حقیقت زهدورزی از دیدگاه قـرآن
زهد یا پارسایی به معنای گوشه نشینی و عزلت از دنیا نیست؛ چه بسیار کسانی که در عزلت ظاهری هستند، ولی از پارسایی سودی نبرده اند؛ زیرا وقتی در فتنه دنیا گرفتار می آیند و حق و باطل به هم می آمیزد، قدرت تصمیم گیری نداشته و به سبب ضعف اراده، فاقد عزم یا عزم قوی هستند تا بتوانند در برابر وسوسه های دنیا و ابتلائات آن سر بلند بیرون آیند. این گونه است که مدعیان زهدورزی و پارسایی در بحبوبه فتنهها و بلایا رنگ می بازند و با کوچک ترین جرقهای پنبه ایمانشان میسوزد.
حقیقت زهدورزی از نظر آموزه های قرآن، زمانی خودنمایی می کند که شخص در بحبوبه فتنههای دنیوی، چون کوه استوار باشد و در برابر تندباد فشارهای بیرونی مانند شاخه های نرم بیدی باشد که درتلاطم بلایای توفان سهمگین به آرامی تکان می خورد و خم میشود، ولی نمیشکند؛ چرا که هیچ گونه تعلقی به چیزی ندارد تا او را به خود وابسته سازد، بلکه در کمال انقطاع از خلق خدا، تنها به قداست عزت الهی تعلق یافته و بر مقام قداست آویزان است.
براین اساس، زاهد و پارسا از نظر قرآن، نه تنها در میان خلق زندگی می کند، بلکه در آبادانی دنیا و انجام تکالیف و مسئولیت های خویش به عنوان خلیفه الله، پیشگام است تا نه تنها ظرفیت های بی پایان وجودی خویش را بشناسد و به ظهور برساند، بلکه موانع رشد و نمو را از دیگران بزداید و شرایطی را در مقام مظهریت در ربوبیت به عنوان خلیفهالله برای دیگران فراهم آورد تا آنان به کمال بایسته و شایسته خویش برسند. این گونه است که عارفان و زاهدان مکتب قرآن، اجتماعیترین و فعال ترین مردمان در ساحت دین و دنیا هستند؛ چرا که آخرت خویش را با اعمال صالح دنیوی می سازند و آباد می کنند و هرگز گوشهنشینی از دنیا و سیاست و مانند آنها را در پیش نمیگیرند؛ زیرا آن را در تضاد کامل با فلسفه حضور انسان در دنیا میشمارند. در نوشتار حاضر دیدگاه قرآن درباره زهد تشریح شده است.
زهد و پارسایی در انقطاع الی الله
زهد در لغت ضدّ رغبت و حرص بر دنیا است.(لسان العرب، ج 6 ، ص 97، «زهد») این بدان معناست که زاهد رغبت و گرایشی به دنیا و مادیات دنیوی نداشته و فاقد حرص و آزمندی نسبت به آن است. البته این عدم گرایش به دنیا و مادیات به معنای آن نیست که از دنیا و مادیات دنیوی برای کمال خویش و دیگران بهره نمی گیرد؛ بلکه چون دنیا و مادیات آن را به عنوان ابزارهای کمالی خویش و دیگران می داند، از آنها به بهترین شکل بهره می گیرد و در مقام شکرگزاری حقیقی، از همه آنها به گونه ای استفاده می کند که خدا برای آن، این مواهب دنیوی را آفریده است؛ زیرا شکر حقیقی نعمت، استفاده درست از هر نعمتی است. بنابراین، شناخت هر نعمت و چرایی آفرینش و چگونگی استفاده از آنها برای شاکران حقیقی یک امر مهم است؛ زیرا می دانند که با چنین شناختی می توانند ازهر نعمتی مبتنی بر فلسفه وجودی آن استفاده کنند و برای اهداف مشخصی از آنها بهره گیرند. خدا در قرآن از زبان مومنان میفرماید: پروردگارا! بر دلم بيفكن تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته اى سپاس گويم، و كار شايسته اى انجام دهم كه آن را رضایت دارى.(احقاف، آیه 15)
در این آیه بیان شده که شکر عملی نعمت استفاده از نعمت در عملی است که مورد رضایت الهی است که در حقیقت همان فلسفه ایجادی آن نعمت است.
همچنین خدا پس از نقل داستان سخن گفتن مورچگان، میفرماید: سليمان از گفتار مورچه تبسمی کرد و دهانش به خنده گشوده شد و گفت: پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى سپاس بگزارم و به كار شايسته اى كه آن را مى پسندى بپردازم و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايسته ات داخل كن.(نمل، آیه ۱۹)
در این آیه نیز حضرت (ع) از اینکه آگاه به زبان حیوانات است و سخن ایشان را می فهمد، خدا را شاکر می شود و از او می خواهد به گونه ای عمل کند که مورد رضایت اوست. در حقیقت از دانش خویش در مسیری بهره گیرد که رضایت الهی درآن است. شکی نیست که رضایت الهی در استفاده از هر نعمتی آن است که شخص فلسفه وجودی آن نعمت را بشناسد و از آن برای همان حکمت و فلسفه الهی بهره گیرد.
بنابراین، اقتضای شکر نعمتِ حضورِ انسان در دنیا، شناخت و معرفت فلسفه این حضور و چرایی و چگونگی بهرهگیری از دنیا و مادیات مبتنی بر فلسفهای است که حضور و ظهور انسان در دنیا مقتضی آن است. از آنجا که انسان به عنوان خلیفهالله در قرارگاه زمین قرار گرفته است(بقره، آیه 30)،باید از همه مواهب دنیوی که خدا تحت تسخیر خلیفه خویش قرار داده(لقمان، آیه 20) استفاده کند. از همین رو پس از ایجاد انسان در زمین، از او خواسته تا به آبادانی زمین بر اساس علم و دانش بپردازد تا به دور از هر گونه فساد و آسیب زایی نسبت به آن، در راستای کمال یابی خویش و کمال سازی دیگران از آنها بهره گیرد(هود، آیه 61؛ روم، آیه 41)؛ زیرا دنیا مزرعه آخرت است و انسان هر چیزی که اینجا می کارد در آخرت آن را حاضر می یابد.(آل عمران، آیه 30؛ کهف، آیه 49)
بنابراین، مفهوم زهد در آموزه های وحیانی به معنای عزلت و گوشهگیری از دنیا و مواهب آن نیست، بلکه از نظر قرآن، مواهب دنیا برای پارسایان فراهم شده تا از آن برای کمال خویش و دیگران بهره گیرند.(بقره، آیات 172 و 267) بنابراین، تحریم حلال ها و طیبات الهی و عدم بهرهگیری از آنها به معنای کفران نعمت و نوعی تعدّی از حدود الهی است(مائده، آیه 87)؛ زیرا تحریم طیبات الهی به معنای مخالفت با حلالشماری الهی است؛ بویژه که کرامت انسان در سایه بهرهمندی از طیبات در دنیا خودنمایی میکند(اسراء، آیه 70) و انسان این گونه میتواند به خود و دیگران در قالب عمل صالح چون انفاقات مالی کمک کند.(مومنون، آیه 51)
براساس تعالیم قرآن، زهد حقیقی در گرو بهرهمندی از مادیات دنیوی بدون وابستگی و تعلق به آن است.
شکی نیست که استفاده ابزاری از چیزی غیر از تعلق خاطر داشتن به آن چیز است. انسان میتواند در عین اینکه از چیزی بهره می گیرد، هیچ تعلق خاطری نسبت به آن نداشته باشد؛ چنانکه وقتی انسان سوار وسایل نقلیه عمومی است، از آن به عنوان ابزار سفر بهره می گیرد، ولی هیچ تعلق خاطری به آن ندارد. دنیا برای اهل زهد و پارسایی این گونه است.
خدا در آیات قرآن از انسان می خواهد تا نسبت به همه چیز غیر از خدا این گونه باشند که هیچ گونه تعلق خاطری به آنها نداشته باشند. از همین رو می فرماید: فَفِرُّوا إِلَى الله؛ پس ازهر چیزی به سوی خدا بگریزید.(ذاریات، آیه 50)
انسان با فرار به سوی خدا از دست تعلق دنیوی رها می شود، ولی بهترین حالت آن است که انسان در شرایطی قرار گیرد که از آن به انابه و انقطاع یاد می شود؛ چنانکه خدا می فرماید: مُنِيبِينَ إِلَيْهِ؛ بریدگان به سوی خدا باشید.(روم، آیات 30 و 31)
امیرمومنان علی(ع) در قالب دعا به درگاه خدا می فرماید: إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدْسِکَ؛ خدایا كمال جدايى از مخلوقات را، براى رسيدن كامل به خودت به من ارزانى كن، و ديدگان دلهايمان را به پرتو نگاه به سوى خويش روشن كن، تا ديدگان دل پرده های نور را دريده و به سرچشمه عظمت دست يابد، و جانهايمان آويخته به شکوه قدست گردد. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۹۱، ص ۹۷؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۱۵۶ ، مناجات شعبانیه).
به هر حال، از نظر قرآن، زهد ورزی چیزی جز انقطاع الی الله در عین استفاده از دنیا به عنوان ابزار کمال یابی و کمال سازی نیست؛ کسانی زاهد حقیقی هستند که فرار الی الله (ذاریات، آیه 50) و انابه الی الله (روم، آیات 30 و 31) را در بحبوبه فتنه ها و بلایای دنیوی و تزیین گری و تسویل گری دشمنان و هواهای نفسانی برای خود به عنوان ملکه نفسانی و مقوم هویتی در آورده باشند.
به سخن دیگر، کسی زاهد است که بتواند در عین بهره مندی از دنیا و مادیات به عنوان ابزار، هیچگونه تعلق خاطری به آن نداشته باشد و از هر چیزی برای کمال خویش و دیگران بهره گیرد و به عنوان ابزار و وسایل به آن توجه کند. از همین رو اهل زهد، بسادگی اهل اکرام و ایثارگری هستند و از محبوبهای مورد نیاز و ضروریات زندگی خویش برای دیگران میگذرند و خود را به رنج میافکنند تا دیگران از رنجی در امان بمانند.(انسان، آیات 8 و9؛ حشر، آیه 9)
زهدورزی در دنیای فریبنده
چنانکه گفته شد، زهدورزی هرگز به معنای گوشهگیری از دنیا و مادیات یا اجتماعات و مردم و سیاست و مانند آنها نیست؛ بلکه از نظر قرآن، مجاهدانی که با مال و جان خویش به میدان نبرد نظامی و سیاسی و اجتماعی میروند و برای آبادانی زمین و کمک به دیگران مجاهدت میکنند، اهل تزکیه و زهد ورزی واقعی و حقیقی هستند؛ زیرا دنیا آنان را فریب نداده و آنان در دام زینتهای دنیا گرفتار نشدهاند؛ بلکه از مادیات در مقام شکرگزاری به عنوان ابزاری برای کمال بهره میگیرند و در شدت فشارهای هواهای نفسانی درونی و وسوسههای شیطانی بیرونی، به سوی خدا فرار کرده و از غیر خدا بریده و به خدای غنی حمید پیوسته و از استغنای الهی بهره مند شدهاند. ازهمین رو دل و دیده آنان از هر زینت دنیوی سیر است و هیچ گرایشی به دنیا ندارند.
البته دستیابی به انقطاع و کسب حالت انابه و نهادینه شدن آن در وجود آدمی دشوار است؛ زیرا دنیا به شدت نمیگذارد تا انسان به حالت انابه از خلق ببرد و به خدا بپیوندد. از نظر آموزههای قرآن، همواره دنیا و مادیات دنیوی همانند زن مکارهای درصدد گمراهی انسان و ایجاد تعلق و وابستگی به خود هستند. از همین رو حضرت امام سجاد(ع) در دعای خویش به پیشگاه خدا از مکر مکارهها مینالد و میفرماید: إِلهِى أَسْكَنْتَنا داراً حَفَرَتْ لَنا حُفَرَ مَكْرِها، وَعَلَّقَتْنا بِأَيْدِى الْمَنايا فِى حَبَائِلِ غَدْرِها، فَإِلَيْكَ نَلْتَجِئُ مِنْ مَكَائِدِ خُدَعِها، وَبِكَ نَعْتَصِمُ مِنَ الاغْتِرارِ بِزَخَارِفِ زِينَتِها، فَإِنَّهَا الْمُهْلِكَهًُْ طُلَّابَهَا، الْمُتْلِفَهًْ حُلَّالَهَا، الْمَحْشُوَّهًُْ بِالْآفاتِ، الْمَشْحُونَهًْ بِالنَّكَبَاتِ؛ معبودم، ما را در خانهای ساکن کردهای که گودالهای فریبش را برای ما آماده ساخته و در شبکههای خیانتش به دستهای مرگ آویخته، از دامهای فریبش به تو پناه میآوریم و از مغرور شدن به زیورهای آراستهاش به عنایت تو چنگ میزنیم که این دنیا خواهندگانش را هلاک میسازد و واردینش را نابود میکند، آکنده به آفتهاست، انباشته از نکبتهاست.(مفاتیحالجنان، دعای خمسه عشر، مناجاهًْ الزّاهدين)
از آنجا که خلقت انسان مبتنی بر «ضعف» است(نساء، آیه 28) بشدت به زینتهای دنیوی از جمله زن و مال و مانند آنها گرایش مییابد و به تکاثر و تفاخر میپردازد.(نساء، آیه 27؛ آلعمران، آیه 14؛ حدید، آیه 20) بنابراین، اگر فضل الهی نباشد، هیچ انسانی نمیتواند راه تزکیه را بپیماید و به راه رشدی درآید و به کمال انقطاع و زهدی دست یابد که مصداقی از آن ایثارگری در مقام اکرام است.(نور، آیه 21) بنابراین، انسان تنها با توسل به اسباب و وسایل خاصی چون نماز، انفاقات مالی، اعمال صالح، توسل به معصومان(ع) و مانند آنها میتواند خود را از فشارهای سهمگین درون و بیرون برهاند و به تزکیه برسد و زهد و انقطاع را دریابد. یکی از این ابزارها همان دعا به درگاه خدا و درخواست فضل الهی برای رهایی است تا به زهد برسد؛ چنانکه امام سجاد(ع) نیز میفرماید: إِلهِى فَزَهِّدْنا فِيها، وَسَلِّمْنا مِنْها بِتَوْفِيقِكَ وَعِصْمَتِكَ، وَانْزَعْ عَنَّا جَلابِيبَ مُخالَفَتِكَ، وَتَوَلَّ أُمُورَنا بِحُسْنِ كِفايَتِكَ؛ وَأَوْفِرْ مَزِيدَنا مِنْ سَعَهًِْ رَحْمَتِكَ، وَأَجْمِلْ صِلاتِنا مِنْ فَيْضِ مَواهِبِكَ، وَاغْرِسْ فِى أَفْئِدَتِنا أَشْجارَ مَحَبَّتِكَ، وَأَتْمِمْ لَنا أَنْوارَ مَعْرِفَتِكَ، وَأَذِقْنا حَلاوَهًْ عَفْوِكَ وَلَذَّهًْ مَغْفِرَتِكَ، وَأَقْرِرْ أَعْيُنَنا يَوْمَ لِقائِكَ بِرُؤْيَتِكَ، وَأَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْيا مِنْ قُلُوبِنا كَما فَعَلْتَ بِالصَّالِحِينَ مِنْ صَفْوَتِكَ وَالْأَبْرارِ مِنْ خَاصَّتِكَ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، وَيَا أَكْرَمَ الْأَكْرَمِينَ؛ خدایا ما را به دنیا بیرغبت کن و به توفیق و عصمتت ما را از آن سلامت بدار و جامههای مخالفت را از هستیمان برکن و با حسن کفایتت امور ما را سرپرستی فرما؛ و فزونی سهم ما را از رحمت گستردهات کامل گردان و از چشمهسار مواهبت، عطای ما را نیکو کن و در سرزمین دلهای ما درختان محبتت را بکار و انوار معرفتت را بر ما کامل کن و شیرینی گذشت و لذّت آمرزشت را به ما بچشان و دیدگان ما را در جهان دیگر به دیدارت روشن کن و محبّت دنیا را از دل ما بیرون بر، آنگونه که درباره نیکوکاران برگزیدهات و خاصان نیکوکردارت انجام دادی، بهحق مهربانیاتای مهربانترین مهربانان و ای گرامیترین گرامیان.(مفاتیح الجنان، دعای خمسه عشر، مناجاهًْ الزّاهدين)