اجتماعیاعتقادی - کلامیسیاسیمعارف قرآنیمقالات

جایگاه اقلیت و اکثریت در نظام ولایی

بسم الله الرحمن الرحیم
جایگاه اقلیت و اکثریت در نظام ولایی
اقلیت در برابر اکثریت، در هر جامعه ای وجود دارد؛ زیرا این گونه نیست که همگان به اتفاق به چیزی گرایش یا گریزش داشته باشند؛ بلکه هماره اندکی هر چند بسیار قلیل هستند که به هر دلیلی و حتی بی دلیلی، از چیزی که اکثریت بدان گرایش دارند، گریزش داشته و به امری که اکثریت از آن گریزش دارند، گرایش داشته باشند. در یک نظام سیاسی نیز ممکن است گروهی از مردم از حمایت یا مشارکت در اموری که اکثریت بدان تمایل دارند، گریزش داشته باشند و حتی در مقابل آن قرار بگیرند. پرسش این است: آیا اگر اکثریتی در جامعه به امری گرایش یافتند، به معنای حقانیت آن چیز است و دیگران باید به عنوان امر حق آن را بپذیرند و تابع باشند؟ یا آن که در نظام سیاسی ولایی، ملاک حقانیت امری دیگری است و نظام سیاسی هماره باید به جای تابعیت از اکثریت از حقانیت تبعیت کند هر چند که آن گرایش امر، اکثریت نیست و تنها اقلیتی بدان گرایش داشته باشند؟ نویسنده با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن، ملاک حقانیت را بررسی کرده و جایگاه اقلیت و اکثریت در یک نظام سیاسی را تبیین می کند. با هم این مطلب را از نظر می گذارنیم.
حق محوری ملاک و معیار ارزش گذاری
از نظر آموزه های وحیانی قرآن، زندگی اجتماعی و سیاسی هر انسانی همانند دیگر ابعاد آن، باید در چارچوب «حق محوری و عدالت قسطی» باشد؛ زیرا مقوم هستی و عنصر اصلی وجود و بقای هر چیزی، حق و عدل است. منشا و خاستگاه این حق و عدل نیز خودِ حق تعالی است(بقره، آیه 147؛ آل عمران، آیه 60)؛ بنابراین، همان آفریدگاری که پروردگار هستی است، شاخص حق و عدل است و هر چیزی بدان ارزش گذاری و سنجیده می شود. پس آن چه خدا، بدان حکم می کند، حق و عدل است؛ و از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عقل و نقل نیز دو کاشف از این حکم الهی حق و عدل محور است.(ملک، آیه 10 و آیات دیگر) این بدان معنا خواهد بود که باید و نبایدهای اخلاقی و فقهی دارای پشتوانه حکم الهی است و آن چه عقل و نقل کشف می کند، به اعتبار حکم الله، ارزش می یابد. پس موافقت با آن واجب و موجب پاداش خیر و مخالف با آن حرام و موجب کیفر و عذاب سخت الهی در دنیا و آخرت است.
بر پایه این مبنای قرآنی، زمانی رویکرد و گرایش هر یک از اقلیت و اکثریت، ارزشی خواهد بود که بر مدار حق و عدل باشد و در حقیقت این حق و عدل است که به هر چیزی از جمله گرایش ها و رویکردهای فردی و جمعی ارزش و بها می بخشد، نه خود ذات اکثریت یا اقلیت. پس بر اساس این مبنا، هرگز گرایش اکثریت به امری، دلیل بر حقانیت آن نیست؛ چنان که گریزش اکثریت از امری نیز دلیل بر بطلان آن امر نیست. هم چنین در این چارچوب باید گفت، گرایش اقلیت به امری، دلیل بر حقانیت نبوده چنان که گریزش آنان از امری نیز دلیل بر بطلان آن نیست.
اصولا وقتی از اکثریتی سخن به میان می آید، به طور طبیعی اقلیتی در برابر آن قرار می گیرد. اقلیت در هر جامعه ای، گروهی از افراد هستند که ممکن است از نظر گرایش های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، نژادی، مذهبی و مانند آن از اکثریت متمایز باشند.
آن چه در فلسفه و فقه سیاسی مطرح است، اقلیتی است که در برابر اکثریت جامعه رویکردی را در پیش می گیرند که با رویکرد اکثریت در تضاد است. در نظام های امروزی بر پایه مردم سالاری غربی، اکثریت ملاک و معیار حقانیت قرار می گیرد و اکثریت به عنوان یک کاشف از حقانیت و عدالت مطرح است. به این معنا که گرایش اکثری مردم به هر چیزی به معنای حقانیت آن چیز است و عدالت نیز اقتضا می کند که به این گرایش و رویکرد توجه شود نه به گرایش و رویکرد اقلیت.
وقتی در هر امر سیاسی به آرای مردم مراجعه می شود و از ساختار نظام سیاسی تا اهداف تا قوانین اساسی و مدنی و رویکردهای جزیی، آرای مردم ملاک و معیار قرار می گیرد، خواسته و ناخواسته به این اعتقاد و باور توجه داده می شود که آرای مردم اگر حقانیت ساز و عدالت ساز نباشد، دست کم کاشف از حقانیت و عدالت است.
به سخن دیگر، برخی از اندیشمندان در نظام های مردم سالاری بر این باورند که گرایش اکثریت مردم به امری، حقانیت ساز و عدالت ساز است؛ زیرا بر اساس آموزه های انسان محوری و اومانیسمی، خداوند تنها آفریدگاری است که کاری به پروردگاری ندارد و شریعت و قانونی را وضع نکرده تا بر اساس آن مردم به سوی یک هدف مشخصی حرکت کنند. پس لازم نیست تا مردم در یک چارچوب مشخصی به عنوان قوانین و شریعت آفریدگاری عمل کنند؛ بلکه خداوند، انسان را آفرید و امور هستی را به وی تفویض کرده و خلافت را بدو سپرده است تا خود بر اساس عقلانیت خود، پروردگاری و ربوبیت کند. بر این پایه، انسان خود در مقام ربوبیت و پروردگار تفویضی عمل می کند و خداوند تنها آفریدگاری است که خلق کرده و امور را به خلق واگذار و تفویض نموده است. در این حالت، تنها ملاک برای حقانیت و عدالت در چیزی، گرایش اکثریت مردم است؛ زیرا این گرایش اکثریت مردم است که در مقام پروردگاری، چیزی را حق و چیزی را باطل قرار می دهد. عقل اکثریت است که حقانیت ساز و عدالت ساز است. پس حق و عدل آن چیزی است که اکثریت بدان رسیده و گرایش دارند و باطل آن چیزی است که اکثریت نسبت به آن گریزش و نفرت دارند. بر این اساس، گرایش اقلیت هماره گرایش باطل و غیر عقلانی است و باید طرد و سرکوب شود. پس سرکوب اقلیت از سوی اکثریت در راستای سرکوب باطل و امر غیر عقلانی است که مانع جدی بر سر راه رشد و کمال جامعه بشری است.
البته در نظام مردم سالاری غربی، گروهی دیگر بر این باورند که خداوند همان گونه که آفریدگار هستی است، پروردگار هستی نیز است؛ اما از آن جایی که شریعت الهی و قوانین کمالی خداوند از راه نقل معتبر دست یافتنی نیست، باید برای کشف این قوانین از راه های دیگری بهره جست که بهترین کاشف همان عقل بشری است. پس از آن جایی که نقل توراتی و انجیلی بسیار متناقض است و نمی تواند کاشف از حقانیت و عدالت در چیزی باشد، باید به تنها راه کشف حقانیت و عدالت که همان عقل بشری است بسنده کرد. از آن جایی که عقول بشری متفاوت است و هر کسی نمی تواند کشف درستی از حقانیت و عدالت داشته باشد، باید به دو شیوه کشف حقانیت کرد که قابل اعتنا و معبر باشد: 1. کشف حقانیت و عدالت از راه اکثریت عقلایی؛ 2. کشف حقانیت و عدالت از راه اقلیت عقلانی و نخبگانی.
در گذشته کشف حقانیت از راه عقلانیت نخبگانی مورد تاکید بوده است و افلاطون در کتاب «جمهوریت» و حکومت مردم سالاری به این راه توجه و بها می دهد. البته در جوامع امروزی غرب در بسیاری از کشورها به نوعی این فکر هنوز طرفدارانی داشته و به شکلی عمل می شود. شیوه انتخاب از طریق الکترال در نظام سیاسی آمریکا جمع میان کشف نخبگانی و کشف اکثریت است. هنوز در این جوامع این اقلیت نخبگانی است که با عقلانیت خویش ، حقانیت امری را کشف می کند.
اما امروز در عمل آن چه اتفاق می افتد، کشف حقانیت و عدالت از راه اکثریت است؛ زیرا بر این باورند که اکثریت هرگز اشتباه نمی کند و گرایش عقلایی مردم به امری دلیل و کاشف بر حقانیت آن چیز است.
به هر حال، در نظام مردم سالار غربی، اکثریت عقلایی یا حقانیت ساز در مقام پروردگاری است یا کاشف حقانیتی است که خداوند آفریدگار و پروردگار قرار داده است؛ زیرا راهی دیگر برای کشف حقانیت نیست؛ چرا که نقل معتبری وجود ندارد تا کشف حقانیت کند.
اما در نظام سیاسی ولایی، اقلیت و اکثریت و گرایش ها و گریزش های آنان هیچ گاه حقانیت ساز یا کاشف حقانیت نیست؛ بلکه حقانیت از طریق نقل معتبر از قرآن و سنت و عقلانیت سامان یافته بر پایه تقوای الهی به دست می آید. اما کشف حقانیت از راه شیوه عقلایی و گرایش عرفی نادرست است، هر چند که شیوه عقلایی می تواند در اموری در خدمت عقلانیت و نقل معتبر باشد، اما خود هرگز کاشف حقانیت نیست.
اقلیت آگاه و اکثریت نا آگاه
از نظر قرآن، اکثریت و اقلیت نمی تواند ملاک حقانیت یا کاشف حقانیت باشد، بلکه حقانیت تنها از طریق عقل و نقل کشف می شود. در آیات قرآنی گاه از اقلیتی سخن به میان می آید که آگاه هستند و از اکثریتی که گرفتار نادانی و ناآگاهی هستند. خدا می فرماید: ولـكنّ أكثرهم لايعلمون؛ ولی اکثر مردم نمی دانند.(اعراف، آیه 131؛ انعام، آیه 37؛ نحل، آیه 38؛ جاثیه، آیه 26) از نظر قرآن نه تنها اکثریت نمی دانند و نادان هستند، بلکه جاهل به معنای نادان و نیز بی خرد هستند(انعام، آیه 111)؛ زیرا که این اکثریت بر اساس گمان و ظن عمل می کنند.(یونس، آیات 34 تا 36)
بسیاری از مردم اهل ایمان نیستند(شعراء، آیه 190)، بلکه اهل کفر و شرک در اعتقاد و باورها(روم، آیه 42) فاسق و فاجر در عمل و رفتارها هستند.(اعراف، آیه 102) از این رو، بت پرستی می کنند یا پروردگارانی از جنیان و فرشتگان و انسان ها برای خود می گیرند و تابع این پروردگاران و ارباب متفرق می شوند؛ چنان که اهل خوش گذرانی، تبهکاری(هود، آیه 116)، پیمان شکنی(اعراف، آیات 101 و 102) ، خرده گیری و عیب جویی (مائده، آیه 59)، انتقام جویی( همان)، خیانت پیشگی( مائده، آیات 12 و 13) ، سرپیچی از فرمان الهی و رهبری( بقره، آیه 249) ، دروغ گویی(شعراء، آیات 221 و 223 ) تعدی و ستم پیشگی (ص، آیه 24) ، ناخوشنودی از حق و عدالت( زخرف، آیات 67 و 68) ، فاقد عقلانیت و تعقل ورزی(حجرات، آیه 4؛ مائده، آیه 103؛ فرقان، آیه 44) و مانند آن ها هستند.
هنجارشکنی و رفتارهای بی ادبانه و جاهلانه از دیگر بازتاب های گرایش اکثریت است که در قرآن نسبت به آن سرزنش روا داشته شده است.(حجرات، آیه 4)
از نظر قرآن تحلیل اکثریت از اوضاع و امور هستی و جامعه، تحلیلی جاهلانه و فاقد علمیت و عقلانیت است.(اعراف، آیات 130 و 131)
اصولا اکثریت خود را حق دانسته و کارهای خود را نیک دانسته و خوبی ها را نیز به خود نسبت داده و بدی ها و نابهنجاری ها را به اقلیت و دیگران نسبت می دهند.(اعراف، آیات 130 و 131) آنان نسبت به حقایق هستی و نقش الهی در امور ناآگاه و جاهل هستند و بر اساس همین جهل رفتار و کنش و واکنش دارند.(همان)
هم چنین اکثریت به دلایلی چون غرور، گرفتار رفتارهای خرافی و افکار و اندیشه های باطل شده و زمینه بدعت در آنان فراهم تر است.(مائده، آیه 103) بی وفایی(اعراف، آیات 101 و 102) و ترجيح رسوم و اعتقادات نياكان بر احكام خدا(مائده، آیات 103 و 104) از جمله رفتارهای آنان است.
خداوند به صراحت از اقلیتی سخن می گوید که از بندگان بسیار سپاسگزار و شکور هستند: و قليل من عبادى الشّكور.(سبأ‌، آیه ‌13)
اطاعت از اکثریت نیز به صرف اکثریت بودن، جایز و روا نیست؛ بلکه باید با محور حقانیت و عدالت از اکثریت اطاعت یا عصیان ورزید. از نظر قرآن اطاعت از اکثریت به صرف اکثریت ناصواب و نادرست است.(انعام ، آیه 116) چنان که اطاعت از اکثریت به سبب آن که با گمان و تخمین و ظن همراه است ، ناروا است.(همان)
از نظر قرآن گرایش اکثریت به شیطان و تحت تاثیر قرار گرفتن اکثریت مردم از او خود می بایست عاملی مهم در گریزش از افکار و عقاید اکثریت باشد.
به سخن دیگر، اکثریت مردم تابع شیطان و اغواگری او فکر و رفتار می کنند(اعراف، آیات 16 و 17؛ حجر، آیات 39 و 40؛ اسراء، آیه 62؛ ص ، آیات 82 و 93) و گرایشی به حق وحقانیت از جمله ایمان به خدا و قیامت پیدا نمی کنند و به سوی فسق و فجور گرایش می یابند. (یوسف، آیه 103؛ هود، آیه 17؛ رعد، آیه 1 و آیات دیگر) پس اطاعت از اکثریت به معنای اطاعت از شیطان و افکار و رفتارهای شیطانی است.
هم چنین بهتر است که انسان گرایش به اکثریت نداشته باشد و در حقانیت آنان تشکیک کند؛ زیرا اکثریت مردم ، انسان های فقیه و ژرف نگر، خردمند، دانا و عالم نیستند، بلکه بر اساس ظن و گمان و سفاهت و جهالت زندگی و رفتار می کنند و در امور و مسایل عمیق و ژرف تفکر و اندیشه نمی کنند و مردمانی سطحی نگر هستند.(روم، آیات 6 و 7) از همین روست که گرفتار محسوسات دنیوی و ظواهر و زینت های آن هستند و از معقولات و امور عقلی و غیبی دوری می گزینند و گرایش به عالم غیب و آخرت و خدا و فرشتگان ندارند و اکثریت آنان در بی خبری و غفلت از آخرت و خدا زندگی می کنند.(همان)
در نظر اکثریت، شاخص های ارزشی و هنجاری غیر از شاخص های واقعی عقلانی و نقلانی است که خداوند قرار داده است. از همین رو، برخوردارى از اموال و فرزندان بسيار، نشانه تكريم الهى در نظر اكثريّت انسان‌هاى نادان و بی خرد است.(سباء، ایات 35 و 36) این گونه است که اکثریت مردم در دام غرور گرفتار می شوند و نعمت های الهی را ملاک حقانیت می شمارند.(همان؛ زمر، آیه 49) بنابراین نمی توان به اکثریت به عنوان ملاک حقانیت گرایش یافت و از آنان اطاعت کرد.
هم چنین اکثریت بدون علم و خرد، به جدال می روند و در مباحث به صرف اکثریت بودن خود را حق دانسته و با قیافه حق به جانبه با دیگران کنش و واکنش دارند.(غافر، آیات 56 و 57)
بنابراین، در یک نظام سیاسی ولایی هرگز اکثریت و اقلیت بودن ملاک داوری و سنجش قرار نمی گیرد و شاخصی برای حقانیت و عدالت نیست. گرایش اکثریت به چیزی نه تنها حقانیت ساز نیست، بلکه حتی کاشف از حقانیت نیست. پس نمی توان تنها به صرف گرایش اکثریت به کسی یا عقیده یا رفتاری، آن را حق دانست و بر اساس آن داوری و زندگی را سامان داد.
نظام سیاسی ولایی ، تنها حضور حاضری از اکثریت را دلیلی بر افزایش مسئولیت و پذیرش آن قرار می دهد، نه آن که آن را دلیلی بر حقانیت و عدالت قرار دهد؛ زیرا حقانیت از خدا نشات می گیرد و عدالت آن چیزی است که خدا آن را موضع مناسب چیزی دانسته است. اگر کسی به عنوان امام از سوی خداوند بر منصب ولایت قرار می گیرد، برای کشف آن باید به نقل معتبر مراجعه کرد و عقل نیز با توجه به مواصفات و ویژگی هایی که برای ولی الله معرفی کرده کمک می کند تا مصداق خارجی ولی الله را کشف کند. از همین روست، گرایش اجماعی اکثریت به کسی به عنوان خلیفه و امام و ولی امر، دلیلی بر حقانیت آن انتخاب نیست؛ بلکه باید برای کشف به عقل و نقل معتبر مراجعه کرد.
پس در نظام سیاسی ولایی نمی توان تنها بر پایه شاخص اکثریت و اقلیت ، امور را ساماندهی کرد و آن را ملاک و شاخص و معیاری برای کشف حقانیت امری قرار داد. بر همین اساس، بیعت اکثریت مردم با شخصی به معنای حقانیت آن شخص و پذیرش شرعی و مشروعیت سیاسی و اسلامی آن شخص در منصب ولایت نیست. از همین روست، که ولایت امیرمومنان امام علی(ع) با گرایش اکثریت به دیگری ، از میان نمی رود و باطل نمی شود و حضور حاضر و اکثریت مردم نیز موجب نمی شود تا ولایت ایشان حقانیت یابد، بلکه حقانیت از خاستگاه و منشایی دیگر ایجاد شده و برقرار می شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا