اعتقادی - کلامیتاریخیسیاسیعرفانمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

حقانيت رسالت وحقوق ولايت

samamosولايت در اسلام، گستره وسيعي دارد. ولايت، حق دو سويه است. این امر دارای گستره گسترده ای است كه از ولايت پدر تا ولايت الله کشیده شده و در همه این مراتب ادامه مي يابد. بنياد ولايت نه برقدرت بلكه بر محبت است. ازاين رو برخي با توجه به اين مولفه و ويژگي اصلي در ولايت، اصولا آن را به معنا و مفهوم محبت گرفته اند. اين بدان معناست كه هر كسي در مقام ولايت و نقش اجتماعي آن، موظف است تا رفتارهايش را برمحور محبت سامان دهد و دلسوزي و مهرباني را مبناي هر سخن، كار و برنامه اي قرار دهد.

در فرمان دعايي حضرت بقيه الله (ع) اين فراز بلند را مي توان يافت كه « و علي الامراء بالعدل و الشفقه و علي الرعيه بالانصاف و حسن السيره». اين بدان معناست كه مبناي امت و امام دراسلام، بر محبت دو سويه است؛ چرا كه درمرحله اي، امام و امت لازم است تا براساس عدل و انصاف رفتار و داوري كنند و درمرحله ديگر، برآنان است تا براساس شفقت و نيك رفتاري، منش داشته باشند. اين بدان معناست كه اسلام چيزي جز محبت از مومنان نخواسته است و مبناي همه آموزه ها محبت است. از اين رو امام باقر(ع) مي فرمايد: هل الايمان الا الحب؛ ايمان جز محبت نيست.

نويسنده دراين مطلب بر آن است تا براساس آموزه هاي قرآني درباره حقانيت وحقوق پيامبر(ص)، حقوق ولايت به معناي ولايت رهبري را تبيين نمايد.

ولايت، باطن رسالت

يكي از واژگان كليدي قرآن، ولايت است. ولايت درآموزه هاي قرآن، باطن و حقيقت بسياري از موضوعات و ديني و مسائل شرعي است. به اين معنا كه اگر در قرآن، سخن از اطاعت از خدا و پيامبر(ص) است، اطاعت مبتني بر ولايت است و اگر درجايي ديگر، فرمان حج آمده مراد لقاء الامام (ع) است، چرا كه حج، ظاهري و باطني دارد. ظاهر آن همين مناسك و آيين هايي است كه انجام مي گيرد و باطن آن لقاء الامام است. از اين رو در روايت آمده است: من تمام الحج لقاء الامام (ع)؛ از تماميت كمالي حج لقاء الامام است كه به ظاهر همين لقاء با ديدار امام (ع) انجام مي گيرد. لذا شيعيان در زمان حضور امامان (ع) به ديدار ايشان مي شتافتند و اكنون از باب نمادگرايي به زيارت قبر رسول الله (ص) و امامان (ع) مي شتابند تا به اين باطن و تماميت حج در ظاهر هم شده عمل كرده باشند.

تماميت حج و يا هر عمل عبادي ديگر چون روزه و نماز، رسيدن به مقام ولايت و ديدار و لقاء با اوست. از اين رو خداوند در آيه 3سوره مائده در بيان جايگاه ولايت و امامت درتحقق مهفوم اسلام و مسلماني بر اين نكته تاكيد مي كند كه با اعلان ولايت اميرمومنان علي (ع) در روز غدير خم، اسلام به كمال رسيد و نعمت هدايت به تماميت خود دركمال دست يافت. به اين معنا كه اگر اسلام به عنوان آيين الهي از آدم (ع) تا خاتم (ص) در شريعت محمدي (ص) به كمال خود رسيد، با واگذاري مسئوليت ولايت به امير مومنان (ع) و تداوم آن در معصومان (ع) به تماميت كمالي خود رسيده است.

براين اساس درآموزه هاي اسلامي از هرگونه نماز و روزه بي ولايت به معناي نماز ناقص و ناتمام ياد شده است؛ چرا كه نماز به ولايت تماميت مي يابد و كمال مطلق را به دست مي آورد و آثار و بركات آن در زندگي بروز و ظهور مي كند كه از آن جمله بازدارندگي آن از زشتي ها و نابهنجاري و بالابرندگي و معراج مومن خواهد بود.

امام باقر(ع) در تبيين و تفسير انفسي همين آيه مي فرمايد: «بني الاسلام علي خمس: علي الصلاه و الزكاه و الصوم و الحج و الولايه و لم يناد بشيء كما نودي بالولايه؛ اسلام بر پنج پايه بنا شده است، بر نماز، زكات، روزه، حج و ولايت و در اسلام هيچ چيزي مانند ولايت مورد توجه قرار نگرفته است.»

و در سخن ديگر فرموده است: «والو لايه افضل، لانها مفتاحهن، و الوالي هو الدليل عليهن؛ ولايت و رهبري برتر از نماز، زكات و حج است، زيرا ولايت كليد آنهاست و رهبر راهنماي (تحقق صحيح) نماز، زكات و حج است.»

خداوند در آيه 8 سوره تكاثر از نعمت ولايت از انسان مي پرسد كه با آن چگونه برخورد كرده و بهره برده است؟ چرا كه نعمت ولايت، نعمت بسيار بزرگي است كه همانند آن نعمتي خداوند به انسان نداده است؛ زيرا خداوند بر انسان هبوط شده به زمين، نعمت هدايت را ارزاني داشت و اين هدايتي كه با راهنمايي راه بوده، با راهنمايي دستگير، به تمام رسانيده و از مقام ارائه الطريق به مقام ايصال الي المطلوب بالا برده است؛ چرا كه كساني را فرستاده است كه در حكم ريسمان استوار، سبب و وسيله محكم و دستگيره اي مطمئن مي باشند كه آدمي بدان مي آويزد و به سوي خداوند اوج مي گيرد. از اين رو ايشان را نعمتي معرفي مي كند كه از آن پرسيده خواهد شد. در «محاسن» برقي، از حضرت صادق(ع) روايت كرده است: «في قوله: لتسئلن يومئذ عن النعيم، قال: ان الله أكرم من أن يسال مومنا عن أكله و شربه؛ چون آن حضرت آيه را تفسير كردند، گفتند: خداوند بزرگوارتر است از اينكه از مؤمني، درباره خوردنيها و آشاميدنيهاي او سؤالي بنمايد» (محاسن، ص 399).

پس آنچه خداوند به عنوان نعمت از آن مي پرسد چيزي ديگري است كه در روايت ديگري به خوبي تبيين و تفسير شده است. در عيون أخبار الرضا مرحوم صدوق، با اسنادش از ابراهيم بن عباس صولي چنين روايت مي كند كه او مي گويد: روزي در محضر حضرت علي بن موسي الرضا(ع) بوديم،

آن حضرت گفتند: در دنيا نعيم حقيقي نيست. بعضي از فقهائي كه در محضر بودند، گفتند خداوند عز و جل ميفرمايد: «ثم لتسئلن يومنذ عن النعيم؛ و آنگاه آن روز از اين نعمت بازخواست مي شويد» (تكاثر/8)؛ و البته منظور همين نعيم در دنياست و آن آب خوشگوار است. حضرت رضا(ع) در حالي كه صداي خود را بلند كردند، گفتند شما اين طور تفسير مي كنيد! و آن را به اقسامي تقسيم مي نماييد، به نحوي كه بعضي مي گويند: آب خنك است و بعضي مي گويند: غذاي لذيذ است و بعضي ميگويند: خواب راحت است!

اما پدر من روايت كرد براي من از پدرش حضرت أبي عبدالله جعفر بن محمدالصادق(ع) كه چون اين اقوال شما در محضر او بيان شد درباره تفسير آيه ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم، خشمگين شد و گفت: خداوند عز وجل، از تفضلي كه به بندگان خود نموده است پرسش نمي كند و بر اين منت نمي گذارد؛ و منت گذاردن در مقابل نعمتي كه مخلوقان خدا مي دهند قبيح است تا چه رسد به اينكه به خداي عز وجل نسبت داده شود و چگونه مي توان نسبت به خدا داد چيزي را كه خداوند براي مخلوقان خود نمي پسندد؟ وليكن نعيم، محبت ما اهل بيت است و موالات ماست كه خداوند بعد از سؤال از توحيد و نبوت از آن سؤال مي نمايد؛ زيرا چون بنده خدا به اين مهم وفا كند، او را به بهشت و سعادتي كه زائل شدني نيست مي رساند و براين واقعيت، روايت كرد براي من پدرم از پدرش از محمدبن علي از پدرش علي بن الحسين از پدرش حسين بن علي از پدرش علي عليهم السلام كه او گفت: «قال رسول الله صلي الله عليه و آله: يا علي! ان اول ما يسال عنه العبد بعد موته، شهاده أن لااله الا الله، وأن محمدا رسول الله، و أنك ولي المومنين بما جعله الله و تعالي و جعلته لك! فمن أقر بذلك و كان يعتقده، صار الي النعيم الذي لازوال له؛ رسول خدا(ص) گفته اند: اي علي! اولين چيزي كه از بنده پس از مرگش سؤال مي شود، شهادت است بر اينكه معبودي غير از خدا نيست و اينكه محمد رسول خداست و اينكه تو بر مبناي قراري كه خداي تعالي براي تو داده و قراري كه من براي تو داده ام، ولي مؤمنان هستي! پس كسي كه بدين مطلب اقرار كند و بدان معتقد باشد حركتش بسوي نعيمي است كه براي آن زوال نيست».

با توجه به آيات و روايات بسيار مي توان گفت كه ولايت، باطن رسالت و نبوت است. بنابراين، شريعت با باطن آن است كه تماميت مي يابد،؛ چون ولايت، روح و جان شريعت است و اگر عبادتي بي ولايت باشد همانند جسم و كالبدي بي روح و جان است.

حقوق ولايت بر پايه حقانيت رسالت

از آن جايي كه ولايت باطن رسالت است، با اثبات رسالت، حقوق ولايت نيز معلوم مي شود كه در اينجا نگاهي گذرا به حقانيت رسالت مي افكنيم تا حقوق ولايت نيز تبيين گردد.

حقانيت رسالت از طريق معجزه جاودانه قرآن امكان پذير است. (بقره، آيه 23 و نيز يس، آيات 2 و 3 و آيات ديگر) خداوند در آيه 57 سوره انعام و 17 سوره هود، قرآن را دليلي روشن و گواهي آشكار بر حقانيت پيامبر(ص) در رسالت معرفي مي كند و در آيه 23 و 24 سوره بقره و 99 آن، و آيه 82 سوره نساء و آياتي ديگر، قرآن را معجزه اي كافي براي اثبات حقانيت پيامبر(ص) مي داند.

از سوي ديگر، هر كسي مي تواند با انديشه و خردورزي به اين حقانيت دست يابد و راه براي اثبات آن براي همگان باز است. (انبياء، آيات 3 تا 10) اين حقانيت براي همه گروه ها و اقشار انساني به اشكالي فراهم است هر چند كه برخي چون مشركان (انعام، آيه 19 و فرقان، آيه 8)، منافقان (توبه، آيه 64)، يهوديان (مجادله، آيه 8 و بقره، آيه 76 و 159) و عالمان اهل كتاب از يهود و مسيحي (بقره، آيه 146 و آل عمران، آيه 19) آن را انكار مي كنند و مي خواهند نقاب بر چهره فروزان خورشيد افكنند.

خداوند در آيه 33 سوره انعام مي فرمايد كه كافران با آن كه نسبت به حقانيت پيامبر(ص) در رسالت آگاه بودند، ولي به انكار آن مي پرداختند، چون انسان هاي ستمگري بودند. يا يهوديان با آن كه نشانه هاي حقانيت پيامبر(ص) را در تورات يافته بودند ولي به انكار برخاستند. (بقره، آيات 75 و 76 و 79 و 101 و 159 و آل عمران، آيات 86 و 199 و آيات ديگر)

همچنين امي بودن و به مكتب نرفتن و خط ننوشتن آن حضرت و مساله آموزي صدها مدرس (عنكبوت، آيه 48)، اخبار غيبي آن حضرت (آل عمران، آيه 44) و گسترش اسلام (شوري، آيه 24) دعوت به مباهله (آل عمران، آيه 61) و به مبارزه طلبيدن همه مخالفان و معاندان (همان و نيز بقره، آيات 23 و 24) از ديگر دلايل و شواهد بر حقانيت رسالت آن حضرت(ص) است.

ولايت مطلق رسول الله، امتداد ولايت خدا

پس از اثبات حقانيت آن حضرت(ص) به رسالت، اين معنا نيز اثبات مي شود كه ولايت او چون امتداد ولايت الهي است، ولايتي مطلق و كلي است. از اين رو خداوند به صراحت در آيه 6 سوره احزاب از تقدم و برتري حقوقي پيامبر(ص) بر حقوق مسلمانان تاكيد مي كند.

به اين معنا كه پذيرش عقلاني و عقلايي حقانيت رسالت به معناي پذيرش ولايت مطلق آن حضرت(ص) به شكل تعبدي است. بنابراين كسي نمي تواند خود را در چيزي از جان و مال و عرض، مقدم بر ولي الله بداند و بخواهد از حكم و قضاوت او سرپيچي كند؛ به ويژه آنكه مي داند كه ولي الله دلسوزتر و مهربان تر و آگاه تر و عالم تر به خود فرد است و آنچه براي او مي پسندد عين خير براي اوست. پس اگر حكم كند كه زخمي بر تن او وارد شود يا مال و كشتي او سوراخ شود يا كودكش تباه گردد و يا ديواري بر افراشته گردد يا زني طلاق داده شود و غده اي از تن بيرون كشيده شود، همه آنها به خير اوست. (كهف، آيات 65 تا 83 و نيز آيه 6 سوره احزاب و مانند آن) بنابراين وقتي از ترجيح و اولويت پيامبر(ص) بر مؤمنان سخن به ميان مي آيد به معناي اين است كه پيامبر(ص) به عنوان رسول و نبي در تمامي امور مقدم بر مؤمنان است. اگر مسئله حفظ جان باشد و امر داير باشد بين حفظ جان پيامبر(ص) و جان مؤمنان، مي بايست جان پيامبر(ص) حفظ شود و مقدم گردد؛ و همچنين امر داير بين تكريم و احترام مؤمن و يا پيامبر(ص) باشد، تكريم پيامبر(ص) مقدم و مرجع است. اگر نفس مؤمن چيزي بخواهد و خواهشي داشته باشد و پيامبر(ص) دستور ديگري داشته باشد، امر و خواسته پيامبر(ص) بر خواسته مؤمن مقدم است. بنابراين در همه امور دين و دنياي پيامبر(ص) بر مؤمنان مقدم است. (كشاف، زمخشري، ج3، ص 523 و نيز الميزان، ج 16، ص 276)

البته اين حق براساس نسبت پيامبر(ص) با خداوند ايجاد شده است و در حقيقت اين حق ولايت مطلق از آن خداوند است كه از مجراي پيامبر(ص) اعمال مي شود. به اين معنا كه اگر اين نسبت ميان پيامبر(ص) و خداوند ازطريق رسالت و نبوت مثلا نبود، پيامبر(ص) نيز مانند ديگر مردم بود، ولي اين جايگاه حقوقي پيامبر(ص) است كه براي او اين اولويت را آورده است. از اين رو در آيه 6 سوره احزاب اين حق به استناد نبوت به ايشان داده شده است. به سخن ديگر، ولايت حقوقي پيامبر همان امتداد ولايت حقيقي خداوند است و در حقيقت خداوند است كه اعمال ولايت ازطريق نبوت و رسالت مي كند. اين ولايت و اولويت از آن خداست بالذات و بالاصاله و در پيامبر(ص) به سببيت و اسباب بودن است.

خداوند در آيه 59 سوره نساء و آيات ديگر، اطاعت را نيز به شكل حقوقي طرح مي كند. به اين معنا كه اطاعت خويش را به عنوان الوهيت اثبات مي كند و اطاعت از پيامبر(ص) را به سبب رسالت تثبيت مي كند. يعني اين جايگاه حقوقي موجب مي شود تا ايشان اين شأن را بيابند كه اطاعت او عين اطاعت خداوند باشد. بنابراين، مقام معنوي و رسالت و نبوت اوست كه ايشان را در جايگاه ولايت گذاشته و اطاعت بي چون و چراي او را سبب شده است؛ چرا كه اين جايگاه در حقيقت انتساب به خداوند است و اين خداوند است كه ولايت را اعمال مي كند.

حقوق پيامبر بر امت

پيامبر(ص) به سبب همين جايگاه حقوقي داراي حقوقي خاص مردم است و آنان وظيفه دارند كه اين حقوق را مراعات كنند. (آل عمران، آيه 159) خداوند مي فرمايداز ايشان عفو نما، خود به صراحت دلالت مي كند كه براي آن حضرت(ص) حقي است كه به سبب رسالت بر گردن مردم آمده است و چون حضرت صاحب حق بر ايشان است مي تواند از حق خويش درگذرد و عفو نمايد. به سخن ديگر، اثبات عفو به معناي اثبات حق است. (مجمع البيان، ج1و2، ص869)

البته اين گذشت نسبت به حقوق عمومي مردم نيست، بلكه نسبت به حقوق شخصي خود آن حضرت است كه به عنوان رسالت براي او بر مردم ثابت شده است. پس پيامبر(ص) موظف مي شود تا از حقوق شخصي خود براي جلب مردم بگذرد و به ايشان رحم نمايد. (روح المعالي، ج3، جزء4، ص 166)

حقوقي كه به عنوان حق مقام و جايگاه حقوقي براي پيامبر(ص) ثابت است اموري چون احترام و ادب در مجالس است (بقره آيه 104 و نساء آيه 46 و حجرات آيه 2و3) اين ادب مي بايست به گونه اي باشد كه شخصيت حقيقي و حقوقي پيامبر(ص) به بهترين شكل حفظ شود. بنابراين در هنگام نام بردن و صدازدن مي بايست او را به القاب بلندي چون رسالت بخوانند و بي لقب و كنيه او را صدا نكنند. (نور، آيه 63 و حجرات آيات 2تا 5) هرگونه بي ادبي نسبت به مقام رسالت، به معناي بي خردي فرد است و اگر كسي نمي خواهد متهم به بي خردي شود، از اين گونه رفتار و معاشرت زشت پرهيز كند. (حجرات، آيه4)

اذن گرفتن از ديگر حقوق پيامبر(ص) است. هركسي در هر امري از امور شخصي و يا اجتماعي مي بايست از پيامبر(ص) اجازه پيشين بگيرد. براي پيامبر(ص) اين حق ثابت است تا افرادي را براي ترك صحنه هاي اجتماعي چون مشاركت سياسي و اجتماعي و نظامي اجازه دهد. هركسي هم مي خواهد اين صحنه ها را ترك كند مي بايست پيش از اين كار از مقام ولايت اذن بگيرد. (توبه، آيات 43 تا 45 و 83 و 86 و 90 و93 نور، آيه 62 و احزاب، آيه 13)

از ديگر حقوق پيامبر (ص) دراختيار داشتن «انفال» و «في» است. (انفال، آيه 1) تا هر گونه كه خواست آن را مصرف نمايد و اجازه ندهد تا ثروت و سرمايه ملي در دستان گروهي از سرمايه داران دست به دست شود و از گردش سالم اقتصادي بيرون رود.

حق تصميم گيري در بيت المال و چگونگي تقسيم و صرف آن از ديگر حقوق آن حضرت(ص) است كه درآيات 58 و 59 سوره توبه تثبيت شده است.

حكميت و داوري درميان مردم از ديگر حقوق آن حضرت (ص) است. آن حضرت (ص) همچنين مي تواند درباره پيروان شرايع ديگر اگر آنان خواستند به عدالت قضاوت و داوري كند. (مائده، آيات 41 تا 43)

حكومت نيز از ديگر حقوق پيامبر(ص) است كه در آيات بسيار از جمله آيات پيشين و 59 و 90 سوره نساء و 25سوره حديد 41 و 44سوره مائده و 61 سوره انفال و 43 تا45 و نيز 83 و86 و 90 و 93 سوره توبه و مانند آن بيان شده است.

از ديگر حقوق ايشان در اختيار داشتن خمس (انفال، آيه 41) و في (حشر، آيات 6 و 7) است كه مي تواند براساس منزلت و مقام حقوقي خود درآن تصرف كند و هرگونه كه خواست مصرف نمايد.

از ديگر حقوق رسول خدا، دوستي و مودت با اهل بيت (ع)و اطاعت و پيروي از آنان است؛ چرا كه ايشان از سوي خداوند داراي عصمت هستند(احزاب، آيه 33) و از همان حقوق و درجات ولايت يعني باطن رسالت برخوردارند. (شوري، آيه 23، و مائده آيه 3 و 54 و 67 و آيات ديگر) همين ولايت و اطاعت از آن امامان معصوم (ع) نيز مي باشد و آنان نيز همين ولايت و حقوق را بر اساس آيات و روايات دارا هستند. همچنين براساس رواياتي، ولي فقيه جامع الشرايط امامت و رهبري نيز از اين حقوق و ولايت درامتداد ولايت كلي الهي برخوردار است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا