اعتقادی - کلامیتاریخیعرفانمعارف قرآنیمقالات

خضر راه سير و سلوك

samamosهر كسي اگر در راهي گام بر مي دارد مي كوشد تا پيش از آن اطلاعاتي كامل از مسير به دست آورد و اگر راه ناشناخته تر و ناآشناتر باشد بلد راهي را بجويد كه راهنماي او در اين مسير باشد. از اين رو، گام نهادن در مسير سخت و دشوار و ناآشنا سير و سلوك به عوالم ناشناخته معنويت، راهنمايي را مي خواهد كه نه تنها راه شناس باشد بلكه خود از گردنه هاي آن به سلامت رهيده و دوباره به منزل خويش بازگشته باشد.

شیخ و پیر طریقت

چنين راهنمايي را در ادبيات عرفاني ما به شيخ و يا پير مي شناسند و گاه از آن به خضرراه ياد مي كنند و زماني به كامل مكمل از آن تعبير مي شود. كامل مكمل كسي است كه خود به كمال دست يافته و به عنوان راهنما و دستگيره درراه ماندگان و عروه الوثقي به حكم امر به معروف و نهي از منكر، مي كوشد تا ديگراني را تكميل كند و به كمال رساند.

اين راهنمايان سير و سلوك، تنها به ارايه طريق و هدايت عمومي بسنده نمي كنند و اين گونه نيست كه به بيان نظري اكتفا كنند و در مقام درس به بيان مفاهيم بپردازند، بلكه استاد تعليم اسمايي به جعل و هدايت ايصالي هستند و خود سالك را همراهي مي كنند تا به مقصد و مقصود برسانند.

در اين آشفته بازار سيرو سلوك و معنويت گرايي و عرفان بازي و كشكول هاي پر از هيچ درويشان و صوفيان دلق و ديبافريب، يافتن صوفي بي غش و پيله و خضر راه و پير و مرشد بي نياز از مقام و منصب و پول و ثروت و زن، در حكم نادره وجودي است كه جز به خواب و خيال به چشم نمي آيد؛ زيرا مدعيان بسيار و خزف فروشان خرافه فروشي هستند كه در بازار تغابن، گنجشكي را رنگ كرده و به نام قناري به مردمان قالب كنند.

هر روز از بي نام ها، نشان و نشانه ها بلند مي شود و از هر كوي و برزني عارفي مقدس مآب و درويش صوفي مسلك همراه با كشكول و انباني پر از همه برآورد آرزوها و آمال بيرون مي آيد و مردمان را به خود مشغول كرده و گرد خويش جمع مي كنند.

در اين وادي وانفساه خضرجويي و پير و مراد خواهي، چگونه مي توان سقيمي از صحيحي بازشناخت و خضري را از خري يا موسايي از سامري و يا صادقي از بلعمي باز شناخت؟

نويسنده همواره با اين پرسش مواجه و رو به روست كه اگر "طي اين مرحله بي همرهي خضر مكن، ظلمات است بترس از خطر گمراهي"، صادق است، چگونه مي توان خضري را شناخت همراه او شد تا در دام خطر گمراهي نيافتيم؟ يافتن خضر خود دشوارتر و سخت تر است كه بسيار سامري ها و بلعم باعورا هستند كه در كمين دين و ايمان مردمان نشسته اند و خود اين مرحله بسيار دشوارتر و خطرسازتر از مرحله ظلمات پيش روست.

به نظر مي رسد كه راهكاري كه مي توان نشان داد، آموزه هاي قرآني است كه ويژگي هاي خضر (ع) را بيان مي كند و اين كه دست يابي به خضر راه نيز به اين سادگي كه گمان مي رود نمي باشد. اگر به داستان حضرت موسي (ع) مراجعه شود به روشني دانسته مي شود كه آن حضرت چه سختي هايي را براي دست يابي به خضر راه خويش تحمل كرد و چه مصيبت ها و گرفتاريي هايي را كه نكشيد تا به خضر خويش رسيد.

خضر در قرآن

در آيات قرآني نامي از حضرت خضر(ع) به صراحت برده نشده است، ولي با عنوان بلند و بزرگ " عبدا من عبادنا" در آيه 65 سوره كهف از وي ياد شده است كه مقام عبوديت در كلام الهي براي او اثبات مي شود.

بر اساس گزارش هايي مختلف و روايات تفسيري اسم اصلي وي " تاليا بن ملكان بن عامر به ارفخشد بن سام بن نوح " (تفسير البرهان ج 3 ص 330) و لقب او خضر است.

برخي از روايات او را هم چون ذوالقرنين تنها مردي دانشمند(تفسير عياشي ج 2 ص 330) و برخي ديگر او را پيامبر(مجمع البيان ج 5 و 6 ص 746) مي دانند.

در روايات از وي كرامت ها و معجزاتي نقل شده است . از جمله اين معجزات و كرامت ها اين است كه وي هرگز بر چوب خشك و يا زميني نمي نشست مگر اين كه چوب خشك و زمين خشك ، سر سبز و خرم مي شد، از اين روست كه وي را به خضر لقب داده اند كه به معناي سبزي است.(الميزان ج 13 ص 252)

خداوند در قرآن از وي به بزرگي ياد مي كند و به عنوان خاص عبدا من عبادنا مي ستايد و حضرت موسي (ع) با اين كه از پيامبران اولوالعزم و داراي شريعت خاص و كليم الله بوده است در برابر وي به ادب و احترام مي ايستاد و وي را تكريم مي نمود.(كهف آيه 66 و 69)

وي چنان كه از آيه 79 سوره كهف بر مي آيد در زمان حكومتي غاصب و ستمگري مي زيست و در سفري كه به همراه موسي (ع) داشت بر شهر ناصره در آمده است ولي آنان به وي خوراك و غذايي نداند.(كهف آيه 77) اين مطلب را امام صادق در بيان تفسير قريه اي كه آن حضرت (ع) همراه موسي (ع) وارد شده بودند،بيان مي كند.( مجمع البيان ج 5 و 6 ص751)

فضايل خضر(ع)

چنان كه از آيات سوره كهف بر مي آيد وي شخصي مورد عنايت و توجه خاص خداوند بوده است و هر چند كه داراي رسالت نبوده ولي از نبوت غير تشريعي برخوردار بوده است و مستقيم از خداوند وحي دريافت مي كرده است. از دانش هاي رشدي و شهودي برخوردار بوده و از علم لدني الهي سود مي برده است به گونه اي كه ملكوت و فرجام امور را مي ديد و از عاقبت و پايان كارهاي خبر داشت. از علومي برخوردار بوده كه حتي پيامبري چون حضرت موسي (ع) با آن همه عظمت و دانش و علم وحياني از آن بي خبر بوده است. راه دست يابي به اين دانش به گونه اي بوده است كه مي بايست تعليم خاص را مي ديد و بي تعليم خاص امكان دست يابي بدان وجود نداشته است.

خضر در مقام قرب النوافل و يا قرب الفرائض قرار داشت از اين روست كه خود را كارگزار اوامر خاص الهي و نه مجري خواسته هاي شخصي اش معرفي مي كند و در تبيين كارهايي خويش كه مورد نقد و اعتراض حضرت موسي (ع) قرار گرفت مي فرمايد: ما فعلته عن امري؛ هيچ چيزي را به خواست و امر خويش انجام ندادم.(كهف آيه 80 و 82) البته وي اين مطلب را زماني بيان مي كند كه به تبيين و تشريح علل و فلسفه و اهداف كارهاي خويش مي پردازد و حكمت هر يك را براي حضرت موسي(ع) بازگو مي كند. از اين روست كه حضرت موسي (ع) سخن وي را مي پذيرد كه مي فرمايد اين كارها را به خواسته خود انجام نداده ام .( همان )

تاكيد بر اين نكته حضرت موسي (ع) پس بيان تاويلي حضرت خضر(ع) سخن وي را مي پذيرد از آن روست كه بسياري از مدعيان دروغين رهبري و مرشدي با تمسك به اين واژگان و جملات مي خواهند تا شخص را در معرض امري قرار دهند كه ناچار به پذيرش آن شوند. بدين معنا كه شخص را متهم به نفهمي مي كنند و يا در مقامي قرار مي دهند كه تن به سكوت و پذيرش دهد تا متهم به نفهمي نشود. داستان اين اشخاص همانند پارچه بافان بوده است كه پارچه جادويي مي بافتند و اگر شخص مدعي مي شد كه چنين پارچه اي را نمي بينند متهم به مول زادگي و زنازادگي مي شدند. اشخاص براي رهايي از تهمت مول زادگي ناچار مي شدند تا تصديق كنند كه چنين پارچه اي را مي بينند.

ديگر آن كه حضرت موسي (ع) سخن خضر(ع) را مي پذيرد؛ زيرا وي از سوي خداوند مامور شده بود تا تن به سفر زدند و به همراهي خضر(ع) راه سير و سلوك دانش رشدي را بپيمايد. از اين روست كه نسبت به خضر(ع) شناخت داشته است و خداوند نشانه ها و علايمي را براي شناسايي وي نيز معرفي كرده بود كه يكي از آن ها زنده شدن ماهي خشك شده و نمك اندود بوده است كه زنده مي شود و درآب به شكلي شگفت به حركت در مي آيد. اين نشان مي دهد كه حضرت موسي (ع) خضر(ع) زنده كننده جانش را به تعليم دانش رشدي مي شناخت. كسي كه با حضورش ماهي خشك شده جان و حيات تازه مي گيرد و راه زندگي و دريا را در پيش مي گيرد.

بنابراين نمي بايست در دام انسان ها و مدعيان افتاد و به صرف گفتن اين كه اين دانشي است فوق طور العقل و يا علم و كاري است كه شما از عهده فهم آن بر نمي آييد نمي بايست در دام رهزنان خضرنما افتند. بسياري از مدعيان خضرنما مي كوشند تا همانند خضر(ع) شريعت شكني كرده و به ادعاي اين كه اين عمل ايشان در مقام يقين است و هر كس در مقام يقين است نيازمند شريعت نيست و يا برتر از اين پوسته عمل مي كند زيرا در مقام حقيقت و يقين نشسته و باطن را مي بيند و به باطن عمل مي كند ، انسان نمي بايست گول و فريب چنين مدعياني را بخورد و دردام ايشان افتد و ترك شريعت كند. اگر خضري ترك شريعت مي كند و بي حكم قاضي كودك و نوجوان بي گناهي را مي كشد نمي بايست آن عمل وي را همانند عمل اين مدعيان دروغين دانست؛ زيرا خضر(ع) پيش از اين كرامت و معجزات باهرات خويش را نشان داده بود و حضرت موسي (ع) كاملا به دليل نشانه ها و دلايل ديگردرباره او شناخت داشته است. از اين رو عمل خضر همانند عمل فرشته ملك الموت است كه جان به امر الهي مي ستاند. با اين همه موسي (ع) در عمل وي ترديد مي كند و او را به خلاف حكم شريعت متهم مي سازد كه اعمالي چون قتل و خرابكاري در اموال مردم را انجام مي دهد. هر چند كه اين اعتراض جايي نداشت ؛ زيرا وي شخص خضر(ع) و مقام تعليمي او را مي دانست و نمي بايست بر اساس معيارها وملاك هاي خويش اعمال او را داوري مي كرد.

به هر حال يكي از فضايل خضر(ع) آن است كه مامور خاص خداوندي بوده است و از دانش رشدي برخوردار بوده ودر مقام قرب نوافل و يا فرايض مي نشست.

خضر(ع) را مي توان همانند فرشتگان دانست كه اعمالشان را مي توان مستقيم به اعمال خداوند نسبت داد؛ زيرا فرشتگان : يفعلون ما يومرون ؛ هر چه كه فرمان داده شد را عمل مي كنند، و خضر(ع) نيز اين گونه بوده و در انقياد كامل فرمان الهي بوده و هر چه مي كرده است همه به امر خداوندي بوده است. از اين روست كه در تاكيد مامور بودن و انقياد كامل بودن خود، رفتار خود را به خدا نسبت مي دهد و خدا را با خود در همه كارها و رفتارها شريك مي شمارد و مي فرمايد: فخشينا… فاردنا … و مافعلته عن امري ؛ پس ما ترسيديم … پس اراده كرديم … و هر آن چه كردم از امر و خواسته من نبود بلكه امر و خواسته الهي بوده است.(كهف آيات 80 و 82)

از ديگر ويژگي ها و فضايل خضر (ع) اين است كه وي بنده خاص خدا و برخوردار از رحمت و عنايت ويژه الهي بوده است. خداوند در آيه 65 سوره كهف وي را اين گونه به حضرت موسي (ع) معرفي مي كند تا اهتمام بيش تري به دستورها و رفتارهاي خضر (ع) در دوره پودماني و آموزش عملي داشته باشد. از اين روست كه مي فرمايد: آتيناه رحمه من عندنا؛ به او از سوي ما رحمتي خاص رسيده بود.

يكي از ويژگي هايي كساني كه مقامات عالي مي رسند و به ويژه در مسير سيرو سلوك گام بر مي دارند و مي كوشند به معراج آسماني دست يابند، مقام عبوديت است. عبوديت در فرهنگ و اصطلاحات قرآني بالاترين مقام از مقامات بشري است. كسي كه به مقام عبوديت مي رسد از همه كس و همه چيز رسته و تمام مقامات انساني را به دست آورده و اسماي الهي را در خود تحقق بخشيده است. از اين روست كه در هنگام شهادت به رسالت نخست سخن از عبده مي شود و مي گوييم: عبده و رسوله. در آيه نخست سوره اسراء كه سخن از معراج و عروج آسماني پيامبر(ص) است سخن از عبده است. بر اين اساس مي بايست گفت كه مقام انسان كامل مقام عبوديت است. برخي در مقام عبداللطيف و يا عبدالرحيم هستند و برخي در مقام عبداللهي نشسته اند و آنان را به عبدالله بودن مي شناسند كه جامع همه اسماي ظاهر است و برخي ديگر در مقام عبده نشسته اند كه حامل و مظهر اسماي ظاهر و غايب الهي مي باشند. از جمله اين افراد پيامبراكرم (ص) است كه در مقام عبده است و خداوند وي را به اين نام و مقام مي شناسد و معرفي مي كند.

در آيه 65 سوره كهف مهم ترين شاخصه وي را در بينش الهي و تحليل خداوندي، دست يابي وي به مقام عبوديت بر مي شمارد و مي فرمايد: فوجدا عبدا من عبادنا.

خداوند در بيان معرفي خضر(ع) از ميان همه ويژگي هاي حضرت خضر(ع) تنها به اين فضليت و خصلت توجه مي دهد و آن را به عنوان نخستين ويژگي وي بر مي شمارد تا بر اين ويژگي و خصلت تاكيد نمايد. يادآوري مقام عبوديت خضر(ع) از ميان همه صفات بزرگ و مهم وي ، گوياي اين نكته است كه اين خصلت و ويژگي از نظر خداوند مهم ترين ويژگي اوست كه مي بايست مورد توجه قرار گيرد و به سبب همين ويژگي است كه برخوردار از نعمت ها و دانش ها و توانايي هاي خاص شده است و در مقامي نشست كه حتي پيامبري اولوالعزم مامور مي شود تا در كلاس درس او نشيند.

خداوند در آيه 65 سوره كهف با يادآوري مقام عظماي عبوديت خضر(ع) مي فرمايد كه همين مقام موجب شده است تا در درگاه خداوند داراي مقامات شود و از رحمت خاص الهي برخوردار گردد: فوجدا عبدا من عبادنا آتيناه رحمه من عندنا.

از ديگر فضايل و ويژگي هاي خضر(ع) دانش خاص رشدي وي بوده است كه در عمل نيز نشان داده شد كه اين دانش چنان مهم و اساسي بوده است كه نه تنها پيامبر اولوالعزم و صاحب شريعتي چون موسي (ع) بدان نرسيده بود بلكه مي بايست براي بهره مندي از آن به كلاس درس وي تشريف مي برد و راه سخت مسافرت هاي دور و دراز و خستگي آور را تحمل مي كرد.(كهف آيه 66)

اين دانش رشدي دانش اكتسابي نبوده است بلكه دانشي است كه به عنايت الهي درپاداش اعمالي خاص به اشخاصي داده مي شود و نوعي نور و ضياء است. تاكيد خداوند در معرفي خضر(ع) به موسي (ع) و تبيين دانش خاص او با عنوان " و عملناه من لدنا علما" نشان مي دهد كه علم لدني حضرت خضر(ع) نمودي از رحمت خاص خداوند به او بوده است و اين كه اين علم و دانش از مسير عادي و طبيعي به دست نيامده است و سير و سلوكي خاصي را مي طلبيده است.

از ويژگي هاي اين دانش رشدي چنان كه از ايات 82 و 78 سوره به دست مي آيد دانشي بوده است كه به فرد توانايي فرابشري مي داده است و او را به اموري غيبي نسبت به حال و آينده آگاه مي ساخته است. برخي از دانش ها موجب مي شود تا شخص از حال افراد در زمان حال خبر دهد و اين كه در خانه هايشان چه ذخيره مي كنند و چه مي خورند و يا چه چيزي را مخفي و نهان كرده اند چنان كه حضرت عيسي (ع) با توجه به گزارش قرآن از چنين توانايي برخوردار بوده است. اما دانش رشدي و علم لدني كه در اختيار خضر (ع) بوده است ولي را توانا مي ساخت تا نسبت به آينده خبر دهد و پيشگويي كند و اين توانايي تنها اختصاص به غيب كنوني نداشته است.( كهف آيه 82)

علم و دانش رشدي و لدني حضرت خضر(ع) دانشي بوده است كه نيازمند تاويل هاي سخت و دشوار بوده است و انسان ها به طور طبيعي حتي پيامبري چون موسي (ع) قادر به درك و فهم آن نبوده است. هر رفتار وي از حكمت و فلسفه وجودي خاصي برخوردار بوده است كه تنها راسخون في العلم قادر به فهم تاويلات آن هستند. اين افراد نيز جز كساني كه در اين مقام خضري نشسته اند نمي باشند. بنابراين نمي توان از مردم عادي و يا حتي داراي مقامات توقع و انتظار فهم تاويلي آن را داشت.

از ويژگي هاي خضر اين بوده است كه نسبت به كفر حساسيت ويژه اي داشته است و براي حفظ ايمان اشخاص در آينده، دست به قتل كافران و يا كساني مي زد كه كفر خويش را نهان داشته و در آينده آشكار مي سازند و يا ظرفيت و قابليت كفر در ايشان قوي و موجبات گمراهي مومنان را فراهم مي آوردند . در حقيقت او براي پيش گيري از كفرسازي مومنان دست به قتل مي زد و اين از اختصاص وي بوده است و ديگري چنين ماموريتي نداشته است ( كهف آيه 74 و 80) مگر آن كه در مقام خضري نشسته باشد كه از اين ميان مي توان به پيامبر(ص) و اهل بيت پيامبر(ع) از معصومان اشاره كرد كه در مقام راسخون في العلم نشسته و از مقام علم لدني في الكتاب المكنون لايمسه الا المطهرون برخوردار بودند.

خضر داراي ويژگي هاي ديگر نيز بوده است با اين همه وي در كارهاي به گونه اي رفتار مي كرد كه به ظاهر خلاف شريعت و رفتارهاي هنجاري و قانوني و اخلاقي معمولي بوده است. به نظر مي رسد كه تنها او از چنين امكان و توانايي و اجازه و اذني برخوردار بوده است و حتي پيامبراني چون موسي (ع) مجاز به آن نبوده است.

وي هر چند كه در نهايت به تاويل رفتارها و ماموريت هاي الهي خويش پرداخت با اين همه به توضيح كامل و تفسير روشني از ان نپرداخته و برخي از اسرار را مخفي و نهان داشته است. از اين روست كه به موسي وعده مي دهد تا پس از همراهي تا آخر دوره پودماني و كارگاه دانش افزايي علمي و عملي برخي از اسرار را براي او تبيين مي كند و برخي ديگر را هم چنان مخفي و نهان خواهد داشت.(كهف آيه 70 و 78)

مسئوليت هاي خضر و ماموريت هاي وي

از آن جايي كه خداوند با بيان مطالبي از خضر (ع) و گفته هاي وي و هم چنين گزارش و نقل آن بدون هيچ گونه نقد و تحليلي، اين نكته را از وي نقل مي كند كه : ما فعلته عن امري؛ هيچ كاري را به خواسته وامر خويش نكرده ام، به گزارش اعمال و رفتارهاي وي مي پردازد مي تواند اين مطلب را استنباط كرد كه وي از سوي خداوند ماموريت هاي خاصي داشته است.

برخي از ماموريت ها و مسئوليت هاي وي را مي توان از رفتارها و كارهاي ايشان به دست آورد. به نظر مي رسد كه ماموريت اصلي و اساسي او دانش افزايي و حيات بخشي معنوي بوده است. اين مطلب را مي توان از كل كارهاي وي به دست آورد. تاكيد قرآن بر اين كه او داراي علم لدني بوده است و اين كه حضرت موسي (ع) مامور مي شود تا از دانش رشدي وي بهره مند شود نشان مي دهد كه اين ماموريت اصلي وي بوده است.

بر اين اساس است كه حضرت موسي (ع) به صراحت درخواست همراهي با خضر را مي كند تا از دانش رشدي وي بهره مند شود: قال له موسي هل اتبعك علي ان تعلمن مما علمت رشدا(كهف آيه 66)

بنابراين مي توان گفت كه دانش افزايي و تعليم دانش رشدي خاص از ماموريت ويژه و اساسي خضر(ع) بوده است.

از ديگر مسئوليت هاي وي احياي و زنده كردن برخي از موجودات و افراد است كه اين را در عمل نيز براي حضرت موسي (ع) با زنده كردن ماهي خشك نشان مي دهد. در روايات چنان گذشت وي را به اين نشانه و توانايي و مسئوليت معرفي مي كنند و علت نام گذاري وي را به نام خضر را نيز همين دانسته اند كه به موجودات بي جان حيات مي بخشد و چوب خشك و زمين خشك را سبز و زنده مي سازد.

از ديگر مسئوليت ها و ماموريت هاي وي مي توان حفاظت از اموال يتيمان در برابر حوادث طبيعي و غير طبيعي دانست كه درآيات 77 تا 82 بدان اشاره مي كند.

حمايت از ايمان مومنان و تلاش براي مصون داشتن آنان از ضعف و زوال و امدادهاي غبيي و دستگيري ايشان در شرايط سخت و دشوار از ديگر ماموريت هاي وي مي باشد.(كهف آيات 74 و 80)

حمايت از محرومان و تلاش هاي سري و مخفي براي حل مشكلات ومعضلات آنان و حفظ و دفاع از منافع ايشان از ديگر مسئوليت هاي خضر(ع) است كه آيات 71 و 79) بدان اشاره دارد.

با توجه به اين ماموريت ها و مسئوليت مي توان دريافت كه خضر راه هر كسي كه باشد مي بايست داراي چنين مقاماتي باشد و رفتارهاي وي براي دست يابي به چنين اهدافي انجام شود.

اگر كسي به خود و نه خدا بخواند و براي خود مال و ثروت بياندوزد و يا مسئوليت هايي چنين را براي خود تعريف نكند و يا تن به كارهاي سختي چون بنايي نسپارد و از كاركردن فرار كند نمي بايست او را در مسير شيخي و خضري و مرشدي دانست.

خضر(ع) نه تنها از كارهاي سخت فرار نمي كرد بلكه به كار مي پرداخت و به كاه گل كردن و ديوار كشي مي پرداخت و بي اجر و مزدي به مردمان خدمت مي كرد.

درباره خضر مي توان مطالب بسياري را گفت و ناگفته ها درباره او بسيار است ولي همين اندازه خود به خوبي روشن مي سازد كه چه كساني صلاحيت رهبري و مرشدي و پيري را دارند و چه كساني مدعي رهبري هستند و مردم را به جاي خدا به خود مي خوانند و خود را الهه و خدايان مردم ساخته اند تا از پهلوي آن به نام و نان و نوايي برسند.

باشد با هوشياري در دام فريبكاران نيافتيم و هر كسي را براي رهبري بر نگزينيم . خداوند هم اسوه و سرمشق ها را معرفي كرده است و هم هر كسي را در راه باشد به عنايت خويش رهبري را معين مي كند كه اورا به خدا و تقوا مي خواند. اگر در راه شويد و تقوا پيشه كنيد و از پلشتي ها و پليدي هاي هنجاري و عقلي و عقلايي دوري كنيد خداوند خود از باب هدايت متقين كساني را براي راهنمايي مامور مي كند و يا شما را به سوي او سوق مي دهد. تنها آغاز راه اين است كه تقوا داشته باشيد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا