سیاسیفرهنگیفلسفیمعارف قرآنی

انقلاب و محافظه كاران جديد در تحليل قرآني

قرآن به عنوان كتاب و راهنمايي زندگي به همه مسايل ريز درشت آن به نوعي توجه داشته است. انقلاب به عنوان پديده اي اجتماعي كه از افزايش مطالبات و فشار قدرت هاي حاكم و ناتواني انديشه ها و بينش ها و روش ها براي برآورد مطالبات و نيازهاي نوشونده پديد مي آيد، امري نيست كه مورد غفلت قرار گيرد؛

به ويژه آن كه انقلاب به دليل خصوصيت بنيان افكن مي تواند آثار گوناگوني در بخش هاي مختلف زندگي فردي و اجتماعي مردم و جامعه به جا گذارد. از اين رو بازخواني تحليل و توصيف قرآن از پديده انقلاب و آثار و پيامدهاي آن مي تواند بسيار جالب و آموزنده باشد. اين مساله از آن جايي مهم است كه انقلاب اسلامي ايران در سال 75 بر اساس حركت هاي صدر اسلام و باورها و انديشه هاي آن شكل گرفته است و هدف از قيام و انقلاب مردم بازسازي امروزي انديشه ها و بينش ها و نگرش هايي بود كه در 14 سده پيش توانسته بود جهاني را دگرگون و آثار ژرفي در گستره وسيعي از جهان و جوامع به جا گذارد.

از نظر بنيانگذاران انقلاب اسلامي، قرآن مانيفيست است و تلاش بر آن بوده و هست تا بر اساس توصيف و تحليل و بينش و نگرش قرآن جهان تفسير و زندگي مديريت و جامعه به حركت در آيد؛ هر چند كه ممكن است ان قلت ها و تحليل هاي متفاوت و متضادي از دست يابي به اين هدف از سوي كساني كه به تحليل پديده انقلاب اسلامي در عصر حاضر مي پردازند وجود داشته باشد. به دور از هر تحليل مصداقي و بيروني در موفقيت و يا عدم موفقيت انقلاب اسلامي و ميزان آن، نمي توان از نقش انقلاب در زندگي روزمره نه تنها ايراني بلكه منطقه و حتي جهان سخن نگفت و به نظر مي رسد كه چشم پوشي از واقعيت به معناي پاك كردن اصل مساله نخواهد بود. آن چه در حال حاضر در منطقه و جهان  اتفاق مي افتد بي تاثير از انقلاب و حركت هاي آن نيست؛ بنابراين چه انقلاب را آتشي خانمان برداز بدانيم كه از سوي دشمنان آن مطرح مي شود و يا حركت نو با ساختارها و بينش ها و نگرش هاي جديد براي جهان معاصر كه تحولات و رخدادهاي عظيم را موجب شده و خواهد شد، انقلاب اسلامي مساله امروز بسياري از مردم و جوامع و دولت هاي جهان است.

آن چه در اين نوشتار مورد تاكيد است بازخواني توصيف و تحليل مانفيست انقلاب اسلامي يعني قرآن از انقلاب و آثار و پيامدها و دوستان و دشمنان آن است.

در اين نوشتار نمي توان به همه ابعاد آن پرداخت و تنها به دشمنان داخلي انقلاب كه از علل و عوامل اصلي شكست و يا رويگرداني از انقلاب مي شوند اشاره مي شود. مهم ترين دشمن هر انقلاب در تحليل قرآني محافظه كاران جديدي هستند كه در پي انقلاب و جا به جايي قدرت در راس هرم قرار مي گيرند و به اسباب مختلف خود انقلاب را به فرسايش و ناكارآمدي و در نهايت عدم مشروعيت و مقبوليت به مفهوم سياسي آن مي كشاند و بحران مشروعيت را دامن و انقلاب را منحرف و يا نابود مي سازند.

از نظر قرآن اينان همان منافقاني هستند كه داراي لايه هاي چندي هستند. برخي از آنان منافقان باطني بودند كه همانند ابليس از همان آغاز كافر بوده و كفر خويش را نهان مي داشتند و تا زماني كه فرصت فراهم نيامده است به شكل نفاق زيست مي كنند و در نفق ها و لايه هاي مختلف اجتماع و انقلاب خود رامخفي مي دارند. گروه ديگر كساني هستند كه در آغاز اين گونه نبوده اند ولي وسوسه هاي دنيا و قدرت آنان را بدان سو مي كشاند.

دسته دوم را مي توان محافظه كاران جديد ناميد ؛ يعني كساني هستند كه در پي تحولات و تغييرات بيناد افكن انقلاب و جا به جايي قدرت به مقام و قدرت رسيده و يا منافع اي را به دست آورده اند و همين افراد اجازه نمي دهند تا انقلاب مسير درست خود را بپيمايد و ساختارهاي جديد را بازسازي كند.

بازسازي دايمي

هر جامعه اي نيازمند بازسازي دايمي در روش ها و شيوه ها و قوانين و حتي انديشه ها و بينش هاست. جامعه از ان جايي شكل مي گيرد كه مردم به تنهاي ناتوان از برآورد نيازهاي خويش هستند؛ زيرا بسياري از نيازها را نمي توان به تنهايي برآورد ساخت. ازمهم ترين نيازها و عللي كه موجب مي شود تا جوامع بشري شكل گيرند، پاسخ گويي به نيازهاي عاطفي و احساسي كه قرآن از آن به سكونت و آرامش و امنيت ياد مي كند. از اين رو جامعه آرماني قرآن جامعه اي است كه داراي امنيت و اطمينان و آرامش باشد و مردم در آن احساس امنيت و آرامش درهمه ابعاد فردي و اجتماعي و روحي و جسمي داشته باشند. از ديگر نيازهاي اصلي كه از راه ايجاد جامعه برآورده مي شود، آسايش است كه از آن به رفاه نيز ياد مي شود. هر كسي مي كوشد تا نيازهاي جسمي و مادي خويش را برآورده سازد و از خانه و پوشاك و غذاي كافي برخوردار باشد. از اين روست كه قرآن جامعه آرماني را تركيبي از آسايش و آرامش مي شمارد مي فرمايد  كه جامعه آرماني آن است كه مردمان در آن آرامش داشته و رزق و روزي آن از هر سو بدان سرازير باشد. اين همان سعادتي است كه به عنوان يك فضيلت و نيز هدف اساسي براي بشر و جوامع مطرح بوده و هست.

هرگاه ساختارهاي جامعه و روش ها  و شيوه ها وقوانين جامعه اي بتواند اين عناصر و مولفه هاي اساسي را برآورده سازدٰ، جامعه مسیر طبیعی خود را طی می کند و مشکلات به آسانی حل می شود. البته از آن جایی که جوامع همواره با نیازها و مطالبات نوشونده  و تازه ای رو به رو می شوند ، همواره نیازمند آن است که تغییراتی را در ساختارها و روش ها و شیوه ها و مقررات و حتی قوانین و بینش ها ایجاد کند. از این رو اصلاحات دایمی مساله همه جوامع بشری است و هر گاه اصلاح که به معنای بازبینی دایمی و بازسازی روش ها  و مقررات بر اساس نیازها و مطالبات نوشونده می باشد انجام گیرد جامعه رو به پیشرفت و تعالی و کمال است.

قرآن به این مساله به عنوان شریعت و شرایع اشاره می کند. شریعت به معنای مجموعه قوانین و مقررات است که با توجه به مقتضیات زمان و شرایط اجتماعی و فرهنگی تغییر می کند با آن اصول و کلیات آن که از آن به اسلام یاد می شود هم چنان باقی و برقرار است. از این روست که در اسلام از دو دسته اصول ثابت و متغیر و قوانین ثابت و متغیر سخن به میان رفته است. اصول مجموعه ای از بینش ها و نگرش ها و قوانین است که همواره ثابت است و همانند قوانین طبیعی ساختار دنیا و جوامع بشری آن را می طلبد و هیچ گاه انسان از آن بی نیاز نخواهد بود؛ از آن جمله می توان به نیاز به غذا و آب و هوا اشاره کرد. این ها اصولی است که انسان به طور طبیعی بدان نیازمند است. برخی از اصول و قوانین اسلام و آموزه های وحیانی این گونه اند. اما برخی دیگر از آموزه های وحیانی از زمان آدم(ع)  تا خاتم (ص) که از آن به شرایع یاد شده است تغییر پذیر بوده اند و با توجه به شرایط و مقتضیات تغییر و تحول و تبدل یافته اند.

قوانین و مقررات نوشونده به معنای آن است که جوامع نیازمند انعطاف در قوانین و مقررات می باشند و عدم تغییر آن به معنا و مفهوم آن خواهد بود که امری که می بایست برای دست یابی به کمال و سعادت و برآورد نیازها باشد خود به مانع ای اصلی در برابر بشر تبدیل شده است. این گونه است که در نهایت مردم آن قانون را به کنار می نهند و به قول شهید مطهری اگر دین باشد بدان کافر می شوند؛ زیرا دین و شریعت و قانون نمی بایست با نیازهای طبیعی و غریزی و فطری آدمی سر جنگ داشته باشد.

با این همه از آن جایی که همواره در جامعه ، عناصر و طبقاتی از اجتماع به دلیل برخی از رخنه ها و اشکالات جزیی در مقررات و قوانین و حتی ساخت ها و ساختارها به قدرت و منافع خاص بیرون از چارچوب طبیعی و مجاز دست می یابند اجازه نمی دهند تا کم ترین تغییر و اصلاحی انجام شود که قدرت و منافع آن را در معرض خطر قرار دهد. از این روست که  قرآن ملا (صاحبان زور و قدرت) و مترفان (اشراف و نعمت زدگان و رفاه زدگان ) را دشمنان هر گونه اصلاحات بر می شمارند. آنان برای حفظ قدرت خویش می کوشند تا هم چنان بی هیچ گونه تغییری در روش ها و مقررات و قوانین در راس قدرت باقی باشند. افزایش مطالبات طبیعی نوشونده از سویی و فشار طبقات ممتاز اجتماعی برای حفظ سنت ها و آداب و قوانین و مقررات از سوی دیگر موجب می شود که جامعه با بحران در ساخت ها و ساختارها مواجه شود. مترفان و محافظه کارانی که بر قدرت تکیه زده اند نمی گذارند تا کوچک ترین تغییری در ساخت ها و ساختار ها و قوانین پدید آید و این گونه است که حتی با زور و خشونت در برابر هر اصلاح و تغییر کوچک ایستاده و مقاومت می کنند.

افزایش فشار مطالبات و ناتوانی از پاسخ گویی به مطالبات و کافی نبودن مقررات و سنت ها و قوانین از سویی و نیز افزایش سخت گیری ها از سوی صاحبان زر و زور موجب می شود تا انقلاب های مردمی ایجاد شود تا افزون بر جا به جایی طبقاتی که مانع از تغییرات ساختاری می شوند قوانین و مقررات تازه ای را وضع کنند.

اين تغييرات پس از آن که رخ مي دهد و جامعه اي جديد با ساخت ها و ساختارها و قوانين و مقررات تازه پديد مي آيد. جامعه آرام مي شود و به سوي اهداف خويش به حرکت در مي آيد. با اين همه انقلاب با دو دسته مخالف همراه خواهد بود؛ دسته اي که انقلاب امتيازات ايشان را زدوده است و آنان را از قدرت و زر و زور دور ساخته است. اين دشمنان نمي توانند تاثير گذار باشند؛ زيرا جامعه با تجربه اي که از ايشان داشته هرگز به ايشان اجازه بازگشت نمي دهد مگر آن که شرايط چنان تغيير کند که مردم سرخورده از انقلاب شوند و از هر گونه حرکت اصلاحي و انقلابي به جهت ناکارآمدي ساخت ها و ساختارها و قوانين جديد انقلابي بيزار شوند.

بنابراين دشمنان انقلاب را بايد در جايي ديگر جست. اينان در حقيقت دشمنان واقعي انقلاب هستند. کساني که با اصلاحات و تغييرات آهسته و آرام براي برآورد نيازهاي نوشونده مخالفت مي ورزند.

محافظه کاران جديد

اصولا محافظه کاران کساني هستند که بر حفظ و نگهداشت ساخت ها و ساختارها و قوانين و مقررات اصرار دارند ؛ زيرا اين ساخت و ساختارها و قوانين بوده است که آنان را به قدرت و زر و زور رسانده است و طبقه جديد اجتماعي شکل داده است که داراي منافع و اميتازات بسيار هستند. اينان چون پيش از اين در طبقات پست و خرد بوده اند و اکنون به علت تغييرات و جا به جايي انقلاب و فرصت هاي به دست آمده از آن به قدرت دست يافته اند نمي توانند با تغييرات و اصلاحات کنار بيايند. شگفت اين که علت انقلاب و جا به جايي قدرت در عدم توجه محافظه کاران قديم بوده است که با هر گونه اصلاحات و تغييرات آهسته مخالفت مي ورزيدند. اکنون اينان خود همان شيوه را در پيش گرفته اند؛ زيرا جامعه در ساخت و ساختار و قوانين جديد خود نه تنها به اصلاحات نياز بيش تري دارد بلکه افزايش آگاهي و مطالبات مردم موجب مي شود که قوانين به گونه اي شود تا دست کم بخش بيش تري از جامعه از نعمت آسايش و آرامش برخوردار شوند. از اين رو قوانين در حال ساخت و تغيير شرايطي را براي برخي پديد آورده است که بتوانند يک شبه به همه جا برسند. اگر اين افراد نخواهند فرصت هاي به دست آمده را تقسيم کنند و به بخش وسيع تري از جامعه امکان دست يابي به آسايش و آرامش را ندهند با بحران مواجه خواهند شد.

از اين رو اصلاحات دايمي بهترين پشتوانه براي انقلاب و حفظ دستاوردهاي آن و افزايش مشارکت دهي مردم و بهره گيري بخش بيش تري از آنان حافظ مشروعيت و بقاي انقلاب خواهد بود.

اما محافظه کاران جديد که همان دو چهرگان و دورويان و به تعبير قرآن منافقان هستند اجازه هر گونه تغيير و اصلاحي را نمي دهند. آنان به عنوان اين که هر گونه تغيير جزيي حتي در بخش مقررات به معنا و مفهوم کنار گذاشتن اصول است از اين کار امتناع مي ورزند. آنان بر اين تقول( سخناني که بدان باور ندارند) تاکيد مي کنند که همه مقررات و ساخت و ساختارها و قوانين انقلاب به معناي اصول ثابت آن است. در حالي که در تحليل قرآن اصول نه تنها همه اصول درست و صحيحي نيستند بلکه تنها اصول هنجاري و ارزشي مي بايست اصول باشند بلکه حتي اصول گاه مي بايست به شکل ديگري ارايه شود. البته اين ها اصول ثابت نيستند بلکه اصولي هستند که از پشتوانه زماني و مکاني بيش تري برخوردار مي باشند.

به هر حال اصول گرايي به معناي باور به آن دسته از ريشه هايي است که هنجاري و ارزشي هستند و ارزش آن ها دايمي و ثابت است مانند اصول اخلاقي و عدالت . کساني که هر چيزي را به عنوان اصول حفظ مي کنند در حقيقت دشمنان انقلاب هستند.

انقلاب مي بايست به گونه اصول گرايي اصلاحي اداره و مديريت شود؛ به اين معنا که اصول ثابتي که همان آسايش و آرامش و عدالت و مانند آن است حفظ شود و ساختار و قوانين و مقررات براي دست يابي به آن تغيير يابد و اين همان اصلاحات دايمي است که اجازه هر گونه سوء استفاده از قدرت و قوانين و يا خلاهاي قانوني را مي گيرد.

به هر حال دشمنان انقلاب همان محافظه کاران جديدي هستند که اجازه هر گونه اصلاحي را بر اساس اصول اساسي و ثابت نمي دهند؛ زيرا بر اين باورند که هر گونه اصلاحي برابر با کاهش قدرت و زر اندوزي و جلوگيري از خلاهاي قانوني است.

اينان هماني هستند که ناکارآمدي انقلاب را سبب مي شوند و اجازه نمي دهند تا انقلاب با تغييرات و اصلاحات دايمي بتواند بخش بيش تري  از مردم را در قدرت و ثروت مشارکت دهد و يا بخش بيش تري از جامعه از آسايش و آرامش بهره گيرند.

آنان کساني هستند خودشان را تزکيه مي کنند و معتقدند تنها آنان خوب و صادق هستند و ديگران از خودسازي بهره اي نبرده اند.(نساء آيه 49)  به نظر مي رسد که ايشان همان هايي هستند که موجبات انحراف انقلاب اسلامي پيامبر(ص) را فراهم آوردند و حتي امت را از راه اسلام دور ساختند. از اين روست که حضرت امام حسين (ع) از اصلاحات در امت جد خويش سخن مي گويد؛ زيرا محافظه کاران جديد خود را در قدرت و حکومت و حاکميت چنان نفوذ داده بودند که حتي اصول انقلاب را فدا کرده  و آن را به نام خود مصادره نموده بودند.

محافظه كاران، دشمنان واقعي انقلاب

چنان که گفته شد در هر جامعه اي كساني هستند كه در ساخت قدرت قرار دارند و ساختارهاي موجود و حتي ساخت كنوني را براي خويش مفيد و سازنده مي يابند. اصولا محافظه كاران كساني هستند كه در قدرت و آسايش و آرامش هستند و وضعيت و ساخت و ساختارهاي موجود اجتماعي موجب شده تا آنان در موقعيت كنوني قرار گيرند. از اين رو دشمنان هر اصلاح و دگرگوني آرام همواره مترفان و اشراف و طبقات عالي اجتماعي بوده اند. در تحليل قرآن از مترفان و اهل قدرت و زر و زور به عنوان دشمنان اصلاحات و انقلاب هاي پيامبران سخن به ميان آمده است.

محافظه كاران كساني هستند كه از موقعيت ثابت خويش بهترين بهره را گرفته اند و هرگونه ساخت و ساختار اصلاحي به معناي از دست رفتن بخشي از قدرت و زر و زور ايشان است. از اين رو با اصلاحات آرام در هر بخش از عقايد و افكار و رفتار و سازوكارها و آرايش هاي اجتماعي مخالفت مي ورزند.
در برابر، كساني كه در حوزه قدرت نقشي ندارند و يا اهل زر و زور نيستند، خواهان اصلاحات دايمي براي دست يابي آرام به مطالبات خويش و برآوردن نيازهاي نوشونده مي شوند. اين گروه كه اكثريت جامعه را دربرمي گيرد همواره خواهان اصلاحات در بخش هاي مختلف و لايه هاي متعدد اجتماعي هستند. از اين رو مصلحان همواره كساني بوده اند كه از وضعيت موجود به جهت عدم برآوردن نيازهاي جامعه ناراضي و ناخشنود بودند

بنابراين از علل مهم رويگرداني مردم از اصل انقلاب مي تواند، محافظه كاران جديد باشد. محافظه كاران جديد كساني هستند كه در انقلاب به مناصب و قدرتي دست يافته اند و مخالف هرگونه اصلاحات طبيعي مي باشند و فشارهاي مضاعفي را بر رهبري و مردم وارد مي سازند. اينان با اين شيوه برخي از مردم را از اصل انقلاب دور مي سازند و اصول اساسي آن را زيرسؤال مي برند و مي كوشند ناكارآمدي آن را به شكلي ديگر نشان دهند. بنابراين محافظه كاران جديد همان دشمنان اصلي انقلاب اسلامي هستند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا