اعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

حورالعین در قرآن: مرد یا زن

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از مباحث داغ درباره بهشت مساله جنسیت حور العین است که آیا حورالعین از جنس مونث هستند یا افزون بر مونث مذکر هستند؟ زیرا در این شکی نیست که حورالعین ها بر زنان از جنس بهشت اطلاق می شود که مونث هستند ولی آیا مذکر از این جنس نیز وجود دارد؟ نویسنده در این مطلب نظریه جدیدی را درباره جنسیت حورالعین و وضعیت زنان انسانی در بهشت مطرح کرده است که با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

حورالعین، زنانی از جنس بهشت

حُور جمع «حَوَر، احور و حوراء» است و حَوَر به معناى شدت سفیدى چشم و شدت سیاهى آن است.(ترتیب العین، ج 1، ص 441، «حور») برخى گفته اند: حَوَر به معناى پدیدار شدن اندکى از سفیدى چشم از میان سیاهى آن است(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 262، «حور») و نیز گفته شده که حور به معناى شدّت سفیدى است و حورالعین زنهایى سفید چهره اند؛ و «عین» جمع «عیناء» یعنى زنانى که چشمانشان فراخ باشد.(مجمع البیان، طبرسی، ج 9 ـ 10، ص 104)

هر چند که برخی بر این باورند که حور العین ناظر به جنسیت نیست و تنها به زیبایی چشمان اشاره دارد، پس می تواند مونث و مذکر باشد، ولی چنان که علامه طباطبایی و بسیاری دیگر معتقدند حورالعین ها زنانی از جنس بهشت هستند و در حقیقت آن ها موجوداتی بسیار زیبا هستند که از خداوند از جنس بهشت برای اهل بهشت آفریده است.

در حقیقت در ماهیت حورالعین باید گفت که حوریان بهشتى، زنانى از جنس بهشت و جلوه ای از قدرت و عظمت خداوندی است.( الرّحمن ، آیات 46 و 56 و 62 و 70 و 72 و 74؛ واقعه، 34 و 35 و 36)

دلایل و شواهدی که برای اثبات این معنا می توان ارایه کرد، عبارتند از:

1.دوشیزگی، بکارت و فقدان طمث: از ویژگی هایی که برای حوریان بهشتی مطرح شده است، بکارت و دوشیزگی حوریان و عدم طمث آنان است. خداوند می فرماید: وحورٌ عین  اِنّا اَنشَأنـهُنَّ اِنشاء  فَجَعَلنـهُنَّ اَبکارا. (واقعه، آیات 22 و 35 و 36 ) در این آیه بیان شده که حورالعین ها دارای خلقت و آفرینشی استثنایی و خاص هستند و خداوند آنان را دارای بکارت و دوشیزگی قرار داده است. هم چنین در جایی دیگر می فرماید: حورٌ مَقصوراتٌ فِى الخیام لم یطمثهنّ إنس و لاجان؛ حوریان مقصور در خیام و چادرها که پیش از این انس و جنی با آنان ارتباط جنسی نداشته اند.(رحمن، آیات 72 و 74) این عبارت مى فهماند که حوریان بهشتی هماره دوشیره بوده و دارای بکارت هستند؛ زیرا طمث به معنای بکارت زدایی است و وقتی هیچ یک از دو گروه اهل بهشت یعنی صاحبان اراده و عبادت(ذاریات، آیه 56) از جنیان و انسانها با آنان ارتباط جنسی نداشته اند، پس بکارت و دوشیزگی دارند. این دسته از آیات به صراحت و روشنی گواه و شاهد این معناست که حوریان بهشتی باید از جنس مونث باشند. از همین روست که در این آیه می فرماید که اساساً حوریان بهشتی، دارای بکارت و دوشیزگی بوده و نیز سابقه ارتباط جنسی با هیچ موجودى را نداشته اند تا بکارت زدایی شده باشند  و دوشیزگی آنان از میان رفته باشد.

2.پرده نشینی: پرده نشینی از خصوصیات زنان و جنس مونث است؛ زیرا مردان و جنس مذکر اصولا پرده نشین نیستند و وظایف آنان در دنیا اقتضا می کند که از  پرده نشینی خارج شوند. از همین روست که زنان پرده نشین مطلوب مردان است و مردان دوست می دارند که زنان اختصاصی داشته باشند که جز آنان به کسی ننگرند و محبت و عشق نورزد. خداوند درباره حوریان بهشتی به توصیف پرده نشینی آنان اشاره می کند و می فرماید: حورٌ مَقصوراتٌ فِى الخیام لم یطمثهنّ إنس و لاجان؛ حوریان مقصور در خیام و چادرها که پیش از این انس و جنی با آنان ارتباط جنسی نداشته اند.(رحمن، آیات 72 و 74)

3.نارپستانی: از دیگر ویژگی ها و صفاتی که خداوند برای حوریان بیان کرده نارپستانی آنان است که از صفات زنان و جنس مونث است. خداوند در  آیه 33 سوره نباء می فرماید: وکَواعِبَ اَترابـا. یکی از معانی کواعب به معنای نارپستانی است؛ زیرا پستان نورس چهار گوشه است. از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند «و کواعب أترابا» روایت شده است: دختران نوجوانى که پستانهاى آنان برآمده است.(تفسیر قمّى، ج 2، ص 427؛ تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 495، ح 28) البته از آیه به دست می آید که آنان نورس و جوان و هم سن و سالانی است که در اختیار اهل بهشت قرار می گیرند.

4.عشوه گری و طنازی: از آیه 36 و 37 سوره واقعه به دست می آید که حوریان اهل عشوه و طنازی هستند که از ویژگی های مونث و زنان است. خداوند می فرماید: فَجَعَلنـهُنَّ اَبکارا  عُرُبـًا اَترابـا؛ برخى گفته اند: «عُرُب»، زنان اهل غنج و ناز و کرشمه اند. (روح المعانى، ج 15، جزء 27، ص 217)

5.خَیراتٌ حِسان: از صفاتی دیگر که نشانه مونث بودن حوریان است می توان به تعبیر «خَیراتٌ حِسان» اشاره کرد که در آیه 70 سوره رحمن برای حوریان مطرح شده است. این صفت که ناظر به اخلاق نیکوی آنان است با شکل تانیث بیان شده تا مونث بودن حوریان نیز بیان شود.

6.بدنهای سپید و دلربا: خداوند در آیات 48 و 49 سوره صافات با آوردن ضمیر مونث «هن» بر آن است تا بیان کند که حوریان مونث دارای بدنهای سپیدی هستند که دلربایی نیز دارند: کَاَنَّهُنَّ بَیضٌ مَکنون.

7.خمار چشمی: از دیگر خصوصیات و صفات حوریان بهشتی چشمان خمار آنان است که موجب کوتاه نظری می شود تا تنها به همسران بهشتی خود بسنده کنند و جز آنان کسی را نبیند. این نیز خصوصیت زنانه است که شاهدی بر مونث بودن این حوریان بهشتی است. خداوند در آیه 56 سوره رحمن می فرماید: فیهِنَّ قـاصِراتُ الطَّرفِ لَم یَطمِثهُنَّ اِنسٌ قَبلَهُم و لاجان؛ و هم چنین در آیه 48 سوره صافات می فرماید: وعِندَهُم قـاصِراتُ الطَّرفِ عین . گفته شده که احتمال دارد «قاصرات الطرف» کنایه از چشم خمار باشد که در نتیجه خمارى، پلکها به هم نزدیک مى شود.

8.عفت و حیا: البته این دو صفت برای مردان نیز است ولی در زنان بیش تر از مردان به ویژه در حوزه جنسی مطرح است. از همین روست که در آیات قرآنی با ضمایر مونث نسبت به حوریان و ذکر اوصافی که در زنان بیش تر برجسته است بر آن است تا جنسیت مونث آنان مورد تاکید قرار گیرد.(رحمن، آیات 56 و 72 و 74؛ واقعه، آیات 22 و 23)

البته ادله و شواهد دیگری نیز می توان از این آیات به دست آورد که دلیلی بر جنس مونث بودن حوریان بهشتی است؛ بنابراین در آیات قرآنی سخنی از جنس مذکر حوریان بهشتی نیامده است.

مذکر بودن همه انسان های بهشتی

به نظر می رسد که در بهشت همان طوری که پیرانی وجود ندارد، بلکه همه جوان می شوند به جوانی حوریان بهشتی که هم سن و سال هستند؛ چرا که کلمه «أتراب» جمع «تِرْب» به معناى مثل است؛ یعنى ما حوریان و زنان بهشتى را از هر جهت، مانند هم یا از نظر سن و سال، هم سن شوهرانشان قرار دادیم.(مجمع البیان، ج 9 ـ 10، ص 329 و 331؛ المیزان، ج 19، ص 124) پس شکی نیست که در بهشت همگان جوان و در سن و سال حوریان جوان و نورس بهشتی هستند.

هم چنین به نظر می رسد که در بهشت جز مذکر از جنس انسان ها و جنیان راه نمی یابد و ما زنی از جنس بشر و انسان در بهشت نخواهیم داشت. البته این به این معنا نیست که اصولا زنی اهل بهشت نخواهد شد یا به بهشت در نمی آید؛ بلکه به سبب آن است اهل بهشت تنها مذکر خواهند بود و همه زنان از جنس بشر و جن در بهشت و آخرت مرد و مذکر خواهند شد.

دلایل و شواهدی از قرآن می توان بر این مطلب یافت که در زیر به برخی از آن ها اشاره می شود:

1.روح مجرد انسان: انسان دارای روحی است که اصولا مذکر و مونث نیست، بلکه فاقد هر گونه جنسیتی است؛ چرا که خداوند روح انسان را از خودش دمیده است.(ص، آیه 72؛ حجر، آیه 29؛ سجده، آیه 9) بنابراین، انسان حقیقی انسانی به جنسیت است و از آن جایی که بهشت پس از تبدیل زمین و آسمان به زمین و آسمانی دیگر از جنس بهشت خواهد بود؛ شرایط وجودی انسان در آن جا نیز تغییر خواهد کرد و لازم نیست که حتما مرد و زنی باشند؛ زیرا شرایط زیست زمینی موجب شده بود که انسان به دو جنس مونث و مذکر آفریده شوند؛ یعنی با آن که همه انسان ها از یک نفس واحده(نساء، آیه 1؛ انعام، آیه 98؛ اعراف، آیه 189؛ زمر، آیه 6) آفریده شده اند تنها به سبب مسایل زیست زمینی در زمین و زندگی اجتماعی و برآورد نیازها از جمله تناسل و توالد و بقای نسل لازم شد تا مونث و مذکر شوند.(همان)

تفاضیلی که میان زن و مرد در دنیا گذاشته شده است در چارچوب همان نظام زمینی و دنیوی است؛ زیرا می بایست یک بخش از همان نفس واحد، مسئولیت مدیریت و انفاق و درآمد را به عهده بگیرد و بخش دیگر مسئولیت پرورش و تربیت کودک را. از همین روست که مردان برای کارهای بیرونی ماموریت یافتند و فیزیک بدنی آنان برای آن کارها شکل گرفته و زنان برای کارهای دیگر که مرتبط به ظرایف احساسی و پرورشی و عاطفی و مانند آن است.(نساء، آیه 34)

البته شواهد چندی در همین دنیا برای اثبات تجرد روح انسانی وجود دارد که اثبات کننده این معناست. از جمله شواهد می توان به وجود انسان های خنثی اشاره کرد؛ زیرا وجود چنین افراد خود گواه این معناست که روح مذکر و مونث نیست و از همین روست که قابلیت دارد تا مرد و زن و مذکر و مونث شود. هم چنین جواز تغییر جنسیت نیز خود گواه صادقی بر این مدعاست. با تغییر جنسیت می توان حتی برخی از جابه جایی ها را انجام داد که مرتبط به جنسیت و ساختارهای فیزیکی بدن است. بنابراین، اصل این است که روح انسانی مونث یا مذکر نیست؛ و همین مساله در قیامت و آخرت نیز آشکار می شود ولی با توجه به این که در بهشت حوریان مذکر نیست و برای هر فرد انسانی زوجی است و این زوج مونث از حوریان بهشتی است می توان گفت که همه انسان ها در بهشت مذکر خواهند بود .

2.بهشت سازه انسانی و جنی: بر اساس آموزه های قرآنی بهشت سازه ای انسانی و یا جنی است؛ یعنی هر کسی بهشت خودش را می سازد. خداوند در آیات قرآنی بهشت را بهشت اعمال و تجسم آن دانسته است؛ بنابراین سرزمین قیعان و صاف و بی چیز بهشت را انسان خودش بنیاد می گذارد و می سازد و هر چه از نعمت های بهشتی در بهشت است سازه خود انسان و جنیان است. از همین روست که در آیات قرآنی خود انسان را به عنوان روح و ریحان مطرح می کند که بهشت است.(واقعه، آیه 89) این انسان ها هستند که خودشان درجات بهشت می شوند(آل عمران، آیه 184)؛ چرا که انسان اعمال خودش را در بهشت مجسم دیده(انعام، آیه 132) و همان اعمال بدون کم و کاست حاضر می شود(آل عمران، آیه 30) هر چند که خداوند به فضل خویش بر آن سازه های انسانی و جنی در کم و کیف می افزاید(ق، آیه 35) ولی اصل بهشت سازه های جنی و انسانی است.

این بدان معناست که هر کسی در بهشت خودش است و از بهشت خویش بهره می برد. پس حوریان بهشتی را همانند آب و گیاه و خانه و قصر و چادر و غیره خود فرد انسانی یا جنی می سازد و جزوی از بخش وجودی خودش است. در این صورت هر کسی برای خودش حوری می سازد که فرقی میان مرد و زن انسانی و جنی نیست. در آن جا همه از سازه های خودشان استفاده می کنند. از آن جایی که قرآن جز حوریان بهشتی سخن از زوج و همسری دیگر نیست باید گفت که اهل بهشت از جن و انسان تنها مذکر هستند که با همسران حوری خودشان خواهند بود. البته غلمان که به معنای نوجوان زیبارو است نوکران و خدمه هستند نه همسرانی که به عنوان زوج مطرح است.(طور، ایه 24) این غلمان و نوجوانان از جنس مذکر با آن که مانند حوریان بهشتی لولو مکنون هستند، ولی کارگران بهشتی و خدمه ای هستند که هماره برای خدمتگزاری دور اهل بهشت می گردند و طواف می کنند.(همان)

3.رویش اهل بهشت از زمین بهشت: از آیات قرآنی این معنا به دست می آید که همه موجودات از زمین آخرت که تبدیل شده است(ابراهیم، آیه 48) هم چون گیاه و نبات می رویند.(ق، آیات 10 و 11) زیرا در این آیات و مانند آن بیان می شود که چگونه با بارش باران گیاهان از خاک سر بر می آورند، همان طوری انسان در قیامت از خاک برآمده و خارج می شوند. از همین روست که دیگر نسبتی چون پدر و فرزندی و مانند آن در قیامت نیست؛ زیرا هیچ کس از شکم و پشت کسی بیرون نمی آید. خداوند بر همین اساس می فرماید: فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلَا یَتَسَاءلُونَ؛ پس آن گاه که در صور دمیده شود، دیگر آن روز میانشان نسبت خویشاوندى وجود ندارد، و از حال یکدیگر نمى‏پرسند.(مومنون، آیه 101)

از آن جایی که همه انسان ها و جنیان از زمین قیامت می رویند دیگر ارتباط خانوادگی نخواهد بود. در آن شرایط نیز چون دیگر نیازی به فرزندداری و مانند آن نیست، دیگر مرد و زنی نخواهد بود تا نیاز به تناسل و توالد باشد، بلکه آن چه نیاز است مسایل دیگر چون لذت های بهشتی است که هر کسی باید آن را از طریق اعمال خویش کسب کرده باشد و این همان چیزی است که پیش از این بدان پرداخته و اشاره شد.

4.بهشت جمعی نه اجتماعی: از آن جایی که هر کسی بهشت خودش را می سازد، نیازی به دیگری ندارد. این عدم نیاز همان طوری که امور دیگر مطرح است در امور جنسی نیز مطرح است؛ پس هیچ اهل بهشت نیازی به انسان و یا جن بهشتی ندارد. در حقیقت در بهشت ممکن است اهل بهشت با هم جمع شوند ولی اجتماعی را تشکیل نمی دهند؛ زیرا اجتماع برای آن است تا از طریق تعاون و مودت و تجارت و ضابطه و رابطه و مانند آن ها نیازهای یک دیگر را برطرف کنند؛ این در حالی است که اهل بهشت هیچ نیازی به کسی ندارند و با «سبحانک اللهم» که «کن» اهل بهشت است همانند خداوند به چیزی که اراده کرده اند می گویند باش و آن می باشد.(یونس، آیه 10؛ بقره، آیه 117؛ آل عمران، آیه 47؛ یس، آیه 82؛ نحل، آیه 40)

البته در بهشت انسان ها به هم ملحق می شوند و به اعتبار این که در دنیا نسبت به هم زن و فرزند و پدر و مانند آن بودند در کنار هم خواهند بود بی آن که هیچ نیازی به یک دیگر و یا بخواهند یک زندگی اجتماعی داشته باشند.(طور، آیه 21؛ غافر، آیه 8)

بنابراین، از آن جایی که هیچ ارتباط اجتماعی میان اهل بهشت نیست، میان زن و مرد دنیوی در آخرت نیز ارتباط و اجتماعی نخواهد بود و هرگز در آن جا ازدواجی میان زن و مرد انسانی یا جنی صورت نمی گیرد بلکه تنها با حوریان بهشتی ازدواج خواهد بود که مرد و زن ندارند. بر همین اساس است که دعای مشهور پس نماز را مرد و زن می خوانند به دلیل این که حوریان بهشتی که از جنس مونث هستند برای انسان ها و جنیانی است که در بهشت مذکر خواهند بود و ما از جنس زن انسانی و جنی در بهشت کسی را نداریم. در دعا آمده است: وَ زَوِّجْنِی مِنَ الْحُورِ الْعِینِ بِفَضْلِکَ وَ أَلْحِقْنِی بِأَوْلِیَائِکَ الصَّالِحِینَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ(دعای ابوحمزه ثمالی) از امام صادق(ع) نیز آمده است: از امام صادق(ع) شنیدم که می فرمود: وقتی بنده ای بعد از نماز بگوید: اللّهُمَّ اَعتِقنی مِنَ النارِ وَ اَدخِلنِی الجَنة وَ زَوِجنی مِنَ الحُورِ العینِ؛«خدایا! مرا از آتش جهنم آزاد و خلاص و رها کن و داخل بهشت گردان و از حوریان بهشتی به ازدواج من در بیار.»

5.اراده انسانی: انسان همانند خداوند آفریده شده و همه صفات و اسمای الهی را داراست.(بقره، آیه 31) از جمله صفات بسیار مهم الهی اراده و قدرت در انجام ترک و فعل است. همین خصوصیت الهی در انسان است که موجب شده تا انسان دارای اختیار و مسئول کارهایش باشد. این گونه است که انسان دارای اراده و اختیار همانند جنیان می توانند با افکار و رفتار خویش آخرت خویش را بسازند و کفر و ایمان را انتخاب کنند.(انسان، آیه 3 ؛ صافات، آیه 24؛ نمل، آیه 40؛ لقمان، آیه 12؛ و ایات دیگر)

اراده انسانی یکی از مهم ترین عواملی است که در آخرت نیز حضور جدی خواهد داشت. همین اراده است که انسان را از دیگر موجودات هستی حتی فرشتگان متمایز کرده است؛ زیرا دیگر موجودات هستی فاقد اراده اختیاری و انتخابی هستند و به هر آن چه مامورند عمل می کنند و هرگز عصیان و طغیانی ندارند.(تحریم، آیه 6؛ فصلت، آیه 11)

داشتن اراده به معنای آن است که هر انسانی دارای انتخاب های متفاوتی خواهد بود. وجود اراده در انسان خود عامل تفاوت انسان ها می شود. در بهشت وجود اراده های متفاوت نمی گذارد در یک زمان و مکان دو اراده با هم جمع شود. پس اگر زنی اراده چیزی داشت و مرد در همان زمان و مکان اراده امری دیگر نمی توانند با هم کنار آیند. از همین روست که می بایست گفت که هیچ مرد انسانی و جنی با هیچ زن انسانی و جنی زوجیت نخواهد بست؛ زیرا خواسته ها و اراده های آنان متفاوت است. در این صورت باید هر زن و مرد انسانی یا جنی باید با موجودی غیر انسانی و جنی ازدواج کند و از آن جایی که حوریان بهشتی از جنس مونث هستند باید گفت که در آن جا همه انسان ها و جنیان مرد و مذکر خواهند بود و با حوریان بهشتی ازدواج می کنند.

6.عدم طرح جنس مذکر از حوریان: این که در قرآن در هیچ عبارتی به صراحت یا کنایه از جنس مذکر از حوری بهشتی سخنی به میان آمده خود دلیل و شاهدی دیگر بر این مدعاست که اهل بهشت از انسان و جن به صورت مذکر خواهند بود.

البته برخی گفته اند که برای مراعات ادب درباره جنس مذکر از حوریان سخنی به میان نیامده است یا آن که خداوند خواسته سخنی نگوید که غیرت مردان غیرتمند عرب را برانگیزد و در این باره سکوت کرده است که البته از آن جایی که خداوند در بیان حقایق هرگز حیا نمی ورزد(بقره، آیه 26؛ احزاب، آیه 53) می توان گفت که این نمی تواند دلیل و شاهدی باشد بر سکوت قرآن باشد؛ بلکه خداوند با عدم بیان حوریان مذکر در بهشت بر این نکته تاکید دارد که در بهشت همه مذکر خواهند بود و ما زن انسانی و جنی در بهشت نخواهیم داشت.

به هر حال در بهشت چیزی به عنوان مذکر و مونث انسانی یا جنی نخواهیم داشت بلکه همه انسان ها و جنیان مذکر خواهند بود و با حوریان بهشتی خویش ازدواج می کنند که البته مراد از ازدواج هم اصطلاح دنیوی نیست، بلکه هر یک سازه ای از اهل بهشت به عنوان زوج و همسر دارد.

رد اشکال بر نظریه 

ممکن است چند اشکال بر این نظریه به ویژه نظریه مذکر بودن انسان های بهشتی مطرح شود. در این جا به چند اشکال اشاره می شود:

  1. الحاق همسران و فرزندان : البته برخی بر این نظریه اشکالی کرده و می کنند؛ زیرا روایاتی است که سخن از زوجیت میان علی(ع) و فاطمه (س) یا پیامبر(ص) با خدیجه(س)، آسیه بنت مزاحم(س)، مریم بنت عمران(س) دارد. در پاسخ باید گفت که آن چه به نظر درست است آن که آنان در کنار هم خواهند بود نه آن که زوجیتی است. در حقیقت سخن از الحاق است که در آیه 21 سوره طور بیان شده است. این الحاق بیانگر حضور در یک مرتبه و درجه و در کنار هم است و اگر کلمه زوجیت یا آباء و ابناء و ذراری مطرح است به اعتبار دنیا و به تعبیر عربی به اعتبار «ماکان» است چنان که مفسران از جمله آیت الله جوادی آملی بر آن تاکید دارد.

بر این اساس کسانی با توجه به تفسیر آیه 70 سوره زخرف و مانند آن بخواهند بگویند که مردان انسانی و جنی با زنان انسانی و جنی خودشان ازدواج می کنند، نمی توانند سخن خویش را اثبات کنند؛ زیرا در این آیه سخن از ورود به بهشت و بهره مندی از مواهب آن است و تعبیر به ازواج و مانند آن به اعتبار ماکان و وضعیت دنیوی آنان است. پس اگر در آیه آمده است: «اُدْخُلُوا اَلْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ تُحْبَرُونَ؛ به آنها خطاب می‏شود: «شما و همسرانتان در نهایت شادمانی وارد بهشت شوید!» و علامه طباطبایی نوشته که منظور از ازواج، همان زنان با ایمانی هستند که در دنیا بودند( تفسیر المیزان، ج 18، ص 182)و بودن در کنار همسران با ایمان و مهربان هم برای مردان لذت‏بخش است و هم برای زنانشان؛ این آیات نمی تواند دلیلی بر مدعای آنان باشد؛ زیرا سخن همسری آنان نیست بلکه ورود اهل ایمان به بهشت از مرد و زن به علقه ماکان است.

  1. مخالفت با معاد جسمانی: از دیگر اشکالاتی که به این نظریه ممکن است وارد شود، اصل معاد جسمانی و روحانی است؛ زیرا بر اساس آیاتی از قرآن از جمله آیات سوره قیامت که می فرماید: أَیَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَنْ نُسَوِّیَ بَنَانَهُ ؛ آیا انسان مى‏پندارد که هرگز ریزه استخوان‏هایش را گرد نخواهیم آورد؟! آرى بلکه‏ تواناییم که خطوط سر انگشتانش را یکا یک‏ درست و بازسازى‏ کنیم. (قیامت ، آیات 3 و 4)

در این آیه سخن از معاد جسمانی است. پس اگر تغییری در جنس زنان رخ دهد و آنان در بهشت مذکر شوند، بر خلاف این آیه و در تضاد با آن است؛ زیرا دقیقا معاد اتفاق نیافتاده است.

در پاسخ باید گفت که بر اساس آموزه های قرآنی همان طوری در قیامت زمین و آسمان تبدیل می شوند و زمین و آسمانی دیگری آفریده می شود (ابراهیم، آیه 48) که در برخی از آیات از اشراق زمین در آن روز سخن به میان آمده (زمر، آیه 69) و در برخی از روایات نیز از تبدیل شدن زمین قیامت به چیزی چون نان و خبز سپید که قابل خوردن است، می توان دریافت که نظام هستی و قوانین آن نیز تغییر می کنند.

زاره  می گوید: از امام باقر(ع) پرسیدم از این سخن خدای متعال: «یوم تبدّل الارض غیر الارض». حضرت فرمود: زمین به نان پاکیزه ای تبدیل می شود که مردم از آن می خورند، تا از حساب آسوده شوند. در اینجا کسی گفت: مردم در آن روز بر اثر گرفتاری حساب اعمال به فکر خوردن و آشامیدن نیستند.

حضرت فرمود: خداوند انسان را تو خالی آفرید؛ همیشه به غذا و نوشیدنی نیازمند است. آیا آنان گرفتارترند یا اهل جهنّم؟! مسلّم اهل جهنّم گرفتارترند؛ ولی با این حال طلب کمک و مدد (غذا و نوشیدنی) می کنند و خداوند می فرماید:«و ان یستغیثوا یغاثوا بماءٍ کالمهل یشوی الوجوه بئس الشراب؛ اگر استغاثه کنند (آب بطلبند)؛ آبی برای آنان می آورند که همچون فلز گداخته ای که صورتها را بریان می کند؛ چه بد نوشابه ای!». (کهف/29) (بحار الانوار ، ج7 ، ص109 از محاسن)

آن چه از آیات به دست می آید مثلیت است نه عینیت ؛ به این معنا که معاد مبتنی بر جسمانی بودن است و این جسم می تواند غیر از جسم مادی و پست دنیوی باشد. از همین روست که عناصر بهشتی چیزی شبیه مروارید و لولو و مرجان و یاقوت است؛ از همین روست که حوریان بهشتی از خاک و گل نیستند بلکه از این عناصر ساخته می شوند چنان که گذشت.

در قرآن سخن از تبدل امثال در مراتب صعودی انسان است. انسان ها در قیامت مثل همین انسان های دنیوی خواهند بود؛ زیرا هر انسانی خودش را می سازد و از آن جایی که نوع الانواع یا بالاتر جنس الاجناس است می تواند انسان حیوان یا انسان سنگ یا انسان گیاه یا انسان فرشته و یا بالاتر و یا فروتر باشد که کم ترین آن ها انسانی است که در عین انسان بودن وقود و آتش زنه و سوخت دوزخ است که در آیات قرآنی بیان شده است.(اعراف، آیه 179؛ بقره، آیه 24؛ تحریم، آیه 6 و آیات دیگر)

تبدل امثال به معنای آن است که انسان که دارای روح و نفسی است که وحدت وجودی او حفظ می کند در مراتب خلقت و دنیا و آخرت دارای اجسام گوناگونی است که با توجه به شرایط هر عالم از دنیا و برزخ و آخرت فرق می کند.(واقعه، آیات 60 و 61 و آیات دیگر)

بنابراین، انسان با حفظ ماهیت اصلی خود و داشتن روح و نفس و روان ، از نظر جسمی با توجه به موقعیت و عوالم متفاوت خواهد بود ؛ یعنی همان طوری که در آخرت رحم نخواهد داشت و بول و غائط او به شکل بوی خوش از او خارج می شود هم چنین با توجه به این که روح مذکر و مونث ندارد و مجرد از این هاست می تواند همه اهل بهشت تبدیل به مذکر شوند.

در آیات قرآنی وقتی از معاد سخن به میان می آید با بیان ضرب المثل و تعابیری چون کذلک الخروج(ق، آیات 10 و 11 ؛ فاطر، آیه 9) و مانند آن بر آن است تا بیان کند که معاد چیزی شبیه و همانند رستاخیز گیاهان و زمین در هنگام بهار است و حتی وقتی حضرت ابراهیم(ع) خواهان جایگاه خلافت در احیاء و اموات می شود به او از باب اطمینان قلبی به مشابهت سازی احیا و اماته بسنده می شود؛ زیرا احیا و اماته در قیامت از نظری متفاوت و متمایز از اماته و احیای دنیا خواهد بود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا