وب نوشت

امام خميني و انسان كامل

آدمي از زماني كه خداوند وي را در بهشت قرار داد در اين انديشه كمال و دست يابي به آن بوده است؛ شايد اين فطرت و طبيعت جست و جوگر و كمال ياب اوست كه زمينه وسوسه هاي ابليسي و خوردن از ميوه درخت ممنوع را سبب شده است.

اين گمان و انگاره اي قوي است كه آيات قرآني نيز بر آن دلالت و بلكه صراحت دارد. از آن ميان مي توان به آيه 120 سوره طه اشاره كرد كه خداوند از وعده هاي وسوسه انگيز ابليس به آدم (ع) گزارش مي كند و مي فرمايد: «قال ياآدم هل ادلك علي شجره الخلد و ملك لايبلي؛ گفت اي آدم! آيا تو را به درخت جاودانگي و حكومت و ملك نافرسودني راهنمايي نكنم؟اين در حالي بود كه حضرت آدم در محيطي مي زيست كه از هر لحاظ به نظر كامل مي رسيد؛ چنان كه قرآن در وصف زيستگاه نخست آدم و حوا مي فرمايد: ان لك الا تجوع فيها ولاتعرى وانّك لاتظمؤا فيها و لاتضحى؛ تو در بهشت گرسنه و برهنه نخواهى شد و درآن تشنه نمى شوى وآفتاب آزارت نمي دهد.( طه/ 118) به اين معنا كه اگر تنها محيط زيست خوب و‌ آسايش براي آدم بس بود و تنها در خواستار آسايش بود هرگز تن به ذلت و خواري وسوسه و طمع نمي داد.

 

گرايش آدمي به فزوني خواهي كه در آيه ديگري از قرآن بيان شده خود بيانگر آن است كه فزون خواهي و طمع حتي براي آن چه استحقاق آن را ندارد نيز در آدمي به شكل طبيعي و فطري وجود دارد و خداوند مي فرمايد: انا عرضنا الامانه علی السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان ،انه كان ظلوما جهولا؛ زماني كه امانت خلافت الهي را بر آسمان و زمين و كوه ها عرضه داشتيم آنان از حمل و باربرداشتن آن ابا و خودداري ورزيدند و نگران و سختشان آمد تا آن را بردارند و اين در حالي است كه انسان به سبب اين كه بر خود ستمگر است و جهل او فزوني دارد پذيرفت.( احزاب آيه ٧٢ )در اين آيه ريشه پذيرش امانت الهي خلافت و ربوبيت طولي آدم آن بوده است كه وي موجودي زياده خواه است؛ زيرا ظلم به معناي خروج از حد اعتدال و بيرون رفتن از حدود و قوانين تكويني و تشريعي است.

از اين رو مي توان گفت كه فزون خواهي او موجب شده است كه به آن چه دارد بسنده نكند. البته تاكيد بر جهل فراوان كه به جهول تعبير شده بيان اين نكته است كه آدمي نسبت به پيامدهاي عمل خود توجه ندارد و رفتارهايش دور از آينده نگري و تدبير امور است.ابليس از اين گرايش فطري و طبيعي بشر استفاده كرده و آن را ابزاري كارآمد بر ضد انسان به كار گرفت. اين گونه است كه با بنياد نهاد دروغ و سوگندهاي دروغين توانست در آدم نفوذ كند و به او وعده مقامي داد كه كمال گرايي انسان آن را اقتضا مي كرد. اين گونه است كه كمال گرايي در كنار جهول و ظلوم بودن وي را به هبوط كشاند.به هر حال انسان به طور طبيعي موجودي كمال گراست و هر چند كه گاه خود و يا به وسوسه و دروغ ديگري گرفتار اشتباه و خطا در انتخاب مصداق كمال مي افتد ولي آن چه مايه تحريك و حركت اوست همان كمال گرايي آدمي است.

از آن جايي كه كمال مطلق خداوند است و او را نهايت و "حد يقفي" نيست انسان نيز هرگز نهايتي براي كمال خود نمي يابد و هر گاه به كمالي دست يافت در انديشه گام بعدي است و اين گونه است كه اهل طمع (لم يدخلوها و هميطمعون) و هر گز از مقامي كه در آن قرار دارد خشنود نيست و چشم به مقام و كمالي ديگر دارد. انسان تنها سازه اي از سازه هاي كارخانه الهي است كه به حكم ذاتي جهول و ظلوم بودنش مي كوشد تا همه مراتب كمالي تا بي نهايت را طي كند. همين انگيزه حركتي موجب مي شود تا دست از كار و تلاش بر ندارد و خداوند از تلاش و كار هميشگي اش به كدح تعبير كرده و مي نويسد: یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه؛ اي انسان تو به سوي پرودگارت در حركتي هستي تا او را ملاقات كني.اين رسيدن و ملاقات و ديدار امري است كه نمي توان براي او نهايتي فرض و تصور كرد هر چند كه براي آن آغازي است كه با دست يابي به مقام حبي امكان پذير است. مقام حبي نخستين مرحله از مراحلي لقاء الله است.

شخص در هنگام دست يابي به مقام حبي است كه به مقام نخست لقاءالله رسيده است. شخص در اين هنگام محبوب خداوند است و خداوند اعمالش را دوست داشته و او را به سوي كمالات بي نهايت خويش مي كشاند. اين گونه است كه تلاش هاي آدمي به فرجام خوشي مي رسد و شخص نخست محبوب خداوند مي شود و سپس خدا محبوب او مي گردد و ديگر جز خداوند محبوبي را بر نمي گزيند. اگر تا پيش از اين مقام هر دم غيري را ممكن است كه دوست و محبوب خويش بگيرد از اين مقام است كه رايكا و محبوب او خداوند خواهد بود و جز رضايت و خشنودي محبوب نخواهد. خداوند از اين حالت و وضعيت شخص اين گونه تعبير مي كند: يحبهم و يحبونه ؛ خداوند آن مومنان را دوست داشته و آنان نيز خداوند را دوست و محبوب خويش مي دارند.

اين گونه است كه در انديشه خداوندي هستند و منتظر ديدار و لقاي كامل تري روز شماري مي كنند ؛ زيرا مي دانند كه دنيا نمي تواند زمينه و بستر لقاي كامل تري را فراهم كند. خداوند دراين باره مي فرمايد: و من المومنین رجال صدقوا علی ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا؛ از مومنان مرداني هستند كه بر آن چه با خدايشان پيمان بسته اند استوارند.

برخي از اين مردان مومنان صادق از دنيا رخت بسته و برخي ديگر در انتظارند و بر آن پيماني كه بسته وفادارند و آن را تبديل نمي كنند.مقام انتظار لقاء و وصال معبود و محبوب تنها از آن مردماني است كه بر ايمان استوار بوده و بر پيمان روز الست وفادار مانده و دمي از آن تخطي نكرده و اگر گامي به خطا و اشتباه رفته به آب توبه شسته و دوباره به تلقي كلمات تامات الهي در مسير كمالي قرار گرفته و حق را از باطل شناخته و به درستي تا پايان راه رفته اند. در اين مقام تنها انسان هاي كامل مي نشينند كه از آن جمله امام خميني (ره ) بوده است كه مي فرمايد: با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوي جايگاه ابدي سفر مي كنم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا