چنین دوستان خوب انتخاب کند و از دوسـتان نـاباب پرهیز کند تا گرفتار آثار زشت بدکاری آنان نشود .امام جواد عليه السلام در این باره هشدار داده و فرموده است: إيّـاكَ وَ مُصـاحَبَةَ الشَّـريرِ فَاِنَّهُ كَالسَّيْفِ يَحْسُنُ مَنْظَرُهُ ويَقْبَحُ اَثَرُهُ؛ از رفـاقت با تبـهكار بپـرهـيز كه مانند شمشير، ظاهرى خوب واثرى زشت دارد. (بحار، ج 17، ص 214)

پس دوست خوب و دوست بد آثار خوب و بدی را در زندگی انسان به جا می گذارد که سعادت و شقاوت ابدی یکی از آن هاست. البته دوست شناسی و دشمن شناسی کار خیلی سختی است ؛ زیرا به سادگی نمی توان دوست و دشمن را از هم بازشناخت مگر به ازمایش و گذر روزگار. برخی از افراد به ظاهر دوست و در عمل دشمن ما هستند؛ زیرا حقیقت تلخ را نمی گویند و دروغ شیرین را می گویند و این گونه با فریب کاری ما را گرفتار شقاوت و بدبختی در دنیا و آخرت می کنند. بنابراین دشمن آن نیست که حقیقت تلخ را می گوید یا دوست خوب آن نیست که دروغ شیرین را به ما می گوید. امام جواد عليه السلام فرموده است: قَد عاداكَ مَنْ سَتَرَ عَنْكَ الرُّشْدَ اتّبـاعا لِما تـَهْـواهُ؛ كسى كه به دلخواه تو راههاى رشد و ترقّى را از تو پنهان مى كند، با تو دشمنى كرده است؛ يعـنى اگر با تـو دوسـت باشـد راههاى خير و صلاح را به تو نشان خواهد داد. (بحار الانوار، ج 78، ص 364)

دوستی را باید با حُسـن نيّت و کارهایی که انجام می دهد نشان داد. اگر نیت خیر باشد انسان باید آن را بپذیرد و آن شخص را دوست خویش بداند. البته کسی که حقیقت تلخ دوست خویش را به سبب حسن نیت آن شخص و سوء ظن خود نمی پذیرد هر کاری بکنید فایده ای ندارد. امام جواد عليه السلام در باره این افراد فرموده است: مَنْ لَمْ يَرْضَ مِنْ أخيهِ بِحُسْنِ النِّيَّةِ لَـمْ يَـرْضَ بِالْعَـطِيَّـةِ؛ كسى كه حسن نيت برادر مؤمن خود را نپسندد هـديه و بخشش او را نخـواهـد پسنديد، ارزش نيّت خير از هديه مادى بهتر است. (بحارالانوار، ج 78، ص 364)

عـزّت نفـس و نومیدی از غیر خدا

انسان باید عزت نفس داشته باشد و نفس خویش را عزیز و گرامی دارد. اگر کسی خودش را ذلیل در برابر غیر خدا کند و برای هر کاری دست نیاز به سوی غیر خدا دراز کند خودش را خوار و ذلیل کرده و عزت خویش را نابود ساخته است. در آموزه های اسلامی بر قناعت تاکید شده تا انسان عزت نفس خویش را حفظ کند و نیازها او را خوار و ذلیل نسازد.

امام جواد عليه السلام می فرماید: عِـزُّ الْمُؤمِـنِ، غِـناهُ عَنِ النّاسِ؛ عزّت مؤمن در بى نيازى از مردم است؛ يعنى خود را نيازمنـد خـدا بداند.( بحارالانوار، ج 75، ص 109)

پس انسان مومن باید در زندگی اهل قناعت باشد و عزت نفس خویش را به باد ندهد. البته اميـدوارى به دیگران خود بدترین خواری و خفت را به دنبال دارد؛ به ویژه آن که انسان دست طلب و نیاز به سوی انسان های بدکار دراز کند و امید به آنان بسته باشد. امام جواد عليه السلام در این باره نیز فرموده است: مـَنْ أمِـلَ فـاجِـرا كانَ اَدْنى عُقُوبَتِهِ الْحِرْمانُ؛ هر كس به انسان بدكارى اميد داشته باشد، كمـترين عقـوبت او محروميت و نرسيدن به آرزوى خود است. (العقول المهمة 274/275؛ مسند امام جواد ، ص 248)

پرهیز از جهل و جهالت و جاهل

انسان می بایست هماره بر مدار عقل و علم عمل کند. پس باید خردورزی کند و بر اساس علم و دانش عمل کند. انسانی اگر کاری را بی عقل و بی علم انجام دهد آن کار را تباه می کند. برای همین در آیات قرآنی بر ضـرورت خردورزی و تعقل از یک سو و تخصص در كار از نظر علمی از سوی دیگر تاکید شده است.

امام جواد عليه السلام نیز می فرماید: مَنْ عَمِلَ عَلى غَيْرِ عِلْمٍ ما يُفْسِدُ اَكْثَرَ مِمّا يُصْلِحْ؛ هـر كس بـدون آگاهى كـار كـند، بيش از آنكه درست كند، خراب مى كند. (بحارالانوار، ج 78، ص346)

اصولا جاهل چه عقلی و چه علمی هر کار و سخنی می گوید و می کند موجب تباهی می شود. از همین روست که امام محمد تقى عليه السلام فرموده است: لَوْ سَكَتَ الْجاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ؛ اگر نادان سخن نگويد. مردم اختلاف نمى كنند ؛ چرا که سخنان ناآگاهانه سبب بسيارى از اختلافات است. (الفصول المهمة 274/275)

اگر خداوند در آیه 6 سوره حجرات فرمان می دهد که برای جلوگیری از اختلاف و درگیری باید تحقیق کنید و به سخنان فاسق اعتماد نکنید؛ باید مواظب بود تا براساس سخن جاهل بی خرد و نادان عمل نشود.

البته از آیه به دست می آید که انسان باید تبیین کند و روشنگری نماید و سپس بر اساس تحقیق عمل کند. این بدان معنا است که احتیاط و تحفظ قبل از عمل کار بسیار خوبی است ولی باید به این نکته هم توجه داشت که تحفظ و احتیاط می بایست با توجه به میزان اهمیت مساله و ترس باشد یعنی تناسب حکم و موضوع مراعات شود. امام جواد عليه السلام فرمود: اَلتَّحَـفُّـظُ عَلى قَدْرِ الْخَـوْفِ؛ احتیاط و تحفظ به مقـدار ترس لازم است؛ يعنى به مقدارى كه خطر وجود دارد احتیاط بايد كرد و نه بيشتر و زياده روى درست نيست.( بحارالانوار، ج 78، ص365)

اگر کسی احتیاط کند و تقوای الهی در پیش گیرد به طور طبیعی چنان که خداوند در آیات 2 و 3 سوره طلاق و آیات دیگر قرآن بیان کرده علم و برونرفت را نشان می دهد؛ زیرا این ها از ثمـره های تقـوا است. امام جواد عليه السلام نیز فرموده است: لَؤْكانَتِ السَّمواتُ وَالْأرْضُ رَتْقَا عَلى عَبْدٍ ثُمَّ اتَّقىَ اللّهَ تَعالى لَجَعَلَ مِنْها مَخْـرَجا ؛ اگر آسمانها و زمين بر شخصى بسته باشد، ولى تقـواى الهى پيـشه كـند، خداوند گشايشى از آنها برايش قرار مى دهد. (الفصول المهمة 274/285)

زينـتهاى سـيزده‏گانه مومن

انسان مومن اگر بخواهد سبک زندگی اسلامی را داشته باشد باید اموری را به عنوان خصلت و صفت خویش در آورد و این گونه شود که امام جواد عليه السلام فرموده است: ألعِفافُ زينَةُ الْفَقْرِ وَالشُّكْرُ زينَةُ الْغِنى وَالصَّبْرُ زينَةُ البَلاءِ وَالتَّواضُعُ زينَةُ الْحَسَبِ وَالفَصاحَةُ زينَةُ الْكَلامِ وَالْحِفظُ زينَةُ الرِّوايَةِ وَخَفْضُ الْجِناحِ زينَةُ الْعِلْمِ وَحُسْنُ الْأدَبِ زينَةُ العَقْلِ وَبَسْطُ الْوَجْهِ زينَةُ الكَرَمِ وَتَركُ الْمَنِّ زينَةُ الْمَعْرُوفِ وَالخُشُوعِ زينَةُ الصَلّوةِ وَالتَّنَفُّلُ زينَةُ القَناعَةِ وَتَرْكُ ما يُعنى زينَةُ الْوَرَعِ؛ * زينت فقر پاكدامنى است * زينت غنى (بى نيازى) شكر است * زينت بلا و سختى صبر است * زينت سخن فصاحت است * زينت روايت حفظ (از برداشتن) است * زينت علم تواضع است * زينت عقل، ادب است * زينت بزرگوار خوشرويى است * زينت نيكوكارى منّت نگذاشتن است * زينت نماز خشوع (توجه قلبى) است. * زينت قناعت انفاق بيش از وظيفه است * زينت ورع ترك خواسته هاست. (الفصول المهمه 274/275)

هر یک از این خصوصیات فواید و اثار بسیاری در زندگی انسان دارد که نمی توان از آن ها به سادگی چشم پوشید. چنین خصوصیاتی سبک زندگی انسان را متحول می کند. از این روست که در این جا و روایات دیگر مورد تاکید قرار گرفته است.

اهتمام به مساله ازدواج

در آیات قرآنی بر ازدواج تاکید شده و پیامبر(ص) آن را سنت خویش برشمرده است. اگر بخواهد جامعه اسلامی شود باید اشخاص برای ازدواج دیگران کمک کنند. خداوند این مطلب را نیز در قرآن بیان کرده است.

از سوی دیگر باید در ازدواج سخت گیری نکرد و ملاک ها و معیارها را آن چیزی قرار داد که خداوند و پیامبر(ص) بیان کرده است. در روایت است که ْحُسْينِ بْنِ بَشّارِ الواسِطى می گوید: كَتَبْتُ إلى أبى جَعْفرِ الثّانى عليه السلام أسْأَلُهُ عَنِ النِّكاحِ، فَكَتَبَ عليه السلام: مَنْ خَطِبَ إليْكُمْ فَرَضيتُمْ دينَهُ وَامانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إلاّ تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةً فى الْأرْضِ وَ فَسادٍ كَبيرٍ؛ به امام جواد عليه السلام نامه اى نوشته ام تا در مورد ازدواج از او سؤال كنم، حـضرت در جوابم نگاشت: اگر خواستگارى برايتان آمد كه از ديانت و امانت او راضى هستيد، به او زن بدهيد. و اگر او را ردّ كنيد (و اين دو شرط را در نظر نداشته باشيد) سبب فتنه و فساد بزرگى خواهد شد. (التهذيب، ج 7، ص 369)

اهتمام به مــرگ و آخرت

مومن باید هماره مرگ و آخرت و معاد را در نظر بگیرد؛ زیرا عامل بازدارنده مهم در زندگی همین معاد و باور به آن است چنان که عدم باور به آن یا تشکیک در آن موجب فسق و فجور می شود(قیامت، ایات 1 تا 5).

البته باید دانست که مرگ چیزی عجیب و غریب نیست چنان که از حضرت جواد عليه السلام سؤال شد: مَا المَوْتُ؟ قالَ: هُوَ النَّوْمُ الَّذى يَأْتيكُمْ كُلَّ لَيْلَةٍ اِلاّ اَنَّهُ طَويلٌ مُدَّتُهُ لايُنتَبَهُ مِنْهُ اِلاّ يَوْمَ الْقِيامَةِ؛ مرگ چيست؟ در پاسخ فرمود: مرگ همان خواب است كه هرشب سراغ شما مى آيد جز آنكه مـدت خـواب مـرگ طـولانى اسـت وآدمى از آن خواب بيدار نمى شود، جز روز قيامت. (بحارالانوار، ج 3، ص 134)

برای این که هماره فکر مرگ باشیم باید به زیارت قبور برویم تا هم عبرت بگیریم و هم از آثار آن برخوردار شویم. امام جواد عليه السلام فرموده است: مَنْ زارَ قَبْرَ اَخيهِ الْمُؤْمِنَ فَجَلَسَ عَنْ قَبْرِهِ وَاسْتَـقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَوَضَـعَ يَـدَهُ عَلىَ الْقَـبْرِ وَقَرَأَ «اِنّا اَنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِ الْقَدرِ» سَبْعَ مَرّاتٍ أَمِنَ مِنَ الْفـَزَعِ الْأكْبَرِ؛ هر كس به زيارت قبر برادر مؤمن خود برود و كـنـار قـبر رو بـه قـبـله بنشيـند و دسـت خـود را بـر قـبر بـگذارد و سوره «قدر» را هفت مرتبه بخواند، از عـذاب بزرگ در امـان خواهد بود. (مسند امام جواد، ص 215)

 

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا