اجتماعیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنی

روش شناسي نفاق در حاكميت

9642570034.240اگر گفته شود كه خطر نفاق و منافقان از كفر و شرك و مشركان براي اسلام بيشتر بوده و هست، سخني به گزاف گفته نشده است. نويسنده مطلب كوشيده است در خصوص روش نفوذ منافقان در عرصه حاكميت مطالبي را بيان نمايد. اينك مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم.

چگونگي ظهور جريان نفاق در حاكميت اسلام
نفاق جرياني است كه در هنگام حاكميت و قدرت دولت اسلامي پديد مي آيد. كساني كه از پذيرش اسلام سرباز مي زنند براي فرار از فشارهاي جامعه و دولت اسلامي و دست يابي به منافع شهروندي و بهره گيري از امكانات و ظرفيت هاي جامعه و قدرت به سوي نفاق گرايش مي يابند. از اين رو آن چه در دل دارند نهان كرده و بينش و نگرش واقعي خويش را ابراز نمي كردند و خود را از اهل ايمان دانسته و حتي فراتر از مؤمنان عمل مي كردند و خودنمايي داشتند به گونه اي كه خداوند به پيامبر خويش در اين باره مي فرمايد: اينان به گونه اي بر تو سلام و تحيت مي فرستند كه خداوند بر تو نمي فرستد و در حقيقت كاسه از آش داغ تر مي باشند.

 

در سوره منافقان و نيز در آغاز سوره بقره به مسايلي اشاره شده است كه نشان مي دهد منافقان در رفتارهاي ظاهري خويش به گونه اي عمل مي كردند كه ساده لوحان را مي فريفتند و توده مردم مؤمن گمان مي بردند كه ايشان در ايمان از همه آنان برتر هستند و براي مردم از خود ايشان دلسوزترند. اين گونه بود كه خود را به عنوان اصلاح گران واقعي معرفي مي كردند و رفتارها و انديشه هاي خويش را در راستاي تحقق اين آرمان تحليل و تبيين مي كردند. اين گونه رفتارهاي به ظاهر اصلاحي و آرماني چنان مردم را تحت تأثير قرار مي داد كه توده مؤمن آنان را مبنا و معياري براي ايمان و باورهاي خويش قرار مي دادند و براساس رفتار و كردار ايشان خود را نسبت به دين مي سنجيدند. در حقيقت اين گروه از منافقان به عنوان معيار سنجش ايمان و ايمان گروي قرار مي گرفت و مردم تحت تأثير آنان حركت مي كردند.

اين فريب كاري و نيرنگ زمينه و بستري را براي رسيدن آنان به اهداف اصلي فراهم مي آورد به گونه اي كه جامعه در شرايطي قرار مي گرفت كه آنان را به عنوان اسوه و الگوي عمل شناسايي مي كرد و در نهايت در دام فساد ايشان مي افتد و جريان سالم و اصيل اسلامي را به بيراهه مي كشاند. از اين روست كه قرآن در چندين سوره به تحليل و تبيين رفتارها و انديشه و اهداف آنان مي پردازد و از انجمن هاي سري و مخفي ايشان (محافل نجوا) و انديشه و آرمان هايشان پرده برمي دارد و نشان مي دهد كه ايشان نه تنها انديشه و بينش اصلاح گرانه اي ندارند بلكه تفكر و بينش اصلي آنان فساد و تباهي در جامعه و بازي دادن مؤمنان است. اهل نفاق خطرناك تر از اهل كفر.

هشدارهاي قرآن از اين روست كه اهل نفاق از اهل كفر خطرناك تر و براي بنياد تفكري و آموزه هاي اسلام ناب، دشمن تر هستند؛ زيرا كفر ظاهري به جهت آن كه احساس امنيت مي كند و خود را در دايره اي بيرون از قدرت و نفوذ دولت اسلامي و جامعه مؤمناني مي يابد به طور مستقيم و آشكار به مخالفت با آموزه هاي اسلامي و اعمال قدرت مؤمنان و دولت اسلامي مي پردازد. اما منافقان كه در دايره جغرافيايي قدرت اسلام و دولت اسلامي زندگي مي كنند خود را به ناچار در وضعيت و موقعيتي مي يابند كه اگر كفر خويش را آشكار سازند يا مي بايست از همه حقوق شهروندي دست بكشند و يا در موقعيت شكننده و حتي كشتن قرارگيرند و يا اين كه با دورويي و نفاق كفر خويش را نهان سازند كه در اين صورت نه تنها مي توانند از موقعيت شهروندي بهره گيرند بلكه در حوزه قدرت و دولت نفوذ كرده و قدرت را دست كم براي اهداف دنيوي خويش به كار ببرند. از اين روست كه منافقان رفتارهايي از خود بروز و ظهور مي دهند كه از سطح فكري و فرهنگي و رفتاري توده مردم بالاتر و فراتر است و چنان خود را مي نمايانند كه توده مردم خود را در برابر ايشان بي تقوا و بي بهره از ايمان مي شمارند.

بنابراين مي پذيرند كه ايشان رهبري فكري و رفتاري و اجتماعي و سياسي ايشان را به دست گيرند و آنان به عنوان الگوها و نمونه هاي اسوه و برتر در موقعيت فراتر از مؤمنان واقعي بنشينند. قرآن با توجه به اين رفتار دروغين منافقان در سوره منافقون مي كوشد تا حقيقت ايشان را آشكار و براي مردمان تبيين و تحليل كند. قرآن بيان مي كند كه منافقان در هنگام رو به رو شدن با پيامبر(ص) مي گويند ما گواهي به رسالت و پيامبري تو مي دهيم در حالي كه در اين گواهي دادن دروغ مي گويند و خداوند مي داند كه ايشان هيچ ايماني به رسالت پيامبر و اصول بنيادين قانون اسلام ندارند و در قلب ايشان هيچ التزامي به اين مساله نيست. آنان در هنگام ملاقات بر پيامبر(ص) چنان درود و سلام و تحيت مي فرستند كه هر ساده دلي را مي فريبد و در اين راه حتي از خداوند نيز فراتر مي روند. بنابراين غلو در پاي بندي به اصول اسلام و رفتارهاي تشديدي و راديكالي و خودنمايي بيش از اندازه از نشانه هاي اهل نفاق است كه قرآن بدان اشاره مي كند.
اين همه براي آن است تا بتواند در حوزه دولت و قدرت نفوذ كنند و خود را در جايي برتر قرار دهند و از حوزه قدرت و دولت به سوي اهداف خود حركت كنند.
منافقان در مسند حاكميت و حكومت
با همه هشدارهاي قرآن و پيامبر(ص) اهل نفاق توانستند با بهره گيري از سادگي مردم و خودنمايي و چسباندن به حوزه قدرت و دولت اسلامي و همراهي ظاهري با آن در حوزه قدرت و دولت اسلامي پس از پيامبر(ص) نفوذ كنند و جريان نظام و لايي را به سوي خلافت سلطنتي سوق دهند و دولت اسلامي را از درون از اصول ناب آن خالي و تهي سازند.
اگر منافقان در هنگام عدم حضور در دولت و قدرت و حاكميت رفتارهاي خويش را به اين گونه پيش گفته سامان مي دادند چه چيزي موجب مي شود تا در هنگام نفوذ در قدرت و دست يابي به حاكميت هم چنان رفتارهاي منافقانه و دورويي خويش را ادامه دهند؟ به نظر مي رسد از آن جايي كه جريان نفاق همان كفر در دوره حاكميت اسلام و ايمان است مي بايست پس از دست يابي به قدرت و رهايي از حاكميت و قدرت دولت كفر خويش را آشكار سازند و جامه نفاق از تن درآورد و نقاب از چهره فرو افكنند؛ اما چه شده است كه جريان نفاق در حوزه دولت همان روش را با اندكي تغيير ادامه مي دهد و كفر خويش را همانند كافران ظاهري و حربي آشكار نمي سازند؟
بهره گيري از قدرت نرم
منافقان، كافراني ترسو و يا زيركي هستند كه به جاي بهره گيري از قدرت نظامي به قدرت نرم متمايل هستند و به جاي درگيري و بيرون بودن از حوزه قدرت مي كوشند در درون قدرت و در كنار آن قرار گيرند. آنان به قدرت آن چنان نزديك مي شوند تا از گرماي آن بهره گيرند و آن اندازه نزديك نمي روند كه بسوزند و يا دور نمي شوند كه از آن بهره نگيرند و يا از آن آسيبي ببينند. بهره گيري از جنگ رواني و قدرت نرم و استفاده از ابزارهاي تبليغاتي و فكري، اصل اساسي در تحليل و تبيين روش شناسي نفاق در حوزه حاكميت است. آنان پس از حضور در قدرت و نفوذ در مراكز تصميم گيري دولت اسلامي هم چنان آن را ادامه مي دهند؛ زيرا آنان كافراني نيستند كه بخواهند با جامعه ايماني درگير شوند. هدف آنان باتوجه به انديشه و بينش كفري نسبت به خدا و يا به رستاخيز و دلبستگي شديد به دنيا و منافع آن، اين است كه از منافع قدرت و دنيا بهره ببرند. بنابراين نابودي تفكر اسلامي و ديني براي آنان در درجه دوم اهميت قرار دارد. البته اگر جامعه از اين ظرفيت برخوردار و زمينه و بستر مناسب نيز فراهم باشد آنان كفر خويش را آشكار مي سازند و ديگران را نيز بدان تشويق و ترغيب مي كنند، ولي با جامعه در اين حوزه مسايل اعتقادي به طور مستقيم درگير نمي شوند و تنها زماني كه احساس امنيت مي كنند هر از گاهي تفكر و بينش ضدديني خويش را آشكار مي كنند و با مباني و اصول ديني به مبارزه برمي خيزند.
در زمان حاكميت خلافت سلطنتي معاويه و يزيد بارها دولت نفاق از همين روش استفاده كرده است. از اين روست كه توده مردم آنان را نه تنها مومن بلكه معيار ايمان مي شناختند و معاويه باتوجه به نسبت خويش با همسر پيامبر(ص) دايي و خال المومنين معرفي مي شد و از پايگاهي كه در ميان توده عرب ها بسيار قوي و استوار بود به بهترين شكل بهره مي برد.
قريش در بينش و نگرش توده از جايگاه بالايي برخوردار بود و نسبت ايشان با پيامبر(ص) اين پايگاه و جايگاه را تقويت مي كرد. ايجاد فضاي امنيتي با تفكر برتري نژادي و قومي و نسبت با پيامبر(ص) و جعل و ساختن احاديث در بيان فضايل قريشيان و خويشان خود به آنان قداستي مي بخشد كه به سادگي در جامعه توده وار پذيرفته مي شوند. منافقان در عصر حاكميت تنها كاري كه برخلاف زمان دوري از قدرت انجام مي دهند اين است كه هر از گاهي در محفل خصوصي و حتي عمومي كفر خويش را آشكار مي سازند چنان كه يزيد با اشعاري دين را ابزاري در دست محمد(ص) مي شمارد تا بدان بر مردم سلطنت و پادشاهي كند. اين گونه اشعار و سخنان كه واگويه انديشه ها و بينش هاي باطني آنان بود در آن حد و اندازه مطرح و يا پخش نمي شد كه قداست ايشان را از ميان بردارد.
در حقيقت توده مردم رفتارهاي كفرآميز آنان را نيز توجيه مي كردند و نمي گذاشتند اين امور هاله تقدس و قداست ايشان را بزدايد.
بنابراين ايجاد فضاي امنيتي با بهره گيري از همه روش ها و امكانات چون قداست نمايي و تظلم و مظلوم نمايي از روش هايي است كه در زمان هاي مختلف به ويژه در حوزه حاكميت مطرح مي شود. روايت هاي دروغين آنان را تا جايي بالا مي برد كه از دسترس عموم بيرون مي روند و در سطحي فراتر از مردم و مؤمنان قرار مي گيرند و به عنوان الگوها و اسوه هاي عيني معيار سنجش حق و باطل قرار مي گيرند. اين گونه است كه حركت امام حسين(ع) بر ضد دولت يزيد به معناي خروج از حاكميت معنا و تفسير مي شود و به شدت با آن مخالفت مي شود و مبارزه با حركت امام(ع) به عنوان فريضه مطرح و كشته شدگان آن به عنوان جهادكنندگان در راه خدا معرفي مي شوند كه شايسته بهشت و عنوان والاي شهادت هستند.
جريان نفاق در دوره حاكميت رفتارهاي فسادآميز و تباه انگيز خويش را به عنوان حركت اصلاحي معرفي مي كند و براي افزايش تضادها و توجيه و تحليل آن به جبرگرايي گرايش مي يابد. از ميان بردن انديشه هاي ناب اسلامي و تغيير در ماهيت و هويت دين و تضعيف پايه هاي اساسي آن كاري است كه در عصر حاكميت گام به گام انجام مي شود. اين تغييرات هرگز راديكال و صريح و آشكار انجام نمي شود؛ زيرا مردم با هرگونه تغييرات آشكار و شتاب آلود مخالفت و به طور طبيعي مبارزه مي كنند. بنابراين روش گام به گام اصالت مي يابد و مردم در يك فرآيندي به افراد غيرمؤمن واقعي تبديل مي شوند و دين به گونه اي تحريف مي شود كه اگر دين واقعي معرفي و مطرح شود به عنوان دين جديد توده مردم با آن مخالفت مي كنند. دولت يزيدي زماني به حاكميت خلافت سلطنتي دست مي يابد كه دين دگرگون شده و ماهيت خود را از دست داده است. در اين زمان است كه مردم به ويژه مردم شام، دين را در خاندان اموي مي جويند و آنان را وارث پيامبر(ص) مي شناسند و خاندان علوي و هاشمي را دشمنان دين مي دانند.
رفتارهاي زشت همانند سگ و بوزينه بازي و شراب خواري توجيه مي شود و دين فروشان از احبار و دانشمندان تحريف گر چنان همراه دولت نفاق دين را به بازي مي گيرند كه اگر زماني كوتاه ديگري از حاكميت ايشان مي ماند چيزي از اسلام باقي نمي ماند. به اين معنا كه جامه وارونه اي از دين بر تن مردم كرده بودند همان نيز از تن برداشته مي شد و تنها پوسته اي اعمال ظاهر و بي محتوا از دين باقي مي ماند.
جريان نفاق در عصر يزيد دچار اشتباهي تحليلي مي شود و گمان مي كند كه زمانه و مردم آن چنان در طول پنجاه سال خلافت هاي غيرولايي دگرگون شده اند كه مي تواند از اين مرحله نيز بگذرد و حاكميت ديني را دور بزند و به يك باره آن را به كنار بزند و دولت و پادشاهي بي ديني را ايجاد نمايد. اين در حالي بود كه در بخشي از جامعه هنوز رگه هايي از اسلام واقعي و باورمند به نظام ولايي وجود داشت. همين رگه ها بود كه جريان نفاق را چنان به چالش مي كشد كه نزديك است به طور كامل از حوزه قدرت به كنار گذاشته شوند. اما جريان نفاق دوباره با عقب نشيني مقطعي و تاكتيكي خود را بازسازي مي كند و دوباره به شكلي ديگر خود را بر جامعه ايماني تحميل مي كند.
به سخن ديگر جريان نفاق به جهت چهره پوشيده و رفتارهاي دوگانه خويش همواره به عنوان خطر اصلي براي اسلام واقعي و حاكميت درست دين مطرح بوده و خواهد بود. از اين رو هوشياري دايمي همگان را مي پذيرد. شناخت جريان نفاق و روش هاي آن و نيز مصاديق و افراد آن امري ضروري و بايسته است؛ زيرا دشمني نزديك و آگاه به ظرفيت ها و ضعف ها و قدرت هاست و از هر لحاظ مي تواند به گونه اي عمل كند كه دولت و جامعه ايماني نتوانند آنان را از جريان سالم بشناسد. تنها برخي از رفتارها هم چون غلو و ايجاد محافل خاص و انجمن هاي سري و اشتباهات مقطعي و مخالفت هاي هر از گاهي با اصول اساسي دين و عدم التزام به آن مانند ايمان به نظام ولايي مي تواند چهره ايشان و جريان هاي نفاق را آشكار و معرفي نمايد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا