اجتماعیاخلاقی - تربیتیروان شناسیمعارف قرآنیمقالات

راه های افزایش آستانه تحمل

بسم الله الرحمن الرحیم

تحمل و بردباری دارای مراتبی است که سطوح گوناگون آن بیانگر میزان «برتابش» هر شخص است. هر انسانی میزانی از فشار سختی ها و مصیبت ها را بر می تابد. این میزان در اصطلاح «برتابش» شخص است که می تواند در چند سطح صبر، صبر جمیل، حلم و مانند آن ها بر اساس آموزه های وحیانی قرآن تفسیر و تعبیر شود. میزان «برتابش» هر شخص را را آستانه تحمل آن شخص می گویند. نویسنده در این مطلب بر آن است تا بر اساس آموزه های قرآنی، راه های افزایش میزان برتابش و آستانه شکیبایی و بردباری را بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

روان شناختی آستانه تحمل انسان

آستانه تحمل به حوزه روان شناسی رفتار باز می گردد و در روان شناسی اجتماعی خودش را بازتاب می دهد. بر اساس آیه 84 سوره اسراء رفتار هر انسانی بازتابی از شاکله شخصیتی اوست. بنابراین باید نگریست و دید شاکله شخصیتی هر فردی از چه مبانی، بینش ها و نگرش ها شکل گرفته است؛ زیرا بازتاب آن را در رفتارهای فردی و اجتماعی آن ظهور و بروز می کند. کسی که از آستانه تحمل بالا و پایین یا میانه ای برخوردار است نشان می دهد که از نظر بینشی و نگرشی به هستی و خودش چگونه می نگرد و چه توقعات و انتظاراتی از دیگران دارد.

بی گمان شخصیتی که مغرور و متکبر است و خیال بافی و تفاخر شاکله شخصیتی او را شکل داده است، با کوچک ترین نقد و انتقاد از کوره به در می رود و عصبی شده و با عصبانیت برخورد می کند و واکنش نشان می دهد. انسان متواضع و فروتن کم تر تحت تاثیر انتقادات هیجان زده می شود؛ زیرا حتی اگر نقد نادرست باشد این احتمال را می دهد که مواضع و رفتارش بد دیده یا فهمیده شده یا حتی ممکن است دارای اشکالاتی باشد که شخص خود متوجه نشده و ملتفت این معنا نبوده است. از این روست که واکنش هایی او نسبت به کنش های انتقادی دیگران همراه با عصبانیت نیست بلکه با طمانینه و صبر جمیل با موضوع برخورد می کند.

هم چنین کسی که از نظر بینشی و نگرشی بر این باور است که همه هستی در چارچوب سنت های الهی قرار دارد و خداوند علیم و حکیم برای تحقق اهدافی در مخلوقات بدون هیچ گونه عجز و بخلی روندی را در پیش گرفته که بخشی از آن همراه با مصیبت ها و از دست رفتن ها خواهد بود تا حکمت آفرینش کلی و جزیی تحقق یابد، هر گاه با پیشآمد و حادثه ای دردناک و مصیبتی در خود و خویش یا در بدن یا زمین مواجه می شود، با صبر و حلم ، شکیبایی و بردباری برخورد می کند و با حادثه و مصیبت به طوری کنار می آید که بیرون از هیجانات تند عاطفی و احساسی حزن و خوف است.(حدید، آیات 22 و 23)

بنابراین، برای درک و فهم نوع واکنش های انسان در برابر مشکلات، مصائب و حوادث غیر مترقبه و غیر منتظره در تن و روان و جامعه و جهان باید به درک درستی از روان شناسی شخصیت هر فرد پرداخت و بینش ها و نگرش ها و نیز پرورش ها و تربیت هایی او را مورد تحلیل قرار داد و توصیه هایی در همان سطح تحلیلی و بر اساس آن ارایه کرد.

سطوح و درجات متفاوت آستانه تحمل

با توجه به آن چه گذشت می توان گفت که آستانه تحمل هر انسانی با انسانی دیگر متفاوت است، بلکه حتی باید گفت آستانه تحمل هر انسانی در زمان های گوناگون با توجه به تغییرات فرآیندی در نفوس و روان آدمی، آستانه های متفاوتی برای هر انسانی می توان شناسایی کرد.

خداوند در آیات قرآنی بیان می کند که روان آدمی هماره در حال تغییر است و این تغییر بازتابی های در رفتار فردی و اجتماعی موجب می شود که به تغییر در جامعه و حتی جهان می انجامد.(انفال، آیه 53؛ رعد، آیه 11)

از آن جایی که بینش ها و نگرش های هر انسانی به ویژه در دهه های قبل از چهل سالگی به سرعت و شتاب در حال تغییر است و شکل و شاکله ثابتی به خود نگرفته است، می توان از تفاوت سطوح آستانه تحمل در دوره های گوناگون سنی افراد سخن گفت؛ اما زمانی که شاکله شخصیتی شکل گرفت و ثابت شد، آستانه تحمل شخص در یک سطح ثابت خواهد ماند، به طوری که پس از میزانی از فشار همانند درهای زودپز به صدا و صفیر در می آید و اگر فشار بیش از حدّ آستانه باشد، منفجر شده و رفتارهایی به شدت همراه با عصبانیت غیر قابل مهار و مدیریت از خود بروز می دهد. حدّ انفجاری در افراد به معنای بالا رفتن میزان فشار از حدّ آستانه تحمل و حد انتظار است.

آستانه تحمل هر کسی همانند آستانه تحمل دیگ های زودپز با توجه به ظرفیت، خلوص و ناخالصی، آلیاژهای به کار گرفته و مانند آن ها است. بر اساس آیات و روایات انسان ها همانند معادن گوناگون هستند ؛ به این معنا که جنس انسان ها می تواند زر ، سیم ، مس ، آهن و مانند آن ها باشد: اَلّناسُ معادِنُ كَمَعادِنِ الَّذهَبِ وَ الْفِضَّةِ مردم مانند معادن طلا و نقره هستند.( كافى، ج 8، ص 177؛ من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 380؛ بحار الانوار، ج 58، ص 65 و 106؛ ج 64، ص 121.) این تفاوت ها تفاوت در شاکله شخصیت و رفتارها و کنش ها و واکنش ها را موجب می شود. بنابراین، نمی توان از همگان این انتظار را داشت که در برابر فشار مشکلات و مصیبت ها واکنش یکسانی داشته باشند، بلکه برخی در برابر فشار مرگ پدر و مادر دچار افسردگی می شوند و برخی دیگر به سادگی ازاین فشار عبور می کنند. برخی در برابر کوچک ترین بی احترامی چون تو گفتن، از کوره در می روند و برخی دیگر گویی هیچ اتفاقی نیافتاده و آب از آب تکان نخورده است. برخی همانند شاخه گلی هستند که اگر مرغ شیرخواره کوچکی بر آن نشیند، خم می شوند و برخی دیگر همانند سرخداری عظیم هستند که اگر عقاب بر آن فرود آید از آمد و شد آن خبر نشود.

در آیات قرآنی چند سطح برای تحمل افراد بیان شده که نشان می دهد افراد تا چه میزانی می توانند فشارهای مصیبت ها و مشکلات و انتقادات و مانند آن را تاب آورند و تحمل کنند. در آیات قرآنی برای هر سطح از تحمل آدمی نسبت به فشارها، عنوان و اصطلاح قرار داده شده که توجه به آن ها می تواند در بازشناسی فهم تفاوت سطوح آستانه تحمل و نیز شناخت راه های افزایش تحمل افراد مفید و ارزنده باشد. مهم ترین، اساسی ترین و کلی ترین این سطوح عبارتند از:

  1. صبر: صبر و شکیبایی نقيض جزع و بى تابى است(ترتيب العين، ج 2، ص 966، «صبر».) صبر در لغت به سه معنا آمده است: 1. حبس و نگهدارى. 2. قسمت بالاى يك چيز. 3. نوعى از سنگ سخت.( معجم مقاييس اللّغه، ج 3، ص 329، «صبر».) اما صبر در اصطلاح قرآنی عبارت است از امساك در تنگناها و خويشتن دارى به مقتضاى عقل و شرع يا حبس نفس از چيزى كه عقل و شرع حبس نفس از آن را اقتضا كند.(مفردات، ص 474، «صبر».) خداوند در آیه 186 سوره آل عمران، با ذكر صبر پيش از ذكر تقوا به این نکته توجه می دهد که گاه انسان صبر مى كند تا از چيزهايى در امان باشد كه شايسته نيست. (التّفسير الكبير، ج 9 – 10، جزء 9، ص 105) در روایتی از پیامبر گرامی(ص) و امیرمومنان امام علی(ع) متعلق صبر را سه امر گرفته اند. به این معنا که انسان در زندگی اش با سه امر مواجه می شود که می بایست در آن ها صبر کند. در حقیقت حقیقت صبر یک امر است اما با توجه به متعلقات آن به سه قسم اصلی تقسیم می شود. آن بزرگواران فرموده اند: : الصّبر امّا صَبْر على المُصیبة او على الطّاعة او عن المعصیة و هذا القسم الثالث اعلى درجةً مِنَ القسمین الاولین: «صبر یا صبر بر بلیّه و مصیبت یا صبر بر اطاعت و بندگى و عبودیت یا صبر از گناه و معصیت است و این قسم سوم از دو قسم اول بالاتر و پرارزش تر است».( شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 1، صفحه 319; میزان الحکمة، جلد 5، صفحه 267.2. سوره الاحقاف، آیه 35.) علامه طباطبایی در تبیین مفهوم قرآنی صبر می نویسد: چيزى كه هست معناى صبر اين نيست كه انسان خود را آماده هر مصيبتى نموده صورت خود را بگيرد تا هر كس خواست سيليش بزند، نه، معناى صبر- كه يكى از فضايل است- اين نيست كه آدمى چون زمين مرده زير دست و پاى ديگران بيفتد مردم او را لگدكوب كنند، و مانند سنگ دم پا بازيچه‏اش قرار دهند، زيرا خداى سبحان آدمى را طورى خلق كرده كه به حكم فطرتش خود را موظف مى‏داند هر مكروهى را از خود دفع نمايد، و خدا هم او را به وسائل و ابزار دفاع مسلح نموده تا به قدر تواناييش از آنها استفاده كند، و چيزى را كه اين غريزه را باطل و عاطل سازد نمى‏توان فضيلت نام نهاد. بلكه صبر عبارت است از اينكه انسان در قلب خود استقامتى داشته باشد كه بتواند كنترل نظام نفس خود را- كه استقامت امر حيات انسانى و جلوگيرى از اختلال آن بستگى به آن نظام دارد- در دست گرفته، دل خود را از تفرقه و نسيان تدبير و خبط فكر و فساد رأى جلوگيرى كند. پس صابران آنهايى هستند كه در مصائب استقامت به خرج داده و از پا درنمى‏آيند، و هجوم رنجها و سختيها پايشان را نمى‏لغزاند، به خلاف غير صابران كه در اولين برخورد با ناملايمات قصد هزيمت مى‏كنند و آن چنان فرار مى‏كنند كه پشت سر خود را هم نگاه نمى‏كنند. از همين جا معلوم مى‏شود كه صبر چه فضيلت بزرگى است، و چه راه خوبى است براى مقاومت در برابر مصائب و شكستن سورت و شدت آن، ولى با اين حال به تنهايى كافى نيست كه عافيت و سلامت را كه در مخاطره بوده برگرداند، در حقيقت صبر مانند دژى است كه انسان از ترس دشمن بدان پناهنده شود، ولى اين دژ نعمت امنيت و سلامتى و حريت حيات را به انسان عودت نمى‏دهد، و چه بسا محتاج به سبب ديگرى شود كه آن سبب رستگارى و پيروزى را تامين نمايد. اين سبب در آيين توحيد عبارت است از خدا- عز سلطانه. يك نفر موحد وقتى ناملايمى مى‏بيند و مصيبتى به او روى مى‏آورد نخست خود را در پناه دژ محكم صبر قرار داده، بدين وسيله نظام عبوديت را در داخل خود در دست گرفته و از اختلال آن و متلاشى شدن قوا و مشاعرش جلوگيرى مى‏كند، و سپس بر پروردگار خود كه فوق همه سبب‏ها است توكل جسته، اميد مى‏دارد كه او وى را از شرى كه روى آورده حفظ كند، و همه اسباب را به سوى صلاح حال او متوجه سازد، كه در اين صورت كار او كار خود خداى تعالى شده، و خدا هم كه بر كار خود مسلط است، اسباب را هر چند سبب بيچارگى او باشد به سوى سعادت و پيروزى او جريان مى‏دهد.(المیزان، ذیل آیه 18 سوره یوسف)
  2. صبر جمیل: یکی از مراتب صبر، صبر جمیل است. خداوند حضرت یعقوب(ع) را به این نوع صبر در دو آیه 18 و 83 سوره یوسف ستوده است. البته در مراد و منظور از صبر جمیل اختلاف است. در مجمع البیان آمده است: پس شكيبايى من در برابر اين رويداد غمبار، شكيبى نيكو و زيباست؛ از اين رو نه بى‏تابى و بى‏قرارى مى‏كنم، و نه به مردم شكايت مى‏برم. به باور پاره‏اى منظور اين است كه: شكيبايى زيبا، بهتر و نيكوتر از آن بى‏تابى است كه سودى در پى ندارد. سيد مرتضى مى‏گويد: شكيبايى به هنگامى زيبا و نيكوست كه تنها براى خدا باشد، و چون شكيبايى يعقوب در هجران يوسف اين گونه بود، به اين صورت وصف شد و در قرآن و ديگر منابع مذهبى شكيبايى زيبا عنوان يافت؛ و برخى نيز گفته‏اند: از آنجايى كه اين گرفتارى در كهنسالى يعقوب و كودكى و خردسالى يوسف بر آن دو بنده برگزيده خدا فرود آمد، و بى‏هيچ گناهى پسر به اسارت و بردگى فرستاده شد و پدر به درد فراق گرفتار آمد و خدا از همه اين رنجها آگاه بود و همه اين فراز و نشيب ها را تا گشايش كار آن دو از سوى خود ناظر بود و هم براى امتحان و آزمون آنان انجام گرفت، شكيبايى قهرمانانه در برابر اين رويداد، صبر و شكيبى زيبا و نيكوست.(مجمع البیان، ذیل آیه 18 سوره یوسف) در جایی دیگر می نویسد: بنابراين مسئوليت من اينك آن است كه صبرى زيبا و خالصانه كه بدور از بى‏تابى و ناسپاسى باشد پيشه سازم.(همان، ذیل آیه 83 سوره یوسف) تفسیر نمونه نیز جمیل بودن این صبر را به شکرگزاری و سپاس نسبت می دهد و می نویسد: و با اينكه قلبش آتش گرفته بود و جانش مى سوخت اما هرگز سخنى كه نشانه ناشكرى و ياس و نوميدى و جزع و فزع باشد بر زبان جارى نكرد، بلكه گفت : من صبر خواهم كرد، صبرى جميل و زيبا، شكيبائى توام با شكر گزارى و سپاس خداوند… از او مى خواهم تلخى جام صبر را در كام من شيرين كند و به من تاب و توان بيشتر دهد تا در برابر اين طوفان عظيم، خويشتن دارى را از دست ندهم و زبانم به سخن نادرستى آلوده نشود. (نمونه، ذیل آیه 18 سوره یوسف) مفسران تفسیر نمونه درباره چیستی صبر جمیل می نویسند: شكيبائى در برابر حوادث سخت و طوفانهاى سنگين نشانه شخصيت و وسعت روح آدمى است ، آنچنان وسعتى كه حوادث بزرگ را در خود جاى مى دهد و لرزان نمى گردد. يك نسيم ملايم مى تواند آب استخر كوچكى را به حركت در آورد، اما اقيانوسهاى بزرگ همچون اقيانوس ‍ آرام ، بزرگترين طوفانها را هم در خود مى پذيرند، و آرامش آنها بر هم نمى خورد. گاه انسان ظاهرا شكيبائى مى كند ولى چهره اين شكيبائى را با گفتن سخنان زننده كه نشانه ناسپاسى و عدم تحمل حادثه است زشت و بد نما مى سازد.اما افراد باايمان و قوى الاراده و پرظرفيت كسانى هستند كه در اين گونه حوادث هرگز پيمانه صبرشان لبريز نمى گردد، و سخنى كه نشان دهنده ناسپاسى و كفران و بى تابى و جزع باشد بر زبان جارى نمى سازند، صبر آنها، «صبر زيبا» و «صبر جميل» است . اكنون اين سؤال پيش مى آيد كه در آيات ديگر اين سوره مى خوانيم يعقوب آنقدر گريه كرد و غصه خورد كه چشمانش را از دست داد، آيا اين منافات با صبر جميل ندارد؟!. پاسخ اين سؤال يك جمله است و آن اينكه : قلب مردان خدا كانون عواطف است، جاى تعجب نيست كه در فراق فرزند، اشكهايشان همچون سيلاب جارى شود، اين يك امر عاطفى است، مهم آن است كه كنترل خويشتن را از دست ندهند؛ يعنى سخن و حركتى بر خلاف رضاى خدا نگويند و نكنند. از احاديث اسلامى استفاده مى شود كه اتفاقا همين ايراد را به هنگامى كه پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بر مرگ فرزندش ابراهيم اشك مى ريخت به او كردند كه شما ما را از گريه كردن نهى كردى اما خود شما اشك مى ريزيد؟.پيامبر در جواب فرمود: چشم مى گريد و قلب اندوهناك ميشود ولى چيزى كه خدا را به خشم آورد نمى گويم : تدمع العين و يحزن القلب و لا نقول ما يسخط الرب ؛ و در جاى ديگر مى خوانيم فرمود: ليس هذا بكاء، ان هذا رحمة ؛ اين گريه (بى تابى ) نيست ، اين رحمت (گريه عاطفى ) است. اشاره به اين كه در سينه انسان قلب است نه سنگ ، و طبيعى است كه در برابر مسائل عاطفى واكنش نشان مى دهد و ساده ترين واكنش آن جريان اشك از چشم است ، اين عيب نيست اين حسن است ، عيب آنست كه انسان سخن بگويد كه خدا را به غضب آورد.(تفسیر نمونه، ذیل آیه 18) خداوند در آیه 5 سوره معارج فرمان به صبر جمیل می دهد که همراه با سپاس و توکل بر خدا و به دور از کفران است.
  3. حلم و بردباری: مرتبه عالی صبر که ترکیبی کامل از عقل و قلب، خرد و عاطفه است، حلم و بردباری است. حلیم صبوری است که بر اساس عقلانیت، عواطف خود را مهار و مدیریت می کند نه آن که آن را سرکوب کند. او باری فزون تر را بر دوش می کشد؛ زیرا با علم و آگاهی به جزئیات مصیبت ها و مشکلات صبوری می کند. خداوند به آن که دانایی به گناه خلق و توانایی به عقوبت آنان دارد، با حلم خویش آن را تاخیر می افکند و بردباری می ورزد و بر عقوبت گناهکاران شتاب نمی گیرد. از این روست که در آیات قرآنی به این نام ستوده شده است.( روح الارواح فى شرح اسماء الملك الفتّاح، ص 280؛ مجمع البيان، ج 1 ـ 2، ص 569؛ و نگاه کنید: بقره ، آیات 225 و 235 و 263 ؛ آل عمران ، آیه 155) حلیم همانند کسی است که بار اضافی را تحمل می کند که از عهده هر کسی ساخته نیست. در هنگام باربستن چارپایان همانند دو کفه، بار در دوسو و پهلوی های جانور قرار داده می شود که این مقام صبر است، اما وقتی بار اضافی را پشت جانور نیز قرار می دهد که ستون فقرات اوست، حمل این بار از عهده هر جانوری بر نمی آید. این جا همان مقام حلم است که باید افزون بر شکیبایی و صبر، بردباری و حلم ورزید. از آن جایی که حلیم با عقل حاکم و مسلط خویشتن داری می کند در فرهنگ و ادبیات عرب و قرآن، حلیم به معنای عاقل و حلم به معنای عقل به کار رفته است. به سخن دیگر، حلم به معناى نگهدارى نفس و طبع از هيجان غضب است، ولی به طور مجازی به معناى عقل نيز آمده است. تفسير آن به عقل، در حقيقت از اين جهت است كه مسبَّب عقل و از دستاوردهاى آن است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 253، «حلم».)

راه های افزایش آستانه تحمل

هر انسانی یک آستانه تحملی دارد که با دیگر فرق دارد و بلکه حتی در دوره های مختلف و نسبت به امور گوناگون، صبر آدمی متفاوت و مختلف است. از آن جایی که صبر و حلم از فضایل اخلاقی است، باید انسان خود را بدان متصف سازد.(صافات، آیات 100 و 101؛ هود، آیه 87؛ و آیات دیگر)

شناخت و شناسایی عوامل بی صبری می تواند برای ایجاد و تقویت سطوح صبر و آستانه تحمل آدمی بسیار مفید باشد. بدین منظور بهتر است، نخست عوامل جزع وفزع شناخته و با اصلاح آن گام در راه ایجاد و تقویت صبر برداشته شود. مهم ترین علل و عوامل جزع و فزع و بی صبری عبارتند از: 1. حرص و آزمندى انسان(معارج، آیات 19 و 20)؛ 2. عدم تعقل و خردناورزی(حجر، آیات 4 و 5)؛ 3. جهل و ناآگاهی نسبت به رازها و حکمت پیشآمدها و رخدادها(کهف، آیات 71 تا 78؛ حجرات، آیات 1 تا 5)؛ 4. عدم تحقق آرزوها و آمال(بقره، آیه 61).

در برابر عواملی که موجب صبر می شود می تواند اموری چون: 1. آگاهى و شناخت از فلسفه حوادث پيش آمده و قوانين و سنّتهاى الهى(کهف، آیه 68؛ طه، آیات 128 تا 130؛ هود، آیه 49؛ روم، آیات 58 تا 60)؛ 2. عزم و اراده قوی و همت عالی(آل عمران، آیه 186؛ لقمان، آیه 17؛ شوری، آیه 43؛ احقاف، آیه 35)؛ 3. استغفار از گناهان(غافر، آیه 55)؛ 4. اعتقاد به معاد و روز جزا و حساب(بقره، آیات 45 و 46 و 249؛ معارج، آیات 19 تا 26؛ غافر، آیات 70 تا 77)؛ 5. امانتداری(معارج، آیات 19 تا 32)؛ 6. توجه به سنت امتحان و ابتلا(بقره، آیه 155؛ آل عمران، آیه 186)؛ 7. امید به خداوند و امدادهای الهی(بقره، آیه 214؛ یوسف، آیه 83) ؛ 8. ایمان به خدا(اعراف، آیه 128؛ هود، آیه 49)؛ 9. اعتقاد به عالمانه و حکیمانه بودن افعال الهی(یوسف، آیه 83)؛ 10. اعتقاد به بصیر بودن خدا(فرقان، آیه 20)؛ 11. اعتقاد به رزاقیت خداوند(طه، آیه 132)؛ 12. اعتقاد به برتری خدا(اعراف، آیه 87)؛ 13. ايمان به كارساز بودن خداوند و توكّل به او همواركننده راه صبر در برابر مشكلات(مزمل، آیات 9 و 10)؛ 14. ايمان به مشيّت خدا در رسيدن به حاكميّت بر زمين (اعراف، آیه 128)؛ 15. بصيرت و درك عميق(انفال، آیات 65 و 66)؛ 16. بینش توحیدی (بقره، آیات 155 و 156)؛ 17. اخبات و تواضع( حج، آیات 34 و 35)؛ 18. توجّه به اسوه هاى صبر تقويت كننده روحيّه شكيبايى در انسان(آل عمران، آیه 146؛ انعام، آیه 34 و آیات دیگر)؛ 19. توجّه به حقانيّت وعده هاى خدا(روم، آیه 60؛ غافر، آیات 55 و 77)؛ 20. توجّه به عواقب ناخوشايند بى صبرى(قلم، آیات 48 و 49)؛ 21. توجّه به منفعت و فوايد صبر(نحل، آیه 126؛ نساء، آیه 25)؛ 22. توجّه و باور به قدرت خدا(ق، آیات 36 تا 39)؛ و مانند آن ها که در آیات قرآنی بیان شده و پیش از این بارها به تفصیل درباره هر یک مطلبی بیان شده است.

به عنوان نمونه یکی از مهم ترین عوامل ایجاد و افزایش صبر و بالارفتن آستانه تحمل آدمی ، باور به مساله توحید افعال است. انسانی که بر توحید فعل باشد می داند که هیچ حادثه ای در جهان بدون اذن و مشیت و حکمت الهی نیست.(حدید، آیات 22 و 23 و ایات بسیار دیگر)

در همین رابطه باید یادآور شد که انسان باید صبر را از پیامبرانی چون یعقوب (ع) بیاموزد که صبر جمیل داشت. آن حضرت(ع) معتقد بود كه هيچ حكم حقى نيست مگر حكم خدا، و در آياتى كه به زودى مى‏آيد به همين معنا تصريح كرده و گفته است:” إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ؛ هیچ حکمی نیست مگر برای خدا و بر او توکل می کنم؛ و براى اينكه توحيد در فعل را تكميل نموده و به بالاتر از اين برساند اصلا اسمى از خود نبرد، و نگفت:” به زودى صبر خواهم كرد” و نيز نگفت:” و من در آنچه شما مى‏گوييد به خدا استعانت مى‏جويم” ، بلكه خود را به كلى كنار گذاشت و فقط از خدا دم زد، تا برساند همه امور منوط به حكم خداست كه تنها حكم او حق است، و اين كمال توحيد او را مى‏رساند و مى‏فهماند كه با آنكه در باره يوسفش غرق اندوه و تاسف است، در عين حال يوسف را نمى‏خواهد و به وى عشق نمى‏ورزد، و از فقدانش دچار شديدترين و جانكاه‏ترين اندوه نمى‏گردد مگر به خاطر خدا و در راه خدا.(نگاه کنید: المیزان، ذیل آیه 18 سوره یوسف) آن حضرت (ع) صبر جمیل را با توکل بر خداوند همراه می کند ؛ و چون می داند که هیچ چیزی بدون اذن و مشیت الهی نیست، بر آن می شود تا از اسباب ظاهری دست شوید ؛ زیرا اسباب ظاهری بدون اذن خداوند هیچ تاثیری ندارد، پس با صبر جمیل بر خواسته خداوند ضبط نفس کرده و با توکل بر خداوند حقیقت را از خدا می خواهد.(همان)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا