خاطرهنویسی و سوژه
در خاطرهنویسی هر طوری که بنویسی و از هر صیغهای استفاده کنی، آن که موضوع (سوژه ) است خود شخص است.
چه در نوشتن از اول شخص استفاده کرده باشی و چه از ششمین صیغهي آن؛ چه بنویسی: او گفت و یا او کرد؛ و چه بنویسی: ایشان آمدند و خوردند و بردند؛ در همه اینها آن که موضوع است خود خاطرهنویس است. شاید پذیرش این مطلب دشوار باشد که چگونه وقتی موضوع و محور مطالب نوشتارم دیگری و یا دیگران است باز موضوع خاطرهنویسی خودم باشم. دلیل بر این مدعا آن است که چیزی که مینویسی دیدگاه توست درباره رخدادی که تو به عنوان یک ناظر بیرونی و فاعل شناسایی میخواهی از آن گزارش بدهی و توصیفی از رخدادی داشته باشی، ولی از آن جایی که رخداد زبان ندارد آن کس که به آن زبان میدهد کسی جز توی خاطرهنویس نیست. با نوشتن است که به یک رخداد بیزیان و خاموش زبان میدهی و آن را برای دیگری مینویسی و توصیف میکنی ولی تنها به دلیل همان بیزیانی رخداد است که به جای آن که خود رخداد موضوع باشد خودت موضوع و سوژه قرار میگیری.
یک رخداد را میتوان از زاویه دیدهای مختلف نگریست و حتی توصیف و گزارش کرد. این جاست که خاطرهنویس به عنوان یک فاعل شناسا وارد میشود. وقتی از زاویهای که مینگری رخداد را گزارش میکنی تحلیل در ذات گزارشت وجود دارد. از همانجایی که مطلب را شروع به گزارش میکنی مشخص میکنی که کدام بخش آن مورد توجهات بوده است و کدام بخش را دیدهای و برای آن ارزش خبری قایل شدهای و یا کدام بخش را یا اصلا ندیدهای و یا نادیدهای و یا به جهت عادی بودنش رها کردهای. در حقیقت این گزارشت از رخداد آینه تمام نمایی است که تو را نشان میدهد و خودت به عنوان موضوع در محور مطلب قرار میگیری و رخداد به عنوان حاشیه و یا رنگ و لعاب آن در میآید. از این رو گفتهاند که هیچ گزارشگر خبری نیست که توصیف صرف و محضی از رخداد داشته باشد و آن چه مینویسد گزارشی است از یافته خودش و به نوعی از خودش و این که یک رخداد را چگونه میبیند. این گونه میشود که موضوع از بیرون به درون منتقل میشود و یا متحول میگردد. آن چه موضوع بود میشود حاشیه و آن چه حاشیه بود میشود محور مطلب.
از این روست که از انواع نوشتهها، خاطرهنویسی خیلی سختتر است. آدمی به دشواری میپذیرد که خودش را موضوع نوشتن قرار دهد. یعنی از آگاهانه نمیپذیرد که دربارهاش بنویسد و یا نوشته شود و دیگری آن را بخواند و بداند. خاطرهنویسی به یک معنا وارد شدن به حریم خصوصی افراد است. این حریمی که از آن به سختی محافظت میشود و جالب آن که خود خاطرهنویس این حریم را بر میدارد و خود را در معرض دید و نقد دیگران قرار میدهد.
البته میان نوشتن با شخص اول با نوشتن از دیگر صیغهها تفاوتهای آشکاری است. آدمها در گزارش از خود به دلایلی دچار نوعی تردید میشوند و میکوشند حریم را به هر گونه است از دسترسی دیگران محافظت کنند. شاید از همه دشوار آن است که شخصی خود و یا آداب و رسوم اجتماعی و فرهنگ قومی و قبیلهایاش را موضوع و سوژه قرار دهد. در این حالت است که در نوشتن کم میآورد و یا به دامن نادرست نویسی میافتد و این گونه است که واقعیت و حقایق را نهان میکند . اما وقتی خاطرهنویسی میکند و از صیغه های دیگر استفاده میکند آن گاه دستش را بازتر میبیند و آن چه را که حریم است ناخودآگاه به کناری مینهد و خودش را آن چنان که هست نشان میدهد. اگر بخواهی خاطرهنویسی کنی به این نکته توجه داشته باش که در این نوشتهها خودت موضوع و سوژه هستی و مردم تو را در این نوشتهها میبینند هر چند که فریاد کنی و انکار هیچ ثمری ندارد. با انکارت مردم منکر نمیشوند. مگر خودت با نوشتهها و خاطرات دیگران چنین نمیکنی؟ چیزی که بر دیگری میپسندی بر خود نیز بپسند.
خیلی خوب بود متشکرم…………..