اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنیمقالات

استعاذه و پناهجويي در آموزه هاي قرآني

samamosپناهجویی به خدا که در مفهوم قرآنی به استعاذه از آن یاد شده، یکی از مهم ترین عناوینی است که بارها در قرآن تکرار شده است؛ زیرا انسان در قرارگاه موقت خود در زمین در برابر دشمنی کینه جویی است که هر دم به او یورش می برد تا او را نابود سازد و برای ابدیت او را با بدبخت و اهل شقاوت کند. نویسنده در این مطلب برآن شد تا این مفهوم قرآنی را بر اساس آموزه های قرآنی تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

مفهوم هبوط انسان به زمین

در تحليل قرآني انسان موجودي تبعيدي است. هبوط هر چند به مفهوم اصطلاحي اش همان تبعيد نيست؛ ولي شباهت هايي با آن دارد که تبعيدي بودن نوع بشر را تقويت مي کند. آدم (ع) و همسرش پس از ارتکاب عمل خوردن از درخت ممنوع به زمين هبوط کردند. مساله تنها در هبوط وي خلاصه نمي شود.( بقره ، آیه 38) در اين ميان ابليس شيطاني وسوسه گر که ­آنان را به عمل ممنوع کشانده بود پس از رانده شدن از درگاه الهي به همراه آدم و همسرش به حکم هبوط بر زمين جاي گرفت و زمين براي آن سه تن به عنوان مستقر و پايگاهي تا زماني مشخص( بقره ، آیه 36) تبديل شد. تفاوت اين سه تبعيدي با يک ديگر در آن است که آدم و همسرش مي بايست همراه فرزندانشان تا زمان مشخص در زمين مستقر شوند و در اين جا زاده شوند و بميرند و پس از قيامت در روز رستاخيز نيز از همين زمين بر انگيخته شوند؛ اما ابليس با وعده اي که از خداوند خواست مي تواند تا روز رستاخيز در زمين ميان فرزندان آن دو تبعيدي به سر برد و بتواند آن دو و نيز فرزندانش را وسوسه کرده و از راه به در برد. ( اعراف ، آیه 15 و نيز حجر ، آیه 37)

اين گونه است که ابليس دشمن سوگند خورده آدم و فرزندانش با آنان به زمين آمد تا به هر راه و روشي شده است آنان را گمراه و از خدا و رحمت او دور سازد چنان که پيش از اين در بهشت پيشين و آغازين آدم و همسرش چنين کرد. اين دشمن آشکاري است که انسان مي بايست همواره نسبت به او حساس باشد و دمي از وسوسه هاي او غفلت نکند. قرآن ابليس را به عنوان دشمن آشکار ياد مي کند و ضمن تبيين خطرات پنهان و آشکار او براي انسان ياد آور مي شود که براي در امان ماندن از خطرات و دسيسه ها و وسوسه هاي او مي بايست در پناهگاه امنيت بخش الهي در آيد.

مشکل آدمي زماني دو چندان مي گردد که از نظر طبيعت بشري وي چنان ساخته و پرداخته شده است که از درون نيز آمادگي براي خطر کردن در وي وجود دارد و خود وي به نوعي از جهت غريزه به اين سمت و سو گرايش دارد و به سمت وسوسه هاي ابليسي تمايل غريزي و طبيعي دارد. از اين روست که نقش استعاذه و پناهجويي به خدا به عنوان قدرت برتر و حاکم بر همه هستي و پروردگار و رب العالمين از اهميت دوچنداني برخوردار خواهد بود. قرآن از مساله پناهجويي و وجوب آن براي انسان به عنوان استعاذه ياد مي کند. اما پرسش اين است که استعاذه چيست و چگونه انجام مي شود؟

گستره معنايي استعاذه و پناهجويي

استعاذه چيست؟ استعاذه مصدر باب استفعال به معناي پناه بردن و درخواست کمک و ياري و چنگ انداختن آمده است؛ از اين رو عوذه به چيزي گفته مي شود که به وسيله آن از چيزي پناه برده شود. مفسران اين اصطلاح قرآني را به معناي پناه جويي به خدا از شر دشمنان دانسته اند.

اتصال به حضرت حق براي حفظ از شر هر اهل شري و پناه بردن به خدا و توجه به او و درخواست دفع شر به وسيله او همراه با خضوع و خشوع و حرز گرفتن و خود را در حيازت او براي حفظ از بدي قرار دان از جمله توضيحاتي است که مفسران براي اين اصطلاح قرآني بيان کرده اند.( نگاه کنيد: مجمع البيان ، ج 6 ، ص 593 ؛ و روح المعاني، مج 16، ج 30 ، ص 499 ؛ و تفسير قرطبي ج 1 ص 6 و غير آن )

مراتب استعاذه

برخي براي استعاذه دو مرتبه استعاذه زباني و استعاذه قلبي را بيان مي کنند؛ به اين معنا که با گفتن الفاظي خاص با زبان به خدا پناه برد از جمله وژگاني که خداوند در قرآن از زبان پيامبران و اولياي الهي بيان کرده است را از الفاظ خاص استعاذه ياد مي کنند. از آن جمله مي توان به اعوذ بالله ( بقره ، آیه 67) و هم چنين رب اني اعوذ بک ( هود ، آیه 37) و اني اعوذ بالرحمن (مريم ، آیه 18) و معاذالله ( يوسف ، آیه 23) اشاره کرد. برخي ديگر اعوذ بالله من الشيطان الرجيم و يا استعيذ بالله من االشيطان الرجيم و يا اعوذ بالله السميع العليم و معاذالله را بيان مي کنند.

مرتبه دوم را استعاذه قلبي دانسته اند که مرتبه برتر و بالاي استعاذه است که آن پناه بردن به خدا همراه با معرفت و اذعان قلبي مي باشد و تنها لقلقه زبان و يا گفتار صرف زباني نيست. از اين رو گفته اند که استعاذه قلبي تنها داروي شفا بخش و نجات بخش است نه گفتار زباني. آیه 36 سوره فصلت اشاره به اين معنا دارد که استعاذه زباني به تنهايي فايده نداشته و آن چه موثر است در حقيقت استعاذه قلبي مي باشد.

برخي استعاذه را تنها همان مرتبه قلبي دانسته اند و گفته اند که از آن جايي که استعاذه کيفيتي نفساني و حالتي روحاني است که از علم کامل برهاني و ايمان به مقام توحيد فعلي حق حاصل مي شود . استعاذه يادآوري نعمت هاي بزرگ خداوند و ياد کرد شدت کيفر و عذاب اوست و اين دو است که بنده را از هواهاي نفساني دور مي سازد و موجب مي شود تا به شريعت عمل کرده و از نافرماني پرهيز کند. بر اين اساس استعاذه زباني تنها نشانه اي از استعاذه حقيقي است و اشاره به حالتي است که انسان در مقابله با شرور مي يابد و در مقام گفتار و عمل و عقيده از آنها مي گريزد.

برخي اين مراتب را سه گانه دانسته و بر پ، آیه مقامات توحيد سه گانه سه مرتبه را براي استعاذه بيان مي کنند. بنابراين استعاذه مي بايست هم در مقام فعل و هم مقام صفات و هم مقام ذات صورت تحقق يابد . پس در مقام فعل کارهايش را چنان انجام مي دهد که بيانگر توحيد فعل و پناهجويي به مقام توحيد فعل باشد و در دل چنان کند و صفت نفساني خود را به حالتي در آورد که بيانگر توحيد صفات و استعاذه به اين مقام باشد و ذاتش را چنان بپروراند که جز توحيد حق نبيند و در مقام ذات خويش به مقام ذات الهي پناه جويد. برخي احتمال داده اند که پيامبر اين گونه بوده است و اين مطلب را مي توان از دعاي منسوب به ايشان به خوبي به دست آورد آن جايي که مي فرمايد: اعوذ بعفوک من عقابک و اعوذ برضاک من سخطک و اعوذ بک منک؛ خدايا از عقاب تو به عفو تو و از سخط تو به رضايت و از خودت به خودت پناه مي جويم.( سر الصلاه، امام خميني، ص 84)

همان گونه که عارفان و اهل دل استعاذه را در سه مرتبه مي بينند و راه هايي را براي رسيدن به اين سه مرتبه در سير و سلوک بيان مي کند اهل شريعت نيز براي رسيدن به مقام استعاذه واقعي بر اين باورند که استعاذه به زبان آن است که انسان واژگان خاصي را به کار برد و در مقام عمل و نماز آن را مراعات دارد و در عمل جز خدا را در نظر نياورد و در دل و قلبش جز خدا نرود و همواره قدرت وي را در نظر آرد.

پناهگاه

از ديدگاه قرآن تنها خداوند است که بايد به او پناه برد: و لن تجد من دونه ملتحدا( کهف ، آیه 27) و يا مي فرمايد: لن يجدوا من دونه موئلا(همان) البته در آيات قرآني بر روي برخي از اسماي الهي مانند رب و ملک و اله تاکيد شده است . برخي گفته اند علت آن است که انسان به طور طبيعي براي دفع شر از خود به کسي پناه مي برد که توانايي دفع آن را داشته باشد و آن کس يا مربي و مدبر انسان است يا صاحب قدرت فائقي که حکمي نافذ دارد ؛ مانند پادشاهي از پادشاهان ، يا اله و معبود وي است و خداوند هر سه صفت را داراست و راز اين که صفت رب بر آن دو در سوره ناس مقدم شده نزديک تر بودن مربي انسان است و ولايت پادشاه اعم از ولايت مربي است و اله ولي اي است که که انسان از روي اخلاص به او توجه مي کند؛ نه به لحاظ طبع مادي . عطف نشدن و مستقل ذکر گرديدن هر يک از اين صفات , براي بيان استقلال عليت هر کدام از آن هاست.(الميزان، ج 20 ، ص 395)

در بينش قرآني استعاذه به غير خدا جايز نيست و اما دستور به پناهجويي به کهف و غار (کهف ، آیه 10) به معناي پناه جويي به کس و يا چيزي به معناي واقعي آن نيست بلکه در طول پناه جويي به معناي ابزاري آن مراد است. بنابراين تنها خداوند مي بايست به عنوان پناهگاه در نظر آيد و به او پناه جست.

پناهجويي از چه؟

از چه چيزي هايي مي بايست به خدا پناه برد؟ قرآن مواردي را به عنوان چيزهايي که مي بايست از آن ها به خدا پناه برد بيان داشته که از همه مهم تر ابليس است که در آغاز اين نوشتار بدان اشاره شده است. آيات قرآني در اين باره به دو دسته تقسيم مي شود ؛ آياتي که از شيطان بدون اشاره به اعمال وي سخن گفته است ( آل عمران ، آیه 36 ؛ نحل ، آیه 98) در اين گونه آيات روشن بودن شر و وسوسه گري ابليس علت مطرح نشدن آن و عدم ذکر کارهاي زشت براي عموميت بخشيدن به آنهاست ، به گونه اي که شامل همه شرها بشود چنان که در ، آیه 1 و 2 سوره فلق سفارش شده که از شر همه مخلوقات به خدا پناه برده شود . با اين حال در آياتي ديگر به پناه بردن در خصوص ابليس امر شده که بيانگر اهميت توجه به خطر وسوسه هاي اوست.

دسته دوم آياتي است که در آن ها شر رساني ابليس بازگو و از آن استعاذه شده و يا به استعاذه سفارش شده است. از اين دست آيات مي توان به سفارش به پيامبر (ص) است که مي بايست از شر وسوسه هاي ابليس به خدا پناه برد.( مومنون ، آیه 97) و يا به انسان دستور داده شده که از نزع شيطان به خدا پناه برند(فصلت ، آیه 36) نزع عبارت از داخل شدن در چيزي براي فاسد کردن آن است. از اين رو به غضب انداختن و تحريک قلب و وسوسه و گمراهي ابليس در هنگام خشم و انتقام از مواردي است که مي بايست به عنوان نزع ابليس به خدا پناه برد.

گاه شيطان با مس و دست گذاشتن بر چيزي قلب انساني را به وسوسه گمراه مي کند و اورا از راه حق باز مي دارد .( اعراف ، آیه 102)

از ديگر اموري که مي بايست از ­آن به خدا پناه برد مي توان از متکبراني چون فرعونيان ياد کرد . پيامبران به عنوان سرمشق زندگي کساني است که مي بايست از رفتار آنان درس بياموزيم. حضرت موسي از شر متکبراني چون فرعون به خدا پناه مي برد. متکبر کسي است که نسبت به اقرار به الوهيت خدا و اطاعت از او تکبر مي ورزد و حاضر نمي شود تا اطاعت از حق کند.( غافر ، آیه 27)

در هنگام خطر نيز مي بايست به خداوند پناه برد.( دخان ، آیه 20) چنان از شر جهل و ناداني مي بايست چنين کرد؛ زيرا هيچ خطري بالاتر از جهل انسان را به هلاکت نمي اندازد. ( هود ، آیه 45 تا 47 و نيز بقره ، آیه 67) رهايي از آلودگي دامن و خطر عفت و حياي زدايي از ديگر مواردي است که به صراحت پناه جويي امري پسنديده شمرده شده است و حضرت مريم (س) به عنوان مصداق و الگوي قرآني اين کار را هنگام چنين خطري انجام داده است.( مريم ، آیه 18) البته اين اختصاص به زنان نداشته چنان که قرآن اين مساله را درباره يوسف (ع) نيز بيان مي دارد که چه سان از شر آلودگي دامن و اتهام به گناه به خدايش پناه مي برد.( يوسف ، آیه 23) ظلم و ستم نيز از ديگر مواردي است که قرآن پناه جويي به خدا را در آن پسنديده معرفي مي کند و از زبان يوسف مي فرمايد: معاذالله ان ناخذ الا من وجدنا متاعنا عنده انا اذا لظالمون ؛ پناه مي برم به خدا که جز کسي که متاع خود را در نزدش يافتيم بازداشت کنيم و گرنه در غير اين صورت ما از ستمگران خواهيم بود.

پناه جويي از هر نوع بدي و شرور نيز از ديگر مواردي است که قرآن بر پناه جويي در آن موارد تاکيد و سفارش مي کند. اين شرور مي تواند از جن و انس و آتش و توفان و باران و قحطي و بيماري و مانند آن باشد.

شر حسوداني که حسد مي ورزند و آن حسادت باطن خود را آشکار مي سازند و در مقام عمل کارهاي زيانباري را انجام مي دهند از ديگر مواردي است که پناه جويي در آن مطرح است. دشمني دشمنان و کافران نيز از همين قسم به شمار مي آيد که قرآن از آن ياد کرده و مردمان را سفارش به پناه جويي به خدا مي کند.( فلق و نيز غافر ، آیه 56)

اين ها نمونه هايي است که قرآن بر پناه جويي به خدا در آن ها تاکيد و سفارش مي کند تا نشان دهد که جز قدرت و احاطه کامل ربوبي او چيزي ديگر نمي تواند از شرور بازدارنده باشد و انسان همواره نه تنها مي بايست خود را در محضر خدا بداند بلکه براي رهايي از شرور ظاهري و باطني به او پناه برد که او بهترين ملجا و ماوي است و پناهگاهي بهتر از او نمي توان يافت و يا سراغ داد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا