اخلاقی - تربیتیاصولی فقهیروان شناسیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

رمضان كارگاه مديريت نفس

ramazanانسان موجودي كمال خواه است. فطرت آدمي از نقص بيزار و به كمال گرايش دارد. كمال، مصاديق بسياري دارد، ولي در يك كلمه متاله (خدايي) شدن، كمال طبيعي هر انساني است. هر چند كه بسياري از انسانها در قالب فهم مادي يا فلسفي، نام ديگري بر اين حقيقت مي گذارند.
خواسته هاي كمالي انسان، موتور محرك گرايش ها و حركت هاي انساني است. انسان از نواقصي چون مرگ، گرسنگي، تشنگي و مانند آن بيزار است و در تلاش است تا حيات جاودانه يابد و به آسايشي بي پايان و پايدار دست پيدا كند. همين گرايش به كمال زمينه ساز بسياري از مسايل در زندگي بشر است.
روشي كه آموزه هاي قرآني براي كمال يابي بلكه تماميت در كمال بيان مي كند، شامل اموري از جمله تقواست.

نويسنده در اين مطلب بر آن است تا نقش تقوا را در تحقق تماميت كمالي بر اساس آيات وحياني تبيين كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
نيازهاي مادي و معنوي
انسان به سبب تركيب خاص خود، موجودي شگفت انگيز است. روح الهي دميده در كالبد جسماني و خاكي، معناي تازه و جديدي از روح يعني نفس انساني را سبب مي شود. اين نفس همان روح دميده در كالبد جسماني است. از اين رو دو نوع گرايش طبيعي و نياز و خواسته در نفس انساني وجود دارد كه ما از آن به گرايش هاي فطري معنوي و غريزي مادي و طبيعي ياد مي كنيم.
وقتي كودكي متولد مي شود، اولين نياز طبيعي و غريزي او تغذيه است كه شامل نوشيدن و خوردن است. لذا به پستان مادر گرايش دارد تا به اين نياز غريزي خود پاسخ گويد.
پاسخ گويي به غريزه، نيازمند شناخت است. اين گونه است كه در كودك قوه واهمه از طريق ابزارهاي شناختي بويژه لامسه به كار مي افتد. مهمترين ابزار كودك براي شناخت پيراموني، قوه لامسه است. از اين رو از طريق آن مي كوشد تا تحليل و تبييني از پيرامون داشته باشد. اين گرايش ذاتي نفس انسان براي دانستن و شناخت است تا بتواند به نيازهاي غريزي و ابتدايي خود پاسخ دهد.
كودك در فرآيندي مي آموزد تا از ديگر ابزارهاي شناختي خود نيز به درستي بهره گيرد؛ لذا شناخت كامل تري نسبت به پيرامون خود و چگونگي بهتر پاسخ دادن به نيازهاي غريزي را مي آموزد.
نيازهاي غريزي اصلي را مي توان در سه مسئله خوردن و نوشيدن و غريزه جنسي خلاصه كرد. عمده قدرت و توان آدمي صرف شناخت روش هاي پاسخ گويي درست و آسان و كامل به اين نيازهاست.
از سوي ديگر فطرت انساني، كمال جو و كمال خواه است؛ زيرا با شناختي كه از خود و نواقص خود دارد، برآن است تا از اين نقص بگريزد و كمال را به دست آورد و لذا مهمترين نقص خود را فقر ذاتي مي يابد. نيازهائي چون خوردن و نوشيدن، نشان مي دهد كه انسان تا چه اندازه وابسته و فقير است و از كمال دور مي باشد. بنابراين، مي كوشد تا راهي به سوي كمال بيابد و اين نقص را در خود از ميان بردارد. اما به تجربه دريافته است كه چنين امكاني دست كم در زندگي دنيوي و مادي وجود ندارد.
از اين رو، روش هاي ديگري را براي رهايي از نقص و دست يابي به نوعي كمال به كار مي گيرد.
گريز از نقص، عامل طغيان و ظلم
بسياري از مردم، درك كامل و درستي از هستي و فلسفه آفرينش ندارند. اينان تنها اين نكته را دريافته اند كه موجودي ناقص و فقير هستند و نياز دايمي به خوردن و نوشيدن دارند. از اين رو تلاش مي كنند تا به اشكالي اين نقيصه را از ميان برداشته يا شرايط را به نفع خويش تغيير دهند. اين گونه است كه به تصرف و تصاحب آن چيزهايي مي پردازند كه ايشان را از گرسنگي و تشنگي رهايي بخشد و تغذيه، اين مهمترين دغدغه را از ميان بردارد.
پاسخي كه بسياري از مردم به نقص گرسنگي و تشنگي خود مي دهند، تملك اموالي است كه اين دو مهم را برآورده سازد و خوردن و نوشيدن ايشان را تامين و تضمين نمايد. اما محدوديت منابع در اين زمينه و ترس و هراس از گرسنگي و تشنگي، موجب مي شود تا دست به تجاوز نسبت به حقوق ديگران دراز كنند و اموال ديگران را نيز تصرف و تصاحب نمايند.
بنابراين، نخستين عامل طغيان و ظلم به حقوق ديگران را مي توان پاسخ گويي به غريزه هاي مادي و نقص موجود در انسان دانست.
ابليس، عامل دوم ظلم و تجاوزگري
در تحليل و تبيين قرآني از گرايش انسان به ظلم و ستم، غيراز عامل نفساني، به يك عامل مهم و اصلي بيروني نيز اشاره شده است. اين عامل چيزي جز ابليس اين دشمن سوگند خورده نيست. ابليس از آن جايي كه خواهان خلافت الهي بود و خود را شايسته اين جايگاه مي دانست؛ به اين دليل كه او از عنصر آتش و پاك است؛ درحالي كه انسان از عنصر خاك و گل متعفن و بدبو است، پس از اعلام خلافت انسان، حاضر به پذيرش خلافت انسان نمي شود و طغيان و سركشي پيشه كرده و سوگند مي خورد تا انسان را گمراه سازد و اجازه ندهد تا متاله شده و خلافت انساني را به نمايش گذارد. (حجر، آيه 39 و آيات ديگر)
ابليس با ياري شياطين مي كوشد تا انسان را بفريبد و اجازه ندهد تا در مسير كمالي خدايي شدن و خلافت يابي گام بردارد. اين گونه است كه مهم ترين ابزار گمراهي يعني وسوسه و فريب را به كار مي گيرد تا انسان دراين ماموريت و مسئوليت شكست بخورد و ظن خويش را اثبات نمايد.
فريب و وسوسه، ارايه مسير نادرست كمالي
انسان به طور طبيعي گرايش به كمال دارد و فطرت او كمالاتي چون علم، آزادي، قدرت، حيات جاودانه، رهايي از گرسنگي و تشنگي و مانند آن را مي جويد. انسان مي خواهد تا اگر نتوانست از غرايز طبيعي چون تغذيه و لذت هاي جنسي و مانند آن به طور مطلق رهايي يابد، ولي به گونه اي شود تا اين نقص، عامل ذلت او نشود و اين نقص برطرف گردد.
ابليس به سبب آگاهي از نقاط ضعف انسان و كمال جويي فطري اش، در مسير كمالي انسان مي نشيند و اموري را كه كمالي نيست، كمالي جلوه مي دهد يا روش هاي نادرستي را براي دست يابي به كمال ترويج مي كند.
از گزارش قرآن اين معنا برمي آيد كه ابليس با آگاهي از كمال جويي فطري حضرت آدم(ع)، انسان را با سوگندي دروغين فريب مي دهد و او را وسوسه مي كند تا كمال را در امري بجويد كه عامل نقص يا مانع از كمال جويي آدمي است. ابليس به دروغ به حضرت آدم(ع) مي گويد كه اگر خواهان زندگي جاودانه، قدرت مطلق و پادشاهي و خلافت بي پايان و دايمي است، مي بايست از ميوه درخت ممنوع بخورد؛ زيرا ميوه آن درخت، عامل دست يابي به اين امور است: «پس شيطان او را وسوسه كرد و گفت اي آدم! آيا تو را به درخت جاودانگي و حكومت و ملك نافرسودني راهنمايي نكنم؟ پس آن دو از ميوه آن خوردند و زشتي هاي آن دو آشكار شد. (طه، آيات 119 تا 121)
در حقيقت اين دشمن قسم خورده با اشكال گوناگوني چون سوگند دروغين، تزيين و تسويل، وسوسه و فريب مي كوشد تا انسان، مسير كمالي اش را به درستي نپيمايد و از كمال واقعي دور افتد و خلافت الهي را با متاله شدن تحقق نبخشد.
بنابراين، انسان به طور فطري، كمال خواه و نقص گريز است ولي دشمناني از بيرون، نقصي را كمال جلوه مي دهند يا روشي نادرست براي دست يابي به آن كمال را ارايه مي دهند تا انسان به مقصد و مقصود نرسد.
پاسخ افراطي به غرايز
چنان كه گفته شد، نفس انساني به طور طبيعي در كالبد جسماني، نيازهايي دارد كه بايد بدان پاسخ داده شود؛ اين غرايز هر چند كه نقصي براي انسان است، ولي عامل اصلي تحقق ماهيت انساني است. بنابراين، ماهيت انسان، اجازه نمي دهد تا اين غرايز را از خود حذف كند؛ زيرا حذف آن به معناي از ميان رفتن ماهيت انساني است.
پس هر انساني لازم است به طور طبيعي به اين غرايز در حد مناسب و نياز واقعي پاسخ دهد. بنابراين پاسخ گويي به نياز تغذيه و شهوت جنسي در حد مناسب نه تنها درست بلكه لازم و ضروري است.
اما مشكل اصلي بشر اين است كه در پاسخ گويي، دو راه افراط و تفريط را در پيش مي گيرد. گاه چون مرتاضان هندي و رهبان مسيحي به شكل نادرستي آن را سركوب مي كند كه خود عامل عدم دست يابي انسان به كمال بايسته و شايسته مي شود.
وگاه ديگر درپاسخ گويي به اين نيازها راه افراط را درپيش مي گيرد و حتي به سبب تفاوت ذائقه ها و سلايق، برخي از غرايز پاسخ هايي را دريافت مي كنند كه عامل سركوب برخي ديگر از غرايز مي شود.اين گونه است كه انسانها شخصيت متعادل و كاملي به دست نمي آورند؛ زيرا پاسخگويي به همه غرايز نيازمند مديريت نفس ا ست. اين مديريت اجازه مي دهدتا انسانها بتوانند تعادل شخصيت خويش را نيز به دست آورند و دريك مسير كمالي گام بردارند. اما تضاد ميان غرايز و گاه در مقام عمل، تزاحم ميان آنها موجب مي شود كه به يك غريزه بيش از پيش بها داده شود و يا غريزه اي ديگر سركوب شود.
روزه، آموزش مديريت غرايز
از آنجايي كه مهم ترين و نخستين غرايز انساني، تغذيه و تمايلات جنسي است، خداوند روشي را براي مديريت و مهار نفس و غرايز ارائه مي دهد تا نفس بتواند در مسير كمالي به درستي گام بردارد.
روزه، بر عناصر سه گانه (خوردن،آشاميدن و امور جنسي)، تاكيد خاصي دارد؛ زيرا اين سه عنصر اصلي است كه بسياري از ظلم و ستم ها و تجاوز به حقوق ديگر غرايز و يا ديگر انسانها و موجودات را سبب مي شود. از اين رو خداوند در آموزش مديريت نفس بر اين سه عامل توجه و تاكيد خاصي دارد.
تقوا، اجتناب و لاتفعل
چنان كه گفته شد، انسان به طور فطري كمال خواه و نقض گريز است. همين عامل دروني، خود مقتضي حركت هاي كمالي يعني متاله (خدايي) شدن است. انسان مي كوشد تا از صد اسم الهي يا هزار اسم الهي همه آنها را احصا و درخود تحقق بخشد و خود را خدايي كند. بنابراين، نيازي نيست تا عامل بيروني، انسان را به سوي حركت هاي كمالي تشويق و ترغيب كند؛ ولي مهم ترين مشكل انسان، موانعي است كه در سر راه كمال خواهي انسان پديد مي آيد.
آنچه دراسلام به عنوان گناه از آن ياد شده درحقيقت همان موانعي است كه در سرراه كمال خواهي انسان پديده مي آيد و اجازه نمي دهد تا انسان مسيركمالي را به آساني و درستي بپيمايد.
با نگاهي به مصاديق تقواي عقلاني و وحياني از قباحت ظلم گرفته تا قباحت و زشتي عهدشكني و غيبت و تهمت و مانند آن، مي توان دريافت كه چرا خداوند در آيات قرآني اين اندازه بر اجتناب، از گناهان تاكيد مي كند و پرهيز از آنها را مصاديقي از تقواي الهي بر مي شمارد. (بقره، آيات 41 و 278؛ جاثيه، آيه 19؛حجرات، آيات 11 و 12؛ هود، آيه 78؛ و ده ها آيه ديگر)
خداوند در بهشت آدم (ع) به ايشان مي فرمايد كه تنها راه كمالي دوري از ميوه درخت ممنوع است. تاكيد بر لاتقربا (نزديك نشدن به معناي لاتفعل) همان اجتناب و پرهيز است. به سخن ديگر، انسان به طور طبيعي به سوي كمال درحركت است و به يك معنا مقتضي در او موجود است و تنها مي بايست انسان با لاتفعل و پرهيز و اجتناب ازبرخي از امور اجازه دهد تا نفس، سيركمالي خويش را بپيمايد.
رمضان، كارگاه مديريت نفس
از آن جايي كه مهمترين عامل در طغيان دروني انسان، نيازهاي غريزي سه گانه خوردن، نوشيدن و شهوت جنسي است، خداوند از انسان مي خواهد تا اين غرايز را مديريت كنند و در ماه رمضان با مديريت اين سه گانه اجازه دهند تا ديگر غرايز را نيز تربيت كنند.
همچنين از آنجايي كه دشمن بيروني يعني ابليس و شياطين ازطريق وسوسه اجازه نمي دهند تا انسان مسير تقوايي را طي كند، خداوند در ماه رمضان با بستن و محدودكردن آنان، اين اجازه را داده است تا انسان به دور از وسوسه هاي دشمنان بيروني، در شرايط مناسب خود را بيازمايد و تربيت نمايد و مديريت نفس خويش را برعهده گيرد.
درشرايط مناسب ماه رمضان، اگر انسان بتواند اين ماه را تمام و كمال روزه بگيرد، در يك دوره كامل شركت كرده و اين امكان را مي يابد چنان كه بر سه گانه مباح تسلط يافته به سادگي بر ديگر غرايز نيز تسلط يابد و اجازه ندهد كه غرايز به مانعي در سر راه كمال جويي او تبديل شود.
در ماه رمضان براي هر انساني اين شرايط مهيا و آماده است كه بتواند لاتفعل ها يعني اجتناب و تقوا را تمرين كند و زماني كه اين دوره را به تمام و كمال در طول يك ماه بگذراند، شايد بتواند پس از آزادشدن شياطين از وسوسه هاي آنان در امنيت قرارگيرد، زيرا توانسته است حتي بر مباحات از غرايز خويش مسلط شود و اجازه ندهد تا اين غرايز راه افراط و تفريط را بر او تحميل كنند و مديريت نفس او را برعهده گيرند. كسي كه توانسته مديريت نفس را تا حد محدودسازي نوشيدن و خوردن و شهوت جنسي انجام دهد، به سادگي مي تواند ديگر غرايز و شهوات را نيز مهار و مديريت كند. از اين رو خداوند با كلمه شايد (لعلكم) اعلام مي كند كه اگر اين دوره رمضاني به طور كامل طي شود و روزه دار در اين ماه موفق شود، احتمال سربلندي در ماه هاي ديگر را نيز به دست مي آورد و تقوا را در ماههاي ديگر پيشه خود مي كند. (بقره، آيه 183)
تقوا، مديريت موانع
به هرحال از آن چه گذشت اين معنا به دست مي آيد كه تقوا يعني پرهيز از گناهاني چون افراط گري و تفريط گرايي و تجاوز و ظلم، مديريت موانع كمالي است. به اين معنا كه انسان به طور طبيعي به سوي كمالات مي رود و تنها برخي از موانع دروني و تحريكات بيروني است كه اجازه نمي دهد تا اين مهم در انسانها تحقق يابد. اگر انسان بتواند با مديريت نفس خويش موانع دروني را بردارد، ابليس نمي تواند به عنوان يك مانع بيروني در سر راه كمال جويي انسان عمل كند.
ماه رمضان با شرايط و ويژگي هاي خاص خود اين امكان را براي همگان از مسلمان و غيرمسلمان اگر بخواهد، فراهم مي كند تا موانع در سر راه عمل مقتضي را بردارد و مديريت نفس خويش يعني مديريت موانع را به عهده گيرد.
يك مؤمن زيرك مي كوشد با بهره مندي از فرصت استثنايي رمضان در اين كارگاه و دوره مديريت موانع، شركت كرده و با مدرك فلاح و رستگاري از اين كارگاه فارغ التحصيل شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا