وب نوشت

خطور خطرناک درباره امامان معصوم

توبه از اندیشه های کودکانه

مقام ولایت عظما وخلافت کبرا انوار نورانی معصومان (ع) چنان فراتر از تفکر بشر است که نمی توان شاهین تیزپرواز اندیشه را تا آنجا فراز برد.

یکی از اموری که هر مومن واقعی از آن توبه کند، اندیشه های کودکانه انسانی درمقام معرفت شناسی امامت و امامان است. همان گونه که انسان نمی تواند حق معرفت الهی را چنان که است به جا آورد و خدا را چنان که هست بشناسد، درباره امامان و انوار طیب ایشان نیز همین مشکل وجود دارد؛ زیرا آنان از مقام قرب قاب قوسین او ادنی هستند و نخستین صادر از مقام الوهیت می باشند.

اگر خداوند به توصیفی که پیامبران(ع) و مخلصان درگاهش در حق وی گفته اند بسنده کرده و با تسبیح از ذات خویش، آن را برای توصیف خویش جایز شمرده، برای جلوگیری از تعطیلی است این همه در معرفت خداوندی اگر جایز دانسته شده، برای جلوگیری از حیرت است و انسان های متفکر هرچه در ذات خدا تفکر کنند جز واله و سرگردان نشوند و درنهایت درمقام حیرت نشینند. همین وضعیت در حق معصومان هم صادق است.
انسان نمی تواند حق تقاته خداوندی را به جا آورد و هم چنین نمی تواند حق تقاته امامان را انجام دهد. از این رو می بایست هماره از اندیشه های کودکانه و تقوای سبک و ساده خویش توبه و استغفار کند. این مشکل ویژه انسان های عادی نیست بلکه حتی مقرب ترین انسان ها به امامان نیز مامورند تا از اندیشه های سبک خویش توبه کنند.اصولا توبه، اصلی اساسی در زندگی هر فرد است و اگر مقام توبه و استغفار نبود ما گرفتار زندان بینش ها و نگرش های خویش بودیم و می بایست بر این کوته اندیشی مجازات و کیفر می شدیم. بنابراین درهر مقام و مرتبه ای از کمال معرفتی و وجودی باشیم درمقام جهول و ظلوم نشسته ایم و در حق خدا و انوار امامان(ع)، جاهل هستیم و در عمل نسبت به ایشان ظالم و ستمگریم. از این رو خداوند در قرآن به صراحت از ظلوم و جهول بودن انسان نسبت به امامت عظمای خلافت و امامت کبرای ربوبی سخن گفته است.
جهل و ظلم نسبت به امامان
مومن درمقام معرفت نسبت به امامان(ع) و مقام ولایت کبرا موجودی جهول است و جهل و نادانی امری است که گریزی از آن نیست. در مقام رعایت حقوق ایشان نیز گرفتارظلم و بلکه ظلوم است براین اساس تنها توفیق الهی به استغفار و توبه راه را برای وی بازمی گذارد.
جابربن یزید جعفی از اصحاب خاص امام باقر(ع) می گوید: روزی نزد امام باقر(ع) رفتم و از تنگدستی و فقر شکایت کردم و کمک مالی خواستم. امام فرمود: «ای جابر، فعلا پولی درخانه نیست.»
چیزی نگذشت که کمیت، شاعر اهل بیت داخل شد و اجازه خواست تا برای امام قصیده ای بخواند.
امام اجازه فرمود و پس از قصیده خوانی کمیت، به غلام خود فرمود: «از آن اطاق، یک کیسه زر بیاور و به کمیت بده.»
غلام امر امام را اطاعت کرد و یک کیسه زر از اتاق مجاور آورد و به کمیت داد.
کمیت باز اجازه خواست و دو قصیده دیگر خواند و امام به او دو کیسه زر دیگر بخشید.
کمیت گفت: «مولای من، به خدا قسم، ارادت من به شما از روی اغراض دنیوی نیست. نیتم از سرودن این قصاید، صرفا نزدیکی به رسول خدا(ص) است، و این وظیفه ای است که خداوند بر من واجب گردانیده است.»
امام باقر(ع) هنگامی که دید کمیت کیسه های زر را قبول نکرد، او را دعا کرد و فرمود: «ای غلام! کیسه های زر را سرجایشان بازگردان.»
پس از رفتن کمیت، به امام عرض کردم: «شما به من فرمودید درخانه چیزی ندارید ولی می خواستید به کمیت سی هزار درهم عطا کنید!»
امام فرمود: «ای جابر! برخیز و داخل آن اطاق برو و کیسه های زر را بیاور.»
جابر به اتاق مجاور رفت ولی هیچ زری در آن نیافت. او که از تصرفات امام در خاک و تبدیل آن به زر شگفت زده شده بود از امام شنید که فرمود: «آنچه را که ما از علوم و امور غریبه از شما پنهان می کنیم، بیشتر از چیزی است که برای شما ظاهر می نماییم!»
جابر می گوید: امام برخاست و دست مرا گرفت و با هم داخل آن اطاق شدیم. سپس با پای مبارکش به زمین زد، ناگهان شمش طلای بزرگی از زمین خارج شد.
فرمود: «ای جابر نگاه کن! ولی این خبر را به کسی مگو جز به آن گروه از برادرانت که به آنها اطمینان داری و تحمل آن را دارند. خداوند به ما بر هرچه اراده کنیم، قدرت بخشیده است. پس اگر ما بخواهیم، می توانیم لجام زمین را بگیریم و هر کجا بخواهیم، ببریم.»(بحارالانوار ج4، ص239، حدیث230)
تردید سلمان
مومن باید از معرفت بالایی برخوردار باشد تا دچار حیرت و لغزش فکری نشود. درباره حضرت سلمان که درمقام «سلمان منا اهل البیت» بود، این شک و تردید به شکلی دیگر بروز می کند و او نیز دچار لغزش درمقام عمل می شود.
در جریان ریسمان انداختن به گردن امیرالمؤمنین(ع) و کشاندن ایشان به مسجد جهت گرفتن بیعت، سلمان نیز به همراه حضرت بود و مخالفان، او را نیز، ریسمان به گردن به سوی مسجد می بردند. سلمان وقتی ظلم وارده بر امام را دید، با خود اندیشید که ایشان که درمقام قاب قوسین او ادنی نشسته است و تصرف کردن در کائنات برای او هیچ است؛ زیرا آصف بن برخیا وزیر سلیمان(ع) که در مقام علم من الکتاب (علمی از کتاب) بوده، توانست تخت بلقیس را جابه جا کند، چگونه وزیرمحمد(ص) که در مقام علم الکتاب (دانش همه کتاب مکنون الهی) است در کائنات تصرف نمی کند و این گونه او را با خواری به سوی مسجد می کشانند؟ دچار حیرت می شود و از خود می پرسد: او که حامل اسم اعظم است چرا کاری نمی کند؟
خطور این فکر بود که ناگهان ریسمان گردن وی را به سختی کشیدند که اثر آن برگردنش ماند. پس از پایان ماجرا، امام به سلمان فرمود که این زخم ریسمان به سبب خطور خطرناکی بود که در حق وی روا داشته و چنین اندیشه نادرستی را درباره امام از ذهنش گذرانده است. زیرا قیام و قعود امام همه به حکم الهی است و تردید در آن جایز نیست.
چه بسیار از یاران امام حسن(ع) که درباره صلح امام حسن(ع) شک کرده، و حتی او را به «السلام علیک یا مذل المؤمنین؛ سلام بر تو ای خوارکننده مومنان» مخاطب قرار دادند و یا جابر بن عبدالله انصاری که مامور پیامبر(ص) برای امام باقر(ع) بود در خروج امام حسین(ع) از وی می خواهد که هم چون برادرش امام حسن (ع) صلح کند، در حالی که قیام و قعود هریک مأموریت الهی بوده است. این گونه است که وی نیز در خطر خطور افتاد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا