اخلاقی - تربیتیروان شناسیفلسفیمعارف قرآنی

اصحاب سبت ، عبرتي براي قانون گريزان

ترديدي نيست كه ثبات و قوام هرجامعه اي در درجه اول به دو عامل بستگي دارد. 1- وجود رهبري و هدايت گري در جامعه توسط رهبر و مديران 2- وجود قوانين و مقررات كه در پرتو آن ظلم و اجحافي به حق و حقوق كسي صورت نگيرد.

دراين رابطه پديده قانون گريزي آثار و تبعات سلبي ويرانگي در جوامع دارد كه در دو بعد دنيوي و اخروي خود را نشان مي دهد. نوشتار حاضر در مقام تبيين سرنوشت چنين افرادي است كه التزامي به قوانين و دستورات الهي ندارند و خداوند براي آنان سرنوشتي را تعيين كرده كه براي ديگران تا روز قيامت درس عبرتي باشد. اينك با هم مطلب را از نظر مي گذرانيم.
تأثير محيط و وراثت بر افراد جامعه
پايداري جامعه و بقاي آن به رفتار فردي و جمعي آن بستگي دارد. مجموعه سنت ها و رسوم و آداب كه به دو شكل قوانين نوشته و نانوشته، رفتارهاي مردمان را تنظيم و سامان مي دهند، برخاسته از عقل و عقلا و شرع است. از اين رو مجموعه اي از فضيلت ها و هنجارهاي پسنديده است كه نظام اجتماعي را سامان مي دهد و روابط ميان مردم را مهار و هدايت مي كند.

هرگونه خللي در اين قوانين و هنجارها، اختلافات و تنش هايي را درپي خواهد داشت. روابط سالم و نيكو جاي خود را به روابط زشت و فسادبرانگيز مي دهد و اين گونه است كه جامعه به جاي رسيدن به اهداف طبيعي و يا مشخص، از آن دور شده و يا از هم مي پاشد.
زماني كه ناشايست گرايي و هنجارگريزي به شكل فرهنگ درآيد و افراد جامعه در محيطي قرار گيرند كه هنجارشكني و قانون گريزي و ناشايست گرايي عمل پسنديده و نيكو وحتي هنر شمرده شود، نمي توان اميد آن داشت كه نسل هاي آينده آن به شكل درست و بر پايه فطرت خويش رشد كرده و به بالندگي برسند.
ديده شده است كه برخي ها دزدي از اموال عمومي را هنر و توانايي مي دانند كه درهركسي نيست، و از آن كس كه به سادگي ارقامي درشت را در حساب هاي بانكي جابه جا مي كند و اموال عمومي را به نام خويش ثبت و ضبط مي كند به عنوان هنرمند و آدم زرنگ ياد مي شود و كسي كه در پست و مقامي باشد و نتواند از اموال عمومي چيزي را به نام خود زند به عنوان بي عرضه تلقي مي شود. در چنين جامعه اي نمي توان اميد آن داشت كه فرزندان و نسل هاي آينده بر پايه آموزش هائي قرار گيرند كه آنان را به نيكوكاري و صلاح و شايسته گرايي مي خواند؛ زيرا نسل هاي آينده به چشم خويش و از راه آموزش عملي جامعه، به اين باور مي رسند كه زيركي و زرنگي مفهومي جز دزدي محترمانه نيست و شايسته گرايي جز در اعمال دزدي از راه يقه هاي سفيد امكان پذير نمي باشد. اعمال شايسته و نيكو تنها به معناي بهره گيري از روش هاي به ظاهر قانوني و چاره جويي براي دست يابي به راه هاي نفوذ و چيرگي بر قانون مي باشد.
كساني كه در چنين محيط فرهنگي و اجتماعي به رشد و بالندگي مي رسند، هرگز درك درستي از شايسته و نيكي و نيكوكار نخواهند داشت و جامعه پذيري افراد بر پايه اين گونه رفتارها و هنجارها شكل مي گيرد كه چيزي جز تباهي و نيستي نمي باشد. هركسي مي كوشد تا ديگري را بفريبد و نيرنگ زند. شگفت اين كه در چنين فرهنگي، دزدي هاي كوچك و فيزيكي مانند قالپاق قابي و جيب بري، امري زشت و نابهنجار است و اشخاص به اشد مجازات مي رسند ولي دزدهاي يقه سفيد و با كلاس، مورد تجليل و احترام قرار مي گيرند و حتي در صورت تشخيص و تعيين جرم و مجرميت در زندان هاي آن چناني به صورت شاهانه پذيرايي مي شوند و مطبوعات و جهان رسانه از آنان به عنوان انسان هاي زيرك، الگوهايي براي جوانان مي سازند.
در آموزه هاي قرآني اين مسئله به عنوان تاثير محيط و وراثت مطرح شده است. در تحليل قرآني اين گونه مسايل موجب مي شود تا جامعه هرگز به سامان نرسد و در نهايت دچار فروپاشي و نابودي گرد. نمونه عيني آن را در داستان قوم نوح كه در سوره نوح آمده است مي توان يافت.
در آن سوره از زبان حضرت نوح(ع) اين گونه بيان مي شود كه آن مردم جز انسان هاي نابكار و ناشايست گرا نمي زايند؛ زيرا محيط اجتماعي و آثار وراثتي آنان چنان تاثيرگذار است كه نمي توان اميد داشت نسل هاي آينده بر پايه فطرت زاده و رشد نمايند بلكه تحت تاثير محيط و وراثت قرار گرفته و جامعه پذيري آنان اين گونه با تباهي و ناهنجاري شكل مي گيرد.
داستان اصحاب سبت نمونه بارز ديگري از تغيير فرهنگي در جامعه است كه در نهايت الگوهاي جامعه را به هم مي ريزد. در ادامه نوشتار حاضر با بازخواني اين داستان تلاش مي شود.
شود تا نقش منفي و آسيب زاي تغيير الگوهاي فرهنگي و هنجاري از ديدگاه قرآن بررسي شود.
اصحاب سبت و تغيير الگوهاي هنجاري
اصحاب سبت در قرآن عبارت از جامعه اي است كه در آن هنجارها و ارزش هاي انساني جاي خود را به نابهنجاري ها و ناشايست گرايي ها داده است. اين جامعه كه بخشي از جامعه يهودي بني اسرائيل بودند، در جامعه ايله مي زيستند. (تفسير الميزان ج8 ص307)
شهر ايله در كنار رود و يا دريايي قرار داشت كه از آن ارتزاق مي كردند و زندگي خويش را مي گذراندند. علت نام گذاري ايشان به اصحاب سبت اين بوده است كه آنان به علت ناديده گرفتن سنت و قانون شرعي و اجتماعي، در روزهاي شنبه كه به حكم تورات، روز تعطيل بوده است اقدام به ماهي گيري مي كردند و سنت ها و قوانين را مي شكستند. اين عمل به عنوان هنجارشكني تلقي شده و گسترش آن به گونه اي بود كه در بيش تر جامعه ايله مورد عمل قرار گرفت و در نهايت موجبات نابودي آنان را فراهم كرد. قرآن در چند جا به اين داستان پرداخته است.
در تحليل قرآني، اصحاب سبت به عنوان نمونه جامعه اي است كه هنجارشكني را به شكل فرهنگ عمومي پذيرفته و آن را گسترش مي دادند. رفتار آنان به گونه اي زشت و نابهنجار بود كه بدان افتخار مي كردند و از اين كه توانسته بودند قانون را دور زده و با زرنگي و زيركي به اهداف خود برسند به خود مي باليدند.
داستان ايشان در حقيقت داستان كساني است كه با دور زدن هنجارها و قوانين شفاهي و كتبي مي كوشند تا به اهداف خويش دست يابند و خود را زرنگ و زيرك مي دانند. قرآن با پيش كشيدن داستان آنان مي كوشد تا به مردمان جوامع ديگر اين هشدار را بدهد كه دور زدن قانون نمي تواند زيركي و زرنگي به شمار آيد؛ زيرا دنبال كلاه شرعي بودن و وجوه شرعي براي رفتارهاي غيرقانوني و زشت و نابهنجار جستن نه تنها زيركي نيست بلكه به جهت سست شدن بنياد قانون و قانون گرايي، جامعه را دچار بحران هاي سخت تر و شديدتري مي كند كه امكان رهايي از آن وجود ندارد؛ زيرا موجبات سستي قانون و سلب امنيت و اعتماد به قانون را فراهم مي آورد.
اصحاب سبت با آن كه حكم شرعي بر اين بوده است كه در روزهاي شنبه به عنوان روز تعطيل نمي بايست به كاري بپردازند و تنها به عبادت مشغول شوند و دركنار خانواده خويش به سر برند، از اين كار سر باز زدند و با هنجارشكني و قانون گريزي و دور زدن، آن قانون را سست و بي پايه نمودند.
ماجراي اصحاب سبت
داستان از اين قرار بود كه مردمان ايله از راه ماهي گيري امرار معاش مي كردند و خوراك ايشان از راه دريا و صيد ماهي فراهم مي شد. در روزهاي ديگر هفته، ماهي در محدوده اي كه آنان صيد مي كردند كاهش مي يافت ولي در روزهاي شنبه به شدت افزايش يافته و به گونه اي زياد مي شد كه مردمان را به شگفتي مي انداخت. آنان در اين هنگام در كناره رود و يا دريا مي ايستادند و نظاره گر انبوه ماهياني بودند كه در كنارشان به جنب وجوش مي پرداختند.
براي اين كه قانون شنبه را زير پا نگذارند و به هدف ماهي گيري نيز دست يابند، قانون را دور زدند و چاره اي براي اين كار انديشيدند. به اين گونه كه در روزهاي شنبه زماني كه ماهي ها به منطقه و محدوده خاصي وارد مي شد راه را بر آن ها مي بستند و سپس به دنبال كار خويش مي رفتند. آن گاه روز يك شنبه به آن جا رفته و ماهي هايي را كه در دام افتاده بودند صيد مي كردند. اين گونه بود كه به ظاهر، هم رعايت قانون شنبه را كرده بودند و هم توانسته بودند ماهي هاي بسياري صيد كنند.
قرآن از اين روش آنان كه از آن به زيركي و زرنگي خويش ياد مي كردند به عنوان تجاوز به قانون ياد مي كند. در حقيقت در تحليل قرآني، كلاه شرعي درست كردن و قانون را دور زدن به معناي عدم تجاوز به قانون نيست بلكه از مصاديق تعدي به قانون و هنجارشكني به شمار مي آيد و همان حكم بلكه سخت تر از آن را خواهد يافت؛ زيرا هنجارشكنان و قانون شكنان كساني هستند كه به طور علني به اين كار اقدام مي كنند و همگان آنان را به عنوان قانون شكنان سرزنش و مجازات مي كنند مانند دله دزداني كه از مال مردم مي دزدند؛ اما قانون گريزان كساني هستند كه به ظاهر به قانون عمل مي كنند ولي در عمل قانون را به شكلي تحقيرآميز زيرپا گذاشته و تاثير فرهنگي و رواني آن را كاهش مي دهند و جامعه را دچار ترديد مي كنند و آسيب هاي رواني به جامعه وارد مي سازند. از اين روست كه در بينش و نگرش قرآني افرادي همچون اصحاب سبت خطرناك تر از قانون شكنان هستند و براي آنان عذابي سخت تر قرار مي دهد. (بقره آيه 65 و نيز اعراف آيه 164و 165).
موضع قرآن در قبال قانون گريزان
خداوند در قرآن، قانون گريزان را لعن و نفرين مي كند؛ زيرا با قانون گريزي موجبات سستي هنجارها و قوانين اجتماعي و شرعي را فراهم آورده و به نيرنگ خويش مي باليدند. (اعراف آيه 163).
در تحليل قرآني، اصحاب سبت داراي چند ويژگي بودند؛ آنان مردماني فاسق بودند كه قوانين اجتماعي و شرعي را آشكار ناديده مي گرفتند و برخلاف قانون عمل مي كردند. فسق كه به معناي ناشايسته گرايي علني و دامن زدن آشكار به زشتي ها و ناپسندي هاست، از مهم ترين ويژگي هاي اصحاب سبت شمرده شده است. بنابراين در بينش قرآني قانون گريزان و كساني كه قانون را دور مي زنند آدم هاي فاسق مي باشند. (اعراف آيه 163 و 165)
قرآن رفتار قانون گريزي را مصداقي از ظلم و ستم به شمار مي آورد. به اين معنا كه كسي كه قانون را دور مي زند به جامعه خويش ظلم مي كند و زمينه اي فرهنگي و رواني براي تضعيف و سستي قوانين پديد مي آورد. ظلم به جامعه از نظر قرآن بسيار زشت تر و نادرست تر از ظلم به فرد و يا اشخاص است. كساني كه با قانون گريزي مي كوشند تا هم به ظاهر قانون عمل كرده باشند و هم قانون را به تمسخر بگيرند، قانون را تا آن جا تحقير كرده اند كه هيچ ارزش و اهميتي براي آن ثابت نخواهد بود.
مردمان با نگاهي به قوانين و اين افراد به اين نتيجه مي رسند كه قانون امري بيهوده و بي ارزش است و عمل به قانون كار انسان هاي ناتوان و ضعيف و بي خرد است. اين گونه است كه فرهنگ جامعه از شايسته گرايي و اعمال قانون به قانون گريزي و قانون شكني تغيير ماهيت مي دهد و جامعه از درون فرو مي پاشد. از اين روست كه قرآن قانون گريزي اصحاب سبت را مصداقي از ظلم به جامعه مي شمارد. (اعراف آيه 163 تا 165)
قانون گريزان انسان هاي سركش و طغيان گري بودند كه بر ضد قانون و جامعه سالم حركت كرده و آن را دچار تشويش و چند دستگي كردند.(همان)
قرآن تبيين مي كند كه رفتار قانون گريز اصحاب سبت موجب شد تا جامعه دچار تشتت و اختلاف گردد؛ گروهي رفتار قانون گريز آنان را نادرست دانسته و به سرزنش ايشان پرداختند و از آنان خواستند كه به راه درست بازگردند و هنجارشكني را ادامه ندهند. اينان همان كساني بودند كه به حكم امر به معروف و نهي از منكر عمل كردند و كوشيدند تا نظارت همگاني را اعمال كنند. گروه ديگر در برابر اين رفتار سكوت و خاموشي اختيار كردند و هرچند خود قانون گريزي را انجام نمي دادند ولي با سكوت خويش اين فرهنگ را گسترش دادند.
آنان با قانون گريزي، افزون بر از دست دادن ارزش ها و فرهنگ هاي هنجاري گرفتار تشتت و چنددستگي شدند و اختلاف در ميان آنان دامن زده شد اين گونه است كه سرانجام ايشان جز بدبختي نشد و تنها گروهي اندك كه به وظيفه خويش در امر به معروف و نهي از منكر عمل كرده بودند از شر عذاب و مرگ رهايي يافتند.
داستان اصحاب سبت در قرآن عبرت و پندي است براي مردمان و جامعه اي كه قانون گريزي را هنر و زرنگي و زيركي بر مي شمارد و هنجارشكني را به شكل فرهنگ به ديگر افراد جامعه انتقال مي دهد. باشد با پندگيري از داستان اصحاب سبت و قوم نوح گرفتار وضعيت آنان نشويم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا