اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

تاثیر اعمال در حقیقت انسان

بسم الله الرحمن الرحیم

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، همان طوری که عمل انسان ارتباط مستقیمی با شاکله و شخصیت او دارد، هم چنین هر عملی در شخصیت وی نقش اساسی دارد، به طوری که می توان گفت که تاثیر متقابل عمل و شخصیت از اصول آموزه های وحیانی قرآنی است. این بدان معنا است که هر فرد انسانی، سازه ای از شخصیت و عمل خودش است. برخی با نادیده گرفتن این اصل قرآنی، نه تنها با اعمال خویش، زندگی اخروی خود را به خوبی می سازند یا تباه می کنند، بلکه شخصیت و زندگی دنیوی خود را تحت تاثیر مستقیم قرار می دهند و در حقیقت میوه اعمال خویش را می چینند یا چوب اعمال خویش را در دنیا می خورند. نویسنده بر اساس این اصل قرآنی بر آن است تا تاثیر و تاثر اعمال را در همین زندگی دنیوی افزون بر اخروی نشان دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

انسان بر سر سفره اعمال

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر چیزی که به انسان از خوب و بد می رسد، هرگز بیرون از مشیت از پیش تعیین شده الهی نیست که در «ام الکتاب» نوشته و ثبت شده است؛ اما همان طوری که «اجل» و مرگ انسانی به دو قسم «اجل مسمی» و «اجل معلق» تقسیم می شود، هم چنین «مصیبت» ها و چیزهای خیر و شری که به انسان می رسد(حدید، آیات 22 و 23)، به دو بخش اساسی، امور قابل تغییر و امورغیر قابل تغییر تقسیم می شود. از همین روست که در قرآن به این اصل حاکم بر هستی از جمله جان و جهان و جامعه انسانی اشاره داشته و خدا به صراحت در این باره می فرماید: يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ؛ خدا آنچه را بخواهد محو يا اثبات مى ‏كند و اصل كتاب نزد اوست. (رعد، آیه ۳۹)

البته در این آیه به صراحت به این نکته نیز توجه داده شده است که این تغییرات هرگز بیرون از حکم و حاکمیت الهی نیست، بلکه هر تغییری که انسان در جان و جهان و جامعه ایجاد می کند، در همان چارچوب حاکمیت الهی و قوانین اوست و این خداست که محو و اثبات هر چیزی را در دست دارد. بنابراین، تغییراتی که در جان و جامعه و جهان انجام می شود، هر چند که به دست انسان باشد، هرگز بیرون از دایره قدرت الهی و مشیت او نخواهد بود.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، تبدیل و تحویلی در سنت های الهی از جمله مشیت ها و مصیبت های خوب و بدی که به انسان می رسد، راه نمی یابد(روم، آیه 30؛ اسراء، آیه 77)؛ اما تغییر در جان و جهان و جامعه امری شدنی است.

خدا به صراحت این تغییرات مثبت و منفی و خیر و شر را به خود انسان و اعمال ایشان نسبت می دهد و می فرماید: ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ؛ اين كيفر بدان سبب است كه خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشته تغيير نمى‏ دهد، مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند تغيير دهند و خدا شنواى داناست. (انفال، آیه ۵۳)

در حقیقت خدا در آیه می فرماید: تغییراتی که در جهان یا جامعه یا جان رخ می دهد، متاثر از تغییراتی است که انسان با اعمال خویش ایجاد می کند؛ چنان که علت غرق فرعون و لشکریان و از میان رفتن دولت عظیم فرعونی، به سبب تغییراتی بود که فرعونیان نسبت به خود داشته و با تغییر در فطرت و دین فطری(روم، آیه 30) تحت تاثیر شیطنت شیطان(نساء، آیه 119) موجبات غرق خویش را فراهم آورده و تغییر در نعمت های جان و جامعه و دولت خویش را فراهم آورده و به جای آن نقمت را در چارچوب حاکمیت سنت های الهی تحقق بخشیده اند: كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَكُلٌّ كَانُوا ظَالِمِينَ ؛ رفتارى چون رفتار فرعونيان و كسانى كه پيش از آنان بودند كه آيات پروردگارشان را تكذيب كردند. پس ما آنان را به سزاى گناهانشان هلاك و فرعونيان را غرق كرديم و همه آنان ستمكار بودند.(انفال، آیه ۵۴)

در حقیقت نعمت های الهی برای همه افراد و جوامع تا زمانی ثابت است که انسان ها تغییراتی را ایجاد نکرده باشند؛ اما زمانی که تغییرات منفی ایجاد کنند، آن نعمت به مشیت الهی به نقمت تغییر می یابد، به طوری که هیچ کس را نرسد تا از آثار تغییرات منفی خویش در امان باشد؛ چنان که خدا در جایی دیگر می فرماید: لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ؛ براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پيش رو و از پشت‏ سرش پاسدارى مى كنند؛ در حقيقت ‏خدا حال قومى را تغيير نمى‏ دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند و چون خدا براى قومى آسيبى بخواهد هيچ برگشتى براى آن نيست و غير از او حمايتگرى براى آنان نخواهد بود. (رعد، آیه ۱۱)

پس اصل اولی برخورداری از نعمت های الهی است؛ اما اگر انسان با اعمال زشت و بد خویش تغییراتی را در نفس و جان خویش ایجاد کند، این تغییرات در «شاکله و شخصیت» هر انسانی موجب می شود تا اجتماعی شکل گیرد که مثلا ارزش ها و هنجارها در آن ضد هنجار و ضد ارزش یا نابهنجارها و ضد ارزش ها، به عنوان ارزش و هنجار در آمده و جای منکر و معروف عوض شده باشد.

به سخن دیگر، همان طوری که خدا می فرماید: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ؛ هر کسی بر اساس شاکله و شخصیت وجودی خویش عمل می کند(اسراء، آیه 84)، هم چنین بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، این اعمال انسانی است که بر «شاکله» و شخصیت وجوید هر کسی تاثیر مستقیم می گذارد و بر اساس این تاثیر مثبت و منفی عمل بر شاکله و شخصیت، عمل و آثار عملش نیز در آینده تغییر می یابد.

به عبارت دیگر، هر کسی بر سر سفره عمل خیر و شر خویش است. اگر کسی عمل خوبی داشته باشد، شاکله و شخصیت او تغییرات مثبتی را می یابد که با تکرار آن «تثبیت» شده و به عنوان «ملکه» یا «مقوم» ذات و شخصیت او می شود؛ چنان که عمل انفاق در راه خدا این گونه موجب تثبیت شخصیت مثبت هر شخص انفاق کننده ای می شود: وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ؛ و مَثَل صدقات‏ كسانى كه اموال خويش را براى طلب خشنودى خدا و تثبیت خودشان انفاق مى كنند، همچون مَثَل باغى است كه بر فراز پشته‏ اى قرار دارد كه اگر رگبارى بر آن برسد، دو چندان محصول برآورد، و اگر رگبارى هم بر آن نرسد، بارانِ ريزى براى آن بس است‏، و خداوند به آنچه انجام مى‏ دهيد بيناست‏. ( بقره، آیه ۲۶۵)

پس وقتی شخص با عمل خیر و خوبی چون انفاق، شخصیت و شاکله وجودی خیر خویش را تثبیت کرد، از چنین شخصی هماره عمل خیر و خوب بیرون می آید و آثار و برکاتش را در همین زندگی دنیوی می بیند، چه رسد در زندگی اخروی.

از جمله این آثاری که انسان در زندگی خویش را به سبب انفاقگری می یابد، برکت و افزایش مضاعف مال و ثروت است؛ چنان که خدا می فرماید: يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ خدا از بركت‏ ربا مى ‏كاهد، و بر صدقات مى‏ افزايد، و خداوند هيچ ناسپاس گناهكارى را دوست نمى دارد. كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و نماز بر پا داشته و زكات داده‏ اند، پاداش آنان نزد پروردگارشان براى آنان خواهد بود؛ و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى ‏شوند.(بقره، آیات ۲۷۶ و ۲۷۷)

بنابراین، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر انسانی بر سر سفره خویش مهمان است و این اعمال اوست که هم شخصیت و شاکله وجودی او را می سازد و هم در جامعه و جهان تاثیر مثبت یا منفی به جا می گذارد.

جراحى دایم روح با اعمال

در حقیقت بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، هر انسانی با اعمال خویش همانند جراحی است که در جان و روان خویش جراحی می کند و بخشی از روان خویش را می افزاید یا می کاهد یا تثیبت و تضعیف می کند. البته انسان ها تا زمانی که در دنیا هستند متوجه این اعمال جراحی نیستند که نسبت به روان و جان خویش روا می دارند؛ زیرا هر یک از ما در دنیا همانند بیماری هستیم که در بیمارستان او را بیهوش کرده و با چاقوی جراحی شکمش را شکافته و بخشی از امعاء و احشای درونش را بیرون کشیده و برخی را بریده و دور انداخته اند. او به سبب آن که گرفتار بیهوشی و غفلت از خود به داروی بیهوشی است، هیچ یک از این آثار اعمال پزشک را نمی بیند و هیچ درد و رنجی را احساس نمی کند.

البته تنها پس از پایان عمل جراحی و از دست رفتن تاثیر داروی بی حسی و بیهوشی است که چشم باز می کند و اندک اندک درد را در درون خویش می یابد و به گریه و فغان می افتد و از درد به خود می پیچد و در می یابد که دست یا پایی یا چشم و گوش یا عضوی از اعضای خویش را از دست داده یا آن که درمان نموده است. از همین روست که خدا درباره انسان می گوید که اینان متوجه تاثیر اعمال خویش نیستند، مگر هنگامی که مرگ را می بیند و با حقیقت شخصیت و شاکله حقیقی خویش رو به رو می شوند که البته بسیار دیر شده است.

مثلا کسی که ترک صدقات کرده و انفاقی نداشته در هنگام مرگ و کشف و کنار رفتن پرده های غفلت از دیدگان قلب خویش می بیند که چگونه با ترک صدقات و انفاقات به خود ظلم روا داشته و از خدا می خواهد تا برگردد و از ترک عملی که کرده توبه کند و به صدقه و انفاق بپردازد؛ در حالی که زمان مرگ دیگر جایی برای بازگشت و بازسازی اعمال نیست: وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ وَلَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ؛ و از آنچه روزى شما گردانيده‏ ايم انفاق كنيد پيش از آنكه يكى از شما را مرگ فرا رسد و بگويد: پروردگارا چرا تا مدتى بيشتر اجل مرا به تاخير نيانداختى تا صدقه دهم و از نيكوكاران باشم ، ولى هر كس اجلش فرا رسد، هرگز خدا آن را به تاخير نمى‏ افكند و خدا به آنچه مى ‏كنيد آگاه است.(منافقون، آیات ۱۰ و ۱۱)

پس از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ما نه تنها با اعمال خویش در حال تغییر در جامعه و جهان هستیم و نعمتی را به نقمتی تغییر می دهیم(رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53)، بلکه در حال جراحی خویش هستیم و تغییراتی را در خلقت خویش ایجاد می کنیم و روان و جانش خویش را به خیر یا شر تغییر می دهیم.(همان؛ نساء، آیه 119؛ بقره، آیه 265)

مشاهده آثار اعمال پس از مرگ

از نظر قرآن، اکثریت مردم پس از مرگ است که تاثیر اعمال خیر و شر خویش را می بیند، این در حالی است که مثلا بوی گناه هم اکنون با عمل گناه شخص در فضا برخاسته و پیچیده است و زشتی آن جان و دل شخص به ویژه مومنان را می آزارد و زندگی گناهکار را در همین دنیا تغییر می دهد و نعمت هایش را به نقمت تبدیل می کند؛ زیرا به صراحت قرآنی کسی که غیبت می کند هم اکنون پاره ای از گوشت برادر دینی خویش را می خورد.(تحریم، آیه 12)

در روایت است که ابوبکر و عمر، سلمان را نزد رسول خدا(ص) برای آوردن غذا فرستادند، سلمان نزد پیامبر(ص) رفت و تقاضای غذا کرد، حضرت او را به نزد انبادارش «اسامه» فرستاد، سلمان نزد اسامه آمد و تقاضای غذا کرد، اسامه گفت: فعلاً چیزی از غذا وجود ندارد. سلمان با دست خالی نزد عمر و ابوبکر بازگشت، آنها گفتند: اسامه بخل کرد، و این روز غذا نفرستاد و اضافه کردند: اگر ما سلمان را به چاه سمیحه (که چاه پر آبی بود) بفرستیم، آن چاه خشک می شود. سپس به حضور رسول خدا(ص) آمدند، رسول خدا(ص) به آنها فرمود: چه موجب شده که در دهان شما بقایای گوشتی را می بینم که خورده اید. آنها عرض کردند: ما اصلاً امروز گوشت نخورده ایم. پیامبر(ص) فرمود: شما گوشت سلمان و اسامه را خوردید. در این هنگام آیه 12 سوره حجرات نازل شد که این آیه مسلمانان را از سوء ظن و غیبت نمودن نهی می فرماید.( محجّة البيضاء، ج 5، ص 252 به نقل از سنن ابى‌داود ج 2، ص 568؛ تفاسیر مجمع البیان، طبرسی، ذیل آیه؛ کشف الاسرار، میبدی، ذیل آیه.)

غزالی در احیاء‌العلوم آورده است که شخصی محضر پیغمبر(ص) مشرف شد ـ غیر ماه مبارک رمضان بود ـ گفت دو نفر از اهل خانواده روزه دارند؛ حضرت فرمود: آنها روزه ندارند! آنها گوشت خوردند، چگونه روزه دارند؟! عرض کرد: آنها هیچ چیزی نخوردند! سپس دستور داد تا ظرفی آوردند. در این هنگام حالتی برایشان پیش آمد که اینان تهوع و قی کردند و گوشت خورده شده را در این ظرف ریختند. عرض کرد: یا رسول الله! آنان که گوشت نخورده بودند؟! حضرت (ص) فرمود: غیبتی که کردند، همین است! (نگاه کنید: المحجة البیضاء، الفیض الکاشانی، ج5، ص252، در شرح و تفصیل و تهذیب احیاءالعلوم)

عايشه می‌گويد: «زنی نزد ما آمد. چون روی خود برگرداند تا برود با دست اشاره كردم كه كوتاه قد است. رسول خدا(ص) فرمودند: غيبت اين زن را كردی.»

در روايت دیگر وارد شده است که از زنی در نزد عايشه» نام برده شد، عايشه گفت: او دامن بلند است. پيامبر اکرم (صلی‌الله‌عليه‌و‌آله) فرمود: آنچه در دهان داری بينداز. پاره گوشتی از دهان او افتاد. (معراج‌السعاده، نراقی، ص 430)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اعمال انسان در همه هستی از جمله جان و جهان و جامعه تاثیر می گذارد هر چند که خود شخص متوجه تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم آن نیست و نمی بیند که چه اتفاقی در دنیا با گفتار و رفتار خویش ایجاد کرده است. از همین روست که امیرمومنان امام علی(ع) درباره رهایی از بوی زننده گناه از پیامبر مکرم اسلام نقل می کند که ایشان می فرماید: تعطروا بالاستغفار لا تفضحنکم روائح الذنوب؛ با استغفار، خود را معطر و خوشبو کنید تا بوی متعفن گناهان شما را رسوا نسازد. (وسائل الشیعه، ج 16، ص 70؛ بحارالانوار، ج 6، ص 22؛ أمالی، شیخ طوسی، ج 1، ص 382)

عبدالله‌بن‌موسی‌بن‌جعفر(ع) گفت: از پدرم امام کاظم(ع) پرسیدم: دو فرشته که مامور ثبت اعمال نیک و بد انسان هستند، آیا از نیت انسان، هنگام گناه یا کار نیک اطلاع دارند یا نه؟

امام کاظم(ع) فرمودند: آیا بوی چاه و فاضلاب و بوی خوش، یکسان است؟ گفتم: خیر.

امام فرمود: هنگامی که انسان، نیت کار نیک کند نفسش خوش بو می‌شود (و فرشته مامور آگاهی می‌یابد) و اگر کار نیک را انجام داد؛ زبانش، قلم فرشته و آب دهانش مرکب او می‌شود و آن را ثبت می‌کند و هنگامی که اراده گناه کند، نفسش بدبو می‌گردد (و فرشته مامور، آگاهی می‌یابد‌) و اگر گناه را انجام داد؛ زبانش قلم و آب دهانش مرکب شده و آن را می‌نویسد. (اصول کافی، ج2، ص 429 حدیث3، باب مایهم به الحسنه و السیئه)

هم چنین گروهی اندک از عالمان بودند که می‌گفتند: بعضی‌ها که در صدد ایجاد اختلاف هستند، وقتی حرف می‌زنند ما می‌بینیم که از دهان آنها آتش در می‌آید!البته این مقام برای همگان نیست بلکه اگر کسی اهل این معنا باشد، این حقیقت را درک می‌کند و می‌بیند (تکاثر، آیات 5 تا 7)

بنابراین هر عملی که از انسان سر می زند در ساخت شخصیت ما نقش اساسی دارد؛ چنان که در جهان و جامعه نیز آثار مثبت یا منفی خویش را به جا می گذارد؛ اما از آن جایی که چشم برزخی نداریم، نمی توانیم این امور را مشاهده کنیم و تغییرات را در جان و جهان و جامعه ببینیم.

البته خدا گاه در همین دنیا به اشکال مختلف برخی از این آثار در خواب و بیداری به ما نشان می دهد؛ زیرا در بیداری شادی و غم ما ارتباط تنگاتنگی با اعمال ما و آثار آن دارد؛ در خواب چیزهایی که می بینیم شامل دو دسته آثار اعمال گذشته و اعمال آینده است. به این معنا که خدا در سیر صعودی آثار اعمال ما را به ما نشان می دهد؛ چنان که در سیر نزولی هنگام بازگشت روان به تن، اعمال آینده ما و آثارش را به ما نشان می دهند.

رسول‌ الله‌ صلی الله علیه و آله و سلم درباره کیفیت خواب می فرماید: یاعلی‌ ! ما من‌ عبد ینام‌ الاّ عرج‌ بروحه‌ الی‌ رب‌ العالمین‌، فما رای‌ عند رب‌ العالمین‌ فهو حق‌ّ، ثم‌ اذا امرالله‌ العزیز الجبّار بردّ روحه‌ الی‌ جسده‌، فصارت‌ الروح‌ بین‌ السماء و الارض‌، فما راته‌ فهو اضغاث‌ احلام‌؛ یا علی‌ هیچ‌ كس‌ نمی‌خوابد مگر آن‌ كه‌ روحش‌ به‌ سوی‌ خدا بالا برده‌ می‌شود پس‌ آن‌چه‌ را نزد خدا می‌بیند حق‌ است.‌ سپس‌ خداوند فرمان‌ می‌دهد روحش‌ را به‌ بدن‌ برگردانند. پس‌ روح‌ میان‌ آسمان‌ و زمین‌ قرار می‌گیرد. پس‌ آنچه‌ را در این‌ حال‌ می‌بیند همان‌ اضغاث‌ احلام‌ است‌؛ یعنی‌ رویاهای‌ درهم‌ و متنوعی‌ كه‌ به‌ دلیل‌ اختلاط‌ قابل‌ فهم‌ و تأویل‌ به سادگی نیست‌».(بحارالانوار‌، ج‌ 58، ص‌ 158)

قیصری در شرح فصول الحکم ابن عربی می نویسد‌: «ان‌ّ الخواطر الاوّل‌ كلّها ربانیة حقیّة و انّما یتطرّق‌ الیها من‌ تعمّلات‌ النّفس‌ و تصرّفاتها امور تخرجها عن‌ الصواب‌ فتصیر احادیث‌ نفسانیّة و وساوس‌ شیطانیة؛ همانا رؤیاهای‌ خالص‌ اوّلی‌ همه‌ روحانی‌ و دارای‌ حقیقت‌اند و جز این‌ نیست‌ كه‌ در نتیجه تصرفات‌ نفس‌، اموری‌ داخل‌ آنها می‌شود كه‌ آنها را از حقیقت‌ خارج‌ و به‌ ساخته‌های‌ نفسانی‌ و وسوسه‌های‌ شیطانی‌ مبدّل‌ می‌كند». (قیصری‌، شرح فصوص الحکم، ص‌ 537).

پس تاثیر اعمال در همین دنیا اتفاق می افتند هر چند که برای همگان به دلیل پرده های گناه و خطا بر قلب، قابل رویت نیست؛ اما با این همه خدا در بیداری و خواب به برخی این تاثیرات را نشان می دهد. البته همه انسان ها در هنگام مرگ و پس از آن، نتیجه آثار خویش را در شخصیت و زندگی اخروی می بینند. پس اگر اعمال زشت و گناهی داشته باشیم، آتش درون را خواهیم دید که درون ما را می سوزاند.(تکاثر، آیات 5 تا 7)

رویت و مشاهده تاثیر اعمال در دنیا

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ملک و ملکوت با هم است، ولی انسان ها به دلیل انداختن پرده بر دیدگان قلب تنها ملک را می یابند، این در حالی است که اگر فطرت را هم چنان که خدا ساخته حفظ کنیم، می توانیم همانند کودکان فرشتگان بلکه ملکوت هر چیزی را ببنیم.

از نظر پیامبر(ص) هر انسانی دارای دو دیده ظاهری و باطنی است که با دیده ظاهری ملک و با دیده باطنی ملکوت را می توان نگریست. ایشان می فرماید: ما مِن عَبدٍ إلاّ و في وَجهِهِ عَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الدنيا ، و عَينانِ في قَلبِهِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الآخِرَةِ ، فإذا أرادَ اللّه ُ بعَبدٍ خَيرا فَتَحَ عَينَيهِ اللَّتَينِ في قَلبِهِ ، فأبصَرَ بِهِما ما وَعَدَهُ بالغَيبِ ، فآمَنَ بالغَيبِ علَى الغَيبِ؛ هيچ بنده اى نيست جز اين كه دو چشم در صورت اوست كه با آنها امور دنيا را مى بيند و دو چشم در دلش كه با آنها امور آخرت را مشاهده مى كند. هر گاه خداوند خوبى بنده اى را بخواهد، دو چشم دل او را مى گشايد كه به وسيله آنها وعده هاى غيبى او را مى بيند و با چشم دل به وعده هاى الهى ايمان مى آورد.(الفردوس، ج 4، ص 14، حدیث 6040؛ کنزالعمال، هندی، شماره 3043)

البته بسیاری از مردم دیدگان قلب خویش را بسته اند؛ زیرا با گناه و فجور، فطرت و نفس مستوا را دفن و دسیسه کرده اند(شمس، آیات 7 تا 10) این گونه است که غشاوه و پرده ای بر قلب افتاده و دیگر توانایی دیدن ندارد.(بقره، آیه 7)

اما از نظر آموزه های وحیانی قرآن این پایان تغییر نیست؛ زیرا انسان می تواند با توبه مسیر نادرست را اصلاح کند. پس اگر به هر دلیلی فطرت و کودکی خود را از دست داده ایم، می توانیم با تغییراتی در خود شرایط سابق را بازسازی کرده و قلب خویش را آینه ملک و ملکوت کنیم. به عنوان نمونه پیامبر(ص) می فرماید: لولا تکثیر فی کلامکم، و تمریج فی قلوبکم لرایتم ما اری و لسمعتم ما اسمع؛ اگر زیاده روی در سخن گفتن شما، و هرزه چرانی در دل شما نبود هر چه من می بینم شما می دیدید و هر چه می شنوم می شنیدید».( محجه البیضاء، ج 2، ص 125؛ ده گفتار، شهید مرتضی مطهری ص 42، به نقل از تفسیر المیزان؛ مجموعه آثار شهید مطهری، ج 23، ص 203)

در جایی دیگر آمده است: لولا تمریغ قلوبکم او تزیدکم فی الحدیث لسمعتم ما اسمع؛ اگر انحراف دلها یا زیاده روی شما در سخن گفتن نبود، شما هر چه می شنوم می شنیدید.(مسند احمد بن حنبل ، ج 8، ص 303؛ حدیث 22355)

و نیز می فرماید: لولا أنَّ الشَّياطينَ يَحومُونَ على قُلوبِ بَني آدَمَ لَنَظَرُوا إلَى المَلَكوتِ ؛ اگر نبود اين كه شيطانها بر گرد دلهاى آدميان مى گردند هر آینه فرزندان آدم ملکوت را می نگریستند.(بحارالانوار، ج 70، ص 59، حدیث 39)

انسانی که قلب خویش را حفظ کند و آینه صفات الهی قرار داده و متاله و خدایی شود، به طور طبیعی از توانایی دیدن ملکوت در همین دنیا برخوردار خواهد بود و آثار اعمال را در خویش یا دیگران و جهان و جامعه می یابد و می بینند. پس اگر به حضرت ابراهیم(ع) ملکوت آسمان و زمین را نشان دادند که شامل ملکوت اعمال انسانی است، چنان که خدا می فرماید: كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ ؛ و اين گونه ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين‏ كنندگان باشد. (انعام، آیه ۷۵) هم چنین به کسانی که شیعه ابراهیم(ع) هستند و همان راه و روش ایشان را در پیش گرفته و اسلام حنیف را در فلسفه و سبک زندگی داشته اند، به طور طبیعی از توانایی دیدن ملکوت هر چیزی از جمله ملکوت اعمال انسانی آگاه خواهند بود و به نظر الهی به جهان می نگرند؛ چنان که در روایت معراج آمده است: وَ أَمَّا الْحَیاةُ الْبَاقِیةُ فَهِی الَّتِی یعْمَلُ لِنَفْسِهِ حَتَّی تَهُونَ عَلَیهِ الدُّنْیا وَ تَصْغُرَ فِی عَینَیهِ وَ تَعْظُمَ الْآخِرَةُ عِنْدَهُ وَ یؤْثِرَ هَوَای عَلَی هَوَاهُ وَ یبْتَغِی مَرْضَاتِی وَ یعَظِّمَ حَقَّ عَظَمَتِی وَ یذْکرَ عِلْمِی بِهِ وَ یرَاقِبَنِی بِاللَّیلِ وَ النَّهَارِ عِنْدَ کلِّ سَیئَةٍ وَ مَعْصِیةٍ وَ ینْفِی قَلْبَهُ عَنْ کلِّ مَا أَکرَهُ وَ یبْغِضَ الشَّیطَانَ وَ وَسَاوِسَهُ لَا یجْعَلُ لِإِبْلِیسَ عَلَی قَلْبِهِ سُلْطَاناً وَ سَبِیلًا فَإِذَا فَعَلَ ذَلِک أَسْکنْتُ فِی قَلْبِهِ حُبّاً حَتَّی أَجْعَلَ قَلْبَهُ لِی وَ فَرَاغَهُ وَ اشْتِغَالَهُ وَ هَمَّهُ وَ حَدِیثَهُ مِنَ النِّعْمَةِ الَّتِی أَنْعَمْتُ بِهَا عَلَی أَهْلِ مَحَبَّتِی مِنْ خَلْقِی وَ أَفْتَحَ عَینَ قَلْبِهِ وَ سَمْعَهُ حَتَّی یسْمَعَ بِقَلْبِهِ وَ ینْظُرَ بِقَلْبِهِ إِلَی جَلَالِی وَ عَظَمَتِی وَ أُضَیقَ عَلَیهِ الدُّنْیا وَ أُبَغِّضَ إِلَیهِ مَا فِیهَا مِنَ اللَّذَّاتِ وَ أُحَذِّرَهُ مِنَ الدُّنْیا وَ مَا فِیهَا کمَا یحَذِّرُ الرَّاعِی غَنَمَهُ مِنْ مَرَاتِعِ الْهَلْکةِ فَإِذَا کانَ هَکذَا یفِرُّ مِنَ النَّاسِ فِرَاراً وَ ینْقَلُ مِنْ‌دار الْفَنَاءِ إِلَی‌دار الْبَقَاءِ وَ مِنْ‌دار الشَّیطَانِ إِلَی‌دار الرَّحْمَنِ؛ و اما زندگی و حیات باقی تر این است که صاحبش آنقدر برای خویش عمل کند، که دنیا در نظرش کوچک و آخرت بزرگ گردد و خواست مرا بر خواست خود مقدّم بدارد و رضایت مرا بطلبد و مرا با عظمت و بزرگ بداند و بداند که در همه حال بر او اشراف دارم و از یاد نبرد که همواره بر کردار و گفتارش آگاهم. پس اگر اراده گناه کرد، مراقب من باشد و دل خود را از آنچه ناخوش دارم، فارغ بدارد، شیطان و وسوسه هایش را دشمن بدارد و نگذارد بر دلش راه یابد، پس اگر چنین بود، دلش را از محبّت خود مالامال می سازم تا در نتیجه قلب او را به طور کامل متوجّه خود نمایم و دلش را از دنیا فارغ و به فکر آخرت مشغولش دارم و او را چون دوستان دیگرم، از نعمت‌ها بهره مند سازم، و چشم و گوش و قلبش را باز کنم، تا (حقیقت را) ببیند و جلالت و بزرگی مرا دریابد و طوری شود که لذّت‌های دنیا را خوش ندارد و از دنیا بترسد و چنان که چوپان گوسفندان خود را از چراگاه‌های خطرناک دور می نماید، او را از گناه‌ها دور سازم و چون بندهای به این مقام برسد، از مردم می گریزد، و گوشه گیری را اختیار می نماید و از دنیای فانی (فکرش) به آخرت باقی منتقل گردد و از وسوسه های شیطانی به خداوند پناه برد.(وافی، فیض کاشانی، حدیث معراج)

البته دست یابی به مقامی بلند از این دست نیازمند مراعات همه جنبه های تقوای عام و خاص و اخص است که در جایی خود تبیین شده است. یکی از مهم ترین موانع در سر راه انسان مال است که زینت زندگی دنیوی است؛ اما بسیاری از مردم چنان گرفتار مال دنیا هستند که به جای آن که اسباب ره توشه آخرت قرار دهند، مال وبال جان ایشان است؛ این در حالی است که اموال در دنیا همانند سبزی خوردنی است که اگر خود خوری یا دیگری خوب خواهد بود و گرنه خشک می شود و غیر قابل استفاده؛ چنان که گفته اند: نه خود خوری نه دیگری؛ گنده کنی به سگ دهی.

مشکل ما انسان ها این است که مانند مردی که برای جراحی بیهوش شده، آثار کارها و شکافته شدن هارا احساس و ادراک نمی کنیم نه آن که پس از مرگ آن ها به وجود می آیند و تأخیر زمانی دارند. هنگامه مرگ وقیامت هنگامه هوش آمدن ماست. پس چه بهتر که اکنون هوشیار و بیدار باشیم و خود را به وسیله پرده های گناه و طبیعت هوی و هوس ها بیهوش نکنیم تا بدانیم چه می کنیم و چه آثاری بر کارهای ما بار می شود.

اگر گناهی کرده ایم بتوانیم آتشی که در حال حاضر به واسطه گناه و اعمال بد خود درون جان و روح ما را می سوزاند ببینیم و به استغفار و توبه آن را خاموش سازیم؛ چه هنگام به هوش آمدن در پس مرگ و قیامت، بسیار دیر است و هر آن چه با جراحی اعمال خویش بر سر خود آورده ایم همان را خواهیم دید و ندای «ارجعونی لعلی اعمل صالحاً» بازم گردانید تا شاید کارهای نیک انجام دهم، را به «کلاً؛ هرگز» (مؤمنون، آیه ۱۰۰)، پاسخ خواهیم شنید.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر کسی اگر هواهای نفس خویش را مهار و مدیریت کند و به دو عمل عبادی بسیار مهم یعنی حفظ زبان و شکم بپردازد و خاموشی و گرسنگی پیشه کند، خدا پاداش عملش را در همین دنیا می دهد، حتی اگر مرتاض هندی باشد و هیچ اعتقادی نیز به قیامت و معاد نداشته باشد. در همین حدیث معراج آمده است: یا أَحْمَدُ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا جَاعَ بَطْنُهُ وَ حَفِظَ لِسَانَهُ عَلَّمْتُهُ الحِکمَةَ وَ إِنْ کانَ کافِراً تَکونُ حِکمَتُهُ حُجَّةً عَلَیهِ وَ وَبَالًا وَ إِنْ کانَ مُؤْمِناً تَکونُ حِکمَتُهُ لَهُ نُوراً وَ بُرْهَاناً وَ شِفَاءً وَ رَحْمَةً فَیعْلَمُ مَا لَمْ یکنْ یعْلَمُ وَ یبْصِرُ مَا لَمْ یکنْ یبْصِرُ فَأَوَّلُ مَا أُبَصِّرُهُ عُیوبُ نَفْسِهِ حَتَّی یشْغَلَ بِهَا عَنْ عُیوبِ غَیرِهِ وَ أُبَصِّرُهُ دَقَائِقَ الْعِلْمِ حَتَّی لَا یدْخُلَ عَلَیهِ الشَّیطَانُ؛ .‌ای احمد! هنگامی که شکم بنده گرسنه بود و زبانش را حفظ کرد، حکمت را به وی می آموزم؛ اگر چه کافر باشد. اما اگر کافر باشد، حکمتش در قیامت بر او حجّت و وبال خواهد بود؛ و اگر مؤمن باشد، حکمتش برای او نور و برهان و شفاء و رحمت می گردد و چیزهایی را درمی یابد، که پیش از این نمی دانست و چیزهایی را می بیند که قبلا نمی دید و نخستین چیزی که می بیند، عیب‌های خود او است؛ به طوری که به آن مشغول می گردد و عیوب دیگران را نمی بیند، و او را بر دقایق علم آگاه می سازم، به طوری که شیطان به سراغش نرود.(وافی، فیض کاشانی، حدیث معراج)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا