اجتماعیاخلاقی - تربیتیمعارف قرآنیمقالات

از چه چيزي استغفار كنيم؟

samamosبسياري از جوانان و نوجوانان هنگامي كه با سفارش هاي اكيد قرآن و مربيان ديني درباره استغفار و لزوم آن مواجه مي شوند، اين پرسش را مطرح مي كنند كه ما جوانان در اول راه تكليف هستيم و هنوز گناهي نكرده ايم، پس از چه چيزي استغفار كنيم؟ اين پرسش براي گروهي ديگر نيز مطرح است كه به گمان خويش همواره از كودكي در مسير تقوا و بندگي گام برداشته اند.

در جاي ديگر شخص با آياتي مواجه مي شود كه در آن ها پيامبر(ص) و معصومان(ع) به استغفار دعوت شده اند و اين شبهه زماني تشديد مي شود كه آيه اي از قرآن از غفران خداوند نسبت به چيزهايي خبر مي دهد كه پيامبر(ص) پيش و پس فرستاده و يا مي فرستد؟ به اين معنا كه چه چيزي را پيامبر(ص) انجام داده و يا مي دهد كه خداوند از در غفران وارد شده و آن ها را بخشيده است؟

نويسنده باتوجه به آيات قرآني كوشش كرده تا در حد توان و ظرفيت يك نوشتار كوتاه، به اين پرسش ها و شبهات چالشي پاسخ دهد.
استغفار، دژ امنيت
استغفار از ريشه غفران در اصل به معناي پوشيدن چيزي است كه انسان را از آلودگي نگه دارد. بنابراين استغفار، درخواست مصونيت از عذاب و شكنجه با گفتار و رفتار است. (مفردات راغب اصفهاني ذيل واژه غفر)
انسان بنابه علل و عواملي كه در اين نوشتار معرفي مي شود گرفتار شدايد و سختي ها و حتي عذاب و شكنجه مي شود و به رنج و درد و بيماري و زحمت مي افتد. از اين رو همواره در انديشه است كه بفهمد چه عوامل بيروني و دروني موجب مي شود تا شخص، گرفتار اين مشكلات و سختي ها شود و نتواند آسايش و آرامش خويش را حفظ كند؟
مردم در پاسخ به اين مسائل و پرسش ها به دو دسته تقسيم مي شوند. دسته نخست كساني هستند كه عوامل موثر در زندگي را عوامل مادي و دنيوي مي شمارند و براي امور غيرحسي و غيرمادي ارزش و جايگاهي قائل نمي شوند. از اين رو در پاسخ به پرسش هاي فوق همواره به علل و عوامل مادي توجه مي كنند و مي كوشند ضمن شناسايي آن به گونه اي عمل كنند كه عوامل يا از ميان برود و يا نتواند تاثير منفي و سوء در زندگي خود و ديگران به جا گذارد. از اين رو به نابخردي و عدم سنجش علل و عوامل در هنگام برنامه ريزي در زندگي اشاره مي كنند و شخص را به سبب عدم بررسي همه علل و عوامل ظاهري موثر در تحقق كاري سرزنش مي كنند. به نظر ايشان اگر شخصي همه امور را چنان كه عقل مقتضي آن است شناسايي و عمل كند هرگز دچار رنج و سختي و مشكلات نمي شود.
اين دسته از مردم براي عوامل غيرطبيعي و فرامادي ارزش و نقشي قائل نيستند و تغيير و تحولات ناگهاني و غيرقابل پيش بيني را نمي پذيرند و يا آن را دليلي بر ضعف و ناتواني برنامه ريز و عامل دانسته و شكست و سختي و مشكلات را به سبب بي تدبيري شخص مي دانند. بر اين اساس هر چيزي بيرون از دايره ماديات و امور حسي، امري غيرقابل پذيرش و توجيه نادرست از سوي غيرعالمان و غيرعاقلان شمرده مي شود.
در مقابل، دسته اي ديگر نيز هستند كه افزون بر نقش اسباب و علل ظاهري براي اسباب غيرظاهري و علل و عوامل غيرمادي نيز آثار و تاثيراتي در امور مادي زندگي بشر قائل هستند. به نظر آنان بايد عوامل و اسباب شكست ها و سختي ها و ناكامي ها و عذاب ها را در دو دسته شناسايي كرد. بخشي كه به اسباب و علل ظاهري و مادي مرتبط است و بخشي كه به اسباب و علل غيرظاهري و غيرمادي باز مي گردد. هرچند ممكن است بتوان علل ظاهري و مادي را شناسايي و پيش بيني كرد ولي علل و عوامل باطني و غيرمادي را نمي شود به سادگي شناسايي و پيش بيني نمود و راهكاري براي مقابله با آن معرفي كرد مگر آن كه علل و عوامل غيرمادي را به طريقي ديگر شناسايي و با آن مقابله كرد.
گروه نخست را مي توان به عنوان انسان هاي كافر و غيرمؤمن به خدا معرفي كرد، چنانكه گروه دوم كساني هستند كه به خداوند و يا نيروهاي غيرطبيعي ايمان دارند و تاثيرات آن را در عالم ماده مي پذيرند. در اين ميان مؤمنان واقعي بر اين باور و اعتقاد هستند كه منشا همه امور خداوند است و چيزي از دايره علم و قدرت و ربوبيت و مالكيت خداوندي بيرون نيست.
نقش آفريدگار هستي
گروه مؤمنان بر اين باورند كه برخي از اعمال و رفتارهاي انساني هر چند كه به ظاهر كامل و بي نقص است و همه چيز در انجام آن شناسايي شده، ولي در اين برنامه ريزي آن چيزي كه ناديده گرفته شده و به حساب نيامده است، نقش خداوند آفريدگار هستي، به عنوان پروردگار هستي است. در حقيقت نمي توان آفريدگار را به گونه اي فرض كرد كه نقش پروردگاري در مسير حركت و يا تغيير و تبدل ها ايفا نمي كند.
توجه مومنان به ربوبيت خداوندي آنان را به سوي قدرتي برتر و مهمتر به نام پروردگار سوق مي دهد و آنان در اولين حركت براي حل معادلات خويش، بخشي مهم را به خداوند اختصاص مي دهند و در كنار شناسايي و بهره گيري از علل و عوامل مادي و ظاهري كه عقل بدان فرمان مي دهد، به علت و عاملي مهم چون ربوبيت و پروردگاري خداوند توجه كرده و خواهان توفيق در انجام آن عمل مي شوند.
در حقيقت توفيق، در ادبيات ديني و ايماني به معناي آن است كه خداوند از مقام ربوبيت و پروردگاري خويش امور را به گونه اي هدايت كند تا برنامه ريزي عقلاني بشر مطابق با خواست كمالي و اراده و مشيت مطلق او باشد و در انجام كارها خللي و يا نقصي پديد نيايد. به اين معنا كه تفكر و انديشه عقلاني بشر موافق و مطابق اراده و مشيت كامل الهي باشد تا كارها در مسير درست و كامل قرار گيرد و به انجام رسد بي آن كه كار برخلاف حركت كمالي و يا خواست و اراده الهي باشد.
همين توجه به ربوبيت و پروردگاري خداوند است كه به انسان نيروي جديدي مي بخشد تا در كارهاي خويش همراه با تدبير و برنامه ريزي عقلاني، توكل و توفيق را از خداوند بخواهد و براي رهايي از مشكلات و سختي ها دست به استغفار، بلند كند تا خداوند او را به گونه اي پوشش دهد كه بتواند در مسير كمالي به درستي و آساني گام بردارد. (آل عمران آيات 147 و 193 و اعراف آيات 23 و 52 و هود آيه 47 و 52 و آيات ديگر)
شخص مؤمن انساني است كه به ولايت مطلق خداوند ايمان دارد و بر اين باور است كه هيچ امري بيرون از دايره ولايت الهي تحقق نمي يابد و اين گونه نيست كه تنها اسباب و علل ظاهري و مادي در تحقق چيزي نقش داشته باشد.
در انديشه توحيدي، همه امور از اسباب ظاهري و غيرظاهري زماني عمل مي كنند كه خداوند بخواهد. بر اين اساس گردش ستارگان و ماندگاري بقاي فلك و آسمان براساس مشيت و خواست الهي است و اگر خداوند دمي اراده ديگري داشته باشد همه آسمان و فلك فرو مي پاشد. چيزي در دنيا نيست كه بيرون از دايره مشيت و اراده و خواست الهي اتفاق بيفتد و يا جريان پيدا كند. خداوند از آن جايي كه هرگونه جرياني در جهان را بيرون از دايره اسباب ظاهري و غيرظاهري نمي پذيرد، براي اسباب و علل ظاهري و مادي و غيرظاهري آثاري را تجويز كرده است. از اين رو در روايات آمده است: ان الله يابي ان تجري الامور الا باسبابها؛ خداوند خودداري كرده كه امور جز از راه اسباب جريان يابد.
با اين همه اين خواسته و اراده و مشيت الهي نمي تواند خود، حاكم بر خداوند باشد؛ بنابراين هرگاه خدا خواست مي تواند از تأثير اسباب بكاهد و يا آن را تغيير دهد و به شكلي ديگر درآورد؛ چنان كه اراده الهي موجب شد تا آتش بر ابراهيم سرد و سلامت شود و عصايي در يك فرآيند پيچيده به جاندار و ماري تبديل شود كه چوب ها و عصاي جادوگران را مي خورد.
شخصي كه به دامن استغفار پناه مي برد با توجه به اصول ربوبيت الهي در كنار ولايت و قدرت خداوندي است (بقره آيه 286 و اعراف آيه 155)؛ زيرا بر اين باور است كه افزون بر اسباب ظاهري و غيرظاهري، خداوند خود به طور مستقيم مي تواند در امور تأثيرگذار باشد. بنابراين اگر خطا و گناه و اشتباهي موجب شده كه آثار سويي بر اسباب و علل مادي و غيرمادي به جا گذارد با پناه بردن به دژ محكم استغفار مي تواند از آثار پيشين و پسين آن در امان ماند. از اين رو از استغفار به عنوان دژ استوار ياد شده است كه مي تواند آدمي را از عذاب الهي مصونيت بخشد؛ چون شخص با استغفار خويش، محبت خداوندي (هود آيه 90) و رحمت خاص (بقره آيه 199 و نساء آيه 64 و 106 و آيات ديگر) را به خود جلب و جذب مي كند و در سايه محبت و رحمت اوست كه اسباب نمي تواند آثار بدي را به جا گذارد و حتي آتشي را سرد و به گلستان تبديل كند و شخص را در درون خويش به سلامت و آسايش نگه دارد.
از چه چيزي استغفار كنيم؟
اكنون كه دانسته شد كه نقش استغفار در هستي تا چه اندازه از اهميت است و چرا خداوند در آيات بسياري بر استغفار و توبه سفارش كرده است و حتي به پيامبر خويش فرمان داده كه براي مؤمنان استغفار كند، اين پرسش مطرح مي شود كه از چه چيزي استغفار كنيم؟
انسان حتي اگر پاك و پاكيزه و برخوردار از تقوا باشد، نيازمند استغفار است؛ زيرا محدوديت انسان نسبت به انجام كارهايي كه رضايت خداوندي را برانگيزد خود يكي از علل و عوامل وجوب استغفار است. در برخي از روايات آمده است كه «وجودك ذنب يا موسي» يعني وجود محدود هر انساني چون موسي خود، گناهي است كه تنها با استغفار و توبه مي توان آن را به گونه اي كرد كه رضايت خداوندي را سبب شود. اين مسئله زماني تشديد مي شود كه انسان نتواند حق معرفت و يا حق تقات خداوندي را انجام دهد. هيچ انساني نمي تواند يقين كند كه حق تقاته و حق معرفت الهي را ادا كرده است. از اين رو لازم است دست كم از اين دو يعني محدوديت و عدم شناخت كامل توبه و استغفار كند و خود را در كنف حمايت ربوبيت الهي قرار دهد و از مقام محبت و رحمت خاص بهره مند شود.
افزون بر اين انسان بايد از اموري ديگر نيز همواره استغفار كند و دمي از استغفار باز ننشيند. از اين رو در آيات و روايات از هفتاد بار استغفار در شبانه روز سخن به ميان آمده است. انسان ها كارهاي لغو و بيهوده زياد انجام مي دهند و در زندگي خويش گفتارهاي بيهوده و سخنان ياوه و لغو بسيار مي گويند كه هر كدام از آن ها آثار و تبعات سوئي دارد كه مي بايست براي در امان ماندن از شر و آسيب هاي آن ها، خود را در دژ محكم استغفار قرار دهد.
خداوند در آيات 46 و 47 سوره هود به مسئله آمرزش خواهي از خدا به سبب درخواست هاي نابجا اشاره مي كند. در اين آيات بيان شده است كه حضرت نوح(ع) به سبب اينكه خواستار نجات فرزندش از توفان شد از خداوند مي خواهد كه به سبب اين درخواست نابجا، او را ببخشد و بيامرزد.
حضرت آدم(ع) نيز به سبب ستم به خويش، خواهان استغفار خداوندي مي شود (اعراف آيه 23) و تأكيد مي كند كه اگر خداوند استغفار وي را نپذيرد و او را در كنف رحمت و محبت خويش قرار ندهد دچار زياني سخت و خسراني عظيم شده است.
تأكيد بر واژه اي چون خسران به اين دليل است كه وي با فقدان رحمت و محبت الهي، دچار از دست دادن سرمايه وجودي مي شود؛ زيرا گناه موجب مي شود تا شخص از سرمايه هاي وجودي خويش مايه بگذارد كه امكان دست يابي دوباره آن نيست. از اين رو ظلم بر خويشتن را خسارت و زيان بر مي شمارند. استغفار از ستم به خويش در آياتي ديگر چون 135 سوره آل عمران و 64 و 110 سوره نساء و 23 اعراف بيان شده است وحتي در آيات 87 و 88 سوره انبياء علت خشم خداوندي بر يونس(ع) را مسئله ظلم بر نفس بر شمرده است كه بي اذن الهي از آبادي خويش بيرون رفته بود. حضرت موسي(ع) نيز از ظلم بر نفس خويش مي نالد و خواهان آمرزش و پوشش الهي مي شود. (قصص آيه 16)
همه اولياي الهي از ظلم به خويشتن و نيز اسراف در امور خود به خداوند پناه مي بردند و يكي از خواسته هاي اساسي ايشان در استغفارها اين بود كه نسبت به خود اسراف نكنند و يا از شر آن در امان مانند. از اين رو خداوند در آيات 146 و 147 سوره آل عمران از آمرزش خواهي پيامبران و ربانيون الهي حكايت مي كند كه خواهان رهايي از آثار اسراف با بهره مندي از غفران الهي بوده اند.
خداوند درآيات بسياري به اين نكته توجه مي دهد كه استغفار كردن كاري خوب و پسنديده است؛ بنابراين پيامبران و اولياي خداوندي نيز همواره به استغفار مشغول بوده اند (آل عمران آيات 146و 147)
انسان مي بايست از شرك (مائده آيات 72 و 74 و نيز هود آيات 2 و 3 و 50 و 52 و 31 و 84 و 90) كفر و عقايد نادرست و باطل چون تثليث (مائده آيات 73 و 74) توبه كند. به طور كلي انسان ها همواره عقايد و بينش هايي را اختيار مي كنند كه به نظر آنان كامل و درست است درحالي كه يا در جهل مركب هستند و يا جهل بسيط دارند و يا حتي مي دانند كه باورهايشان نادرست است با اين همه آن را رها نمي كنند. بنابر اين يكي از راههاي دوري از انديشه هاي باطل و درامان ماندن از آثار آن در نگرش و رفتار و زندگي خويش آن است كه از آن افكار و انديشه هاي باطل و نادرست استغفار كنند تا از آسيب ها و پيامدهاي آن در امان مانند. از اين رو اولوالالباب كه داراي انديشه هاي بسيار درست و نزديك به حقيقت هستند و حتي لب و مغز حقيقت را نيز درك كرده اند همواره در حال استغفار هستند. (آل عمران آيات 190و 193)
انسان همچنين بايد از خطاها و گناهاني چون قتل ناخواسته و غير عمدي و حتي عمدي (قصص آيات 16و 17) استغفار كند چنان كه مي بايست از داوري و قضاوت هاي عجولانه و بي تحقيق و پژوهش نسبت به اشخاص وجوامع نيز خودداري و استغفار كند.
اين گرفتاري اي است كه بسياري از مردم خواسته و ناخواسته با آن روبه رو هستند؛ زيرا مسائل سياسي و روزانه زندگي، آدمي را گاه به داوري درباره اشخاص و عملكرد ارگان ها و نهادها وامي دارد كه بي پژوهش و بي بررسي كارشناسانه است. لذا انسان بايد همواره درحال استغفار از اين امور باشد. (ص آيات 24 و 25)
آدمي مي بايست دراستغفار خويش صداقت داشته باشد و زبان و قلبش هماهنگ بر اين باور باشد كه خداوند براساس خالقيت (هود آيه 61) و ربوبيت و ولايت خود (بقره آيه 286و اعراف آيه 155) همواره بركارهاي ظاهر و باطن و خفي واخفي ما آگاه است و انسان نيازمند آن است كه همواره به رحمت خداوند (مائده آيه 74 و هود آيه 90) و توبه پذيري او (نصر آيه 3) اميدوار باشد و در مسير او قرار گيرد. استغفار در كنار توبه، آدمي را در مسير درست قرار مي دهد و از گمراهي و كژروي خواسته و ناخواسته حفظ مي كند و در صورت دچار شدن به آن به مسير اصلي بازمي گرداند. از اين رو خداوند در آيات 16و 17و 133 و 135 و 136 و 190 و 193 سوره آل عمران مومن را به استغفار و توبه تشويق و ترغيب مي كند.
با توجه به مطالب پيش گفته دانسته شد كه هركسي در هر مقام و منزلتي كه قرار دارد نيازمند درپوشش قرارگرفتن خداوند است تا اگر در مسير كمالي خويش نقص و نقصاني و يا اشتباه و خطايي داشته است آن را بازيابي كرده و راه درست را ادامه دهد و يا كمال خويش را افزايش داده و به حكم رب زدني علما، خود را درمسير زيادت ايماني و كمالي و دانشي و مانند آن قراردهد. براين اساس همگان نيازمند استغفار الهي هستند؛ زيرا استغفار به معناي بهره مندي از ذات ربوبي الهي وقرار گرفتن دركنف رحمت و محبت اوست و هيچ كسي نمي تواند مدعي شود كه نيازمند جلب رحمت و محبت او نيست.
از اين رو معصومان (ع) و پيامبران (ع) نيز به استغفار به عنوان ابزار و وسيله جلب محبت و رحمت مي نگريستند. آنان هم براي خود و هم براي همه مومنان و بلكه همه موجودات هستي استغفار مي كردند و خواهان دست يابي هر موجودي به كمال لايق و شايسته شان مي شدند. از اين رو استغفار پيامبر داراي جهات و جنبه هاي مختلفي بوده است كه يكي از آنها استغفار در مقام ربوبيت طولي است كه ايشان از آن برخوردار بودند.
براين اساس مي توان گفت كه همه ما نيازمند تمسك به وسيله محكمي چون استغفار هستيم چنان كه اين فرمان الهي است كه «وابتغوا اليه الوسيله؛ به سوي خداوند وسيله بجوييد.»
براي پيامبران و اولياي الهي استغفار، خود وسيله اي از وسايل الهي است كه آنان بدان تمسك مي جستند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا