انواع مرگ و سکرات آن
قرآن میفرماید: و سرانجام، سکرات و بی خودی در آستانه مرگ، به حق فرامیرسد و به انسان گفته میشود: این همان چیزی است که تو از آن میگریختی![1]
غمرات هم به معنای شدائد و سختیهاست. خدا در قرآن میفرماید: اگر ببینی هنگامی که این ظالمان در شداید مرگ فرو رفتهاند. [2]
مرگ برای انسانهای معمولی بسیار سخت و دشوار و حتی وحشتناک و دهشتناک است؛ اما برای کسانی که به کمال میرسند مانند چیدن میوه رسیده است.
اصولا بر خلاف تصور ساده مردم، مرگ انسان را نمیگیرد، بلکه این انسان است که مرگ را میگیرد. مرگ مانند آب و غذا و میوهای است که انسان آن را هنگام رسیدن میچیند و میچشد. از همین روست که در قرآن از چشیدن مرگ توسط انسان سخن به میان آمده است نه از چشیدن انسان توسط مرگ. پس این انسان است که با چشیدن مرگ، بقای خود را تضمین میکند و ابدی میشود. خداوند میفرماید: کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ؛ هر نفسی چشنده مرگ است.[3]
انسان تا زمانی که در دنیا است در حال کارزار با مرگ است. مرگ از انسان میگریزد تا زمانی که در نهایت در دام انسان گرفتار میشود؛ زیرا انسان میخواهد به بقا و جاودانگی برسد و اگر مرگ را نچشد به جاودانگی نمیرسد. با چشیدن مرگ انسان ابدیت را برای خود فراهم میکند.
مرگ انسان کامل همانند یک نفس کشیدن و بوییدن یک چیز خوش بویی چون گلی است؛ چنان که در روایتی است که جان دادن برای مومن، مانند بوییدن گلی خوش بو است؛ و در روایت دیگر نیز آمده که مرگ مانند بوییدن سیب است.[4]
پس مرگ بـراى مـؤمـن مـانـنـد خـوشـتـريـن بويى است که استشمام می کند و از بوى خوش آن خوابش میبرد و رنج و درد به کلى از او برطرف میشود.
پـيـامـبـر خـدا(ص ) در این باره فرموده است: عـلاقـه مـندترين شيعيانمان به ما، جان کندنش مانند نوشيدن آب خنك روح بـخشى است كه يكى از شما در روز تابستان بنوشد و بقيه آنها در بستر خود با خوشايندترين حالت میميرند، حالتى كه هر يك از شما آرزوى چنان مردنى را میكند.[5]
در حـديـث مـعـراج نیز آمـده اسـت: هـرگاه بنده درحال مرگ قرار گيرد، فرشتگانى بالاى سر او میايـسـتـنـد و دسـت هـر فرشته اى جامى از آب كوثر است و جامى از شراب بهشتى و به روح او مینـوشـانند تا سستى و تلخى مرگ از او برود و نويد بزرگ را به او میدهند و میگويند: خوش باش و جايگاهت نیكو بادا.[6]
هم چنین پيامبر خدا(ص) فرمود: مرگ براى مؤمن، همانند يك دسته گل خوشبو است .[7]
امام حسن عسکری میفرماید: قِيلَ لِلصَّادِقِ ( عليه السَّلام ): صِفْ لَنَا الْمَوْتَ؟ از حضرت امام صادق(ع) درباره توصیف مرگ پرسیده شد و آن حضرت فرمود: لِلْمُؤْمِنِ كَأَطْيَبِ رِيحٍ يَشَمُّهُ، فَيَنْعَسُ لِطِيبِهِ، وَ يَنْقَطِعُ التَّعَبُ وَ الْأَلَمُ كُلُّهُ عَنْهُ، وَ لِلْكَافِرِ كَلَسْعِ الْأَفَاعِيِّ، وَ لَدْغِ الْعَقَارِبِ، أَوْ أَشَدَّ؛ برای مومن مرگ خوشترین بویی است که استشمام میکند به طوری که از بوی خوشش جان میگیرد و به خواب راحت میرود و از همه درد و رنجها بریده میشود؛ و مرگ برای کافر همانند نیش افعی و گزش کژدم بلکه بدتر از آن است.[8]
مولوی میسراید:
مرگ اگر مرد است آید پیش من * تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ
من از او جانی برم بیرنگ و بو * او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
یا آورده شده است:
مرگ اگر مرد است گو پیش من آی * تا در آغوشش بگیرم تنگ؛ تنگ
من از او جانی ستانم جاودان * او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
امیر المومنین خطبه 19 نهج البلاغه سکرات موت را این گونه توصیف میکند: آنچه بر انسان در لحظه مرگ میگذرد قابل توصیف نیست. از طرفی سکرات مرگ و سختی جان دادن و از طرف دیگر غم و اندوه فرصتهایی که از دست دادهاند تمام وجودشان را میگیرد. در آن لحظات سخت اعضای بدن سست میگردد و رنگش تغییر میکند.به لحظه لحظه زیاد شدن آثار مرگ زبان از کار میافتد و قدرت سخن گفتن سلب میگردد، ولی همچنان در بین اعضای خانواده خود آن با چشم نگاه میکند و با گوشهایش میشنود. عقلش نیز سالم و فکرش باقی است. فکر میکند عمرش را در چه راهی تباه کرده و روزگارش را در چه چیزهایی به پایان رسانده.به یاد اموالی میافتد که با خون دل آنها را جمع کرده و کاری به حلال و حرام آن نداشته و حال باید برود جواب گوی آنها باشد. لذت و استفادهاش برای دیگران و حساب پس دادن و بدبختیاش برای او مانده.
مرگ همچنان برای اعضای بدنش چیره میگردد تا آنجا که گوشهایش هم مثل زبانش از کار بیفتد و فقط به خانوادهاش نگاه میکند و حرکات زبانشان را میبیند ولی دیگر صدایی نمیشنود. پس از مدتی چشم او نیز از کار میافتد و روح از بدنش خارج میشود و مانند مرداری در بین اعضای خانوادهاش میافتد، به طوری که از نشستن نزد او وحشت میکنند و از نزدیک شدن به او دوری مینمایند. در این حال دیگر نه دیگر گریه کنندهای او را یاری میکند و نه کسی جوابش را میدهد. سپس او را برداشته به سوی آخرین منزل گاهش یعنی قبر میبرند، و او را در آنجا تنها میگذارند و به دست عملش میسپارند، و از دیدارش برای همیشه چشم میپوشند.
البته از قرائت کلام حضرت بر میآید که این نوع جان دادن مربوط به کسی است که حلال و حرام را در زندگی رعایت نکرده و عمرش را تباه نموده، وگرنه برای مومنانی که اهل مراقبت و مراعات شئون دینی و الهی بودهاند، صحنه زیبا است.
امام سجاد (ع) درباره قبض روح مومن بر اساس یک روایت قدسی میفرماید: قال اللَّه عزّ و جلّ: ما مِنْ شَی أتُرَدَّدُ عَنْهُ تَرَدُّدِی عَنْ قَبْضِ رُوحِ المُومِنْ یکرَهُ الْمَوتَ وَ أنا أکرَهُ مسائَتَهُ فاذا حَضَرَهُ اجَلَهُ الَّذی لایؤَخَّرُ فیه بَعَثَتُ الَیهِ بِرَیحانتَین [9] مِنَ الجَنَّةِ، تَسَمّی احْدا هُما الْمُسَخِّیهُ وَالاخَرُ المُنْسِیةُ فَامَّا المُسَخِیةُ فتُسَخَّیهِ عَنْ مالِهِ وَ أمّا المُنْسِیةُ فتُنْسِیه امرَ الدُّنیا؛ خداوند میفرماید: پس وقتی که اجل حتمی بنده مومن من فرا میرسد من دو گل از بهشت به سوی او میفرستم که نام یکی از آنها «مَسخیّه» است تا مومن نسبت به مالش بی علاقه میشود؛ و با بوییدن گل «مَنسیّه» دنیا را از یاد میبرد. پس از آن، من روح او را قبض میکنم.[10]
اهل ایمان چنان با بوی عطر این نسیمهای بهشتی سرمست میشوند که دیگر علاقهای به ماندن در دنیا را ندارند و به شوق عطر دل انگیزی که از حرم الهی به مشامشان رسیدهاست به راحتی جان میدهند.
به امام صادق (ع) گفتند: مرگ را برای ما توصیف کنید، حضرت فرمود: مرگ برای مومن همانند بهترین بوییدنیهاست که ببوید و در اثر استشمام بوی خوش عطسهای بزند و تمام ناراحتیها و رنجها یک جا از او قطع میشود.[11]
هم چنین امام صادق علیه السلام میفرماید: هنگام قبض روح مؤمن، خداوند به ملک الموت میفرماید که به نزد بنده مومن من رو که از سختی دنیا به تعب و رنج آمده و روح او را در کنار من آر تا در جوار رحمت من راحت شود،؛ و ملک الموت با صورتی خوش و بوی خوش و جامه نیکو با دستهای ریحان نزد وی میآید و سلام خدا را به او میرساند و او را بشارت میدهد و روح او را به آسانی قبض نموده و در حریر سفید و مشک و ریاحین پیچیده و به بالا میبرد و دائماً وی را به نعمتهای خداوند امیدوار میسازد.
فرشتگان و ملائک در دو صف از خانه تا قبر وی میایستند و برای او طلب آمرزش و شفاعت[12] میکنند.
ملائکه موکل گویند: تحیت خداوند بر بدنی[13] که این روح در آن ساکن بودهاست. سپس روح را به زمین بر میگردانند. بر این اساس مؤمن مرگ را با اختیار خود قبول مینماید.[14]
قرآن هم قبض روح مومن را اینگونه توصیف کردهاست: الذین اتقوا فانهم…؛ ملائکه و فرشتگانی که مامور گرفتن جان مومن هستند به آنها میگویند: سلام بر شما به خاطر اعمال خوبی که داشتید داخل بهشت شوید.[15]
وضعیت انسان هنگام خروج از دنیا همانند خروج کودک از شکم مادر است. پیامبر (ص) میفرماید: ما شَبَّهتُ خُروجَ المؤمنِ مِن الدُّنيا إلاّ مِثلَ خُروجِ الصَّبيِّ من بَطنِ اُمِّهِ ، مِن ذلكَ الغَمِّ و الظُّلمَةِ إلى رَوحِ الدُّنيا؛ بيرون رفتن مؤمن از دنيا را مانند نكنم مگر به بيرون آمدن كودك از رنج و تاريكى شكم مادرش به خوشى (روشنايى) دنيا.[16]
نگاه موکلان مرگ نیز نسبت به انسان مومن بسیار مشفقانه است؛ چنان که پیامبر(ص) میفرماید: : إنّ مَلَكَ المَوتِ لَيَقِفُ مِن المؤمنِ عِندَ مَوتِهِ مَوقِفَ العَبدِ الذَّليلِ مِن المَولى ، فَيَقومُ و أصحابَهُ لا يَدنُو(نَ) مِنهُ حتّى يَبدأَهُ بالتَّسليمِ و يُبشِّرَهُ بالجَنّةِ ؛ نگام جان دادن مؤمن، ملك الموت در برابر او، مانند بنده ذليل در برابر ارباب است. او با يارانش مى ايستد و به وى نزديك نمى شود، تا اينكه سلامش گويد و نويد بهشت به او دهد.[17]
در حدیث معراجیه نیز آمده است: و إذا كانَ العَبدُ في حالَةِ المَوتِ يَقومُ على رأسِهِ ملائكةٌ ، بِيَدِ كُلِّ ملَكٍ كأسٌ مِن ماءِ الكوثَرِ و كأسٌ مِن الخَمرِ يَسقُونَ رُوحَهُ حتّى تَذهَبَ سَكرَتُهُ و مَرارتُهُ ، و يُبَشِّرونَهُ بالبِشارَةِ العُظمى و يقولونَ لَهُ : طِبْتَ و طابَ مَثواكَ، إنّكَ تَقدِمُ علَى العزيزِ الحَكيمِ الحَبيبِ القَريبِ ؛هرگاه بنده در حال مرگ قرار گيرد، فرشتگانى بالاى سر او مى ايستند و دست هر فرشته اى جامى از آب كوثر و جامى از شراب بهشتى است و به روح او مى نوشانند تا سختى و تلخى مرگ از او برود و نويد بزرگ را به او مى دهند و مى گويند : خوش باش و جايگاهت نكو باد. تو نزد [پروردگار] عزيزِ حكيمِ حبيبِ قريب، مى روى···.[18]
امام صادق عليه السلام میفرماید: أمّا المؤمنُ فما يُحِسُّ بخُروجِها ، و ذلكَ قَولُ اللّه ِ سبحانَهُ و تعالى : «يا أيَّتُها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً ···» ذلكَ لمَن كانَ وَرِعا مُواسِيا لإخوانِهِ وَصُولاً لَهُم؛ مؤمن بيرون رفتن از دنيا را حس نمى كند و اين سخن خداوند متعال است كه مى فرمايد : «اى نفس آرام يافته! خرسند و مورد رضايت به جانب پروردگارت بازگرد···». اين [حالت] براى كسى است كه پارسا باشد و با برادرانش همدردى و به آنها رسيدگى كند.[19]
امام صادق عليه السلام في قولهِ تعالى : «لَهُمُ البُشْرى في الحَياةِ الدُّنيا» ؛ هُو أن يُبَشِّراهُ بالجَنّةِ عِند المَوتِ ، يَعني محمّدا و عليّا عليهما السلام؛ درباره آيه «برايشان بشارت است در زندگى دنيا، فرمود : هنگام مردن، محمّد و على عليهما السلام او را به بهشت بشارت مى دهند.[20]
بسیاری از مردم از شنیدن کلمه مرگ وحشت میکنند و آن را عامل افسردگی و اندوه و ترس میدانند، بنابراین نه تنها دوست ندارند، سخنی از مرگ بشنوند، بلکه از قبرستان و مردگان نیز فرار میکنند. علت ترس این افراد را در برخی از آیات و روایات میتوان به دست آورد.
شخصی از امام جواد(ع) پرسید: چرا مردم مرگ را ناگوار میدانند؟ فرمود: «چون به جریان بعد از مرگ آگاهی ندارند. اگر شناخت داشتند و از دوستان خدا بودند، آن را دوست میداشتند و میفهمیدند آخرت برای آنان بهتر از دنیاست. آیا میدانی چرا کودک و شخص دیوانه دارویی را که برای درمان اوست نمیخورد؟ زیرا به فایده آن آگاهی ندارد. سوگند به خدایی که محمد(ص) را به حق مبعوث کرد، کسی که به طور کامل آماده مرگ است، مردن برایش سودمندتر از این دارو برای آن مریض است.»
نقل میکنند که حضرت جواد(ع) به عیادت یکی از اصحاب بیمارش رفت. دیدند گریه و بیتابی میکند. فرمود: آیا از مردن میترسی؟ چون نمیدانی مرگ چیست از آن بیمداری. اگر چرک و کثافت، تو را فراگیرد و زخمهای پوستی در بدنت بوجود آید، چه میکنی؟
گفت: دوست دارم حمام بروم و خود را شستشو دهم. فرمود: مرگ برای مومن همان حمام رفتن است.
تو در حقیقت از همه اندوهها و مسائل دردآور رها شده و روبه شادی و سرور آوردهای. آن شخص از سخنان امام(ع) قلبش آرام گرفت و نگرانیهایش از بین رفت.[21]
[1]. ق، آیه 16.
[2]. انعام، آیه 93.
[3] . آل عمران، آیه 185.
[4] . نگاه کنید: حق الیقین،مجلسی،فصل بهشت و منازل آخره،شیخ عباش قمی.
[5] . بحار الأنوار: ج 6، ص 162، حدیث30.
[6] . ارشاد القلوب، ج 1، صص 202 تا 204؛ بحار الانوار، ج74، صص 25 تا 28.
[7] . نگاه کنید: میزان الحکمه، ج 12 ، ص 5673، حکمت 19115.
[8] . بحار الأنوار، ج 6، ص 152.
[9]. در نسخههاى ديگر به جاى دو ريحان یعنی گل خوشبو، « ريحَين»؛ یعنی دو نسيم آمدهاست.
[10]. بحارالانوار، ج 6، ص 152.
[11]. بحارالانوار، ج 6، ص 152.
[12] . باید توجه داشت که شفاعت معصومان (ع) در عالم برزخ نیست، بلکه شفاعت فرشتگان در این عالم جا دارد. در روایت است: من به امام صادق علیه السلام گفتم که عالم برزخ کجا است؟ فرمود: قبر است، زندگی در آن از زمان مرگ تا روز رستاخیز ادامه دارد». امام صادق علیه السلام به جمعی از شیعیان خود فرمود: به خدا قسم که تنها خطری که من بر شما احساس میکنم، برزخ است و چون قیامت شود و کار به دست ما برسد، ما بر کار شما از خودمان اولویت داریم (بحارالانوار، ج 6، ص 218) از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شدهاست که فرمود: «ارواح مؤمنان عالم در برزخ به کنار چشمهای از بهشت به نام «سلمی » زندگی میکنند(بحارالانوار، ج 6، ص 61 و 82.) روایتی از معصوم علیه السلام چنین نقل میکند: «نخاف علیکم هول البرزخ».( مجمع البحرين، طریحی، ذیل واژه برزخ)
[13]. از این روایت به دست میآید که بدن مومن با ارزش است و نتوان آن را امری بی ارزش دانست؛ زیرا تحیت بر بدن به معنای زنده و دارای حیات بودن است. وقتی خدا «زنده باد» بر جسد بی جان میفرستد، خود گواه و شاهدی روشن بر ارزش بدن خاکی مومن است. بنابراین میبایست با احترام آن را دفن کرد. نفس مومن حتی پس از مرگ به بدنی خاکی که در خدمت رشد و کمال او بوده، احترام میگذارد. رفت و آمد نفس مومن از عالم برزخ به دنیا برای ملاقات چنین بدنی، نیز خود گواهی بر ارزش چنین بدنی است.
[14]. بحارالانورا، ج 6، ص 152.
[15]. نحل، آیه 32
[16] . كنز العمّال ، هندی، شماره حدیث 42212.
[17] . من لا يحضره الفقيه ، ج 1، ص 135، حدیث 365 .
[18] . بحار الأنوار ، ج 77، ص 27، حدیث 6.
[19] . المحاسن، البرقی، ج 1، ص 283، حدیث558 .
[20] . بحار الأنوار ، ج 6، ص 191، حدیث 36 .
[21]. داستانهای روایی، ص 188- 655، به نقل از معانی الاخبار ص 290.