اجتماعیاخلاقی - تربیتیفرهنگیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

حسادت و غبطه در آیات و روایات

samamosحسد و حسادت یکی از رذایل اخلاقی بشر است؛‌ در برابر غبطه فضلیتی است که موجب امید و حرکت در انسان می شود و اهداف انسانی را از سطح پایین تر به سطح بالاتر ارتقا می بخشد. هر دو این خصوصیت اخلاقی در انسان ناظر به وجود نعمتی در دیگری است،‌ با این تفاوتی که حسود خواهان زوال نعمت و اهل غبطه خواهان داشتن آن نعمت است بی آن که زیانی به دارنده آن برساند.

نویسنده با مراجعه به آموزه های وحیانی اسلام بر آن شد تا نقش متضاد و متقابل حسادت و غبطه را در سقوط و صعود انسان بررسی نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

معناشناسی و مفهوم شناسی حسادت و غبطه

حسد به معناى آرزو كردن زوال نعمت از كسى است كه استحقاق آن را دارد(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص‌234، «حسد»)و نيز به معناى آرزوى ادامه يافتن فقدان نعمت، نقص، فقر و مانند آن، براى ديگران است.( روح‌المعانى، ج‌16، جزء‌30، ص‌507)

بر اساس، حسود چشم دیدن برتری دیگری را ندارد و همواره خواهان آن است که محسود علیه نعمتی را نداشته باشد یا اگر دارد از دست بدهد. بدترین حالت حسادت آن است که این رذیلت در روح و روان شخص رسوخ نماید و تنها به آرزو محدود نشود؛ چرا که هر گاه از دایره نیت و آرزو بیرون آید تبدیل به فعل و عمل می شود و اقداماتی را نیز برای تحقق خواسته خویش انجام می دهد. بر اساس آیه 5 سوره فلق، حسود نه تنها آرزوی زوال می کند،‌ بلکه با فعل خود بر آن است تا این زوال تحقق یابد. از این روست که حسادت فعلی و عملی بسیار خطرناک تر ارزیابی شده است. از این روست که خداوند با آوردن فعل ماضی حسد و پناه جستن از آن به خداوند ، می خواهد نشان دهد که چگونه حسادت عملی می تواند شدیدتر و زیانبارتر باشد.(فلق، آیات 1 و 5؛ تفسير التحريروالتنوير، ج‌30، جزء‌30، ص‌630)

بر اساس گزارش قرآن، برادران یوسف(ع) در این مرحله از حسادت قرار داشتند و برای رسیدن به مقصود خویش، دست به اقداماتی زدند. از این روست که قصد کشتن و حذف فیزیکی یوسف را در سر می پروراندند که در نهایت به انداختن او به چاه و برده شدن توسط بازرگانان رضایت دادند.(یوسف، آیه 9)

هم چنین همین حسادت عملی و فعلی بود که قتل هابیل را به دنبال داشت؛ زیرا حسادت قابیل چنان شراره گرفت که به قتل برادر اقدام کرد و برای رسیدن به هدف خویش یعنی زوال نعمت در دیگری، جان صاحب نعمت را گرفت؛ چرا که وقتی قابیل دید که برادرش در پیشگاه خداوند محبوب شده و قربانی او پذیرفته شده است، خواهان آن شد که این نعمت محبوبیت را با حذف فیزیکی برادر از میان بردارد.( مائده‌، آیات ‌27‌و‌30) امام صادق(ع) در این باره می فرماید: خداوند قربانى هابيل را قبول كرد. قابيل بر او حسد ورزيد، پس او را كشت. (تفسير عيّاشى، ج‌1، ص‌312، ح‌83‌‌؛ تفسير نورالثقلين، ج‌1، ص‌610‌، ح‌125)

بنابراین، حسادت تنها به معنای آرزو کردن زوال نعمت از کسی نیست که استحقاق آن را دارد، بلکه گاهی به شکل حسادت فعلی و عملی بروز می کند. پس می توان گفت که حسادت آرزو یا اقدام برای زوال نعمتی از کسی است که استحقاق آن را دارد. (نساء‌، آیه ‌54؛ فلق، آیه 5 و ایات دیگر) اما این که آرزو داشته باشد که نقص ، فقری و یا فقدان نعمتی در شخص ادامه یابد، چنین حالتی را نمی توان حسادت نماید، مگر این که از باب توسعه و مجاز در مفهوم مصطلح قرآنی باشد.

از سخن پیامبر(ص) این معنا به دست می آید که میان حسادت و نعمت تلازم است؛‌ یعنی هر جای که نعمت است پا حسادت به میان می آید. آن حضرت(ص) می فرماید: ، انَّ كُلَّ ذى نِعمَةٍ مَحسودٌ؛ هر صاحب نعمتى مورد حسد واقع مى شود. (شرح نهج البلاغه، ج1، ص316) پس در جایی که نعمتی نیست، و شخص دچار فقر و نقص است، و دیگری آرزوی بقای فقر و نقص و بی نعمتی را دارد این آرزو را نمی توان به عنوان حسادت مصطلح دانست.

این ابزار شیطان چنان عظیم و بزرگ است که خداوند آن را در حد شرک به خود، گناهی عظیم می شمارد. امام صادق عليه السلام می فرماید:يَقولُ إِبليسُ لِجُنودِهِ: أَلقوا بَينَهُمُ الحَسَدَ وَالبَغىَ، فَإِنَّهُما يَعدِلانِ عِندَ اللّه الشِّركَ؛ شيطان به سپاهيانش مى گويد: ميان مردم حسد و تجاوزگرى بياندازيد چون اين دو، نزد خدا برابر با شرك است.(كافى، ج2، ص327، ح2)

ریشه بسیاری از گناهان و مشکلات جامعه به حسادت باز می گردد. از جمله می توان به اختلافات دینی و مذهبی اشاره کرد که ریشه در حسادت دارد.(بقره، آیه 213؛ آل عمران، آیه 19) در این آیات بیان شده که بغی عامل اختلافات دینی و فروپاشی انسجام و وحدت در میان مردمان بوده است؛ چرا که معناى اصلى بغى، حسد است (مجمع‌البحرين، ج‌1، ص‌55، «بغى») و در آيات ياد شده بغی به حسد و ظلم تفسير شده است (الكشّاف، ج‌1، ص‌256‌؛ مجمع‌البيان، ج‌1‌-‌2، ص‌544)؛ چرا که اختلاف در دين از ناحيه كسانى ناشى شده كه حاملان كتاب و علماى دين بودند و حسادت آنان این مشکلات را برای جوامع بشری پدید آورده است. (الميزان، ج‌2، ص‌128‌-‌129)

توطئه ها علیه دیگران و مسلمانان (آل عمران، آیات 72 و 73)، دروغ(صف، آیات 2 و 3)، شرآفرینی(فلق، ایه 5) و قتل(مائده، آیات 27 و 30؛ یوسف، آیات 5 تا 9) ریشه در حسادت دارد.

هم چنین خاستگاه و ریشه کفر ومبارزه با دین را حسادت دانسته اند.(آل عمران، ایه 19؛ بقره، آیه 109). امام صادق عليه السلام در این باره می فرماید:اِیّـاکُـم اَن یَحسُـدَ بَعضُکـُم بَعضـاً فَـاِنَّ الکُفـرَ اَصلُه الحَسَـد؛از حسـد ورزى به یکـدیگـر بپـرهیزیـد، زیـرا ریشه کفـر، حسـد است.(تحف العقول ، ص 315) امام صادق عليه السلام در سخنی دیگر می افزاید: اصولُ الکُفرِ ثَلاثَهٌ الحِرصُ وَ الاِستِکبارُ وَ الحَسَدُ؛ ریشه های کفر سه چیز است:حرص و بزرگ منشی نمودن و حسد ورزیدن.(جهاد النفس، ح 550)

پس باید حسادت را آفت دین و دینداری مردم دانست. از این روست که امام صادق عليه السلام به مردمان نسبت به حسادت هشدار می دهد و می فرماید:آفَةُ الدِّینِ الحَسَدُ وَ العُجبُ وَ الفَخرُ؛آفت دینداری حسد و خودبینی و فخر فروشی است. (جهاد النفس، ح 545)

از سوی دیگر بسیاری از شرور و بدی های دیگر ریشه در حسادت دارد. از این روست که امام على عليه السلام حسد را انگیزه ای برای گناهان انسان می داند و می فرماید:اَلحِرصُ وَالكِبرُ وَالحَسَدُ دَواعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِى الذُّنوبِ؛حرص و تكبّر و حسادت، انگيزه هاى فرورفتن در گناهانند.(نهج البلاغه، حكمت 371)

حسد ریشه بسیاری از اعمال زشت و پست دیگر نیز می شود. از جمله این که گاه ریشه چاپلوسی، حسادت است. پس نمی بایست به متملق توجه داشت؛ زیرا تملق و چاپلوسی به سبب حسادت نیز می توان صورت گیرد تا شخص را در حالتی قرار دهد که سقوط کند و آن نعمت ها از دست او برود و زوال یابد. امام على عليه السلام به صاحبان نعمت هشدار می دهد که از متملق و چاپلوس پرهیز کند؛ چراکه ممکن است که از روی حسادت به این کار اقدام کرده باشد:اَلثَّناءُ بِاَكثَرَ مِنَ الاستِحقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقصيرُ عَنِ الاستِحقاقِ عِىٌّ اَو حَسَدٌ؛ تعريف بيش از استحقاق، چاپلوسى و كمتر از استحقاق، از ناتوانى در سخن و يا حسد است.(نهج البلاغه، حكمت 347)

به سبب تاثیرات بسیار زشت و خطرناک حسادت بر مردمان و جامعه است که پیامبر(ص) حسودان را از خود دور می داند و می فرماید:اَلا اُخبِرُكُم بِاَبعَدِكُم مِنّى شَبَها؟ قَالُوا: بَلى يا رَسولَ اللّه‏ِ. قالَ: اَلفاحِشُ المُتَفَحِّشُ البَذى‏ءُ، اَلبَخِيلُ، اَلمُختَالُ، اَلحَقودُ، اَلحَسُودُ، اَلقاسِى القَلبِ، اَلبَعِيدُ مِن كُلِّ خَيرٍ يُرجى، غَيرُ المَمونِ مِن كُلِّ شَرٍّ يُتَّقى؛آيا شما را از كم شباهت‏ترينتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض كردند: چرا، اى رسول خدا! فرمودند: زشتگوىِ بى آبروىِ بى شرم، بخيل، متكبر، كينه توز، حسود، سنگدل، كسى كه هيچ اميدى به خيرش و امانى از شرش نيست. (كافى، ج 2، ص 291، ح 9)

اما غبطه و در فارسی رشک، در لغت به معناى حال خوش و نيكو(لسان العرب،ابن منظور، ج 10، ص 12، «غبط») و در اصطلاح فرهنگ قرآن و علم اخلاق اسلامی، به معنای آرزو كردن آنچه مايه صلاح ديگرى است براى خود، بدون اينكه اراده زوال از او داشته باشد.( جامع السّعادات، نراقی ، ج 2، ص 197 و 199)

کسی که دارای فضلیت غبطه است،‌ همواره به برترین ها نگاه می کند و به وضعیت کنونی خود راضی و خشنود نیست. در چنین شخصی فطرت کمالی جو و نقص گریزی وجود دارد و در پی الگوهای برتر است تا با شناسایی آن ها، نعمت هایی که آنان در اختیار دارند، شناسایی کرده و برای کسب و به دست آوردن آن تلاش و کوشش نماید. بنابراین، غبطه امری امید بخش و حرکت آفرین به سوی کمال است و شخص به این باور رسیده است که او نیز می تواند با سعی و تلاش به آن نعمتی برسد که مطلوب اوست.

امام صادق عليه السلام درباره تفاوت غبطه و حسادت نیز می فرماید: إِنَّ المُؤمِنَ يَغبِطُ وَ لايَحسُدُ وَ المُنافِقُ يَحسُدُ وَ لايَغبِطُ؛مؤمن غبطه مى خورد و حسادت نمى ورزد، منافق حسادت مى ورزد و غبطه نمى خورد.(غبطه آن است كه آرزو كنى آنچه ديگرى دارد، داشته باشى بدون اينكه آرزوى نابودى نعمت ديگرى را داشته باشى و حسد آن است كه بخواهى نعمتى را كه ديگرى دارد، نداشته باشد).(كافى، ج2، ص307، ح7)

اگر انسان بتواند از حسادت پرهیز کند، بازتاب این عمل آن خواهد بود که به جای این محسود علیه واقع شود، درباره تو غبطه بخورند و به شکلی تو را الگوی خود قرار دهند. پيامبر صلى الله عليه و آله در این باره می فرماید:رَأى موسى عليه السلام رَجُلاً عِندَ العَرشِ فَغَبَطَهُ بِمَكانِهِ فَسَأَلَ عَنهُ فَقالَ: كانَ لايَحسُدُ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّه مِن فَضلِهِ؛حضرت موسى عليه السلام مردى را نزد عرش ديد و به جايگاه او غبطه خورد و در مورد او سؤال كرد. به او گفته شد كه او به آنچه خداوند از فضل خود به مردم داده است حسد نمى برد.(روضة الواعظين، ص 424)

اگر انسان از حسادت پرهیز و دوری کند، همان گونه که محل غبطه می شود هم چنین محل محبت مردم شده و محبوب خلق می گردد. امام صادق عليه السلام درباره این تاثیر دوری از حسادت می فرماید:اِنَّ صاحِبَ الدّينِ فَكَّرَ فَـعَـلَـتهُ السَّكينَةُ وَ استَـكانَ فَـتَواضَعَ وَ قَنِعَ فَاستَغنى وَ رَضىَ بِما اُعطىَ وَ انفَرَدَ فَكُفىَ الخوانَ وَ رَفَضَ الشَّهَواتِ فَصارَ حُرّا وَ خَلَعَ الدُّنيا فَتَحامَى الشُّرورَ وَ اطَّرَحَ الحَسَدَ فَظَهَرتِ المَحَبَّةُ وَ لَم يُخِفِ النّاسَ فَـلَـم يَخَفهُم وَ لَم يُذنِب اِلَيهِم فَسَلِمَ مِنهُم وَ سَخَت نَفسُهُ عَن كُلِّ شَى‏ءٍ ففازَ وَ استَكمَلَ الفَضلَ وَ اَبصَرَ العافيَةَ فَاَمِنَ النَّدامَةَ؛آدم دين‏دار چون مى‏انديشد، آرامش بر جان او حاكم است. چون خضوع مى‏كند متواضع است. چون قناعت مى‏كند، بى‏نياز است. به آنچه داده شده خشنود است. چون تنهايى را برگزيده از دوستان بى‏نياز است. چون هوا و هوس را رها كرده آزاد است. چون دنيا را فرو گذارده از بدى‏ها و گزندهاى آن در امان است. چون حسادت را دور افكنده محبتش آشكار است.مردم را نمى‏ترساند پس از آنان نمى‏هراسد و به آنان تجاوز نمى‏كند پس از گزندشان در امان است. به هيچ چيز دل نمى‏بندد پس به رستگارى و كمال فضيلت دست مى‏يابد و عافيت را به ديده بصيرت مى‏نگرد پس كارش به پشيمانى نمى‏كِشد.(امالى مفيد، ص 52، ح 14)

البته باید توجه داشت که اگر حسادت همواره یک رذیلت است، اما بر اساس آموزه های اسلامی، برخی از مصادیق غبطه مطلوب و پسندیده نیست؛‌بلکه تنها مصادیقی مطلوب و پسندیده است که موجب کمال واقعی انسان باشد؛ چرا که برخی از اموری که انسان کمالی می یابد یا می داند و بدان سمت حرکت می کند و امیدوار به رسیدن به آن است، در حقیقت کمالی نیست یا در آن حد و اندازه نیست که انسان تمامی سعی و تلاش خویش را مبذول آن کند. از این روست که غبطه خوردن نسبت به مال و منال دیگران (حجر، آیه 88؛ طه، آیه 131؛ قصص، آیات 79 و 80) و شوكت ظاهرى و بهره هاى دنيايى دیگران امری مطلوب و پسندیده شمرده نشده بلکه خداوند این افراد را سرزنش کرده و از این غبطه نسبت به مال دنیا و شوکت و مقام های زود گذر و اعتباری نهی و منع می کند.است.(همان آیات ؛ آل عمران، آیه 196؛ مجمع البيان، ج 1 – 2، ص 915)

اصولا خردمندان این گونه رشک ورزی را نامناسب ارزیابی کرده و آن را فضلیت به شمار نمی آورند. از این روست که خردمندان و فرزانگان یهود توده های مردم سرزنش و عتاب می کرند که چرا نسبت به ثروت قارونی رشک می ورزیدند و غبطه می خوردند.( قصص، آیات 79 و 80)

بنابراین تنها مجوزی که برای غبطه وارد شده نسبت به کمالات و نعمت های واقعی است که از نظر اسلام و قرآن و خردمندان مطلوب است؛ چنان که غبطه حضرت زکریا(ع) نسبت به به نعمتهاى داده شده به مريم(عليها السلام)، عامل فرزندخواهى آن حضرت از خدا می شود.( آل عمران ، آیات 37 و 38) یعنی حضرت زكريّا(عليه السلام) پس از مشاهده مقام و منزلت مريم(عليها السلام) داشتن همچون فرزندى را از خداوند طلب كرد (الميزان، ج 3، ص 175)و این نعمت وجود حضرت مریم(س) موجب شد تا انگیزه کمالی در او ایجاد شود و دست به دعا بردارد و امید به فرزنددار شدن در او زنده گردد.

شایسته غبطه خوردن

چنان که گفته شد غبطه می تواند خوب و بد باشد و این بستگی به متعلق غبطه دارد. یعنی اگر ما نعمتی را در دیگری می یابیم و خواهان آن هستیم و برای به دست آوردن آن تلاش و کوشش می کنیم ، از چیزهایی باشد که ارزش غبطه خوردن را داشته باشد و شایسته آن باشد که محل و مورد غبطه ما واقع شود. پس نباید به مال و منال و قدرت و ثروت دیگران غبطه بخوریم.

معصومان (ع) برای این که ما در این جا اشتباه نکنیم مواردی که ارزش و شایسته غبطه خوردن باشد را بیان کرده اند. از جمله این مواردی استکه در این جا به آن اشاره می شود.

از نظر معصومان(ع) کسی شایسته است تا مورد غبطه واقع شود که در مسیر کمالی و رشدی قرار گیرد. امام صادق عليه السلام به مردمان می آموزد که نسبت به هر چیزی غبطه نخورند بلکه در مورد کسی غبطه بخورند که ارزش داشته باشد. آن حضرت(ع) این فرد مطلوب را کسی می داند که امروزش از دیروز بهتر شده است:مَن كانَ آخِرُ يَومَيهِ خَيرُهُما فَهُوَ مَغبوطٌ؛ كسى كه امروزش بهتر از ديروزش باشد، شايسته است كه مورد غبطه قرار گيرد.(معانى الأخبار، ص 342)

امیرمومنان على عليه السلام بهترین کسی که مورد غبطه قرار گیرد کسی می داند که به دستور خداوند در کار خیر سبقت می جوید.(بقره، آیه 148؛ مائده، آیه 48) آن حضرت می فرماید: أَغبَطُ النّاسِ المُسارِعُ إِلَى الخَيراتِ؛شايسته ترين مردم كه مورد غبطه قرار گيرد كسى است كه براى انجام كار خير سبقت مى گيرد.(غررالحكم، ج2، ص423، ح3122)

آن حضرت (ع) اهل همت را شایسته غبطه خوردن دانسته و توصیه و سفارش می کند که این افراد محل توجه مومن قرار گیرد.امام على عليه السلام در این باره فرموده است:مَا المَغبوطُ إِلاّ مَن كانَت هِمَّتُهُ نَفسَهُ لايُغِبُّها عَنِ مُحاسَبَتِها وَمُطالَبَتِها وَمُجاهَدَتِها؛شايسته نيست كسى مورد غبطه قرار گيرد، مگر كسى كه همتش خودش باشد در اين كه از خودش حساب كشى كند و خودش را مؤاخذه نمايد و در اصلاح خود بكوشد.(غررالحكم، ج6، ص105، ح9685)

به نظر آن حضرت کسی که تمام عمر خود را در راه خدا قرار می دهد شایسته غبطه خوردن است:إِنَّ المَغبونَ مَن غُبِنَ عُمرَهُ وَإِنَّ المَغبوطَ مَن أَنفَذَ عُمرَهُ فى طاعَةِ رَبِّهِ؛بدرستى كه زيانكار كسى است كه عمرش را بيهوده تلف كند، و كسى كه عمر خود را در اطاعت خدا بگذراند شايسته است مورد غبطه قرار گيرد.(غررالحكم، ج2، ص525، ح3502)

پس کاری نکنیم که در هنگام مرگ غبطه چیزی را بخوریم که می بایست در دنیا دنبال آن می بودیم و هنگام مرگ دیگر فرصت تحقق آن را نخواهیم داشت. امام صادق عليه السلام توصیه می کند که به این مسایل توجه داشته باشیم تا در هنگام مرگ غبطه نخوریم:إِنَّهُ قالَ لِبَعضِ شيعَتِهِ ـ عَلَيكُم بِالوَرَعِ وَالاِجتِهادِ، وَصِدقِ الحَديثِ وَأَداءِ المانَةِ وَالتَّمَسُّكِ بِما أَنتُم عَلَيهِ، فَإِنَّما يَغتَبِطُ أَحَدُكُم إِذا انتَهَت نَفسُهُ إِلى هاهُنا، وَأَومى بِيَدِهِ إِلى حَلقِهِ؛امام صادق عليه السلام به بعضى از شيعيان خود فرمودند: بر شما لازم است پرهيزكارى و تلاش و راستگويى و امانت دارى و چنگ زدن به مذهب خود، زيرا هر يك از شما به هنگام جان دادن، غبطه او را خواهند خورد.(دعائم الاسلام، ج1، ص66)

از نظر امام صادق عليه السلام نیز زایر امام حسین(ع) محل غبطه است:فى فَضلِ زِيارَةِ الحُسَينِ بنِ عَلىٍّ عليه السلام وَلَقَد حَدَّثَنى أَبى عليه السلام أَنَّهُ لَم يَخلُ مَكانُهُ مُنذُ قُتِلَ مِن مُصَلٍّ يُصَلّى عَلَيهِ مِنَ المَلائِكَةِ أَو مِنَ الجِنِّ أَومِنَ النسِ أَو مِنَ الوَحشِ وَما مِن شَىْ ءٍ إِلاّ وَهُوَ يَغبِطُ زائِرَهُ وَيَتَمَسَّحُ بِهِ وَيَرجو فِى النَّظَرِ إِلَيهِ الخَيرَ لِنَظَرِهِ إِلى قَبرِهِ؛پدرم در فضيلت زيارت حسين بن على عليه السلام فرمودند: جايگاه آن حضرت از آن زمان كه كشته شده، از فرشته يا جن يا حيوان وحشى كه بر آن حضرت درود مى فرستد خالى نيست و هر چيزى غبطه زائر آن حضرت را مى خورد و خود را به او مى مالد و در نگاه كردن به زائر امام حسين عليه السلام اميد خير دارد زيرا او به قبر امام حسين عليه السلام نگاه كرده است.(مستدرك الوسايل، ج10، ص252، ج1952)

از نظر رسول اكرم صلى الله عليه و آله می بایست محل و مورد غبطه ما پیامبران و جایگاه عظیم آنان باشد:يَروى عَن رَبِّهِ تَبارَكَ وَتَعالى ـ حُقَّت مَحَبَّتى عَلَى المُتَزاوِرَينِ فىَّ وَحُقَّت مَحَبَّتى عَلَى المُتَباذِلينَ فىَّ وَهُم عَلى مَنابِرَ مِن نورٍ يَغبِطُهُمُ النَّبيّونَ وَالصِّدّيقونَ بِمَكانِهِم؛خداوند متعال مى فرمايد: بر خود واجب كرده ام دوست داشتن كسانى را كه به خاطر من به ديدار يكديگر مى روند و كسانى كه در راه من به يكديگر بخشش مى نمايند، چنين كسانى (روز قيامت) بر منابرى از نورند به گونه اى كه پيامبران و صديقين به جايگاه آنان غبطه مى خورند.(صحيح ابن حبّان، ج2، ص338)

باید کاری کنیم که محل غبطه پیامبران باشیم. پس باید همان کاری را انجام دهیم که رسول اكرم صلى الله عليه و آله به آن توجه می دهد:أَلا اُحَدِّثُكُم عَن أَقوامٍ لَيسوا بِأَنبِياءَ وَلاشُهَداءَ يَغبِطُهُم يَومَ القيامَةِ النبياءُ وَالشُّهَداءُ بِمَنازِلِهِم مِنَ اللّه عَلى مَنابِرَ مِن نورٍ. قيلَ: مَن هُم يا رَسولَ اللّه ؟ قالَ: هُمُ الَّذينَ يُحَبِّبونَ عِبادَ اللّه إلىَ اللّه وَ يُحَبِّبونَ اللّه إِلى عِبادِهِ، قُلنا: هذا حَبَّبُوا اللّه إِلى عِبادِهِ، فَكَيفَ يُحَبِّبونَ عِبادَ اللّه إِلَى اللّه ؟ قالَ: يَأمُرونَهُم بِما يُحِبُّ اللّه وَيَنهَونَهُم عَمّا يَكرَهُ اللّه ، فَإِذا أَطاعوهُم أَحَبَّهُمُ اللّه ؛آيا آگاه كنم شما را از گروهى كه نه از انبيا هستند و نه از شهدا، ولى انبيا و شهدا در روز قيامت به مقام و منزلت آنان غبطه مى خورند، و آنها بر منبرهايى از نور نشسته اند؟ سؤال شد اى رسول خدا! آنان كيانند؟ فرمودند: آنان كسانى هستند كه بندگان خدا را نزد خدا و خدا را نزد بندگانش محبوب مى گردانند عرض كرديم: ايجاد محبت خدا در دلها معلوم است، ولى چگونه بندگان را نزد خدا محبوب مى گردانند؟ فرمودند: آنان را فرمان مى دهند به آنچه خدا دوست مى دارد و باز مى دارند از آنچه خدا دوست نمى دارد، پس اگر آنان را اطاعت كنند، خداوند دوستشان مى دارد.(مشكاةالأنوار، ص 136)

از نظر امام باقر علیه السلام کسانی محل و مورد غبطه هستند که مسیر تقوا را در پیش گرفتند:اِتَّقُوا اللّه وَ استَعينوا عَلى ما اَنتُم عَلَيهِ بِالوَرَعِ وَ الجتِهادِ فى طاعَةِ اللّه فَاِنَّ اَشَدَّ ما يَكونُ اَحَدُكُم اغتباطا ما هُوَ عَلَيهِ لَو قَد صارَ فى حَدِّ الخِرَةِ وَ انقَطَعَتِ الدُّنيا عَنهُ فَاِذا كانَ فى ذلِكَ الحَدِّ عَرَفَ اَنَّهُ قَدِ استَقبَلَ النَّعيمَ وَ الكَرامَةَ مِنَ اللّه وَ البُشرى بِالجَنَّةِ وَ اَمِنَ مِمَّن كانَ يَخافُ وَ اَيقَنَ اَنَّ الَّذى كانَ عَلَيهِ هُوَ الحَقُّ وَ اَنَّ مَن خالَفَ دينَهُ عَلى باطِلٍ هالِكٍ؛ تقواى خدا پيشه كنيد و در راهى كه برگزيده ايد از پارسايى و تلاش در اطاعت فرامين الهى كمك بجوييد، كه اگر چنين كرديد بيشترين غبطه به حال يكى از شما آنگاه خواهد بود كه به سر حدّ آخرت برسد و ارتباط وى از دنيا قطع شده باشد، پس آنگاه كه به چنين منزلگاهى رسيد، مى فهمد مى بيند كه نعمت و كرامت از طرف خداوند به وى رو نموده و بشارت بهشت به وى داده مى شود و ايمن مى شود از آنچه مى ترسيد و يقين مى كند كه راهش بر حق بوده و هر كس بر خلاف راه او بوده بر باطلى هلاك كننده بوده است.(محاسن، ج 1، ص 177)

ماهیت و نشانه های حسادت

حسادت چنان که گفته شد، آرزو یا اقدام برای زوال نعمتی در دیگران است. بنابراین، حسود هرگز آرام و قرار ندارد و آتشی سهمگین در درون او شعله می کشد که همه چیز را می سوزاند.

البته بر اساس روایات حسود پیش از این که به دیگران ضرر و زیان برساند به خودش زیان می رساند. از این روست که امیرمومنان امام على عليه السلام می فرماید:اَلحَسَدُ لايَجلِبُ إِلاّ مَضَرَّةً وَغَيظا يوهِنُ قَلبَكَ وَيَمرِضُ جِسمَكَ؛ حسادت نتيجه اى جز زيان و ناراحتى كه دلت را سست و تنت را بيمار مى گرداند به بار نمى آورد.(بحارالأنوار، ج73، ص256، ح29)

امیرمومنان (ع) هم چنین درباره تاثیر حسد بدن و جسم شخص حسود می فرماید: امام على عليه السلام:اَلحَسَدُ يُضنِى الجَسَدَ ؛حسد، بدن را فرسوده و عليل مى كند.(غررالحكم، ح 943)

این شعله ها چنان در درون انسان فروزان است که همه خوبی ها و کارهای نیک و پسندیده آدمی را می سوزاند و به خاکستر تبدیل می کند. پيامبر صلى الله عليه و آله می فرماید:إِيّاكُم وَالحَسَدُ، فَإِنَّهُ يَكُلُ الحَسَناتِ كَما تَكُلُ النّارُ الحَطَبَ؛از حسادت بپرهيزيد، زيرا حسد نيكى ها را مى خورد چنان كه آتش هيزم را مى خورد.(جامع الأخبار، ص 451)

از نظر اسلام عدالت خوب است که نخست از خود شروع و سپس در خویشان و سپس در دیگران جاری شود؛(انعام، آیه 152) اما ما عدالت را اگر به ضرر باشد همانند نقد و انتقاد تنها برای دیگران می خواهیم. انتقاد خوب است به شرطی که از دیگران باشد؛ عدالت خوب است به شرطی که اجرای آن به ضرر من و خویشان نباشد؛ وگرنه عدالت چیزی خوبی نیست. از این روست که همه خواهان عدالتی هستند که سودش به خودشان برسد و زیانش به دیگران. جالب این است که حسود در اجرای عدالت پیش گام است و عدالت ضرری را برای خود می خواهد. امیرمومنان امام على عليه السلام وضعیت بسیار بد حسود را ترسیم می کند و با طنز تلخی به او یاد آور می شود که این گونه عدالت که او اجرا می کند، اول خودش را می کشد:لِلّهِ دَرُّ الحَسَدِ ما اَعدَلَهُ! بَداَ بِصاحِبِهِ فَقَتلَهُ؛آفرين بر حسادت! چه عدالت پيشه است! پيش از همه صاحب خود را مى كشد.(شرح نهج البلاغه، ج1، ص316)

از آن جایی که حسادت مانند ایمان و نفاق از امور باطنی است شناخت حسود از غیر حسود سخت و دشوار است. خداوند در باره منافقان گفته است که برای شناخت آنان می توان مثلا از لحن کلام آنان نفاق ایشان را فهمید.(محمد، آیه 30) برای شناخت حسود نیز نشانه های است که می توان با این نشانه ها حسود را شناخت و از شر و زیان آنان در امان ماند. البته از آن جایی که حسود عملی و فعلی بسیار خطرناک تر و پیچیده تر است می بایست حتما به خداوند فلق پناه برد که او شکافنده هر چیزی است که اجازه نمی دهد که حسودان در پرده تاریکی به توطئه علیه مومنان ادامه دهند. پس ایشان را رسوا و خوار خواهد ساخت و مکر ایشان را به خودشان باز می گرداند و مومن را در امنیت نوری خویش قرار می دهد.

امام صادق(ع) از لقمان حکیم (ع) نقل می کند که ایشان برای شناخت حسود علامات و نشانه های را بیان می کند. آن حضرت عليه السلام می فرماید:قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ: وَلِلحاسِدِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: يَغتابُ إِذا غابَ وَيَتَمَلَّقُ إِذا شَهِدَ وَيَشمَتُ بِالمُصيبَةِ؛لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر غيبت مى كند، روبه رو تملّق مى گويد و از گرفتارى ديگران شاد مى شود.(خصال، شیخ صدوق، ص 121)

با نگاهی به ماهیت حسادت می توان دریافت که حسود نمی تواند همیشه خود را نهان کند و از آن جایی که تا رسیدن به مقصود خویش دست از تلاش و کوشش بر نمی دارد، خود را رسوا می سازد. امیرمومنان امام على عليه السلام در باره این ویژگی حسود می فرماید:اَلحَسَدُ عَيبٌ فاضِحٌ وَشُحٌّ فادِحٌ لايَشفى صاحِبَهُ إِلاّ بُلوغُ آمالِهِ فيمَن يَحسِدُهُ؛ حسادت عيبى رسوا و بخلى سهمگين است و حسود تا به آرزوى خود درباره محسودش نرسد، آرام نمى گيرد.(غررالحكم، ج2، ص164، ح2205)

آن حضرت(ع) هم چنین در بیان ویژگی های حسود می فرماید: اَلحَسودُ سَريعُ الوَثبَةِ، بَطى ءُ العَطفَةِ؛ حسود زود خشمگين مى شود و دير كينه از دلش مى رود.(بحارالأنوار، ج73، ص256، ح29)

حسود نصیحت پذیری نیست، از این رو نمی توان با نصحیت کردن او را به راه راست آورد. از این روست که امام صادق (عليه السلام) می فرماید:اَلنَّصيحَةُ مِنَ الحاسِدِ مُحالٌ؛نصيحت و خيرخواهى از حسود محال است.(خصال، ص 269)

پس به جای این که به نصحیت حسود بپردازیم بهتر است که خودمان را در مخفی سازی برخی از نعمت ها بکوشیم و از هر گونه عملی که حسادت را بر می انگیزد پرهیز کنیم؛ حالا چه رسد که تفاخر کنیم و دیگران را تحریک کنیم که آن خود گناهی دیگر است. پيامبر صلى الله عليه و آله در این باره می فرماید:اِستَعينوا عَلى قَضاءِ حَوائِجِكُم بِالكِتمانِ، فَإِنَّ كُلَّ ذى نِعمَةٍ مَحسودٌ؛ در برآوردن نيازهاى خود از پنهان كارى كمك بگيريد؛ زيرا هر صاحب نعمتى مورد حسد واقع مى شود.(شرح نهج البلاغه، ج1، ص316)

از نشانه های ایمان فقدان حسادت است. پس اگر کسی در خود حسادتی را یافت در ایمان خویش شک کند و برای رهایی از این بیماری کشنده و خطرناک و گناهی که در حکم شرک است تلاش کند. امام صادق عليه السلام درباره نشانه ها و ویژگی های مومن می فرماید:سِتَّةٌ لاتَكونُ فِى المُؤمِنِ: اَلعُسرُ وَالنَّكَهُ وَالحَسَدُ وَاللَّجاجَةُ وَالكَذِبُ وَالبَغىُ؛ شش (صفت) در مؤمن نيست: سخت گيرى، بى خيرى، حسادت، لجاجت، دروغگويى و تجاوز.(تحف العقول، ص 377)

البته برخی از چیزها در انسان است که فضلیت های بزرگ هم هستند ولی کسی به آن حسادت نمی ورزد و از این لحاظ شخص در امنیت از حسادت باطنی و عملی حاسدان است. از جمله تواضع و فروتنی که حسود اصلا گرایش به آن ندارد و شخص از شر حسودان در امنیت خواهد بود. امام حسن عسکری علیه السلام در این باره می فرماید:التَّواضُعُ نِعمَةٌ لایُحسَدُ عَلیها؛ تواضع و فروتنی نعمتی است که بر آن حسد نبرند.(تحف العقول، ص489)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا