اجتماعی

اسوه های زندگی

انسان به طور طبیعی موجودی مقلد است. تقلید از دیگری در حوزه های مختلف امری است که می تواند به شکل شمشیر دو لبه ای عمل کند.

از این روست که داوری ارزشی درباره تقلید تا زمانی که متعلق و هدف آن دانسته و معلوم نشود، نادرست و غلط است. بسیاری از تقلیدها نه تنها مفید و سازنده نیست بلکه موجبات عقب ماندگی شخصی و یا جمعی را فراهم می آورد و آدمی و یا جامعه را از دست یابی به کمال باز می دارد؛ با این همه انسان از راه تقلید است که زندگی خویش را می سازد و اگر تقلید در انسان به طور طبیعی و فطری وجود نمی داشت آدمی نمی توانست سخن بگوید و یا از دانش و تجربیات دیگری بهره برد. از این همواره هر کسی در سر خط و خطا بود. به این معنا که هر کس و یا جامعه ای می بایست چیزی که دیگران به تجربه و آزمون و خطا به دست آورده اند دوباره تجربه کرده و در خطا و آزمون به دست آورد و از این جهت همواره در سرخط و یا خطا بود.

تقلید به آدمی و جامعه این فرصت را بخشیده است تا از دانش ها و تجربیات دیگری بهره گیرد و کارهای خویش را از آن جایی آغاز کند که دیگری به پایان رسانده است. تقلید موجب می شود تا در حوزه جامعه پذیری و مدنیت و امور اجتماعی و فردی هر کس و یا جامعه ای بتواند راه رشد و تعالی و تکامل را سریع تر و پر شتاب تر از گذشته بپیماید. 
نگرش قرآن به تقلید نگرشی همراه توجه به متعلقات آن است. از این روست که آیاتی بسیاری با نگرش به متعلقات برخی از تقالید آن را مذموم و ناپسند شمرده است و برخی دیگر را تایید کرده و بلکه از آن به عنوان بهترین و کامل ترین و ساده ترین راه تکاملی یاد کرده است. از این روست که مساله اسوه و معرفی آن و اسوه پذیری به عنوان اصل اساسی آموزه های قرآنی مطرح می باشد. 
گزارش های قرآنی از اشخاص و یا جوامع و اقوام از آن روست تا نسبت به اشخاص موفق واکنش های مثبت نشان داده و آنان را به عنوان الگوهای عملی و عینی زندگی خویش برگزنیم و یا از اشخاصی پرهیز و از رفتارها و عقاید آن ها دوری ورزیم. از این رو خوانش آیات قرآنی می بایست با توجه به مساله تقلید و الگوپذیری و اسوه یابی علمی و عملی و عینی باشد. این نوشتار تلاشی است تا نقش اسوه ها و تقلید در زندگی بشر بر اساس تحلیل قرآن دانسته شود. با هم این نوشتار را از نظر می گذرانیم.
نقش الگوها در تربیت
در حوزه تربیتی و پرورشی مساله الگوها و تقلید از مسایل مهم و اساسی است. به نظر روان شناسان اجتماعی بی تقلید و الگوهای تربیتی نمی توان به پرورش و تربیت نسل های آینده جامعه امید بست. هرکسی در دوره نوجوانی با توجه به دیگری مهم و یا دیگران مهم خویش است که رفتارها و بینش ها ونگرش های خود را سامان و شکل می بخشد. 
نوجوان برای دست یابی به هویت مستقل و بازشناسی خود از دیگری نیازمند آن است که از خود بازتعریفی به دست دهد. در این میان برای پاسخ گویی و شناسایی من شخصی ناچار می شود تا خود (من ) را با توجه به دیگری معنا کند؛ به این معنا که شخص هرگز نمی تواند (من) خود را تعریف و یا از دیگری بازشناخته و تفکیک کند مگر آن که دیگری را را بشناسد. از این روست که گفته شده (من ) همواره در جامعه و در نسبت با دیگری معنا و مفهوم می یابد. 
با این همه از آن جایی که انسان نمی تواند خود را از دیگری به طور مستقل معنا کند و نیازمندی های مختلفی چون پاسخ گویی به نیازهای عاطفی و احساسی او را به دیگری وابسته می کند می کوشد تا (من) مستقل خویش را در حد معقول و قابل امکان تعریف کند و در عین وابستگی به دیگری خودش را نیز متمایز و جدا سازد. 
در این حالت است که آدمی برای هماهنگی با جامعه و دست یابی به پاسخ های مناسب و ارضای نیازهای خویش، به دیگری توجه می کند که از نظر او کامل و یا در بخشی کامل است و به نظر شخص خود از آن بهره ای نبرده است. در این جاست که تعریف های بزرگ ترها و جامعه خود را نشان می دهد. هنگامی که در رسانه های جمعی و همگانی و یا در محیط خانواده و ای اجتماع از شخصی و یا امری تعریف می شود و درباره آن حرف و حدیث بسیار است به طور طبیعی کودک و نوجوان می کوشد تا خود را به شکلی مرتبط با آن شخص و یا امر نماید. از این روست که رسانه ها و تبلیغات خانگی و یا اجتماعی می تواند برای کودک امری و یا شخصی را مهم جلوه دهد و یا از ارزش آن بکاهد.
اگر امری و یا شخصی برای نوجوان مهم شود وی می کوشد تا خود را با آن شخص و یا امر همانندسازی کند و از به این شکل نه تنها خود را در موقعیت قرار دهد که بتواند به نیازهای خویش به کمک دیگری پاسخ دهد بلکه خود اجتماعی را به شکلی متمایز سازد و وجه متمایزی برای خود کسب کند.
نوجوان در مرحله خودسازی و استقلالی یابی به دیگری مهم و یا دیگران مهم می اندیشد. در این جاست که می کوشد تا در اموری حتی لباس پوشیدن و یا امور ظاهری از الگوی مهم و دیگران مهمی که برای او الگوشده اند پیروی و تبعیت کند که در اصطلاح از آن به تقلید یاد می شود.
اگر رسانه های شخص و یا امری را مهم جلوه دهند به طور طبیعی نوجوان برای خودنمایی و جلب نظر دیگران نیز شده می کوشد تا رفتاری مشابه شخص در پیش گیرد و یا آن امر مهم را در خود ایجاد و یا تقویت و بروز دهد. این گونه است که اگر در جامعه ای مساله فوتبال به عنوان امری ارزشی مطرح شود و بازیگران این میدان به عنوان افراد و اشخاص سرشناس مطرح شده و ستاره گردند، نوجوان می کوشد تا بدان سمت و سو رود. در زمان اوج گیری بازی های جام جهانی چنین حالتی پدید می آید که البته به شکل موج است ولی در برخی از کشورهای این مساله به شکل غرقه سازی انجام می شود و همگان دچار آن می شوند به گونه ای که هیچ یک از مسئولان ریز و درشت کشوری و هم چنین مردم کوی و برزن بی دغدغه نسبت به آن نیستند و همه فکر و ذکر ایشان را به خود مشغول می دارد. در این زمان است که آن امر برای همه نوجوانان به عنوان امر مهم و بازیگران به عنوان ستارگان دنیای بازی به عنوان دیگران مهم مطرح می شوند و جامعه می کوشد تا خود را با آنان همانند سازی کند.
بنابراین نمی توان از مساله تقلید و اسوه گرایی و نقش رسانه ها و تبلیغات در این حوزه چشم پوشید. جامعه خواسته و یا ناخواسته الگوهای ذهنی و یا عینی را مطرح می سازد که بخش اعظم جامعه را با خود درگیر می کند و آنان را به سمت و سویی هدایت می کند که برای سرنوشت فردی و جمعی مهم و اساسی است. 
الگوهای قرآنی 
از آن جایی که آموزه های وحیانی قرآن در راستای ایجاد زمینه ها و بسترهای مناسب تکاملی و هدایت بشر به سوی کمال فرو فرستاده شده است، در بردارنده همه آن مسایل و مطالبی است که برای تامین این هدف مهم است. از این روست که قرآن هم به مساله تقلید و هم الگوها توجه داشته است.
چنان که گفته شد گزارش های قرانی در بسیاری یا در همه موارد ناظر به مساله الگودهی و الگوپردازی است. الگوهایی را به عنوان الگوهای مهم و مفید مطرح و یا از الگوهایی را به عنوان الگوهای زیانبار و گمراه کننده باز می دارد. به عنوان نمونه در سوره تحریم به صراحت و وضوح از دو زن به عنوان الگوهای هدایتی و مفید و از دو زن دیگر به عنوان الگوهای ضد کمالی یاد می کند.( تحریم آیات 10 تا 12)
خداوند پیامبران (ع) را به عنوان الگوهایی که آدمی را به کمال مطلوب می رساند مطرح کرده و از مردمان می خواهد تا با پیروی از ایشان خود را به کمال برسانند؛ چنان که جوامعی را نیز به عنوان جوامع نمونه و برتر یاد کرده و از مردمان می خواهد تا با پیروی از روش ها و شیوه ها و اهداف آن جوامع خود را به شکل آن جوامع در آورند و از نعمت هایی که آنان برخوردار بودند بهره مند گردند. ( انعام آیات 83 تا 90 و نیز نحل آیه 112)
با این همه خداوند از جامعه که ما از آن به مدینه الرسول می شناسیم به عنوان جامعه برتر و نمونه یاد می کند و از شخص پیامبر (ص) نیز به عنوان شخص کاملی یاد می شود که می تواند آدمی را به کمال برساند. بنابراین به صراحت می فرماید: لکم فی رسول الله اسوه حسنه ؛ برای شما در شخص رسول خدا الگوی نمونه و نیکی است.
تاکید قرآن بر اسوه نیک و الگوی خوب از آن روست که اسوه ها می توانند خوب و یا بد باشند. بنابراین نمی توان در الگوبرداری هر کس و یا هر جامعه ای را الگو خود و یا جامعه قرار داد. قرآن با آن که حضرت ابراهیم (ع) را مردی بزرگ و در مقام عالی و والا می شمارد ولی او را در همه امور الگو قرار نمی دهد و دست کم در یک مورد وی را از الگوبودن استثنا می کند. (ممتحنه آیات 4 و 6)
از نظر قرآن تنها پیامبر اسوه کامل است که می توان از سر تاسر زندگی او الگو گرفت و از او پیروی کرد؛ زیرا او در بینش و نگرش و عمل کردهای نمونه کاملی است که هیچ خطا و اشتباه در زندگی او نبوده است و حتی ترک اولی نیز انجام نداده است. از نظر قرآن پیامبر اکرم (ص) دارای " خلق عظیم " است و زندگی او سرشار از همه کمالات انسانی است بی آن که خطا و اشتباهی در آن باشد. او در مقام عمل آن گونه بوده است که خداوند وی را به عنوان صاحب عزم می شمارد. صاحب عزم کسی است که به درستی می اندیشد و در انجام آن کوتاهی نکرده و هرگز از مسیر کمالی بیرون نرفته و از انجام متقین آن کم نمی آورد.
معیارهای اسوه پسندیده 
قرآن برای اسوه و الگوهای خوب و پسندیده شرایط و ویژگی هایی را بر می شمارد که در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود.
از جمله مهم ترین ویژگی هایی که برای الگوهای خوب مطرح شده است دارا بودن بینش و نگرش درست به خود و هستی است. بینش درست که برخاسته از دانش های وحیانی و یافته های بشری است می تواند رفتار و نگرش آدمی را سامان درستی بخشد. شناخت درست از خود و جهان زمانی امکان پذیر است که شخص خداوند را چنان که هست بشناسد و از توحید کامل برخوردار باشد. 
ایمان به توحید پس از شناخت درست از توحید است که شخص را در عمل و رفتار متعادل می سازد. از این روست که در قرآن توحید افعالی (ممتحنه آیه 4) و ثبات بر ایمان و توجه به خدا در همه حالات و زمان ها (تحریم آیه 11) و باور به رستاخیز و معاد (ممتحنه آیه 4) به عنوان ویژگی های اصلی برای اهل اسوه یاد شده است؛ زیرا کسی که دارای شناخت کامل از خدا و الوهیت و ربوبیت اوست و نیز خود را همواره در محضر خدا می یابد به گونه ای رفتار می کند که مورد رضایت و پسند خدا باشد و عملی را مرتکب نمی شود که خداوند از آن ناخشنود و ناراضی گردد. از این روست که به همگان از بشر و غیر بشر محبت می ورزد و رفتارهای نیک و پسندیده ای در پیش می گیرد و چون علم و احاطه علمی خدا به آشکار و نهان و حتی دل ها و پندارها را می داند تفکر و خیال و پندار باطلی نسبت به کسی به دل راه نمی دهد.
اسوه کسی است که در همه حال فرمانبردار خداست و اطاعت او را بر هر چیزی مقدم می دارد. بنابراین می کوشد تا در رفتارهای خویش بر اساس اصول عقلی و عقلایی و شرعی رفتار نماید و خود را در مسیر شیطان و وسوسه های او قرار ندهد و به خود و دیگری ظلم نکند( تحریم آیات 11 و 12)
تقوا و پاکدامنی و عفت به عنوان مسیر کمالی (همان ) برای او مطرح است و در هنگام سختی ها و دشواری برای آن که در دام ابلیس نیافتد و رفتاری از سر ظلم و ستم در پیش نگیرد به خداوند توکل کرده (ممتحنه آیه 4) و از ترس رفتار خطا و اشتباه به خدا پناه برده و به درگاه او انابه و تضرع می کند.(همان )
از شرک و مظاهر آن چون ظلم و بی عد التی و بیداد دوری می ورزد (همان ) و نسبت به مومنان و مردم مهربان و رووف است.
الگوهای قرآنی انسان هایی معتدل هستند و از آن جایی که نمونه عینی در زندگی روزمره و با همه سختی ها و مشکلات آن است کسی نمی تواند مدعی شود که امکان عمل به کارهای درست در زندگی دنیوی به سبب محیط اجتماعی و مانند آن را نداشته است. از این روست که از نظر قرآن افراد و اشخاصی که معرفی می شوند به عنوان الگوهای شاهد نیز می باشند. به این معنا که همانند دانش علوم اجتماعی که برای سنجش و آزمون درستی و یا نادرستی گروهی به عنوان گروه نمونه و گروهی به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته می شود، خداوند الگوهایی را که مطرح می سازد به عنوان الگوهای شاهد مطرح می سازد تا در آینده کسی نگوید که این مسایل تنها در حوزه نظر و نظریه بوده و یا فرضیه اثبات نشده است.
خداوند در آیه 143 سوره بقره از اهل بیت پیامبر (ص) که انسان های معتدل و همانند ما بشر بودند که با پیروی از پیامبر (ص) و عمل صد در صدی به آن به انسان های کامل و نمونه ای تبدیل شده اند به عنوان گروه شاهد مطرح می کند که در آینده به وجود آنان بر دیگران اعتراض می کند.
امام صادق (ع) می فرماید: اهل بیت پیامبر (ص) همان امت وسط و گروه معتدل شاهدی هستند که خداوند آنان را بر امت و مردمان شاهد و گواه قرار داده است ؛ چنان که پیامبر(ص) نیز برای آنان فرد شاهد به شمار می رفت. ( نورالثقلین ذیل آیه )به سخن دیگر ، پیامبر نمونه شاهد و معیار سنجش برای اهل بیت (ع) و اهل بیت (ع) نیز شاهد و گواه و معیار داوری امت و مردمان خواهد بود.
خداوند در قیامت اعمال مردمان را بر اساس معیاری به نام امامان (ع) می سنجد وعمل امامان (ع) را بر اساس عمل رسول خدا (ص) داوری می کند.
از این روست که گفته اند " علی مع الحق و الحق مع علی یدور حیثما یدور؛ علی با حق است و حق همواره با علی می گردد . بنابراین هر یک از امامان و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) این گونه هستند که معیار سنجش حق از باطل هستند و در حقیقت " قسیم النار و الجنه " می باشند و خداوند به میزان علی و امامان (ع) است که رفتار مردمان را می سنجد و آنان گواه و شاهد بر امکان و یا عدم امکان عملی و یا درستی و یا نادرستی آن می باشند.
باشد با پیروی از اسوه های کامل و نیکی که از نظر قرآن و خداوند با عمل و رفتار خویش امکان عمل درست و کامل در دنیا در زندگی معمولی را نشان داده اند در مسیر کمالی قرار گرفته و جامعه ای نمونه و کاملی را ارایه دهیم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا