اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالات

استوانه هاي ايمان عبودي

samamosعبوديت در آيه 56 سوره ذاريات به عنوان هدف آفرينش انسان بيان شده است ؛ اين در حالي است كه در آيه 30 سوره بقره هدف آفرينش آن، خلافت انسان مطرح شده است. بنابراين مي بايست ارتباط تنگاتنگي ميان عبوديت و خلافت انسان باشد. به اين معنا كه عبوديت وجه و چهره ديگري از خلافت انساني است و اگر از عبوديت به عنوان هدف آفرينش انسان سخن به ميان مي آيد به معنا و مفهوم آن است كه عبوديت همان خلافت انسان است و يا اين كه انسان از راه عبوديت به اين هدف دست مي يابد.

با توجه به آيات قرآني مي توان دريافت كه عبوديت هدف و مسيري است كه آدمي را به خلافت مي رساند؛ زيرا انسان از طريقت عبوديت است كه به كمالاتي دست مي يابد كه خلافت انسان را تضمين مي كند؛ زيرا چهره ديگر عبوديت، ربوبيت طولي انسان است كه همان بيان ديگري از خلافت انسان مي باشد.

بر اين اساس است كه در رواياتي كنه و باطن عبوديت را ربوبيت دانسته اند تا اين گونه ارتباط ميان خلافت ربوبي انسان با عبوديت به عنوان دو هدف خلقت به خوبي روشن شود؛ زيرا هر دو يك معنا را به اشكال مختلف بيان مي كند.

بر اين اساس مي توان گفت كه همه امور ديگري كه به عنوان اهداف ابتدايي و مياني و غايي بيان شده است، جلوه و مظاهر ديگري همين مفهوم عبوديت ربوبي و ربوبيت عبودي انسان است. از اين رو، اهدافي چون تعليم ، تزكيه ، انسان كامل ، جامعه سالم كامل ، عدالت و مانند آن بيانگر مفهومي واحد است و به اصطلاح : عباراتنا شتي و حسنك الواحد، تعابير مختلفي از يك حقيقت به دست داده شده است و همه اين ها در حقيقت نور وجودي واحدي است كه بر شيشه هاي رنگي گوناگون تابيده است و يا باراني آسماني است كه هر ظرف و ظرفيت از وادي كلمات وجودي و تعبيري به گونه اي آن را شكل و شمايل بخشيده است.

بنابر اين هر كسي مي كوشد تا همين حقيقت يكتا و يگانه را تفسيرو تبيين كند كه همان حقيقت عبوديت ربوبي و ربوبيت عبودي انسان مي باشد.

عبوديت ربوبي و ربوبيت عبودي انسان، نخستين چيزي را كه نشان مي دهد و به عنوان نماد از آن چهره پردازي مي كند، ايمان واقعي است كه از آن به ايمان عبودي سخن گفته مي شود. ايمان ، رابطه ميان خلق و خالق و عبد و معبود را بيان مي كند. از اين روست كه به عنوان ريسمان استوار ميان عبوديت و ربوبيت مي باشد.

ربوبيت خداوندي در ايمان خود را نشان مي دهد؛ زيرا ايمان حالت و يا مقامي دروني و نفساني است كه در انسان ايجاد مي شود. هر چند كه بنياد آن بر شناخت و عاطفه است ولي حقيقت آن چيزي جز عبوديت بنده و ربوبيت معبود نيست. از اين روست كه در همه جلوه هاي ايمان ، چيزي كه بيش از پيش خودنمايي و ظهور و بروز دارد ، ربوبيت الهي است. از اين روست كه گفته اند كه ربوبيت خداوندي همه چيز ايمان است و ايمان جز به ربوبيت معنا و مفهومي نمي يابد.

اين ايمان به ربوبيت خداوندي است كه خود را به اشكال مختلف نشان مي دهد تا آدمي را به عبوديت برساند و از عبوديت به ربوبيت طولي و خلافت الهي بكشاند.

بر اين اساس است كه آيات قرآني در همه جا بر ربوبيت خداوندي تاكيد و تكيه مي كند و امري را بي بيان ربوبيت به پايان نمي رساند. آغاز و انجام و ميانه هر چيزي ربوبيت خداوندي است و ايمان واقعي در عبوديت انسان نسبت به ربوبيت الهي تحقق و معنا مي يابد، چنان كه از همين مقام ربوبيت است كه انسان به مقام خلافت ربوبي دست مي يابد.

چهار ستون ایمان

چنين ايماني است كه داراي اركاني مي باشد كه بر پايه ربوبيت استوار است. در روايتي از اميرمومنان (ع) آمده است كه فرموده اند: الايمان على اربعه اركان، التوكل على الله و التفويض الى الله و التسليم لامرالله و الرضا بقضاءالله‏؛ ايمان چهار ركن دارد 1- توكل برخدا 2- تفويض الى الله 3- تسليم امرالله 4- رضا به قضاى الهى‏»، (ميزان الحكمه، ج 1، ص 318، ح 1348) .

در نتيجه ايمان كه خود فقط يك امر قلبى است چهار ركن دارد كه همه آنها نيز قلبى مى‏باشند. اين چهار ركن و استوانه، اموري هستند كه ارتباط تنگاتنگي با ربوبيت خداوندي دارند. براي دست يابي به مفهوم واقعي آن از نظر قرآن لازم است كه معنا و آثار و كاركردهاي هر يك از اين چهار استوانه دانسته شود تا معلوم گردد كه چرا ايمان چيزي كه پذيرش ربوبيت الهي در هستي و عبوديت جز راه دست يابي به مقام ربوبيت طولي نيست.

1. توكل

نخستين امري كه در روايت به عنوان استوانه ايمان از آن ياد شده ، توكل است. توكل در لغت به معناي اعتماد كردن است. اين واژه هر گاه با حرف " علي " متعدي شود، به معناي اعتماد بر ديگري است. در آيات قرآني از بندگان مومن خواسته شده است كه در كارهاي خويش اصل توكل را هرگز از ياد نبرند و هماره بر خداوند توكل داشته و از غير خدا بريده باشند.

توكل به معناي دست از كار كشيدن نيست، بلكه با توكل كردن بر خداوند در هر كاري مي بايست از اسباب و ابزارهايي كه خداوند در اختيار بشر قرار داده است بهره برد و با ريسمان پاي اشتر را نيز بست.

توكل در فرهنگ قرآني داراي اين بار مفهومي است كه هيچ چيز از دايره ربوبيت الهي بيرون نيست و همه امور در كلي ترين و جزيي ترين آن تحت مديريت مستقيم و غير مستقيم الهي است و اين گونه نيست كه خداوند هستي و قوانين و اسباب آن را آفريده و به حال خويش رها كرده است تا اين پاندول وجود هستي به اختيار خويش تا بي نهايت حركت كند و خود به نوعي مستقل عمل نمايد؛ بلكه به اين معناست كه خداوند در حوزه بين الامري عمل مي كند و نه اختيار و تفويض كاملي به هستي و اسباب و قوانين آن بخشيده است و نه آن كه اسباب و عوامل و قوانين هستي بي فايده و بي كار مي باشند.

توكل به معناي آن است كه انسان مي بايست همان اندازه كه به قوانين و اسباب ها توجه داشته باشد به همان اندازه به ربوبيت خداوندي متوجه و ملتفت باشد. اين گونه نيست كه اسباب بي ربوبيت الهي عمل كند و قوانين بي مديريت خداوندي تاثير گذار باشند. انسان همان اندازه كه مي بايست به اسباب و قوانين طبيعي كه خداوند بر هستي جاري و ساري كرده است توجه كرده و از آن بهره گيرد مي بايست به اراده و مشيت او نيز متوجه باشد تا بداند كه هيچ چيز نمي تواند بيرون از دايره مشيت و اراده ربوبي او عمل كند و تاثيرگذار باشد. اسباب و ابزار تا زماني مفيد و سازنده است و مي تواند تاثير خويش را داشته باشد كه كاركرد اسباب و قوانين در مسير كمالي مفيد و سازنده باشد؛ اما همين اسباب اگر در هر شرايطي و تحت هر علت و دليلي مزاحم اهداف كلان وكلي باشد از تاثير ساقط مي شود. ازاين روست كه آتش نمروديان بر حضرت ابراهيم (ع) سرد و سلامت مي شود و يا مردگان زنده و يا پرندگان بي جان جان مي گيرند و يا گلي پرنده مي شود. اين در حالي است كه بر اساس " ان الله يابي ان تجري الامور الا باسبابها، خداوند خودداري مي ورزد كه امور جز از راه اسباب آن جاري شوند ، مي بايست هيچ يك از اين امور تحقق نمي يافت؛ زيرا بر خلاف جريان اسباب و قوانين طبيعي است كه خداوند بر هستي حاكم و جاري ساخته است؛ اما مي بينيم كه اين گونه نمي شود و بر خلاف قوانين سبيت و مسببيت، امور جريان مي يابد. اين بدان معنا خواهد بود كه ربوبيت مقدم بر قوانين است و حضور مستقيم رب العالمين هر چيزي كلي و جزيي را چنان كه مشيت الهي اقتضا مي كند تغيير مي دهد.

خداوند در آيات بسياري توكل را عاملي مهم در تقويت ايمان حقيقي و عبوديت واقعي بشر(انفال آيات 2 و 4) بهره مندي از امدادهاي غيبي (آل عمران آيه 160 و مائده آيه 11 انفال آيه 62 و 64 ابراهيم آيه 12 و 13) پيروزي هاي غير مترقبه (آل عمران آيه 122 و 123 و 160 مائده آيه 23 و آيات ديگر) دفع مكر دشمن (نساء آيه 81) تقويت روحيه ( آل عمران آيه 122) و ده ها فايده و اثر ديگري بر مي شمارد.

به هر حال توكل نه تنها با امور طبيعي و بهره مندي از اسباب تضادي و تنافي ندارد(آل عمران آيه 159 و نيز مائده آيه 23 و انفال آيات 62 و 64 و يوسف آيه 67) بلكه براي اين است كه انسان در دام اسباب نيافتد و تنها براي آن ها تاثير و تاثر قرار ندهد؛ بلكه براي خداوند به عنوان رب العالمين جايگاه خاص و ويژه اي قرار دهد و بپذيرد كه تاثير اسباب نيز به اراده و مشيت الهي است. از سوي ديگر ، توكل به معناي پيش گفته موجب مي شود تا انسان، هماره به اسباب و نقش آن ها توجه داشته باشد و به تكاهل و تنبلي رو نياورد.

بنابر اين توجه به تقدير الهي و مشيت او (توبه آيه 51 و يوسف آيه 67) و تسليم در برابر اراده و مشيت او (يونس آيه 84) توجه به حاكميت (هود آيه 56) و حكمت (انفال آيه 49) رازقيت (عنكبوت آيه 59 و 60 ) و در يك كلمه ربوبيت مطلق خداوندي (انعام آيه 102 و اعراف آيه 89 و ده هاي آيه ديگر) موجب توكل انسان است.

بر اين اساس مي توان گفت كه پذيرش ربوبيت الهي است كه انسان را فردي متوكل به خداوند مي سازد و رفتارهايش را اين گونه شكل متفاوتي مي بخشد به گونه اي كه هم به اسباب توجه دارد و هم ملتفت ربوبيت خداوندي بوده و توكل را فراموش نمي كند.

2. تفويض امور به خدا

دومين ستون ايمان، تفويض و واگذاري امور به خداوند است. انسان هر گاه به اين باور دست يابد كه موجودي فقير ذاتي است و هيچ چيز او ذاتي وي نمي باشد و همه نعمت و فضل و رحمتي از سوي خداوند است و توانايي و امكانات وي محدود مي باشد در آن صورت، رفتاري خاص در پيش مي گيرد و ان اندازه به توانايي و قدرت و امكانات خود مغرور و بسنده نمي شود، بلكه با توجه به فقر وجودي خويش، و نيز به حكم ربوبيت الهي خداوند بر همه هستي مي كوشد تا امور خويش را به خداوند واگذار كند و خداوند را در هر كاري نه تنها وكيل خويش گيرد بلكه كلا به خداوند واگذار كند. ( غافر آيه 44)

در حقيقت باطن تفويض امر به خدا، چيزي جز پذيرش ربوبيت مطلق خداوندي نيست. شخصي كه خداوند را در همه امور كلي و جزيي رب و پروردگار مي شناسد ، مي داند كه تنها خداوند است كه مي تواند كارها را به بهترين وجه و كامل ترين صورت و مفيد و سازنده ترين حالت آن به پايان و ثمر برساند. از اين روست كه خود را به كناري مي كشد و خداوند را به عنوان صاحب و مالك و عامل در كارهاي خويش قرار مي دهد و از او مي خواهد كه كاري را به سرانجام برساند. با اين كه خود دست از هيچ كاري نمي شويد ولي بر اين باور است كه هم حول و قوه و هم اراده عزم از اوست. از اين رو، خود را به خدا واگذار مي كند. كسي كه خود را به خدا واگذار كرده است و مديريت ربوبي خدا را در سرزمين جان و تن خويش پذيرفته است كارهايش را نيز به خداوند واگذار مي كند كه اين خود بيانگر آن است كه ربوبيت مطلق خداوندي را پذيرفته است. اين گونه است كه خود و كارهاي خويش را به خداوند واگذار مي كند و تفويض مطلق را تحقق مي بخشد.

تفاوت توكل و تفويض : براي فهم تفاوت توكل و تفويض مي بايست نخست به تعريف دوباره هر يك توجه كرد. راغب اصفهانى درباره معناى توكل مى‏فرمايد: اگر كلمه توكل با «لام» بيايد به معناى تولى و عهده‏دار شدن سرپرستى مى‏باشد مثل توكلت لفلان مى‏باشد يعنى من متولى و عهده دار سرپرستى فلانى شدم و اگر با على بيايد بمعناى اعتماد كردن مى‏باشد مثل توكلت على فلان يعنى اعتماد كردم بر فلانى (المفردات راغب اصفهانى)

برخى از بزرگان توكل به همين معنا را با تفويض به يك معنا و يا حداقل نزديك به هم دانسته‏اند؛ زيرا توكل را به معناى واگذار كردن كار به ديگرى معنا كرده‏اند؛ در حالى كه تفويض چنين معنايى را دارد.

برخي تفوبض را مرتبط با مساله اختيار دانسته و آن را به مقابله جبر ارجاع داده اند؛ در حالي كه تفويض در اين جا به معناي مقابله با جبر نيست. چنين مساله اي موجب شده است كه در كتاب فرهنگ قرآن تاليف و تدوين مركز فرهنگ و معارف قرآن نيز اين تفاوت ناديده گرفته شود و تفويض به مبحث جبر ارجاع داده شود.

ثقه الاسلام كلينى در اصول كافى التفويض الى الله (واگذار كردن كار به خدا) در باب التوكل على الله (اعتماد كردن به خدا) در يك باب آورده‏اند (اصول كافى ج 3 مترجم، ص 103)

جناب خواجه نصير الدين طوسى در كتاب اوصاف‏الاشراف درباره توكل مى‏فرمايد: مقصود از توكل اين است كه بنده هر كارى كه مى‏كند و براى او پيش مى‏آيد به خداى متعال واگذارد زيرا كه مى‏داند خدا از خود او تواناتر و قوى‏تر است و به نحو احسن انجام مى‏دهد سپس به قضاى خدا راضى باش و با وجود اين در امورى كه خدا به او واگذر فرموده است. كوشش و جديت كند و خود را با كوشش و قدرت و اراده خويش از اسباب و شروطى بداند كه موجب تعلق اراده و قدرت خدا به امر او مى‏شود و معنى لاجبر و لاتفويض «بل امر بين الامرين» هم از اين بيان ظاهر مى‏گردد، (همان، ص 106) .

آوردن معناى تفويض در تعريف توكل و اين‏ها را به نزديك به هم دانستن توجيهى وجيه دارد؛ زيرا توكل يعنى اعتماد كردن و تفويض يعنى واگذار كردن؛ و لازمه واگذارى، اعتماد كردن مى‏باشد. وقتى كسى به كسى ديگر اعتماد مى‏كند به راحتى و بدون دغدغه كار خود را هم به او واگذار مى‏كند ازاين‏رو در قسمتى از روايتى در باب توكل و تفويض اصول كافى چنين آمده: …. فتوكل على الله بتفويض ذالك اليه… (همان ص 106 ر، 5)يعنى با واگذار كردن كار به خداى تعالى بر او توكل كن پس تفويض ظهور بخش و لازمه بروز توكل مى‏باشد.

در پاره‏اى از روايات تعريف توكل به لحاظ همان معناى لازم ذكر شده است حال معناى لازم همان معناى تفويض است يا معناى لازمى ديگر؛ مثلاً در روايتى پيامبر(ص) از جبرئيل مى‏پرسند: ما التوكل على الله عزوجل؟ فقال: العلم بانّ المخلوق لايضر و لاينفع و لامعطى و لايمنع و استعمال الياس من الخلق فاذا كان العبد كذالك لم يعمل لاحد سوى الله و لم يرج و لم يخف سوى الله و لم يطمع فى احد سوى الله فهذا هو التوكل‏؛ توكل برخداى عزوجل چيست؟

جبرئيل عرض كرد: علم داشتن به اين كه مخلوق نه زيانى مى‏رساند ونه سودى مى‏بخشد و نه مى‏دهد و نه باز مى‏دارد و به كار گرفتن يأس از خلق (يعنى آن يأس باطنى را كه نسبت به مردم دارد در عمل و خارج نشان دهد)پس هر گاه بنده چنان باشد براى احدى غير از خدا كار نمى‏كند و جز خدااميد ندارد و از غير او ترسى ندارد و در احدى غير از خدا طمع ندارد اين همان توكل است در تمام اين فقرات توكل به معناى لازم آن گرفته شده است مثلاً وقتى انسان علم دارد كه مخلوق نه ضررى مى‏رساند و نه سودى مى‏بخشد كه فقط بر خداى تعالى اعتماد داشته باشد ونسبت به مخلوق نه ضررى مى‏رساند و نه سودى مى‏بخشد كه فقط بر خداى تعالى اعتماد داشته و كارش را به او واگذار كرده باشد در اين صورت فقرات حديث شريف به معناى لازم لازم گرفته شده‏اند»، (ميزان الحكمه، ج 10، ص 676، 22223) .

پس خلاصه توكل بر خدابه معناي اعتماد كردن بر خداى تعالى و واگذار كردن كار به او و تسليم اراده و مشيت او بودن است به گونه اي كه هيچگونه اعتماد و تكيه و استقلال به اسباب غير از مسبب الاسباب يعني خداوند ندهد.

از اين بيان رابطه توكل و قسمت نيز روشن مي شود. زيرا قسمت به معناي دقيق كلمه , نه فهم عاميانه از آن همان تقدير الهي است كه با اسباب و مسببات آن تحقق مي يلبد و افعال و اراده و سلوك انسان نيز بخشي از عوامل آن است و توكل بر خدا يكي از اسباب بسيار نيكو است كه تقدير خوبي را براي انسان رقم مي زند. البته واضح است ك معناى توكل آن نيست كه انسان به دنبال اسباب كار نرود زيرا تمامى كارها با اسباب انجام مى‏گيرند ولى فقط بايد بداند كه اسباب از خود چيزى نداشته و هرگز مستقل نمى‏باشند و تنها تكيه گاه خداى تعالى مى‏باشد، (با استفاده از الميزان، علامه طباطبايى ج 5 ص 239) .

مراحل توكل: توكل را مى‏توان بطور كلى بر سه قسم تقسيم كرد: 1- توكل زبانى: يعنى آن توكلى كه فقط با زبان گفته مى‏شود توكلت على الله (برخداتوكل كردم) اين توكل از ارزش معنوى برخودار نيست. 2- توكل اعتقادى: يعنى آن توكلى كه ناشى از اين اعتقاد است كه واقعاً همه كاره خداوند تبارك و تعالى است و حقيقتاً او تكيه گاه همه چيز و همه كس است با توجه به اين اعتقاد توكل بر خداى تعالى مى‏شود و سپس بر كارى اقدام مى‏گردد اين توكل از ارزش معنوى برخودار است كه اكثر مسلمان‏ها مى‏توانند با توجه به اين مرحله توكل كارهاى خود را آغاز كنند. 3- توكل قلبى: يعنى آن توكلى كه از حالات بلكه از ملكات فضيله نفس انسانى گشته است و شايد حديث شريف زير به اين مرحله عالى از توكل اشاره داشته باشد: على بن سويد مى‏گويد از امام موسى بن جعفر(ع) درباره اين آيه شريفه «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اَللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ‏ ؛ هر كس بر خدا توكل كند خدا او را بس است(طلاق، آیه 3) پرسيدم، حضرت فرمود: التوكل على الله درجات منها ان تتوكل على الله فى امورك كلها فما فعل بك كنت عنه راضياً تعلم انه لا يألوك خيراً و فضلاً و تعلم ان الحكم فى ذالك له فتوكل على الله بتفويض ذالك اليه وثق به فيها و فى غيرها؛ توكل بر خدا داراى درجاتى است از جمله اينكه در تمام كارهايت برخدا توكل كنى پس هر چه خدا با تو انجام داد (و اراده حكمت آميزش بر هر چه تعلق گرفت) راضى باشى علم و يقين داشته باشى كه او از هيچ خيز و فضلى دريغ نكند و نيز علم و يقين داشته باشى كه حكم و فرمان در اين جهت با اوست پس با واگذارى كار به او بر او توكل كن و به او در كارهاى خود و كارهاى غير خود وثوق (اطمينان و آرامش) داشته باش‏»، (ترجمه اصول كافى كلينى، ج 3، ص 106، ح 5) .

در اين حديث به دو مقام بلند معنوى كه از اركان ايمان هم هستند اشاره شده است: 1- مقام رضا. 2- مقام تفويض. امام على(ع) مى‏فرمايند: الايمان على اربعه اركان، التوكل على الله و التفويض الى الله و التسليم لامرالله و الرضا بقضاءالله‏؛ ايمان چهار ركن دارد 1- توكل برخدا 2- تفويض الى الله 3- تسليم امرالله 4- رضا به قضاى الهى‏»، (ميزان الحكمه، ج 1، ص 318، ر 1348) .

در نتيجه ايمان كه خود فقط يك امر قلبى است نه اعتقادى و زبانى چهار ركن دارد كه همه آنها نيز قلبى مى‏باشند بنابراين آن توكلى در كلام امام موسى بن جعفر(ع) مراد است كه قلبى باشد در چنين توكلى علم، يقين، وثوق و آرامش نهفته است و توكل كننده ذره‏اى دغدغه و ناآرامى ندارد توكل قسم اول از آن منافقين است زيرا صرفاً توكل زبانى است و باطن بدان اعتقادى ندارد توكل قسم دوم بهره عامه مسلمانان است و توكل قسم سوم ويژه مؤمنان واقعى است كه دستيابى به آن بسيار مشكل و در درازمدت مى‏باشد و هر كس به اين مقام و مرحله سوم رسيد متوكل واقعى مى‏باشد.

ثمره و دستاورد توكل: توكل ثمرات زيادى دارد كه پاره‏اى از آنها عبارتند از: 1- قوت قلب: امام على(ع) مى‏فرمايند: اصل قوه القلب التوكل على الله‏؛ ريشه قوت قلب توكل برخداست‏، (همان، ج 10، ص 681، ر 22248) و اين ثمره بلندى است كه انسانى چنين از صلابت، استقامت در كارها برخورار است. 2- قوت ايمان: امام رضا(ع) مى‏فرمايند: من احب ان يكون اقوى الناس فليتوكل على الله‏؛ هر كس دوست دارد قوى‏ترين مردم باش پس بايد بر خداتوكل كند، (همان، ر22246) در روايتى ديگر اين قوى‏ترين مردم به قوى‏ترين مردم از جهت ايمان تفسير مى‏شود امام على(ع) مى‏فرمايند: اقوى الناس ايماناً اكثرهم توكلاً على الله سبحانه‏، قوى‏ترين مردم به لحاظ ايمان كسى است كه از همه مردم بر خدا بيشتر توكل كند (همان ،ص 680 ر 22240) بنابراين هر كس توكل بيشترى داشته باشد از قوت ايمان بيشترى برخوردار است بزرگى اين ثمره هم بر كسى پوشيده نيست. 3- رام شد دشوارى‏ها و آسان گشتن اسباب: امام على(ع) مى‏فرمايند: من توكل على الله ذلت له الصعاب و تسهلت عليه الاسباب‏؛ هر كس بر خدا توكل كند سختى‏ها برايش رام و اسباب و علل در مقابلش آسان مى‏گردد». 4- شكست ناپذيرى: امام محمدباقر(ع) مى‏فرمايد: من توكل على الله لايلغب و من اعتصم بالله لايهزم‏؛ هر كس بر خدا توكل كند مغلوب نمى‏گردد و هر كس به خدا چنگ زند شكست خورده نمى‏باشد»، (همان، ص 681، ر 22247) . البته واضح است كه مهمترين و پرثمرترين توكل همان قسم سوم است نه دوم و قسم سوم هم خود داراى مراتبى است كه هر چه توكل قلبى از مراتب بالاترى برخوردار باشد ثمرات توكل بيشر عائد مى‏گردد.

3. رضا و خشنودي خدا

خشنودي نسبت به مسايلي كه انسان با آن رو به رو مي شود، از ديگر اركان ايمان است كه ريشه در پذيرش ربوبيت مطلق خداوندي دارد. ازاين روست كه مومن واقعي نسبت به هر امري كه واقع شده خشنود است وهيچ واكنش منفي نسبت به آن انجام نمي دهد. از درد و رنج همان اندازه خشنود مي شود كه از سلامت و شادابي راضي و خشنود است.

مي گويند به عالمي خبر دادند كه غذاي خانه تمام شده و شامي براي خوردن نيست تا بدان افطار كند. در اين انديشه بود كه به وي خبر مي دهند كه روغن چراغ خانه اش هم تمام شده است و مي بايست در تاريكي باشند. وي گفت الحمدلله كه خداوند امشب توجه خاص به ما داشت و دو نعمت را يكباره به ما عنايت فرموده است. هم نعمت جوع و گرسنگي و هم نعمت شب و تفكر و در ذات خودش را.

در حقيقت انساني كه در مقام رضاست از هر آن چه بر او وارد مي شود به جنبه مثبت آن مي نگرد و بر اساس جنبه مثبت آن به تحليل و شكر و سپاس مي پردازد. چنين حالتي به انسان آرامش ( فتح آيه 18) مي بخشد و زمينه هاي رستگاري ( مائده آيه 119 و توبه آيه 72 و 100) و بهره مندي از رضوان و بهشت ابدي (توبه آيات 99 و 100 و بينه آيه 8 و فجر آيات 27 تا 30) را مي دهد.

انسان در مقام رضاست كه افزون بر آرامش (مائده آيه 16) ، بركت (بقره آيه 265) به تكامل خاصي دست مي يابد كه فراهم كننده دست يابي به مقام عبوديت ربوبي است (بقره آيه 265) وباران رحمت الهي بر آن نرم مي بارد و زمينه به بار و ثمر نشستن وي را فراهم مي آورد.(همان ) از ظلمات سه گانه خلقت رهايي مي يابد و به عالم نوراني ربوبيت عبودي وارد مي شود(مائده آيه 16) و هدايت خاص خداوندي را به سوي خود جلب و جذب مي كند(مائده آيات 15 و16) و از مقام اطمينان و طمانينه نفس (فجر آيه 27 و 28) بهره مي گيرد.

4. تسليم در برابر خدا

ستون ديگر ايمان واقعي ، تسليم در برابر خداوند و فرمان هاي اوست. تسليم به معناى سلام كردن، اعطاى چيزى به كسى، گردن نهادن، راضى شدن به چيزى، اطاعت و انقياد و فرمانبردارى و سرسپردگى است. كسي كه در برابر خداوند تسليم است، نه تنها به ربوبيت مطلق خداوندي ايمان داشته بلكه آن را در عمل نشان مي دهد و همه رفتارها و كردارهايش بيانگر تسليم و انقياد است. خداوند در آيه 51 سوره توبه بيان مي دارد كه مؤمنان راستين، در انديشه اجراى وظيفه و تسليم بودن به مشيّت خداوند است و هرگز در هيچ لحظه اي نسبت به مشيت و خواست الهي واكنش منفي از خود نشان نمي دهد؛ زيرا تسليم در برابر خداوند نشانگر علم و توجه شخص به حكمت الهي در همه امور ريز و درشت زندگي انسان و همه هستي از كليات و جزئيات (بقره آيات 208 و 209) و نيز توجّه به بازگشت همه چيز به سوى خداونداست.( بقره آيات 208 تا 210)

كساني در برابر خداوند تسليم محض هستند كه به توحيد محض و خالص ايمان داشته (حج آيه 34) و ربوبيت الهي را به طور مطلق پذيرفته اند(بقره آيه 131 و نيز انعام آيه 71)

نتيجه بحث

با توجه به مطالبي كه بيان شد به خوبي روشن شده است كه ايمان كه حالتي قلبي و باطني است داراي چهار ركن و ستون باطني و قلبي است كه بيانگر مفهوم واقعي پذيرش ربوبيت الهي است. آن چه انسان هاي در طول تاريخ با آن مواجه بودند بيش تر در حوزه ربوبيت و مشكل درك و فهم آن بوده است؛ از اين روست كه بسيار از اقوام حتي اقوام ابتدايي مشكلي كه داشته اند درباره فهم ربوبيت الهي و پذيرش آن بوده است. بسياري از آنان خداوند را مي پذيرفتند ولي در ربوبيت خداوند تشكيك و اشكال واردمي كردند. در جهان امروز حتي در ميان موحدان مسيحي و يهودي نيز مشكل اصلي فهم و درك نادرست از ربوبيت الهي است. از اين روست كه با بحران هاي مختلف و متعدد رو به رو هستند.

همين مشكل نيز در حوزه عبوديت انسان نيز مطرح مي باشد. در حقيقت نادرستي در فهم و درك مفاهيم اصلي و كليدي ربوبيت خداوندي و عبوديت انساني موجب شده است كه انسان در انديشه و كردار به كژي رود و نتواند در مسير حقيقت به درستي و راستي گام بردارد و حقيقت عبوديت و خلافت ربوبي خود را نيز بشناسد و به آن برسد.

بر اين اساس مي بايست با تغيير و تصحيح مفهوم ربوبيت و عبوديت كاري كرد تا انسان ها هم جايگاه ربوبيت خداوندي را چنان كه هست دريابند و هم بتوانند در مسيري گام بردارند كه آنان را به حقيقت عبوديت و ربوبيت طولي برساند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا