اعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالاتوب نوشت

اصالت وجود و مساله ماهيت انسان

samamosبي گمان انسان پيچيده ترين آفريده خداوندي در هستي است. از اين روست كه خداوند پس از آفريدن انسان بر خود آفرين مي فرستد و مي فرمايد: تبارك الله احسن الخالقين. اين انسان موجودي در نهايت استوا و اعتدال است. به نظر مي رسد كه بر خلاف ماهيات وجودي جهان نمي توان آدمي را در حوزه ماهيت تفسير كرد. شايد اختلاف بنيادين ميان مشائين و اشراقين و سپس اهل حكمت متعالي از همين پيچيدگي انسان سرچشمه گرفته باشد. به اين معنا اهل معرفت و حكمت آن گاه كه به هستي مي نگرند و ارسطو وار بر اساس منطق صوري به اساس هستي تامل و دقت مي كنند در مي يابند كه همه آفريده هاي خداوند داراي ماهيت و جنس و فصلي هستند كه از ديگري بازشناخته مي شود. اين گونه است كه اصالت ماهيت و ديدگاه هاي جديدتر پديدار شناسي معنا و مفهوم مي يابد.

اما گروه ديگري كه اهل حكمت باطني هستند وقتي از منطق صوري ارسطوي و روش مشايي فاصله مي گيرند به روش اشراقي به مسايل هستي مي نگرند و به تجزيه و تحليل هستي مي پردازند در مي يابند كه انسان ماهيتي همانند ماهيات نيست و شايد بتوان گفت كه وجودي مهمل است. به اين معنا كه قضيه لابشرطي است كه با هزاران شرط قابل جمع است. اين گونه است كه از ماهيت و اصالت دهي بدان چشم مي پوشند و از نگاه عرفاني و اشراقي مي كوشند تا مساله را حتي براي اهل منطق صوري و فلاسفه تفسير و حل كنند.

به سخن ديگر اگر مشايي بر اساس فلسفه و منطق صوري خود براي غير خدا ماهيت فرض مي كند و حتي مي گويد كه خداوند نيز داراي ماهيتي است ولي "ماهيته عينيته " ماهيت خداوند همان عينيت اوست و يا عينيت خداوند همان ماهيت اوست؛ اشراقي بر اساس حكمت معرفتي خويش بر اين باور است كه اصولا نمي توان براي آدمي ماهيتي فرض كرد. اين گونه است كه جنگ چند سده اي و يا هزاري افلاطوني و ارسطويي و مشايي و اشراقي پاياني ندارد.

اگر بخواهيد بدانيد كه راي من در مساله اصالت وجود و يا ماهيت به كدامين سمت و سو است و آيا اصولا براي اشيا و دست كم براي انسان ماهيتي فرض مي كنم شايد اين تمثيل خوب بتواند پاسخ گو باشد.

يكي از دوستان از حالم پرسيد ؟ گفتم : الحمدلله وجود داريم بس است. گفت : يعني چه؟ گفتم : آن چه به نظرم در حال حاضر مهم است و خداوند را بر آن شكر و سپاس مي گويم وجود و هستي است كه دارم. اما اين كه اين حالم چطور است اين هنوز در مقام اهمالي و يا شدن است و هنوز به مقام بودن نرسيده است. در حال حاضر تنها در مقام شدن هستم و اين امر مربوط به وجود است و تنها اين وجود است كه ثابت است و به آن يقين دارم ولي از ديگر چيزها واحوالاتم خبري ندارم؛ زيرا به بودني ديگري افزون بر وجود نرسيدم.

گفت : يعني هنوز مهمله اي ؟ گفتم : در مقام لابشرطي ام.

استاد حسن زاده آملي مي گفت : انسان موجودي است كه جنس مي باشد و نمي توان براي او ماهيت ثابتي تعريف كرد. هر موجودي در جهان اگر ماهيتي داشته باشد كه براي او ثابت است مانند گاو و اسب و سنگ زمرد و زر و سيم ولي براي انسان چنين ثبوتي نيست. اين بدان معناست كه انسان به يك معنا بي ماهيت است و شكل نيافته است و در حال شدن است.

اگر اين گونه باشد نمي توان گفت كه انسان داراي ماهيت است بلكه تنها براي او وجود ثابت است و اوست كه در يك حركت و فرآيندي شدني خود را ماهيت مي بخشد.

به دوستي گفتم: انسان تنها موجودي است كه نمي توان گفت چه ماهيتي دارد. دمي گاو است و دمي شتر گاو پلنگ و دمي ديگر گوسفند و يا خوك . دمي مي چرد و دمي مي درد و دمي ديگر سگ مي شود كه "يلهث " و گاه ماهيتي واحد دارد و دمي ديگر ماهيات چندگانه و به قول استاد حسن زاده آملي "شتر گاو پلنگ" است.

انسان تنها موجود و آفريده هست كه تنها از هست بهره مند است و در يك مقام بي شكلي و بي ماهيتي به سر مي برد. انسان از آغاز تولد تا زمان مرگ در حال شدن است و در يك فرآيند طولاني به خود شكل مي بخشد. البته از آن جايي كه در آغاز راه هنوز شكل وي قرار و ثابت نيست هر دم به ماهيتي و يا ماهياتي تجلي مي كند و گرگ و گوسفند و گاو و خر مي شود يا شتر گاو پلنگ مي گردد. با اين همه در يك فرآيند كه در روان شناسي به آن شخصيت سازي مي گويند و در تعبير قرآني از آن به شاكله و يا صبغه ياد مي شود براي خود ماهيتي و يا ماهيات مي سازد. از اين روست كه قرآن گاه از او به فراتر و برتر از فرشته ياد مي كند و گاه ديگر " كالانعام بل هم اضل " تعبير مي كند؛ زيرا در مقامي است كه ماهيت خود را به دست خود مي سازد. بنابراين بسياري از مردم تا دم مرگ تنها اصالت وجودي هستند و تنها برخي از ايشان به اصالت ماهيت تبديل مي شوند كه از آن به شاكله و يا صبغه ياد مي شود. اميد است كه بتوانيم در مسير تكاملي گام برداريم و به صبغه الله دست يابيم.

اگر مي خواهيد در باره انسان هاي پيرامون خود قضاوت و داوري داشته باشيد كه آيا به اصالت ماهيتي هستند و يا اصالت وجودي بهترين راه اين است كه به اعمال آن ها در هنگام شادي و خشم و ترس و مانند آن توجه كنيد. هر كس چنان عمل مي كند كه ماهيت وجودي خود را ساخته است. از اين روست كه قرآن مي فرمايد : كل يعمل علي شاكلته ؛ هر كس بر اساس شخصيت و ماهيت وجودي خود عمل مي كند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا