اعتقادی - کلامیتاریخیعرفانمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

امام زمان(عج) مظهر تام اسماء الله

امام زمان(عج) خليفه الهي بر زمين است و مقام خلافت اقتضا مي كند كه در مقام مظهريت در ربوبيت به پرورش و ارشاد و هدايت موجودات از جمله انسان ها بپردازد و هر كس و هر چيزي را به كمالات بايسته و شايسته شان برساند. بنابراين، غيبت ايشان از برابر انسان ها به معناي تعطيل مسئوليت خلافت و امامت نيست، چنان كه به معناي تفويض و واگذاري خلافت و امامت به ديگران نمي باشد، هر چند كه در حوزه ولايت امور مردم، كساني را به عنوان وكيلان و نائبان خويش برگزيده است كه در زماني به شكل نيابت خاص و در زماني ديگر به شكل نيابت عام است.

تصور عمومي اين است كه غيبت و عدم حضور در ميان مردمان و عدم امكان شناسايي ايشان به معناي فروگذاري از خلافت و امامت و تفويض و واگذاري امر به حال خود يا به ديگران است؛ در حالي كه هرگز امامت و خلافت، تعطيل بردار نيست و اگر خليفه اي در زمين نباشد و اين امر به هر دليلي تعطيل شود، پايان دنيا فرا مي رسد و قيامت آغاز مي شود؛ زيرا وجود خليفه است كه به اين دنيا بقا و پايداري بخشيده است.

نويسنده در اين مطلب بر آن است تا براساس آموزه هاي وحياني اسلام، جايگاه و نقش امام زمان(عج) را در عصر غيبت ايشان بيان كند و توجه خاص و ويژه حضرت را به شيعيان نشان دهد.

حقيقت خلافت انسان از خدا

خداوند نظام آفرينش كنوني را به گونه اي آفريده كه حقيقت وجودي اش در اشكال گوناگون وجودي موجودات، تجلي و ظهور پيدا مي كند؛ زيرا حقيقت وجودي اش در مقام خفا بوده است. نخستين تجلي خداوند در حقيقت اسمايي صورت گرفته و آنچه كه در مقام هويت احدي بود در هويت واحدي الله بروز و ظهور مي يابد؛ چرا كه الله اسم جامع همه اسما و ظهور حقيقت ذات الهي است. البته از آنجايي كه دوگانگي ميان صفت و ذات نيست و صفت، عارض بر ذات نمي باشد بلكه صفات عين ذات و هر اسم به معناي تماميت اسماء است، اين تفكيك در مقام نظر و ذهن است وگرنه در جهان هستي جز ذات الهي نيست كه هر اسم او همه اسماء است و اين گونه نيست كه صفت حي در بردارنده صفت علم نباشد و يا صفت علم دربردارنده صفت قدرت نباشد؛ بنابراين، الله همان رحمن و رحمن همان الله است بي هيچ تفاوتي در اصل؛ هر چند كه در مقامي، جدايي و تفكيك انجام مي گيرد ولي اين تفكيك تنها تصوري و ذهني است نه حقيقي؛ از اين رو خداوند حقيقت رحمن را با حقيقت الله يكي دانسته است. (اسراء، آيه 110)

پس هر اسمي خود جامع اسماي الهي است؛ چرا كه اسم در خداوند با ذات او يكي است و هرگونه دوگانگي از او برداشته شده و توحيد محض است.

نخستين تجلي و ظهور ذات الهي همان حقيقت محمدي است؛ لذا حقيقت محمدي(ص) همان الله است كه نخستين ظهور اسمايي است؛ چرا كه حقيقت محمدي تمام ظهور الله و تجلي آن است و ميان اين حقيقت و اسم جامع، نوعي عينيت است و حقيقت محمدي(ص) تمام ظهور اسم الله و ايشان همان متاله اتم و اكمل است. بر همين اساس در روايات معتبر و متواتر معنوي آمده كه خداوند حقيقت محمدي(ص) و چهارده معصوم(ع) را آفريده و ايشان صنعت مستقيم الهي هستند و ديگر مخلوقات از فرشتگان و غيرفرشتگان در هر درجه و مرتبه اي باشند، مخلوق و صنعت، آن بزرگواران هستند: قال الصادق(ع): نحن صنايع الله والناس صنايع لنا؛ ما اهل بيت، آفريده خداوند هستيم و تمام مردم صنايع ما هستند. (كتاب غيبت شيخ طوسي: 173 حديث 7 چاپ تهران و كتاب بحارالانوار: ج 53 ص 178 ح 9 ب31 چاپ بيروت.)

امكان واسطه بودن ايشان در خلقت عالم، امري است واضح و آشكار بلكه از نظر حكمت الهي راجح و لازم است. از جمله شواهد آن مضمون حديث قدسي است كه مي فرمايد: و هي فاطمه و بنورها ظهر الوجود من الفاتحه الي الخاتمه ؛ و او فاطمه است و به نور او وجود عالم از ابتداء تا پايان ظاهر گشته است (كتاب خصائص الفاطميه ، ص1).

و ظاهرا مقصود، ظهور هستي از كتم عدم تا نور وجود است و باء براي سببيت است و حضرت زهرا(س) فرموده است: و نحن وسيلته في خلقه و نحن خاصته و محل قدسه و نحن حجته في غيبه، ما وسيله خدا در خلقت هستيم و خاندان و جايگاه قدس و حجت خدائيم. (كتاب السفينه و فدك، به نقل از كتاب شرح نهج البلاغه، ج16 ص211).

مطلق بودن كلمه (وسيلته) هم حدوث و هم بقاء را اقتضا مي كند. پس تنها واسطه در ايجاد عالم و واسطه افاضه وجودي جهان هستي، آن حضرات(ع) مي باشند. علامه مجلسي(ره) چنين مي گويد: در اخبار فراواني وارد شده است: لا تقولوا فينا ربا و قولوا ما شئتم ولن تبلغوا، نسبت خدائي به ما ندهيد و جز آن، هرچه مي خواهيد بگوئيد و هرگز به نهايت وصف ما نخواهيد رسيد. (بحارالانوار: ج 25ص347).

كلمه رب، براي آن ذاتي كه واجب الوجود است، علم و اسم خاص و حقيقت است، بنابراين نسبت واجب الوجود بودن به آن حضرات صحيح نيست، زيرا كه آنان آفريده خداي متعال هستند، لكن بعد از اين مرتبه مي فرمايد: قولوا فينا ما شئتم كه از مصاديق اين قول، واسطه منحصر كل جهان هستي بودن ايشان است، خصوصا با در نظر گرفتن جمله (ولن تبلغوا) و عقد سلبي و عقد ايجابي كلام و با ملاحظه اينكه گوينده كلام انسان معصوم حكيمي است كه به تمام دقايق و زواياي سخن توجه تام دارد، حقيقت امر واضح و روشن خواهد بود.

بر همين اساس روايت شده است كه ايشان فرمودند: نحن صنايع ربنا و الناس بعد صنايعنا، ما آفريده پروردگاريم و مردم آفريده ما هستند. (كتاب غيبت شيخ طوسي، ص 173 ح7 و كتاب بحارالانوار: ج 53 ص178) و در (نامه 28نهج البلاغه) چنين آمده است: (انا صنايع ربنا و الناس بعد صنايع لنا) ولام در كلمه (لنا) براي تقويت است و جمله (صنايعنا) در حديث سابق شاهد آن است. و در كتاب بحارالانوار به نقل از كتاب خصال شيخ صدوق(ره) اميرالمومنين(ع) چنين فرموده است: اياكم و الغلوفينا، قولوا انا عبيد مربوبون و قولوا في فضلنا ما شئتم، از زياده روي درباره ما دوري جوييد، ما را بندگان پروردگار متعال بدانيد و درباره فضيلت ما هرچه مي توانيد بگوييد.(بحارالانوار: ج51 ص113).

اين حديث شريف و امثال آن، استمرار فيض الهي را مشروط به وجود ايشان مي داند كه البته حضرت زهرا(س) نيز جزو آنان است و تنها چيزي كه از وجودشان نفي شده مسئله واجب الوجود بودن آن بزرگواران است.

و اما رواياتي كه نفي واسطه بودن اهل بيت (عليهم السلام) از آن استفاده مي شود، يا بايد بر تقيه حمل شود، و يا اينكه مقصود، مستقل بودن و در عرض خداي متعال بودن ايشان است، نه اينكه طولي بودن وجودشان و مستندبودن قدرتشان بر خداي متعال، نفي شده باشد.

زراره ابن اعين مي گويد: از امام صادق(ع) چنين سؤال كردم. ان رجلا يقول بالتفويض، فقال: و ما التفويض؟ قلت: ان الله تبارك و تعالي خلق محمدا و عليا صلوات الله عليهما ففوض اليهما فخلقا و رزقا و اماتا و احييا، فقال؛ كذب عدوالله اذا انصرفت اليه فاتل عليه هذه الايه التي في سوره الرعد (ام جعلوالله شركاء خلقوا كخلقه فتشابه الحق عليهم)

مردي درباره شما اهل بيت قائل به تفويض است، حضرت فرمودند: تفويض چه معنايي دارد؟

عرض كردم: خداي متعال محمد(ص) و علي(ع) را آفريد و امور جهان را به آنان واگذار نمود، پس آنان خلق مي كنند و روزي مي دهند و زنده مي كنند و مي ميرانند.

حضرت فرمودند: دشمن خدا دروغ مي گويد، چون به سوي او رفتي، آيه سوره رعد را بر او تلاوت كن: يا آنكه اين مشركان، شريكاني براي خدا قرار دادند كه آنها هم مانند خدا چيزي خلق كردند. برايتان خلق خدا و خلق شريكان مشتبه گرديد. (سوره رعد: آيه 61؛ بحارالانوار: ج25 ص343، 344)

ملاحظه مي كنيم كه امام (ع) تفويض را كه به معناي شريك خداوند در آفرينش باشد (عرضيت) را نفي كرده است. امام (ع) مسئله مظهريت در طوليت و نه در عرض را اثبات مي كند؛ چنان كه درجايي ديگر توضيح مي دهد و مي فرمايد: انا بري ء من الغلاه كبراء عيسي بن مريم من النصاري؛ من از غلوكنندگان بيزارم همانند بيزاري عيسي پسر مريم از گروه نصاري. (بحارالانوار: ج25، ص266).

و اين تشبيه دليل بر اين است كه مسئله خدا بودن اهل بيت(ع) مورد بيزاري واقع شده است، زيرا مسيحيان چنين عقيده اي درباره حضرت عيسي داشتند و او را شريك خداوند مي دانستند نه مخلوق او.

و همچنين سخن حضرت مهدي(عج):ليس نحن شركاء في علمه ولا في قدرته بل لا يعلم الغيب غيره؛ ما در علم و قدرت شريك خداوند نيستيم و جز او كسي غيب نمي داند (بحارالانوار: ج 25 ص 266).

با اينكه آگاهي ايشان از غيب و عموميت قدرتشان به اذن پروردگار متعال از واضحات است و سخن حضرت مهدي(عج) مسئله را توضيح بيشتري مي دهد، مي فرمايد: اني بري الي الله و الي رسوله ممن يقول انا نعلم الغيب او نشارك الله في ملكه؛ من از كسي كه بگويد: ما (ائمه هدي) غيب را مي دانيم و در ملك با خدا شريك هستيم بيزارم؛ (بحارالانوار: ج 25 ص 266).

در واقع آنچه كه مورد نفي واقع شده در اين سخن شريف، شريك بودن امامان(ع) با خداوند است، نه اينكه عمل و قدرت و علم اهل بيت (ع) براساس تكيه بر پروردگار متعال است.

در حقيقت، امامان(ع) نخستين مظهر و تجلي اسماي الهي هستند و اين مظهريت همواره در طول خواهد بود كه در اين صورت نه شريك بودن معنايي مي يابد و نه تفويضي انجام مي گيرد.

به هرحال، حقيقت خلافت الهي درباره انسان اين است كه حقيقت محمدي(ص) در حضرت آدم(ع) دميده شده است تا ايشان حامل اين كلمات وجودي باشد و بتواند مظهريت تمام و كاملي از خداوند داشته باشد. از اين رو حضرت آدم(ع) لايق خلافت شد، زيرا حقيقت محمدي يعني مظهريت تمام اسماي الهي، در حضرت آدم(ع) قرار داده شد (بقره، آيه 31) و شايسته خلافت شد و به همين اعتبار فرشتگان بر او سجده اطاعت و خلافت كردند و ابليس چون اين حقيقت را درك نكرد گمان برد كه مي بايست بر آدم(ع) با جنبه خاكي اش سجده برد درحالي كه لازم بود بر حقيقت محمدي(ص) سجده مي برد. همين اشتباه موجب شد تا قياس ناروايي داشته باشد و حاضر به سجده نشود.

پس از آنكه حقيقت محمدي در حضرت آدم(ع) قرار گرفت شايسته خلافت شد ولي باز خواست كه در مقام حقيقت محمدي قرار گيرد و ابليس او را وسوسه كرد كه با نزديكي به حقيقت شجره ممنوعه كه شجره طيبه محمدي و اهل بيت(ع) بود خواست تا اين مقام را به دست آورد و به سبب جهول و ظلوم بودن (احزاب، آيه 72) تحت وسوسه ابليس قرار گرفت و به گمان رسيدن به مقام عالين (حقيقت محمدي) گام برداشت و چشيد (طه، آيه 120) و اگر نبود تلقي كلمات حقيقت محمدي و اهل بيت(ع) همچنان گرفتار خشم الهي بود ولي پشيماني و توبه موجب شد تا اين كلمات را تلقي كند و به حقيقت محمدي(ص) اقرار كرده و مقام ايشان را پاس دارد و به جايگاه خلافت و حقيقت خود باز گردد. به هرحال، خلافت انساني به سبب حضور همان حقيقت محمدي(ص) در ذات انسان است.

توجه امام مهدي(ع) به شيعيان خويش

حضرت مهدي(عج) براساس حقيقت محمدي در مقام نوري همان جايگاه را در حقيقت هستي به عهده دارد كه پيامبر(ص) به عهده داشت. از آيات و روايات به دست مي آيد كه حقيقت محمدي(ص) حقيقت خلافت الهي است و ايشان بر ما سوي الله به معناي مظاهر وجودي خداوند كه صنعت ايشان است خلافت ربوبي دارد و آنان را به مظهريت، ربوبيت كرده و پرورش مي دهد. به يك معنا حقيقت محمدي(ص) در مقام نوري و مظهريت نخست، خالق همه ما سوي الله است و به سخن ديگر در مقام سببيت واسطه سببي وجود واسطه پرورش و ربوبيت آنهاست.

از لحاظ وجود مادي و نفساني نيز حقيقت محمدي(ص) در حضرت آدم(ع) و ديگر انسان هاست كه به آنان جايگاه خلافت بخشيده است و هر كسي به ميزان متاله شدن و خدايي گشتن، از مقام خلافت ربوبي بهره مند است. در زمان ظهور نفساني نيز اين حقيقت(ص) جلوه تمام و كمال خلافت خدايي بوده است. از اين رو دين اسلام كه دين مطلق الهي در همه دوران ها بود به وجود نفساني محمدي تماميت و اكمال مي يابد؛ چرا كه اين دوران در تمام هستي دوره اعتدال مطلق بوده است.

به هر حال، حقيقت محمدي خلافت كل بر تمام ماسوي الله است و همان گونه كه انسان ها از آن بهره مي برند همه ما سوي الله از حقيقت محمدي(ص) در اشكال گوناگون وجود نفساني بهره مند مي شوند. هيچ زماني زمين خالي از حجت و خليفه الهي نبوده است و آن حضرات گاه به واسطه پيامبران ديگر و گاه به واسطه وجودات نفساني خودشان در اين دنيا خلافت كرده اند. از اين رو اگر خليفه و حجت بر زمين نباشد، پايان دنيا فرا مي رسد و هستي كه مظاهر وجودي حقيقت محمدي است، جمع مي شود و به خفا مي رود تا ظهوري ديگر در يوم القيامه بيابد.

آن حضرت(عج) در اين باره مي فرمايد: اني أمان لاهل الارض كما أن النجوم أمان لاهل السماء؛ وجود من براي اهل زمين، سبب امان و آسايش است، همچنانكه ستارگان سبب امان آسمانند.

رحمت رحيمي امام زمان به شيعيان

ايشان حجت خدا در زمين است و به يك معنا آخرين حجت و خليفه الهي است كه خداوند بر زمين مستقر كرده است تا از قرارگاه زمين به خلافت بر ما سوي الله بپردازد. آن حضرت درباره وجوب حجت و خليفه الهي بر زمين مي فرمايد: ان الارض لاتخلوا من حجه اما ظاهرا و اما مغمورا؛ زمين خالي از حجت خدا نيست، يا آشكار است و يا نهان.

حضرت مهدي(عج) همان گونه كه در مقام نوري همان حقيقت محمدي است و در مقام احديت يكتا است، در مقام نفساني و كالبد انساني نيز با همان حقيقت محمدي در مقام واحديت يگانه است. بنابراين، امامان(ع) هر چند كه در كالبد ظاهري، جسم هاي متفاوتي دارند ولي در مقام نفس با آن حقيقت محمدي(ص) و كالبد نفساني محمد(ص) يگانگي دارند. (آل عمران، آيه 61) بر اين اساس، حضرت مهدي(عج) در مقام ظهور كالبدي و وجود نفساني همان خلافتي را داراست كه حضرت محمد(ص) در مقام ظهور كالبدي و وجود نفساني در زمين دارا بود. اين بدان معناست كه اين حقايق اسمايي الهي بر ما سوي الله در مقام مظهريت الوهيت و ربوبيت، به پروردگاري اشتغال دارند و همه موجودات از ماسوي الله از جبرئيل و ميكائيل و عزرائيل را به كمالات شايسته و بايسته شان از طريق تعليم و يا انباء مي رسانند. (بقره، آيات 31 تا 33 و آيات ديگر)

اما حضرت مهدي(عج) همان گونه كه توجه رحمت رحماني به همه ما سوي الله در مقام مظهريت دارد، توجه ويژه رحمت رحيمي به شيعيان دارد. آن حضرت(عج) در اين باره مي فرمايد: انا غير مهملين لمراعاتكم و لا ناسين لذكركم و لو لا ذلك لنزل بكم اللاواه و اصطلمكم الاعداء. فاتقوا الله جل جلاله و ظاهرونا؛ ما در رعايت حال شما كوتاهي نمي كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده ايم كه اگر جز اين بود گرفتاري ها به شما روي مي آورد و دشمنان، شما را ريشه كن مي كردند. از خدا بترسيد و ما را پشتيباني كنيد.

علم كامل و مطلق ايشان كه مظهر علم كامل الهي است به ايشان اين امكان را مي دهد تا هم از گذشته و هم آينده و نيز از ظاهر و نهان آگاه باشد و چيزي بر ايشان نهان نباشد؛ چراكه در مقام مظهريت ربوبيت و انجام وظيفه خلافت الهي لازم است تا از چنين علمي نسبت به همه ما سوي الله برخوردار باشد و اين مسأله شامل حال مؤمنان شيعه نيز مي شود و عنايت خاصي از سوي آنان نسبت به شيعيان و احوال و اخبار ايشان است. آن حضرت (عج) خود در اين باره مي فرمايد: انا يحيط علمنا بأنبائكم و لا يعزب عنا شيء من أخباركم؛ علم و دانش ما به خبرهاي شما احاطه دارد و چيزي از اخبار شما بر ما پوشيده نمي ماند.

پس حقيقت علم در اختيار ايشان است؛ چنانكه خود آن حضرت مي فرمايد: ألعلم علمنا. بنابراين، نه تنها به تك تك امور شيعيان توجه خاص و عنايت ويژه اي دارند و مسايل فردي و اجتماعي آنان را ربوبيت و مديريت و رهبري و هدايت مي كنند، بلكه اجازه نمي دهند كه دشمنان از ابليس و شياطين و يا ديگران متعرض جامعه شيعي شوند و بر ايشان تسلط يابند.

البته اين سخن درباره شيعيان واقعي است اما دوستداران ايشان نيز بهره اي از اين عنايت ويژه خواهند برد به شرط اين كه با عمل صالح، به اهل بيت(ع) تقرب بجويند. امام زمان(عج) مي فرمايد: فليعمل كل امرء منكم بما يقرب به من محبتنا، و ليتجنب ما يدنيه من كراهيتنا و سخطنا، فان امرأ يبغته فجاه حين لا تنفعه توبه، و لا ينجيه من عقابنا ندم علي حوبه ، هر يك از شما بايد به آنچه كه او را به دوستي ما نزديك مي سازد، عمل كند و از آنچه كه خوشايند ما نبوده و خشم ما در آن است، دوري گزيند، زيرا خداوند بطور ناگهاني انسان را مي گيرد، در وقتي كه توبه برايش سودي ندارد و پشيماني او را از كيفر ما به خاطر گناهش نجات نمي دهد.

اگر شيعيان و محبان اهل بيت(ع) اهل تقوا و تسليم در برابر دستورهاي اهل بيت(عليهم السلام) باشند، آن گاه است كه عنايت خاص، آنان را دربر مي گيرد. آن حضرت(عج) در اين باره مي فرمايد: فاتقوا الله و سلموا لنا و ردو الامر الينا، فعلينا الاصدار، كما كان منا الايراد و لا تحاولوا كشف ما غطي عنكم و اجعلوا قصدكم الينا بالموده علي السنه الواضحه ؛ از خدا بترسيد و تسليم ما شويد و كارها را به ما واگذاريد، بر ماست كه شما را از سرچشمه، سيراب برگردانيم، چنانكه بردن شما به سرچشمه از ما بود، درپي كشف آنچه از شما پوشيده شده نرويد. مقصد خود را با دوستي ما براساس راهي كه روشن است به طرف ما قرار دهيد.

حجت الهي چه در زمان ظهور، چه غيبت به عنوان خليفه الهي بر ما سوي الله و نيز به عنوان انسان خدا، در مقام مظهريت ربوبيت به نقش خلافت كل اشتغال دارد و گمان باطل برخي ها، حقيقت اين مسأله را تغيير نمي دهد.

ايشان درباره تأثير وجودي خويش در حالت غيبت اين چنين مي فرمايد: و أما وجه الانتفاع بي في غيبتي فكا لانتفاع بالشمس اذا غيبها عن الابصار السحاب؛ كيفيت بهره وري از من در دوران غيبت، مانند كيفيت بهره وري از آفتاب است هنگامي كه ابر آن را از چشم ها پنهان سازد.

آن حضرت(عج) در جايي ديگر مي فرمايد: زعمت الظلمه أن حجه الله داحضه و لو أذن لنا في الكلام لزال الشك؛ ستمگران پنداشتند كه حجت خدا از بين رفته است، درحالي كه اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مي شد، هر آينه تمام شك ها را از بين مي برديم.

از آن جايي كه حقيقت ايشان همان مظهريت اتم و اكمل و الوهيت و به همين سبب لايق و شايسته خلافت در ربوبيت الهي هستند ديگر نيازي به غير خدا ندارند چنانكه ايشان مي فرمايد: ان الله معنا و لا فاقه بنا الي غيره و الحق معنا فلن يوحشنا من قعد عنا و نحن صنائع ربنا و الخلق بعد صنائعنا؛ خداوند با ماست و به جز ذات پروردگار به چيزي نياز نداريم و حق با ماست. اگر كساني با ما نباشند، هرگز در ما وحشتي ايجاد نمي شود، ما دست پرورده هاي پروردگارمان و مردم، دست پرورده هاي ما هستند.

به هرحال، امام زمان به هستي به رحمت رحماني توجه داشته و نسبت به شيعيان و محبان به رحمت رحيمي عنايت ويژه مبذول مي دارد و هيچ كس از اهل علم و عرفان در اين ترديدي ندارد و با نگاهي كوتاه به تاريخ مي توان اين حقيقت را از همه جا به وضوح ديد؛ چراكه اگر عنايت ايشان نبود نامي از تشيع و شيعيان بر زمين نمي ماند و ابليس گمان خويش را تحقق بخشيده بود. ¤ اغلب احاديث مهدوي مقاله از بحارالانوار جلد53 انتخاب شده است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا