اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

راز خوشبختی و بدبختی

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

هر کسی خواهان خوشبختی و سعادت و رهایی و گریز از بدبختی و شقاوت است. اما بسیاری مردم راه رسیدن به خوشبختی را نمی دانند. نویسنده با مراجعه به آموزه های اسلامی بر آن است تا راه خوشبختی و سعادت را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

چیستی خوشبختی و بدبختی

خوشبختی از مفاهیم ماهوی یا معقولات اولی مانند مفهوم کلی انسان و مفهوم سفیدی است؛ نه از قبیل مفاهیم فلسفی یا معقولات ثانیه فلسفی مانند مفهوم علت و مفهوم معلول ؛ چنان که از قبیل مفاهیم منطقی یا معقولات ثانیه منطقی مانند عکس مستوی ومفهوم عکس نقیض نیست.

مفاهیم ماهوی و معقولات اولی چون مفهوم انسان قابل حمل بر امور عینی است و به اصطلاح : اتصاف آن خارجی است؛ از این رو می توان مفهوم انسان را بر حسن و حسین و دیگر مصادیق حمل کرد و گفت: حسن انسان است.

امام مفاهیم ثانوی منطقی چون کلی و جزیی ، قابل حمل بر امور عینی نیست، تنها بر مفاهیم و صورت های ذهنی ، حمل می گردد و به اصطلاح : اتصاف آن ذهنی است. پس مفهوم «کلي» را نمي‌توان مرآت و نشانه‌اي براي امور خارجي و عيني قرار داد؛ زيرا اشياء و اشخاص خارجي هميشه به‌صورت «شخصي» موجود مي‌شوند و ممکن نيست يک موجود خارجي با وصف «کليت» تحقق يابد. از روست که فلاسفه مي‌گويند: «وجود مساوق با تشخص است». پس عدم استفاده از مفهوم «کلي» به عنوان مرآت و علامتي براي امور خارجي، مربوط به ويژگي ذاتي خود اين مفهوم است که مانند ساير معقولات منطقي و فلسفی فقط دربارهٔ مفاهيم ذهني ديگر مي‌تواند به‌کار رود، برخلاف مفاهيم ماهوي و فلسفي که به شکلي مي‌توانند از امور عینی و خارجي حکايت کنند، چنان که می آید.

اما مفاهیمی که حمل بر اشیاء خارجی می شوند بر دو دسته تقسیم می گردند:

1. یک دسته مفاهیمی که ذهن به طور خودکار از موارد خاص انتزاع می کند، یعنی همین که یک یا چند ادراک شخصی به وسیله حواس ظاهری یا شهود باطنی حاصل شد فوراً‌ عقل، مفهوم کلی آن را به دست می آورد، مانند مفهوم کلی”سفیدی” که بعد از دیدن یک یا چند شئ سفید رنگ، انتزاع می شود، یا مفهوم کلی ترس که بعد از پیدایش یک یا چند بار احساس خاص و شهود باطنی، به دست می آید چنین مفاهیمی را مفاهیم یا معقولات اولی می نامند.

  1. دسته دیگر مفاهیمی هستند که انتزاع آنها نیازمند به کندوکاو ذهنی و مقایسه اشیاء با یکدیگر است؛ مانند مفهوم علت ومعلول که بعد از مقایسه دو چیزی که وجود یکی از آنها متوقف بر وجود دیگری است و با توجه به این رابطه، انتزاع می شود؛ مثلاً هنگامی که آتش را با حرارت ناشی از آن مقایسه می کنیم و توقف حرارت را به آتش مورد توجه قرار می دهیم عقل، مفهوم علت را از آتش و مفهوم معلول را از حرارت، انتزاع می کند واگر چنین ملاحظات و مقایساتی در کار نباشد هرگز این گونه مفاهیم بدست نمی آیند. این گونه مفاهیم را مفاهیم فلسفی یا معقولات ثانیه فلسفی می نامند. البته از معقول ثانوی در این جا، معقول غیر اول است؛ پس معقول سوم و چهارم و پنجم و مانند آن ها نیز معقول ثانوی یعنی معقول غیر اول است. این اصطلاح همانند اصطلاح «دست دوم» در کاربردهای فارسی است که مراد جنس مستعمل است که شاید دست سوم و چهارم باشد و چند دست در میان افراد گوناگون گشته باشد.

نکته دیگر آن که منظور از خارج و عینی، همان ماورای مفاهيم آنهاست، هرچند آن واقعيات و محکيات در ذهن تقرر يافته باشند يا از امور رواني باشند. پس مراد از خارج ، مادیات نیست، بلکه بهره مجردات از واقعیت بیش تر از مادیات است.

به نظر می رسد که خوشبختی و بدبختی همانند ترس از مفاهیم کلی و از معقولات اولی است. این دسته از مفاهیم بر اشیاء خارجی حمل می شوند و ما به ازای خارجی دارند. از این لحاظ می توان خوشبختی و بدبختی را که از معقولات اولی است در ردیف معقولات ثانوی فلسفی (نه منطقی) مانند علت و معلول، کلی و جزیی، واجب و ممکن و محال قرار داد که ما به ازای خارجی و عینی دارد؛ و این برخلاف معقولات ثانوی منطقی مانند کلی و جزیی که صرف انتزاع هستند و نمی توان برای آنها ما به ازایی در خارج یافت و محل عروض و اتصاف آن ها ذهن است.

پس خوشبختی را می بایست همانند ترس و لذت از مفاهیم کلی و معقولات اولی دانست که برای آن ما به ازای عینی است. البته ما خوشبختی را از اموری چون آرامش و آسایش انتزاع می کنیم که خودش یک حالت نفسانی است.

هدف از بیان این مطالب آن است بدانیم، خوشبختی هر چند از مفاهیم و معقولات اولی فلسفی است؛ ولی دارای ما به ازای خارجی است، هر چند که نمی توان به آن اشاره کرد؛ زیرا مصادیق آن برخلاف سفیدی که در خارج یافت می شود در ذات انسان یافت می شود و با علم حضوری و شهودی درک می شود؛ زیرا خوشبختی و آرامش و آسایش و ترس و مانند آن ها حالت نفسانی است که هر کسی در خودش آن را می یابد. پس باید گفت که خوشبختی یک احساس واقعی باطنی در انسان است که هر کسی وجود و فقدان آن را در خود احساس می کند. از این رو، می توان آن را همانند احساس درد و لذت و خوشی و ناخوشی دانست که هر کسی به علم حضوری آن را درک و فهم می کند.

البته همان طوری که احساس درد به علت عواملی بیرونی و درونی، ظاهری و باطنی رخ می دهد، احساس خوشبختی و بدبختی عواملی دارد که مهم ترین آن ها احساس آرامش و آسایش است که انسان مصداق آن را امنیت غذایی و جانی و فراهم بودن امکانات بقا و زندگی و فقدان عوامل نابودی آن می داند.

پس هر گاه مقتضی برای بقا و زندگی فراهم باشد و مانعی در سر راه آن نباشد، به انسان احساسی دست می دهد که آن را خوشبختی می داند و در صورت فقدان آن احساسی ضد آن را پیدا می کند و احساس بدبختی می کند.

بنابراین، احساس خوشبختی ارتباط تنگاتنگی با عوامل ایجاد و بقایی زندگی دارد؛ از این روست که فراهم بودن تغذیه مناسب، امنیت جانی ، آرامش، آسایش و مانند آن ها، به معنای احساس خوشبختی است؛ زیرا برای انسان مهم ترین دغدغه ها همین امور است؛ چرا که دوست دارد زندگی داشته باشد که همه عناصر آن تامین باشد و دغدغه ای نسبت به آن نداشته باشد.

خداوند در آیات 117 تا 119 سوره طه می فرماید: فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى پس گفتيم: «اى آدم، در حقيقت، اين ابليس‏ براى تو و همسرت دشمنى خطرناك‏ است، زنهار تا شما را از بهشت به در نكند تا تيره‏بخت گردى.» که تو در بهشت نه گرسنه می شوی و نه برهنه می مانی و هم‏ اين كه در آنجا نه تشنه مى‏گردى و نه آفتاب‏زده.

هم چنین در آیات سوره قریش به آنان یاد آور می شود که خداوند در مکه دو اصل یعنی آسایش و آرامش را برای آنان فراهم آورده و آنان را از جوع و گرسنگی و خوف و ناامنی رهایی بخشیده است.

از این دسته آیات به دست می آید که عواملی چون گرسنگی، ناامنی، عریانی و تشنگی نقش اساسی در تحقق بدبختی داشته و اضداد آن موجب احساس خوشبختی می شود.

البته هستند کسانی که همه عناصر تشکیل دهنده خوشبختی را دارا هستند، ولی احساس خوشبختی نمی کنند. این افراد از دسته انسان های طبیعی و متعادل خارج و به نوعی دچار روان پریشی و بیمارهای روانی هستند که باید جای دیگر و طور دیگر آنان را درمان کرد و به بیماری آنان پرداخت.

در آیات قرآنی، به این نکته توجه داده شده که عوامل چون فتنه ها، بلایا، بیماری ها، مرگ و مانند آن ها، احساس خوشبختی را از انسان می گیرد؛ حتی وجود ترس و خوف از آینده موجب می شود که انسان احساس خوشبختی نداشته باشد، با آن که همه علل و عوامل آن فراهم است؛ زیرا وقتی انسان می بیند دیگران می میرند و زندگی ها پایان می یابد، یا آن که دارا به ندار، غنی به فقیر تبدیل می شود و حالات انسان ها و جوامع روز به روز در حالت تغییر و تبدیل است، احساس خوشبختی را از دست می دهد و ترس از آینده قطعی چون مرگ آنان را دچار احساس بدبختی می کند.

خداوند با رویکرد تغییر در فلسفه زندگی از راه تغییر در مفهوم هستی و جهان بر آن است تا احساس خوشبختی را به شکل پایدار تبدیل کند. از این روست که باور و ایمان به جهان غیب غیر از این جهان مادی و دنیوی را به عنوان یک اصل اساسی برای تبیین نگرش ها در دستور کار قرار داده است. خداوند با بیان این که مرگ تنها عامل انتقال از جهانی به جهانی دیگر است و انسان ها با مرگ از خانه دنیا به خانه آخرت منتقل می شوند و به تعبیر امیرمومنان امام علی(ع) : إنّما تنتقلون مِن دارٍ إلي دارٍ (بحار الانوار، العلامه المجلسی، ج 37، ص146)، این نگرش را در انسان ایجاد می کند که نمی بایست از مرگ بهراسند و آن را عامل از میان رفتن خوشبختی بدانند؛ بلکه باید عامل خوشبختی و بدبختی واقعی را در جایی دیگر جست و جو کنند که همانا رضایت پروردگار و غضب اوست. این گونه است که یک مومن واقعی از مرگ نمی هراسد بلکه آن را عاملی برای رسیدن به خوشبختی ابدی و دایمی می داند؛ چنان که امیرمومنان علی(ع) می فرماید:: فِى الْمَوتِ راحَةُ السُّعَداءِ، فِى الدُّنيا رَغبَةُ الأْشقياء؛ مرگ آسايش خوشبختان و دنيا خواهش بدبختان است. (غررالحكم، ح ۶۵۰۲ و ۶۵۰۳) و نیز می فرماید : إنْ عَقَلْتَ أمرَكَ وَأصَبتَ مَعرِفَةَ نَفسِكَ فَأَعرِض عَنِ الدُّنيا وَ ازْهَد فيها فَاِنَّها دارُ الأْشقياءِ و لَيسَت بِدارِ السُّعَداءِ؛ اگر در امور زندگى خود انديشيده و خود را شناخته اى، پس از دنيا روى بگردان و ازآن دل بِكَن، زيرا دنيا سراى بدبختان است نه سراى خوشبختان. (غررالحكم، ح ۳۷۳۳)

پس اگر عواملی چون آرامش و آسایش در ایجاد احساس خوشبختی نقش دارد، باید در جست و جوی آرامش و آسایشی باشیم که پایدار باشد؛ و از آن جایی که دنیا و آرامش و آسایش آن تغییر ناپذیر از یک سو، و زندگی دنیوی پایان پذیر از سوی دیگر است، پس باید خوشبختی را در جایی دیگر جست و جو کنیم.

بر اساس آموزه های قرآنی، خوشبختی دنیا در گرو باور و ایمان به آخرت است؛ زیرا اگر انسان ایمان به آخرت نداشته باشد، با توجه به تغییر دایمی وضعیت انسان در دنیا و حضور دایمی مرگ در کنار زندگی و آمیختگی این دو با هم از یک سو، و تغییر دایمی امنیت به ناامنی، آسایش و رفاه به فقر و نداری و اموری از این دست از سوی دیگر، احساس خوشبختی در انسان تحقق نمی یابد؛ زیرا در اوج فراهم بودن عوامل خوشبختی، خوف و ترس از دمی دیگر و تغییر وضعیت، اجازه نمی دهد تا احساس خوشبختی کند.

اما اگر انسان به آخرت ایمان و باور داشته باشد، می تواند احساس خوشبختی داشته باشد، زیرا مرگ به معنای نابودی همه اندوخته ها و آموخته ها و داشته ها نیست ؛ زیرا مرگ نوعی دیگر از زندگی و بقایی دیگر را برای انسان رقم می زند که ارتباط تنگاتنگی با اندوخته ها و آموخته های دنیوی دارد؛ زیرا آن چه در آخرت درو می کند، نتیجه کشت دنیاست: الدنیا مزرعه الاخره. پس با مرگ آموخته ها و اندوخته هایش از میان نمی رود، بلکه آن چه دارد ره توشه آخرت اوست.

چنین نگرش و رویکردی به زندگی موجب می شود تا انسان دست از تلاش و کوشش بر ندارد و به افزایش آموخته و اندوخته خود اقدام کند. البته قرآن توضیح می دهد که نوع و جنس آموخته و اندوخته مفید برای سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت آن چیزی نیست که اکثریت مردم گمان می کنند، بلکه آن چیزی است که در یک کلمه از آن به تقوا یاد می شود، و این تقوا شامل انجام واجبات و اعمال صالح و مستحب و ترک محرمات و اعمال طالح و مکروه و زشت است.

البته گفتنی است که تنها باور به آخرت احساس خوشبختی را موجب نمی شود، بلکه باور به اموری چون مالکیت خداوند، ربوبیت و پروردگاری، فلسفه سنت آزمون و ابتلاء و سنت های دیگر حاکم بر جهان و جان و جامعه است که می تواند این احساس را ایجاد و تقویت و تثبیت نماید؛ زیرا باور به ملک بودن هستی برای خداوند و پرورش دایمی خداوند نسبت به آفریده ها و حکمت و مصحلت در آزمون ها و مصیبت ها برای تنبیه و هشدار یا تقویت توانایی و مانند آن هاست که انسان را به احساس خوشبختی نزدیک می کند.

اگر انسان بداند و باور کند که هر چیزی در دنیا بی حکمت الهی و مصلحت برای انسان نیست، و خود را تحت ربوبیت و پروردگاری می یابد که علیم(بقره، آیه 29) و قادر(بقره، آیه 20) و غنی حمید(فاطر، آیه 15) است، دیگر شک نمی کند که اگر بلا و مصیبتی در زندگی اش آمد به حکمت و مصلحت اوست تا خوشبختی و سعادت و فلاح و رستگاری را تضمین کند؛ زیرا خداوند جاهل نیست تا نیازش بنده اش را نداند، ناتوان و عاجز نیست که نتواند به این نیاز پاسخ مناسب و درخوری داشته باشد و هم چنین بخیل نیست تا به نیازش پاسخ ندهد، بلکه به رحمت رحمانی و رحیمی به او مهر می ورزد و او را خوشبخت می دارد.

چنین نگرشی به هستی و خدا و خود و مسایل و موضوعاتش ، موجب می شود تا انسان احساس خوشبختی کند با آن که ممکن است حتی به ظاهر در مصیبت و فقر و نا امنی باشد؛ زیرا می داند که اگر در دنیا آموخته و اندوخته ای برای اوست بر اساس یک برنامه رشدی و تکاملی است و اگر این آموخته و اندوخته از او گرفته شود به مصلحت رشد و تکاملش گرفته شده است. پس نه بر داشته هایش فرحناک می شود و نه بر رفته هایش اندوهناک(حدید، آیات 22 و 23؛ فجر، آیات 15 و 16)

خداوند در آیات بسیاری بیان می کند که انسان مومن واقعی به این نگرش در باره جهان و جان و جامعه به چنان آرامش و آسایشی می رسد که نمی توان در هیچ کسی دیگر یافت. از این روست که در مقام اطمینان و سکونتی است که نسبت به گذشته و رفته هایش اندوهناک و حزین نمی شود و نسبت به آینده اش خوفناک و هراسان نمی گردد(بقره، آیه 38؛ یونس، آیه 62؛ احقاف، آیه 13)؛ چرا که در مقام رضایت دو سویه میان خدا و بنده(فجر، آیات 27 تا 30) در مقعد صدق عند ملیک مقتدر نشسته است(قمر، آیه 55) و احساس خوشبختی را در جنت و بهشت واقعی روح و ریحان و رضوان(واقعه، آیه 89؛ آل عمران، آیه 15؛ توبه، آیات 21 و 72) هم اکنون در همین دنیا داراست.(بقره، آیه 38؛ اعراف، آیه 35؛ احقاف، آیه 13)

پس احساس خوشبختی و بدبختی، دارای عواملی است که با توجه به فلسفه انسان و نگرشی هستی شناختی و ایمان ها و باورهایش متفاوت بوده و با هم فرق دارد. احساس خوشبختی واقعی از نظر قرآن، زمانی رخ می دهد که انسان احساس می کند رضایت خداوند را به دست آورده است، هر چند که از نظر دیگری در آسایش مادی نیست؛ اما از نظر دیگری، احساس خوشبختی زمانی دست می دهد که آسایش مادی فراهم باشد؛ از این روست که به تفاخر و تکاثر در مال و فرزند و مانند آن رو می آورند تا خوشبختی را احساس کنند که این احساس خوشبختی همانند سرابی است که به سرعت از میان می رود؛ زیرا این عوامل پایدار نیست و به سرعت تغییر پذیر است.(حدید، آیه 20؛ آل عمران، آیه 14؛ و آیات دیگر)

امام صادق عليه السلام در تعریف مفهوم سعادت به این نکته توجه می دهد که سعادت ریسمانی است که انسان را به خیر می رساند و شکی نیست که خیر مطلق خداوند و رضایت اوست. ایشان می فرماید : اَلسَّعادَةُ سَبَبُ خَيرٍ تُمسِكُ بِهِ السَّعيدُ فَيَجُرُّهُ إلَى النَّجاةِ وَ الشَّقاوَةُسَبَبُ خِذلانٍ تُمسِكُ بِهِ الشَّقىُّ فَيَجُرُّهُ إلَى الْهَلَكَةِ؛ خوشبختى رشته خيرى است كه خوشبخت به آن چنگ زده پس او را به سوى نجات مى كشاند و بدبختى رشته درماندگى است كه بدبخت به آن مى آويزد و او را به هلاكت مى كشاند. (الاحتجاج، ج ۲، ص ۹۶)

عوامل احساس خوشبختی

در آیات قرآنی و روایات اسلامی عوامل بسیاری برای ایجاد احساس خوشبختی بیان شده که برخی از آن ها بیان شده و برخی دیگر در این جا بیان می شود. البته این نکته قابل توجه است که بسیاری از عوامل بیان مصداقی از اصل کلی رضایت مندی خداوند از بنده است. به عنوان نمونه اتباع و پیروی از هدایت الهی موجب رضایت خداوندی است واز همین روست که به عنوان مصداقی از این موضوع کلی بیان شده است.

  1. پیروی از هدایت: چنان که گفته شد در نگرش قرآنی، احساس خوشبختی واقعی زمانی پدید می آید که انسان آرامش کاملی به سبب رضایت خداوندی در خود می یابد؛ زیرا توانسته است بر اساس هدایت الهی بندگی و عبودیت کند و به فرمان ها و دستورهای خداوندی عمل نماید.(بقره، آیه 38؛ یونس، آیه 62) خداوند در حديث قدسى می فرماید: إنّى قَد قَضَيتُ لِكُلِّ قَومٍ هاديا أهدى بِهِ السُّعَداءَ وَ يَكونُ حُجَّةً عَلَى الأشْقياءِ؛ من براى هر قومى راهنمايى قرار دادم، كه خوشبختان را به وسيله آن هدايتمى كنم و حجتى براى بدبختان است. (الكافى، ج ۸ ، ص ۲۸۵، ح ۴۳۰) البته پيامبر صلي الله عليه و آله می فرماید که هر روز عنایتی از سوی خداوند به بندگانش می شود تا گرفتار شقاوت نشوند. ایشان می فرماید: إنَّ اللّهَ تَعالى يَعرِضُ عَلى عَبدِهِ فى كُلِّ يَومٍ نَصيحَةً فَإن هُوَ قَبِلَها سَعِدَ و إن تَرَكَها شَقىَ؛ خداوند متعال، به بنده اش در هر روز نصيحتى عرضه مى كند، كه اگر بپذيرد، خوشبخت و اگر نپذيرد، بدبخت مى شود. ( كنز العمّال، ح ۱۰۲۵۰) امام على عليه السلام نیز می فرماید: لا يَسعَدُ امْرُؤٌ إلاّ بِطاعَةِ اللّهِ سُبحانَهُ وَ لا يَشقَى امْرُؤٌ إلاّ بِمَعصيَةِ اللّهِ؛ هيچ كس جز با اطاعت خدا خوشبخت نمى شود و جز با معصيت خدا بدبخت نمى گردد. (غررالحكم، ح ۱۰۸۴۸) و در جایی دیگر می فرماید : لا يَسعَدُ أحَدٌ إلاّ بِإقامَةِ حُدودِ اللّهِ وَ لا يَشقى أحَدٌ إلاّ بِإِضاعَتِها؛ هيچ كس جز با اجراى حدود و احكام خدا خوشبخت نمى شود و جز با ضايع كردن آن بدبخت نمى گردد. (غررالحكم، ح۱۰۸۵۳) آن حضرت(ع) هم چنین می فرماید : عُصِمَ السُّعَداءُ بِالإْيمانِ وَ خُذِلَ الأْشقياءُ بِالعِصيانِ مِن بَعدِ اتِّجاهِ الْحُجَّةِ عَلَيهِم بِالْبَيانِ إذ وَضَحَ لَهُم مَنارُ الْحَقِّ وَ سَبيلُ الهُدى؛ خوشبختان، با ايمان محفوظ مى مانند و بدبختان، پس از آن كه حجت برايشان تمام شد و نشانه حق و راه هدايت روشن گرديد، بر اثر گناه و نافرمانى خوار مى شوند. (نهج السعادة، ج ۱، ص ۳۶۷) امير المؤمنين در نامه خود به مالك اشتر نوشته است: مِن كِتابِهِ لَهُ إلَى الأْشْتَرِ: أمَرَهُ بِتَقوَى اللّهِ وَ إيثارِ طاعَتِهِ وَ اتِّباعِ ما أمَرَبِهِ فى كتابِهِ مِن فَرائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتى لا يَسعَدُ أحَدٌ إلاّ بِاتِّباعِها وَ لا يَشقى إلاّ مَعَجُحودِها وَ إضاعَتِها؛ مالك را به پرهيز كارى و ترساز خدا و برگزيدن طاعت او و پيروى از واجبات و مستحبات خدا كه در كتاب خود به آنهاامر فرموده است فرمان مى دهد، اعمالى كه هيچ كس جز با انجام آنها خوشبخت و جز باانكار و فرو گذاشتن آنها بدبخت نمى گردد. (نهج البلاغه، نامه ۵۳) امام رضا عليه السلام نیز می فرماید : جَفَّ الْقَلَمُ بِحَقيقَةِ الكِتابِ مِنَ اللّهِ بِالسَّعادَةِ لِمَن آمَنَ وَ اتَّقى وَالشَّقاوَةِ مِنَ اللّهِ تَبارَكَ و تَعالى لِمَن كَذَّبَ وَ عَصى؛ قلم تقدير خداوند بر خوشبختى كسى رقم خورَدْ كه ايمان آورد و تقوا پيشه كند. و بربدبختى كسى رقم خورَدْ كه ايمان نياورد و نافرمانى كند. (قرب الإسناد، ص ۳۵۵، ح ۱۲۷۰)
  2. ذکر الله و یاد خداوند: خداوند در آیات ۱۲۳ و ۱۲۴ سوره طه می فرماید: فَمَنِ اتَّبَعَ هُداىَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرى فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقيامَةِ أَعْمى؛ هر كس از هدايت من پيروى كند نه گمراه مى شود و نه بدبخت مى گردد و هر كس از ياد من روى بگرداند ، در حقيقت زندگى سخت و تنگى خواهد داشت و روز قيامت او را نابينا محشور مى كنيم . در این آیات رهایی از شقاوت و بدبختی منوط به پیروی از هدایت های الهی دانسته شده است. البته از این آیات این نکته نیز به دست می آید که اعراض از یاد و ذکر الهی موجب سخت و تنگی در معیشت و زندگی دنیوی می شود. پس اعراض از ذکر نه تنها موجب بدبختی ابدی است، بلکه بدبختی دنیوی را نیز موجب می شود؛ چنان که تقوای الهی و رفتار در چارچوب هدایت های خداوندی موجب نزول برکات متنوع مادی و معنوی از سوی خداوند به جوامع بشری است.(اعراف، آیه 96)
  3. طلب خیر خواهی از خدا و رضایت به قضای الهی: خداوند در آیات 22 و 23 سوره حدید پذیرش قضای الهی را عاملی مهم در احساس خوشبختی انسان دانسته است. البته این مطلب در آیات دیگر نیز بیان شده است. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نیز می فرماید: مِن سَعادَةِ ابنِ آدَمَ اسْتِخارَةُ اللّهِ و رِضاهُ بِما قَضَى اللّهُ و مِن شِقْوَةِ ابن آدَمَ تَركُهُ اسْتِخارَةَ اللّهِ و سَخَطُهُ بِما قَضَى اللّهُ ؛ از خوشبختى انسان درخواست خير از خداوند و خشنودى نسبت به قضای الهی است؛ و از بدبختى انسان است كه از خدا درخواست خير نكند و به قضایش ناخشنود باشد. (تحف العقول، ص ۵۵) از آن جایی که انسان خیر و شر خود را نمی داند باید به قضای الهی رضایت دهد؛ چرا که بسیار است که انسانی چیزی را دوست می دارد که جز شر برای او نیست و چیزی را ناخوش می دارد که خیر او در آن است.(بقره، آیه 216) از همین روست که امام صادق عليه السلام می فرماید: كَم مِن حَريصٍ عَلى أمرٍ قَد شَقِىَ بِهِ حينَ أتاهُ وَ كَم مِن تارِكٍ لأَمرٍقَد سَعِدَ بِهِ حينَ أتاهُ؛ چه بسيار حريص بر كارى كه وقتى بدان دست يافت با آن بدبخت شد و چه بسياررها كننده كارى كه وقتى به آن رسيد، به وسيله آن خوشبخت شد. (تحف العقول، ص ۳۷۷)
  4. پذیرش ولایت امیرمومنان علی(ع): ولایت اصل جاری در هستی است. این اصل ولایت بر خلاف رسالت و نبوت که زمان مند و اول و آخر دارد(احزاب، آیه 40) چون اشتقاقی از نام و اسم الهی است، در دنیا و آخرت باقی و برقرار است. از همین رو گفته شده که ولایت باطن رسالت و نبوت و اصل آن است. ریشه ولایت پیامبران و اولیای الهی(ع) به ولایت الهی باز می گردد. هر کسی استمرار و استدامت ولایت الهی را در پیامبر(ص) و امیرمومنان (ع) نپذیرد در حقیقت از ولایت الهی خارج شده است. کفر نسبت به ولایت، در حقیقت به معنای کفر به خدا و ولایت الهی است؛ زیرا ولایت الهی در قالب خلافت انسانی در هستی باید برقرار باشد و با رحلت پیامبر(ص)، انسان کامل و خلیفه الهی پایان نمی یابد بلکه در اوصیای آن حضرت ادامه می یابد. از همین روست که بر اساس آیات قرآنی از جمله آیه 3 سوره مائده اسلامیت هر مسلمانی به پذیرش ولایت امیرمومنان علی(ع) اکمال می یابد و نعمت ولایت است که به عنوان بقای هدایت الهی موجب خوشبختی انسان می شود، چنان که در عامل نخست گفته شد. پيامبر صلي الله عليه و آله در این باره می فرماید : اِنَّ السَّعيدَ كُلَّ السَّعيدِ حَقَّ السَّعيدِ مَن أحَبَّ عَليّا فى حَياتِهِ و بَعدَ مَوتِهِ و إنَّ الشَّقِىَّ كُلَّ الشَّقىِّ حَقَّ الشَّقىِّ مَن أَبغَضَ عَليّا فى حَياتِهِ و بَعدَ وَفاتِهِ؛ خوشبخت كامل و واقعى كسى است كه على را در زندگى و بعد از مرگش دوست بداردو بدبخت كامل و واقعى كسى است كه دشمن على در زندگى و بعد از مرگش باشد. (الأمالى، صدوق، ص ۲۴۹، ح۸) البته شکی نیست که پذیرش ولایت امیرمومنان علی(ع) به معنای پذیرش ولایت همه امامان معصوم(ع) و بقای آن در زمین تا روز قیامت است. از این روست که آن حضرت(ص) در جایی دیگر می فرماید: بى اُنذِرتُم وَ بِعَلىِّ بنِ أبى طالِبِ اهْتَدَيتُم… وَ بِالْحَسَنِ اُعْطيتُمُ الإْحسانُ وَ بِالْحُسَينِ تَسعَدونَ وَ بِهِ تَشقونَ ألا وَ إنَّ الْحُسَينَ بابٌ مِن أبوابِ الْجَنَّةِ مَن عاداهُ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ ريحَ الْجَنَّةِ؛ به وسيله من هشدار داده شديد و به وسيله على عليه السلام هدايت مى يابيد و به وسيله حسن احسان مى شويد و به وسيله حسين خوشبخت مى گرديد و بدون او بدبخت. بدانيد كه حسين درى از درهاى بهشت است، هر كس با او دشمنى كند، خداوند بوى بهشت را بر او حرام مى كند. (مأة منقبة، ص ۲۲) امام صادق عليه السلام می فرماید: اَلسَّعيدُ مَنِ اتَّبَعَنا وَ الشَّقىُّ مَن عادانا وَ خالَفَنا؛ خوشبخت كسى است كه از ما پيروى كند و بدبخت كسى است كه با ما دشمنى ومخالفت نمايد. (دلائل الإمامة، ص ۲۳۳)
  5. عوامل چهارگانه ظاهری سعادت و شقاوت: پيامبر صلي الله عليه و آله در سخنی می فرماید : أربَعٌ مِنَ السَّعادَةِ و أربَعٌ مِنَ الشِّقاوَةِ، فَالأربَعُ الَّتى مِنَ السَّعادَةِ:الْمَرأَةُ الصّالِحَةُ وَالْمَسكَنُ الْواسِعُ وَالْجارُ الصّالِحُ وَ الْمَركَبُ الْبَهىُّ وَ الأْربَعُ الَّتى مِنَ الشَّقاوَةِ: اَلْجارُ السُّوءُ وَالْمَرأةُ السُّوءُ وَالْمَسكَنُ الضَّيِّقُ وَالْمَركَبُ السُّوءُ؛ چهار چيز از خوشبختى و چهار چيز از بدبختى است: چهار چيز خوشبختى: همسرخوب، خانه بزرگ، همسايه خوب و سوارى نيكو است و چهار چيز بدبختى: همسايه بد،همسر بد، خانه كوچك و سوارى بد است. (مكارم الأخلاق، ص ۱۲۶)
  6. ترک آرزوهای باطل: پيامبر صلي الله عليه و آله در اینباره می فرماید: إذَا اسْتُحِقَّتْ وَلايَةُ اللّهِ وَالسَّعادَةُ جاءَ الأْجَلُ بَينَ الْعَينَينِ و ذَهَبَ الأْمَلُوَراءَ الظَّهرِ و إذَا اسْتُحِقَّتْ وَلايَةُ الشَّيطانِ وَالشَّقاوَةُ جاءَ الأْمَلُ بَينَ الْعَينَينِ و ذَهَبَالأْجَلُ وَراءَ الظَّهرِ؛ هرگاه كسى مستحق دوستى خداوند و خوشبختى باشد، مرگ در برابر چشمان اومى آيد و آرزو پشت سرش مى رود و هرگاه مستحق دوستى شيطان و بدبختى باشد،آرزو پيش چشم او، و مرگ پشت سرش قرار مى گيرد. (الكافى، ج ۳، ص ۲۵۸، ح ۲۷) البته برای اهل دنیا ، زینت های دنیوی تمام آرزو و آمالشان را تشکیل می دهد. در حالی که برای اهل آخرت این گونه نیست. امام على عليه السلام می فرماید: اَلدُّنيا مُنيَةُ الأْشقياءِ، اَلآْخِرَةُ فَوزُ السُّعَداءِ؛ دنيا آرزوى بدبختان و آخرت رستگارى خوشبختان است.(غررالحكم، ح ۶۹۴ و ۶۹۵) جالب این که آن حضرت (ع) می فرماید که تکاثر اموال که آرزو دنیاپرستان است برایشان خوشبختی نمی آورد بلکه اصولا چیزی جز شقاوت نیست. آن حضرت (ع) می فرماید: إذا جَمَعْتَ الْمالَ فَأنت فيهِ وَكيلٌ لِغَيرِكَ يَسْعَدُ بِهِ وَ تَشقى أنتَ؛ هرگاه مال اندوختى، تو در آن نماينده كس ديگرى هستى كه او با آن خوشبختمى شود و تو بدبخت مى گردى. (غررالحكم، ح ۴۱۳۵)
  7. خوش خویی: در آیات و روایات خوش خویی به عنوان مهم ترین اصل سعادت بشر بیان شده است. اصولا دین و احکام آن برای ایجاد خوش خویی در انسان در مراتب عالی آن آمده است و از همین روست که در آیات قرآنی از جمله 129 سوره بقره و 77 سوره آل عمران و 2 سوره جمعه تزکیه نفوس انسانی به عنوان فلسفه بعثت پیامبران و پيامبر صلي الله عليه و آله بیان شده و آن حضرت در جایی می فرماید: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ برانگیخته شدم تا مکارم اخلاقی را به اتمام برسانم. از همین روست که ایشان سعادت انسان را در گرو خوش خویی می داند و می فرماید : مِن سَعادَةِ ابْنِ آدَمَ حُسنُ الْخُلقِ وَ مِن شَقاوَةِ ابْنِ آدَمَ سُوءُ الْخُلقِ؛ از خوشبختى انسان خوش اخلاقى و از بدبختى انسان بد اخلاقى است. (كنز العمّال، ح ۵۲۴۳) در اسلام اذیت و آزار همسر به عنوان عامل شقاوت دانسته شده است؛ حال نسبت به زن باشد یا شوهر. امام صادق(ع)درباره اذیت شوهر می فرماید: مَلعونَةٌ مَلعُونَةٌ اِمْرَأَةٌ تُوذى زَوجَها وَ تَغُمُّهُ وَ سَعيدَةٌ سَعيدَةٌ اِمْرَأَةٌ تُكرِمُ زَوجَها وَ لا تُؤذيهِ وَ تُطيعُهُ فى جَميعِ أحوالِهِ؛ ملعون است ملعون، آن زنى كه شوهر خود را بيازارد و غمگين كند و خوشبخت است خوشبخت، آن زنى كه شوهر خود را احترام نهد و آزارش ندهد و در همه حال از وى فرمان برد. (كنزالفوائد، ص ۶۳)
  8. علم رهبر عمل و خودسازی: علم بی عمل و عمل بی عمل سودی ندارد. از همین روست که در آیات پیش گفته سخن از تعلیم و تزکیه یعنی دانش و پرورش است و خداوند عامل صعود کلمات طیبات را عمل می داند که نقش بالابر را بازی می کند.( فاطر، آیه 10) بنابراین، ارزش عمل صالح به علم و معرفتی است که آن را پشتبانی می کند. از هر عمل مبتنی بر علم، علمی دیگر زاده می شود که خود خاستگاه عملی دیگر خواهد بود تا این که به یقین در مراتب علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین برسد. این گونه است که انسان با سعادت قرین دایمی خواهد شد. پيامبر صلي الله عليه و آله نیز در بیان نقش علم رهبر عمل می فرماید: اَلْعِلمُ إمامُ الْعَمَلِ وَالْعَمَلُ تابِعُهُ يُلهَمُ بِهِ السُّعَداءُ وَ يُحْرَمُهُ الأْشقياءُ؛ دانش پيشواى عمل و عمل پيرو آن است. به خوشبختان دانش الهام مى شود وبدبختان از آن محرومند. (الأمالى، طوسى، ص ۴۸۸، ح ۳۸) امام على عليه السلام نیز می فرماید : مَن أجهَدَ نَفسَهُ فى إصلاحِها سَعِدَ، مَن أهمَلَ نَفسَهُ فى لَذّاتِها شَقِىَ وَ بَعُدَ؛ هر كس براى اصلاح خود، خويشتن را به زحمت بيندازد، خوشبخت مى شود هركس خود را در لذت ها رها كند، بدبخت مى گردد و بى بهره مى ماند. (غررالحكم، ح ۸۲۴۶ و ح ۸۲۴۷) این که انسان در کار خیر توفیق پیدا کند احساس خوشبختی می کند. هم چنین امام على عليه السلام در توجه یابی به این نکته می فرماید : اَلتَّوفيقُ مِنَ السَّعادَةِ وَ الْخِذلانُ مِنَ الشَّقاوَةِ؛ توفيق انجام كار نيك از خوشبختى و بى توفيقى از بدبختى است. (بحارالأنوار، ج ۷۸، ص ۱۲، ح ۷۰)
  9. هم نشینی با کریمان: انسان می بایست در انتخاب دوست و هم نشین بسیار دقت کند تا در قیامت نگوید که ای کاش چنین رفیق و دوستی نداشتم که مرا گمراه کرده است.(فرقان، آیه 28؛ نساء، آیه 38؛ زخرف، آیات 36 و 38) پيامبر صلي الله عليه و آله می فرماید: أشقَى النّاسِ الْمُلوكُ… وَ أسعَدُ النّاسِ مَن خالَطَ كِرامَ النّاسِ؛ بدبخت ترين مردم پادشاهانند و خوشبخت ترين مردم كسى است كه با مردم بزرگوارمعاشرت كند. (الأمالى، صدوق، ص ۷۳، ح ۴۱) در همین رابطه می توان یادآور این حدیث از امام صادق عليه السلام شد که فرمود: اُدعُ اللّهَ أن يَجعَلَ رِزقَكَ عَلى أيدى خيارِ خَلقِهِ فَإنَّهُ مِنَ السَّعادَةِ وَ لايَجْعَلَهُ عَلى أيدى شِرارِ خَلقِهِ فَإنَّهُ مِنَ الشَّقاوَةِ؛ از خدا بخواه كه روزيت را در دستان خوبان آفريدگانش قرار دهد كه اين از خوشبختى است و آن را در دستان بَدان آفريدگانش قرار ندهد كه اين ازبدبختى است. (تحف العقول، ص ۳۶۲)
  10. تقدیم آخرت بر دنیا: پيامبر صلي الله عليه و آله در این باره می فرماید : اَلسَّعيدُ مَنِ اخْتارَ باقِيَةً يَدومُ نَعيمُها على فانيَةٍ لا يَنفَدُ عَذابُها وَ قَدَّمَ لِما يَقدِمُ عَلَيهِ مِمّا هُوَ فى يَدَيهِ قَبلَ أن يُخَلِّفَهُ لِمَن يَسعَدُ بِإنفاقِهِ وَ قَد شَقىَ هُوَ بِجَمعِهِ؛ خوشبخت كسى است كه سراى باقى را كه نعمتش پايدار است بر سراى فانى كه عذابش بى پايان است برگزيند و از آنچه در اختيار دارد براى سرايى كه به آنجا مى رود پيش فرستد قبل از آن كه آنها را براى كسى بگذارد كه او با انفاق آن خوشبخت مى شود، ولى خودش با گردآورى آن (دارايى ها) بدبخت شده است. (اعلام الدّين، ص ۳۴۵) پيامبر صلي الله عليه و آله هم چنین می فرماید: اَلدُّنيا دارُ بَلاءٍ وَ مَنزِلُ بُلغَةٍ وَ عَناءٍ قَد نَزَعَتْ عَنها نُفُوسُ السُّعَداءِ وَانتَزَعَت بالْكُرهِ مِن أيدِى الأْشْقياءِ فَأَسعَدُ النّاسِ بِها أرغَبُهُم عَنها و أشقاهُم بِها أرغَبُهُم فيها؛ دنيا سراى بلا و گرفتارى و محل گذران زندگى و زحمت است خوشبختان از آن دلكنده اند و از دست بدبختان به زور گرفته مى شود پس خوشبخت ترين مردم،بى ميل ترين آنان به دنيا و بدبخت ترين مردم، مايل ترين آنان به دنياست. (اعلام الدّين، ص ۳۴۲) امام على عليه السلام می فرماید : إنَّ حَقيقَةَ السَّعادَةِ أن يُختَمَ لِلْمَرءِ عَمَلُهُ بِالسَّعادَةِ و إنَّ حَقيقَةَ الشَّقاءِأن يُختَمَ لِلْمَرءِ عَمَلُهُ بِالشَّقاءِ؛ براستى كه حقيقت خوشبختى آن است كه پايان كار انسان خوشبختى باشد وحقيقت بدبختى آن است كه كار انسان به بدبختى خاتمه يابد. (معانى الأخبار، ص ۳۴۵، ح ۱) امام باقر عليه السلام نیز می فرماید: اِعلَمُوا أَنَّ الدُّنيا حُلوَها وَ مُرَّها حُلمٌ وَ الاِنْتِباهُ فِى الآخِرَةِ وَ الْفائِزُ مَنفازَ فيها وَ الشَّقىُّ مَن شَقىَ فيها؛ بدانيد كه شيرينى و تلخى دنيا، خواب است و بيدارى در عالم آخرت است.خوشبخت كسى است كه در آخرت خوشبخت باشد و بدبخت كسى است كه در آخرت بدبخت باشد.(تفسير الامام العسكرى عليه السلام، ص ۲۱۹)
  11. عمل به وصیت: البته این امر در همان چارچوب اصول اساسی اسلام یعنی عدالت و وفای به عهد و عقد و مانند آن ها قرار می گیرد. در این باره پيامبر صلي الله عليه و آله می فرماید: مَن ضَمِنَ وَصيَّةَ الْمَيِّتِ مِن أمرِ الْحَجِّ فَلا يَعجُزَنَّ فيها فَإنَّ عُقُوبَتَها شَديدَةٌ وَ نَدامَتَها طَويلَةٌ، لا يَعجُزُ عَن وَصيَّةِ الْمَيِّتِ إلاّ شَقىٌّ وَ لا يَقومُ بِها إلاّ سَعيدٌ؛ هر كس وصيت ميت را در كار حج بر عهده بگيرد، نبايد در آن كوتاهى كند، زيراعقوبت آن سخت و پشيمانى اش طولانى است. از وصيت ميت جز بدبخت كوتاهى نكندو به آن جز خوشبخت عمل ننمايد. (جامع الأخبار، ص ۱۵۹)
  12. ترک هواهای نفسانی : امام على عليه السلام در باره این نکته می فرماید: اَلسَّعيدُ مَن وُعِظَ بِغَيرِهِ وَ الشَّقىُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَواهُ؛ خوشبخت كسى است كه از (سرنوشت) ديگران پند بگيرد و بدبخت كسى است كهفريب هوا و هوس خود را بخورد. (نهج البلاغه، خطبه ۸۶) امام على عليه السلام در جایی دگر می فرماید : إنَّ أسعَدَ النّاسِ فِى الدُّنيا مَن عَدَلَ عَمّا يَعرِفُ ضَرَّهُ وَ إنَّ أشقاهُم مَنِ اتَّبَعَ هَواهُ؛ خوشبخت ترين مردم در دنيا كسى است كه از آنچه مى داند برايش ضرر دارد، دورىكند و بدبخت ترين مردم كسى است كه از هوا و هوس خود پيروى نمايد.(وقعة صفين، ص ۱۰۸)
  13. نیکی با زیردستان : امیرمومنان علی(ع) درباره این عامل خوشبختی می فرماید: اَلسَّعيدُ مَن سَعِدَتْ بِهِ رَعيَّتُهُ وَالشَّقىُّ مَن شَقيَتْ بِهِ رَعيَّتُهُ؛ خوشبخت كسى است كه زير دستانش بواسطه او خوشبخت شوند و بدبخت كسى است كه زيردستانش به واسطه او بدبخت شوند. (مناقب آل ابى طالب عليه السلام، ج۲، ص۳۷۰)
  14. نیکی به جا و مناسب: عمل نیک باید به جا و در جای مناسب خود قرار گیرد تا بتواند تاثیرگذار و موجب خوشبختی شود. از همین روست که امام صادق(ع) دربیان معیار می فرماید: إذا أرَدتَ أن تَعلَمَ أَشَقيّا الرَّجُلُ أم سَعيدا فَانْظُر بِرَّهُ وَ مَعروفَهُ إلى مَن يَصنَعُهُ؟ فَإِن صَنَعَهُ إلى مَن هُوَ أهلُهُ فَاعلَمْ أنَّهُ إلى خَيرٍ يَصيرُ وَ إن كانَ يَصنَعُهُ إلى غَيرِ أهلِهِ فَاعْلَم أَنَّهُ لَيسَ لَهُ عِندَ اللّهِ خَيرٌ؛ اگر مى خواهى بدانى كه كسى بدبخت است يا خوشبخت؟ نگاه كن ببين به چه كسىخوبى و نيكى مى كند، اگر به اهلش خوبى مى كند بدان كه او به سوى خوبى مى رود و اگربه نااهلش خوبى مى كند بدان كه او را نزد خداوند خيرى نيست. (الأمالى، طوسى، ص ۶۴۴، ح ۱۳۳۶)
  15. اعتماد به خدا: تکیه و اعتماد به خدا به جای خلق مهم ترین عامل سعادت بشر است. امام صادق عليه السلام می فرماید : اَللّهُمَّ… ما أسعَدْتَ مَنِ اعْتَمَدَ عَلى مَخلُوقٍ مِثْلِهِ… وَ لا أشقَيتَ مَنِ اعْتَمَدَ عَلَى الْخالِقِ الَّذى أنتَ هُوَ؛ خداوندا كسى را كه به مخلوقى همانند خود، متكى شد، خوشبخت نكردى و هر كه رابه خالقى كه تو باشى متكى شد، بدبخت نكردى. (فتح الأبواب، ص ۱۹۹)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا