اجتماعیاخلاقی - تربیتیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

زيباترين رفتار اجتماعي از نظر امام باقر(ع)

emam%20bagherبه مناسبت هفتم ذي الحجه سالروز شهادت امام پنجم

اخلاق اجتماعي، بنياد انسجام اجتماعي و همگرايي مردمي است. اصولا جامعه استوار، جامعه اخلاقي است و استوارترين آن ها اخلاقي ترين آن هاست.

از آن جايي كه دست يابي به مقامات عالي انساني در شرايط اجتماعي فراهم تر است و انسان به همين سبب موجودي اجتماعي است، آموزه هاي وحياني قرآن و اسلام نيز متوجه مسائل اجتماعي است.

رهبران اسلامي در قول و فعل و تقرير خويش بر آن هستند تا به ارايه بهترين ها و كامل ترين هاي اخلاقي، وضعيت اخلاقي را ارتقا دهند. از اين رو پيامبر گرامي مأموريت بعثت خويش را اكمال مكارم اخلاقي برمي شمارد و ديگر رهبران و امامان معصوم(ع) به پيروي از آن حضرت نه تنها به اين مهم دعوت كردند بلكه خود در سنت و سيره خويش بهترين ها و كامل ترين ها را به نمايش گذاشتند تا مردم بتوانند با پيروي از آنان خدايي شدن را تجربه كنند.

امام محمدبن علي باقر(ع) يكي از اين رهبران و پيشوايان امت اسلام است كه به اين مهم توجه داده است. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با نگاهي به گوشه اي از سنت و سيره آن حضرت(ع) اين موضوع مهم را تبيين كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

سخن از سيره اخلاقي امامان(ع) با توجه به كمبود منابع بسيار سخت و دشوار است؛ زيرا كم تر مورخي به سيره عملي آنان در زندگي توجه كرده و به جزئيات آن پرداخته است و بيش تر راويان حديث به ضبط و ثبت سخنان و روايات ايشان بسنده كرده و كم تر به حوزه ثبت و ضبط گزارش ها و اخبار زندگي ايشان توجه داشته اند. از اين رو حجم اين دسته از اخبار و احاديث بسيار كم است.

با اين همه از آن جايي كه امامان معصوم(ع) هرگز سخني را بر زبان نمي رانند كه خود پاي بند به مفاهيم آن نباشند، مي توان حكم كرد كه سفارش ها و سخنان آنان به ديگران، در حقيقت همان سيره عملي آنان است و نمي توان سنت ايشان را از سيره آنان تفكيك كرد؛ چرا كه خود بر اين باورند كه «رطب خورده كي (چون) منع رطب كند»؛ زيرا خداوند فرمان داده تا انسان پيش از اين كه ديگران را به امري فرمان دهد يا پرهيز دهد و نهي نمايد، مي بايست خود عامل بدان باشد. از اين رو خداوند در مقام سرزنش گروهي از مومنان مي فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورده ايد، چرا آن چه مي گوئيد، خود بدان عمل نمي كنيد. گناه بسيار بزرگي است كه بگوئيد آن چه را خود عمل نمي كنيد.» (صف، آيات 2 و 3)

و در جايي ديگر مي فرمايد: «آيا مردم را به نيكي فرمان مي دهيد و خودتان را فراموش مي كنيد.» (بقره، آيه 44)

سيره اخلاقي امام باقر(ع)

بنابراين، پيشوايان دين به عنوان سرمشق و اسوه هاي بشريت، خود به آن چه به عنوان سنت در سخن خويش بيان و دعوت مي كردند، عمل مي كردند و در عمل به نيكوترين آن ها سبقت مي جستند تا به حكم خداوند «واستبقوا الخيرات» در كارهاي نيكو و اعمال خير بر يكديگر سبقت بجوييد.» (سوره مائده، آيه 48 و بقره، آيه 148) و نيز حكم «و سارعوا الي مغفره من ربكم؛ به مغفرتي از پروردگارتان شتاب گيريد» (آل عمران، آيه 133) عمل كرده باشند.

با توجه به فرمان و سفارش آيه 145 اعراف: «و در الواح تورات براي او در هر موردي پندي و براي هر چيزي تفصيلي نگاشتيم، پس فرموديم: «آن را به جد و جهد بگير و قوم خود را وادار كن كه بهترين آن را فراگيرند، به زودي سراي نافرمانان را به شما مي نمايانم.»(اعراف، آيه 145) ائمه نيز بهترين و نيكوترين هر چيزي را مي گرفتند و به بهترين و نيكوترين شكل عمل مي كردند؛ چنان كه در ميان افكار و انديشه ها و آراء و سخنان نيز اين گونه عمل مي كردند و با شنيدن همه آن ها، بهترين و نيكوترين را انتخاب كرده و بدان عمل مي كردند تا به حكم آيه 81 سوره زمر عمل كرده باشند كه خداوند مي فرمايد: «به سخن گوش فرا مي دهند و بهترين آن را پيروي مي كنند. اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان.»

امام باقر(ع) نيز اين گونه بود و همواره به بهترين و نيكوترين سخن و كار سفارش مي كرد و خود بهترين ها و نيكوترين ها را انجام مي داد كه در سيره آن حضرت به همان مقدار اندكي كه گزارش شده مي توان نمونه هايي را يافت كه از نظر راويان بسيار چشمگير و برجسته بود و به نقل و گزارش آن اقدام كردند. نمونه زير از همين موارد است:مردي ناصبي از اهالي شام در مجالس امام باقر(ع) حاضر مي شد و مي گفت: «من مي دانم طاعت خدا و رسول خدا در دشمني با شما اهل بيت است، ولي چون شما مرد فصيح و باادب و خوش سخني هستيد، در مجالس تان شركت مي كنم.»

امام باقر پاسخ او را با خوشرويي مي داد و مي فرمود: «هيچ چيزي بر خداوند پنهان نيست.»

چندي بعد مرد شامي مريض شد و مرضش شدت يافت. دوست خود را صدا كرد و به او وصيت كرد كه وقتي از دنيا رفتم، برو محمدبن علي الباقر را خبر كن تا بر من نماز بگزارد. نيمه هاي شب، مرد شامي از دنيا رفت. او را در پارچه اي پيچيدند. نيمه هاي شب، دوست او خدمت امام باقر(ع) رسيد و گفت: «آن مرد شامي از دنيا رفت. او از شما خواسته تا بر او نماز بخوانيد.

حضرت باقر فرمود: «برو تا من بيايم.»

سپس برخاست و وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند و تا طلوع آفتاب در سجده بود. آن گاه به خانه آن مرد شامي رفت و نام او را صدا زد.

مرد در كفنش جواب امام را دارد. امام او را نشاند و فرمود شربتي براي او بياورند. سپس برخاست و رفت.

چند روز بعد مرد شامي كاملا بهبود يافت و خدمت امام باقر رفت و عرض كرد: «مجلس را براي من خلوت بفرماييد.»

امام مجلس را خلوت كرد. مرد گفت: «شهادت مي دهم كه شما حجت خدا بر بندگانش هستيد و دري كه از آن بايد به سوي خدا رفت شماييد. هركس از غير راه شما به سوي خدا برود زيانكار و گمراه خواهد بود».

امام فرمود: «چرا عقيده ات عوض شده؟»

او گفت: «من درحال مرگ، با چشم خود ديدم و با گوش خود شنيدم كه منادي ندا كرد: روح او را باز گردانيد چرا كه محمدباقر از ما خواسته است او را به دنيا بازگردانيم.»

امام فرمود: «مگر نمي داني كه گاهي خداوند، بنده اي را دوست دارد، ولي از عملش خشمگين است؟ و گاهي نيز از بنده اي خشمگين است ولي عملش را دوست دارد؟» (يعني تو از همان ها هستي)از آن روز به بعد، مرد از اصحاب خوب امام باقر(ع) شد.مناقب آل ابيطالب ج 4، ص 183،بصائرالدرجات، ج 3، ص 63،بحار ، ج  64، ص 261)

آن حضرت(ع) همانند ديگر معصومان(ع) با كينه و دشمني شاميان مواجه بود و آنان در برابرش سخن درشت و بي ادبانه مي گفتند و در بيش تر موارد به اميرمومنان علي(ع) اهانت مي كردند و با آن كه حضرات در اوج قدرت و عزت بودند و با سخني «كن فيكون» مي كردند و موجبات « لساخت الارض علي اهلها» فراهم بود، با اين همه كوتاه مي آمدند و با نرمي و خوشرويي با اهل شام و دشنام آنان برخورد مي كردند.

نيك خويي و خوشرويي در سيره و گفتار امام

از مهم ترين ويژگي ها و اساسي ترين صفات و حالات انسان مومن، خوشرويي است. خوشرويي بهترين ابزار دست يابي به مقامات انساني، حركت در مسير خدايي شدن و قرارگرفتن در مقام خلافت الهي است. هركسي اگر بخواهد در جامعه، محبوب و در نزد پروردگارش عزيز باشد، خوشرويي را سبب رسيدن به اين امور مهم كند.

يكي از نعمت ها و رحمت هاي رحيمي خداوند به بندگان آن است كه به ايشان حسن خلق عنايت كند و اين صفت در آنها به تمام وكمال تحقق يابد؛ چرا كه بنياد روابط درست اجتماعي و اخلاقي، در حسن خلق و نيك خويي است كه در خوشرويي خود را نشان مي دهد. ترشرويي درهر كسي بيانگر تندخويي و سخت دلي است. انساني كه نرم و لطيف است، در خوشرويي آن را نشان مي دهد و مردم جذب همين خوشرويي انسان مي شوند، چنان كه زنبور عسل جذب خوشبويي گلها مي شود. خداوند در آيه 159 سوره آل عمران مي فرمايد: «به سبب رحمتي از خداوند در برابر مردم، نرمخو شدي و اگر تندخو و سخت دل بودي، آنان از پيرامونت پراكنده مي شدند». بنابراين علت گرايش مردم و جذب و جلب قلوب آنان به سوي پيامبر(ص) را بايد در نرم خويي و خوشرويي ايشان ديد كه به رحمت و عنايت خاص الهي در وي پديد آمده بود.

انسان نرمخو و خوشرو در اوج خشم و غضب و هيجانات و واكنش هاي عصبي طبيعي، چون مديريت را به عقل و رحمت انساني الهي سپرده است، آرام مي گيرد و خشم خود را فرو مي برد و حليمانه برخورد مي كند و ترشرويي نمي كند چه برسد كه برپايه خشم عمل كند و پشيمان گردد.

از اين رو خداوند، مومنان را با عنوان كاظم و فروبرنده خشم و غيظ معرفي مي كند.(آل عمران، آيه 134)

امام باقر(ع) براساس اين آموزه قرآني مي فرمايد: تو را به پنج چيز سفارش مي كنم: اگر مورد ستم واقع شدي ستم مكن؛ و اگر به تو خيانت كردند، خيانت مكن؛ و اگر تكذيبت كردند و تو را دروغگو پنداشتند، خشمگين مشو؛ اگر ستايش و مدحت كنند شادمشو، و اگر سرزنش نكوهش ات كنند، بيتابي مكن. (بحارالانوار، دار احياء التراث العربي، ج 57، ص 167)

بسياري از درگيري هاي اجتماعي به سبب همين امور است كه گاه به كينه وحتي جنگ و خشونت مي انجامد و بنياد جامعه را كه همگرايي و همدلي و انسجام است فرو مي پاشاند و مردم را به واگرايي از يكديگر مي كشاند و دشمن جان و مال و عرض يك ديگر مي كند. اگر مقابله به مثل خوب است، دراين موارد مورد ستايش نيست و به عنوان امري نيك وپسنديده سفارش نمي شود؛ زيرا هم جامعه را به سوي دشمني و كينه ها و نابهنجارها مي برد و هم انسان را از اخلاق نيك و پسنديده دور مي سازد و دريك فرآيند، شخصيت اخلاقي انسان را تباه مي كند و جامعه را به جامعه ضد اخلاقي تبديل مي كند. بنابراين اگر احسان و عفو و گذشتي مطرح است، همين موارد مهم ترين جايي است كه مي بايست به آن توجه داشت و عمل كرد.

درگزارش هايي كه درباره سيره امام باقر(ع) آمده است، مي توان نمونه هايي از حلم و بردباري آن حضرت را به دست آورد. دريكي از اين گزارش هاي تاريخي و روايي آمده است: مردي مسيحي از روي كينه اي كه با امام عليه السلام داشت كلمه «باقر» را به «بقر» تغيير داد و به آن حضرت گفت: انت بقر. امام بدون آنكه از خود ناراحتي نشان دهد و اظهار عصبانيت كند با كمال سادگي فرمود: نه من بقر نيستم، من باقرم.

مسيحي گفت: توپسر زني هستي كه آشپز بود. امام فرمود: شغلش اين بود، عارو ننگي محسوب نمي شود.

مسيحي گفت: مادرت سياه و بي شرم و بد زبان بود. امام فرمود: اگر اين نسبت ها را كه به مادرم مي دهي راست است خدا او را بيامرزد و از گناهانش بگذرد؛ و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد كه دروغ و افترا بستي.

مشاهده اين همه حلم از مردي كه قادر بود، همه گونه موجبات آزار يك مرد خارج از دين اسلام را فراهم آورد كافي بود كه انقلابي در روحيه مرد مسيحي ايجاد كند و او را به سوي اسلام بكشاند. از اين رو آن مرد با ديدن حلم و وقار امام و سيره قرآني اش به دامن اهل بيت (ع)آويخت و مسلمان شد. (مناقب اين شهر آشوب/ 4/207، بحار/ 64/ 289، نورالابصار مازندراني/ ص 51، اعيان الشيعه /1/653)

اصولا از نظر اسلام مصداق اصلي احسان و نيكي را بايد دراين امور به نمايش گذاشت وگرنه درجايي كه همه خوب و پسنديده هستند و نيك و خوب عمل مي كنند، نيكي كردن سخت و دشوار نيست، بلكه سختي كار در احسان و ايثار درجايي است كه همه برخلاف حسنه به سيئه روي مي آورند به جاي خوبي بدي مي كنند. آن جاست كه احسان كردن ونيكي ورزيدن سخت و دشوار است. از اين رو امام باقر (ع) درمقام ارزش گذاري مي فرمايد: چيزي با چيزي نياميخته است كه بهتر از حلم با علم باشد. (بحارالانوار، داراحياء التراث العربي، ج 57، ص 172) به اين معنا كه انسان عاقل و عالم كسي است كه حليم باشد و با علم و حلم مي توان بر زندگي و جامعه چنان چيره شد كه هيچ رنجي از مشكلات و مصيبت ها نبرد و بتواند نه تنها دوستان را در كنار خود نگه دارد بلكه دشمنان را به جرگه دوستان درآورد.

آن حضرت در يكي از سخنانش درباره چگونگي برقراري ارتباط صحيح با افراد مختلف جامعه به شكلي جامع و مختصر اين گونه بيان مي كنند: «مردم دو دسته اند، يا مؤمن و يا جاهل. پس مؤمن را آزار مدهيد و با جاهل بي خردي نكنيد وگرنه مثل او خواهيد بود.» (حليه المتقين، محمدباقر مجلسي، ص 236)

از نظر ايشان بهترين شيوه مطلوب برخورد با قشرهاي مختلف مردم بايد اين گونه باشد: «با منافق به زبان خوش، سازگاري كنيد و اگر يهودي با شما همنشيني كرد، با وي نيكو مجالست نمائيد. اما محبت قلبي خود را براي مؤمنان، خالص گردانيد.» (تحف العقول، حسن بن علي حراني، ص301)

از نظر امام باقر(ع) انسان بايد نيكي و خوبي را از بدان بياموزد؛ يعني به آن چه آنان عمل مي كنند، عمل نكند. از لقمان حكيم پرسيدند: ادب از كي آموختي؟ گفت: از بي ادبان. هرچه از ايشان در نظرم ناپسند آمد، از انجام آن پرهيز كردم. بنابراين مي توان از بدان نيز حكمت آموخت و با انجام خلاف عمل و قول آنان، نيك خوو اديب شد.

آن حضرت در جايي ديگر مي فرمايد: چه بسيار خوب است نيكي ها پس از بدي ها، و چه بسيار بد است، بدي ها پس از نيكي ها. (كافي، ج2، ص 458)

البته بسياري از مردم، در مقام فطرت، خوب سخن مي گويند و بد عمل مي كنند. از اين رو گفته شده نيت و قصد، نيكوتر و بهتر از عمل است. هم چنين بيشتر مردم كم تر به آن چه مي گويند عمل مي كنند. بنابراين، فراتر از عمل مردم بايد به سخن نيك آنان نگريست و به آن عمل كرد چنانكه حضرت فرمود: سخن نيك را از هر كسي، هر چند به آن عمل نكند، فرا گيريد. (بحارالانوار، دار احياء التراث العربي، ج57، ص 170)

آن حضرت در جايي ديگر بر همين نكات تأكيد مي كند و مي فرمايد: سه چيز از خصلت هاي نيك دنيا و آخرت است: از كسي كه به تو ستم كرده است، گذشت كني؛ به كسي كه از تو بريده است، بپيوندي و صله رحم كني؛ و هنگامي كه با تو به ناداني و جهالت رفتار شود، بردباري كني و حلم پيشه گيري. (بحارالانوار، دار احياء التراث العربي، ج57، ص173)

خوشروئي، ابزار محبوبيت

همواره بهترين بگوييد تا دست كم بهتر بشنويد. پس نيكوترين را بگوييد و انجام دهيد تا نيك بشنويد و نيك ببينيد. امام باقر(ع) خود اين گونه بود و به ديگران سفارش مي كرد: بهترين چيزي را كه دوست داريد درباره شما بگويند، درباره مردم بگوييد. (بحارالانوار، دار احياء التراث العربي، ج 56، ص 152)

فرصت عمر كوتاه است و نبايد با اعمال زشت و ناپسند آن را كوتاه تر سازيم؛ زيرا برخي از اعمال و كارهاي ما، از عمر ما مي كاهد؛ چنان كه برخي از كارها بر عمر آدمي مي افزايد. امام باقر(ع) از جمله كارهايي را كه موجب افزايش عمر است، خوشرويي با خانواده و همسر مي داند و بر آن تأكيد مي ورزد و مي فرمايد: هركس با خانواده اش خوشرفتار باشد، بر عمرش افزوده مي گردد. (بحارالانوار، دار احياء التراث العربي، ج57، ص 175)

آن حضرت(ع) هم چنين درباره رفتار نيك با خانواده و خويشان مي فرمايد: صله ارحام، عمل ها را پاكيزه مي نمايد، اموال را افزايش مي دهد، بلا را دور مي كند، حساب آخرت را آسان مي نمايد، و مرگ را به تاخير مي اندازد. (بحارالانوار، دار احياء التراث العربي، ج17، ص111)

خداوند در آيه 12 سوره رعد بر صله رحم و تحكيم روابط خويشاوندي با ديد و بازديد و كمك و ياري تاكيد مي كند و آن را موجب رهايي از آتش دوزخ مي شمارد و بيان مي كند كه تنها مومنان هراسان از آتش دوزخ هستند كه بر ارتباط خويشاوندي و حفظ پيوندها تاكيد دارند و بدان عمل مي كنند. قرآن در آيات متعدد، پيوند با خويشان را از نشانه هاي مومنان مي شمارد و بر انجام و رعايت آن در شكل احسان و نيكوكاري در اخلاق و مال و ثروت و مانند آن تاكيد مي كند. از جمله اين آيات مي توان به آيات 38 و 177 سوره بقره، و نيز آيات 8 و 63سوره نساء و آيه 14 سوره انفال و آيه 09 سوره نحل و آيه 62 سوره اسراء و 22 سوره نور و 83سوره روم و آيات ديگر اشاره كرد.

امام محمدباقر(ع) در حوزه رفتار نيك اجتماعي و خلق نيك و پسنديده موارد بسياري را بيان مي كند كه بخشي از آن ها عبارتند از: راستگويي و امانت داري (بحارالانوار، دار احياء الترا العربي، ج57، ص 179)، پرهيز از دشنام گويي (همان، ص 176)، پرهيز از غيبت و بهتان (همان، ص178)، تواضع و فروتني (همان، ص 176)، پيشدستي و سبقت در سلام (همان، ص176)، ترك جدال و مجادله (همان) و پرهيز از فخرفروشي به علم (همان، ج 2، ص 83).

اگر انسان بخواهد حتي در جامعه، معتبر شود و محبوب مردم گردد، بايد خوشرويي را به عنوان يك ابزار براي رسيدن به اين هدف در نظر گيرد؛ زيرا هيچ انساني گرايش به تندخويان و ترشرويان ندارد و از آنان مي گريزد هر چند كه قدرتمند و ثروتمند و صاحب تحصيلات عاليه باشند و مردم از قدرتشان حساب برند و به ثروتشان چشم بدوزند. اما خوشرويان نه تنها در قلوب مردم جاي دارند بلكه شريك مال و قدرت و ثروت آنان نيز هستند.

حضرت كودكان را از همان كودكي برپايه تربيت اسلامي پرورش مي داد. از نظر آن حضرت(ع) بين الطلوعين به سبب ظرفيت زماني، يكي از بهترين زمان هاي تربيت كودكان است. از اين رو امام صادق(ع) درباره سيره عملي آن حضرت(ع) در آموزش و پرورش كودكان در اين ساعات مي فرمايد: «ايشان پيوسته ما را جمع مي كردند و به ذكر خدا فرمان مي دادند تا آفتاب بزند و هر كدام ما كه خواندن قرآن مي دانستيم، دستور به خواندن مي دادند و هر كدام كه نمي دانست، به او دستور ذكر مي دادند و مي فرمودند: در هر خانه اي كه قرآن تلاوت شود، بركت آن خانه زياد مي شود.» بحارالانوار، ج 64، ص 297؛ اصول كافي، ج4، ص258)

كيفيت و زمان شهادت امام باقر(ع)

در مورد نحوه شهادت امام باقر(ع) گزارش ها و روايات متفاوتي ذكر شده است كه صحيح ترين و قابل قبول ترين آنها، خورانده شدن زهر از طريق غذا به دستور هشام بن عبدالملك است كه امام(ع) بر اثر آن مسموم شده و بعد از چند روز رحلت فرمودند. (محمدباقر مجلسي، جلاءالعيون، ص 513؛ عباسقلي خان سپهر، ناسخ التواريخ، ج2، ص334)
البته بعضی می نویسند: زید بن حسن به دستور هشام، زهر را به زین اسب مالید و اسب را به حضور امام باقر( علیه السلام) آورد، و اصرار کرد که آن حضرت بر آن سوار گردد، آن حضرت ناگزیر بر آن سوار شد و آن زهر دربدن او اثر کرد، به گونه ای که رانهایش متورم شد و سه روز به سختی در بستر بیماری افتاد و سرانجام به شهادت رسید.( نور الابصار ، ص 49 و 60)

حضرت در روز دوشنبه 7 ذيحجه سال 114 هجري و در سن 75سالگي به فيض شهادت رسيدند (مجلسي، همان؛ علي بن محمدابن صباغ، فصول المهمه، ص221-220؛ محمدبن حسن فتال نيشابوري، روضه الواعظين، ص 340، علي محمد، علي دخيل، ائمتنا، ج1، ص336؛ احمدبن محمد، ابن خلكان، و فيات الاعيان، ج4، ص174) و در قبرستان بقيع مدفون شدند. (علي بن عيسي اربلي، كشف الغمه، ج2، ص322) مدت امامتشان حدود 91 سال و 2ماه بود و البته برخي از مورخين 81 سال هم نقل كرده اند. (احمدبن محمد ابن خلكان، و فيات الاعيان، ج4، ص174)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا