«امید» و آثارآن در زندگی
آمارها نشان میدهد که بسیاری از کسانی که در زندگی خویش با شکست مواجه میشوند و در پی آن دچار افسردگی و جنون روانی شده و حتی دست به خودکشی میزنند، کسانی هستند که دچار یاس و نومیدی شده و امید خویش را از دست میدهند و بر این گمانند که تمام راهها برای حل مشکلات و گرفتاریهای او بسته است. این گمان که به شکل اطمینان و علم عرفی در شخص تقویت میشود موجب میشود تا به نوعی یقین عرفی دست یابد که تنها راه رهایی خودکشی پاک کردن صورت مسئله است.
به این معنا که به جای جستوجوی راهکاری برای برو نرفت از مشکل و گرفتاری، خود را حذف میکند و به زندگی خویش خاتمه میدهد. در اخبار روزانه این مسئله بارها تکرار میشود که سیاستمدارانی در هنگام بروز مشکلی دست به خودکشی میزنند و یا جوانانی در پس شکست عشقی اقدامات جنونآمیزی مرتکب میشوند.
هرچند ریشه این گونه رفتارها و واکنشهای شدید و تند عاطفی و احساسی و به دور از عقلانیت، سستی بنیاد شخصیتی افراد و بیانگر عدم وجود اعتماد به نفس و توکل به خدا میباشد، ولی نشانگر مشکل دیگری است که به بینش و نگرش شخص باز میگردد.
بیماری اعتقادی، ریشه رفتارهای نومیدانه
در آیات قرآن هر گونه رفتار و واکنش نومیدانه به کفر نسبت داده شده است و خداوند در تحلیل خویش رفتارها و واکنشهای این افراد را بیماری اعتقادی بر میشمارد. به این معنا که شخص دچار نوعی بیماری است که میبایست با تغییر در بینش و نگرش، او را درمان کرد و رفتارها و کنشها و واکنشهای وی را سامان داد. بازپروری شخصیتی این افراد به این شکل مقدور میباشد که در هستیشناسی و جهانشناسی آنان تغییرات اساسی پدید آورد؛ زیرا نوع جهانبینی آنان و نیز علل و عواملی که برای انجام و یا عدم تحقق چیزی از نظر آنان میتواند دخالت داشته باشد به گونهای است که پذیرش عوامل فرامادی و امدادهای غیبی را نمیپذیرند و بر این باورند که همواره معادلات در هستی بر اساس قوانین ظاهری طبیعت انجام میپذیرد و علل و عوامل دیگری چون قوانین و سنتهای فرامادی در جهان مادی تاثیرگذار نمیباشد.
چنین بینش و نگرشی موجب شده است تا مردمان راهی دیگر را در پیش گیرند و به سمت و سوی دیگر روند و نتوانند تحلیل درستی از وقایع و رخدادها و علل و عوامل موثر در آن داشته باشند و در هنگام بروز مشکلات و گرفتاریها دچار نومیدی شده و چون دستشان از اسباب مادی کوتاه است و خرما بر نخیل بلند نشسته است نومیدانه دست به خودکشی میزنند و از هرگونه حرکت و تلاشی باز میمانند.
قرآن با شناخت کامل از روحیات بشر میکوشد تا به هر شکلی شده تغییر اساسی در بینش و نگرش انسانها پدید آورد و بیان دارد که افزون بر قوانین و سنتهای طبیعی قوانین و سنتهای دیگری هم وجود دارد که حاکم بر این سنتهای طبیعی است و آن سنتها و قوانین میتواند به گونه دیگری عمل کند که در باور و تخیل آدمی نمیگنجد.
کسانی که در فرهنگ قرآنی رشد مییابند و به بالندگی میرسند با استفاده از آیات قرآن و آموزههای دستوری آن به نوعی شناخت، بینش، نگرش و رفتاری دست مییابند که با رفتارهای انسانهای بیایمان بسیار تفاوت دارد.
ایمانی که قرآن به آدمی میبخشد وی را با جهانی دیگر و قوانین برتری آشنا میکند که برتر از جهان ماده است و آن جهان و قوانین آن است که در حقیقت به شکلی بر جهان مادی حکومت میکند. در آیات قرآن ربوبیت و پروردگاری هستی از مادی و غیرمادی از آن خدایی است که هیچ چیز کوچک و بزرگ و تر و خشک از او پنهان و دور از توان و دسترس وی نمیباشد. از اینرو مدیریت و ربوبیت وی بر همه کلیات و جزئیات است و علم او چنانکه شامل امور کلی است بر جزئیات نیز تعلق میگیرد. کسی که عالم بر همه کلیات و جزئیات میباشد و توانایی هر عملی در کلی و جزیی را دارد کسی است که انسان میتواند به وی تکیه اعتماد و توکل کند. اینگونه است که با اعتماد به نفس بیشتری حرکت میکند با توکل به خدا و تفویض و واگذاری امور به خداوند میکوشد تا به هدف خویش برسد و از مشکلات و گرفتاریهای خرد و کلان برهد.
آثار و کارکردهای بینش توحیدی
این چنین بینشی همان بینش توحیدی است که در همه هستی از کل و جزء در جریان است و هیچ امری بدون اذن و اراده او انجام نمیپذیرد و هیچ مشکل و گرفتاری بیخواست او برای کسی تحقق نمییابد. اگر چنین تفکر و بینشی در کسی ایجاد شود میتواند با توکل تفویض کارها به او به کارهای روزانه خویش با اعتماد به نفس بیشتری بپردازد؛ زیرا بر این باور است که خداوند همه کارهای او را مدیریت میکند و هیچ کاری بیرون از خواست و اراده نخست او انجام نمیگیرد.
از نظر چنین شخصی هر کار و امری یا از باب امتحان و آزمون است یا اینکه از باب هشداری بر او انجام میگیرد. از این رو میکوشد تا خود را در مسیر کمالی قرار دهد و از خداوند یاری بخواهد . انگیزههای حرکتی در شخص تقویت میشود و هیچگاه دست از تلاش برنمیدارد؛ زیرا خود را مامور به وظیفه میداند نه اینکه مامور به نتیجه نیز باشد. به این معنا که هر کاری را به عنوان وظیفه الهی و مسئولیت کلی و یا جزیی بشری و در راستای فعلیت بخشی به اسمای الهی و یا خلافت ربوبی از سوی خدا برمیشمارد و آن را انجام میدهد و توجهی به نتیجه آن ندارد که آيا آن امر تحقق مییابد یا خیر، پس اگر تحقق یافت خداوند را شاکر است و در صورت عدم تحقق به این مینگرد که چه مشکلی داشته و یا کاستی در میان بوده است که تحقق نیافته است و اگر همه امور به درستی و سلامت بوده خود را سرزنش نمیکند بلکه آن را خواستهای فراتر از خواسته خود میشمارد و بدان خشنود میشود. اینگونه است که مومن واقعی در مقام رضاست و بد و خوبی که به او میرسد خشنود است و از بیماری و کاستی شکایت نمیکند هر چند که برای رهایی آن دعا میکند.
آنچه وظیفه آدمی است این است که در هنگام مشکلات توکل بر خدا داشته و دست نیاز به سوی بینیاز دراز کند و نخواهد با عمل خویش آن چیز را تحقق بخشد. به هر حال از مهمترین کارکردهای این چنین بینش توحیدی در کنار پذیرش معاد و دیدار الهی در قیامت آن است که شخص در کارها و مشکلات و سختیها از صبر خاصی برخوردار باشد و ناله و زاری نکند. (یوسف آیه 83) در هنگام مشکلات و سختیها همواره تلاش کند و خود را مامور به وظیفه و مسئولیت بداند و در پی نتیجه نباشد هر چند که بسیاری از موارد به سبب توکل و بهرهمندی از رحمت خاص الهی و فضل او به نتیجه نیز به حکم امدادهای غیبی نائل میشود. (یوسف آيه 87 و نیز اعراف آیه 56)
امید به خداوند و ربویت او در همه هستی از خرد و کلان موجب میشود که شخص دارای استقامت خاصی شود و روحیهای دو چندان یابد و در برابر مشکلات کمر خم نکند. (نساء آیه 82)
از نظر قرآن یکی از آثار به امید به خدا، دوری از هر گونه تکبر و استکبار در زندگی و خود برتربینی است؛ زیرا شخصی که به خداوند امید دارد و او را به عنوان الله و ربالعالمین میپذیرد میداند که خداوند برتر از همه کس و همه چیز است، به این معنا که شناخت خدا و امید به او موجب میشود تا در برابر دیگران نیز رفتاری درست داشته باشد و از روی کبر و استکبار رفتار نکند؛ زیرا روزی باید پاسخگوی هر عمل خود باشد. (فرقان آیه 21)
امید به دیدار خداوند در قیامت و روبهرو شدن با او موجب میشود که شخص در زندگی روزانه خویش رفتاری هنجاری داشته باشد و در پی فساد و ظلم و تعدی نرود. (عنکبوت آیه 36)
همین مسئله مانع از طغیانگری نیز میشود. خداوند در آیه 21 سوره فرقان و نیز 22 و 27 نبأ بیان میکند که امیدوار بودن انسان به لقاءالله در قیامت موجب میشود تا شخص گرفتار سرکشی و طغیان نشود و نسبت به خدا و دیگران سرکشی نکند.
بسیاری از کسانی که دل به دنیا میبندند کسانی هستند که بینش درستی نداشته و اهداف خلقت را نشناخته و به دنیا اصالت میدهند. این افراد به سبب اینکه قیامتی را باور ندارند و همه هستی را در دنیا خلاصه میکنند افرادی دنیاخواه و آخرتگریز هستند و میکوشند همه چیز را در دنیا به دست آورند. (یونس آیه 7) همین مسئله موجب میشود که افرادی مستکبر و خودخواه و طغیانگر و فسادگر شوند و رفتاری بیرون از رفتارهای هنجاری انجام دهند.
طمع اینگونه افراد هر روز افزوده میشود و دمی از فزونخواهی دست برنمیدارند و همواره میکوشند تا به همه چیز دست یافته و حتی نعمتهای دیگران را از آن خود سازند. (نساء آیه 32) اینگونه است که نمیتوان به افرادی که بینش و نگرش نادرستی از هستی و قیامت و دنیا دارند تکیه کرد، زیرا انسانهای طمعکار و فزونخواهی هستند که همواره آرزوی بیشتر میکنند و از جمع ثروت و مال و تکاثر آن دمی از پا نمینشینند.
اما امید به زندگی آخرت و حضور قوی و ربوبی خداوند در هستی، مومنان را به سوی دیگری میراند و آنان به انسانهای شکیبا و به دور از هرگونه حرص و طمع و خودبرتربینی و افساد تبدیل میشوند و رفتارهای همراه با متانت و وقار از خود بروز میدهند و در برابر مشکلات جز توکل و یادکرد خداوند بر زبان و دلهایشان نمیآید. هرگز با شکستی و گرفتاری، خود را به هلاکت نمیافکنند و امیدوارند که خداوند به رحمت خویش و امدادهای غیبی و اسباب فرامادی، آنان را از مشکلات و گرفتاریها برهاند.
بنابراین بر همگان است که با تاکید بر بینش صحیح و درست کردن نگرش سالم، مردمان را به خدا و زندگی واقعی آخرت امیدوار کرده و آنان را در شکستها یاری دهیم. امید از نظر اسلام و قرآن از چنان نقش ارزندهای برخوردار است که آیات بسیاری از قرآن بدان اختصاص یافته و خداوند نومیدی و یأس و قنوط از خداوند را کفر شمرده است.