اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالات

تنزل دایمی قرآن بر خلیفه الله

بسم الله الرحمن الرحیم
قرآن، حقیقتی همانند خورشید است که هماره در بروز و ظهوری نو و آثاری تازه دارد. از این روست که وقتی قیامت می رسد قرآن بکر و تازه بروز می کند گویی کسی حقیقت آن را ندیده و نشناخته است. نویسنده با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا تحلیل و تعلیلی از این بکر و تازگی و دست نخوردگی قرآن با وجود این همه تفاسیر به دست دهد و راز بطون بی پایان قرآن را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
قرآن، همانند خورشید
قرآن یک کتاب معمولی همانند دیگر کتب نیست. این کتاب الهی حتی همانند تورات و انجیل نیست، بلکه کتابی عظیم و سخن و قول ثقیل و سنگینی است(مزمل، آیه 5) که خداوند آن را آسان و روشن در اختیار بشر قرار داده است.(یس، آیه 69؛ مریم، آیه 97 ؛ دخان، آیه 58؛ قمر، آیات 17 و 22 و 32 و 40)
این کتاب آسمانی، بارها بر پیامبر(ص) نازل شده است. دست کم دو بار آن در قالب انزال دفعی در شب قدر ماه مبارک رمضان(بقره، آیه 185؛ دخان، آیات 1 و 2؛ قدر، آیه 1) و نزول تنزیلی و ترتیلی در مدت بیست  و سه سال(قیامت، آیه 16 و آیات دیگر) اتفاق افتاده است.
این کتاب آسمانی همانند دیگر امور هستی هماره از خزائنه خودش به مقدار معین نازل می شود.(حجر، آیه 21) بنابراین، باید توجه داشت که حقیقت قرآنی، کهنه شدنی نیست بلکه همانند همه اموری که تحت افاضات الهی است، دایمی و با تازگی و آثار تازگی همراه است. از این روست که امام معصوم(ع) می فرماید:  اِنّ القُرآن يَجري مَجري الشَمس و القَمَر ؛ به راستی که قرآن همانند خورشید و ماه در جریان است.(اصول کافي ، کلینی، ج 2، کتاب فضل القرآن؛ البرهان، سید هاشم بحرانی،، نشر اسماعیلیان، ج 1، مقدمه، ص5) این جریان دایمی قرآن موجب می شود تا فیض الهی هماره بر مردمانی که در زیر انوار الهی قرآن قرار می گیرند از نور آن بهره مند شوند.
البته باید توجه داشت که قرآن، در مرتبه «لدن علی حکیم» در ام  الکتاب، فاقد لفظ بوده و تنها معنا و حقیقتی است که قابلیت نزول و تنزل به هر زبانی را دارا است. این که این کتاب به زبان عربی نازل شده به دلایلی از جمله قابلیت تعقل یافتن(زخرف، آیه 3؛ یوسف، آیه 2) و نیز اتمام حجت نسبت به قوم لجوج و متعصبی بوده است که اگر به زبان عربی نازل نمی شد، هرگز به قرآن ایمان نمی یافتند؛ زیرا خصوصیت عرب ها این است که بر تعصبات و حمیت جاهلیت، حاضر به پذیرش کلام الهی در غیر قالب زبان عربی نبودند. اینان همانند عموزادگان عبری خود از فرزندان اسحاق(ع) و یعقوب(ع) بسیار بد طینت بوده به طوری که نمی شد به گونه ای دیگر با آنان  اتمام حجت کرد و از آن جایی که خداوند بر آن است تا اتمام حجت صورت گیرد، به زبان عربی فرو فرستاد تا دست از لجاجت بردارند و به کلام الهی ایمان آورند.
خداوند در تعریضی بر تعصبات عربی به عنوان علت نزول قرآن به زبان عربی می فرماید: وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ  فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ؛  اگر آن را بر برخى از غير عرب زبانان نازل مى‏ كرديم  و بر عرب ها خوانده می شد؛ به آن ايمان نمى ‏آوردند.﴿شعراء، آیات 198 و 199﴾
به هر حال، قرآن در مقام «لدن علی حکیم» فاقد لفظ است و سپس در مقام تنزل به زبان عربی قابل تعقل در آمده است. خداوند در این باره می فرماید: إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ ؛ ما آن را قرآنى عربى قرار داديم، باشد كه بيانديشيد؛ در حالی که این قرآن عربی، در كتاب اصلى و لوح محفوظ و ام الکتاب، به نزد ما سخت والا و پرحكمت است.(زخرف، آیات 3 و 4)
بطون و تاویلات بی پایان قرآن
قرآن مخلوق خداوند و عمل الهی است. خداوند در آیه 84 سوره اسراء می فرماید: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ؛ بگو هر کسی بر شاکله و شخصیت خود کار می کند. بر این اساس خداوند نیز بر شاکله خودش کار می کند و از آن جایی که خداوند دارای اسمای بی پایان و بی نهایت اظهاری و استیثاری است، می توان گفت که این عمل خداوند، نیز ابدی و بی پایان است. بر همین اساس ، باید گفت که برای قرآن غیر از ظاهر بطون بی پایانی است.
امام صادق ( عليه السلام ) در اين زمينه مي فرمايند : « لَقَد تَجلّي ا… سُبحانه تعالي لِعباده في کلامِه و لکنهُم لا يُبصرون : خداي سبحان براي بندگانش در کلام و کتابش تجلي کرد ؛ ولي ، ايشان خداي  متجلي را نمي بينند ، فقط حروفي را مي شنوند و الفاظي را اداء مي کنند. » (اصول کافي ، ج 2، کتاب فضل القرآن)
رسول خدا(ص) درباره بطون قرآن فرموده است: ما أنزل الله عزّوجلّ آيه الاّ و لها ظهر و بطن و كلّ حرف حدّ و كلّ حدّ مطلع؛  خداوند هيچ آيه‌اي نازل نكرد، مگر اين كه براي آن «ظهر و بطني» هست، هر حرفي حدّي است و هر حدّي، مطلعي است.(متقي هندي، كنزالعمال، بيروت، مؤسسه الرساله، ج 1، ص550، حديث 2661.)
در بيان دیگر فرموده است: اجل! انا أقرأه لبطن و انتم تقرؤونه لظهر؛  قالوا يا رسول الله (ص)! ما البطن؟  قال: اقرأه أتدبّره و اعمل بما فيه و تقرؤونه انتم هكذا و أشار بيده فامّرها؛ آري من قرآن را براي ژرفايش مي‌خوانم و شما براي ظاهرش. پرسيدند: اي رسول خدا، ژرفا و بطن قرآن چيست؟  فرمود: من مي‌خوانم و تدبّر در قرآن مي‌كنم و بدان عمل مي‌كنم، ولي شما اين چنين مي‌خوانيد [دست را بر خطوط مرور داد و نماياند كه چشم را مانند دست، تنها بر ظاهر خطوط قرآن عبور مي‌دهيد.](همان، ج1، ص622، حديث 2879.)
ابن مسعود از پیامبر(ص) نقل می کند که فرموده است: انزل الله القرآن علي سبعه احرف لكلّ حرف منها ظهر و بطن و لكل حرف حد و لكلّ حد مطلع؛  خداوند قرآن را بر هفت حرف نازل كرده است كه هر حرف آن داراي ظهر و باطن است.( راغب اصفهاني، ابي القاسم حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، تهران، دفتر نشر كتاب ، ص 18)
سكوني از امام جعفرصادق (ع) و آن حضرت از پدران خود از حضرت رسول (ص) روايت كردند كه فرمود : له ظهر و باطن، فظاهره حكم و باطنه علم، ظاهره انيق و باطنه عميق ؛ قرآن ظهر و بطن دارد، ظاهرش حكم و باطنش دانش است، ظاهرش زيبا و دل‌انگيز، و باطنش ژرف است.( كليني، محمدبن يعقوب، الاصول من الكافي، تصحيح، علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلاميّه، تهران، ج 2، ص 598.)
امیرمومنان امام علي (ع) مي‌فرمايد: و انّ القرآن ظاهره انيق و باطنه عميق ؛ همانا ظاهر قرآن زيبا و باطنش ژرف است.( شريف رضي، نهج‌البلاغه، مصحح: صبحي صالح، قم، مؤسسه الهجره ، ص 61.)
آن حضرت(ع) هم چنین فرموده است: ما من آيه الاّ و لها أربعه معان، ظاهر و باطن و حدّ و مطلع، فالظّاهر التّلاوه، و الباطن الفهم، و الحدّ هو احكام الحلال الحرام و المطلع هو مراد الله من العبد بها؛ از اميرالمؤمنين علي (ع) نقل شده كه فرمود: هيچ آيه‌اي در قرآن نيست، مگر اين كه چهار معنا دارد: 1. ظاهر 2. باطن 3. حدّ 4. مطلع. ظاهر قرآن همان تلاوت است و باطن آن فهم، حدّ احكام حلال و حرام [و حدود الله] است و «مطلع» همان چيزي است كه خداوند آن را از بنده‌اش مي‌خواهد.( فيض كاشاني، محمدبن مرتضي، تفسير الصّافي، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، ج1، ص31.)
از فضيل بن يسار نقل شده كه گفت از امام باقر (ع) درباره آن روايت پرسيدم كه مي‌گويد: «ما من القرآن آيه الاّ و لها ظهر و بطن» فقال: ظهره تنزيله و بطنه تأويله، منه ما قد مضي و منه مالم يكن يجري كما يجري الشّمس، كما جاء تأويل شيء منه يكون علي الاموات كمايكون علي الاحياء ؛ هيچ آيه‌اي در قرآن نيست مگر اين كه ظهر و بطن دارد. حضرت فرمود: ظهر آن همان تنزيل آن و بطن آن تأويل آن است. برخي از آيات درباره اموري است كه گذشته است و برخي درباره چيزهايي است كه هنوز وقت آن فرا نرسيده است، مانند جريان خورشيد در بستر حركتش، اين حقايق هم جريان دارد، همان‌طور كه برخي از اين بطون (كه گاه تأويل آنها فرا مي‌رسد) درباره مردگان است، همان گونه تأويل برخي ديگر درباره زندگان است …»( صفارقمي، محمدبن حسن، بصائر الدّرجات الكبري، تصحيح ميرزامحسن كوچه باغي، تهران، مؤسسه الاعلمي ، ص 216.)
از حمران پسر اعين نقل شده كه گفت: سألت أباجعفر (ع) عن ظهر القرآن و بطنه، فقال: ظهره الّذين نزل فيهم القرآن، و بطنه الّذين عملوا باعمالهم، يجري فيهم ما نزل في اولئك؛ از حضرت امام باقر (ع) درباره ظهر و بطن قرآن پرسيدم، حضرت فرمود: ظهر قرآن، كساني هستند كه قرآن درباره آنان نازل شده است و بطن قرآن كساني هستند كه به شيوه آنان رفتار كرده‌اند، آنچه درباره آنان بود، در مورد اينان صدق مي‌كند.(شيخ صدوق، محمدبن علي ابن بابويه، معاني الاخبار ، ص 259؛ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، ج 92، ص83.)
هم چنین از پیامبر(ص) روایت است که فرمود: انّ للقرآن ظهراً و بطناً و لبطنه بطناً، الي سبعه ابطن أو الي سبعين بطناً؛ قرآن ظهر و بطن دارد، بطن قرآن نيز تا هفت (يا هفتاد) بطن دارد.( طباطبايي، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، ج 1، ص53؛ صادقي، محمد، الفرقان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي، ج 1، ص53؛ فتوني عاملي، مرآت الانوار ، ص 5.)
جابر بن يزدي جعفي مي‌گويد: قال سألت أباجعفر عن شيء من التّفسير، فاجابني ثمّ سألته عنه ثانياً فأجابني بجواب آخر، فقلت: جعلت فداك كنت اجبتني في هذا المسأله بجواب آخر، غير هذا قبل اليوم؟  فقال: يا جابر انّ للقرآن بطناً، و للبطن بطن، و له ظهر و للظّهر ظهر، يا جاب ليس شيء ابعد من عقول الرّجال من تفسير القرآن، انّ الآيه يكون اوّلها في شيء و آخرها في شيء و هو كلام متّصل منصرف علي وجوه؛ از امام باقر (ع) تفسير آيه‌اي را جويا شدم، امام پاسخي داد. در فرصتي ديگر نيز درباره تفسير همان آيه پرسيدم، امام پاسخي ديگر، متفاوت با نوبت نخست بيان فرمود! به امام عرض كردم: پيش‌تر از شما درباره تفسير اين آيه سؤال كردم و شما پاسخ ديگري به من داديد. امام فرمود: اي جابر! قرآن بطن دارد و بطن آن نيز بطني دارد، ظهر دارد و ظهر آن نيز ظهري ادرد. اي جابر! هيچ چيز به اندازه عقل مردمان از تفسير قرآن دور نيست. اوّل آيه درباره چيزي است و آخر آن درباره چيزي ديگر و آن كلام به هم پيوسته‌اي است كه به چند گونه قابل معناست.( تفسير عياشي، ج 1، ص 12 و با اندك تفاوتي تفسير البرهان، ج 1، ص20؛ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج92، ص.)
این روایات به خوبی از بی پایان بطون قرآن سخن به میان آورده و در حقیقت خورشیدی بودن انوار قرآن را تبیین نموده است.
تنزل بطون قرآن بر خلیفه الله
قرآن حقیقتی است که برای نخستین بار بر پیامبر(ص) نازل شده است؛ سپس این نزول بارها در قالب الفاظ و معانی، تاویلات و بطون بر خلفای الهی نازل شده و می شود. در حقیقت خلیفه الله با اتصال به مقام «لدن علی حکیم» معانی و بطون قرآن را دریافت می کنند و سپس آن را به فرشتگان ابلاغ می نمایند؛ زیرا معلم و مزکی اول خداست و خلفای الهی از پیامبر(ص) و چهارده معصوم(ع) معلم ثانی هستند.
از نظر قرآن کسی که تعلیم واقعی و حقیقی را به عهده دارد خداوند تبارک و تعالی است که هم به حضرت آدم(ع) و متقین تعلیم می دهد(بقره، آیات 31 و 282) و این متقین واقعی که مصداق اکمل و اتم آن ، پیامبر(ص) و چهارده معصوم از انوار عترت طاهره (ع) هستند، به عنوان معلم ثانی عمل می کنند؛ زیرا ایشان مظاهر اتم و اکمل اسمای الهی و خلیفه الله و مظهر کامل ربانی هستند که مسئولیت ربوبیت را به عنوان مظهر ربوبیت به عهده دارند.(بقره، آیه 138؛ آل عمران، آیه 79 و آیات دیگر)
خداوند می فرماید: كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ؛ همان طور كه در ميان شما، فرستاده‏اى از خودتان روانه كرديم، [كه‏] آيات ما را بر شما مى‏خواند، و شما را پاك مى‏گرداند، و به شما كتاب و حكمت مى‏آموزد، و آنچه را نمى‏دانستيد به شما ياد مى‏دهد.(بقره، آیه 151)
و نیز می فرماید: لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ؛ به يقين، خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه‏] پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت، تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.( آل عمران، 164 و نیز نگاه کنید: بقره، آیه 129؛ جمعه، آیه 2)
از آن جایی که حضرت امیرمومنان نفس پیامبر(ص) است، ایشان نیز در همام مقام و مسئولیت بوده و به عنوان خلیفه الله وحی را دریافت می کرد. خداوند درباره نفسانیت امام علی(ع) نسبت به پیامبر(ص) به صراحت در آیه 61 سوره آل عمران سخن به میان آورده است. از این روست که حضرت امیرمومنان امام علی(ع) وحی را می شنید همان زمانی که پیامبر(ص) آن را دریافت می کرد؛ زیرا ایشان نفس و روان پیامبر(ص) بودند. امام علی(ع) در این باره می فرماید: أَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ ( صلی‏الله‏علیه‏وآله  )فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا الشَّیْطَانُ قَدْ أَیِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ وَ لَکِنَّکَ لَوَزِیرٌ وَ إِنَّکَ لَعَلَی خَیْرٍ ؛ با چشم خویش نور وحی و رسالت را دیدم و رایحه نبوت را استشمام کردم و با گوش خویش ناله شیطان را در هنگام نزول وحی بر رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله) شنیدم. و عرض کردم ای رسول خدا این صدای ناله از کیست فرمود: این ناله شیطان است از آن جهت که او را نپرستند نومید و مأیوس است. همانا تو می‏شنوی آنچه را من می‏شنوم و می‏بینی آنچه را من می‏بینم، مگر آنکه تو پیامبر نیستی و لکن وزیری و به طور قطع تو بر خیر و نیکویی هستی.(نهج البلاغه، صبحی صالح ، ص 300 ، خطبه 192)
این رابطه نفسانیت میان دیگر امامان (ع) با پیامبر(ص) نیز وجود داشته است. از این روست که پیامبر(ص) می فرماید: حُسَيْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً حُسَيْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاط؛ حسین از من است و من از حسین هستم. خدا دوست دارد كسی را كه حسین دوست بدارد. حسین نوه‌ای از نوه‌ها[یم] است.( سنن ترمذی، ج ۵، ص ۳۲۴، ح ۳۸۶۴ ؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۲۷ ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۲۶۲، ح ۱.)
البته قرآن یک بار نازل نشده و بر اساس آن که فیض الهی پایانی ندارد، افاضات الهی از مجرای کلمات قرآنی هماره استمرار داشته و دارد. این افاضات از مقام «لدن لعلی حکیم» به سوی خلیفه الله که حجت خداوندی است و همه ما سوی الله باید از خلیفه الله فرمان گرفته و اطاعت کنند؛ زیرا سجده فرشتگان به معنای سجده اطاعت و فرمانبری است. فرشتگان در درس خلیفه الله نشسته و از او می آموزند.(بقره، آیات 31 و 32)
از آن جایی که تعلیم و تزکیه الهی پایانی نیست و تا قیامت در دنیا ادامه می یابد، این تعلیم و تزکیه از طریق خلیفه الله و امامان معصوم(ع) انجام می گیرد. تعلیم الهی در چارچوب معارف قرآنی است و این نیازمند افاضات دایمی است که در قالب معانی و بطون از طریق همین مجرای کلمات و الفاظ عربی قرآن انجام می گیرد.
در سوره قدر که نسبت پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) بیان شده و خداوند حقیقت آنان را توصیف و مقام ایشان را تبیین نموده است. خداوند در این سوره بیان می کند که قرآن در شب قدر انزال یافته و فرشتگان هر ساله در شب قدر برای گرفتن دستور و ماموریت نزد خلیفه الله می آیند. اصولا شب قدر که شب تقدیر امور هستی است از آغاز بوده و مسئولیت آن به عهده خلیفه الله بوده است تا تقدیر را از لوح محفوظ و ام الکتاب به طور مستقیم یعنی از مقام «لدن لعلی حکیم» بگیرد و پس از امضا به روح و فرشتگان برای اجرا و قضا ابلاغ کند. این مسئولیت در هر زمانی بر عهده خلیفه الله بوده و پس از رسول الله(ص) و امامان معصوم(ع) و اینک به امام زمان(عج) سپرده شده است.
صاحب تفسیر نور الثقلین همراه با دیگر مفسران شیعی ،اسناد نموده اند كه بدون وجود امام (ع) ، شب قدر نیز امكانپذیر  نخواهد بود. وجود شب قدر به عنوان شب نزول قرآن و نازل شدن ملائكه و روح دلیل بارزی برای   وجود امام و عدم جدایی ثقل اكبر و ثقل اصغر است. در روایات  مختلفی بیان شده تا شیعیان با شب قدر برضرورت امامت احتجاج کنند. در حدیثی   امام باقر (علیه السلام ) می فرماید: یا معشر الشیعة! خاصموا بسورة إِنّا أَنْزَلْناهُ تفلحوا، فواللَّه أنّها لحجّة اللَّه تبارک و تعالی علی الخلق بعد رسول اللَّه صلی الله علیه و آله وأنّها لسیّدة دینکم وأنّها لغایة علمنا. یا معشر الشیعة! خاصموا بحم وَ الکِتابِ المُبِینِ… فإنّها لولاة الأمر خاصّة بعد رسول اللَّه؛ ای جماعت شیعه با خصم خود به سوره قدر محاجه كنید كه پیروز خواهید شد. پس سوگند به خدای تعالی كه این سوره از برای حجت خداوند متعال بعد از رسول الله (ص) است. این سوره همانا مدرك دین شما و نهایت علم ما است.( کافی، ج 1، ص 249)
از آن چه گذشت به دست می آید که نزول معارف جدید و افاضات معرفتی از طریق الفاظ قرآن کریم، هر ساله اتفاق می افتد و امام معصوم(ع) پس از گرفتن بطون مقدر آن سال و تاویلات قرآنی، به روح و فرشتگان می دهد تا در طول سال این معارف به مردمان منتقل شود و آنان در ساختار جدیدی تعلیم و تزکیه یابند. از این روست که علوم و معارف قرآنی هر ساله بیش از سال پیش است و لازم است هر ساله تفسیری جدید ارایه شود.
از نزول مکرر قرآن می توان از این حدیث نیز بهره گرفت. روايت است که امام صادق ( عليه السلام ) بعضي آيات قرآن ، مانند ؛ «ايّاک نَعبُد» و يا «مالِک يَوم الدّين» را تکرار مي کردند و مي فرمودند : «حتّي کانّي سَمعته من قائله: اين قول را آن قدر تکرار کردم که گويا از گوينده اش مي شنوم ، گويا از خداي سبحان مي شنوم.»(اصول کافي ، ج 2، کتاب فضل القرآن)
هر چند این روایت به گونه ای است که قابل تفسیر بر معانی چندی است؛ ولی می توان از آن دریافت که امام صادق(ع) به مخاطب خود این مطلب را القا می فرماید که قرآن را خود مستقیم از «لدن لعلی حکیم» دریافت می کند.
امروز امام زمان(عج) است که مستقیم قرآن را از خداوند دریافت می کند و بطون و تاویلات آن را به فرشتگان و روح می آموزد تا آنان آن را به مردمان برسانند. در این میان جبرئیل(ع) نقش کلیدی در انتقال بطون و تاویلاتی دارد که از امام زمان(عج) دریافت کرده و به مردمان می رساند. بخشی از این ها در قالب «فالهمها فجورها و تقواها»(شمس، آیه 8) و برخی دیگر در قالب «اوحینا الیهم فعل الخیرات» (انبیاء، آیه 73) و مانند آن است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا