اجتماعیاخلاقی - تربیتیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

اصول اصلاحات از منظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

در جامعه میان اصول و اصلاحات تفکیک قایل می شوند و شگفت این که اصولی به مهم ترین اصل یعنی «کلمه توحید و توحید کلمه» در عمل باور و ایمانی ندارد،‌ و اصلاحی افساد می کند و به هیچ اصولی پای بند نیست؛ زیرا این اصول است که به اصلاحات معنا می دهد و آن را از مصادیق فساد و افساد بیرون می برد. نویسنده با مراجعه به آموزه های قرآنی بر آن است تا اصلاحات دایمی را به عنوان یک اصل در چارچوب «مبانی اصول اصلاحات قرآنی» تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

تغییرات و اصلاحات دایمی

انسان از یک سو دارای اراده و اختیار و آزادی و از سوی دیگر دارای قدرت تصرف در جان و جامعه و جهان است. همین امر موجب می شود که تغییراتی را در همه عرصه ها و ساحات درون و برون پدید آورد که گاه با سنت های الهی حاکم بر هستی مطابقت نداشته، بلکه مخالفت داشته باشد؛ یعنی بر خلاف سنت ها و قوانینی است که جهان را به بهترین و نیکوین شکل سامان داده و مسیر و جهت اصلی هستی را مهار،‌ مدیریت و تعیین می کند.

از آیات قرآنی به دست می آید که جان و جامعه و جهان تحت تاثیر رفتار آدمی به شدت تغییر می کند و گاه حرکت متقابل حرکت اصلی هستی را رقم می زند و آثار مخرب و زیانباری را بر همه ساحات هستی به جا می گذارد. به عنوان نمونه خداوند در آیه 30 سوره روم می فرماید: ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ؛ فساد در خشکی و دریا به دست مردم ظاهر شد. این ظهور می تواند به معنای «پدیده» و به تعبیر عربی«ظاهره» باشد یا به معنای «غلبه» باشد که از جمله در آیاتی از قرآن چون آیه 14 سوره صف و آیه 20 سوره کهف و آیه 29 سوره غافر به این معنا به کار رفته است.

پس می توان گفت که دستاورد بشری در محیط زیست و زمین چیزی جز پدیده فساد و یا غلبه فساد نیست. بنابراین، اگر انسان در جهان تغییرات و تصرفاتی انجام می دهد که فساد آور و برخلاف صلاح و مصلحت است، می بایست در برابر هماره اصلاحات دایمی انجام شود تا فساد به صلاح تبدیل شود و هر چیزی در جای مناسب خود قرار گیرد که همان حق و عدالت است.

به سخن دیگر، تغییرات و تصرفات آدمی که با اراده و قدرت انسان انجام می گیرد، پیامد فسادآمیز را ممکن است که به دنبال داشته باشد؛ این زمانی رخ می دهد که انسان حق و عدالت را نشناسد و یا پس از شناخت آن ها نخواهد در چارچوب آن عمل و رفتار نماید. این گونه است که فساد پدید می آید.

فسادی که در این جا مراد است به معنای خارج شدن هر چيزى از حدّ اعتدال و عدالت است که همان حد حق و حقیقت است؛ حالا این خروج از عدالت و حق كم يا زياد باشد، نقشی ندارد،‌ چرا که هر گونه کژی و ظلم، نقص و مانند آن فساد است و آن چیز را از مسیر اصلی و حکمت آفرینشی اش دور می سازد. پس وقتی ما از فساد در نفس، بدن و اشياى خارجى سخن می گوییم  به معنای خروج آن چیز از حدّ تعادل و عدالت و حق و حقیقت است که جهان هستی به عنوان نظام احسن و نیک بر آن قوام یافته است.

پس صلاح هر چیزی همان حقیقتی است که بر مدار عدالت برای آن چیز رقم خورده است و اگر چیزی از مدار حق و عدل خارج شود در حقیقت از صلاح بیرون رفته و فساد در آن راه یافته است. در این جاست که لزوم اصلاحات مطرح می شود تا آن چیز در مسیر عدالت و حق در آید و به حرکت خود ادامه دهد.

البته برخی از چیزها بیرون از اراده و اختیار و قدرت انسانی فساد می یابد؛ زیرا نظام دنیا بر کون و فساد سامان یافته و هیچ چیزی پایدار نخواهد ماند، اما این فسادی که در دنیا به عنوان یک سنت الهی و قانون تکوینی بر جهان حاکم است، در مسیر همان مصلحت عمومی است و مدیریت می شود؛ اما فسادی که انسان ایجاد می کند به سبب آن که شناختی بر حقایق هستی و ملکوت و کارکردهای آن ندارد، فسادی است که زندگی را بر انسان و دیگران در جهان سخت تر و بدتر می کند.

از این روست که افساد انسانی به معنای تخریبی است که آثار زیانبار آن بر جان و جامعه و جهان خود را نشان می دهد و او را از حق و عدالت دور می سازد. بنابراین با توجه به تغییرات افسادی انسان لازم است که اصلاحات دایمی از سوی انسان انجام گیرد تا جلوی زیان یا زیان بیش تر گرفته شود. اصلاحی که در برابر افساد از سوی انسان ها انجام می گیرد، به معناى برطرف كردن فساد و تباهى و انجام دادن كار شايسته است و بازسازی فساد است.

علل و عوامل افساد انسانی

اگر بخواهیم علل و عوامل افساد انسانی را بیان کنیم، می بایست همه ابعاد و زوایای امور هستی بررسی و کاوش شود تا به شکل برهانی همه را بیان کنیم.

اما با مراجعه به آموزه های قرآنی برخی از مهم ترین علل و عوامل را مطرح می کنیم که نقش اساسی تری در گرایش انسان به تغییرات مخرب و فساد آمیز دارد.

  1. هواهای نفسانی: مهم ترین علت و عاملی که قرآن برای گرایش های افساد آمیز بیان می کند، هواهای نفسانی است؛ زیرا انسان ها دارای قوای چندی از جمله شهوت و غضب هستند که در نقش جاذبه و دافعه در انسان عمل می کند. این قواها اگر به درستی تحت مدیریت قوه عقل قرار گیرند و مهار شوند، مهم ترین نقش را در زندگی سعادتمند انسان ایفا می کنند،‌ اما اگر به حال خودشان وانهاده شوند، به طور طبیعی گرایش به ظلم و گریز از عدل داشته و آدمی را به سوی فساد و تغییرات فساد آمیز سوق می دهند.(احزاب، آیه 72 و آیات دیگر)
  2. وسوسه های شیطانی: از دیگر علل مهم در گرایش افسادآمیز انسان می بایست به وسوسه های شیطانی اشاره کرد؛ زیرا ماموریت انسان در زمین خلافت الهی و ظهور در مظهریت پروردگاری و ربوبیت است.(بقره، آیه 30؛ آل عمران، آیه 31؛‌ هود، آیه 61 و آیات دیگر) این خلافت ربوبی مستلزم آن است که انسان در چارچوب حق و عدل عمل کند و از فساد و افساد بپرهیزد؛ ولی ابلیس و شیاطین دیگر بر آن هستند که انسان به این نقش خود نپردازد و به جای اصلاح امور به افساد بپردازد، چنان که پیش از این دیگران می کردند.(بقره، آیه 30) ابلیس با توجه به اراده، علم و قدرت انسان می داند که انسان ها توانایی تغییرات شگرف را در هستی داراست؛‌ از این روست که آدمی را به تغییراتی در خلقت سوق می دهد که فساد آمیز باشد.(نساء، آیه 119)

البته برای گرایش به فساد و افساد از سوی انسان ، زمینه ها و بسترهای دیگری نیز مطرح است که از جمله آن ها می توان به روحیه اسراف(یونس، آیات 79 تا 83)، اعراض از دین(محمد، آیه 22)، ترک جهاد(محمد، آیات 20 و 22)، ترک نهی از منکر(هود، آیه 116)، حکومت پادشاهی و استبدادی(نمل، آیه 34)، رفاه زدگی(اعراف، آیه 74)، فسق و فجور(بقره، آیات 26 و 27)، قدرت فراوان و امکانات زیاد(فجر، آیات 10 و 12)، گناه (بقره، آیات 205 و 206) و مانند آن اشاره کرد.

اصول اصلاحات

حال که حقیقت اصلاح و افساد از منظر قرآن و علل و عوامل و نیز بسترهای آن شناسایی و معرفی شد، می بایست به اصول اصلاحات از منظر قرآن اشاره کرد.

  1. کمال رسانی : از نظر قرآن،‌ هر تغییری به معنای صلاح و اصلاح نیست. بنابراین شعار تغییر نمی تواند یک شعار اصیل قرآنی باشد مگر آن که مراد از تغییر همان تغییر در چارچوب اصلاحات باشد؛ یعنی تغییراتی را می بایست پذیرفت و پدید آورد که حق و عدالت را تثبیت کند و آن چیز را به سمت صلاح و مصلحت واقعی اش سوق دهد و نقص و ضعف را از آن بزداید و آن را به کمالش برساند. بنابراین، مهم ترین اصل در اصلاحات این است که هدف مشخص کمال رسانی در آن ملاحظه شود. پس اگر تغییراتی انجام گیرد که چیزی به جای کمال گرفتار نقص شود یا نقص آن افزایش یابد؛ چنین اصلاحی چیزی جز افساد نیست.
  2. دانش کامل: از دیگر اصول اصلاحات آن است که انسان کمال هر چیزی را بداند و بشناسد. این امر مستلزم دانش جامع و کاملی است که شاید از بسیاری از مردم بیرون باشد؛‌ زیرا کمال هرچیزی را نمی توان جز با معیار حق به دست آورد. از آن جایی که حق مطلق خداست(فصلت، آیه 53 و ایات دیگر) و هر حقی از او نشات می گیرد(بقره، آیات 26 و 144 و 147 و آیات دیگر)، پس بدون مراجعه به خدا نمی توان حق را شناخت و تنها راه مراجعه به خدا نیز بهره گیری از دو پیامبر درونی و بیرونی یعنی عقل و فطرت از یک سو و وحی از سوی دیگر است. بنابراین، برای کسب دانش کامل می بایست به عقل و وحی مراجعه کرد و تنها در جایی اصلاحات را مطابق حق و عدالت باید بدانیم که مطابق عقل و وحی باشد. در غیر این صورت مانند سفیهان و بی خردان کافر و منافق خواهیم بود که افساد خویش را اصلاحات دانسته و بر آن پافشاری می کردند.(بقره، آیات 8 تا 12)
  3. حق محوری: البته از مطالب پیشین این اصل کاملا روشن می شود؛ زیرا اگر هر تغییری حتی در قالب اصلاحات ظاهری باشد اگر مطابق حق تعالی و حقوق نشات گرفته از حق تعالی نباشد، جز فساد و افساد چیزی نیست و از نظر آموزه های قرآنی سفاهت و بی خردی و بی عقلی است.
  4. عدالت محوری: این اصل نیز از مطالب گذشته به دست آمده است. می دانیم که عدالت به معنای «وضع کل شی فی موضعه ؛ هر چیزی را در جایش قرار دادن است» یا «اعطاء کل ذی حق، حقه، بخشیدن حق هر صاحب حق است». زمانی ما می توانیم موضع هر چیزی را بدانیم که موضع مناسب کمالی و حقی آن را بدانیم. پس اگر از عقل و وحی بهره نگیریم نمی توانیم موضع حق و عدلی آن چیز را بدانیم و آن را در همان جای مناسبش قرار دهیم. هم چنین در صورتی می توانیم حق هر صاحب حقی را به او بدهیم که حق را بشناسیم. به هر حال، عدالت به معنای وضع و اعطا، نیازمند حق شناسی و موضع شناسی است. پس لازم است که حق شناس و عدل شناس باشیم و بر این مدار هر تغییری را انجام دهیم تا تغییرات اصلاحی باشد و گرنه به عنوان تغییرات افسادی شناخته و رد می شود.(حجرات، آیه 9 و آیات دیگر)
  5. مشاوره های آشکار ونهان: اصلاحات زمانی می تواند در مسیر درست انجام گیرد که با دیگرانی که از عقل و وحی برخوردارند مشاوره گرفته شود. از آن جایی که لازم است که برخی از امور نهانی انجام شود تا موفقیت آمیز باشد مشورت های نهانی نیز می بایست در دستور کار قرار گیرد. از نظر اسلام استبداد رای موجب تباهی می شود. در این روایات بسیاری وارد شده است.

با نگاهی به حرکت های اصلاحی بزرگان اصلاحات و مصلحان از جمله پیامبران می توان دریافت که این اصول بسیار مهم و اساسی است که مراعات آن می تواند تضمین کننده و تامین کننده سلامت و صحت اصلاحات و توفیق در تحقق آن باشد. امام حسین (ع) درباره اصلاحاتی که می خواهد در امت پیامبر(ص)‌انجام دهد به همه این اصول به شکلی اشاره دارد. ایشان می فرماید: وَاَنَّى لَمْ اَخْرُجْ اَشِرا وَلا بَطِراً وَلا مُفْسِداً وَلا ظالِماً وَانَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ اْلا صْلاحِ فِى اُمَّةِ جَدِّى صلى اللّه عليه و آله ارِيدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَاَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَاَسيرَ بِسِيرَةِ جَدِّى وَاَبى على بْنِ اَبِى طالِبٍ ؛ و من نه از روى خودخواهى و يا براى خوشگذرانى و نه براى فساد و ستمگرى از مدينه خارج مى گردم، بلكه هدف من از اين سفر امر به معروف و نهى از منكر و خواسته ام از اين حركت ، اصلاح مفاسد امت و احيا و زنده كردن سنت و قانون جدم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و راه و رسم پدرم على بن ابى طالب عليه السلام است.(وصیتنامه امام حسین به برادرش محمد بن حنفیه به نقل از مقتل خوارزمى ، ج 1، ص 188. مقتل عوالم ، ص 54)

زمینه ها و بسترهای اصلاحات

برای این که انسان به این اصول برسد و پای بند بدان باشد، می بایست زمینه ها و بسترهای لازم را شناسایی و در خود و جامعه ایجاد کند.

  1. خودسازی : نخستین چیزی که یک مصلح بدان نیاز دارد تا اقدامات او اصلاحی باشد، خودسازی و تزکیه نفس است. از این روست که اگر کسی خودسازی نداشته باشد نمی تواند جزو اصلاح گران باشد؛ چرا که هر تغییر اجتماعی نیازمند تغییر در نفس است. اگر شخصی خودش گرفتار فساد نفسانی است چگونه می تواند اصلاحات اجتماعی داشته باشد. کسی که خود به بیماری واگیر فساد و تباهی گرفتار است چگونه می تواند اصلاحات اجتماعی داشته و جامعه را از بیماری حفظ کند یا به درمان آن بپردازد. از این روست که خداوند در آیاتی از جمله در آیه 11 سوره رعد بر تغییرات نفسانی در خود پیش از هر گونه تغییرات اصلاحی در جامعه تاکید می کند.
  2. تقوا: تقوای به معنای پرهیز از هر گونه پلیدی و زشتی عقلانی و وحیانی و عرفی در شخص اصلاح گر لازم است. اگر شخص خود گرایش به این امور داشته باشد،‌در حقیقت گرفتار فساد درونی است و به طور طبیعی نمی تواند اصلاحات بیرونی داشته باشد.(احزاب، آیات 70 و 71)
  3. تمسک به وحی: همان طوری که استفاده از عقل در اصلاحات لازم است، هم چنین بهره گیری از وحی لازم است. پس مصلح باید هماره به کتاب الله و آیات وحیانی مراجعه نماید و هدف و راه را با تمسک به وحی بشناسد و اصلاحات را در چارچوب آن انجام دهد. پس نه تنها لازم است که از دین آگاه باشد بلکه دین را به کار گیرد و در عمل اجتماعی و اصلاحی در دستور قرار دهد. بنابراین، کسی که به ظاهر اهل دین است ولی در اصلاحات دین را کناری می گذارد ،‌از منظر قرآن مصلح نیست بلکه در اصلاح گری به فساد می رود و مفسد فی الارض است.(اعراف، آیه 170؛ بقره، آیات 8 تا 12)
  4. حق گویی: مصلح می بایست همان طوری که در اصلاح عملی امور است در قول خود نیز حق گو و حق مدار باشد. پس نمی توان با باطل گویی اصلاحاتی را انجام داد و کسانی که مدعی این معنا هستند که هدف وسیله را توجیه می کند سخن باطل و گزافی می گویند، زیرا نه تنها هدف خوب و نیک، وسیله بد و باطل را توجیه نمی کند بلکه بار کژی است که هرگز به منزل نمی رسد. پس اگر کسی بخواهد اصلاحاتی داشته باشد می بایست در قول و فعل حق گو و حق مدار باشد و اصلاحات در این چارچوب به جا آورد.(احزاب، آیات 70 و 71)
  5. دعا و توکل: هر عملی در جهان خارج اگر بخواهد به درستی صورت گیرد می بایست مشیت و اراده الهی را در نظر گرفت؛ زیرا هیچ کاری بی مشیت الهی به سامان نمی رسد. از این روست که خداوند از پیامبرش می خواهد هر کاری را با « ان شاء الله» اگر خدا خواست انجام دهد(کهف، آیه 23) و در هنگام که به چیزی در اندیشه جزم یافت در مقام عمل عزم را با توکل همراه کند.(آل عمران، آیه 159) برای این که همراهی خدا را داشته باشیم و از اذن الهی بهره مند شویم، لازم است در هر کاری به ویژه کارهای چون اصلاح گری به خداوند توسل جسته و از او امداد و یاری خواهیم. این جاست که نقش دعا نیز خود را در اصلاح گری نشان می دهد.(احقاف، آیات 15 و 16)
  6. توفیق از خدا: از دیگر بسترهای لازم که مرتبط با اصل پیشین است،‌ توفیق خواهی از خدا در موفقیت اصلاحات است. حضرت شعیب (ع) با آن که اصلاحات خویش را محدود به دایره استطاعت و توان خویش می کند ولی به این نکته نیز توجه دارد که تنها در سایه توفیقات الهی است که می تواند در کار اصلاحی خویش موفق شود. بنابراین توجه به توفیقات الهی در هر امری از جمله اصلاح گری لازم است.(هود، آیات 84 و 88)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا