اعتقادی - کلامیمعارف قرآنیمقالات

دشمنان اهل بيت(ع) و خسران ابدي آنان

ahlebaytدر آموزه هاي قرآني، اهل بيت(ع) از جايگاه ويژه اي برخوردارند. شايد كمتر پيامبري را بتوان يافت كه افزون بر خود، اهل بيت وي نيز مورد توجه قرار گرفته باشد و از جايگاه خاص در مقام پيامبري برخوردار باشند.
خداوند در برخي از آيات از درخواست حضرت ابراهيم(ع) براي بذل توجه و عنايت خاص به اهل بيت خود خبر مي دهد؛ اما همان گونه كه حضرت موسي(ع) خواهان انشراح و سعه صدر شد تا به وي عطا شود، در حالي كه حضرت محمد(ص) اين انشراح را بي طلب دريافت كرد، همچنين، عنايت الهي به اهل بيت عصمت و طهارت(ع) بي درخواست پيامبر(ص) و با عنايت و بذل توجه ويژه خداوندي به اين خاندان همراه شد.

حضرت ابراهيم(ع) مقام امامت را پس از درخواست ها و آزمون ها دريافت كرد و بقاي اين مقام در اهل بيت وي، به اما و اگرهاي چند همراه شد، ولي مقام امامت در اهل بيت عصمت و طهارت پيامبر(ص) مقام عنايتي است؛ زيرا در ديگران اين امر عرضي بود، ولي در اين خاندان، امامت و ولايت، ذاتي و عنايتي است.

با شناخت جايگاه برتر اهل بيت(ع) در پيشگاه الهي مي توان دريافت كه هرگاه سخن از دوستي و دشمني با حضرت محمد(ص) يا خاندان وي پيش مي آيد، همان دوستي و دشمني با خداوند خواهد بود؛ از اين رو در روايات بسياري از پيامبر(ص)، دوستي و دشمني با اهل بيت(ع) و حب بغض نسبت به آنان، به معناي كفر و ايمان دانسته شده است.

نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي وحياني قرآن و روايات تفسيري و تبييني پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) بر آن است تا كفر و ايمان دوستان و دشمنان اهل بيت(ع) را در حد امكان و حوصله اين مقاله، تبيين كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

دشمني با پيامبر(ص) دشمني با خدا

براساس آموزه هاي وحياني قرآن، پيامبر گرامي(ص) از نظر جايگاه در آفرينش در مقام نخستين صادر و مظهر تمام و كمال اسماي الهي قرار دارد و مسير «انالله و انااليه راجعون» از ايشان آغاز و به ايشان ختم مي شود. بنابراين، همه هستي، وامدار حقيقت وجودي ايشان است و چه بخواهد و چه نخواهد تحت ولايت كليه ايشان قرار دارد.

خداوند هر چند از نظر وجود خلقي در دنيا و مقام پيامبري، او را متاخر از ديگر پيامبران و خاتم آنان قرار داد، ولي همواره به سبب مقام نخستين و مظهريت، خاتم هستي است و نگين انگشتري آن مي باشد؛ از اين رو همه پيامبران، ماموريت داشتند تا ولايت ايشان را تصديق و اعلان نمايند (صف، آيه 6 و آيات ديگر) و مردم را به آن دعوت كنند. به اين معنا كه آنان خود را تحت ولايت كليه ايشان مي يافتند و به حقيقت رهنمون مي شدند، به گونه اي كه ايمان به ولايت آنان جز به ايمان به ولايت كليه پيامبر(ص) معنا نمي يافت؛ زيرا ولايت آنان، جلوه اي از ولايت كليه پيامبر(ص) است و آنان در طول ولايت كليه ايشان قرار دارند. از نظر قرآن، پيامبران شاهدان امت خويش هستند و پيامبر(ص) به سبب ولايت كليه خود، شاهد بر شاهدان خواهد بود و در حقيقت گواهي نهايي در پيشگاه الهي را آن حضرت(ع) به عنوان حقيقت جامع و مظهر تمام الهي به عهده مي گيرد؛ زيرا آغاز و انجام مظهريت اوست. (نساء، آيه 14)

خداوند به صراحت به مقام ولايت كليه ايشان در آيات بسياري اشاره مي كند. در برخي از آيات، تنها مسير حقيقت را اسلام معرفي مي كند و هرگونه ديني غير اسلام را باطل مي شمارد؛ چرا كه آن چه پيامبران از آدم(ع) تا ايشان به آن دعوت مي كردند، همان اسلام پيامبر(ص) و تسليم در برابر آن است؛ زيرا حقيقت دين چيزي جز دعوت به حب و بغض نيست كه محور آن حب به پيامبر(ص) و بغض نسبت به دشمنان ايشان است. از اين رو در روايات آمده است: هل الايمان الا الحب و البغض.

خداوند در قرآن به پيامبر(ص) فرمان مي دهد تا اين معنا را به همگان برساند كه مسير توحيد و عبوديت حق، جز از طريق حب نسبت به دوستان و بغض نسبت به دشمنان ايشان نمي گذارد و اين دوستي را تنها مي توان در تسليم محض و بي چون و چرا از آن حضرت(ع) به دست آورد: قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ ؛ بگو: «اگر خدا را دوست داريد، از من پيروي كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است.» (آل عمران، آيه 31)

بر اين اساس پيامبر(ص) براي مومنان در مقام تشريع از چنان اولويتي برخوردار است كه جان و مال و عرض خويش را مي بايست بي چون و چرا در مقام تسليم محض در اختيار ايشان گذارند؛ (احزاب، آيه 6) چرا كه مومن مي داند، اطاعت از پيامبر(ص) جز همان اطاعت از خدا نيست؛ از اين رو خداوند اطاعت خويش و پيامبر(ص) را با يك عبارت مي آورد و مي فرمايد: قُلْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ؛ بگو: «خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد.» پس اگر رويگردان شدند، قطعاً خداوند كافران را دوست ندارد. (ال عمران، آيه 32) چرا كه هرگونه عدم ولايت وي و رويگرداني از آن به معناي كفر مي باشد و خداوند كافران را دوست نمي دارد. همين معنا به شكلي ديگر در آيه 92 سوره مائده تبيين شده است. همچنين خداوند در آيه 132 همين سوره نيز ضمن يكي دانستن اطاعت خود و پيامبر(ص) مي فرمايد كه هر كس رحمت الهي را مي خواهد مي بايست، از پيامبر(ص) به عنوان مظهر خداوند اطاعت كند.

برپايه اين آموزه هاي وحياني و مانند آن مي توان اين معنا را استنباط كرد كه كفر و ايمان نمي تواند جز دشمني با پيامبر(ص) و يا دوستي به ايشان باشد كه در مقام عمل به شكل اطاعت و تسليم محض و تفويض و واگذاري همه وجود به ايشان بروز و ظهور مي كند و هرگونه تولي ديگران و پشت كردن به ولايت و محبت ايشان به معناي كفر است. از آيات پيش گفته و آيات ديگر قرآن به دست مي آيد كه محبت و اطاعت آن حضرت(ص) واجب است؛ چنان كه از آياتي چون 115 سوره نساء و 13 و 14 سوره انفال و 63 سوره توبه و 4 سوره حشر و مانند آن برمي آيد كه دشمني با محمد(ص) حرام است؛ چرا كه هرگونه دشمني و مخالفت با پيامبر(ص) در حكم دشمني با خداست.(همان)

اهل بيت(ع) جان و نفس محمد(ص)

براساس آموزه هاي قرآني، اهل بيت(ع)، جان و نفس محمد(ص) است، بنابراين، هر حكمي كه درباره پيامبر(ص) گفته مي شود، همان حكم درباره اهل بيت(ع) جاري و ساري مي باشد.

خداوند در آيه 61 سوره آل عمران كه به آيه مباهله مشهور مي باشد به صراحت حضرت اميرمؤمنان علي(ع) را نفس و جان پيامبر(ص) معرفي مي كند كه به معناي آن است كه علي(ع)، باطن و حقيقت ايشان است. خداوند مي فرمايد: فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ؛ پس هر كه در اين باره پس از دانشي كه تو را حاصل آمده، با تو محاجه كند، بگو: «بيايد پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما جان هايمان و شما جانهايتان را فرا خوانيم سپس مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.»

همچنين در اين آيه، امام حسن(ع) و امام حسين(ع) به عنوان فرزندان پيامبر(ص) معرفي شده است. (تفسير كبير، فخر رازي، ج 3، ص 248 و الجامع لاحكام القرآن، قرطبي، ج 4، ص 67 و اسباب النزول، واحدي، ص 90 و نيز الميزان، ج 18، ص 312)

فاطمه زهرا(س) نيز فرزند ايشان است كه پيامبر، وي را جگرگوشه خويش معرفي مي كند و مي فرمايد: فاطمة بضعة مني من اغضبها اغضبني؛ فاطمه، پاره تن من است هر كس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.» در جايي ديگر آمده است كه ايشان فرمود: فاطمة بضعة مني و انا منها، فمن آذاها فقد آذاني و من آذاني فقد آذي الله و من آذاها بعد موتي كان كمن آذاها في حياتي، و من آذاها في حياتي كان كمن آذاها بعد موتي (بحارالانوار، ج 56، ص 210 و دلايل الامامة، ص 45 و سليم بن قيس، حديث 48 و صحيح بخاری، ج5، ص 26 و نيز صحيح مسلم، ج4، ص 193)

خداوند در آيه 59 سوره نساء براي اين كه وحدت ميان اهل بيت(ع) و پيامبر(ص) را تبيين كند و اطاعت ايشان را همانند اطاعت پيامبر(ص) بيان كند و با اشتراك گذاري و آوردن فعل اطاعت آن دو مي فرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياي امر خود را نيز اطاعت كنيد پس هرگاه در امري اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به خدا و پيامبرش عرضه بداريد، اين بهتر و نيك فرجام تر است.»

براين اساس، محبت به اهل بيت(ع) عين محبت به پيامبر(ص) و دشمني ايشان عين دشمني با آن حضرت خواهد بود. بنابراين هر كس ولايت ايشان را پذيرفت و اطاعت كرد، براساس آيات 32 سوره آل عمران و 92 سوره مائده، اطاعت و ولايت الهي را پذيرفته است و هر كسي از ولايت اهل بيت(ع) و اطاعت ايشان تولي و سرپيچي كرد، از ولايت و اطاعت الهي سرپيچي كرده و كافر شده است.

از نظر قرآن، حقيقت اهل بيت(ع) همان حقيقت وجود پيامبري است؛ از اين رو قرآن كه وجود كتبي آن حضرت(ص) است وجود كتبي اهل بيت(ع) نيز مي باشد و لذا پيامبر(ص) بارها به حضرت اميرمؤمنان علي(ع) مي فرمايد: انك تسمع ما اسمع و تري ما اري؛ تو هر آن چه را مي شنوم مي شنوي و هر آن چه را مي بينم مي بيني؛ چرا كه او نفس و جان پيامبر(ص) به حكم آيه 61 سوره آل عمران مي باشد.

خداوند اهل بيت(ع) را از هرگونه پليدي تطهير كرده است؛ (احزاب، آيه 33) چرا كه مظاهر تمام و كمال خود اويند و اگر در هستي مظهري تمام و كمال بخواهيم نشان دهيم، جز اهل بيت(ع) نيست كه ايشان با قرآن برابرند؛ زيرا قرآن وجود كتبي اين ذوات نوري است و تنها ايشان هستند كه مس حقيقت كتاب مي كنند؛ چرا كه كتاب بخشي از حقيقت وجود ايشان و جلوه اي از ظهور كتبي ايشان است. خداوند مي فرمايد: لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ؛ كه جز پاك شدگان بر آن دست نزنند. اين پاك شدگان براساس آيه 33 سوره احزاب همان اهل بيت(ع) هستند.

از اين آيات به دست مي آيد كه خداوند هستي را در چند شكل و قالب به نمايش گذاشته و براي حقيقت خويش مظاهري قرار داده است. اگر اهل بيت(ع) مظهر تمام و كمال خداوندي است؛ هستي، نمايش تكويني و خلقي همين مظهر اهل بيتي و قرآن نيز مظهر كتبي ايشان است.

به سخن ديگر، قرآن، وحي الهي به حضرت رسول الله(ص) است، ولي هرگز وحي چيزي جدا از حقيقت آن حضرت نيست و اگر آن حضرت (ص) قرآن ناطق است، همه اهل بيت(ع) به حكم نفس بودن، قرآن ناطق هستند. براين اساس، قرآن چيزي جدا از حقيقت اهل بيت(ع) نمي باشد.

آثار دشمني با اهل بيت(ع)

خداوند به صراحت مومنان را به دوستي با اهل بيت(ع) فرمان مي دهد و در آيه 23 سوره شوري مي فرمايد: «قل لااسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي؛ بگو: من بر انجام رسالت، از شما مزدي نمي خواهم، مگر دوستي و محبت درباره اهل بيت و نزديكانم.»

اين مودت و محبت تنها مي تواند در شكل اطاعت بروز و ظهور كند؛ زيرا كسي كه محبت به شخصي بورزد ولي فرمان هايش را برنتابد و با آن مخالفت كند چگونه مي تواند مدعي محبت و مودت شود؟!

خداوند در اين آيه و آيات ديگر، ضمن بيان وجوب محبت و مودت به اهل بيت(ع) به عنوان اجر و مزد رسالت، مي فرمايد كه اين درخواست در راستاي منافع خود مردم است؛ (سباء، آيه 47) زيرا مردم از طريق محبت و ولايت و اطاعت اهل بيت(ع) مي توانند به محبت پيامبر(ص) و محبت خداوندي برسند و اطاعت ايشان به معناي اطاعت از خداست. بدين ترتيب اهل بيت وسايل و اسباب برتر و كاملي براي انسان ها مي شوند تا متاله و خدايي گزيده و به بهشت رضوان الهي در آيند.

اين وجوب مودت و محبت به اهل بيت(ع) در آن جا ريشه دارد كه ايشان از سوي خداوند جان و نفس پيامبر(ص) معرفي شده اند و در حقيقت محبت ايشان و اطاعت آنان همان مفهوم اطاعت از پيامبر(ص) و در نتيجه محبت و اطاعت از خداست. آنان كساني هستند كه صحت نماز به ذكر دوستي و صلوات و سلام بر ايشان است. البته اين مسئله اختصاص به نماز ندارد، بلكه تمام و كمال هر عمل عبادي، وجوب بذل توجه به ايشان به عنوان اولي الامر و صاحبان ولايت عظما و كليه الهي است. از اين رو در روايات آمده است كه «من تمام الحج لقاء الامام»؛ زيرا لقاء و ديدار با ايشان به معناي لقاي معنوي از طريق اسوه قرار دادن و همرنگي با ايشان است؛ چرا كه از لقاءالله آن است كه انسان اسماي الهي را در خود احصا و تحقق بخشد؛ بنابراين متاله شدن به معناي لقاءالله است، همچنين امامي شدن به معناي لقاء الامام مي باشد. كسي كه با تمام وجودش، امام و اهل بيت(ع) را دوست بدارد و در سنت و سيره و كلام و عمل همانند آنان شود، به لقاي امام(ع) رسيده است.

وجود و حضور اهل بيت(ع) در خانه پيامبر(ص) به عنوان مركز نور خدا معرفي شده و خداوند به اين خانه رفعت و منزلت خاصي بخشيده است (نور، آيه 36 و نورالثقلين، ج 3، ص 608)

همان گونه كه محبت و اطاعت و ولايت ايشان به معناي ولايت و اطاعت پيامبر(ص) و خداوند است، دشمني با ايشان نيز دشمني با پيامبر(ص) و خداست.

خداوند در آيات 59 تا 61 سوره احزاب به دشمنان و مخالفان اهل بيت(ع) هشدار مي دهد و آنان را تهديد به عذاب سخت مي كند و مي فرمايد كساني كه دختر پيامبر(ص) را اذيت و آزار كنند، ملعون خواهند بود و به سبب اين كه اذيت و آزار ايشان كفر است، كشته مي شوند. به سخن ديگر، كساني كه به اذيت و آزار دختر پيامبر(ص) بپردازند، به كافران حربي ملحق شده و مومنان مجاز به كشتن ايشان هستند.

پيامدهاي دشمني با اهل بيت

براساس آموزه هاي قرآني، هرگونه اذيت و آزار اهل بيت(ع) و دشمني با ايشان به معناي اذيت و آزار پيامبر(ص) است كه خشم الهي را به همراه خواهد داشت. اين افراد به سبب اين در دنيا ملعون هستند و خداوند و لعن كنندگان، آنان را به سبب همين جرم و كفر لعن مي كنند.

خداوند در آيه32 سوره محمد، دشمني با پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) را از عوامل حبط اعمال مي شمارد؛ به اين معنا كه اگر كسي كار خير و خوبي كرده باشد و ايمان و تقوايي داشته باشد با هر گونه دشمني نسبت به اهل بيت(ع) كه جان و نفس پيامبر(ص) هستند، دشمن پيامبر(ص) شناخته و كافر مي باشند و تمام اعمال خير و خوب و اسلام ايشان حبط مي شود.

در حقيقت دشمني با اهل بيت(ع) و پيامبر(ص) از عوامل خسران و زيان ابدي است؛ زيرا كسي كه با اهل بيت(ع) دشمني مي ورزد، از ولايت و محبت و اطاعت ايشان بيرون رفته و از حزب الله درآمده و به ولايت و محبت طاغوت و شيطان در آمده و عضو حزب شيطان گشته است. (مجادله، آيات 19 و 20)

چنين افرادي، در دنيا و آخرت خوار و ذليل خواهند بود و دشمني ايشان با اهل بيت(ع) و پيامبر(ص) سبب قرار گرفتن در دوزخ و خواري آن خواهد شد.(مجادله، آيات 5 و 20)

دشمنان اهل بيت(ع) و پيامبر(ص) به سبب خروج از ولايت الهي، به ولايت طاغوت وارد مي شوند و همين رها شدن و افتادن در ورطه ولايت طاغوت ايشان را به دوزخ مي رساند. كه بد مسير و سرنوشتي است. (نساء، آيه 115)

دشمنان اهل بيت(ع) براساس آيات سوره كوثر، دور و جدا شده از همه خوبي ها و نعمت هاي الهي خواهند بود و نام و نشان ايشان از ميان مي رود.

دشمنان اهل بيت(ع) به حال خود در دنيا رها مي شوند و خداوند هيچ توجه و عنايتي به آن نخواهد داشت (نساء، آيه 115) در حقيقت خداوند آنان را همانند كافران به حال خودشان رها مي كند تا در قيامت به سخت ترين شكل مجازات نمايد.

دشمنان اهل بيت(ع) هرگز در دنيا خوش نام نخواهند شد (كوثر، آيات1و 3) و بدنامي همواره با ايشان خواهد ماند. در آخرت نيز خداوند آنان را با علامت گذاري بر بيني، خوار و ذليل خواهد كرد. (قلم، آيات 12 تا 16 و نيز فرقان، آيات30 تا 34)

دشمنان اهل بيت(ع) از حزب شيطان بوده (مجادله، آيات 19 و 20) و در نهايت نيز شكست مي خورند و سرخورده خواهند شد و از عزت و قدرت واقعي بي بهره خواهند ماند. (همان)

در آيات قرآني مطالب ديگري نسبت به آثار و پيامدهاي دشمني با اهل بيت(ع) آمده است كه در اين جا به همين مقدار بسنده مي شود. البته در روايات بسياري دشمني با اهل بيت(ع) و آثار و پيامدهاي آن از زبان پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) بيان شده است كه در اين مقاله آورده نشده و فقط به ذكر آيات بسنده شده است. در روايات تفسيري، اين حقيقت بيان شده است كه دشمني با اهل بيت(ع) به هر شكل و صورتي مي تواند زندگي انسان در دنيا و آخرت را دگرگون سازد؛ زيرا ملاك و معيار ايمان و كفر، دوستي و دشمني با اهل بيت(ع) است. با توجه به آن چه بيان شد به سادگي مي توان كفر قاتلان حضرت ابي عبدالله الحسين(ع) را دريافت و اين كه آنان سزاوار قتل بلكه تقتيل مي باشند، چه رسد كه لعن و نفرين آنان جايز باشد؛ چرا كه هرگونه اذيت و آزاررساني به اهل بيت(ع) جواز لعن و قتل خواهد بود و كساني كه مرتكب قتل اهل بيت(ع) مي شوند، نه تنها سزاوار لعن و قتل هستند، بلكه عذاب جاودانه و دوزخ آتشين شايسته آنان است.

براساس آيات 11 تا 15 سوره شمس اين معنا از قرآن به دست مي آيد كه همه كساني كه به اين اذيت و آزار و قتل رضايت دارند، در حكم قاتل يا قاتلين آن حضرت مي باشند؛ زيرا خداوند با آن كه يكي از ثموديان، ناقه صالحي را پي كرد و آن را كشت، همه را در اين آيات به قتل متهم مي كند و عذاب دنيوي و اخروي را براي آنان اثبات مي كند. يزيد و يزيديان تاريخ هر چند كه اشقي الاشقياء را براي ذبح ناقه الهي و ثارالله فرستادند و او به تنهايي مرتكب اين جنايت عظيم شد، ولي همه كساني كه در اين عمل راضي و خشنود بوده و همراه و هم فكرند، به عنوان اهل شقاوت شناخته شده و در آن در خواهند آمد. بنابراين، قاتلين و كساني كه به اين عمل رضايت دارند، در حكم خداوندي، يكسان تلقي مي شوند و همان احكام قاتل بر آنان بار مي شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا