اعتقادی - کلامیتاریخیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

ديدار خدا در افق اعلي

samamosيكي از معجزه هاي شگفت پيامبر بزرگوار(ص) افزون بر معجزه قرآن، معجزه معراج است. البته به نظر مي رسد كه ارتباط تنگاتنگي ميان معجزه قرآن و معجزه معراج وجود دارد؛ زيرا از آن جايي كه مناسخت ميان دو سويه ارتباط لازم و ضروري است، پيامبر(ص) براي دريافت هر گونه وحي و ارتباط كلامي و يا غير كلامي مي بايست معراج و يا معراج هاي را داشته باشد.

معراج هر چند در قرآن به اين معنا و اصطلاح سفر آسماني با جسم و تقرب به خدا و ديدار و لقاي وي در مراتب عالي تر چون قاب قوسين او ادني (نجم آيه 9) به كار نرفته ولي در آيات بسياري از اين واژه براي بيان نوعي سير ميان عوالم و جهان هاي مختلف استفاده شده است. در آيات قرآني از معراج پيامبر(ص) به عنوان اسراء ( سوره اسراء يا اسرائيل آيه 1) و يا رويت در افق اعلي سخن به ميان آمده است. به اين معنا كه رويت پيامبر(ص) بر خلاف رويت حضرت موسي (ع) كه در كوه طور و سينا و جاهاي ديگري از سرزمين قدس اتفاق افتاده، در افق اعلي تحقق يافته است.

رويت بر خلاف نظر نوعي خاص از ديدن است كه تفاوت ها و شباهت هايي با بصيرت دارد. بصيرت كه به معناي ديدن باطني و ملكوتي است، توانايي خاص است كه مي تواند درباره امور مادي و معنوي و دنيوي و اخروي باشد. از اين رو كساني كه داراي بصيرت هستند توانايي ديدن ملكوت چيزها و اشياء را دارا مي باشند ولي رويت نوعي ديدن است كه در آن بصر چه بصر ظاهري و يا باطني بدان نياز ندارد؛ از اين روست كه در كاربردهاي عربي راي به معناي درك حقايق و انديشه و افكار آمده است و شخص براي بيان تفكر و انديشه خويش از واژه راي استفاده مي كند. بنابراين راي و رويت مي تواند به اموري تعلق بگيرد كه در حوزه امور نظري محض و عقلاني قرار مي گيرد و در ديدن آن نيازي به ابزاري چون بصر نيست. كسي كه به رويت مي رسد نيازي نيست تا از ابزارهاي بصر و چشم ظاهري و يا باطني بهره گيرد.

از اين روست كه گفته مي شود كه تفاوت هاي ماهوي ميان رويت و بصيرت است و رويت امري برتر و فرامادي تر مي باشد كه نيازي به ابزار ندارد.

پيامبراكرم (ص) در معراج خويش به افق اعلي خدا را رويت مي كند و اين رويت امري است كه فراتر از نظر و بصيرت مي باشد؛ زيرا نظر هر چند كه مانند بصيرت بر ديده نافذ و تيزبين اطلاق مي شود ولي در آن ديدن با ابزارها شرط است و از آن جايي كه خداوند با ابزارهاي چشم ظاهري و باطني قابل ديدن نيست نمي توان اين واژه را در رويت خداوند به كار برد. امر نظري در هر حال امري است كه از ابزار و منبع حسي بهره مي برد و علوم نظري هر چند كه ارتباط تنگاتنگي با دقت و توجه فوق العاده دارد ولي دانشي است كه مرتبط با ابزارهاي حسي است.

افق اعلي

افق چنان كه ابن منظور در كتاب لسان العرب بيان مي كند، به بخش ظاهري نواحي از فلك و كيهان و پيرامون زمين گفته مي شود. البته شيخ طبرسي در كتاب تفسير معروف خويش مجمع البيان بيان مي كند كه مقصود از افق ، ناحيه اي در مشرق و محل طلوع خورشيد است ( مجمع البيان ج 9 و 10 ص 262)

علامه طباطبايي درباره معناي افق اعلي كه در آيه آمده، بيان مي كند كه مقصود از آن، ناحيه اي برتر از ساير نواحي و عالمي متناسب با عالم فرشتگان است.( الميزان ج 20 ص 219)

بنابراين مي توان گفت كه مراد از افق اعلي عالمي بيرون از عالم ماده است و در حقيقت اين ديدار در جايي غير از عالم جهان ماده كه ما در آن زندگي مي كنيم اتفاق افتاده است. بر اين اساس مي بايست گفت كه سير و معراج پيامبر(ص) تا جايي اتفاق افتاد كه از عالم كنوني بيرون رفته و اين ديدار در جايي ديگر اتفاق افتاده است.

ديدار شونده

پرسش اساسي اين است كه حضرت رسول بزرگوار (ص) در افق اعلي و عالم برتر با چه كسي ديدار داشته است؟

علامه طباطبايي در ذيل آيات سوره نجم كه مي فرمايد: علمه شديد القوي و هو بالافق الاعلي مي فرمايد كه در مورد شديد القوي كه ضمير هو در آيه به آن باز مي گردد دو احتمال وجود دارد: نخست اين كه مراد از آن جبرئيل (ع) است و ديگر آن كه مراد و منظور خداوند تبارك و تعالي مي باشد.

در آيه 19 و 23 سوره تكوير از همين مقام ( افق اعلي) به افق مبين ياد شده است و علامه طباطبايي بر اين باور است كه مقصود از افق اعلي و افق مبين يكي است و مي تواند ديدار شونده جبرئيل (ع) باشد.

بر اين اساس اگر ما شديدالقوي را جبرئيل بدانيم ، حضرت پيامبر(ص) براي دريافت وحي مي بايست در آن حد و اندازه بالا مي رود و به شكلي با جبرئيل مناسخت مي يافت كه قابليت ارتباط ميان آن دو پديد مي آمد تا جبرئيل به آن حضرت وحي كند و آن حضرت نيز وحي را بتواند دريافت كند و بفهمد. در برخي از روايات تفسيري است كه آن حضرت در افق اعلي توانست كه جبرئيل را در حالت اصلي خويش بنگرد و به نوعي از مناسخت دست يافت كه مي توانست در برابر عظمت شديد القوي قرار گيرد ؛ زيرا به آن درجه از آمادگي رسيده بود كه مي توانست انواع تجليات شديد القوي را تحمل كند.

در اين روايات تفسيري آمده است كه آن حضرت (ص) دوباره جبرئيل را به صورت حقيقي خويش ديده است كه يكي از آن ديدارها درآغاز بعثت در غار حرا بوده است كه نوعي نزول جبرئيلي همراه با معراج حضرت محمد(ص) همراه بوده است. به اين معنا كه معراجي از يك سو و نزولي از ديگر سو اتفاق افتاد تا مناسخت امكان پذير شود و ديگر در افق اعلي انجام شد كه آن حضرت (ص) تلاش كرد تا معراج خويش را بالاتر برده و در مقام شديد القوي با او ديگر كند بي آن كه نزولي از سوي شديد القوي انجام پذيرد.

اما اگر مراد و منظور خداوند باشد ، تلاش آن حضرت (ع) و معراج وي خيلي برتر از جبرئيل بوده است به گونه اي كه توانست به طور مستقيم از وحي خداوندي برخوردار گردد و هر گونه واسطه اي در اين مرحله از ميان برود. به اين معنا كه آن حضرت با تلاش خويش و عنايت الهي به مقاماتي دست يافت كه همه اسماي الهي تعليم شده را فعليت بخشي و مظهر اتم و كامل خداوندي گشت و نوعي صبغه اللهي و مناسخت پديد آمد به گونه اي كه توانست از وحي مستقيم الهي بهره مند شود.

به نظر مي رسد كه پيامبر داراي معراج هاي مختلفي بوده است. در آغاز معراج هاي پيامبر به شكل افقي بوده است و از آن جايي كه به كمال مظهريت اسمايي نرسيده بود بيش تر نزول جبرئيل بوده است كه به وي امكان دريافت وحي را مي داده است ولي پس از آن كه كماليت در مظهريت تحقق يافت و همه اسماي الهي را در خود فعليت كامل بخشيد معراج هاي آن حضرت از شكل اسراء افقي به شكل معراج عمودي تحقق يافته و آن حضرت توانست نخست با جبرئيل (ع) در افق اعلي ديدار كرده و سپس خود را به مراتب عالي تر از جبرئيل كشيد و توانست در قاب قوسين او ادني به ديدار و رويت الهي نايل شود و بي هيچ واسطه اي با خداوند سخن گويد.

به سخن ديگر اگر خداوند در طور سينا به نزول مرتبي در شجره و درخت تجلي مي كند و به تكليم موسي (ع) مي پردازد، حضرت پيامبر ختمي مرتبت و حبيب الله توانست با معراج كامل انساني خود را در مقام قاب قوسين اوادني بالا كشد و در عالي ترين مرتبه و مقام با خداوند به سخن نشيند و وحي را به طور مستقيم دريافت كند؛ زيرا در اين مقام ديگر جبرئيل نمي توانست وارد شود و توانايي عروج به اين مرحله و مرتبه را نداشته است.

به هر حال در افق اعلي ديدار با جبرئيل (ع) بوده است كه اين ديدار به شكل معراجي بوده است و در حقيقت نزله اي از سوي جبرئيل انجام نشده است اما در ديدار نخست در غار حراء هر چند كه معراجي براي حضرت به شكل افقي و حتي عمودي متصور است ولي آن چه مطرح است نزله و نزول جبرئيل است ؛ زيرا نزول بسيار بيش تر از معراج نبوي بوده است ولي در اين مرحله نزولي كم تر بوده است.

البته با توجه به وصف نزله به اخري مي توان اين استنباط را داشت كه در اين جا نيز نزولي بوده است و مرحله جبرئيل فراتر از آن بوده است و در حقيقت جبرئيل براي ديده شدن دوباره دو نزول واقعي داشته است كه يكي در غار حرا و ديگري در افق اعلي بوده است.

به هر حال همواره در برابر نزولي چنين معراجي بلند لازم است تا امكان مناسخت و ارتباط برقرار شود. اين همان چيزي است كه آيات قرآني مي كوشد به اشكالي بيان دارد.

به سخن ديگر انسان ها همانند هم هستند و همه بشر مي باشند و تنها تفاوت آن است كه برخي معراجي داشته و به مقامات عالي تر انساني مي رسند و با نوعي نزول از سوي ديگر امكان ارتباط به سبب نوعي مناسخت ايجاد مي شود. در اين حالت است كه قرآن بيان مي دارد: انا بشر مثلكم انما يوحي الي ؛ من هم همانند شما بشري هستم جز اين كه به من وحي شده است. اين وحي شدن به سبب معراج انساني و نزولي خداوندي و يا فرشته وحي است كه در اين صورت تفاوت هاي مهمي ميان بشريت پيامبر(ص) و ديگران پيش مي آيد و پيامبران (ص) در مرتبه برتر قرار مي گيرند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا