اجتماعیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیتاریخیسیاسیعلوم قرآنیمعارف قرآنیمقالات

تحریف معنوی قرآن از طریق لغت

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از خطرناک ترین شیوه های مبارزه با قرآن و آموزه های آن، تحریف است که ریشه در فرهنگ یهودی دارد؛ چنان که خدا در قرآن، با اشاره به پیشینه تحریف، از خبرگان و اساتید تحریف یعنی یهودیان سخن به میان می آورد که چگونه معنای واژگان را به حفظ لفظ و ساختار چنان تغییر می دهند که چیزی از معارف و احکام واقعی وحی باقی نمی ماند و تنها پوسته بی محتوا و حتی اهداف و مقاصد وحی از آن بر جا است و این گونه مردم به جای شناخت حقایق و احکام گرفتار باطل و گمراهی می شوند. پس از نزول قرآن، تحریف گری به شدت از سوی کافران و مشرکان و منافقان به عنوان یک شیوه مبارزه علیه فرهنگ قرآنی به کار گرفته شده است تا جایی که امروزه حتی در میان شیعیان نیز به سبب مراجعه به منابع تحریفی حتی در دستور زبان عربی و لغت ناخواسته انجام می شود و معارف وحقایق قرآنی چنان که باید فهم شود، فهمیده نمی شود، و این گونه حتی احکام در مسیری قرار می گیرد که گاه حرام تحلیل و حلال تحریم می شود. این همان جنگ نرمی است که از سوی شیطان و اولیایش علیه اسلام و آموزه های وحیانی قرآن راه انداخته شده است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا نقش خطرناک تحریف معنوی قرآن از طریق تصرف در معانی الفاظ با بهره گیری از عناوینی چون لغت و علم آن تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

جنگ نرم از طریق تحریف

ساماندهی هر چیزی نیازمند اسباب مناسب است، چنان که برای فساد، تباهی و نابود کردن هر چیزی می بایست از وسایل و ابزار و نیز شیوه ها و روش های مناسبی بهره برد. این گونه است که گاه با حذف فیزیکی صاحبان رای و اندیشه، تلاش می شود تا فکر و اندیشه ای از صفحه روزگار حذف شود؛ و گاه با فعالیت های تخریبی و در اصطلاح جنگ نرم تلاش می شود تا آن متفکر و فکرش تاثیرش را از دست دهد؛ بر همین اساس، گاه با تخریب شخصیت هم چون اتهام به جنون و کهانت و شعر تلاش می شود که اعتبار علمی سخن و کلام از دست برود؛ و گاه با تحریف کلام و تبدیل آن به شکلی دیگر این اعتبار مخدوش می شود. چنان که مشرکان با اتهام زنی به پیامبران از جمله پیامبر(ص) به عنوان مجنون یا شاعر این کار را می کردند(ذاریات، آیات 39 و 52؛ انبیاء، آیه 5) یا یهودیان برای تخریب تاثیرگذاری پیامبر(ص) بر امت، بر خلاف مراد مومنان، از واژه مفهومی را می گرفتند که زشت و زننده بود؛ چنان که وقتی مومنان بر اساس فرهنگ عربی مدینه خطاب به پیامبر(ص) می فرمودند: راعنا؛ یعنی به ما نگاه و توجه کن! با بهره گیری از فرهنگ یهودی خودشان به استهزاء مومنان می پرداختند که از پیامبرشان می خواهد تا آنان را «احمق بداند یا مانند رمه و گله» فرض کند؛ زیرا واژه می تواند برگرفته از «رعی» به معنای مراعات کردن باشد یا برگرفته از «رعونه» به معنای حماقت. پس در صورت اول مفهوم «راعنا» اين است که « به ما مهلت بده و مراعات حال ما را داشته باش»؛ ولی در صورت دوم اين است كه «ما را أحمق و نادان بدان»!

البته بعضي ديگر از مفسران گفته ‏اند كه جمله «راعنا» در لغت يهود يك نوع دشنام بود و مفهومش اين بود «بشنو كه هرگز نشنوی» اين جمله را تكرار مي‏كردند و مي‏خنديدند!. هم چنین بعضي از مفسران نيز نقل كرده‏ اند كه يهود به جاي «راعنا»، «راعينا» مي‏گفتند كه معنايش «چوپان ما» است، و پيامبر اسلام (ص) را مخاطب قرار مي‏دادند و از اين راه استهزا مي‏كردند.( آيت الله مكارم شيرازي ، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، ، 1374ش، ج‏1، ص 383.)

در حقیقت یهودیان با بهره گیری از دو مفهوم متفاوت از یک واژه با دو ریشه یا از دو فرهنگ مختلف عربی و عبری بر آن بودند تا مومنان و پیامبر(ص) را به تمسخر گیرند و استهزاء کنند؛ از همین روست که خداوند متعال برای جلوگیری از سوء استفاده دشمنان، مومنان را از به کارگیری این واژه نهی کرده و خواستار واژه جایگزین می شود تا امکان سوء استفاده برای دشمن فراهم نشود. خدا مي فرمايد: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ أَليمٌ؛ اي كساني كه ايمان آورده‏ ايد، نگوييد: «راعنا»، و بگوييد: «انظرنا»، و اين توصيه را بشنويد؛ و گر نه‏ كافران را عذابي دردناك است.(بقره، آیه 104)

درباره شأن نزول اين آيه «ابن عباس» مفسر معروف نقل مي‏كند: مسلمانان صدر اسلام هنگامي كه پيامبر (ص) مشغول سخن گفتن بود و بيان آيات و احكام الهي مي‏كرد گاهي از او مي‏خواستند كمي با تأني سخن بگويد تا بتوانند مطالب را خوب درك كنند، و سؤالات و خواسته ‏هاي خود را نيز مطرح نمايند، براي اين درخواست جمله «راعنا» كه از ماده «الرعي» به معناي مهلت دادن است به كار مي‏بردند. در حقیقت، به کارگیری یک واژه در میان مومنان و مسلمانان، برای يهود دستاويزي پيدا شده بود كه با استفاده از همان جمله‏ اي كه مسلمانان مي‏گفتند، پيامبر يا مسلمانان را استهزاء كنند.

پس از سوی خدا آيه فوق نازل شد تا براي جلوگيري از اين سوء استفاده دشمنان، مؤمنان به جای جمله «راعنا»، جمله «انظرنا» را به كار برند كه همان مفهوم را مي‏رساند، با این تفاوت که دیگر، دستاويزی برای دشمن لجوج فراهم نيست.

خدا در جایی دیگر به این جنگ نرم و روانی دشمن اشاره دارد و می فرماید: مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا ؛ برخى از آنان كه يهودى‏ اند كلمات را از جاهاى خود برمى‏ گردانند و با پيچانيدن زبان خود و به قصد طعنه زدن در دين اسلام با درآميختن عبرى به عربى مى‏ گويند شنيديم و نافرمانى كرديم و بشنو كه كاش ناشنوا گردى و نيز از روى استهزا مى‏ گويند: راعنا كه در عربى؛ يعنى به ما التفات كن ولى در عبرى يعنى خبيث ما؛ و اگر آنان مى گفتند: شنيديم و فرمان برديم و بشنو و به ما بنگر! قطعا براى آنان بهتر و درست‏ تر بود؛ ولى خدا آنان را به علت كفرشان لعنت كرد در نتيجه جز گروهى اندك ايمان نمى ‏آورند.(نساء، آیه ۴۶)

از نظر قرآن، یهودیان که استاد تحریف گری هستند، به اشکال گوناگون بر هستند تا فرهنگ عبری و نادرست خویش را حفظ کرده و دیگر فرهنگ را منکوب کنند و زیر پای خویش له نمایند. برای تضعیف فرهنگ ها و شرایع دیگر به هر چیزی متوسل می شوند که از جمله آن ها تحریف گری است.

باید توجه داشت که تحریف از مادّه «حَرْف» به معناى نوک مانند نوک کوه، لبه، گوشه، کناره مانند کناره رود، کژ کردن و برگردانیدن چیزى است. وقتی از تحریف کلام، سخن به میان می آید، به معنای برگرداندن و تغییر معناى آن است.(لسان‌العرب، ج‌3، ص‌129، «حرف»)

اقسام تحریف از نظر قرآن

البته تحریف دارای اقسامی است که از جمله می توان به تحریف لفظی و تحریف معنوی اشاره کرد. تحریف لفظی به معنای تغییر واژه و لفظ است مثل این که «راعنا» را به «راعینا» تغییر داده شود؛ اما تغییر معنوی، به معنای تغییر در معنا و موضع له لفظ است.

باید توجه داشت که هر لفظ و واژه ای که انسان به کار می برد، یک معنایی دارد که لفظ برای آن وضع شده است؛ از این معنای اولی به عنوان معنای حقیقی یاد می شود که لفظ در آغاز برای آن وضع شده است؛ اما از آن جایی که برای هر لفظ غیر از معنای حقیقی، معنای مجازی نیز است، ممکن است که گوینده لفظ به جای معنای حقیقی، معنای مجازی را اراده کرده باشد که باید قرائنی برای آن قرار دهد تا مخاطب بداند مراد او از استعمال و به کارگیری لفظ، همان معنای مجازی است؛ پس اگر قرینه مقالی یا حالی وجود نداشته باشد، اصل این است که گوینده همان معنای حقیقی را اراده کرده است.

البته شنونده ممکن است، گاه به هر دلیلی مانند عدم توجه به قرائن حالی و مقالی یا عدم دانستن معنای حقیقی لفظ یا معنای مجازی آن، چیزی را بفهمد که آن را می داند و می شناسد. پس آن چه فهم شده ممکن است غیر از آن چیزی باشد که گوینده گفته است. پس سه امر در هر لفظی ممکن است اتفاق افتد؛ زیرا معنا و مراد و مفهوم سه چیزی متفاوت است؛ آن چه برای لفظ وضع شده همان معنای لفظ است، آن چه گوینده اراده کرده است، مراد از لفظ است که می تواند حقیقی یا مجازی باشد، و آن چه شنونده از آن فهمیده همان مفهوم لفظ است. پس می تواند گاه این هماهنگی و تفاهم میان گوینده و شنونده پدید آید یا می تواند چنین تفاهمی پدید نیاید. از همین روست که در صورت عدم تفاهم می گویند: من چیزی گفتم و دیگری چیزی دیگری فهمید و برداشت کرد.

البته در این موارد، سخن از تحریف کلام نیست؛ زیرا عدم مفاهمه است؛ اما تحریف معنوی آن است که شخصی معنای لفظ و کلام را تغییر دهد؛ چنان که برخی از اهل لغت می کنند؛ زیرا آنان با استفاده از جایگاه خویش به عنوان لغت شناس ممکن است، معنای لفظی را چیزی قرار دهند که اصولا آن معنا همان «موضع له لفظ» نبوده و لفظ برای آن معنا وضع نشده بود. در این جا است که تحریف معنوی خودنمایی می کند.

از نظر قرآن، چنان که از آیه 46 سوره نساء و نیز آیات دیگر بر می آید، یهودیان استاد تحریف از جمله تحریف معنوی هستند؛ خدا در جایی دیگر می فرماید: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ؛ اى پيامبر كسانى كه در كفر شتاب مى ‏ورزند تو را غمگين نسازند، چه از آن منافقانی كه با زبان خود گفتند: ايمان آورديم و حال آنكه دلهايشان ايمان نياورده بود؛ و چه از يهوديان آنان كه به سخنان تو گوش مى‏ سپارند تا بهانه‏ اى براى تكذيب تو بيابند، و براى گروهى ديگر كه خود نزد تو نيامده‏ اند خبرچينى و جاسوسى مى كنند؛ كلمات را از جاهاى خود یعنی معنای اصلی آن دگرگون مى كنند و مى‏ گويند: اگر اين حكم به شما داده شد، آن را بپذيريد؛ و اگر آن به شما داده نشد، پس دورى كنيد؛ و هر كه را خدا بخواهد به فتنه درافكند، هرگز در برابر خدا براى او از دست تو چيزى بر نمى ‏آيد؛ اينانند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاك گرداند در دنيا براى آنان رسوايى و در آخرت عذابى بزرگ خواهد بود. (مائده، آیه ۴۱)

هم چنین می فرماید: فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ؛ پس به سزاى پيمان شكستنشان لعنتشان كرديم و دلهايشان را سخت گردانيديم به طورى كه كلمات را از مواضع خود و معنای آن تحريف مى كنند؛ و بخشى از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند به فراموشى سپردند و تو همواره بر خيانتى از آنان آگاه مى ‏شوى مگر شمارى اندك از ايشان كه خيانتكار نيستند؛ پس از آنان درگذر و چشم پوشى كن كه خدا نيكوكاران را دوست مى دارد. (مائده، آیه ۱۳)

در جایی دیگر می فرماید: أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ؛ آيا طمع داريد كه اينان به شما ايمان بياورند با آنكه گروهى از آنان سخنان خدا را مى شنيدند سپس آن را بعد از عقلانی کردند و فهميدنش، تحريف می کردند و خودشان هم مى‏ دانستند. (بقره، آیه ۷۵)

پس تحریف زمانی صورت می گیرد که شخص به موضع له لفظ آگاهی دارد و آن را در کلام تطبیق داده است، اما عالمانه آن چه را که تعقل کرده و دریافته است، را دگرگون می کند تا اهداف خاص خویش را این گونه تحقق بخشد؛ و در حقیقت تفسیر و معنایی را ارایه می دهد که صاحب سخن از آن راضی و خشنود نیست.

به گفته شیخ طوسى تحریف به دو وسیله محقّق مى‌شود: یکى تأویل ناروا و بد که بدون تغییر در ساختار کلام انجام می شود؛ و دیگرى تغییر و تبدیل ساختار آن است.( التبیان، ج‌3، ص‌470)

از مجموع آیات درباره تحریفهاى یهود استفاده مى‌شود که سه نوع تحریف انجام می شود: 1. گاهى تحریف آنها معنوى بوده است؛ بدین گونه که معانى الفاظ را دگرگون مى‌ساختند؛ 2. و گاهى تحریف لفظى مى‌کردند؛ 3. و گاهى به مخفى ساختن قسمتى از آیات دست مى‌زدند.(تفسیر نمونه، ج‌4، ص‌313‌-‌314)

تحریف گران در جامه لغویان

اساتید علوم اسلامی در حوزه های علمیه هماره به طلاب هشدار می دهند که به کتاب «المنجد» به عنوان یک کتاب لغت عربی مراجعه نکنید تا بر اساس آن بخواهید معنای کلمات قرآنی و روایات را بفهمید؛ زیرا این کتاب لغت اگر هم به معانی الفاظ عربی پرداخته بیش تر ناظر به موارد استعمال امروزی آن است؛ اگر نگوییم که نویسنده به عمد خواسته است تا فرهنگ کلیسیایی و تحریفی را از طریق لغت به خورد مسلمانان بدهد؛ زیرا بسیاری از افراد از طریق بهره گیری از روش هایی بسیار عامه پسند توانستند به اهداف شوم خویش برسند و فرهنگ اسلامی را تهدید یا تخریب کنند؛ چنان که مستشرقان با انواع کتب استشراقی خویش در خدمت استعمار فکری و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی کشورهای غربی بودند و به این وسیله نه تنها تاریخ را دگرگون کرده و شخصیت سازی هایی را کردند، بلکه در فلسفه و عرفان و علوم دیگر نیز تحریفاتی را انجام دادند که مسلمانان را از حقایق اصلی آن دور ساخته اند.

با نگاهی به تاثیر سقیفه بنی ساعده در عرصه سیاسی نمی بایست از تاثیرات مخرب این گروه در حوزه های فکری و فرهنگی غافل بود؛ زیرا کسانی که برای مدیریت جهان اسلام، از هر گونه کتابت احادیث و روایات پیامبر(ص) تا صد ساله جلوگیری کردند، به طور طبیعی در این مدت به انواع و اقسام تحریف گری برای مقاصد پلید خود اقدام کردند. از جمله تحریفاتی که از سوی این گروه به طور برنامه ریزی و با همکاری کعب الاحبارها از یهودیان انجام شد، تغییر در معانی واژگان است. به عنوان نمونه اگر دلایل مخالفان سقیفه بنی ساعده و حاکمیت این گروه بر جهان اسلام، مساله «ولایت» است، به طور طبیعی، می بایست به گونه ای عمل شود که «ولایت» معنای خودش را از دست بدهد و با تحریف معنوی در قالب« يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ» موضع له جدیدی برای لفظ ولایت بیان کنند که بتواند بی آن که تحریک بر انگیز باشد، مقاصد آنان را نیز تامین کند؛ بنابراین ، با بهره گیری از بخشی از معنا یا حتی معنای مجازی و قرار دادن آن به عنوان معنای حقیقی و موضع له لفظ این اقدام در یک جنگ نرم کلان انجام می شود.

باید یاد آور شد که در آیات قرآنی ، خدا در باره ولایت امیرمومنان امام علی(ع) به عنوان جریان مخالف سقیفه بنی ساعده می فرماید: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ؛ «ولىّ» شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏ اند، همان كسانى كه نماز برپا مى دارند؛ و در حال ركوع زكات مى‏ دهند؛ و هر كس خدا و پيامبر او و كسانى را كه ايمان آورده‏ اند «ولىّ » خود بداند، پيروز است چرا كه حزب خدا، همان پيروزمندانند. (مائده، آیات 55 و 56)

در این آیات سخن از «ولی» و «ولایت» است که به طور طبیعی بر اساس آیات دیگر قرآن، هر کسی این «ولایت» الهی را نپذیرد – که در ولایت رسول الله(ص) و امیرمومنان امام علی(ع) است؛ زیرا بر اساس روایات فریقین از عامه و خاصه، تنها کسی که اقدام به دادن زکات؛ یعنی انگشتری در حال رکوع کرد، امیرمومنان امام علی(ع) است، – به طور طبیعی گرفتار «ولایت» طاغوت است.(بقره، آیات 257؛ نساء، آیات 60 و 67)

پیامبر(ص) بر اساس فرمان الهی موظف شد تا ولایت امیرمومنان (ع) را بیان کند: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ؛ اى پيامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرسانده‏ اى و خدا تو را از گزند مردم نگاه مى دارد. آرى خدا گروه كافران را هدايت نمى ‏كند. (مائده، آیه ۶۷)

از نظر قرآن، ابلاغ این پیام از سوی پیامبر(ص) بسیار حائز اهمیت است؛ به طوی که به نظر می رسد که از سوی «ناس» و توده عامه جامعه مدینه در معرض خطر قرار می گرفت؛ البته از آیه به دست می آید عدم پذیرش این حکم الهی از سوی «ناس» آنان را در زمره کافران و تحت ولایت طاغوت قرار می دهد. پیامبر(ص) بر همین اساس در روز عید غدیر خم پس از مراجعه از حجه الوداع در برابر انبوه حجاج دستان امیرمومنان را در دست خویش گرفته و با صراحت اعلام می کند: «أَلَسْتُ أَوْلى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟ قالُوا: بَلى. قالَ ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ. أَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَ عادِ مَنْ عاداهُ؛ آيا من نسبت به جان شما سزاوارتر نيستم؟ عرض كردند: بله. فرمود: هر كس من به او ولايت دارم و مولاى اويم، اين على ـ عليه السّلام ـ مولاى او است. خداوندا، هر كس كه او را مولاى خود بداند و دوستدارش باشد، دوستش بدار، و هر كس با او دشمنى ورزد دشمنش باش.( الخصائص، النسائى، ص 101؛ المعجم الكبير، الطبرانى، ج 5، ص 195، 212 )

پس ابلاغ این پیام از سوی پیامبر(ص) خدا در قرآن آن را به عنوان روز « أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا» یعنی روز اکمال الدین و اتمام النعمه یاد می کند.(مائده، آیه 3)

اما دشمنان با توجه به آیات قرآنی بر آن شدند که افزون بر روش های دیگر، به تحریف معنوی کلام الله و کلام رسول الله (ص) بپردازند، و واژه «ولی» و «ولایت» را از حاکمیت بخشی و سرپرستی بر امور جان و مال و عرض و نیز دین و دنیای مردم، به «دوستی» و «محبت» محدود کنند؛ این در حالی است که اگر خدا می خواست همین مفهوم تحریف شده را برساند چنان که در آیات دیگر بیان کرده از واژه «محبت» و «مودت» بهره می گرفت، نه از واژه «ولایت».

با نگاهی به ترجمه فارسی که در اختیار شیعیان است، همه جا این تاثیر مخرب از طریق لغت وارد فرهنگ اسلامی – شیعی شده است و همه جا ترجمه های قرآنی به جای معنای حقیقی ولایت آن را به دوستی و محبت ترجمه می کنند. در حالی که با نگاهی به فرهنگ نامه های اصیل و به دور از تحریف می توان معنای حقیقی این لفظ را به دست آورد.

به عنوان نمونه در مفردات الفاظ قرآن کریم راغب اصفهانی، واژه «ولی» به معنای سرپرست و نصرت معنا شده است(ص 855) که البته معنای دوم بر خلاف معنای حقیقی است.

به نظر می رسد که در دوره نخست اسلامی هنگام حاکمیت سقیفه بر جریان های سیاسی و اجتماعی و فکری و فرهنگی جامعه، چنان تغییرات در مهم ترین اصول اسلامی پدیدار شد که مفاهیم قرآنی با تحریف های گوناگون از جمله تحریف لغوی دگرگونه شدند؛ به طوری که با نگاهی به سخنان امیرمومنان (ع) پس از حاکمیت ولایتی، آن حضرت برای اصلاح امور ناچار می شود تا به تبیین واژگانی و معنای آن ها بپردازد، به طوری که حجم عظیمی اکنون در کتب از جمله «غرر الحکم و دررالکلم» جمع آوری شده است. در این سخنان حضرت به معنای واژگان بر اساس فرهنگ قرآنی می پردازد و مثلا صبر، زهد، جبر، تفویض، کرامت، یقین، ایمان و مانند آن ها را معنی می کند؛ زیرا دست های تحریف گر سقیفه و یهودیان همراه، چنان معانی را دگرگون کرده بودند که فرهنگ یهودی و معارف آنان در ساختار کلمات قرآنی جایگزین شده بود. در حقیقت واژگان قرآنی به جای این که معارف و فرهنگ قرآنی را انتقال دهد، در حال انتقال مفاهیم و معارف یهودی بود که با اصول عقاید اسلام در تضاد بود.

امروزه هنوز بخشی عمده ای از ساختارهای تحریفی یهود در حوزه معرفتی، فکری، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، فلسفی و مانند آن ها حتی در میان شیعیان وجود دارد که باید با مراجعه به منابع غنی شیعی از روایات به اصلاح آن اقدام شود و فرهنگ غیر تحریفی قرآن آشکار شده و حاکمیت یابد. به عنوان نمونه در فرهنگ مردم واژه قرآنی صبر به معنای «ترک عجله» یا «عدم حرکت و عمل» است؛ از این روست که می گویند: صبر کن عجله نکن! یا در برابر ظلم و بی عدالتی ظالمان می گویند: «صبر کن و هیچ کاری نکن! امام زمان می آید و کار را درست می کند». این در حقیقت تحریفی است که موجب می شود تا «جامعه منتظر» به «جامعه محتضر» تبدیل شود، به طوری که به جای اقدام در برابر ظلم و مقاومت و شکیبایی و بردباری، عقب نشینی و سکوت را ترویج کند. این نوعی تخدیر جامعه است که امروز از طریق جنگ روانی و جنگ نرم در قالب بازی با کلمات و تحریفات لغوی انجام می شود؛ در حقیقت بسیاری از مردم مثلا مفهوم انتظار را نمی دانند و انتظار را که در روایت «عمل» است به معنای بی عملی تحریف می کنند؛ یعنی در روایت است که پیامبر(ص) می فرماید: أفضل أعمال أمتی انتظار الفرج من الله عز و جل؛ برترین اعمال امت من انتظار فرج از خداوند بزرگ و بلند قدر است.( كمال الدین و تمام النعمة ، شیخ صدوقج۲ص۶۴۴ الخصال،صدوق،ج۲ص۶۲۰ المناقب،ابن شهر آشوب،ج۴ص۴۲۵ بحارالانوار،مجلسی،ج۵۰، ص۳۱۷، ح۱۴ ؛ كشف‏الغمة ، على بن عيسى اربلى‏، ج ۲ ريالص ۲۰۷ بحارالأنوار ، علامه مجلسی، ج ۷۵ ، ص ۲۰۸) یا امام جواد(ع) می فرماید: اَفضَلُ اَعمالِ شيعَتِنا اِنْتِـظارُ الْفَرَجِ؛ با ارزش ترين اعمال شيعيان ما انتـظار فـرج است. (منتخب الأثر، ص 223)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا