اعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

رجعت، بازگشت مردگان به دنیا

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از اعتقادات مسلمانان بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، «رجعت» و بازگشت مردگان به همین دنیا قبل از پایان دنیا و آغاز قیامت است. در آیات قرآنی، انواعی از «رجعت» بیان شده که در یک تقسیم بندی به دو نوع : «رجعت به خدا و رجعت به دنیا» است.

اهتمام قرآن به مساله «رجعت به دنیا» از آن روست تا به شکل مصداقی و عینی، به کافران و تکذیب کنندگان «قیامت و معاد» حجت را تمام کند تا دلیلی بر انکار قیامت نداشته باشند؛ زیرا اگر «مرده» پس از ساعت، روز، ماه، سال یا سده و قرنی به دنیا باز می گردد و دوباره «نفس در بدن خاکی دنیوی» وارد می شود؛ چگونه می توان بدون هیچ دلیل و برهانی، به «انکار قیامت و معاد» پرداخت؟!

البته آموزه های قرآنی برای اثبات «اصل معاد در آخرت» دلایل و براهین بسیاری دارد که در این جا به طور کلی به برخی از آن ها اشاره می شود؛ ولی آن چه موضوع اصلی این نوشتار است، پرداختن به مساله «رجعت به دنیا» و «زنده شدن مردگان» است.

انکار استبعادی قیامت از سوی منکران

از نظر قرآن، کافران و منکران قیامت و معاد، هیچ دلیل و برهانی برای نفی آن ندارند؛ زیرا «قیامت و معاد» بیرون از دایره شناخت «حسی» آنان و خارج از عالم «شهادت» و جزو «عالم غیب» است؛ بنابراین، وقتی دسترسی به چیزی ندارند نمی بایست به «اثبات یا انکار» آن پرداخت؛ زیرا «عاقل» کسی است که اگر درباره چیزی «علم» ندارد، یا دسترسی برای کسب «علم» برایش وجود ندارد، به «اثبات یا انکار» نپردازد و تنها به این امر اکتفا کند که «نمی دانم» و «علم» ندارم.

با نگاهی به سخنان منکران و کافران می توان دریافت که آن چیزی که آنان بیان می کنند مبتنی بر چیزی نیست؛ زیرا حتی «ظن» برای «نفی» آن وجود ندارد تا چه رسد که «علم» به این امری داشته باشند که بیرون از ساحت شناخت حسی و جزو عوالم «غیب» است. از همین روست که «اهل انصاف» از کافران تنها به «استبعاد» بسنده می کنند و در مقام «انکار» می گویند: «رجع بعید» یعنی بعید است که رجعتی باشد.(ق، آیه 3)

اثبات قیامت و رجعت اخروی با مشاهدات دنیوی

قرآن با بهره گیری از «شواهد» حسی و دنیوی بر آن است تا افزون بر «ادله نقلی وحیانی» که مبتنی بر «برهان عقلی» است، به اثبات قیامت و حقانیت رجعت و معاد اخروی بپردازد. از همین روست که با ارجاع مردم به شواهد حسی، «امکان علمی»، بلکه «امکان وقوعی» آن را بیان می کند؛ زیرا اگر در همین دنیا «وقوع» رجعت شدنی باشد و در حقیقت «مرده» زنده شود، می توان گفت که چنین «رجعتی» دست کم در «آخرت» می بایست به عنوان یک «امر امکانی» مورد پذیرش قرار گیرد و شخص دست کم به جای «انکار قطعی رجعت و قیامت و معاد» «امکان» آن را بپذیرد و «احتمال وقوع» آن را بدهد.

از نظر قرآن، همین میزان از برای این که انسان «افکار و رفتار » خویش را تغییر دهد، کفایت می کند؛ زیرا این احتمال با توجه به شواهد حسی دنیوی در سطح «ظن معتبر» بالا می آید که هر «عاقلی» به آن اعتماد می کند و از راه «احتیاط» با آن مواجه می شود و کاری نمی کند که بر خلاف «احتیاط عقلی» باشد. از همین روست که خدا در قرآن، «خاشعین» از اهل اسلام و ایمان را کسانی می داند که در سطح «علم و یقین» به «غیب قیامت و معاد» نرسیده اند، بلکه در سطح «ظن معتبر» و «حکم احتیاطی عقل» قرار دارند و به همین احتمال قوی ظنی، احتیاط کرده و بر خلاف «اعتقاد به رجعت و قیامت» عمل نمی کنند؛ خدا درباره این نوع «عملکرد عاقلانه صاحبان ظن معتبر» می فرماید: وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ؛ از شكيبايى و نماز يارى جوييد و به راستى اين نماز گزاری گران است، مگر بر خاشعین؛ یعنی همان كسانى كه ظن و گمان دارند که با پروردگار خود ديدار خواهند كرد و به سوى او رجعت می کنند و باز خواهند گشت.(بقره، آیات ۴۵ و۴۶)

خدا برای اثبات «رجعت در قیامت و معاد» شواهدی را بیان می کند که در این جا بیان می شود.

زنده شدن دانه و هسته گیاهان مرده

شکی نیست که دانه و هسته های گیاهان، جزو «جمادات» هستند و «زندگی و حیات نباتی و گیاهی» ندارند. این «حبوبات و نواه» در محیط مناسب «زنده» شده و حیات «مجدد» می گیرند و به رشد و میوه دهی خود ادامه می دهند. خدا در قرآن بیان می کند که انسان ها «کشتکار» هستند و کاری که انجام می دهند، تنها «شخم» زدن زمین و قرارداد دانه ها و هسته ها در خاک و آبیاری آن است؛ ولی آن که به آنها «حیات» و زندگی می دهد خدای «محیی» است که به «زرع » آنها می پردازد و هسته و دانه مرده را زنده و «ورز» می دهد. از همین روست که انسان «حارث» و خدا «زارع» است.(واقعه، آیات 63 تا 65) خدا در آیاتی از قرآن، «احیاء دانه ها و هسته ها» مرده را به خود نسبت داده و می فرماید که «حیات اخروی مردگان از انسان» نیز این گونه است؛ یعنی همان طوری که خدا مرده از گیاهان را «احیاء و زنده» می کند، «انسانها» را نیز «خارج» (ق، آیه 11) می کند و «نشر»(فاطر، آیه 9) می دهد.

رجعت و بعثت مردگان در دنیا

از نظر قرآن، در همین دنیا نیز شماری از انسان ها پس از «مردن» به «فضل و عنایت الهی» به دنیا باز می گردند و رجعت می کنند تا «شاهدی» بر «رجعت اخروی و بعثت» انسان باشد. البته رجعت و بعثتی که در دنیا اتفاق می افتد در سه دسته اصلی سامان می یابد:

  1. مردگانی که تن آنان سالم است و به شکلی به خواب رفته اند؛ ولی این مرگ و خواب بیش از سیصد سال به درازا کشیده است، از جمله مشهورترین آنها همین «اصحاب کهف» است که خدا از آن به «آیات عجیب»(کهف، آیه 9) و شگفت آور برای انسان یاد می کند؛ زیرا کسانی با «ضرب الهی بر گوشها»(کهف، آیه 11) بیش از سیصد سال به شکل خواب باشد و دوباره «بعثت» و «رستاخیز» داشته باشد.(کهف، آیه 12؛ 19 و 25) البته این حالت برای «سگ»(کهف، آیه 22) نیز بود تا جایی که آنان در غار از سوی خدا به پهلوها گردانیده می شدند و سگ نیز با دست های گشاده در حالت حمله نشسته بود که موجب فرار بینندگان می شد.(کهف، آیات 17 و 18) البته «خوراکی و نوشیدنی» یکی از پیامبران بنی اسرائیل نیز چنین حالتی داشت و به اندازه صد سال سالم مانده بود؛ در حالی که خودش و «خرش» و ظاهرا استخوانی از آن بر جا مانده بود.(بقره، آیه 259) باید توجه داشت که از نظر قرآن، «مرگ و خواب» برادر هم هستند و شباهت های بسیار نزدیکی به هم دارند.(زمر، آیه 42) این بدان معناست که هر انسانی به یک معنا در هر «خواب» خویش می میرد و کسانی که اجل آنان فرارسیده «امساک» و نگه داری می شوند و به بدن باز نمی گردند یعنی شعاعی که از نفس به بدن می تابد، این رشته پرتوهای نفس قطع می شود(بحارالانوار، ج 58، ص 27؛ مجمع البيان: ج 8، ص 500 – 501.) یا نفس به اذن الهی به بدن «ارسال» می شود و دوباره «بعثت» رخ می دهد. از همین مصادیق رجعت و زنده شدن با سلامت تن می توان به مرگ و زنده شدن حضرت موسی(ع) و اصحاب خاص ایشان اشاره کرد(بقره، آیات 55 و 56 ) که همراه با «صعق» صاعقه بود(اعراف، آیه 143)؛ هم چنین می توان به «احیاء مرده» به دست موسی (ع) با گاو(بقره، آیه 73) و مرگ و احیاء هزاران نفر از یهودیان(بقره، آیه 259؛ مجمع البيان، ج 1 – 2 ، ص 604) توجه داد.
  2. نوع دوم از بعثت و رجعت برای بدن هایی است که سالم است، ولی سرها از تن جدا شده است؛ چنان که این مطلب در داستان مرغان حضرت ابراهیم(ع) و «احیاء» آنان توسط حضرت ابراهیم(ع) به اذن الهی بیان شده است.(بقره، آیه 260)
  3. نوع سوم از بعثت و رجعت برای بدن هایی است که «پودر» شده و شاید تنها استخوانی از آنان مانده باشد. از جمله این موارد می توان به «بعثت و رجعت» همان پیامبر بنی اسرائیل و خرش اشاره کرد که خدا می فرماید: وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا؛ و به اين استخوانها بنگر، چگونه آنها را برداشته به هم پيوند مى‏ دهيم‏؛ سپس گوشت بر آن مى ‏پوشانيم.(بقره، آیه 259) از همین موارد می توان به «احیاء مردگان»(آل عمران، آیه 49) و «اخراج از قبر و احیاء»(مائده، آیه 110) از سوی حضرت عیسی(ع) به اذن الهی اشاره کرد.

رجعت ها در عصر ظهور

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، گروه هایی از صالحان و طالحان هر امتی در زمان ظهور امام زمان(ع) به دنیا باز می گردند. خدا در قرآن به صراحت بیان می کند: وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ ؛ و آن روز كه از هر امتى، گروهى از كسانى را كه آيات ما را تكذيب كرده‏ اند، محشور مى‏ گردانيم. پس آنان نگاه داشته مى ‏شوند پس آنان تقسیم می شوند.(نمل آیه ۸۳)

شکی نیست که این آیه درباره «قیامت و آخرت» نیست؛ زیرا بر اساس نصوص و صراحت های قرآنی، در قیامت همه «محشور» می شوند و اختصاصی به گروهی ندارد. از همین روست که آن روز را «یوم الجمع» و «یوم المجموع فیه الناس» یاد می کند و می فرماید: وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا؛ آنان را گرد مى ‏آوريم و هيچ يك را فرو گذار نمى ‏كنيم. (کهف، آیه ۴۷)

بر اساس روایت از جمله روایت امام صادق(ع)، مراد از حشر در آیه 83 سوره نمل، «رجعت به دنیا» پیش از قیامت است.(تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 100، ح 111)

امام صادق می فرماید که در رجعت گروهایی از مومنان و کافران باز می گردند. این گروه ها چنان که در روایات تفسیری آمده است، شامل موارد زیر می شوند:

  1. برخی از پیامبران که برای یاری «اهل بیت» علیهم السلام می آیند؛ زیرا امام صادق(ع) در ذیل آیه 51 سوره غافر می فرماید: اين يارى و نصرت، در رجعت است. (تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 526، ح 69) به نظر می رسد که این «رجعت» می بایست به «تن» باشد، نه «یاری» به شکل معنوی و امدادهای غیبی باشد.

بر اساس این روایت، «یوم الاشهاد»، همان هنگامه «ظهور» و پیروزی نظام ولایی اهل بیت(ع) و حاکمیت جهانی آن است که خدا در آیه 105 سوره انبیاء، وعده آن را داده است.

  1. پیامبر(ص) و برخی از امامان (ع)؛ زیرا امام سجاد(ع) در ذیل آیه 85 سوره قصص می فرماید: پيامبر و اميرالمؤمنين و ائمّه(عليهم السلام)به سوى شما باز خواهند گشت. (تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 144، ح 126) این رجعت می بایست به شکل رجعت به تن باشد، نه رجعت امدادی غیبی هم چون امدادهای فرشتگان. بر اساس روایاتی که ذیل آیه 82 سوره قصص آمده است از «رجعت بدنی حضرت امام علی علیه السلام» سخن به میان آمده است؛ زیرا بر اساس رواياتى، مقصود از «دابّة من الأرض» در آيه ياد شده على(عليه السلام)است. (تفسير قمى، ج 2، ص 131؛ تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 97 – 98، ح 103 – 105) بنابراین، ایشان همان جنبده ای است که از زمین بیرون می آید و با مردم درباره حقانیت اسلام و ولایت اهل بیت(ع) و امام زمان(عج) سخن خواهد گفت؛ زیرا مردم نسبت به صحت آیات الهی اهل یقین نیستند تا این گونه برای آنان «یقین» حاصل شود.
  2. شهیدان: بر اساس روايتى از امام باقر(عليه السلام)، ذیل آیات 156 و 158 سوره آل عمران آمده است: شهيدان، پس از كشته شدن، دوباره به دنيا رجعت خواهند كرد. (بحارالانوار، ج 53، ص 66 ، ح 58) بر اساس این روایات، همه شهیدان باز می گردند که شاید مراد «رجعت» به بدن نباشد، اما شکی نیست که برخی از آنان به «تن» باز می گردند. به نظر می رسد که مراد همان شهیدان در جهاد نیستند، هر چند که برخی از آنان چنین صلاحیتی داشتند، بلکه براساس آموزه های وحیانی قرآن، شاهدان حقیقی همان پیامبران و معصومان(ع) هستند.(نحل، آیه 89)
  3. کافران: همان طوری که در آیات و روایات سخن از رجعت به بدن در آخر زمانی برای گروهی از مومنان مطرح شده است، هم چنین برای کافران نیز رجعتی است؛ زیرا امام باقر(عليه السلام) در ذیل آیه 77 سوره مومنون فرموده است: و آن در رجعت است. (مجمع البيان، ج 7 – 8 ، ص 181؛ الميزان، ج 15، ص 52) یا امام صادق(عليه السلام) در ذیل آیات 10 و 11 سوره غافر فرموده: مراد از آيه، رجعت است.(تفسير قمى، ج 2، ص 259؛ تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 513، ح 19)
  4. تکذیب کنندگان: بر اساس آیات 83 و 84 سوره نمل می توان گفت که گروهی از تکذیب کنندگان «رجعت به دنیا» داشته و در همین دنیا نیز می بایست مجازاتی را نسبت به کارهایشان تحمل کنند. نباید شک کرد که این امر «حشر» «فوج» و گروهی هیچ ارتباطی به قیامت و حشر اخروی ندارد؛ زیرا چنان که گفته شد در روز قیامت همگان محشور می شوند نه «فوج» و گروهی؛ زیرا «من» در عبارت «من كلّ أمّة» براى تبعيض است و از آنجا كه قيامت، صحنه بازگشت و احياى همگانى است، اين آيه، مربوط به رجعت در دنیا است و هیچ ربطی به رجعت اخروی ندارد.(مجمع البيان، ج 7 – 8 ، ص 366)

باید توجه داشت که همان طوری که «غیب» بیرون از علم انسان عادی است و تنها از طریق وحی می توان از امور غیبی اطلاع یافت(جن، آیات 26 و 27)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا