اجتماعیاعتقادی - کلامیتاریخیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

بدترین های زندگی از نظر امام صادق(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

انسان در زندگی هماره در عسر و حرج و سختی و بلا و مصیبت گرفتار است؛ اما برخی از امور در زندگی است که می توان گفت بدترین های زندگی است به طوری که کم آن نیز بسیار است و انسان آرزو می کند که خود و دیگران هرگز به آن مبتلا نشوند. نویسنده در این مطلب نگرش امام صادق(ع) را به بدترین هایی که کم آن هم زیاد است، اشاره کرده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

طبیعت سخت زندگی دنیوی

انسان به طور طبیعی باید در یک مرحله از زندگی خود، زندگی دنیوی را نیز تجربه کند؛ بلکه از یک نظر مهم ترین بخش از زندگی انسان در همین دنیا اتفاق می افتد؛ چرا که آخرت سازه ای از همین زندگی دنیوی است که هر کسی برای خودش می سازد ؛ هر چند که خداوند از فضل خویش بر آن می افزاید و بر کم و کیفیت آن اضافه می کند؛ ولی بنیاد و پایه آن را خود انسان یا با حسن فعلی و حسن فاعلی خویش می سازد که همان نیت نیک و کار نیک است؛ و یا با نیت بد و کار بد آن را می سازد که نتیجه اولی بهشت و نتیجه دومی دوزخ است. از این روست که خداوند در آیات قرآنی پس این که می فرماید ما پاداش را وفق عمل می دهیم(نباء، آیه 29) و یا می فرماید همان چه را کردید می بیند(نمل، آیه 90؛ صافات، آیه 39؛ جاثیه، آیه 28؛ طور، آیه 16؛ تحریم، آیه 7) می فرماید البته در بخش پاداش بهشتی ها نه مجازات دوزخی ها خداوند چیزی هایی را از فضل خود می افزاید که به هیچ ذهنی خطور نمی کند.(ق، آیه 35 ؛ سجده ، آیه 17 و نیز بحارالانوار، ج 8، ص 548؛ بحارالانوار، ج 8، ص 92، باب 23؛ کنزالاعمال، ج 15، ص 778، حدیث 43069)

پیامبر(ص) نیز درباره این که بهشت و دوزخ سازه خود انسان است، می‌فرماید: الجنه قیعان و ان غراسها لااله الاالله؛ بهشت زمین بایر است و نهال‌هایی که در آن کاشته می‌شود لا اله الا الله است» (بحارالانوار، ج3، ص90)

در حدیثی دیگر نیز آمده است: «ان‌الجنه قیعان، و ان غراسها سبحان‌الله، و الحمدلله، و لااله الاالله، و الله اکبر، و لاحول و لا قوه الا بالله؛ بهشت فعلا صحرایی خالی است بی‌کشت و زراعت که اذکار سبحان‌الله و الحمدلله و لااله الاالله و الله اکبر و لاحول و لاقوه الا بالله درخت‌هایی هستند که در آنجا کاشته می‌شوند.»(نگاه کنید: منهج الصادقین، ج 1 ، ص 337)

در روایاتی از پیامبر(ص) نقل شده که دنیا کشتزار و مزرعه آخرت است. بنابراین، هر کسی این جا می کارد در آخرت درو می کند. پس انسان باید هماره هشیار و بیدار باشد که چه می کارد و هماره آماده باشد که مرگ در خانه اش در کمین است و فرصت عمر کوتاه است.

امام صادق(ع) می فرماید: مَكتُوبٌ فِى التَّوراةِ: نُحنا لَكُم فَلَم تَبكُوا، وَشَوَّقناكُم فَلَم تُشاقُوا. أعلِمِ القَتّالينَ أنَّ لِلّهِ سَيفاً لايَنامُ وَ هُوَ جَهَنَّمُ. أبناءُ الاربَعينَ أوفُوا لِلحِسابِ، أبناءُ الخَمسينَ زَرعٌ قَد دَنا حَصادُهُ، أبناءُ السِّتينَ ماذا قَدَّمتُم وَ ماذا أخَّرتُم ؟ أبناءُ السَّبعينَ عُدُّوا أنفُسَكُم فِى المَوتى، أبناءُ الثَّمانينَ تُكتَبُ لَكُمُ الحَسَناتُ وَ لا تُكتَبُ عَلَيكُمُ السَّيِّئاتُ ، أبناءُ التِّسعينَ أنتُم اُسَراءُاللّهِ فى أرضِهِ ثُمَّ يَقُولُ: ما يَقُولُ كَريمٌ أسَرَ رَجُلاً؟ ماذا يَصنَعُ بِهِ؟ قُلتُ: يُطعِمُهُ وَ يُسقيهِ وَ يَفعَلُ بِهِ . فَقالَ: فَما تَرَى اللّهَ صانِعاً بِأسيرِهِ ؟ ؛ در تورات چنين آمده است: برايتان نوحه سرايى كرديم، اما نگريستيد، تشويقتان كرديم اما به شوق نيامديد. (اى پيامبر) به خونريزان بفهمان كه خداى را شمشيرى است كه آرامش ندارد وآن جهنم است . پس اى چهل ساله ها آماده حساب باشيد، پنجاه ساله ها شما كاشته اى هستيد كه زمان برداشتش نزديك است . شصت ساله ها! چه پيش فرستاده ايد وچه به جاى نهاده ايد ؟ هفتاد ساله ها! خود را جزء رفتگان به حساب آريد، هشتاد ساله ها! فقط برايتان حسنه مى نويسند و گناه برايتان نوشته نمى شود، نود ساله ها! شما اسيران خدا در زمينيد، سپس مى گويد: بخشنده اى كه مردى را اسير كرده چه مى گويد؟ وبا اسير خود چه مى كند؟ راوى مى گويـد: عرض كردم او را نان و آب مى دهد و از او كار مى كشد؟. امـام فرمـود: بنا بر اين مى خواهى رفتار خـدا با اسيرش چگونه باشد.(موسوعة الامام الصادق عليه السلام ج11 ص17 به نقل از روضه الواعظين ص490)

به هرحال، این زندگی کوتاه آدمی در دنیا است که همه آینده او را برای ابدیت می سازد. از این روست که به یک معنا انسان در زندگی دنیوی در احاطه دوزخ است و باید از دوزخی بگذرد که هیچ کس از آن نمی تواند بدون اعمال خداپسندانه بگذرد.(مریم، آیه 71) از همین روست که خداوند در آیات 4 و 5 سوره تین و هم چنین آیات سوره عصر بیان می کند که اصولا انسان در زندگی دنیوی در پست ترین حالت خویش و در مقام خسران و زیان قرار دارد، مگر آن که بتواند خود را از این دوزخ با نیت صالح و اعمال صالح برهاند.

پس طبیعت زندگی انسانی در دنیا همراه با رنج و بلا و مصیبت و مانند آن ها است و خداوند در آیه 4 سوره بلد می فرماید که انسان را در رنج آفریده ایم و در آیه 2 سوره عنکبوت می فرماید که ما انسان را در دنیا بارها به فتنه می گیریم و او را هرگز رها نمی کنیم. فتنه کوره آتشی است که برای جدا کردن آهن یا دیگر فلزات  از سنگ به کار می رود. آتش باید آن اندازه داغ و سوزان باشد که بتواند سنگ را آب کرده و فلزات را از سنگ جدا نموده و سره را از ناسره جدا کند.

پس انسان در زندگی دنیوی خودش را باید در فتنه و کوره ذوب فلزات ببیند و گرمایی در این حد را تحمل کند تا ناخالصی ها از وی جدا شده و خالص برای خداوند شود تا بتواند در بهشت در آید و گرنه باید ادامه زندگی خود را در آخرت در کوره فروزان دوزخ بگذراند.

خداوند در آیات بسیاری از این که انسان باید در زندگی دنیوی خود انواع ابتلائات و آزمون های را در قالب نعمت و نقمت بگذارند، سخن به میان آورده است. از جمله این آیات می توان به آیه 14 سوره آل عمران اشاره کرده که در آن از اموری یاد می کند که برای آدمی زینت داده شده ولی همین زینت ها و آرایه ها ابزار آزمونی الهی است. خداوند در آیات 20 و 22 و 23 سوره حدید نیز تبیین می کند که این ابزارها در طول زندگی انسان  اتفاق می افتد و خداوند برای هر دوره از زندگی از یک ابزار به خصوص به شکل ویژه برای آزمون های بشر استفاده می کند. دیگر این که هر مصیبتی که انسان در خود یا محیط زندگی خود با آن مواجه می شود در مشیت هر انسانی از قبل نوشته شده و باید اتفاق بیافتد. پس هیچ کس نباید گمان نکند تنها خودش گرفتار است و یا بلا و ابتلاء و مصیبت تنها گریبانگیر او می شود ، بلکه همگان به شکلی گرفتار مشیت و حکمت و مصلحت الهی می شوند تا سیه رو شود هر که در او غش باشد. بنابراین نباید بر از دست رفته ها چنان نومید شویم که دچار افسردگی و قطع امید از زندگی و رهایی شده و نه بر داشته ها چنان شادان که هیجان زده بر شادی افراط بپردازیم و فرح تمام وجود ما را در بگیرد؛ چرا که با هر عسر و حرجی دو آسانی است که آن را از پیش و پس در بر گرفته است(شرح، آیات 5 و 6)؛ پس باید در انتظار هریک از عسر و حرج بود و بی خیال روزگار نگذراند.

اصولا انسان نباید گمان کند که فقدان بلا و ابتلاء و مصیبت به معنای اکرام الهی است؛ زیرا اگر خداوند کسی را دوست داشته باشد او را به انواع بلایا گرفتار می کند تا خودش را بسازد و از فرصت بلا و ابتلاء برای رشد و افزایش وجودی خود بهره برد و صفات الهی را در خود بروز و ظهور داده و فعلیت بخشد. بنابراین همان طوری که خداوند در آیات 15 و 16 سوره فجر بیان کرده مال و ثروت هرگز به معنای اکرام الهی نسبت به کسی نیست؛ چنان که گرفتاری به فقر به معنای اهانت الهی نیست.

بنابراین، انسان ها هر چه مقرب تر به درگاه الهی هستند باید آمادگی امتحانات سخت تر را داشته باشند. اگر برای آغاز اسلام آوری یک سری امتحانات و بلایای ساده است تا ایمان در افراد رسوخ کند، اما پس از آن هر چه شخص در ایمان خویش قوی تر می شود بیش تر از گذشته گرفتار ابتلائات و مصیبت ها خواهد شد؛ چنان که حضرت ابراهیم(ع) گرفتار انواع و اقسام بلایا و ابتلائات شد تا مقام امامت را نصیب خود کرد.(بقره، آیه 124)

در روایت است: “البلاء للولاء، بلا برای دوستان است”. علی (ع) فرموده است: بلا به شیعیان ما از سرعت آمدن سیل به دره سریع تر می رسد. (بحار الانوار، ج 67، ص 239).

اصولا اهل ولاء و محبت الهی و يـاران خـدا در اقليت هستند و بخش اعظم مردم به دنبال دیگران می روند و یا کارهای خلاف دین انجام می دهند. بنابراین، گمان نباید داشت که بیش تر مردم به بلاء علاقه ای داشته باشند و آن را آزمون الهی بدانند، بلکه بسیاری از مردم دچار کم ترین بلایا بوده و نسبت به آن نیز آزرده خاطر هستند و به جای صبر جمیل، غرولند می کنند. امـام صـادق عليه السلام در این باره فرمـوده است: اِنَّ أَولِياءَ اللّهُ لَم يَزالُوا مُستَضعَفينَ قَليلينَ مُنـذُ خـَلَقَ اللّهُ آدَمَ؛ اولياء خدا، از زمانى كه خداوند آدم را آفريد، همواره در ضعف و اقليت بوده اند. (بحار الأنوار، ج 68 ص 154)

بنابراین ، اگر مومن ببیند که روزی و روزگاری دچار بلا و ابتلا نیست در امر دین خود تردید کند و بداند که در مساله دین داری اش خلل و نقصانی راه یافته است که گرفتار مصیبتی نیست و دنیا به کام اوست. امـام صـادق عليه السلام بر اساس این نظریه  و نگرش قرآنی فرمـوده است: اِذا صَلُحَ اَمْرُ دُنْياكَ فَاتَّهِمْ دينَكَ؛ هر گاه كار دنيايت به سامان شد، دينت را متهـم سـاز و مواظب باش دينت آسيب نديده باشد. (تحف العقول، 377)

البته برخی از بلایا و مصیبت ها كفّـاره گنـاهان مـؤمن در دنیا است و باید از این زوایه نیز بدان نگریست و برای رهایی آن نیز استغفار کرد. امـام صـادق عليه السلام فرمـوده است: اِنَّ العَبْدَ إذا كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ وَ لَمْ يكُنْ عِندَهُ مايُكَفِّرُها إبتـَلاهُ اللّهُ تَعالى بِالحُزْنِ فَيُكَفِّرُ عَنهُ ذُنُوبَهُ؛ چون گناه بنده (مؤمنى) فراوان شود و عمل صالحى نداشته باشد كه جبران آن گناهان كند، خـداوند او را به غـم و انـدوه گرفتار مى سازد تا گناهانش را پاك كند.( امالى مفيد، مجلس سوم ح 7 ص 36 )

هم چنین باید توجه داشت که بسیاری از مشکلات حتی مرگ های زودرس آدمی به سبب گناهان است. امـام صـادق عليه السلام می فرماید: يَعيشُ الناسُ بِاِحسانِهِم أَكثَرَمِمّا يَعيشُونَ بِأَعْمارِهِمْ وَ يَمُوتُونَ بِذُنُوبِهِم أَكثَرَ مِمّا يَمُوتُونَ بِآجالِهِم؛ مردم بيش از آنكه با عمر خود زندگى كنند، بـااحسـان و نيـكو كارى خـويش مى زينـد، وبيش از آنكه به سبب فرارسيدن اجل خود بميرند، براثر گنـاهان خـود مى مـيرند. (بحارالأنوار، ج 5 ص 140 ح7)

انسان مومن زمانی از خسران و زیان در امان خواهند ماند که هم خودش درست باشد و هم کاری کند تا دیگران به درستی و راستی در آیند. (سوره عصر) بنابراین مهم ترین مسئولیت یک مومن آن است که مسئولیت های اجتماعی خود را در ابعاد مختلف بشناسد و بدان عمل کند و مسئولیت گریز نباشد بلکه مسئولیت پذیر باشد تا این گونه از خسران رها شده و آخرت خویش را بسازد.

امـام صـادق عليه السلام در این باره فرمـوده است: مَنْ تَوَلّى أمْراً مِن اُمُورِالنّاسِ فَعَدَلَ وَ فَتَحَ بابَهُ وَ رَفَعَ شَرَّهُ وَ نَظَرَ فى اُمُورِ النّاسِ كانَ حَقّاً عَلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ أَن يُؤَمِّنَ رَوْعَتَهُ يَومَ القِيامَةِ وَ يُدْخِلَهُ الجَنَّةَ؛ هركس زمام امرى از امور مردم را به دست گيرد و عدالت پيشه كند و درِ خانه خود را به روى مردم بگشايد وشر نرساند وبه امور مردم رسيدگى كند، برخداى عزّوجل است كه در روز قيامت او را از ترس وهراس ايمن گرداند و به بهشتش برد. (ميزان الحكمه ح 2773 ص 7122 به نقل از بحار ج 75 ص 340)

البته مومن پیش از این که مسئولیت اجتماعی عمومی و فراگیر داشته باشد بر اساس آیات قرآنی باید در اجتماع کوچک خانواده این مسئولیت را به خوبی انجام داده و بر اساس امر به معروف در خانواده آنان را به سوی حق سوق دهد تا خود را نیز نجات داده باشد؛ زیرا اگر خانواده صالح نباشد و اصلاح نشود، خود او نیز به زن و فرزندی که فتنه و آزمون است گرفتار دشمنی می شود که هستی او را بر باد داده و او را دوزخی می کند چنان که زیبر به دست عبدالله و خیلی ها در تاریخ به دست فرزندان دوزخی شده و از اسلام زوایه گرفتند و از خداوند و هدف اصلی اسلام دور شدند و علیه آن موضع گیری کردند. در روایت است:   ألاِمامُ الصّادِقُ عليه السلام فى قَولِهِ تَعالى: قُوا اَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُم ناراً لَمّا سَأَلَهُ أَبُوبَصيرٍ عَن وِقايَةِ الأَهلِ… قالَ عليه السلام: تَأْمُرُهُمْ بِما أَمَرَهُم اللّهُ وَ تَنهاهُم عَمّا نَهاهُمُ اللّهُ عَنْهُ فَاِنْ أَطاعُوكَ كُنْتَ قَدْ وَقَيتَهُم وَ إِنْ عَصَوكَ فَكُنتَ قَدْ قَضَيتَ ما عَلَيكَ؛ امام صادق عليه السلام در پاسخ به ابوبصير از آيه «خود و خانواده خود را از آتش … نگه داريد»، پرسيد چگونه خانواده را بايد از آتش نگه داشت؟ فرمود: آنها رابه انجام آن چه خدا فرمان داده است فرمان دهى و از آن چه خدا منعشان فرموده است، منع كنى. اگر از تو اطاعت كردند آنان را از آتش حفظ كرده اى و اگر نافرمانيت كردند تو وظيفه ات را انجام داده اى. (ميزان الحكمه ص 3704 ح 12710 به نقل از تحف العقول ص 237)

کم های زیاد در زندگی انسان

با آن که انسان در زندگی انسان با طبیعت رنج و درد آفریده شده و هماره باید انتظار بد و خوب روزگار و تغییر آن را داشته باشد، ولی برخی از حالات ها برای انسان خیلی سخت تر از حالات دیگر است و انسان دوست دارد اگر رنج و مصیبت و دردی است کم تر با این حالات مواجه شود.

امـام صـادق عليه السلام درباره این کم های زیاد در زندگی انسان فرمـوده است: اَرْبَعَةُ اَشْيـاءٍ اَلْقَليـلُ مِنْها كَثيرٌ: الَنّارُ وَالْعَداوَةُ وَالْفَقْرُ وَالْمَرَضُ؛ چهار چيز است كه اندك آن هم بسيار است: آتـش، دشـمنى، فـقر و بيـمارى. (بحارالانوار، ج 75، ص 205)

  1. آتش: از جمله کم های زندگی انسان که زیاد است، آتش است. به این معنا که انسان گرفتار آتش شود و بدنش بدن مبتلا گردد. سوختگی آتش کم آن هم زیاد است. البته حدیث با توجه به سه مورد دیگر ناظر به زندگی دنیوی است، ولی می تواند آتش اخروی را نیز شامل باشد که کم آتش دوزخ نیز خیلی زیاد است. هم چنین باید توجه داشت که این آتش می تواند آتش معنوی نیز باشد که شامل آتش حسادت و کینه و مانند آن ها می شود که در درون آدمی شعله می کشد و از آن جایی که اصولا آخرت تنها روز بروز و ظهور است نه عمل و ایجاد می توان گفت که انسان در همین زندگی دنیوی وقتی دچار گناهی از جمله حسادت باشد در حال گر گرفتن و شعله ور شدن است.
  2. دشمنی و عداوت: از دیگر چیزهایی کم دنیا که زیاد است، دشمنی و عداوتی است که انسان به آن گرفتار می شود. اگر شخصی گرفتار دشمنی شود زندگی بر او سخت خواهد شد؛ زیرا حتی اگر دشمنی حتی به ظاهر از نظر کیفیت کم باشد ولی خیلی زیاد است و آرامش و آسایش را از آدمی می گیرد. حالا اگر گرفتار دشمنی های افراد گوناگون باشد و یا کینه طرف و دشمنی اش شتری باشد که دیگر هیچ ؛ زندگی بدتر از زهر مار است و هر روز شخص می میرد و زنده می شود و آسایش و آرامش از زندگی اش رخت بر می بندد.

خداوند کم کند تا به جای دشمن انسان با دوستان خوبی باشد. البته پیدا کردن دوست هم سخت است و باید زمانی به دوست اعتماد کرد که سر بلند از آزمون ها بیرون آمده باشد. امـام صـادق عليه السلام فرمـود: إخْتَبِرُوا إخْوانَكُمْ بِخَصْلَتَينِ: فَإنْ كانَتا فيهِمْ وَإلاّ فَأعْزُبْ ثُمَّ اَعْزُبْ ثُمَّ أعْزُبْ: ألْمُحافَظَةُ عَلَى الصَّلَواتِ فى مَواقيتِها وَالبِرُّ بِالإخْوانِ فِى العُسْرِ وَاليُسْرِ؛ برادران خود را با دو صفت امتحان كنيد، كه اگر آن دو صفت را داشتند به دوستى و رفاقت خود با آنها ادامه دهيد وگرنه از آنان دورى كنيد ، دورى كنيد، دورى كنيد: 1 ـ مراقبت بر نماز اول وقت. 2 ـ نيكى به برادران چه در سختى وتنگدستى، چه درهنگام آسايش وگشايش . (وسائل الشيعه ج8، ص503)

البته باید توجه داشت که بر اساس همان اصل اساسی که بلایا برای دوستان الهی است، دوستان خداوند با دشمنان بسیاری مواجه خواهند بود ؛ زیرا اکثریت مردم به شکلی با خداوند و دین آن مخالفت می ورزند و دوست واقعی خداوند نیستند؛ از این رو، دشمن خدا و دوستان او هستند. این گونه است که دوستان خداوند نیز دشمنان بسیاری دارند که خداوند دوستان خویش را از شر آنان در امان نگه دارد. به هر حال امـام صـادق عليه السلام به دوستان خدا هشدار می دهد و می فرماید: اِنَّ اللّهَ جَعَلَ وَلِيَّهُ فِى الدُّنيا غَرَضاً لِعَدُوِّهِ؛  خــداوند در دنيا دوست خود را، آماج دشمن خويش قرار داده است. (بحارالانوار، ج 68 ص 221)

پس مومن همان طوری که در هنگام آسایش و آرامش دین خویش را متهم ردیف اول بداند و بپذیرد که این راحتی دنیا به سبب مشکلی است که در دین او پدیده آمده و باید آن را بر طرف کند؛ زیرا خداوند در آیات سوره زخرف بیان کرده که کافران را در آسایش و ارامش قرار می دهد که دست به دعا برندارند و اصلا به سمت خدا نروند، همین طوری باید مومنان خود را در حالت اتهام در زمان آسایش و آرامش بدانند و اگر هم دیدند که دشمنان زیاد هستند و مصیبت از سوی آنان زیاد است تقیه کنند تا هم دین حفظ است و هم کمی از فشار دشمنان کاسته شود.  امـام صـادق عليه السلام در این باره نیز فرمـوده است: اِتَّقُوا عَلى دينِكُم فَاحْجُبُوهُ بِالتَّقِيَّةِ؛ فَاِنَّهُ لا ايمانَ لِمَن لا تَقِيَّةَ لَهُ، اِنَّما اَنتُم فِى النّاسِ كَالنَّحْلِ فِى الطَّيرِ، لَو اَنَّ الطَّيرَ تَعلَمُ ما فى أجْوافِ النَّحلِ، ما بَقِىَ مِنها شَىْ ءٌ اِلا أَكَلَتْهُ؛ نگران دين خود باشيد و آن را با تقيه پوشيده نگهداريد، زيرا كسى كه تقيه ندارد، ايمان ندارد. شما در ميان مردم مانند زنبوران عسل در ميان پرندگان هستيد. اگر پرندگان بدانند كه درون زنبور عسل چيست، همه آنها را مى خورند و چيزى باقى نمى گذارند. (ميزان الحكمه ج 14 ح 22494 ص 7046 به نقل از كافى ج 2 ص 218)

  1. فقر و نداری: این نیز یکی از سخت ترین حالات زندگی بشر است که کم آن هم زیاد است و خداوند هیچ بنی بشری را مبتلا به آن نکند. البته انسان ها از نظر هویتی و ساختاری از فقر وجود برخوردارند ولی این فقر وجودی فخر و افتخار آدمی است؛ زیرا فقر او به خداوند غنی حمید است(فاطر، آیه 15) ، اما آن چه مراد امام صادق(ع) است همین فقر ظاهری است که آدمی در زندگی دنیوی به آن گرفتار می شود و توانایی خرید غذا و اسباب و اثاثیه آسایش را ندارد و آرامش نیز به این وسیله از زندگی اش رخت بر می بندد. چنین فقری هرگز فخر و افتخار کسی نیست و انسان از کم آن نیز در رنج است. این فقر اگر امکان آن بود باید گردن زده می شد و از زندگی آدمی رخت بر می بست ولی چه کنیم که بی عدالت و ظلم عمومی و جهانی بشر نسبت به همگان از جمله هم نوع اجازه نمی دهد تا با همه امکانات و ثروت و غنای زمین این فقر از جامعه انسانی رخت بربندد. انسان باید در زندگی اش کاری کند تا فقر را از زندگی خود دور کند. این کار را می توان با انفاق و صدقات انجام داد؛ زیرا خداوند با صدقات هر چند اندک روزی و برکت را زیاد می کند و از فقر آدمی می کاهد. پس اگر ثروتی در اختیار است آن را انفاق کرد تا بر برکت آن افزوده شود و هم از آثار دیگر آن بهره مند شود؛ چنان که در روایت است: لَما ذَكَرَ رَجُلٌ عَنْدَهُ الأغْنِياءَ وَ وَقَعَ فيهِمْ، قالَ عليه السلام: اُسكُتْ فَإنَّ الغَنِىَّ إذا كانَ وَصُولاً لِرَحِمِهِ بارّاً بِإخْوانِهِ، اَضْعَفَ اللّهُ لَهُ الأجرَ ضِعفَينِ لِأَنَ اللّهَ يَقُولُ: «وَ ما اَمُوالُكُمْ وَ لا أوُلادُكُمْ…» ألايَة؛   هنگامى كه مردى نزد امام صادق عليه السلام از ثروتمندان بدگويى كرد، امام صادق عليه السلام فرمود: ساكت باش! ثروتمند اگر هميشه صله رحم كند و نسبت به برادرانش نيكى كند، خداوند دوبرابر به او پاداش خواهد داد، زيرا خداوند مى گويد: « هرگز اموال واولادتان چيزى نيست كه شما را به درگاه ما نزديك سازد، مگر آنكه با ايمان و عمل صالح، كسى مقرّب شود وآنانند كه پاداش اعمال صالحشان دوچندان است و در غرفه هاى بهشت ايمن و آسوده خاطرند.»(سوره سبأ، آيه 37؛ علل الشرايع، 604 ـ 73)

هم چنین امام صادق(ع) می فرماید برای بقای مال و ثروت و رهایی از فقر و تنگدستی می توان با کسب حلال مال را باقی و برقرار نگه داشت. امـام صـادق عليه السلام فرمـود: قالَ الاِمامُ الصّادِقُ عليه السلام: مَنْ طَلَبَ ثَلاثَةً بِغَيْرِحَقٍّ حَرُمَ ثَلاثَةً بِحَقٍّ: مَنْ طَلَبَ الدُّنيا بِغَيْرِحَقٍّ حَرُمَ الاخِرَةَ بِحَقٍّ؛ وَمَنْ طَلَبَ الرِّآسَةَ بِغَيْرِحَقٍّ حَرُمَ الطّاعَهَ لَهُ بِحَقٍّ؛ وَ مَنْ طَلَبَ المال بِغَيْرِحَقٍّ حَرُمَ بَقاؤُهُ لَهُ بِحَقٍّ؛ هر كه سه چيز را بناحقّ بخواهد، از سه چيز ديگر بحقّ محروم مى گردد: هر كه دنيا را به بناحق بخواهد از آخرت حقيقتاً محروم مى گردد؛ و هر كه بناحقّ رياست طلبى كند از اطاعت زيردستان بحقّ محروم مى شود؛ و هر كه بناحقّ مالى را بخواهد، از ماندگار بودن آن مال بحقّ محروم مى شود. (تحف العقول، ص 335)

 اگر فقر یکی از آزمون های سخت الهی است که خواه و ناخواه مومن دچار آن می شود، باید توجه داشت که در هنگام فقر به  اظهـار آن نپردازد؛ زیرا این گونه کار را بر خود نیز سخت تر خواهد کرد؛ چنان که در روایت است: لَمّا ذَكَرَ لَهُ مُفَضَّلُ بْنُ قَيْسٍ بَعضَ حالِهِ قالَ عليه السلام: يا جارِيَةُ هاتِ ذلِكَ الْكيسَ، هذِهِ أَرْبَعْمِائةَ دينارٍ وَصَلَنى بَها أَبُوجَعفَرٍ، فَخُذْها وَ تَفَرَّجْ بِها. قالَ فَقُلتُ لا وَاللّهِ جُعِلتُ فَداكَ ما هذا دَهرى وَلكن اَحْبَبْتُ أَن تَدعُوَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ لى. قالَ فَقالَ: اى سَأَفعَلُ وَلكن اِيّاكَ أَن تُخبِرَ النّاسَ بِكُلِّ حالِكَ فَتَهُونَ عَلَيْهِمْ؛   مفضل بن قيس مشكل مالى خود را براى امام صادق عليه السلام شرح داد. حضرت فرمود: اى كنيز آن هميان را بياور. پس فرمود: اين چهارصد دينار است كه ابوجعفر (منصور دوانيقى) به من پيشكش كرده است، بردار و با آن به زندگى خود گشايشى بده. مفضل مى گويد عرض كردم: فدايت شوم به خدا مقصودم اين نبود بلكه دوست داشتم تا به درگاه خداوند برايم دعا كنيد. مفضل مى گويد: حضرت فرمود: اين كار را خواهم كرد. اما مبادا مشكلات و گرفتارى هاى خود را به مردم بگويى كه نزد آنها بى مقدار مى شوى. (ميزان الحكمه ح 8098 ص 233 به نقل از كافى ج 4 ص 21 ح 7)

  1. بیماری و مرض: شکی نیست که انسان سلامتی را دوست می دارد و کم ترین درد و رنج بدنی و روانی او را می آزارد و تاب تحمل او را می گیرد. بیماری حتی اگر کم و اندک مانند درد دندان باشد باز عظیم و سخت و رنج آور است و انسان را اذیت می کند. خداوند هیچ بنده ای را گرفتار بیماری نکند که البته نمی شود؛ زیرا اقتضای زندگی دنیوی بیماری و مرض است. البته برخی از مرض ها مانند بیماری های روحی و روانی سخت تر از دیگر انواع آن است که دیگر واقعا کم آن زیاد است و خداوند هیچ بنده مسلمانی، بلکه هیچ بنی بشری را مبتلا نگرداند.

انسان هایی که از نظر روحی و روانی بیمار باشند تن آنان نیز رنجور و بیمار می شود ولی اگر از نظر روحی و روانی قوی باشند تن رنجور آنان از بیماری رها شده و قوت می یابد. امام صادق(ع) فرموده  کسانی که اهل ولایت باشند به سبب ایمان قوی هرگز در برابر فشار آزمون های الهی ضعیف نمی شوند و تن بیمار و رنجور آنان نیز به طبع روح و روان قوی، قوت می یابد؛ چنان که امـام صـادق عليه السلام فرمـوده است: ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَوِيَتْ عَلَيْهِ النِّيَّةُ؛ در موردى كه نيت و اراده آدمى قوى باشد، بـدن دچـار ضعـف و ناتـوانى نمى گـردد.( وسائل الشيعه، ج 1، باب استحباب نية الخير.)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا