اعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

برزخ در آموزه هاي قرآني

samamosبه نظر مي رسد که برخي از مسايل، اموري بيرون از دايره علم و دانش انساني است و به جهاتي بي فايده است که درباره آن انديشه و تفکر شود ؛ ولي بايد از داوري تند و شتاب زده در همه جا خودداري کرد و تنها به دليل اين که به نظر مي رسد از تامل و درنگ در آن خودداري ورزيد. برزخ از آن جا براي آدمي مهم و با اهميت شد که مرگ را ديد که او را از زندگي جدا مي سازد و هستي او را به نابودي و فنا مي کشاند. از اين رو در جست و جو معنا و مفهوم مرگ بر آمد و در آن انديشه و تامل کرد تا به شناختي درباره مرگ دست يابد.

تلاش برای شناخت حقیقت مرگ

تلاش براي شناخت مرگ در حقيقت تلاش براي شناخت زندگي است و اين که اصولا زندگي چيست و چرا اين گونه به پايان مي رسد.

اگر مرگ به همان معنا و مفهومي باشد که انسان مي بيند شايد زندگي نيز معنا و مفهوم خود را براي انسان از دست بدهد. انسان بر خلاف ديگر جانوراني که با مرگ و نيستي دست و پنچه نرم مي کنند از حساسيت بالا و ويژه اي نسبت به زندگي و مرگ برخوردار است. او نمي تواند زندگي را اين گونه که به نظر مي رسد و در چشم او نمايان مي شود بپذيرد. مدتي کوتاهي که جان دارد و از متاع دنيا بهره مي برد و ناگهان پيش از آن که از زندگي چيزي بفهمد سر به بالين ابديت مي گذارد و نيست مي شود. ديگر نه رشدي و بالندگي است و نه شور حياتي و زندگي در رگ هاي تنش جاري است. تو گويي هرگز از مادر نزاده است و هرگز در اين هستي گام نگذاشته است. اين مساله دشوار تر مي شود زماني که مرگ کودکاني را مي بيند که گرامي ترين در نزد اوست و اين گونه پرپر شدن غنچه گل وجودش را مي بيند و چاره اي از پذيرش آن ندارد. از اين رو به زندگي به گونه ديگر مي نگرد و در خشم مي آيد و مي کوشد تا با طبيعتي که مرگ را همراه و همزاد زندگي آفريده و قرار داده است مبارزه کند.

تلاش هاي بي شمار او تاکنون نتيجه اي در بر نداشته است و حتي نتوانسته است مرگ را زماني اندک از وي دور سازد و به دير پايي او بيافزايد. از اين رو در انديشه فرو رفت تا چاره ديگري بيانديشد و اين گونه است که براي معناداري زندگي و هدفمندي آن به تفکر و تامل پرداخت. هر چند تاملات او بيهوده نبوده است ولي چنگي هم به دل نمي زد ؛ زيرا ابزارهاي انسان در اين حوزه بسيار محدود و معدود است. از اين رو متافيزيک و دانش و فلسفه هاي ماوراي طبيعي رونق يافت تا چرايي زندگي و مرگ را تفسير کند. تفسيري که به ظاهر تفسير هستي است و در حقيقت شناخت درد بي درمان مرگ و اين که از کجا و براي چه و تا چه زماني در اين هستي آمده است و پس از مرگ به کجا مي رود؟

اين پرسش ها وي را واداشت تا دست به دامن فلسفه شود. با اين همه عقل انساني هر چند که ابزاري کارآمد است ولي در بسياري از عرصه حتي در اين حوزه شناختي لنگ مي زند و چون خري در گل مي ماند و دستش به جايي بند نمي شود. فلسفه تلاشي ديني از رنگ و لعاب انساني است. انسان مي کوشد تا ديني فلسفي براي خود بسازد و به کمک اين دين عقلاني خود را بشناسد و چاره مرگ را بکند. اگر مرگ را بشناسد بهتر مي تواند از زندگي بهره برد و آن را چنان که مي خواهد سامان دهد. ولي مشکل آن است که فلسفه عقلاني و اين دين انساني ناتوان از شناخت مرگ چنان که بايد و شايد است.

تفسیر دین از مرگ و انسان

در اين ميانه است که سر و کله دين هاي آسماني با توجيهاتي وراي فلسفه عقلي پيدا مي شود. عقل ديني کمک مي کند تا عقل انساني خود را بشناسد و با شناسايي توان و ظرفيت خود به ياري عقل دين و شناخت وحياني تفسيري جديد از زندگي و مرگ ارايه مي دهد. از اين روست که پاي خدا به عنوان آفريدگار و نيز پروردگار و نيز بازخواستگر به زندگي بشر باز مي شود. خدا کسي است که هستي را به هدفي آفريده است و همه را در يک فرآيند زماني تربيت و پرورش مي دهد تا به کمال لايق خويش دست يابند و سپس آنان که در مسير قرار نگرفته و يا بيراهه رفته اند بازخواست مي کند و در زماني که پس از مرگ است و زندگي مجدد خواهد بود آنان را به کاري که کرده و يا نکرده اند مي گيرد.

اين گونه است که تفسير جديدي از هستي و زندگي و مرگ به دست مي آيد که بر خلاف تفسيري ديداري اوست. اين تفسير بيشتر از آن که ديداري باشد شنيداري است. تفسيري است که با ظاهر ديداري آن چنان هم خواني ندارد ولي تفسير معناداري است که مي توان به زندگي و مرگ مفهومي جديدي بخشد. ديگر مرگ که همزاد زندگي است آن چنان وحشتناک به شمار نمي آيد و به معناي پايان زندگي و حيات نيست، بلکه آغاز راهي ديگر و زندگي و حياتي برتر است.

تفسيري که دين از مرگ و معاد به دست مي دهد يک فاصله زماني را به نظر مي رسد ناديده گرفته است. آدمي پس از مرگ به کجا مي رود؟ اگر چيزي به نام روح در انسان است که با مرگ نمي ميرد و باقي و برقرار است و تنها اين تن ها از هم مي پاشد و نيست مي شود و آن روح و جان هم چنان با انسجام و وحدت باقي است در کجاست؟ دين پاسخ مي دهد که انسان پس از مرگ دوباره در روز رستاخيز به زندگي باز مي گردد و اين مدت که به نظر بس دراز وبلند و دير پاي است مدتي نيست که بتوان ناديده گرفت. اکنون اين پرسش مطرح مي شود که تا بازگشت دوباره انسان به زندگي ديگر که در روز رستاخيز است انسان و آن روح جدا شده از تن به کجا مي رود و چه مي کند؟

اين جاست که دوباره دين به ارايه تحليل شناختي ديگري مي پردازد و بيان مي دارد که انسان در اين مدت و در طول اين فاصله زماني در عالمي ميانه اين دنيا و آخرت به نام عالم برزخ است. حال عالم برزخ چيست؟ در اين نوشتار تلاش مي شود تا عالم برزخ بر پايه تفسير وحياني و آيات قرآني باز شناسايي و معرفي شود. اين بازخواني از آن رو صورت مي گيرد که به زندگي پس از مرگ ما معناي تازه اي مي بخشد بلکه از همه مهم تر به زندگي کنوني ما نيز معنا و مفهوم تازه اي مي بخشد و ما را از نوعي دغدغه و ترس پنهان رهايي مي سازد. نقشي که عالم برزخ در زندگي امروز ما در اين کره خاکي بازي مي کند کم تر از نقش قيامت و بازخواست نيست. همان گونه که دين و مساله خدا و پروردگار و رستاخيز زندگي کنوني ما را آن چنان تحت تاثير قرار داده که بدون آن مي بايست فهم ديگر و حتي دنياي ديگر مي داشتيم ، مساله برزخ نيز از چنين جايگاهي مهم و اعتبار ارزشي والا برخوردار است. از اين رو مساله برزخ نه مساله فرداي ما بلکه همانند معاد و رستاخيز مساله امروز ماست؛ زيرا نقش مهم و تاثيرگذاري نه تنها در شناخت ما نسبت به خود و هستي بلکه در رفتار و کردار ما دارد.

برزخ در قرآن

برزخ در لغت به معناي مانع ميان دو چيز است. از زمان مرگ تا زمان قيامت در اصطلاح قرآني برزخ ناميده مي شود.

انسان هايي که در اين دنيا زندگي مي کنند به جهت فقدان ابزارهاي شناختي در اين حوزه نمي توانند از برزخ آگاه شوند و از اين رو چون بيرون از دايره شناخت عادي اوست به انکار آن روي مي آورد. (بقره آيه 154) قرآن از مومنان مي خواهد که به عالم برزخ به عنوان عالم غيب ايمان بياورند و با توجه به اين ايمان رفتار و کردار خود را تنظيم کنند.( همان و نيز آل عمران آيه 169)

قرآن درباره آغاز و انجام برزخ مي فرمايد: حتي اذا جاء احدهم الموت … و من ورائهم برزخ الي يوم يبعثون؛ هر گاه زمان مرگ يکي فرارسد …. و از پس مرگشان برزخ است تا روزي که بر انگيخته مي شوند. ( يس آيه 26) قرآن در اين آيه هم آغاز برزخ را که مرگ است بيان و پايانش را نيز به قيامت مشخص کرده است. در آيه 55 و 56 سوره روم نيز به آغاز و پايان برزخ به صراحت اشاره شده است که نشان مي دهد که اين فاصله زماني به گونه اي است که در نگاه انساني بسيار کوتاه مي نمايد؛ زيرا بر پايه گزارش آيه فوق هنگامي که بر انگيختگان روز رستاخيز بر مي خيزند سوگند ياد مي کنند که آنان زمان بسيار کوتاهي (ساعتي به مفهوم عام آن) بيش درنگ نکرده اند. اين درنگي که در عالم برزخ است تا رستاخيز مي باشد و هر چند که از نگاه ما بسيار طولاني است.

قرآن تبيين مي کند اهل برزخ وقتي به زندگي خود در عالم برزخ مي نگرند و از نظر زماني با زندگي دنيايي مي سنجد زندگي دنيايي را بسيار کوتاه مي يابند و زندگي در برزخ را طولاني بر مي شمارند.( يونس آيه 45 و اسراء آيه 52 و مومنون آيه 112 و 114) به نظر آنان همه زندگي دنيايي ايشان به اندازه يک روز بيش تر نبوده است.

انسان در عالم برزخ زنده مي شود و تا زمان رستاخيز در آن زيست مي کند.( غافر آيه 11) مجمع البيان بر اين باور است که مراد از دوباره زنده کردن يکي زنده شدني است که در عالم برزخ پس از مرگ رخ مي دهد و ديگري زنده شدن دوباره اي است که در هنگام رستاخيز رخ مي دهد و از اين جهت مي توان گفت که هر انساني به طور عام( البته ممکن است استثنايي هم وجود داشته باشد) دوباره زنده مي شود و دوبار مي ميرد. ( مجمع البيان ج 7 و 8 ص 804) به معنا که مرگ نخست در همين دنيا رخ مي دهد و در عالم برزخ زنده مي شود و دوباره در همان عالم برزخ مي ميرد و در قيامت زنده مي شود. در اين تفسير به دنيا آمدن نخست مطرح نمي شود زيرا به معناي احيا و زنده کردن تلقي نمي شود؛ چون احيا و اماته براي موجودي مرده و زنده به کار مي رود نه براي به دنيا آمدن و زنده شده نخستين. به هر حال از آيه 11 غافر بر مي آيد که انسان در عالم برزخ دوباره دچار مرگ مي شود و از آن دنيا و عالم مياني نيز با مرگ به عالم قيامت و رستاخيز منتقل مي شود.( مجمع البيان همان و نيز الميزان ج 17 ص 313 و تفسير الصافي ج 6 ص 295)

ويژگي هاي برزخ

زندگي در برزخ ويژگي هاي خاص خود را دارد. قرآن در آيات چندي به اين ويژگي ها پرداخته است. يکي از ويژگي هاي عالم برزخ داشتن روز و شب است. هر چند که قرآن به کيفيت آن نپرداخته است ولي مي توان دريافت که شباهتي با روز و شب دنياي دارد ولي ممکن است که اين طول و زمان آن با زندگي دنيايي تفاوت دارد. خداوند مي فرمايد: النار يعرضون عليها غدوا و عشيا و يوم تقوم الساعه ادخلوا آل فرعون اشد العذاب؛ هر بامدادان و شبانگاهان آتش دوزخ بر آنان عرضه مي شود و هنگامي که قيامت بر پا مي شود گفته مي شود که آل فرعون را در عذابي دردناک وارد کنيد. ( غافر آيه 46)

از ديگر ويژگي هاي برزخ پرسش و پاسخ از اعمال دنيايي انسان است ( ابراهيم آيه 27) از اين رو انسان بر اساس عمل کرد خود در آن جا به بهشت برزخي يا دوزخي برزخي در مي آيد. اگر انساني عملکرد وي بر پايه آموزه هاي وحياني باشد در بهشت برزخي از هر گونه آسايش و نعمت هاي مشابه دنيا و بهتر برخوردار مي گردد که در آيات چندي به عنوان نمونه از گروه هايي با صفات مشخصي چون شهيدان ( آل عمران آيه 169 و 170) و مقربان به خدا (واقعه آيه 88 و 89) و يا اشخاص خاصي چون حبيب نجار ( يس آيه 20 و 26) ياد مي کند که از بهشت برزخي بهره مند هستند. در مقابل بيان مي کند که چگونه اصحاب شمال و کافران تکذيب گر و گمراه در عالم برزخ گرفتار دوزخ و آتش آن هستند.( واقعه آيات 90 تا 93) و يا فرعون و آل او در برزخ دوزخي چگونه معذب مي باشند.(غافر آيه 45 و 46)

از ويژگي هاي بهشت برزخي همانندي آن با بهشت رستاخيز است از اين رو از امکاناتي برتر از زندگي دنيايي برخوردار مي باشند و هرگز گرفتار حزن و اندوه نمي شوند.(آل عمران 169 و 170) آنان در بهشت برزخي خوشحال و شادامان هستند و زا عطايا و نعمت هاي الهي برخوردار مي باشند.( همان ) آنان هم چنين در آن جا از آسودگي خاطر برخوردار بوده و از فضل الهي بهره مند هستند.( محمد آيه 4 و 5 و نيز همان )

در مقابل در دوزخ برزخي نيز شرايط سختي وجود دارد و افراد در آن گرفتار انواع و اقسام عذاب هاي دردناک هستند.

عذاب هاي برزخي ويژه دوزخيان عبارتند از آب هاي داغ و جوشان ( واقعه آيه 92 و 93) آتش (نوح آيه 25 و 26) اهانت و خفت ( انعام آيه 93) ناخوشايندي و بدي آن ( غافر آيه 45 و 46)

برزخيان در برزخ از وضعيت خود آگاهي کاملي دارند و فرشتگان مجرمان را از محروميت از رحمت الهي آگاه مي سازند.(فرقان آيه 22)

غير از کساني که مي ميرند کساني ديگري نيز به عالم برزخ مي روند از اين رو مي توان گفت که برزخ عالمي است که امکان ورود به آن حتي براي کساني که نمرده اند نيز فراهم است . قرآن با آن که به صراحت بيان مي دارد که حضرت عيسي (ع) نمرده است و يا کشته نشده است و تنها روح او به عالم بالا برده شده است با اين همه سخن از بود آن حضرت در عالم برزخ مي کند. (مريم آيه 30 و 33)

به هرحال عالم برزخ عالمي است که پس از مرگ براي بيشتري مردمان آغاز مي شود و انسان دوباره در آن زنده مي شود و به زندگي جديدي وارد مي شود و گويا مدتي بيش از زمان زميني در آن عالم به سر خواهند برد و اين که برخي و يا بيشتري از آنان دوباره مبتلا به مرگ ديگري خواهند شد که با قيامت دوباره زنده مي شوند. ويژگي هاي قرآن براي اين عالم بيان مي کند که خاص آن است و شباهتي با دنيا و آخرت دارد چنان که تمايزاتي نيز دارد که از عنوان برزخ مي توان آن را به دست آورد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا