اجتماعیاخلاقی - تربیتیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

بردباري، گامي بلند به سوي خودسازي

samamosهر كسي كه در مسير انسانيت گام بر مي دارد از خود مي پرسد چه كنم تا به عنوان يك انسان واقعي و حقيقي شناخته شوم و هر كسي از روي منش و كنش و واكنش هايم در زندگي دريابد كه از ديگران ممتازيم و به سوي خلق و خوي انساني دارم؟ زيرا هر گاه به ديگران در هنگام مصيبت ها و سختي ها و گرفتارهايي مي نگرد ، شرم و حيا مي كند كه خود را همانند آن ها ببيند. از اين كه بسياري از مردم هنگام مصيبت و گرفتاري رفتاري را از خود بروز و ظهور مي دهند كه دور از شان و شخصيت انساني است و يا كارها و رفتارهايي را انجام مي دهد كه از به ياد آوري آن شرم و حيا مي كند.

در برخي از روايات آمده است كه ديگران را به كارهايتان به دين بخوانيد و اصولا برخي بر ا ين باورند كه گفتار و سخن براي دعوت ديگران به كاري به مفت هم نمي ارزد؛ زيرا ميان سخن و كردار تفاوت از زمين تا آسمان است.

علت اين امر را مي بايست در كنش ها و واكنش هاي انسان در هنگام سختي ها و فشارها جست و جو كرد؛‌زماني كه عواطف و احساسات مديريت و مهار نفس انساني را در دست مي گيرند و او را به هر سوي مي كشانند. اين گونه است كه كنش ها و واكنش ها و نيز منش هميشگي شخص بهترين ملاك و معيار براي ارزيابي و داوري تلقي مي شود و شخصيت هر كسي را در اين زمان مي سنجند و به آن نمره و امتياز مي دهند.

نويسنده در اين مطلب كوتاه بر آن است تا نگاهي به فضليت اخلاقي صبر داشته باشد و تحليل و تبييني را بر اساس آموزه هاي اسلامي به دست دهد. با هم اين مطلب را ا ز نظر مي گذارنيم.

آرايه هاي انسانيت

آدمي را به اموري چند مي شناسند. به اين معنا كه اگر انسان اين امور را نداشته باشد وي را با ديگران جانوران هيچ تفاوتي نيست. اين امور است كه در حقيقت آرايه ها و زينت انسان و انسانيت است و اگر كسي اين ها را نداشته باشد نمي توان وي را انسان ناميد هر چند كه به شكل و ظاهر انسان مي نمايد ولي در اصل چارپايي است كه بر او كتابي چند و در اين مورد ما چارپايي است كه بر او شكل و اندام انساني پوشانيده ا ند.

از مهم ترين آرايه هاي انساني مي توان به خردورزي اشاره كرد. خردمند و يا خردورز كسي است كه عقل و خرد خويش را به كار گرفته است و آن را بسته بندي شده در بالاي سرش جا نداده باشد. از اين روست كه قرآن به جاي آن كه به ارزش گذاري عقل بپردازد به ارزش گذاري خردورزي و خردمندي پرداخته است و در هيچ آيه اي عقل و خرد را نستوده است بلكه آن چه مورد ستايش قرآن و خداوند قرار گرفته است خردورزي و خردمندي است. اين گونه است كه در آيات قرآني هماره از عقل به شكل فعلي و نه اسمي آن استفاده شده است و در نهايت اگر اسمي را مي بينيم به شكل اولوالالباب و مانند آن است كه در حقيقت همان خردمندي است؛ يعني كسي كه عقل خويش را به كار گرفته است و مغز و باطن آن را در آورده و آشكار ساخته است.

بنابراين آن چه در تحليل قرآني ستودني است خردورزي و خردمندي است و خرد و عقلي كه به كارگرفته نشده باشد پشيزي نمي ارزد. انسان مي بايست عقل خويش را به انديشه و تفكري به كار گيرد و از آن براي تعالي و تكامل خود بهره برد. در اين صورت است كه عقل و خرد به عنوان يكي از مهم ترين آرايه هاي انسانيت در مي آيد.

در روايات است كه اگر جايي عقل حضور يابد و شخص خرد خويش را به كار گيرد در آن صورت است كه حيا و ايمان نيز از آن جا روييد مي شود؛ زيرا ايمان چنان كه در كتب كلامي آمده است با عقل استدلالي و به كار گيري آن تحقق مي يابد و جايي كه عقل و خرد به كار ايد و انسان خردمند و خردورز شود در آن صورت حيا و عفت خود را حاضر مي يابد.

در روايتي است كه خداوند به انسان حكم كرد تا يكي از سه چيز يعني عقل و ايمان (دين ) و حيا را بر گزيند و انسان عقل را برگزييد. در اين هنگام دين و حيا نيز همراه عقل رفتند. از آن دو پرسش شد كه شما چرا مي روييد؟ حيا و ايمان گفتند كه هر جا كه عقل باشد ما آن جا هستيم. به اين معنا كه ايمان(دين) و حيا لازمه خردورزي بشر است و هر جا كه عقل و خرد باشد حيا و دين بي گمان آن جا حضور يابد.

اين گونه است كه انسان با آراستن خويش به آرايه خردورزي و خردمندي مي تواند به حيا و ايمان نيز آراسته شود.

از ديگر آرايه هاي انسانيت مي توان به تواضع و فروتني اشاره كرد؛‌زيرا هر جا كه فروتني و تواضع حاضر شود علم و دانش و حكمت نيز در آن جا مي رويد و اين گونه است كه عقل و علم در كنار هم قرار مي گيرد. اصولا علم و دانش زماني جلوه گري مي كند كه انسان فروتني نمايد و اگر تكبر و استكبارورزد علم و دانش زشت مي شود و رنگ مي بازد و ارزش و اعتبار خويش را از دست مي دهد. از اين روست كه در روايتي از امير مومنان علي (ع)‌ آمده كه فرموده است: حفض الجناح زينه العلم ؛ زينت دانش و علم ،‌ فروتني و تواضع است.(بحارالانوار ،‌ ج 78 ، ص 80)

به نظر مي رسد كه متكبراني كه دوست دارند مردم ايشان را به عناوين و القاب بخوانند اهل دوزخ و جهنم باشند؛‌زيرا خداوند مي فرمايد: تلك الدارالاخرة نجعلها للذين لايريدون علوا في الارض و لا فساد؛‌ اين خانه آخرت و بهشت براي كساني قرار داديم كه اراده برتري جويي و فساد در زمين نداشته باشند. (قصص آيه 83) بنابراين كسي كه تكبر مي ورزد و فروتن نيست و تواضعي ندارد نمي تواند اميد به بهشت داشته باشد بلكه به سبب همين تكبر است كه دوزخ جايگاه اوست؛ زيرا كسي كه دوست دارد خود را به القاب بر ديگران برتري دهد و مردم وي را دكتر و آيت الله بنامند و عناوين و القاب بر او بار كنند در حقيقت انساني متكبر است.

از آن جا تواضع و فروتني آرايه انسان و انسانيت است كه موجب گرايش و تقرب به خداوند مي شود و زمينه علاقه مندي مردم و كمك به ديگران را در شخص فراهم مي آورد. ولي اگر تكبر كند مردم از دورش پراكنده مي شوند؛ زيرا اميد به ياري و كمك وي ندارند.

امام صادق (ع) مي فرمايد : ان التواضع يزيد صاحبه رفعة‌ فتواضعوا يرفعكم ا لله ؛ فروتني و تواضع ،‌ رفعت و مقام صاحبش را مي افزايد پس فروتني پيشه كنيد تا خداوند رفعت و بزرگي به شما دهد.(اصول كافي ، ج 3 ، 185)

پيامبر اكرم (ص) نيز مي فرمايد: من تواضع لله رفعه الله فهو في نفسه ضعيف و في اعين الناس عظيم و من تكبر وضعه الله فهو في اعين الناس صغير و في نفسه كبير حتي لهو اهون عليهم من كلب و خنزير؛ هر كسي براي خدا فروتني كند ، خداوند او را بالا مي برد. پس او نزد خودش ، خود را ضعيف مي بيند ولي در چشم مردم بزرگ است؛ و هر كسي تكبر كند خداوند او را پايين مي برد. پس او در نزد مردم كوچك است و در نزد خود بزرگ مي باشد، حتي چنين شخصي در نظر مردم از سگ و خوك نيز پست تر است.(كنزالعمال ؛ حديث 5737)

در حقيقت تواضع است كه به آدمي زينت و آرايه آدميت و انسانيت مي بخشد و در چشم مردم بزرگ مي گرداند و گرايش و محبت مردم را به سويش جلب و جذب مي كند ولي تكبر موجب مي شود كه از مقام انسان و انسانيت فرو افتد و به سبب اين كه عقل دارد و آن را به كار نمي گيرد تا اهل تواضع و فروتني شود از نظر مردم پست از سگ و خوك نجس مي شود؛ زيرا عقل و خرد را به كار نگرفته است تا آرايه هاي انسانيت را در خود تجلي دهد و مظهر انسان و انسانيت شود.

كساني كه مقام و منزلت اجتماعي دارند مي بايست در رفتار خويش بيش تر تواضع و فروتني كنند و از تكبر پرهيز كنند؛ زيرا اميرمومنان علي (ع)‌مي فرمايد: تكبرك في الولاية‌ ذل في العزل ؛‌تكبر كردن تو در زمان مديريت و حكومت كردن باعثت خواري تو در هنگام بركناري مي شود. (غرر الحكم ،‌‌آمدي ، ص 357)

بنابراين مي بايست توجه داشت كه در هنگام قدرت و مسئوليت رفتاري بر پايه تكبر نداشته باشيم كه هنگام بركناري هم از چشم افتاده ايم و هم از جاه و مقام و اين گونه خوار گردييم.

راهكاري كه اسلام براي مبارزه با اهل تكبر پيشنهاد داده آن است كه با اين افراد مي بايست مقابله به مثل كرد. ازاين روست كه پيامبر(ص) مي فرمايد: تواضعوا مع المتواضعين فان التواضع مع المتواضعين صدقة و تكبروا مع المتكبرين فان التكبر مع المتكبرين عبادة‌؛ در برابر فروتن ،‌ تواضع كنيد ؛ زيرا فروتني در برابر آنان صدقه است و در مقابل انسان هاي متكبر تكبر ورزيد كه تكبر كردن با ايشان عبادت خداوند است.(اثني عشريه في مواعظ العدديه ، ص 36)

انسان اگر وضعيت اول و اخر خود را بداند هر گز در برابر مردم و يا خداوند تكبر نمي كند و هماره اهل تواضع و فروتني خواهد بود. از آن جايي كه انسان ها همين موقعيت و وضعيت كنوني خود را مي بينند و نسبت به حقيقت خويش شناخت درستي ندارند و يا خود را به جهالت زده اند تكبر مي ورزند. از اين روست كه امير مومنان (ع) از مردم مي خواهد تا نگاهي به خود و گذشته و آينده خود داشته با شند: عجبت لابن آدم اوله نطفة‌ و آخره جيفة و هو قائم بينهما وعاء للغائط ثم يتكبر؛ تعجب مي كنم از فرزند آدم كه اولش نطفه است و در آخر نيز مردار و در اين ميان دو حالت نيز، ظرف مدفوع است ولي با اين همه تكبر مي ورزد.(بحارالانوار ، ج 73 ، ص 234)

از ديگر آرايه هاي انسانيت مي توان به احسان و كمك به ديگري به هر شكلي اشاره كرد. اگر انسان احسان نداشته باشد هيچ تفاوتي با ديگر جانوران ندارد. از امام حسين (ع) روايت شده كه فرمود: اعلموا ان حوائج الناس اليكم من نعم ا لله فلاتملوا النعم فتتحول الي غيركم؛ بدانيد كه نعمت هاي الهي به شما براي آن است كه مردم به شما نيازمند باشند. پس هرگز از نعمت هاي الهي آزرده نشويد كه اگر چنين كنيد به سوي ديگران مي رود.(همان ، ج 78 ، ص 127)

با احسان و نيكوكاري است كه دل ها را به سوي خود و خدا جلب و جذب مي كنيد ؛ چنان كه اميرمومنان بيان داشته است: سبب المحبة الاحسان (ميزان الحكمه ،‌ج 3 ، 1024)

از اين مهم تر آن كه دانش و علم آدمي به احسان و نيكوكاري در اشكال مختلف خود را نشان مي دهد. از اين روست كه احسان را زينت آدميت و علم او دانسته اند و حضرت پيامبراكرم (ص) مي فرمايد: زينة العلم الاحسان (بحار الانوار ،‌ج 2 ، ص 26)

شكيبايي و بردباري ، تجسم عقل

بي گمان عقل هنگامي كه ظهور و بروز پيدا كند به شكل و شمايل صبر و شكيبايي و حلم و بردباري ظاهر و تجسم مي يابد. از اين روست كه عقل و حلم در فرهنگ عرب جاهلي يگانه بوده است و كسي را عاقل مي دانستند كه حليم باشد.

از پيامبر(ص) روايت است كه فرمود: والذي نفسي بيده ما جمع شي افضل من حلم الي علم ؛ سوگند به كسي كه جان من به دست اوست ،‌چيزي با چيزي جمع نشد كه بهتر از جمع شدن علم و حلم باشد.(بحار الانوار ، ج 2 ، 46)

دانش و علم و عقل انسان را بر اساس رفتارهايش در هنگام سختي ها و مصيبت هاي مي سنجند ؛‌از اين روست كه اگر كسي بردبار و حليم و اهل صبر نباشد در عقل و خردورزي وي شك مي كنند. خداوند در آيه 63 سوره فرقان درباره مومن به اين نكته اشاره مي كند كه انسان هاي مومن كه انسان هاي خردورز و خردمندي هستند هنگامي با انسان جاهل و نادان و بي خرد مواجه مي شوند به جاي تندي ها و دشنام هاي آنان تنها به سلام گفتن بسنده مي كنند و با آنان درگير نمي شوند: و عباد الرحمن الذين يمشون علي الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما؛‌ و بندگان برگزيده خداوند رحمان كساني هستند كه در روي زمين با تواضع و فروتني راه مي روند و هر گاه مردم جاهل به آ‌نان خطاب و عتاب تندي مي كنند با سلامت نفس و زبان خوش پاسخ آنان را مي دهند.

در بررسي ها و تحقيقات علمي در باره واژگان حلم و جهل اين معنا ظاهر شده است كه در اصولا در انديشه و كاربردهاي جاهلي علم را حلم و به ناشكيبا را جاهل مي دانستند. به اين معنا كه از نظر آنان كسي كه علم دارد انسان حليمي است و كسي كه علم و عقلش را به كار نمي گيرد و صبور و حليم نيست انسان جاهلي است هر چند كه مدعي دانش و فضل بسيار باشد.

در حقيقت رفتار و كنش ها و واكنش هاي وي است كه ملاك داوري و ا رزش گذاري براي عقل و علم يا جهل و بي خردي وي مي باشد.

انسان با صبر كه تجسم عيني عقل و خردورزي و علم و دانش است مي تواند بر مشكلات پيروز شود و سربلند از آزمون ها و فتنه ها بيرون آيد. از اين روست كه امير مومنان علي (ع) مي فرمايد: اصبر اظفر، صبر پيشه كن تا پيروز شوي (غررالحكم، ص 108)

اقسام صبر

براي صبر اقسام وانواعي گفته اند كه مهم ترين دسته بندي كه مي توان به آن اشاره كرد،‌ تقسيم آن به صبر بر مصيبت و صبر بر معصيت و صبر بر طاعت است.

از امام باقر (ع) روايت است كه آن حضرت فرمودند: لو يعلم المومن ما له في المصائب من الاجر لتمني انه يقرض بالمقاريض؛ اگر مومن مي دانست كه در مصيبت ها چه پاداشي دارد آرزو مي كرد كه او را با مقراض ها قيچي كنند.

اين كه اجر و مزد بسياري براي صبر بر مصيبت گفته اند از آن روست كه انسان در مصيبت هاست كه خود واقعي خويش را نشان مي دهد و در مسير كمالي مي تواند ظرفيت و توانمندي هاي خويش را آشكار كند. اين كه مومن در هنگام مصيبتي مانند مرگ عزيزان خويش مي گويد: انا لله و انا اليه راجعون و نفس و عواطف و احساسات خويش را كنترل و مهار مي كند ، زمينه اي مي شود تا در مسير كمالي گام هاي بلندي بردارد.

صبر بر هر مصيبت و گرفتاري او را موجب مي شود تا ظرفيتي را بالا برد و توانايي و هنري از خود را آشكار سازد. از پيامبر اكرم (ص) روايت شده است كه فرمودند: من صبر علي المصبية‌ حتي يردها بحس عزائها كتب الله له ثلاث ماة‌ درجة‌ ما بين الدرجة‌ الي الدرجة كما بين السماء‌ الي الارض؛ هر كسي در برابر مصيبت و گرفتاري هاي دنيا صبر كند و آن را با تسلي خوبي رد كند خداوند براي او سيصد درجه مقرر مي كند كه ميان هر درجه و مرتبه اي با مرتبه ديگر فاصله اي به اندازه فاصله آسمان تا زمين است.( اصول كافي ؛‌ ج 3 ، ص 145)

از حضرت امير مومنان (ع) نقل شده ا ست كه فرمود: ان البلاء للظالم ادب و للمومن امتحان و للانبياء درجه و للاولياء‌ كرامة‌؛ بلا و گرفتاري براي ستمكار تاديب وبراي مومن آزمايش و براي پيامبران مرتبت و درجه و براي اولياي الهي كرامت و بزرگواري است.(بحارالانوار ،‌ج 81 ، ص 198)

صبر بر معصيت آن است كه انسان در دام بلا و معصيت نيافتد و خود را از گناه حفظ كند؛‌ چنان كه داستان هاي معروفي در اين باره وارد شده است كه از مهم ترين آن ها صبري كه حضرت يوسف (ع) در برابر زليخا از خود نشان داد و از مراودات زليخا خود را حفظ كرد و آلوده به گناه نشد.

صبر بر طاعت نيز آن است كه انسان سختي ها روزه و نماز و امور ديگر را تحمل كند؛ زيرا هر واجبي تكليف و كلفتي است كه بر انسان بار مي شود و برخي از آن ها بسيار سخت است. اگر كسي بتواند خود را از گناه حفظ كند و واجبات خويش را به درستي انجام دهد مصداق اهل صبر و از صابران خواهد بود كه خداوند در آيات قرآني برا‌‌ي آنان در جات و مراتب بسياري را بيان داشته است.

در اين باره مسايل چندي است كه اين مجال حوصله ذكر و بيان آن نيست و اميد كه در وقتي ديگر گفته آيد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا