اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیمعارف قرآنیمقالات

جوانی، دوران نيرومندى عقل و جسم

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

دوره های زندگی بشر در دنیا شامل کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و کهنسالی دسته بندی می شود؛ شاید مهم ترین دوران زندگی انسان سه دوره نخست و بهترین آن ها دوران جوانی باشد که عقل و جسم در آن به کمال می رسد و استوار و به تعبیر قرآن به اشد و شدت نهایی خود می رسد. نویسنده در این مطلب بر آن است تا اهمیت این دوران را در کمال آدمی بر اساس آموزه های وحیانی اسلام تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

جوانی، اوج توانایی عقلی و جسمی بشر

در زبان عربی به جوان، «غلام و فتی» گفته می شود. البته «غلام» به کسی اطلاق می شود که در دوران نخستین جوانی است. از همین روست که به نوجوان نیز غلام گفته می شود که جوانی نورسیده و تازه به دوران رسیده است و واژه «فتی» به کسی گفته می شود که در اوج جوانی است. به همین دلیل، به کسانی که دارایی روحیه جوانمردی هستند، «فتی» و دارندگان آن را اهل فتوت دانسته اند؛ زیرا چنان که می آید، جوانی خصوصیات و ویژگی هایی دارد که براساس آن فتوت و جوانمردی به آن نسبت داده می شود. از مهم ترین ویژگی های جوانی آزادمنشی، تغییرپذیری، حق طلبی، عقلانیت گرایی همراه با قدرت و توانایی بر انجام اعمال است. چنین روحیه ای در جوان موجب شده تا هر کسی که دارای چنین روحیه ای باشد به فتوت و جوانمردی منسوب شود حتی اگر پیر باشد؛ چنان که می گویند اصحاب کهف که در قرآن به عنوان فتی و جوان معرفی شده اند، انسان های میانسال و حتی برخی کهنسال بودند، ولی به سبب روحیه جوانمردی و فتوت به عنوان فتی معرفی شده اند.(کهف، آیه 10؛ روایات تفسیری)

در ادبیات قرآنی به خدمتکاران و خدمتگزاران پیامبران(ع) نیز عنوان «فتی و فتوت» داده شده است؛ زیرا رابطه ای که میان پیامبران و آنان بوده فراتر از یک رابطه کارگزاری بوده است. از همین روست که کارگزاران حضرت یوسف(ع) به عنوان فتی معرفی می شوند (یوسف، آیه 62) و همراه و خدمتکار حضرت موسی(ع) به همین عنوان از وی یاد می شود.(کهف، آیات 60 و 62)

صفات جوانی و جوانان عبارتند از:

  1. قوت و توان جسمی: دوران جوانی دوران قوت جسمی انسان است؛ به طوری که جوان بر روی پای خود می ایستد و هیچ نیازی به یاری و کمک دیگران ندارد. پس جوانى، فرصت شكوفايى توان و قوت جسمانى و توان بدنى انسان است. همین قوت و توانمندی به جوان قدرت عمل می بخشد تا هر آن چه را بخواهد انجام دهد یا ترک نماید و مخالفت ورزد.(کهف، آیه 82؛ حج، آیه 5؛ قصص، آیه 14 و 15؛ روم، آیه 54؛ غافر، آیه 67)
  2. قوت و توان عقلی: همان طوری که جسم در این دوران به سمت کمال می رود و به اوج خود می رسد؛ هم چنین عقل انسانی از مرتبه حس و خیال و وهم به عقل می رسد و شخص مسایل را در چارچوب ضوابط عقلی و عقلانی تحلیل و تفسیر و توصیه می کند.(حج، آیه 5؛ غافر، آیه 67)
  3. تیز هوشی و تیزحدسی: امام على عليه السلام در باره این ویژگی جوانان می فرماید: اِذَا احْتَجْتَ اِلَى الْمَشْوَرَةِ فى اَمْرٍ قَدْ طَرَاَ عَلَيْكَ فَاسْتَبْدِهِ بِبِدايَةِالشُّبّانِ ، فَاِنَّهُمْ اَحَدُّ اَذْهانا وَ اَسْرَعُ حَدْسا ، ثُمَّ رُدَّهُ بَعْدَ ذالِكَ اِلى رَاْىِ الْكُهولِ وَ الشُيوخِ لِيَسْتَعْقِبوهُ وَ يُحْسِنُوا الاِخْتيارَ لَهُ ، فَاِنَّ تَجْرِبَتَهُمْ اَكْثَرُ ؛ هرگاه به مشورت نيازمند شدى ، نخست به جوانان مراجعه نما، زيرا آنان ذهنى تيزتر وحدسى سريع تر دارند . سپس (نتيجه) آن را به نظر ميان سالان و پيران برسان تا پيگيرىنموده، عاقبت آن را بسنجند و راه بهتر را انتخاب كنند، چرا كه تجربه آنان بيشتر است. ([شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ، ج ۲۰،ص ۳۳۷، ح ۸۶۶)
  4. زیبایی و زیباطلبی و زینت گرایی: جوانی اوج زیبایی انسان است. چنان که جوانی مقتضی کمال خواهی و کمال جویی انسان است. از همین روست که جوان طالب زیبایی است و به هر شکلی شده بر آن است تا بر زیبایی های خود بیافزاید. البته همین روحیه موجب می شود تا به دنبال زیبایی های ظاهری و آرایه ها نیز برود تا خود را به هر آن چه زیبا و یا موجب افزایش زیبایی است، بیاراید. از همین روست که جوان در اندیشه و عمل دنبال جامه های زیبا و خودآرایی در لباس و شکل و شمایل ظاهری می رود و برای تحقق آن تلاش می کند. از آیه 20 سوره حدید این معنا را می توان به دست آورد؛ زیرا خداوند در این آیه می فرماید: اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ؛ بدانيد كه زندگى دنيا، در حقيقت، بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشىِ شما به يكديگر و فزون‏جويى در اموال و فرزندان است. مَثَل آنها چون مثل بارانى است كه كشاورزان را رُستنى آن باران‏ به شگفتى اندازد، سپس آن كشت‏ خشك شود و آن را زرد بينى، آن گاه خاشاك شود. و در آخرت دنيا پرستان را عذابى سخت است و مؤمنان را از جانب خدا آمرزش و خشنودى است، و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست. پس جوان به اقتضای دوران جوانی مانند آن گیاهی است که در اوج زیبایی قرار می گیرد و موجب شگفتی بینندگان می شود. از همین روست که دنبال امور می رود که موجب زینت و تفاخر او شود. از همین روست که دوره جوانی را دوران غرور نیز دانسته اند که موجب فریبایی است. پيامبر صلي الله عليه و آله درباره بهترین شیوه آراستن جوانان می فرماید: خَيْرُ شَبابِكُمْ مَنْ تَزَيّا بِزِىِّ كُهولِكُمْ وَ شَرُّ كُهولِكُمْ مَنْ تَزَيّا بِزِىِّ شَبابِكُمْ ؛ بهترين جوانانِ شما آنان اند كه خود را به سبك بزرگسالان بيارايند و بدترين بزرگسالان، كسانى اند كه خود را شبيه جوانان كنند . (اِرشاد القلوب ، ص ۴۱) ويژگيهاى پنج‌گانه لَعِب ، لَهو ، زينَت ، تَفاخُر در میان خود و تكاثُر در اموال و اولاد در آيه مطابق مراحل سنّ انسان از كودكى تا پيرى باشد و دوران جوانى دوران لهو و سرگرمى است. (الميزان، ج‌19، ص‌164)
  5. لهو گرایی: چنان که از آیه 20 به دست می آید کودکی و نوجوانی زمان لعب و بازی است و دوران نوجوانی و جوانی دوره لهو گرایی و سرگرمی های بیهوده، چون بزم گرایی و شب نشینی و خوش نشینی است.
  6. تفاخرگرایی: هم چنین از همین آیه به دست می آید که جوانی دوران تفاخرگرایی و تفاخرفروشی است؛ زیرا پس از آن که انسان پیر و مانند گیاهی پژمرده شد، دیگر جایی برای تفاخر نیست.
  7. تکاثرگرایی در مال و فرزند: این دو نیز در زمان جوانی رخ می دهد؛ زیرا در زمان پیری و پژمردگی جایی برای افزایش مال و فرزند نیست و بیش تری مردم این تکاثرگرایی را در جوانی دارا هستند. پس می توان بر اساس آیه 20 سوره حدید گفت جز لعب و بازی گرایی که مختص کودکی و نوجوانی است، چهار ویژگی دیگر مختص دوران جوانی است.
  8. تهور و شجاعت: بی باکی از یک سو و شجاعت از سوی دیگر دو ویژگی دیگر جوانی است. پس جوانى، زمان تهوّر و شجاعت و زير پا افكندن مصلحت‌سنجيهاست.(یونس، آیه 83؛ قصص، آیات 14 و 15) البته کسانی که روحیه فتوت و جوانی را در خود حفظ کرده باشند نیز هم چنان اهل شجاعت و تغییر بوده و مصحلت ها را کنار می نهند؛ چنان که اصحاب کهف چنین بودند.(کهف، آیات 10 و 16)
  9. حق گرایی و حمایت از مظلوم: از همین آیات پیش گفته این معنا به دست می آید که جوانی دوران حق گرایی و حمایت از مظلوم است.
  10. نوگرایی: پيامبر صلي الله عليه و آله در این باره می فرماید: اَوْسِعوا لِلشَّبابِ فِى الْمَجْلِسِ وَ اَفْهِموهُمُ الْحَديثَ فَاِنَّهُمُ الْخُلوفُ وَ اَهْلُ الْحَديثِ؛ براى جوانان در مجالس جاى باز كنيد، و امور نو و جديد را به آنان تفهيم كنيد، چراكه اين گروه جايگزين شما و درگير مسائل جديد خواهند شد. (الفردوس ، ج ۱، ص ۹۸، ح ۳۲۰)
  11. تغییر گرایی: جوانی هم چنین دوران تغییر خواهی است. جوان اصولا دوست دارد تا در زندگی خود و محیط پیرامونی تغییر ایجاد کند.(قصص، ایات 14 و 15؛ کهف، آیات 10 و 16؛ انبیاء، آیات 56 تا 61)
  12. اسرع در خیر: امام صادق عليه السلام در این باره می فرماید: عَلَيكَ بِالأَحداثِ فَإِنَّهُم أسرَعُ إلى كُلِّ خَيرٍ ؛ جوانان را درياب، زيرا كه آنان سريع تر به كارهاى خير روى مى آورند. (كافى، ج ۸، ص ۹۳، ح ۶۶)
  13. تغییرپذیری: همان طوری که جوانی زمان تغییرگرایی است و جوان دوست دار تغییرات است؛ هم چنین از نظر انفعالی بسیار مناسب است؛ زیرا جوان تغییر پذیر است و هنوز چیزی در آن شکل نگرفته تا تثبیت شده باشد. البته در عنفوان جوانی این تغییرپذیری قوی تر است و هر چه به اوج جوانی نزدیک می شود تغییر پذیری همانند تغییرگرایی در وی کاهش می یابد. از همین روست که امام على عليه السلام به تربیت فرزند در عنفوان جوانی اشاره می کند و می فرماید: فى وَصِيَّتِهِ لاِبْنِهِ الحَسَنِ عليه السلام اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ كَالاَرضِ الخاليَةِ ما اُ لْقىَ فيها مِنْ شَىْ ءٍ قَبِلَتْهُ فَبادَرتُكَ بِالاَدَبِ قَبْلَ اَنْ يَقْسُوَ قَلْبُكَ وَيَشْتَغِلَ لُبُّكَ ؛ در وصيّت به فرزندش امام حسن عليه السلام: دل جوان ، مانند زمين كشت ناشده است. آنچه در آن افكنده شود، مى پذيرد . از اين رو ، پيش از آن كه دلت سخت گردد و عقل و خِرَدَت سرگرم شود ، به تربيت تو همت گماشتم . (نهج البلاغة ، از نامه ۳۱)باید توجه داشت تغییر گرایی و تغییر پذیری در جوانان امری طبیعی است؛ چرا که جان و جهان در حال تغییر است، پس نیازهای زمان و مکان و مقتضیات آن نیز تغییر می کند. از همین رو، نمی توان در برابر تغییرات مقاومت کرد. البته این تغییرات در همه امور نیست، بلکه برخی از امور جزو ثابتات هستی و انسانی و جامعه است که تغییری در آن رخ نمی دهد. به عنوان نمونه، نیاز انسان به غذاهای مادی و معنوی، نیازهای جنسی و مانند آن ها تغییرپذیر نیست؛ پس این تغییراتی که از آن سخن به میان می آید در همه امور نیست تا گفته شود که دیگر نیازی به اسلام و احکام آن نیست؛ زیرا اسلام دارای دو دسته احکام ثابت و متغیر است و آن چه به اجتهاد و استنباط پیوند خورده است همین بخش دوم یعنی احکام متغیر است. پس این که امام على عليه السلام می فرماید: لا تَقْسِروا اَوْلادَكُمْ عَلى آدابِكُم ، فَاِنَّهُمْ مَخْلوقونَ لِزَمانٍ غَيْرِ زَمانِكُم؛ آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحميل نكنيد، زيرا آنان براى زمانى غير از زمان شما آفريده شده اند . (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ، ج۲۰،ص۲۶۷، ح۱۰۲) ناظر به همین احکام متغیر است که نمی بایست بدون ملاحظه آن رفتار کرد. پس توجه به مقتضیات زمان و مکان و شرایط آن امری طبیعی و حکمی ازلی در چارچوب مشیت الهی است. پس جوانان باید به اصول ثابت ازلی و ابدی توجه داشته باشند و اصولی چون اخلاق و ادب و علم آموزی را هماره مدنظر قرار دهند تا بتوانند در عین توجه به اصول گرایی اصلاح طلبی واقعی داشته باشند و تغییر مثبت را ایجاد کنند که سازنده و مفید به حال خود و جامعه و جهان است. از همین روست که امام على عليه السلام می فرماید: يا مَعْشَرَ الْفِتْيانِ، حَصِّنوا اَعْراضَكُمْ بِالاَدَبِ وَ دينَـكُمْ بِالْعِلْمِ؛ اى جوانان! آبرويتان را با ادب و دينتان را با دانش حفظ كنيد. (تاريخ يعقوبى ، ج ۲، ص ۲۱۰) آن حضرت(ع) در جایی دیگر می فرماید: اَوْلَى الاَشْياءِ اَنْ يَتَعَلَّمَهَا الاَحْداثُ، الاَشْياءُ الَّتى اِذا صاروا رِجالاً اِحْتاجوا اِلَيْها؛ شايسته ترين چيزهايى كه جوانان بايد آنها را بياموزند، چيزهايى هستند كه دربزرگسالى به آنها نياز دارند. (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ۲۰،ص ۳۳۳، ح ۸۱۷) پيامبر صلي الله عليه و آله نیز در تحلیل گرایش جوانان به اسلام نسبت به پیران می فرماید: اوصيكُمْ بِالشُّبّانِ خَيْرا فَاِنَّهُمْ اَرَقُّ اَفـْئِدَةً اِنَّ اللّهَ بَعَثَنى بَشيرا وَ نَذيرا فَحالَـفَنِى الشُّبّانُ وَ خالَفَنِى الشُّيوخُ، ثُمَّ قَرَاَ «فَطالَ عَلَيْهِمُ الاَمَدُ فَقَسَتْ قُلوبُهُمْ»؛ شما را به نيكى با جوانان سفارش مى كنم، چرا كه آنان، دل هاى رقيق ترى دارند، بهراستى كه خداوند، مرا بشارت دهنده و هشدار دهنده برانگيخت، جوانان با من همپيمان شدند و پيران با من به مخالفت برخاستند. آن گاه اين آيه 16 سوره حدید را خواندند: «و عمر آنان به درازا كشيد و دل هايشان سخت گرديد». (سفينة البحار، ج ۲، ص ۱۷۶)
  14. ماندگاری آموزش و پرورش: آموزش و پرورش در جوانی و به ویژه در عنفوان آن یعنی که گاه از آن به نوجوانی یاد می شود، بهتر و مفیدتر است؛ زیرا بستر مناسب جوانی موجب می شود تا آموزش و پرورش نقش ماندگار باشد. پيامبر صلي الله عليه و آله می فرماید: مَنْ تَعَلَّمَ فى شَبابِهِ كانَ بِمَنْزِلَةِ الْوَشْمِ فِى الْحَجَرِ وَ مَن تَعَلَّمَ وَ هُوَ كَبيرٌكانَ بِمَنْزِلَةِ الْكِتابِ عَلى وَجْهِ الْماءِ ؛ هر كس در جوانى اش بياموزد ، آموخته اش مانند نقش بر سنگ است و هر كس دربزرگ سالى بياموزد، مانند نوشتن بر روى آب است . (نوادر راوندى ، ص ۱۳۲، ح ۱۶۹) امام صادق عليه السلام نیز می فرماید: مَنْ قَرَاَ الْقُرآنَ وَ هُوَ شابٌّ مُؤمِنٌ اِخْتَلَطَ الْقُرآنُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ وَ جَعَلَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ مَعَ الْسَّفَرَةِ الْكِرامِ الْبَرَرَةِ ، وَ كانَ الْقُرآنُ حَجيزا عَنْهُ يَوْمَ الْقيامَةِ ؛ هر جوان مؤمنى كه در جوانى قرآن تلاوت كند ، قرآن با گوشت و خونش مى آميزد وخداوند عزّوجلّ او را با فرشتگان بزرگوار و نيك قرار مى دهد و قرآن نگهبان او در روزقيامت ، خواهد بود . (كافى ، ج ۲، ص ۶۰۳ ، ح ۴)
  15. رهبران آینده: رهبران آینده جامعه همین جوانان امروز هستند. در آیه 62 سوره هود آمده که مردم به حضرت صالح(ع) گفتند که ما به سبب کمالاتی که در جوانی داشتید به تو امید بسته بودیم که رهبری جامعه را به عهده بگیری، ولی الان با ادعای پیامبری و سخنان یاوه و باطل این امید را از دل ما بیرون برده ای. از این آیه به دست می آید که همه اقوام به جوانان خود به عنوان رهبران آینده جامعه نگاه می کنند تا امانت های اجتماعی را به آنان سپرده و مسئولیت اداره جامعه را در آینده به دست گیرند. امام باقر عليه السلام نیز می فرماید: كانَ اَبى زَيْنُ الْعابِدينَ عليه السلام اِذا نَظَرَ اِلَى الشَّبابِ الَّذينَ يَطْـلُبونَ الْعِلْمَ اَدْناهُمْ اِلَيْهِ وَ قالَ : مَرحَبا بِكُمْ اَنْتُمْ وَدائِعُ الْعِلْمِ وَ يوشِكُ اِذْ اَنْتُمْ صِغارُ قَوْمٍ اَنْ تَـكونوا كِبارَ آخَرينَ ؛ پدرم [امام] زين العابدين عليه السلام ، هر گاه به جوانانى كه دانش مى اندوختند ، مى نگريست ، آنان را به خود نزديك مى كرد و مى فرمود : آفرين بر شما كه امانت هاى [مردم براى آموختن ] دانشيد و به زودى شما كم سالان جامعه ، بزرگان جامعه اى ديگر مى شويد . (الدرالنظيم فى مناقب الائمه اللهاميم ، ص ۵۸۷)
  16. مستی جوانی و افراط گرایی: جوانی ویژگی دیگری دارد که باید مراقب آن بود. یعنی جوان همان طوری که بی باک و تهور دارد، مستی جوانی دارد که باید آن را مراقب بود. امام على عليه السلام درباره این ویژگی جوانی می فرماید: يَنْبَغى لِلْعاقِلِ اَنْ يَحْتَرِسَ مِنْ سُكْرِ الْمالِ وَ سُكْرِ الْقُدْرَةِ ، وَ سُكْرِ الْعِلْمِ ،وَ سُكْرِ الْمَدْحِ وَ سُكْرِ الشَّبابِ ، فَاِنَّ لِكُلِّ ذالِكَ رياحا خَبيثَةً تَسْلُبُ الْعَقْلَ وَ تَسْتَخِفُّ الْوَقارَ ؛ سزاوار است كه عاقل ، از مستى ثروت، قدرت ، دانش ، ستايش و مستى جوانى بپرهيزد، چرا كه هر يك را بادهاى پليدى است كه عقل را نابود مى كند و وقار و هيبت را كم مى نمايد . (غرر الحكم ، ح ۱۰۹۴۸) همین مستی جوانی موجب افراط گرایی حتی در امور خیر و عبادی می شود. از همین روست که باید مراقب بود تا در دام افراط گرفتار نشویم یا نشود. امام صادق عليه السلام می فرماید: اِجْتَهَدْتُ فِى الْعِبادَةِ وَ اَنَا شابٌّ ، فَقالَ لى اَبى : يا بُنَىَّ دونَ ما اَراكَ تَصْنَعُ ، فَاِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ اِذا اَحَبَّ عَبْداً رَضىَ عَنْهُ بِالْيَسيرِ ؛ در جوانى زياد عبادت مى كردم . پدرم به من فرمود : فرزندم! كمتر عبادت كن، زيراخداوند عزوجل ، اگر بنده اى را دوست بدارد ، با عبادت كم هم از او خشنود مى گردد . (كافى ، ج ۲، ص ۸۷ ، ح ۵)
  17. جدل و مجادله: جدل به معنای دیالتیک یکی از روش های گفت و گوی علمی است. جدل بیان دو امر متضاد و متباین است که دو طرف علیه یک دیگر به کار می برند و هر یک سخنی در قالب سلب و ایجاب یا متضادان می گوید و دقیقا سخن دیگری را نفی می کند. جدل در میان جوانان امری طبیعی است؛ زیرا آنان جست و جوگر و طالب حق هستند و همین مساله آنان را به این سمت می کشاند. امام على عليه السلام می فرماید: مُرُوا الاَحْداثَ بِالْمِراءِ وَ الْجِدالِ وَ الْـكُهولَ بِالْفِكَرِ وَ الشُّيوخَ بِالصَّمْتِ ؛ جوانان را به مباحثه و مناظره ، و ميان سالان را به انديشيدن ، و پيران را به سكوت ، فرمان دهيد . (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ، ج ۲۰،ص ۲۸۵، ح ۲۶۰)

بهره گیری از فرصت استثنایی جوانی

البته باید به این نکته توجه یافت که جوانی انسان بخش اعظم دوران زندگی بشر را تشکیل می دهد. دیگر آن که این امور در افراد به شکل فرآیندی رخ می دهد و این گونه نیست که یک مرتبه شخص به همه این ها دست یابد؛ بلکه کمال یابی در عقلانیت می تواند یک یا دو دهه را در بر گیرد؛ به این معنا یک یا دو دهه طول می کشد تا شخص به کمال عقلانی دست یابد. از همین روست که در دوران معاصر عقلانیت انسانی در دهه سی و چهل تحقق می یابد و انسان در چهل سالگی به بلوغ کامل عقلانی دست می یابد. از همین روست که خداوند در آیه 15 سوره احقاف بلوغ اشد را در زمان بلوغ چهل سالگی دانسته است. به این معنا که در چهل سالگی انسان به بلوغ اشد دست می یابد که جسم و عقل او در اوج کمال است. خداوند می فرماید: وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ؛ و انسان را نسبت‏ به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم. مادرش با تحمّل رنج به او باردار شد و با تحمّل رنج او را به دنيا آورد. و بار برداشتن و از شير گرفتنِ او سى ماه است، تا آن گاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد، مى‏گويد: «پروردگارا، بر دلم بيفكن تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته‏اى سپاس گويم و كار شايسته‏اى انجام دهم كه آن را خوش دارى، و فرزندانم را برايم شايسته گردان در حقيقت، من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان‏پذيرانم.»

از آیات دیگر قرآن چون آیه 5 سوره حج و 67 سوره غافر استفاده می شود که پایان اوج جوانی یعنی پس از چهل سالگی، نقطه آغازين منحنى نزول زندگى انسان است. خداوند می فرماید: هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُّسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ؛ او همان كسى است كه شما را از خاكى آفريد، سپس از نطفه‏اى، آن گاه از علقه‏اى، و بعد شما را به صورت كودكى برمى‏آورد، تا به كمال قوّت خود برسيد و تا سالمند شويد، و از ميان شما كسى است كه مرگِ پيش‏رس مى‏يابد، و تا بالاخره‏ به مدّتى كه مقرّر است برسيد، و اميد كه در انديشه فرورويد.(غافر، آیه 67)

پيامبر صلي الله عليه و آله نیز بر اساس همین مطلب به امیرمومنان علی(ع) هشدار می دهد تا قدر جوانی را بداند و از این دوره و فرصت استثنایی عمر به خوبی بهره برد. آن حضرت(ص) می فرماید: يا عَلىُّ! بادِر بِاَرْبَعٍ قَبْلَ اَرْبَعٍ : شَبابِكَ قَبْلَ هَرَمِكَ وَ صِحَّتِكَ قَبْلَ سُقْمِكَ وَ غِناكَ قَبْلَ فَقْرِكَ ، وَ حَياتِكَ قَبْلَ مَوْتِكَ ؛ اى على! چهار چيز را پيش از چهار چيز درياب : جوانى ات را پيش از پيرى؛ وسلامتى ات را پيش از بيمارى؛ و ثروتت را پيش از فقر و زندگى ات را پيش از مرگ . (من لا يحضره الفقيه ، ج ۴، ص ۳۵۷،ح۵۷۶۲)

امام على عليه السلام می فرماید: اَرْبَعَةُ اَشْياءَ لا يَعْرِفُ قَدْرَها اِلاّ اَرْبَعَةٌ : اَلشَّبابُ لا يَعْرِفُ قَدْرَهُ اِلاَّ الشُّيوخُ وَالْعافيَةُ لا يَعْرِفُ قَدْرَها اِلاّ اَهْلُ الْبَلاءِ وَ الصِّحَةُ لا يَعْرِفُ قَدْرَها اِلاَّ الْمَرضى وَ الْحَياةُ لا يَعْرِفُ قَدْرَها اِلاَّ الْمَوْتى ؛ ارزش چهار چيز را جز چهار گروه نمى شناسند : جوانى را جز پيران، آسايش را جزگرفتاران، سلامتى را جز بيماران و زندگى را جز مردگان . (مواعظ العدديّه ، ص ۲۷۵)

پيامبر صلي الله عليه و آله هم چنین می فرماید: لا تَزولُ قَدَما عَبْدٍ يَوْمَ الْقيامَةِ حَتّى يُسْاَلَ عَنْ اَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فيما اَفْناهُ وَ عَنْ شَبابِهِ فيما اَبْلاهُ وَ عَنْ مالِهِ مِنْ اَيْنَ اَكْتَسَبَهُ وَ فيما اَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنا اَهْلَ الْبَيْتِ ؛ انسان ، در روز قيامت ، قدم از قدم برنمى دارد ، مگر آن كه از چهار چيز پرسيده مى شود : از عمرش كه چگونه گذرانده است، از جوانى اش كه چگونه سپرى كرده ، از ثروتش كه از كجا به دست آورده و چگونه خرج كرده است و از دوستى ما اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله . (خصال ، ص ۲۵۳، ح ۱۲۵)

بر همین اساس امیرمومنان امام على عليه السلام نیز با اشاره به آیه قرآن چنین سفارش می کند: في قَولِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ «وَ لاَ تَنسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» : لا تَنْسَ صِحَّتَكَ وَ قُوَّتَكَ وَ فَراغَكَ وَ شَبابَكَ وَ نَشاطَكَ اَنْ تَطْلُبَ بِهَا الآْخِرَةَ ؛ درباره آيه سهم خود را از دنيا فراموش مكن : [يعنى] سلامتى ، توانايى ، فرصت ،جوانى و شادابى ات را فراموش مكن ، تا با آنها ، آخرت را به دست آورى.(قصص ، آيه ۷۷ ؛ امالى صدوق ، ص ۲۹۹،ح ۳۳۶)

پيامبر صلي الله عليه و آله در جایی دیگر می فرماید: لِيَتَزَوَّدِ الْعَبْدُ مِنْ دُنْياهُ لآِخِرَتِهِ ، وَ مِنْ حَياتِهِ لِمَوْتِهِ وَ مِنْ شَبابِهِ لِهَرَمِهِ ،فَاِنَّ الدُّنْيا خُلِقَتْ لَكُمْ وَ اَنْتُمْ خُلِقْتُمْ لِلآْخِرَةِ ؛ انسان بايد براى آخرتش از دنيا ، براى مرگش از زندگى و براى پيرى اش از جوانى، توشه برگيرد؛ چرا كه دنيا براى شما آفريده شده و شما براى آخرت آفريده شده ايد . (تنبيه الخواطر ، ج ۱، ص ۱۳۱)

هم چنین باید توجه داشت که ظرفیت جوانی همان میزان که می توان یک فرصت باشد می تواند یک تهدید نیز به حساب آید. به این معنا که نقش پذیری، تغییرپذیری، تغییرگرایی و مانند آن ها به عنوان یک ظرفیت مناسب اگر به درستی مورد استفاده و برنامه ریزی و سیاست گزاری دقیق قرار نگیرد، می تواند به تهدید جدی تبدیل شود. از همین روست که امام صادق عليه السلام نسبت به توطئه دشمنان و سوء استفاده دیگران از این ظرفیت جوانی می فرماید: بادِروا اَحْداثَكُمْ بِالْحَديثِ قَبْلَ اَنْ تَسْبِقَكُمْ اِلَيْهِمُ الْمُرْجِئَةُ ؛ به آموختن حديث (معارف دينى) به جوانانتان ، پيش از آن كه منحرفين(مرجئه) آنان را گمراه سازند، اقدام نماييد. (تهذيب الأحكام ، ج ۸ ، ص ۱۱۱، ح ۳۸۱)

مرجئه گروهی از مسلمانان هستند که قضاوت نسبت به مساله ولایت و امامت و قضیه سقیفه بنی ساعده و محرومیت امیرمومنان امام علی(ع) از خلافت انتصابی الهی را به آخرت ارجاء و ارجاع داده و تاخیر انداخته و نسبت به آن به ظاهر هیچ گونه داوری انجام نمی دهند، بلکه با سکوت خود، به دشمنان اهل بیت(ع) کمک می کنند تا به حکومت غاضبانه خود ادامه دهند. چنین نگرشی می تواند در امور دیگر نیز رخ دهد و هر گونه قضاوت در مسایل اجتماعی و سیاسی و واکنش را با اخلال مواجه ساخته و مردم را نسبت به مسایل اجتماعی و سیاسی و دخالت در آن بی انگیزه سازد. در حقیقت مرجئه بر آن است تا از نقش مردم در قالب ارجاء در امور سیاسی و اجتماعی بکاهد و آنان را از قضاوت و داوری در حق و باطل امور اجتماعی و سیاسی محروم سازد.

امام صادق عليه السلام نیز می فرماید: اِعْلَمى اَنَّ الشّابَّ الْحَسَنَ الْخُلُقِ مِفْتاحٌ لِلْخَيْرِ ، مِغْلاقٌ لِلشَّرِّ وَ اِنَّالشّابَّ الشَّحيحَ الْخُلُقِ مِغْلاقٌ لِلْخَيْرِ مِفْتاحٌ لِلشَّرِّ ؛ بِدان كه جوانِ خوش اخلاق ، كليد خوبى ها و قفل بدى هاست و جوانِ بداخلاق ، قفل خوبى ها و كليد بدى هاست . (امالى طوسى ، ص ۳۰۲، ح ۵۹۸)

پيامبر صلي الله عليه و آله در جایی دیگر با اشاره به نقش جوانی در کمال یابی می فرماید: يَقولُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ : اَلشّابُّ الْمُؤمِنُ بِقَدَرى الرّاضى بِكِتابى ، اَلْقانِعُ بِرِزْقى ، اَلتّارِكُ لِشَهْوَتِهِ مِنْ اَجلى هُوَ عِنْدى كَـبَعْضِ مَلائِكَتى ؛ خداوند عزّوجلّ مى فرمايد : جوان معتقد به قضا و قدرم، خشنود به آنچه برايش مقدر كرده ام ، قانع به روزى ام و رهاكننده هوا و هوس به خاطر من ، در نزد من مانند يكى از فرشتگان من است. (كنز العمّال ، ح ۴۳۱۰۷)

در جوانی باید تلاش کرد تا کارها را به خوبی انجام دهد تا در پیری بهره برد. البته به سبب تغییرگرایی و نوگرایی و حق گرایی و حق طلبی و مانند آنها جوانان در معرض خطر گناه و خطا و اشتباه هستند. از همین روست که باید از آنان در گذشت و عفو کرد. امام على عليه السلام می فرماید: اِذا عاتَبْتَ الْحَدَثَ فَاتْرُك لَهُ مَوْضِعا مِنْ ذَنْبِهِ لِئَلاّ يَحْمِلَهُ الاِخراجُ عَلَى الْمُكابَرَةِ ؛ هرگاه جوان را توبيخ كردى ، برخى خطاهاى او را ناديده بگير، تا توبيخ تو، او را به مقابله وادار نسازد. (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ، ج ۲۰،ص ۳۳۳، ح ۸۱۹)

پيامبر صلي الله عليه و آله نیز می فرماید: لا تَمَنَّوا هَلاكَ شَبابِكُمْ وَ اِنْ كانَ فيهِمْ غَرامٌ ، فَاِنَّهُمْ عَلى ما كانَ فيهِمْ عَلى خِلالٍ ، اِمّا اَنْ يَتوبوا فَيَـتوبَ اللّهُ عَلَيْهِم ، وَ اِمّا اَنْ تُرديَهُمُ الآْفاتُ ، اِمّا عَدُوّا فَيُقاتِلوهُ ، وَ اِمّا حَريقا فَيُطْفِئوهُ وَ اِمّا ماءً فَيَسُدُّوهُ ؛ نابودى جوانانتان را آرزو نكنيد ، گرچه بدى هاى بسيار در آنان باشد؛ زيرا آنان با آن بدى ها چند دسته اند : يا توبه مى كنند و خداوند هم توبه آنان را مى پذيرد و يا اين كه آفت ها ، آنان را از پاى درمى آورد و يا با دشمنى مى جنگند، يا آتش سوزى را، خاموش مى نمايند و يا سيلى را سد مى كنند. (حلية الأولياء ، ج ۵، ص ۱۱۹)

هم چنین باید گفت که عفو و توبه جوانان از پیران مقبول تر است. پيامبر صلي الله عليه و آله می فرماید: اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَ لكِنْ فِى الشَّبابِ اَحْسَنُ ؛ توبه زيباست، ولى از جوان زيباتر . (كنز العمّال ، ح ۴۳۵۴۲)

به سخن دیگر:

درجوانی پاک بودن شیوه ی پیغمبری است / ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزکار.

جوان اگر بتواند خودش را مهار و مدیریت کند، بهترین ظرفیت و موقعیت را برای رشد و کمال و تعالی خواهد یافت. بهره گیری درست از ظرفیت و توان و به کارگیری درست آن می تواند زندگی اش را متحول سازد. امام سجاد عليه السلام نقل می کند: مَرَّ رَسولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله بِقَومٍ يَرْفَعونَ حَجَرا فَقالَ : ما هذا ؟ قالوا : نَعْرِفُبِذاكَ اَشَدَّنا وَ اَقْوانا . فَقالَ صلي الله عليه و آله : اَلا اُخْبِرُ كُمْ بِاَشَدِّكُمْ وَ اَقْواكُمْ ؟ قالوا : بَلى ، يا رَسولَ اللّهِ .قالَ : اَشَدُّ كُمْ وَ اَقْواكُمُ الَّذى اِذا رَضىَ لَمْ يُدْخِلْهُ رِضاهُ فى اِثْمٍ وَ لا باطِلٍ وَ اِذا سَخِط لَمْيُخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنْ قَولِ الْحَقِّ وَ اِذا قَدَرَ لَمْ يَتَعاطَ مالَيْسَ لَه بِحَقٍّ ؛ پيامبر صلي الله عليه و آله بر گروهى گذشتند كه سنگى را بلند مى كردند . فرمودند : اين چه كارىاست؟ گفتند : با اين كار ، نيرومندترين و محكم ترينِ خود را مى شناسيم . فرمودند : آيابه شما خبر دهم كه محكم ترين و قوى ترينِ شما كيست؟ گفتند : بلى اى پيامبر خدا !فرمودند : محكم ترين و قوى ترين شما ، كسى است كه هر گاه خشنود شود ،خشنودى اش او را به گناه و باطل نكشاند ، و هر گاه خشمگين شود ، خشمش او را ازسخن حق ، بيرون نبرد ، و هر گاه به قدرت رسيد ، آنچه برايش حق نيست، دست نزند . (معانى الأخبار ، ص ۳۶۶)

برخی از کارها در جوانی آثار و برکاتی در زندگی دنیوی و اخروی دارد که در زمان دیگر نمی تواند آن اثر را داشته باشد. به عنوان نمونه ازدواج در جوانی آثاری دارد که شیطان را به فریاد در می آورد. پيامبر صلي الله عليه و آله می فرماید: ما مِنْ شابٍ تَزَوَّجَ فى حَداثَةِ سِنِّهِ اِلاّ عَجَّ شَيْطانُهُ : يا وَيْلَهُ ، يا وَيْلَهُ!عَصَمَ مِنّى ثُلُـثَى دينِهِ ، فَلْيَتَّقِ اللّهَ الْعَبدُ فِى الثُّـلُثِ الْباقى ؛ هر جوانى كه در سن كم ازدواج كند ، شيطان فرياد بر مى آورد كه : واى برمن ، واى برمن! دو سوم دينش را از دستبرد من ، مصون نگه داشت . پس بنده بايد براى حفظ يكسومِ باقى مانده دينش ، تقواى الهى پيشه سازد . (نوادر راوندى ، ص ۱۱۲)

آن حضرت(ص) هم چنین می فرماید: يا مَعْشَرَ الشَّبابِ عَلَيْكُم بِالْباهِ فَاِنْ لَمْ تَسْتَطيعوهُ فَعَلَيْـكُمْ بِالصّيامِ فَاِنَّهُ وِجاؤُهُ ؛اى گروه جوانان! ازدواج كنيد . اگر نمى توانيد ، روزه بگيريد ، كه روزه مهارِ شهوت است . (كافى ، ج ۴، ص ۱۸۰، ح ۲)

تلاش در جوانی بسیار با ارزش و مهم است و نباید آن را دست کم گرفت حتی اگر این کار برای تولید و تغذیه مادی دنیا باشد. در روایت است: كانَ رَسولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله جالِساً مَعَ اَصْحابِهِ ذاتَ يَوْمٍ فَنَظَر اِلى شابٍّ ذى جَلَدٍ وَ قُوَّةٍ قَدْ بَكَّرَ يَسْعى فَقالوا: وَيْحَ هذا لَوْ كانَ شَبابُهُ وَ جَلَدُهُ في سَبيلِ اللّهِ تَعالى؟ فَقالَ صلي الله عليه و آله: لا تَقولوا هذا ، فَاِنَّهُ اِنْ كانَ يَسْعى عَلى نَفْسِهِ لِيَكُفَّها عَنِ الْمَسْاَلَة وَ يُغْنيَها عَنِ النّاسِ فَهُوَ سَبيلِ اللّهِ ، وَ اِنْ كانَ يَسْعى عَلى اَبَوَيْنِ ضَعيفَيْنِ اَوْ ذُرّيَّةٍ ضِعافٍ لِيُغْنيَهُمْ وَ يَـكْفيَهُمْ فَهُوَ فى سَبيلِ اللّهِ و اِنْ كانَ يَسْعى تَفاخُرا وَتَـكاثُرا فَهُوَ فى سَبيلِ الشَّيطانِ ؛ روزى پيامبر صلي الله عليه و آله ، در ميان ياران خود نشسته بودند . چشمشان به جوانى چالاك ونيرومند افتاد كه از صبحگاهان، تلاش مى كرد . ياران گفتند : واى بر او! چه مى شد اگرجوانى و چالاكى اش در راه خدا بود؟ پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند : چنين نگوييد . اگر او براى خودتلاش مى كند تا از مردم بى نياز شود و نزد آنان دست دراز نكند ، در راه خدا كار مى كند . اگر براى پدر و مادر ناتوان و يا فرزندان ناتوان خويش تلاش مى كند، تا آنان را بى نيازو زندگى شان را اداره كند ، كار او در راه خداست، ولى اگر براى ثروت اندوزى وفخر فروشى تلاش مى كند ، كار او در راه شيطان است .(المحجّة البيضاء ، ج ۳، ص ۱۴۰)

امام صادق عليه السلام نیز می فرماید: لَسْتُ اُحِبُّ اَنْ اَرَى الشّابَّ مِنْـكُمْ اِلاّ غادياً فى حالَيْنِ : اِمّا عالِماً اَوْ مُتَعَلِّما ، فَاِنْ لَمْ يَفْعَلْ فَرَّطَ، فَاِنْ فَرَّطَ ضَيَّعَ ، وَ اِنْ ضَيَّعَ اَثِمَ، وَ اِنْ اَثِمَ سَـكَنَ النّارَ وَ الَّذى بَعَثَ مُحَمَّدا بِالْحَقِّ ؛ دوست ندارم جوانانِ شما را جز در دو حالت ببينم : دانشمند يا دانش اندوز. اگرجوانى چنين نكند ، كوتاهى كرده و اگر كوتاهى كرد ، تباه ساخته و اگر تباه ساخت ، گناه كرده است و اگر گناه كند ، سوگند به آن كس كه محمّد صلي الله عليه و آله را به حق برانگيخت ،دوزخ نشين خواهد شد .(امالى طوسى ، ص ۳۰۳، ح ۶۰۴)

پيامبر صلي الله عليه و آله می فرماید: مَنْ اَحْسَنَ عِبادَةَ اللّهِ فى شَبيبَتِهِ ، لَقّاهُ اللّهُ الْحِكمَةَ عِنْدَ شَيْبَتِهِ ، قالَ اللّهُ تَعالى : «وَ لَمَّا بَلَغَ اَشُدَّهُ وَاسْتَوى ءَآتَيْناهُ حُكْما وَ عِلْما» ثُمَّ قالَ تَعالى : «وَ كَذالِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنينَ» ؛ هر كس كه در جوانى خوب بندگى خدا كند ، خداوند در پيرى به او حكمت مى آموزد .خداى متعال مى فرمايد : «و چون به رشد و كمال خويش رسيد ، به او حكمت و دانش عطا كرديم» و در ادامه آيه مى فرمايد : «و نيكوكاران را چنين پاداش مى دهيم» . (قصص، آيه ۱۴؛ أعلام الدين ، ص ۲۹۶)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا