اعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

امام معصوم، وجه الله

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

یکی از ویژگی ها و خصوصیاتی که برای معصوم(ع) بیان شده ، وجه الله است. از آن جایی که خداوند چهره، جهت و وجهی ندارد، نویسنده با مراجعه به آموزه های قرآنی بر آن شد تا مفهوم این اصطلاح قرآنی و مصادیق و مظاهر آن را بیان کند. به نظر نویسنده، بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، وجه الله مطلق و کامل کسی جز معصوم(ع) نیست. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

لزوم شناخت معصوم(ع) برای تکامل

هر انسانی به طور طبیعی از نقص و فقر گریزان و به سوی کمال گرایش دارد. این گرایش و و گریزش ممکن است به عوامل بیرونی و درونی دچار اختلال گردد. از این روست که انسان نیازمند هدایتی بیرونی از طریق وحی و الهام است. هم چنین نیازمند آن است تا شاخصی را در اختیار داشته باشد تا بتواند بر اساس آن میزان راست روی و کژروی را دریابد. این گونه است که خداوند افزون بر کتاب های هدایت، شاخص های انسانی برای سنجش در قالب اسوه های حسنه معرفی کرده است.(حدید، آیه 25؛ احزاب، آیات 21 و 33)

شاخص شناسی یک وظیفه و تکلیفی است که هر مسلمان و مومنی بدان نیازمند است تا بتواند با شناخت کامل از شاخص ها، خود را در ترازوی افکار و عقاید و اعمال آن ها قرار داده و بسنجد. در آیات و روایات اسلامی به شاخص شناسی بسیار بها و ارزش داده شده است.

امام باقر(ع) می فرمایند:«بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‏ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ ؛ اسلام بر پنج پایه بنا شده است: نماز و زکات و روزه و حج و ولایت و به چیزی چون ولایت دعوت و ندا داده نشده است. (الكافي،ج2،ص18)

در روایتی دیگر زاره بن اعین از امام محمد باقر(ع) روایت کرده که ایشان فرموده است: بني الاسلام على خمسة أشياء: على الصلاة والزكاة والحج والصوم والولاية، قال زرارة: فقلت: وأي شئ من ذلك أفضل؟ فقال: الولاية أفضل، لأنها مفتاحهن والوالي هو الدليل عليهن، قلت: ثم الذي يلي ذلك في الفضل؟ فقال: الصلاة إن رسول الله (ص) قال: الصلاة عمود دينكم… قال: ثم قال: ذروة الامر وسنامه ومفتاحه وباب الأشياء و رضا الرحمن الطاعة للإمام بعد معرفته، إن الله عز وجل يقول: ” من يطع الرسول فقد أطاع الله ومن تولى فما أرسلناك عليهم حفيظا ” أما لو أن رجلا قام ليله وصام نهاره وتصدق بجميع ماله وحج جميع دهره ولم يعرف ولاية ولي الله فيواليه ويكون جميع أعماله بدلالته إليه، ما كان له على الله عز وجل حق في ثوابه ولا كان من أهل الايمان، ثم قال: أولئك المحسن منهم يدخله الله الجنة بفضل رحمته؛ اسلام بر پنج چیز پایه گذاری شده است: نماز و زکات و حج و روزه و ولایت. زاره پرسید: پس پرسیدم: و کدام یک از آن ها برترند؟ پس آن حضرت (ع) فرمود: ولایت افضل و برتر است؛ زیرا ولایت کلید آن ها و والی دلیل و راهنمای بر آنها است. پرسیدم: پس از ولایت کدام یک برتر است؟ پس حضرت (ع) فرمود: نماز چون که پیامبر(ص) فرموده که نماز ستون دین شماست… زاره گفت: سپس امام باقر(ع) فرمود: اوج هر امری و نوک تیزی و درخشش و کلید هر کاری و در هر چیزی و رضایت و خشنودی خداوند رحمان، همان اطاعت از امام پس از شناخت امام است؛ زرا خداوند عز و جل می فرماید: هر کسی پیامبر را اطاعت کند هر آینه خداوند را اطاعت کرده است و هر کسی از پیامبر روی گرداند پس ما تو را حافظ او نفرستاده ایم. مگر نه این است که هر مردی شب و روزش را به نماز بیایستد و همه مالش را صدقه دهد و تمام عمرش را حج گذارد ولی ولایت ولیّ الله را نشناسد تا تحت ولایت او قرار گیرد و همه اعمالش را به راهنمایی ولیّ الله انجام دهد، برایش بر عهده خداوند عز و جل چیزی از ثواب و پاداش نیست و او از اهل ایمان نیست. سپس امام باقر(ع) فرمود: آنان همان محسن از ایشان است که خداوند به فضل رحمت خویش آنان را وارد بهشت می سازد.(همان)

از این روایت به خوبی دانسته می شود که عملی که تحت ولایت ولیّ الله انجام نگیرد، بی فایده و بی تاثیر است. بنابراین، شناخت امام معصوم و ولیّ الله، شرط درستی و پذیرش اعمال است تا تحت ولایت و راهنمایش انجام گیرد.

انسان تنها با شناخت انسان معصوم کامل و تحت ولایت و راهنمایی آن حضرت(ع) است که می تواند خود را به کمال برساند و از نواقص وجودی خود را برهاند و با متاله و خدایی شدن، مظهر اسمای الهی شده و خلافت و مظهریت در ربوبیت را به دست آورد.

مفهوم شناسی وجه الله

بر اساس، آموزه های قرآنی، خداوند سبحان جسم نیست تا در جایی و زمانی قرار گیرد. بنابراین، خداوند از بسیاری از صفات اجسام منزه و پاک است.

اما در قرآن برخی از واژه ها و اصطلاحات در توصیف صفات الهی به کار رفته که انسان را به اشتباه می اندازد. از جمله این اصطلاحات، اصطلاح وجه الله است که در آیات چندی از قرآن به کار رفته است.( سوره بقره، 115 و 272 ؛ روم ، آیات 38 و 39 ؛ انسان ، آیه 9)

برای درک و فهم مفهوم آیه و اصطلاح لازم است تا نگاهی به واژه وجه داشته باشیم. واژه وجه با واژه جهت از نظر مصدری یکی است همان طوری که وصف و صفت یکی است. وجه به معنای رخ، چهره ، صورت ، جلو، مقابل و مانند آن آمده است. اصطلاح «وجها لوجه» به معنای چهره به چهره و رو در رو است. به جهت و نقطه ای که محل نظر قرار می گیرد، نیز وجه النظر یا وجهات النظر گفته می شود. بر همین اساس، به بزرگ قوم و مرد گرانقدر و عالى مقام که مورد توجه انظار عموم مردم است، وَجِيه و جمع آن وُجُهَاء می گویند.

از نظر عرف مردم، «وجه» هر چيزى در عرف عام به معناى آن ناحيه‏اى از آن است كه با آن با غير روبرو مى‏شود و ارتباطى با آن دارد، هم چنان كه وجه هر جسمى سطح بيرون آن است، و وجه انسان نيمه پيشين سر و صورتش است، يعنى آن طرفى كه با آن با مردم روبرو مى‏شود.(علامه طباطبایی ، المیزان، ذیل آیه 88 سوره قصص)

بر همین اساس، از آن جایی که خداوند مجرد محض و صرف است و جسم و جسدی ندارد، تا وجه و جهتی داشته باشد، وقتی از وجه الله سخن به میان می آید، مراد از «وجه خدا» چيزى است كه خدا با آن براى خلقش نمودار است، و خلقش نیز با آن متوجه درگاهش مى‏شوند. پس «وجه الله» همان صفات كريمه خدا چون حيات، علم، قدرت، شنوایی و بینایی و نيز هر صفتى از صفات فعل خداوند مانند صفت خلقت، رزق، احياء، اماته، مغفرت، رحمت و همچنين آيات دلالت کننده و راهنما بر خدا بدان جهت است كه آيت خدا هستند.(همان)

در حقیقت می توان وجه الله را به سه دسته اصلی: 1. صفات ذات چون حیات و علم و قدرت؛ 3. صفات فعل چون خلقت و رزق؛ 3. آیات و نشانه های دلالت کننده و راهنما به سوی خداوند چون پیامبران و معصومان(ع) دسته بندی کرد.

علامه طباطبایی در ذیل آیه 27 سوره رحمن درباره معنا و مفهوم وجه و وجه الله و وجه رب با صراحت بیش تری وجه الله و وجه رب را به وسائط فیض نسب می دهد و می نویسد: وجه هر چيزى عبارت از سطح بيرونى آن است. از آن جايى كه خداى تعالى منزه از جسمانيت و داشتن حجم و سطح است، ناگزير معناى اين كلمه در مورد خداى تعالى بعد از حذف محدوديت و نواقص امكانى، همان نمود خدا است.

نمود خدا نیز همان صفات كريمه او است كه میان خدا و خلقش واسطه‏اند، و بركات و فيض او به وسيله آن صفات بر خلقش نازل مى‏شود، و از طریق آن ها خلايق، آفرينش و تدبير مى‏شوند. صفات واسطه فیض و افاضه عبارتند از علم، قدرت، شنوايى، بينايى، رحمت، مغفرت، رزق و امثال اينها، و ما در تفسير سوره اعراف در اين كه صفات خداى تعالى واسطه‏هاى فيض هستند، بحثى را گذرانديم.(المیزان، ذیل آیه)

شکی نیست که واسطه فیض الهی، شامل سه دسته پیش گفته می شود؛ زیرا ذات خداوند تنها با ظهور اسماء و صفات است که خود را نشان می دهد و منطقه ذات به طور کامل بیرون از شناخت و منطقه ممنوع است. خداوند با صفات ذاتی و سپس در مرتبه دوم با صفات فعلی خود افاضه وجود و فیض و ظهور می کند. پس می توان گفت ظهور و افاضه دارای مراتبی است که باید مورد توجه قرار گیرد. در مرتبه صفات عین ذات واسطه فیض و ظهور و در مرتبه ای دیگر، صفات فعلی خداوند در مرتبه ای دیگر، وسائط دیگری قرار می گیرند.

وجه جلالی و جمالی خدا در صفات الهی

صفات الهی به دو دسته اصلی صفات جلالی و جمالی تقسیم می شود. مجموعه اسمای جلالی و جمالی را صفات کمالی خداوند می گویند. خداوند در تفسیر وجه الله در آیه 27 سوره رحمن عبارت « ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ» را آورده که به معنای صاحب جلال و اکرام است.

شکی نیست که در معناى كلمه «جلال» چيزى از معناى اعتلا و اظهار رفعت خوابيده است، البته از آن جایی که این صفت برای خداوند قرار گرفته مراد از آن تنها رفعت و اعتلاى معنوى است. جلالت الهی با تمام صفاتى مانند صفت علو، تعالى، عظمت، كبرياء، تكبر، احاطه، عزت، غلبه و مانند آن ها كه در آن بويى از دفع و منع هست، سر و كار و تناسب دارد.

دومین صفتی که در این آیه برای «وجه الله» بیان شده آن دسته از صفاتی است که در مقابل جلال به عنوان صفات اکرام معرفی شده است. به نظر می رسد همه صفاتی چون علم، قدرت، حيات، رحمت، جود، جمال، حسن و مانند آن ها که بویی از بهاء و حسن داده و دیگران را واله و مجذوب خود می کند، جزو صفات اکرامی خداوند است. از این دسته از صفات در اصطلاح به صفات جمال یاد می شود. پس مقصود از اکرام همان صفات جمالی الهی است که در مقابل صفات جلالی الهی قرار می گیرد. بنابراین صفات الهی به دو دسته اصلی صفات جلال و جمال تقسیم شده است. صفات جلال همان صفاتی است که از آن ها بوی اعتلا و رفعت و دفع بر می آید، و صفات جمال یا اکرام که از آن بویی حسن و جاذبیت و بهاء به مشام می رسد. بنابراین مراد از وجه الله همه صفات کمالی خداوند است که در دو شکل اسمای جلالی و اسمای جمالی نمودار می شود و ظهور می یابد.

پس در آیه 27 سوره رحمن، وجه الله، همان صفات جلالی و جمالی خداوند معرفی می شود که واسطه ظهور ذات الهی است. این صفات می تواند صفات عین ذات و صفات فعل الهی باشد. بنابراین، وجه الله اسمای کمالی الهی است که واسطه ظهور و افاضه و فیض است. پس مسمای وجه الله همان حقیقت ذات مقدس خدا است.(نگاه کنید: المیزان، ذیل آیه 27)

معصوم(ع)، وجه الله جمالی و جلالی

آن چه بیان شده بر اساس آیه 27 سوره رحمن است. اما از آیه 78 سوره رحمن می فرماید: تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ؛ خجسته باد نام پروردگار شكوهمند و بزرگوارت! که صاحب جلالت و اکرام است؛ چرا که این نام پروردگارت مصدر برکات و خیرات است.

در این آیه خداوند بیان می کند که خداوند را تنها از دریچه فعلش می توان شناخت و این اسماء و صفات فعلی الهی است و مظاهر آن است که امکان شناخت را فراهم می آورد.

به سخن دیگر، خداى سبحان خود را به اسمايى حسنى نام‏گذارى كرده است، چرا که به مدلول آن اسماى حسنى نیز متصف است این خداوند همه معانى وصفى و نعوت جلال و جمال را واقعا دارا و واجد است. از آن جایی كه صفات فاعل در افعالش ظهور و أثرى دارد، خداوند نیز خودش را از دريچه نشان مى‏دهد؛ هم چنان که همين صفات ، فعل را به فاعلش ارتباط مى‏دهد. پس خداى تعالى هم اگر خلقى را آفرید و نظامى را در آن جارى ساخت بدين جهت بود كه داراى صفتى بود كه اقتضاى چنين افعالى را داشت. پس چون او خالق و مبدى و بديع است و اگر كارهايش هم متقن و بدون نقطه ضعف است، باز براى اين است كه او داراى صفاتى چون عليم و حكيم است كه فعل متقن را اقتضا مى‏كند، و اگر اهل اطاعت را جزاى خير مى‏دهد، اين عملش ترشح و نمودى از صفتى چون ودود، شكور، غفور و رحيم در او استكه چنين اقتضايى دارد، و اگر اهل فسق را جزاى شر مى‏دهد، باز براى اين است كه در او صفتى چون منتقم و شديد العقاب وجود دارد كه چنين قسم جزا دادن را اقتضا دارد.

آن چه از اسم و صفات بیان شد در مرتبه صفات عین ذات و صفات فعلی الهی است. اما در مرتبه فعل الهی که همان آیات و موجودات و آفریده های الهی است، برخی از آفریده ها به عنوان فعل کامل الهی مطرح می شوند؛ زیرا آنان نیز تمام صفات جلالی و جمالی را دارا شده و مظهریت کمال الهی می شوند. از همین رو، با توجه به این وجه الله که دارای صفات کمالی جلال و جمال هستند، خداوند دیده می شود؛ زیرا آنان نمود و نشانه و آیت کبرای الهی هستند.

به سخن دیگر، اگر مراد از «وجه الله و وجه خدا» هر چيزى باشد كه ديگران رو به آن دارند، قهرا مصداق وجه الله که ذوالجلال و الاکرام بوده و همه صفات کمالی را دارند، انسان های کاملی هستند که خداوند همه اسما و صفات خویش را به آنان داده است.(بقره، آیه 30) از این مصادیق می توان به حضرت آدم(ع) و پیامبران و معصومان (ع) اشاره کرد. البته هر چه در تمامیت کمالی شخص قوی تر باشد، این نمود و آیت کبری بودن نیز قوی تر و روشن تر خواهد بود.

البته اگر به همه هستی به عنوان نمودی از وجه الله جلال و جمال بنگریم، در این صورت همه هستی در کل خودش وجه الله خواهد بود.

چنان که به یک معنا تمامى چيزهايى كه به خدا منسوب به خدا هستند یعنی همه آفریده ها و مخلوقات در هر سطحی باشند و نمودی از هر صفت و اسمی از صفات و اسمای خداوند باشند، باز آن ها نیز وجه الله خواهند بود؛ زیرا هر چیزی به تناسب ظرفیت خویش بازتابی از صفات و اسمای الهی است. (نگاه کنید: المیزان، ذیل آیات 26 و 27 و 78 سوره رحمن)

هم چنین ممکن است گفته شود مراد از كلمه «وجه» جهتى باشد كه منسوب به خدا است؛ یعنی آن «وجه الله» ناحيه‏اى است كه خدا از آن ناحيه محل نظر قرار گرفته و از آن جا به سويش توجه می شود؛ چنان که در آیاتی از قرآن به این امر توجه داده شده است. خداوند می فرماید: يُرِيدُونَ وَجْهَهُ؛ جهت و سمت خداوند را می خواهند.() یا می فرماید: إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى؛ مگر در جوینده وجه اعلای پروردگارش. این نوع کاربرد و استعمال در کلام خداوند بسیار است و نظایر دیگری نیز در قرآن وجود دارد.

بنابر اين معنا، منظور از«وجه الله» هر چيزى است كه تنها منسوب به خداست. از مصاديق آن، اسماء، صفات، انبياء، خلفاء و دين خدا خواهد بود.

وجه الله در روایات تفسیری

در احتجاج از امير المؤمنين (ع) روايت كرده كه در ضمن حديثى طولانى فرمود: و اما اين كه فرمود: كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ، مراد اين است: هر چيزى هالك است مگر دين او، چون محال است كه از او همه چيزش هلاك شود، تنها وجهش باقى بماند، و خداى تعالى اجل و اعظم از اين است. كسى هلاك مى‏شود كه از خدا نباشد، مگر نمى‏بينى خودش فرمود: كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ- هر چيزى فانى است تنها وجه پروردگار تو مى‏ماند” كه در آن میان خلقش و وجهش جدايى انداخت؟ (احتجاج، طبرسی، جزء اول، ص 377)

و در كافى به سند خود از سيف از كسى كه نامش را برده، از حارث بن مغيرة نصرى روايت كرده كه گفت: از امام صادق (ع) معناى كلام خداى تعالى را پرسيدند كه مى‏فرمايد: كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ. فرمود: مردم در باره آن چه مى‏گويند؟ من عرضه داشتم: مى‏گويند يعنى هر چيزى هلاك مى‏شود مگر وجه خدا، فرمود سبحان اللَّه، حرف بزرگى مى‏زنند، منظور از اين وجه، آن وجه خداست كه خلق از آن وجه به خدا راه مى‏يابند. یعنی منظور از وجه همان ائمه هدى (ع) هستند. (اصول كافى، ج 1، ص 143 ) در این روایت وجه الله به امام معصوم(ع) تفسیر شده که راهنما و دلیل خداوند برای راهیابی به سوی خدا هستند.

علامه طباطبایی در ذیل این روایت در تفسیر شریف المیزان آورده است: و نظير اين روايت را در كتاب توحيد به سند خود از حارث بن مغيره نصرى از امام صادق (ع) روايت كرده، كه عبارتش چنين است: حارث گفت: من از امام صادق (ع) از معناى آيه” كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ” پرسيدم، حضرت (ع) فرمود: يعنى هر چيزى هالك است مگر كسى كه راه حق را طى كند.(توحيد صدوق، ص 151) و در كتاب محاسن برقى نيز نظير آن آمده، جز اينكه در آخرش دارد: مگر كسى كه راهى را بگيرد كه شما در آن هستيد.( محاسن برقى، ج 1، ص 199، دار الكتاب اسلامى).

و اين تشويش و اختلافى كه در روايات ديده مى‏شود از راه نقل به معنا در آنها راه يافته، راويان فرمايش امام را با عبارت خودشان نقل كرده‏اند، در نتيجه اين طور شده است. حال اگر مراد از اين كه امام صادق (ع) فرمود: منظور از اين وجه، آن وجه خداست كه خلق از آن وجه به خدا راه مى‏يابند، مطلق هر چيزى باشد كه منسوب به خداست، و از ناحيه خود خدا است، در اين صورت روايت با همان معنايى كه ما براى آيه كرديم منطبق مى‏شود؛ و اگر مراد از وجه، آن دينى باشد كه خلق از آن مسير متوجه خدا مى‏شوند، در اين صورت مراد از هلاكت، بطلان و بى تاثيرى آن دین خواهد بود، و معناى روايت اين مى‏شود كه ” لا اله الا اللَّه” هر دينى باطل است مگر دين حق او، كه خدا از آن مسير پرستيده مى‏شود، و آن دين حق است ؛ چرا که این دین به زودى به دارنده‏اش سود مى‏رساند، و به دارنده‏اش پاداش داده مى‏شود، و ما در تفسير آيه به اين دو معنا اشاره كرديم.(المیزان، ذیل آیه)

آیت الله جوادی آملی در درس تفسیر خویش در ذیل آیه 70 سوره اسراء با اشاره به آیه 27 سوره رحمن نقدی بر کلام علامه طباطبایی دارد که ایشان ضمیر «هو» را تقدیر گرفته اند. ایشان می فرماید: و این صحیح نیست که بگوییم از سِنخ نعت مقطوع است و «هو» در تقدیر است و «هو» را به ربّ برگردانیم و بگوییم «هو» یعنی ربّ ذو‌الجلال است. خیر خود این «ذو» صفت است و متعلّق و مرتبط به وجه می‌شود؛ چرا که وجه خدا دارای جلال اکرام است. همین وجه جلیل و با جلال و همین وجه کریم و با اکرام، انسان را کریم کرده است.

البته این کرامتها به مقام بالاتر هم وابسته است. در همین سورهٴ مبارکهٴ «الرحمن» در بخش پایانی این‌چنین آمده است؛ یعنی آیهٴ 78 سورهٴ «الرحمن» این است که «تَبَارَکَ اسْمُ رَبِّکَ» که اینجا مجرور است ؛ یعنی همین ربّ «ذِی الْجَلاَلِ وَالْإِکْرَامِ» است. آنجا که فرمود: وَیَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ؛ و وجه پروردگارت باقی می ماند.( رحمن، آیه 27) همان وجه دارای جلالت و اکرام است؛ یعنی همان وجه‌الله انسان را کریم کرده است. پس اگر کسی وجه‌الله و«وجیها عند الله» و «من المقرّبین» شد همو کریم می‌شود. اگر دربارهٴ وجود مبارک امام مجتبی گفته می‌شود کریم اهل‌بیت است یا درباره وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) گفته می‌شود کریم است یا دربارهٴ این حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) گفته می‌شود کریمهٴ اهل‌بیت است برای اینکه آنان وجیه عندالله‌، وجه‌الله‌ و من المقرّبین هستند. اگر کسی وجه‌الله، وجیه عندالله شد، چون وجه‌الله، ذوالجلال والاکرام است، اینها هم جلیل‌ و هم کریم هستند و اگر مثل آن شدند که درباره حضرت عیسی(سلام الله علیه) آمده است: وَجِیهاً فِی الْدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ (ال عمران، آیه 45)، اینها هم وقتی وجیه الله و وجه‌الله شدند این با جلالت و اکرام همراه است. در این هنگام اینها کریم می‌شوند و آن وقت کرامت در فضایل علمی و عملی اینها تعبیه شده و منشأ پیدایش کرامتهای دیگر هم خواهند بود.

به هر حال، از آیات و روایات به دست می آید وجه الله می تواند امور زیر باشد:

  1. همه صفات جمالی و جلالی خداوند که وسائط فیض الهی است و خداوند بدان شناخته می شود و آن اسما و صفات الهی مظاهر ظهور خداوند و تجلیات الهی بوده و انسان بدان ها خدا را می شناسد و به آن ها به سوی خداوند متوجه شده و استمداد می طلبد و همین اسما و صفاتی الهی است که هماره باقی و برقرار هستند؛
  2. همه آفریده های الهی که آیات خداوند بوده و مظهر تجلیات صفات و اسمای الهی هستند. پس این بخش از هستی هر چیزی باقی و برقرار است و ما باقی نه تنها هیچ خواهند شد، بلکه همین الان هالک و فانی هستند نه این که در آینده هالک و فانی خواهند شد. از همین روست که به شکل اسم فاعل هالک و فان مطرح می شود تا فنای و هلاکت کنونی آنان بیان شود؛
  3. از آن جایی که برخی از امور ویژگی خاص و برجسته ای دارند، به خداوند نسبت داده می شود؛ چنان که خداوند روحی که به آدم(ع) دمیده (حجر، آیه 29) و یا به فرزندانش دمیده می شود(سجده، آیه 9)به خود نسبت می دهد تا تشریف بخشد و تکریم نماید، و یا به سبب آن که این روح دارای تمامی صفات و اسمای کمالی خداوند بوده و روح انسانی مظهر جمال و جلال الهی است(بقره، آیه 30) و هم چنین کعبه به عنوان نماد توحید به عنوان بیت الله (بقره، آیه 125) معرفی می شود، این ها به عنوان وجوه الهی یا وجه الله معرفی می شوند؛ زیرا جهتی است که انسان به سادگی و آسانی تجلیات و مظاهر اسما و صفات الهی را در آن مشاهده کرده و می بیند و می یابد. در میان انسان ها هر چند همه از ویژگی وجه الله بودن برخوردارند و تکریم ذاتی و فضلی الهی آنان را به این صفت وجه الله بودن آراسته است(اسراء، آیه 70) اما برخی از انسان ها چون این وجه الله و صفات و اسمای جلالی و جمالی را به تمامیت ظهور و بروز داده اند، وجه الله می شوند و خداوند آنان را راهنما، دلیل و اسوه حسنه قرار می دهد تا بدان متوجه خداوند سبحان شوند. اینان همان معصومان(ع) هستند. از همین روست که در ادعیه به عنوان وجه الله معرفی شده اند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا