اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

انسان، در برابر ديدگان هميشه بيدار

samamosگفتاري در واکاوي مقوله «عالم محضر خداست»
هستي محضر خداست، انسان در محضر خداست و بايد مراقب باشد تا ادب نگه دارد و کاري بر خلاف مقام حضور انجام ندهد. امام ‌جواد(ع) يکي از پيشوايان بزرگ اسلام به انسان‌ها هشدار مي‌دهد که در هر کاري انجام مي‌دهيد، اين نکته را توجه داشته باشيد که در محضر خدا هستيد و در برابر ديدگان خداوند است که کاري را انجام مي‌دهيد، پس بايد از هر آنچه موجب خجلت شما در دنيا و آخرت و بي‌حرمتي به ساحت قدس الهي است باز ايستيم. نويسنده در اين مطلب درباره ادب حضور در محضر باري‌تعالي سخن گفته تا ما را نسبت به انجام بهترين‌ها و ترک کوچک‌ترين زشتي‌ها ترغيب کند.

عوالم شهود و حاکميت مطلق خداوند
همه هستي از شئون الهي است. هيچ چيز در هستي دمي از منظر الهي بيرون نيست؛ زيرا اين خروج به معناي نابودي آن است. در آيات قرآني بارها بر اين معنا به اشکال و عبارت‌هاي گوناگون تأکيد شده که همه عالم براي خداوند مشهود است و چيزي به عنوان غيب براي خداوند معنايي ندارد. اينکه از عالم غيب در برابر عالم شهادت سخن به ميان مي‌آبد، براي انسان‌ها و يا موجودات ديگر است که ممکن است يکي يا چند عالم نسبت به برخي از آن‌ها مشهود و برخي ديگر ازنظر آنها در غيب باشد.
ازنظر قرآن هر آنچه که نام چيز (شي) بر آن برده مي‌شود هستي دارد و همه چيزها مشهود خداوند بوده و خداوند شاهد همه چيز است. خداوند در آيه71 سوره حج مي‌فرمايد: ان‌الله علي کل شي‌شهيد؛ خداوند بر هر چيزي شهيد است. شهيد در اينجا به معناي شاهد و مشهود است. به اين معنا که در هر چيزي که بنگري خداوند را قبل و همراه و پس از آن مي‌بينيد و در حقيقت پيش از ديدن آن چيز، اين خداوند است که ديده و مشهود است. معناي ديگر آن است که خداوند بر هر چيزي شاهد است و همه چيز مشهود خداوند مي‌باشد؛ بنابراين، چيزي را نمي‌توان يافت که بيرون از دايره شهود الهي باشد و از او غايب و نهان گردد.
اينکه خداوند در برخي از آيات از عوالم غيب و شهادت (انعام، آيه73؛ توبه، آيه105) خبر مي‌دهد مقسم در اين تقسيم‌بندي، خداوند نيست بلکه مقسم در اين تقسيم‌ها، ديگر موجودات هستي از جمله انسان است؛ چرا که براساس آموزه‌هاي قرآني هر موجودي باتوجه به مقام و منزلت خودش و وسعت و سعه وجودي‌اش است که هستي براي او به اين دو شکل درمي‌آيد، بطوري که برخي از هستي براي او غيب و برخي ديگر عالم شهادت خواهد بود. به نظر مي‌رسد که هر چه موجودي در مرتبه عالي‌تر در مظهريت خدا باشد و در خدايي بودن و متاله شدن نزديک‌تر باشد، آن موجود به سبب همان وسعت وجودي‌اش، بر عوالم بيشتري شهيد و شاهد است و هر چه محدودتر باشد، به همان ميزان غيب براي او بيش‌تر از شهود خواهد بود. براين اساس، وقتي گفته مي‌شود که خداوند عالم‌الغيب است، با توجه به نسبت آن چيز به انسان يا موجود ديگر است. به سخن ديگر اين تقسيم‌بندي براي غير خداوند است و آنچه براي شما غيب تلقي مي‌شود، براي خداوند عين شهود است. پس عالم شهود و غيب براي خداوند يکسان و مساوي است و هيچ چيزي براي او غيب نيست. بر همين اساس خداوند خود را با اسم عالم‌الغيب و الشهاده مي‌ستايد. (توبه، آيات 94 و 105؛ رعد، آيه 9؛ مومنون، آيه 92)
معصومان (ع) شاهدان غيب
از نظر قرآن، تنها خداوند شاهد مطلق و کامل است و ديگر موجودات هستي که مظاهر و مخلوقات او هستند، از چنين تواني برخوردار نيستند. البته خداوند مي‌تواند به هر يک از مظاهر خود اين استعداد را ببخشد که از منظر او به هستي نگاه کند و عين‌الله باشد. (يونس، آيه 20؛ جن، آيه 26)
همه چيز براي خداوند، عالم شهادت است، ولي براي کساني ديگر که از سعه وجودي و انشراح صدر برخوردارند و شاکله وجودي‌شان خدايي شده، آنان نيز از عالم غيب برخوردار هستند. اين متاله شدن همان چيزي است که در آيات قرآني به عنوان انسان‌هاي مأذون از آنان ياد شده است. بارها در قرآن واژه «باذنه» به کار رفته است که بيانگر ماذون بودن شخص از سوي خداوند به سبب سعه وجودي و متاله شدن اوست. چنين اشخاصي به سبب متاله و خدايي شدن و به يک تعبير مثل و مثال خداوند شدن، مي‌توانند هستي را همان گونه ببينند که خداوند مي‌بيند.
البته ميان خداوند و متألهان اين تفاوت است که اطلاق اسم مشتق عالم‌الغيب براي خداوند غير اطلاق آن براي ديگران است. در خداوند اين اطلاق، ذاتي و اصالت دارد ولي در ديگران غير اصيل و تبعي است. ولي اين تفاوت موجب نمي‌شود تا نتوان عالم‌الغيب را براي آنان اطلاق نکرد. متألهان چون خدايي شده‌اند و از همه چيز بريده و به خداوند متصل شده‌اند، عين‌الله و يدالله و مانند آن هستند و همين اتصال به مبدأ و منشأ همه چيز از جمله منشأ علوم موجب مي‌شود تا بالطبع نه بالاستقلال از علم‌الغيب برخوردار باشند.
خداوند در آيه 50 سوره انعام و نيز 188 سوره اعراف، پيامبر(ص) را موظف مي‌کند تا عدم علم استقلالي خود به علم غيب را به ديگران ابلاغ کند. به اين معنا که علم غيب او به هر چيزي از جمله وحي، علم استقلالي نيست، بلکه علم غيبي است که به سبب اتصال به خداوند و مبدأ همه علوم به دست آورده است. (الميزان، ج 7، ص 96)
خداوند همچنين در آيه 86 سوره قصص بيان مي‌کند که پيش از اتصال و خدايي شدن، هيچ کس از جمله پيامبر(ص) به امور غيبي آگاه نيست و اين شهود و آگاهي، زماني حاصل مي‌شود که شخص به همه صفات الهي دست يابد و همه صفات در او فعليت و ظهور يافته باشد وپس از متاله شدن و اتصال قربي از اين طريق، پرده‌هاي غيب برداشته مي‌شود و به اصطلاح قرآني مأذون به علم غيب مي‌شود.
خداوند در آيه 24 سوره تکوير پيامبر گرامي(ص) را از کساني برمي‌شمارد که بر غيب آگاه است و غيب براي ايشان مشهود مي‌باشد؛ چرا که اتهام بخل‌ورزي را از آن حضرت مي‌زدايد و مي‌فرمايد که وي در ارائه غيب مشهودش به ديگران بخل نمي‌ورزد. آگاهي آن حضرت(ص) به علم غيب پس از اتصال و متأله شدن، از طرق گوناگوني ايجاد مي‌شود که از جمله وحي (هود، آيات 48 و 49 و نيز يوسف، آيه 3) و رويا (اسراء آيه 60 و فتح، آيه 27) مي‌باشد. آن حضرت(ص) فتح مکه و نيز حکومت يافتن بوزينگان از ريشه درخت خبيث بني‌اميه را در رويا ديد و نسبت به اين غيب آگاهي يافت. (اسراء، آيه 60 و نيز تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 181 و روح المعاني، ج 9، جزء 15، ص 155).
از نکات درخور توجه اينکه هر کسي با توجه به سعه وجودي که از اتصال و متأله شدن به دست مي‌آورد نسبت به عالم غيب، آگاهي مي‌يابد و براي او مشهود مي‌شود. همچنين اين معنا از آيه 9 سوره احقاف به دست مي‌آيد که اطلاع‌رساني نسبت به غيب از سوي آنان، با توجه به مأموريت و نيازهاي مخاطبان انجام مي‌گيرد. از اين رو اطلاع از آينده و سرنوشت يکايک بشر را خارج از مأموريت و رسالت پيامبر دانسته و مي‌فرمايد که نسبت به اين امور علم و آگاهي ندارم، چرا که ارتباطي با مسئوليت پيامبري‌اش ندارد؛ ولي همين پيامبر(ص) اگر بخواهد و يا در مقامي غير از پيامبري چون مقام احسان يا مقام مظهريت مطلق باشد، از اين امور نيز مطلع و آگاه است؛ با اين همه مأمور نيست تا آگاهي خويش را به ديگران انتقال دهد.
خداوند در آيه 113 سوره نساء، پيامبر(ص) را برخوردار از وحي، حکمت و علم لدني معرفي مي‌کند. اين بدان معناست که خداوند علمي را که در نزد خود بوده را به ايشان عطا کرده است و او نيز از دريچه شهود به هستي مي‌نگريست و چيزي از وي، نهان و غيب نبود.
جان و نفس آن حضرت(ص) يعني اميرمؤمنان علي(ع) نيز به حکم آيه 61 سوره مباهله و همچنين آيه 43 سوره رعد از علم غيب و علم الکتاب برخوردار بوده است. (در برخي از تفاسير اهل سنت از قول ابن عباس، محمدبن حنفيه و ابوسعيد خدري از قول پيامبر(ص) نقل نموده‌اند که مراد از «من عنده علم‌الکتاب» کسي جز علي‌بن ابي‌طالب اميرالمؤمنين(ع) نيست. (نگاه کنيد: تفسير الثعلبي، ج 5، ص 303، شواهدالتنزيل، الحاکم الحسکاني، ج1 ص 204) ابن الجوزي، ابوالفرج، زادالمسير، ج4 ص 16 و نيز: السيوطي، الدر المنثور، ج6، ص 30، ينابيع الموده، القندوزي، ج1، ص 307).
اين کتاب همان کتابي است که «لا يمسه الا المطهرون» (واقعه، آيه 79) يعني جز اهل بيت عصمت و طهارت(ع) براساس آيه 33 سوره احزاب کسي آن را مس و لمس نمي‌کند و به اسرار و غيب آن آگاه نمي‌شود. اين همان کتابي است که هر چيزي در آن نوشته شده است و مفاتيح‌الغيب و کليدهايش در اختيار ايشان است. (بقره، آيه 133)
به هر حال پيامبر(ص) و علي(ع) و فرزندان معصوم ايشان به عنوان شاهدان الهي بر اعمال امت گواهي مي‌دهند و اين شهادت مبتني بر تحمل شهادت است و مي‌بايست شخص آن را ببيند و سپس در قيامت بر آن گواهي دهد. خداوند در آيه 8 سوره فتح بيان مي‌کند که پيامبر(ص) بر اعمال امت حتي پس از رحلت و وفاتش آگاهي دارد و در روز قيامت به عنوان شاهد و گواه حاضر مي‌شود. پس او مي بايست به امور نهان حتي سر و اخفي دل‌ها و نيات آگاه باشد تا بتواند شهادت دهد. پس هر چيزي براي او غيب نيست و همه چيز مشهود اوست.
هر چند که علوم شاهدان مطلق الهي، علومي تبعي است و به تعليم الهي و تفضلات خداوندي به آنان رسيده است، ولي اين بدان معنا نيست که ايشان نسبت به غيب شهود ندارند، بلکه به طرق مختلف و تعليم الهي و تفضل خداوندي بر همه چيز آگاهي دارند. (نساء، ايه 113)
از نظر قرآن، پيامبر(ص) و اهل بيت عصمت و طهارت (ع) شاهدان مطلقي هستند که در مقام مظهريت مطلق و کامل اسم شاهد و شهيد، همه چيز را مي‌دانند و بر هر چيزي شاهد و گواه هستند. چنين چيزي مشيت و اراده الهي است (اسراء آيه 85 و 86) و خداوند بدان راضي و خشنود است تا آنان از علم غيب کامل برخوردار بوده و از همه چيز همانند خداوند به تبع، آگاه و شاهد بر آن باشند.‌(جن، آيه 26)
بنابراين، افزون بر خداوند که همه چيز هستي براي او عين شهود است و او عالم الغيب و الشهاده است، معصومان (ع) نيز به تبع اراده و مشيت الهي، مظهر اسم عالم الغيب و الشهاده هستند و براي آنان نيز همانند خداوند اول و آخر و يا باطن و ظاهري نيست و همه چيز براي آنان يکسان است و آن چه براي ديگران باطن است براي ايشان ظاهر و آن چيزي که براي ديگران آخر است برايب ايشان اول است و تفاوتي ندارد. آنان اين مقام را به سبب متاله شدن و مظهريت مطلق و کامل از خداوند دارند.
هر کسي که متاله شود مي‌تواند سطح جهان غيب را بشکافد و نسبت به آن عالم و آگاه شود. کساني که از چشم برزخي برخوردارند، جنيان نيز مشهود آنان مي‌شوند و در مرحله بالاتر فرشتگان مشهود ايشان مي‌گردند و در مرحله ديگر، عالم برزخ از ارواح مومنان و کافران مشهود آنان مي‌شود و اگر کشف الغطاء کامل رخ دهد همانند آنچه براي اميرمومنان علي(ع) رخ داده است، همه چيز براي آنها مشهود مي‌شود، به گونه‌اي که «لو کشف الغطاء ماازددت يقينا، اگر پرده‌ها فرو افتد هيچ يقيني بر يقين و شهود او افزوده نمي‌شود (ملا هادي سبزواري، شرح الاسماء الحسني، ج1، ص 190، مکتبه بصيرتي) چرا که آن چه ديگران پس از مرگ مي‌يابند و «لترون الجحيم» به چشم، دوزخ را مي‌نگرند. (تکاثر، آيات 6 و 7) ايشان در همين دنيا مي‌نگرند و همه هستي براي آنان مشهود است و گزارش از آينده دادن همانند گزارش از حال و ديده کنوني است.
امام جواد(ع) و چگونه بودن در برابر خدا
امام جواد(ع) با توجه به آموزه‌هاي قرآني به انسان هشدار مي‌دهد که عالم محضر خداست، پس چنان زندگي و رفتار کنيد که اين معنا براي شما همواره در پيش چشمتان باشد و بدانيد که در محضر خداوند زندگي مي‌کنيد پس کاري نکنيد که شرمنده شويد و نتوانيد از پاسخگويي به آن برآييد. امام جواد(ع) مي‌فرمايد: اعلم انک لن تخلو من عين‌الله فانظر کيف تکون؛ بدان که در برابر چشمان خدائي پس بنگر که چگونه‌اي؟ (تحف العقول، ص478)
وقتي انسان بداند که همه هستي در محضر خداوند است و خداوند به آشکار و نهان آدمي و به اخفي وسر او آگاه است و نيات نهان آدمي را مي‌داند، پس بايد مراقبت کند که چگونه عمل مي‌کند و چه چيزي را در دل مي‌گذراند.
در آموزه‌هاي اسلامي بر اين معنا بارها تاکيد شده که تنها حسن فعل يعني نقش خوب بودن يک کار مهم نيست، بلکه حسن فاعلي يعني نيت و انگيزه خوب آدمي نيز مهم و اساسي است؛ چرا که ترکيب اين دو يعني حسن فاعلي و حسن فعلي است که موجب پذيرش اعمال و تاثير آن در زندگي و جهان مي‌شود. (فاطر، آيه 10)
خداوند به علل گوناگوني که برخي در اينجا گفته شد، به همه چيز ما آگاه و عالم است و ما در محضر او و در برابر چشمان او هستيم. پس مي‌بايست مواظب و مراقب باشيم که چه کاري انجام مي‌دهيم. خداوند مي‌فرمايد: يعلم سرکم و جهرکم و يعلم ما تکسبون؛ نهان و آشکار شما را مي‌داند و آنچه به دست مي‌آوريد (و انجام مي‌دهيد) را مي‌داند. (انعام، آيه 3)
انسان مومن همواره خود را در پيشگاه خداوند مي‌داند. از اين رو هيچ گناه بزرگ و کوچک و بلکه ترک اولي هم نمي‌کند و بهترين ادب را نگه مي‌دارد. انسان بايد چه از روي خوف و هيبت و يا تعظيم و تکريم در برابر خداوند ادب نگه دارد. بلکه به قول شاعر:
گيرم که تو از سرگنه درگذري
زان شرم که ديدي که چه کردم چه کنم؟!
از سوي ديگر غير از خدا ده‌ها چشم محترم ناظر ما هستند. وقتي ما کاري گناه آلود را انجام مي‌دهيم اگر کودکي مميز در برابر ما باشد از انجام آن ابا مي‌ورزيم، چگونه است که در برابر ديدگان خداوند و پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) گناه مي‌کنيم. پيامبر خدا(ص) مي‌فرمايند: کارهاي شما هر روز به من نشان داده مي‌شود. اگر خوب باشد، از خدا مي‌خواهم بر کارهاي شما بيفزايد و اگر زشت باشد، برايتان از خدا آمرزش مي‌طلبم. (من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 191)
از امام صادق(ع) نيز روايت شده که فرمود: هر بامداد کارهاي بندگان، از نيک و بد، به رؤيت پيامبر خدا(ص) مي‌رسد. بنا بر اين به هوش باشيد و هر يک از شما بايد شرم کند از اينکه کار زشت بر پيامبرش عرضه کند. (بحارالانوار، ج 17، ص 149)
داوود بن‌کثير مي‌گويد:‌ نزد امام صادق(ع) نشسته بودم که حضرت بي‌مقدمه فرمود: اي داوود! روز پنج‌شنبه اعمال شما به من عرضه شد. در ميان کارهايي که از تو به رؤيت من رسيد، کمکي بود که به پسرعمويت، فلاني، کردي و من از اين کار خوشحال شدم.
نيز روايت شده: عبدالله بن ابان که نزد حضرت رضا(ع) منزلتي داشت، گويد: به آن حضرت عرض کردم: براي من و خانواده‌ام به درگاه خدا دعا بفرماييد. فرمود: مگر من دعا نمي‌کنم؟! به خدا که اعمال شما در هر صبح و شام بر من عرضه مي‌شود، عبدالله گويد: من اين مطلب را بزرگ شمرده و تعجب کردم، به من فرمود:‌مگر تو کتاب خداي عز و جل را نمي‌خواني که فرمايد: بگو (اي محمد) در عمل کوشيد که خدا و رسولش و مؤمنان کردار شما را مي‌بينند. (اصول کافي، ج 1، ص 319)
به هر حال ما در برابر ديدگان خداوند تبارک تعالي هستيم پس در رفتار خود تجديدنظر کنيم و در محضر خداوند گناه و معصيت نکنيم و هميشه به ياد داشته باشيم که: «عالم محضر خداست.»

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا