اعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

حکمت نظری و عملی در قرآن

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

خداوند در آیات قرآنی حکمت را «خیر کثیر» می داند. خیر در برابر شر در اصطلاح قرآنی ، بیانگر آن چیزی است که همگان به حکم عقل و شرع و عرف بدان گرایش دارند و انسان از آن بهره مند می شود. نویسنده دراین مطلب بر آن است تا ضمن تبیین حکمت از منظر قرآن، ارزش و اهمیت بسیار آن را در زندگی انسان بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

حکمت، خیر کثیر

خداوند در آیه 269سوره بقره می فرماید: يُؤتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاء وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ؛ خدا به هر كس كه بخواهد حكمت مى‏بخشد، و به هر كس حكمت داده شود، به يقين، خيرى فراوان داده شده است و جز خردمندان، كسى پند نمى‏گيرد.

این حکمت که خداوند از آن به خیر کثیر یاد می کند، چیست؟ در تبیین مفهوم و معنای قرآنی حکمت اختلاف است. برخی گفته اند: حكمت دستيابى به حق، به وسيله علم و عقل است.

اما مساله این است که حکمت در قرآن تنها به انسان نسبت داده نشده ، بلکه بارها خداوند خود را به حکیم ستوده و از اسماء و صفاتی خود دانسته است. مساله دیگر آن است که اطلاق دست یافتن به حق به وسیله علم و عقل برای خدا نادرست است و معنایی ندارد؛ زیرا خداوند از یک سو حق مطلق است(فصلت، آیه 53) که نقیض و ضدی برای آن نیست؛ پس دست یابی به خود یعنی تحصیل حاصل و این باطل و نادرست است.

از سوی دیگر، هر حقی از او نشات می گیرد و او خاستگاه حق است. (بقره، آیات 144 و 147؛ آل عمران، آیه 60) پس معنا ندارد که گفته شود او به علم و عقل به حق دست می یابد.

بنابراین، تعریف پیش گفته جامعیت ندارد و نمی تواند همه مصادیق حکمت و حکیم را در بر گیرد. از این روست که برخی گفته اند: حکمت هنگامى كه به خدا نسبت داده شود به معناى هدفمندی در خلقت اشيا و ايجاد آنها در نهايت استوارى است. البته به طور طبیعی شناخت نسبت به همه ابعاد وجودی اشیاء در این معنا نهفته است؛ زیرا آن که می آفریند به همه هستی آفریده اش شناخت دارد.

اما حكمت در انسان، عبارت از شناخت موجودات و انجام دادن نيكيها است.( مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 249، «حكم») پس در این معنا دو حوزه نظری و عملی مورد تاکید است؛ یعنی مراد از حکمت در بعد نظری همان شناخت حقایق موجودات، و در بعد عملی انجام دادن نیکی هاست.

برخی دیگر گفته اند: حكمت به معناى اتقان و استوارى خاصّى است كه در آن هيچ گونه سستى و خللى نباشد و بيش ترين كاربرد آن در معلومات عقلى است كه مطابق با واقع باشد و هيچ گونه دروغ و باطلى در آن راه پيدا نكند.( الميزان، علامه طباطبایی، ج 2، ص 395)

برخی نیز گفته اند: حكمت را از اين جهت حكمت ناميده اند كه صاحبش را از اخلاق پست جلوگيرى مى كند.( المصباح، ج 1 – 2، ص 145، «حكم»)

البته این تعریف اخیر تنها ناظر به حکمت انسانی است و نمی توان این معنا را به خدا نسبت داد و خداوند را به صفت حکمت ستود و به اسم حکیم نامید.

حکمت در انسان به هر معنایی گفته شود، از نظر قرآن خیر کثیر است؛ زیرا چه به معنای شناخت حقایق آفریده و انجام نیکی ها در حوزه نظر و عمل باشد، و چه به معنای اتقاق و استواری در کارها و یا دست یابی به واقع و حقیقت محض باشد و چه به معنای حفظ و صیانت از اخلاق پست.

خیر بودن در اصطلاح قرآنی معنای خاصی دارد. وقتی قرآن از خیر بودن چیزی سخن می گوید در حقیقت هر چیزی است که انسان بدان رغبت و میل دارد و آن رغبت حق بوده و بهره مندی از آن چیز برای انسان رشد و کمالی فراهم می آورد و او را در مسیر حکمت آفرینش قرار داده و پیش می برد.

اهل تحقیق و تفسیر درباره معنای خیر گفته اند که خير، چيزهایى مانند عقل، عدل و فضل است كه مورد رغبت همگان است و منفعتی برای شخص به همراه دارد. در حقیقت خیر چيز مرغوب و نافع را گویند که و ضدّش شرّ و غیر نافع و غیر مرغوب است.

البته خير بر دو گونه است: 1 خیر «مطلق»، و آن چيزى است كه در هر حال و نزد هر كسى مورد رغبت باشد؛ 2. خیر «مقید» که در برابرش شرّ «مقيّد» است. خیر و شر مقید به مواردی گفته می شود که براى يكى خير، و براى ديگرى شرّ باشد؛ مانند مال.

در یک تقسیم دیگر خير و شرّ بر دو وجه است: 1. خیری که معنای اسمی دارد؛ مانند واژه خیر در این آیه که می فرماید: و لتكن منكم أُمّةٌ يدعون إلى الخير؛ باید از میان شما گروهی باشد که دعوت به خیر می کند.(آل عمران، آیه 104)؛ 2. خیری که معنای وصفی دارد. البته خیر بر فرض وصف بودن به معناى افعل تفضيل است؛ مثل این آیه که می فرماید: نأت بخير منها؛ بهتر از آن می آوریم.(بقره، آیه 106؛ نگاه کنید: مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 300 – 301، «خير»)

این که خداوند در آیه 269 سوره بقره حکمت را خیر کثیر می داند به معنای خیر مطلق است. پس حکمت در هر معنایی خیر فراوانی است که همگان در همه شرایط به آن رغبت داشته و از آن نفع و سود می برند. پس هیچ شری در حکمت نیست.

پس اگر به کسی حکمت داده شود، در حقیقت خیر کثیری داده شده است که جز نفع و سود در آن نیست و انسان در همه حال به آن رغبت و گرایش دارد و از آن بهره مند می شود بی آن که شر و ضرری از این ناحیه به او برسد.

تاکید بر خیر کثیر بودن از آن روست که بسیاری از نعمت ها که در اختیار بشر قرار می گیرد، از این ظرفیت برخوردار است که انسان از آن نفعی نبرد بلکه همان نعمت وبال گردن شده و نقمتی گردد؛ چرا که نعمت هایی چون مال ، همسر، فرزند و قدرت و مانند آن می تواند به عنوان فتنه (انفال، آیه 28؛ تغابن، آیه 15) یا دشمن(تغابن، آیه 14) باشد در حالی که انسان گمان می کند که این امور که زینت دنیاست(آل عمران، آیه 14) برای او نعمت و خیر است، ولی همین امور شر و فتنه و بلای جان او می شود و را از کمال دور می کند و از خدا غافل می سازد.(سبا، ایه 37؛ منافقون، آیه 9؛ ممتحنه، آیه 3 و آیات دیگر)

از همین روست که خداوند با توجه به گرایش ها و رغبت های مردم به اموری می فرماید که آن چه بدان رغبت دارید، شاید بلای باشد که نفعی در آن نیست؛ و آن چه را که از آن گریزان و بدان بی رغبت هستید، شاید برای شما خیر باشد و نفعی در آن باشد.(بقره، آیه 216)

پس هر چه انسان بدان رغبت دارد به معنای خیر نیست، بلکه خیر تنها اموری است که انسان به فطرت الهی بدان گرایش دارد و عقل و شرع آن را تایید کرده و به عنوان نافع بی ضرر در همه حال و احوال می شناسد. در حقیقت خیر، نفع مطلق است که هیچ گاه و در هیچ زمانی ضرری در آن نیست. حال اگر این خیر، از مصادیق «خیر کثیر» باشد، در حقیقت اوج عنایت و فضل الهی نسبت به آن شخص خواهد بود.

از نظر قرآن خیر مطلق در اسلام و ایمان و مانند آن است.(انفال، آیه 70؛ توبه، آیه 88 و آیات دیگر) خداوند از دادن خیر کثیر به پیامبر(ص) در آیه نخست کوثر سخن به میان آورده است؛ زیرا كوثر به معنای خير كثير است. (مجمع البيان، ج 9 – 10، ص 835)؛ اما تندرستی، رفاه، سلامتی، مال، فرزند، همسر و مانند آن نیز خیر هستند، ولی این خیر مطلق نیست.( حج، آیه 11؛ مجمع البيان، ج 7 – 8 ، ص 120)

ضرورت بهره مندی پیامبران و حاکمان از حکمت

چنان که گفته شد، حکمت به معنای شناخت حقایق چیزها و عمل به نیکی ها و کارهای صالح و نیک، از فضل و برکات الهی است و این خداوند است که تعلیم حکمت می کند (بقره، آیات 231 و 251 و 269؛ آل عمران، آیات 48 و 81 و آیات دیگر) و به شخص در حوزه شناخت حق و باطل الهام و وحی کرده (شمس، آیات 7 تا 10) و در مقام عمل او کارهای خیر را به او وحی می کند تا انجام دهد.(انبیاء، آیه 73)

از جمله در حکمت نظری خداوند در آیه 269 سوره بقره می فرماید که درك معارف و حقايق دينى و عمل به مقتضاى آن، حكمتى خدادادى است. این مطلب را با توجه به سیاق این آیات می توان به دست آورد؛ زیرا خداوند در آیه خیر کثیر را از فضل خویش می داند که به اشخاص داده می شود و شکی نیست که این حکمت و خیر کثیر در ارتباط با معارف و حقایق دینی و عمل به آن است.

از نظر قرآن، اموری چون پیامبری نیازمند بهره مندی از حکمت الهی در دو حوزه نظری و عملی است.(آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2 ؛ زخرف، ایه 63؛ بقره، آیه 251؛ و آیات دیگر)

هم چنین کسی شایسته و لایق حکومت بر مردم است که از حکمت نظری و عملی برخوردار باشد(بقره، آیه 251؛ نساء، آیه 54؛ ص، آیه 20) یعنی نسبت به حقایق هستی شناخت و در عمل به نیکی ها شتابمند و پیشتاز باشد؛ چنان که پیامبران و حاکمان الهی این گونه بودند.(مائده، آیه 48؛ انبیاء، آیه 90؛ ال عمران، آیه 114)

از إمام حسن عسكري(عليه السلام) روایت است: بعد تقبيح تقليد عوام اليهود لعلماء الفسقة ، قال: فَمَن قَلَّدَ مِن عَوامِّنا مِثلَ هؤلاءِ الفُقَهاءِ فَهُم مِثلُ اليَهودِ الذينَ ذَمَّهُمُ اللَّهُ بالتَّقليدِ لِفَسَقَةِ فُقَهائهِم . فَأمَّا مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ صائناً لنفسِهِ حافِظاً لِدينِهِ مُخالِفاً على‏ هَواهُ مُطِيعاً لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن يُقَلِّدُوهُ ، وذلكَ لا يكونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّيعَةِ لا جَميعَهُم ؛ امام عسكرى پس از تقبيح تقليدِ عوامِ يهود از علماى فاسقشان فرموده است: اگر (مسلمانان) از چنين فقهايى تقليد كنند ، مانند همان يهوديانى هستند كه خداوند آنان را به سبب تقليد و پيروى از فقهاى فاسق و بدكارشان نكوهش كرده است ؛ اما هر فقيهى كه خويشتندار و نگاهبان دين خود باشد و با هواى نفْسش بستيزد و مطيع فرمان مولايش باشد ، بر عوام است كه از او تقليد كنند و البته اين ويژگيها را تنها برخى فقهاى شيعه دارا هستند ، نه همه آنها . (وسايل ج۱۸-ص۹۴و۹۵ * بحار الانوار ج۲-ص۸۸ * احتجاج طبرسي ج۲-ص۵۵۳)

امام صادق (ع) فرموده است: «فامّا من کان من الفقهاء: صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً علی هواه، مطیع لامر مولاه، فللعوام این یقلدوه؛ هر کدام از فقها که صیانت نفس دارد، از دینش محافظت می‌نماید، با هوای نفس مخالفت می‌کند و امر مولای خود (ائمه‌ی معصومین –ع) را اطاعت می‌کند، پس بر مردم است که از او تقلید کنند. (وسائل الشیعه، ج 27، ص 131)

امام علی (ع) می فرماید: «العلماء حکام علی الناس» – عالمان فرمانروایان بر مردمند. (الحیاة، ج2، ص 449)

امام حسین (ع) نیز در این باره می فرماید: ان مجاری الامور و الاحکام، علی ایدی العلماء بالله، العلماء علی حلاله‌ و حرامه؛ به درستی که مجرای امور و احکام، به دست عالمان ربانی است. علمایی که به حلال و حرام او (فقه) آگاه هستند. (تحف العقول، 168)

از حضرت امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف فرموده است: و اما الحوداث الواقعه، فارجعوا الی رواة حدیثنا، فانهم حجت الله علیکم و انا حجت الله علیهم؛ و اما در رخدادها و حوداث اتفاقی، پس به راویان حدیث ما (فقها و مجتهدین) رجوع کنید که آنان از ناحیه‌ی من حجت‌اند بر شما و من حجت خدا هستم بر آنان. (بحار الانوار، ج 53، ص 181)

پس داشتن حکمت نظری و عملی برای افرادی چون پیامبران و حاکمان اسلامی لازم و ضروری است و در حقیقت اهلیت آنان به این خواهد بود.

از آیات قرآنی به دست می آید که مبلغان دین نیز باید دارای حکمت علمی و عملی باشند تا تبلیغ آنان در مخاطب و شنونده تاثیر گذار باشد و پیام الهی به گوش و جان مردمان رسانیده شود.(نحل، ایه 125)

آثار و کارکردهای حکمت

از آن جایی که حکمتی که خداوند به بندگان خود ارزانی می دارد، دو حوزه نظری و عملی را در بر می گیرد، آثار و برکات و نیزکارکردهایی آن نیز به دو حوزه نظر و عمل باز می گردد.

الف: آثار و کارکردهای حکمت نظری

برای حکمت نظری آثاری است که مهم ترین آن ها تشخیص حق و باطل و دست یابی به بصیرت و فرقان و نیز علم شهودی نسبت به ملکوت چیزها و مانند آن است. کسانی که از حکمت نظری الهی برخوردارند در حقیقت چیزی بر آنان پوشیده نیست ؛ زیرا از مقام شهود و رویت برخوردارند و وقتی چیزی در برابر انسان باشد دیگر شک و شبهه معنا و مفهومی نخواهد داشت. از این روست که امیرمومنان علی(ع) می فرماید: مَا شَکَکْتُ فِی اَلْحَقِّ مُذْ أُرِیتُهُ؛ در حق از زمانی که به من ارایه شده شکی نکردم.(نهج البلاغه، خطبه 4) از این روست که پیامبران و حتی اولیای الهی چون حضرت مریم(س) وقتی وحی را دریافت می کند در حقانیت آن شکی نمی کند؛ زیرا از حکمت الهی بهره مند شده که هیچ شک در مقام نظر و تردیدی را در مقام عمل برنمی تابد.

ب : آثار و کارکردهای حکمت عملی :

آثار و کارکردهای حکمت علمی از نظر قرآن بسیار است که از جمله آن ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. اجتناب از ادعای معبودیت: دارا بودن حكمت، در تنافى با دعوت مردم به پرستش خويش است. پس کسی که از حکمت برخوردار باشد هرگز به جای خدا مردم را به خود دعوت نمی کند و خود را معبود نمی داند.(آل عمران، آیه 79)
  2. اجتناب از دعوت به شرک: برخوردارى از حكمت الهى، سبب اجتناب از دعوت مردم به شرك است.(آل عمران، آیات 79 و 80)
  3. اجتناب از دعوت به کفر: بهره مندى از حكمت الهى، سبب پرهيز از دعوت مردم به كفر خواهد شد.(همان پیشین)
  4. امداد به حضرت محمد(ص): اعطاى حكمت به انبيا و پیامبران از جانب خداوند، مقتضاى امداد آنان به پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) وتصدیق ایشان و بشارت به مردمان در این رابطه است. (آل عمران، آیه 81؛ تفسير التحريروالتنوير، ج 3، جزء 3، ص 298 – 299؛ روح المعانى، ج 3، جزء 3، ص 334)
  5. امداد متقابل: حكمت الهى به انبيا، موجب امداد متقابل آنان به يكديگر است که از همین آیه پیشین به دست می آید. برخی از مفسّران در این باره گفته اند: مقصود آيه اين است كه هر پيامبرى موظّف بوده كه پيامبر سابق و لاحق بر خود را يارى و تأييد كنند. (الميزان، ج 3، ص 332 – 333)
  6. انذار و هشدار: آيات و حكمتهاى الهى، راهى براى انذار و هشدار به مردم است. پس کسی که به حکمت الهی مجهز می شود باید به تبلیغ انذاری مردم بپردازد.(قمر، ایه 5)
  7. ایمان به حضرت محمد(ص) : حكمت خدادادى به انبيا، مستلزم ايمان آنان به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) است. البته کسانی که به پیامبران ایمان دارند، می بایست همانند پیامبران خود به پیامبر (ص) ایمان آورند.(آل عمران، آیه 81) طبق روايتى از على(عليه السلام)، مقصود از «رسول» در آيه ياد شده پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) است. پس پیامبران می بایست به آن حضرت (ص)ایمان آورند و این مقتضای حکمتی است که خداوند به آنان داده است.(روح المعانى، ج 3، جزء 3، ص 334)
  8. ایمان متقابل: حكمت خدادادى به انبيا، مستلزم ايمان متقابل آنان به يكديگر است.(آل عمران، آیه 81) برخى مفسّران گفته اند: معناى آيه اين است: خدا از انبيا پيمان گرفته كه يكديگر را تصديق و يارى كنند. (مجمع البيان، ج 1 – 2، ص 785)
  9. پیروی از دین حضرت ابراهیم(ع): پيروى از دين ابراهيم(عليه السلام)، نشانه بهره مندى از حكمت الهی است. پس کسی که از حکمت برخوردار است در مقام عمل به آن حضرت(ع) ایمان آورده و از او اطاعت و پیروی می کند.(بقره، آیات 127 تا 130)
  10. خودسازی و تزکیه نفس: تعليم حكمت به مردم، زمينه اى براى تزكيه و پاكسازى آنان از آلودگيهای است که خداوند در آیاتی از جمله 129 سوره بقره به آن اشاره کرده است. این مطلب را می توان از تقديم «حكمت» بر «تزكيه»، به دست آورد.
  11. تسلیم: تعليم حكمت به مردم، از ناحيه پيامبر(صلى الله عليه وآله)، راهى براى رسيدن آنان به مقام تسليم است.(بقره، آیات 127 تا 130) این مطلب بر اساس آن است که مراد از رسول همان پیامبر(ص) باشد. (مجمع البيان، ج 1 – 2، ص 395)
  12. حل اختلاف ها: التزام به حقايق حكمت آميز، زمينه حلّ برخى اختلافهاست. به سخن دیگر اختلاف ها گاه ریشه در جهالت انسان نسبت به حقایق هستی دارد و اما وقتی حقایق هستی آشکار شود دیگر اختلافی از این جهت نخواهد بود.(زخرف، آیه 63)
  13. خیر کثیر و فراوان: برخوردارى از حكمت، مايه دستيابى انسان به خير فراوان است. از این روست که خداوند در آیه 269 سوره بقره تنها صاحبان خرد ناب را آگاه به بهره مندى از خير زياد دانسته است؛ زیرا آنان به علّت داشتن حكمت در این مقام قرار گرفته اند. در روايتى از امام صادق(عليه السلام) حكمت در آيه ياد شده را به طاعت از خدا و شناخت امام (الكافى، ج 1، ص 185، ح 11) و در روايتى ديگر از آن حضرت به معرفت و تفقّه در دين (تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 287، ح 1135) و در نقل ديگر از آن حضرت به شناخت امام و اجتناب از كبائر (تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 287، ح 1131) تفسير کرده است. این بدان معناست که این امور از مصادیق مهم خیر کثیری است نصیب صاحبان خرد ناب می شود.
  14. موارد دیگری که به عنوان آثار و کارکردهای حکمت در قرآن بیان شده عبارتند از : دعوت مردم به بندگی خدا(آل عمران، آیه 79؛ الميزان، ج 3، ص 276)، دعوت مردم به تعليم و فراگيرى معارف كتاب آسمانى(همان)، رفع و دست برداشتن از اختلافات(زخرف، آیه 63)، شكرگزارى به درگاه الهى(لقمان، آیه 12)، قرار گرفتن در زمره صالحان(شعراء، آیه 83)، مايه تذكّر و عبرت(بقره، آیه 269)، مصونیت از گمراهی(نساء، آیه 113) و یاد و ذکر خدا(بقره، آیات 151 و 152) اشاره کرد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا