تجسس و جاسوسی از نظر اسلام
در اندیشه سیاسی اسلام، به همه مسایل اجتماعی و سیاسی به گونه ای پرداخته شده که مرتبط با فلسفه و اهداف آفرینش باشد. از این رو، هر فکر و فعلی در ترازوی معیارهایی قرار می گیرد که فلسفه آفرینش را مد نظر قرار می دهد. بر همین اساس، خوب و بد و درست و نادرست و حق و باطل هر فکر و عملی مبتنی بر آن معیارها سنجیده و ارزیابی می شود؛ چرا که خداوند حق است و خاستگاه هر حق و حقوقی نیز خداوند متعال است.
بر پایه این مبنای اساسی و کلی است که رفتارهایی چون تجسس و جاسوسی می بایست سنجیده و درباره حق و باطل و نیز خوب و بد آن داوری شود. نویسنده بر همین اساس به سراغ آموزه های اسلامی رفته است تا دیدگاه و نظریه اسلام را درباره تجسس و جاسوسی تبیین نماید.
تجسس در حوزه خصوصی و جاسوسی در حوزه عمومی
دو واژه جاسوسی و تجسس هم خانواده و از یک ریشه هستند. هر واژه از ریشه «جسّ» مضاعف است. جس در لغت عربی به معنای شناسايىكردن به صورت پنهان و ظريف است.( التحقيق، حسن المصطفوی، ج2، ص87، «جسّ») در فرهنگ قرآنی از این ماده، واژه تجسس به معنای خاصی به کار رفته است؛ زیرا این واژه یک بار و آن هم در آیه 12 سوره حجرات ، به معنای كسب اطلاعات از لغزشهاى مؤمنان به کار رفته و به عنوان رذايل اخلاقى شناسایی و از آن پرهیز داده شده است.( مجمعالبيان، ج9-10، ص205؛ الميزان، ج18، ص323)
از این آیه و کاربرد آن به دست می آید که تجسس مرتبط با مسایل علوم اجتماعی و در حوزه روان شناختی اجتماعی و مانند آن قرار می گیرد و در اخلاق تربیتی و اجتماعی از آن سخن به میان می آید. پس تجسس، فعل و گاه صفتی در برخی از انسان هاست که با فضولی وسرکشی در زندگی و حریم خصوصی دیگران ارتباط دارد. اسلام تجسس به عنوان یک فعل زشت ضد اخلاقی و گناه معرفی کرده و بر حرمت تجسس در آیه 12 سوره حجرات تاکید دارد.
از نظر اسلام، حفظ حریم خصوصی افراد یک اصل اساسی است و هیچ کسی حق ندارد با جست و جو و کند و کاو در زندگی دیگران، از مسایل یا رازهای آنان آگاه شود؛ چرا که تجسس یکی از عوامل اختلاف انگیز و گسست اجتماعی است، در حالی است که اسلام بارها بر وحدت و انسجام اجتماعی امت اسلام تاکید دارد و به هیچ وجه اجازه نمی دهد که این وحدت و اتحاد میان مومنان و امت اسلام آسیب ببیند.
برخى مفسّران معتقدند، پس از اينكه خداوند متعال در این سوره به اصلاح بين برادران ايمانى و نهى از تفرقه دستور داد، در آيات بعد نیز مؤمنان را از عوامل اختلاف و تفرقه برحذر داشته است. (مجمعالبيان، ج9-10، ص204) از این جا دانسته می شود که تجسس و غیبت و دیگر امور پست اخلاق اجتماعی، از مهم ترین عوامل گسست اجتماعی و نابود کردن اتحاد و وحدت میان مسلمین است، از همین رو از چنین اعمال برحذر داشته و به عنوان گناه مسلمانان را از ارتکاب آن نهی نموده است.
اما جاسوسی به عنوان خبرپرسی(لغتنامه، دهخدا، ج5، ص6458، «جاسوسى»)، در فرهنگ اصطلاحات سیاسی امروز جهان به معنای گردآورى پنهانى اطّلاعات و اسرار نظامى، سياسى، اقتصادى يا صنعتى، با عناوين غير واقعى و پنهانى به نفع يكى از دو طرف درگيرى است.(فرهنگ علوم سياسى، ص141، «جاسوسى»)
هر چند که در واژگان قرآنی و اصطلاحات فرهنگ قرآن، واژه جاسوس و جاسوسی به کار نرفته است، پس نمی توان این واژه را جزو اصطلاحات سیاسی قرآن دانست، ولی مفهوم سیاسی پیش گفته که در اصطلاحات سیاسی به کار می رود، در قرآن با جملههاىی چون «تسرّون إليهم بالمودّة»، «تلقون إليهم بالمودّة» ،«يـاَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تَتَوَلَّوا » و مانند آن به کار رفته است.
پس می توان گفت که مفهوم اصطلاحی جاسوسی در فرهنگ قرآنی وجود دارد و این گونه نیست که جاسوسی به مفهوم اصطلاحی آن از اصطلاحات اندیشه سیاسی قرآن نباشد.
از آن چه گذشت می توان دریافت که دو نوع فعل و رفتار در حوزه عمل اجتماعی و سیاسی وجود دارد که فقه اجتماعی و نیز فقه سیاسی اسلام به آن توجه داشته و احکام خاصی را برای آن صادر کرده است؛ چرا که در فقه اجتماعی، یکی از حقوق شهروندی مراعات حریم خصوصی افراد است که هر گونه تجسس نسبت به آن به عنوان عمل زشت و ضد اخلاقی ناپسند شمرده شده و به عنوان عمل غیر قانونی، گناه و جرم دانسته شده است.
در فقه سیاسی نیز جاسوسی علیه امت اسلام و به نفع دشمنان دين و امت، موجب قرار گرفتن شخص جاسوس در شمار ظالمان است(توبه، آیات 23 و 47) و جاسوس به عنوان شخصی خائن(انفال، آیه 27) و گمراه (ممتحنه، آیه 1) در دنیا و آخرت مستحق مجازات کیفری است؛ چرا که خداوند برای جاسوسی علیه اسلام و امت اسلام، حکم خواری وذلت در دنیا(مائده، ایه 41) و در آخرت به عنوان گناه کبیره،وعده عذاب الیم (بقره، آیات 8 تا 10) و عذاب عظیم(مائده،آیه 41) داده است. هم چنین فقه سیاسی اسلام بر اساس این آیات و روایات معتبر مجازات های سنگینی را برای جاسوسان در نظر گرفته است.
عیون و سماعون، از اصطلاحات سیاسی فرهنگ قرآن
چنان که گذشت، جاسوسی به عنوان مفهومی در فقه و حقوق سیاسی قرآن و اسلام، ناظر به فعالیت کسی است که پنهانی یا تحت عنوان نادرست به گردآوری اطلاعات به نفع دشمن پردازد؛ چنین کسی با شرایطی که در فقه و حقوق مقرر است، به عنوان مجرم شناخته میشود و بسته به نوع فعالیت، محکومیت هایی برای او منظور میگردد.
همان طوری که گفته شد، واژه جاسوس و جاسوسی و مشتقات آن جز در حوزه فقه اجتماعی یعنی تجسس در احوالات مردم، در قرآن به کار نرفته است؛ ولی واژگان و جملاتی در قرآن به کار رفته که بیانگر همین مفهوم اصطلاح سیاسی جاسوسی است. از جمله واژگان و اصطلاحاتی که برای معنای جاسوسی به کار رفته، واژه«سمّاعون» است که در آیه 41 سوره مائده از آن سخن به میان آمده است. مفسران قرآن از جمله شیخ طبرسی در مجمع البیان و فخر رازی در کتاب تفسیر کبیر خود سماعون را به معنای جاسوسان معنی کرده است. (مجمعالبيان، ج5-6، ص55؛ التفسير الكبير، ج4، ص359)
صاحب مجمع البیان در ذیل آیه 41 سوره مائده می نویسد که منظور از «سمّاعون» در آیه همان منافقان و يهود و مقصود از «لقوم آخرين» يهوديان خيبر است كه در حضور پيامبر(ص)نبودند ولی همین منافقان و گروهى از يهوديان براىشان جاسوسى مىكردند. (مجمعالبيان، ج3-4، ص301)
خداوند در آیه 1 سوره ممتحنه در جمله «تلقون إليهم بالمودّة» نسبت به جاسوسی هشدار می دهد و می فرماید که اخبار و اسرار پيامبر(ص) را به دليل مودّتى كه بين شما و مشركان است به آنان مىرسانيد که این کار خیانت و گناهی بزرگ است. در روایات تفسیری آمده که آيه درباره «حاطببنابىبلتعه» است كه آمادهشدن پيامبر(ص) براى جنگ با مشركان را به آنان نوشت و زمینه ساز آمادگی آنان برای جلوگیری از حملات غافگیرانه شد.(مجمعالبيان، ج9-10، ص405)
در فرهنگ اسلامی و عربی برای بیان مفهوم جاسوس واژههای متفاوتی به کار گرفته میشد که از آن میان دو واژۀ «عین» و جاسوس در زبان عربی از همه پرکاربردتر بودند.
لغویان گاه در مقایسۀ میان جایگاه دو واژۀ جاسوس و ناموس، جاسوس را به «صاحب سرالشر» (لسان العرب ، ابن منظور، ذیل جسس) تفسیر کردهاند که خود نشان میدهد حتى برای آنان که فعالیت جاسوسی را در راستای منافع خود میدیدند، اصل این فعالیت، نوعی شرِ از روی ناچاری و به تعبیری دیگر«شر لا بد منه» بوده است؛ در حالی که واژۀ «عین» ــ که بر اساس استعارهگیری از مفهوم «چشم» ساخته شده بود ، چنین بار معنایی منفیای را حمل نمیکرد و در کاربردهای همدلانه و موافق ، اغلب بر جاسوس ترجیح داده می شد.
در دایره المعارف اسلامی در باره جاسوسی در فرهنگ اسلامی آمده که با توجه به مادۀ «ج س س»، فعل تجسس و اسم جاسوس هر نوع مداخله برای حصول اطلاع در مواردی را که موضوعی از فرد پنهان میشد دربر میگرفت؛ بر این پایه، طیفی از مصادیق تجسس مربوط به مداخلۀ افراد در زندگی خصوصی یکدیگر بود که موجب آزردگی فردی میشد که در زندگی او کنجکاوی شده است؛ این همان تجسس است که در آیۀ شریفۀ 12 سورۀ حجرات از آن نهی شده است. بنا به گفتۀ یحیی بن ابی کثیر از عالمان سدۀ دوم هجری تجسس به معنای جستوجو از «نهانهای مردم» و عورات الناس و «تحسس» گوش نهادن به سخن مردم است؛ هرچند غالب لغویان آن دو را واژههایی مترادف شمردهاند (الزاهر فی معانی کلمات الناس، ابن انباری، ص 275-276). در عمل، در کاربردی که واژۀ جاسوس طی سدهها در تاریخ اسلام داشته، مصادیق آن محدود به جستوجو از نهانهای مردم، اما نه از سوی عموم مردم، بلکه از سوی نهادهای سیاسی یا نظامی بوده است.
کسانی که به فعالیت جاسوسی میپرداختند، گاه افرادی عادی بودند که به صورت موردی و کوتاه مدت به این عمل گمارده میشدند ، گاه افرادی با مهارتهای خبرگیری بودند که به صورت مقطعی برای انجام دادن مأموریتی خاص، به محل مأموریت خود گسیل میشدند و گاه جاسوسانی حرفهای بودند که در محل مأموریت خود نفوذ میکردند و میتوانستند در پوششی که برای دشمن خودی به نظر میآمد، مأموریت خود را انجام دهند؛ در چنین مواردی بود که گاه حضور جاسوس حس میشد، اما به شخص شناخته نبود.
جاسوسان چه در مأموریت کوتاه مدت و چه درازمدت، از پوششهای موجه استفاده میکردند؛ یکی از شایعترین این پوششها، معرفی کردن خود در لباس تجار بود. ابوجعفر منصور برای جلوگیری از فعالیت جاسوسان در لباس تجار چارهای جز آن ندید که بازار را از مرکز شهر بغداد به محلۀ کرخ منتقل کند تا اگر نمیتواند جاسوسان را بشناسد، دست کم امکان خبرگیری آنها را محدود کند (نک : طبری، تاریخ طبری، ج 7، ص 653). گاه نیز جاسوسان در لباس درویشان و فقیران ظاهر میشدند؛ این پوشش به اندازهای برای جاسوسی شیوع داشت که گفته میشود طی سالها، بسیاری از درویشان واقعی قربانی سوءتفاهم گشتند و به عنوان جاسوس کشته شدند (نک : صبح الاعشى، قلقشندی، ج 7، ص262، ج 8، ص 68؛ نهایة الارب، نویری، ج 31، ص90)
با آنکه وظیفۀ اصلی جاسوس رساندن خبر از نهان دشمن بود، اما گاه کارکردهای دیگری نیز برای او مفروض بود؛ از جمله برخی جاسوسان وظیفه داشتند که در صفوف دشمن رخنه کنند و بدون آنکه مقصد خود را آشکار سازند، در لباس خودی به تضعیف سازماندهی آنان بپردازند (کشف الغطاء، کاشف الغطاء، ج 2، ص400)، یا موضع خصمانۀ خود را بر شماری از خواص آشکار کنند و آنان را به وعده و فریب به همکاری با دشمن فرا خوانند (تاریخ الاسلام، ذهبی،ج 13، ص45).
همانگونه که اشاره شد، جاسوس بیشتر نزد مسلمانان دارای بار معنایی منفی بوده، و در غالب مواردی که از جاسوس سخن میآید، ناظر به فعالیتهای جاسوسی دشمنان بر ضد مسلمانان است. در پیجویی از ادلۀ نقلی، تا آنجا که مربوط به آیات قرآن کریم است، سفیان بن عیینه معتقد بود آیهای که در قرآن کریم به ذکر جاسوس پرداخته آیۀ 41 از سوره مائده است که ناظر به استراق سمع بوده است (احکام القرآن، ابن عربی، ج 2، ص124؛ تفسیر القرآن ، سمعانی، ج2، ص38).
در اخبار منقول از سیرۀ نبوی، موارد مکرری دیده میشود که نشان میدهد مسئلۀ جاسوسیِ کفار بر ضد مسلمانان از همان عصر ظهور اسلام مصداق داشته است. در حدیثی به روایت امام علی(ع) آمده است که حاطب بن ابی بلتعه در نامهای از مدینه به مشرکان مکه، اخباری دربارۀ پیامبر(ص) در اختیار آنان قرار داده بود، ولی به اشارۀ پیامبر(ص) امام علی(ع) و چند تن دیگر از صحابه نامۀ ارسالی را در میان راه ضبط کردند. پس از فاش شدن ماجرا، حاطب چنین عذر طلبید که من مانند دیگر مهاجرین از قریش نیستم، بلکه از افراد ملصق به قریشم و اگر با آنان همکاری نمیکردم، خویشاوندانم در امان نبودند. او تأکید کرد که جاسوسیاش به سبب کفر و ارتداد و حتى رضای به کفر نبود. عمر از پیامبر(ص) خواست تا اجازه دهد جان وی را بگیرد، اما پیامبر(ص) یادآور شد که وی از حاضران در جنگ بدر بوده است؛ و از گناه وی درگذشت (نک : صحیح بخاری، ج 3، ص 1094؛سنن ابوداوود، ج 3، ص47؛ طبری، تفسیر، ج 28، ص 58). در حدیثی دیگر به روایت حارثة ابن مضرب، فرات بن حیان به عنوان جاسوس ابوسفیان معرفی شده است؛ وی آنگاه که رابطهاش با مشرکان برملا شد، نزد انصار ادعا کرد که من مسلمانم، اما پیامبر(ص) فرمود که ما دربارۀ کسانی چون فرات، آنان را به «ایمانهم» وا میگذاریم (المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج 2، ص126، ج 4، ص 407؛ السنن ابوداوود، ج 3، ص 48؛ السنن الکبرى، بیهقی، ج 9، ص 147). حدیث دیگری به روایت سلمة بن اکوع، نقل شده است که جاسوسی از مشرکان نزد پیامبر(ص) آمد، چندی نزد حضرت و صحابه بود و ناگهان گریخت؛ پیامبر(ص) فرمود او را بیابند و به قتل رسانند (الصحیح ، بخاری، ج 3، ص1110؛ السنن ابوداوود، ج 3، ص 48-49؛ السنن ، احمد بن حنبل، ج 4، ص50).
عالمان پسین براساس این چند حدیث کوشش کردهاند تا احکام جاسوس را تعریف کنند. فقیهان دربارۀ کافر معاهد و کافر ذمی، معتقد بودند که به سبب اقدام به جاسوسی عهد و ذمه از آنان برداشته میشود.(علامۀ حلی، قواعدالاحکام، ج 1، ص 509) فقیهان مذاهب مختلف تأکید دارند که اگر جاسوس تحت امان مسلمانی هم بوده باشد، امان از او برداشته میشود. (علامۀ حلی، تذکرة الاحکام، ج 9، ص 98)
از آیات قرآنی به دست می آید که جاسوسی مسلمانان بر ضد کفار و نیز همکاری برخی از سست ایمان ها و منافقان علیه مسلمانان از زمان پیامبر(ص) نیز معمول بوده است. گفتنی است طی تاریخ اسلام، در خصومتهای موجود میان حاکمان مسلمان درون جهان اسلام، جاسوسانی از هر دو طرف مشغول فعالیت بودهاند، ولی آنچه در منابع فقهی مورد بررسی قرار گرفته، جاسوسی برای کفار بوده است. در احوال امام علی(ع) نمونههایی دیده میشود که آن حضرت جاسوسانی از سوی اردوی معاویه یا اردوی خوارج را شناسایی کردهاند، ولی رفتار آن حضرت با این جاسوسان بردبارانه بوده است (نک : دلائل الامامه، ابن رستم طبرسی، ص61؛ الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 357؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج 1، ص 329)
نگاهی به پیشنیه تاریخی جاسوسی در آیات قرآنی
از آیات قرآنی این معنا به دست می آید که از دیر باز جاسوسی به مفهوم اصطلاحی آن یعنی خبرگیری و خبررسانی نهان از اوضاع شخص یا جامعه به نفع دشمنان، گاه علیه حق و مسلمانان و گاه به نفع حق و مسلمانان در جریان بوده است. خداوند در آیه 20 سوره قصص از جاسوسى مؤمن آلفرعون به نفع موسى(ع) می دهد و می فرماید که مومن آل فرعون با حضور در میان فرعونیان و در پیش گرفتن تقیه و مخفی کردن اسلام خود از نقشه های آنان نسبت به حضرت موسی(ع) آگاه شده و از طرّاحى قتل وى در بين فرعونيان به حضرت موسی(ع) خبر می دهد.
هم چنین هدهد از جانب سليمان(ع) براى جاسوسى از مواضع ملكه سبأ و درباريان مأموريّت می یابد و سپس مامور می شود تا اطلاعات دقیقی از مواضع و واکنش آنان نسبت نامه سليمان(ع) به دست آورده و به گوش ایشان برساند.(نمل، ایه 28)
بر اساس شان نزول ها و روایات تفسیری به نظر می رسد که خداوند در آیه 10 سوره تحریم سخن از جاسوسی همسران نوح(ع) و لوط(ع) علیه آنان به میان آورده است؛ زیرا همسران ایشان براى دشمنان كافر و تبهكار گزارش اطّلاعاتی را فراهم کرده و رازها و اسرار آن حضرات را به گوش دشمنان می رساندند. (مجمعالبيان، ج9-10، ص479)
در دوره پیامبر(ص) جاسوسى برخى از مسلمانان(انفال، ایه 27؛ ممتحنه، ایه 1) و منافقان(بقره، ایات 8 و 9؛ آل عمران، ایه 28؛ انفال، ایه 27؛ توبه، ایات 45 و 47)، براى كافران مشرك جاسوسی می کردند و اطلاعات و گزارش هایی را درباره اوضاع مسلمانان به گوش دشمنان می رساندند.
هم چنین در این دوره برخی از یهودیان که درمیان مسلمانان زندگی می کردند، به جاسوسی به نفع یهودیان دیگر که خیبر و قلعه های دیگر زندگی می کردند، می پرداختند.(مائده، ایه 41)
به هر حال از آن چه بیان شد به دست می آید که تجسس در احوالات شخصی و حریم خصوصی مردمان، امری ناپسند و زشت و ضد اخلاقی و هنجاری است و یک مسلمان می بایست از آن پرهیز کند؛ زیرا از نظر قرآن گناهی بزرگ است که در دنیا خواری و در آخرت عذاب را برای شخص گناهکار به همراه خواهد داشت. اما جاسوسی به نفع امت اسلام و احقاق عدالت و حقوق امری جایز است بلکه برای آمادگی علیه دشمنان امری بایسته و لازم است(انفال، ایه 60) و جاسوسی ضد مسلمانان و امت اسلام به هر شکلی جرم و گناه نابخشودنی است.