اجتماعیاعتقادی - کلامیروان شناسیفرهنگیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

از نگاه تلذذ تا چشمان ساحران

samamosبررسي قرآني و روايي احكام و آثار نگاه
نگاه، ديدن همراه با توجه و دقت است. برخلاف ديدن كه امري غيراختياري است، نگاه كردن و نگريستن، امري اختياري و ارادي است؛ زيرا در تحقق مفهومي نگاه، ديدن همراه با توجه و دقت شرط است و اين نيازمند اراده بيننده براي ديدن چيزي است كه به آن نگاه مي كند. اين نوع از مشاهده و رويت، به سبب همين ارادي و اختياري بودن، احكام و آثار خاصي دارد كه بخشي از آموزه هاي تكليفي قرآن و اسلام به مساله نگاه كردن اختصاص يافته است.
در حوزه هاي ديگر نيز نگاه به عنوان يك مساله مورد توجه است؛ چرا كه گاه سخن از تصرفاتي است كه شخص با نگاه در ديگري يا چيزها انجام مي دهد كه از جمله اين تصرفات مي توان به چشم زخم يا چشم كردن يا سحر و جادو نمودن اشاره كرد. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزه هاي وحياني قرآن، نگاه و نگريستن را به عنوان يك مساله مطرح و نگرش قرآن را به اين مساله ارائه دهد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

نگاه، به عنوان يك مساله شناختي
انسان داراي چشم و گوش و ديگر ابزارهاي شناختي است. يكي از ابزارهاي بسيار مهم و اساسي شناخت، چشم است؛ چرا كه به انسان كمك مي كند تا پيرامون را ببيند و بشناسد. از آن جايي كه اين ابزار شناختي از ويژگي مطابقت ميان ذهن و خارج برخوردار است. از مهم ترين ابزارها و ابتدايي ترين آن ها در شناخت حقايق و واقعيت هاي جهان بشمار مي رود در اهميت و نقش ديدن و شناخت همين بس كه اگر اين ابزار شناختي نبود، ما بسياري از حقايق هستي چون رنگ ها و زيبايي ها را درك نمي كرديم.
هر چند كه اين ابزار شناختي همانند ديگر ابزارها همراه با درصدي از خطاست، ولي درصد خطا آن چنان اندك است كه انسان هر آن چه را مي بيند با اطمينان، مطابقت ذهن و خارج را مي پذيرد و به حقيقت و وقوع آن حكم مي كند و قطع و يقين مي يابد؛ زيرا انسان بر اين باور و يقين است كه تصويري كه در ذهن نقش بسته، چنان با خارج مطابقت دارد كه مي توان حكم كرد كه ديده شده، همان امر خارج است و نمي بايست در آن ترديدي روا داشت.
انسان به طور طبيعي وقتي چشم باز مي كند، پيرامون خويش را مي بيند و انوار اشياء وارد چشم مي شود و تصاويري در ذهن نقش مي بندد. به يك معنا ديدن نوعي عمل غريزي است و هر انسان طبيعي از اين توانايي برخوردار مي باشد.
يكي از توانايي هاي انسان اين است كه ميان ديده ها، شنيده ها، بوييدني ها و مانند آن تفكيك قائل شود، زيرا در هر لحظه انبوهي از اطلاعات از طريق ابزارهاي شناختي وارد ذهن مي شود و قوه عاقله و قلب آدمي تنها از ميان اين همه داده هاي اطلاعاتي تنها برخي را گزينش مي كند. بنابر اين، گرايش آدمي به چيزي و نيز شاكله شخصيتي و همچنين نيازهاي اوست كه قلب و قوه عاقله را به سمت و سويي هدايت مي كند تا از ميان داده هاي بسيار، مواردي را جدا كند كه شخص بدانها گرايش دارد.
بارها شما در خيابان از كنار مغازه ها مي گذريد و با آن كه همه را مي بينيد ولي تصويري روشن از ديده ها نداريد. اما وقتي دنبال داروخانه مي رويد، ذهن از ميان همه تصاوير دريافتي تنها برخي را به شما ارايه مي دهد و با تحليل داده ها آن چه را نياز داريد در اختيار شما مي گذارد. در اين حالت شما ديگر مغازه ها را با آن كه مي بينيد ولي به يك معنا نمي بينيد و چيزي از آن جز سايه ها و خاطره هاي مبهم باقي نمي ماند. از كنار مردم مي گذريد و آنان را مي بينيد و صداهاي بسياري به گوش شما مي رسد ولي شما تنها آن چه را كه دوست داريد مي بينيد و يا مي شنويد.
اين عمل نيز به يك شكل از حالت ارادي به حالت غير ارادي تبديل شده است. از اين رو هر كسي آن چه را مي بيند كه به آن گرايش دارد؛ بلكه حتي از چيزهايي كه از آن نفرت و بيزاري دارد نيز به چشم و گوش مي آيد نگارنده دوستي داشت در قم كه از ديدن جنازه بيزار بود، ولي مي گفت ، من هر روز صبح كه به حرم مي روم جنازه مي بينم كه روي دست مردم مي برند.
انسان ها چيزهايي را كه دوست دارند يا از آن بيزار هستند، مي بينند و يا مي شنوند؛ زيرا ناخواسته تمام حواس، متوجه آن موارد مي شود. اين دوست، چون از ديدن جنازه بويژه در اول روز بيزار بود و آن را نحس مي شمرد، ناخواسته تمام حواس وي متوجه اطراف بود و وقتي وارد حرم مي شد، گوش و چشم و ديگر حواس در جست و جوي يافتن جنازه اي بود كه بر دستي مي رود. از اين رو، چشم همه زوايا را ناخواسته كنترل مي كند، در حالي كه به ظاهر متوجه جلوست يا گوش همه صداهايي را ردگيري مي كند كه با جنازه ارتباط دارد. اين گونه است كه نوعي حس ششم براي اين افراد ايجاد مي شود. به اين معنا كه همه حواس آنان در يك راستا حركت مي كند و مي خواهد آن را دوست دارد يا بيزار است در پيرامون بيابد.
هر فردي افزون بر ديدن، به نوعي نگا ه خاص نسبت موضوعات مورد توجه خود مي رسد و حس ششم وي نسبت به اين موضوعات فعال مي شود. البته چنين نگاهي در يك فرآيند طولاني يا توجه ويژه شخص به موضوعي پديد مي آيد و به شكلي غريزي جلوه گري مي كند.
نگاه، مساله اي شرعي و اخلاقي
اما نوع ديگري از ديدن است كه ما از آن به نگاه اخلاقي ياد مي كنيم. در آموزه هاي ديني، نگاه به عنوان مساله اخلاقي مورد توجه خاصي قرار گرفته و احكام و آثار خاصي نيز براي آن بيان شده است. چنان كه گفته شد، نگاه، نوعي ديدن همراه با نظر، دقت و توجه است. در اسلام به سبب آن كه اين نوع از ديدن، امري ارادي است در حوزه تكليف قرار مي گيرد و احكامي چون حرمت و كراهت براي آن بيان شده است.
به اين معنا كه شخص مي بايست در نگاه كردن و نگريستن متوجه اين معنا باشد كه برخي از نگاهها حرام و برخي ديگر مكروه است و به عنوان نمونه خداونددر آيه 19 سوره غافر از نگاه خائنانه سخن به ميان مي آورد. اين نگاه، نگاهي است كه شخص زيرچشمي به قصد تلذذ يا جاسوسي و تجسس در زندگي مردم وحركات و سكنات ديگران انجام مي دهد.
از امام صادق (ع) پرسيده شد كه مراد از خيانت چشمان چيست؟ آن حضرت پاسخ داد: آيا نديده اي كه شخصي به چيزي نگاه مي كند كه گويا نگاه نمي كند. اين همان خيانت چشم هاست. (تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 517، حديث 33)
خداوند در همين آيه به انسان ها هشدار مي دهد كه از نگاه خيانت آميز پرهيز كنند، چرا كه اگر ديگران از اين نگاه زيرچشمي خيانت آميز شما آگاه نشوند، خداوند بدان آگاه است و از شما در قيامت مواخذه و بازخواست خواهد كرد. پس نگاه زيرچشمي خيانت آميز، از مصاديق نگاه هاي حرام است و بر انسان است كه از اين نوع ديدن اجتناب كند و اهل تقوا باشد.
هم چنين خداوند در آياتي از جمله 30 و 31 سوره نور از بيماردلاني سخن به ميان مي آورد كه نگاه هايي پي گير به نامحرمان دارند. به اين معنا كه چشم ايشان دنبال كاوش نامحرمان است. خيره شدن در زن نامحرم از مصاديق اين نگاه هاي حرام است.
در روايت است كه در زمان پيغمبر مردي متوجه زن نامحرمي مي شود و چنان به او خيره شده و مجذوب وي مي گردد كه سرش به چيزي مي خورد و خون آلود مي شود. (الميزان، ج 15، ص 116 و نيز تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 588، حديث 93) از اين رو خداوند به مردم دستور مي دهد تا چشم فروهشته و از نگاه كردن و دقت ورزيدن در صورت نامحرم از مرد و زن اجتناب ورزند؛ چرا كه غض البصر به معناي چشم فروهشتن و كاستن از نگاه است. البته اين مساله اختصاص به ديدن ندارد و انسان مي بايست از صداي نامحرم نيز خود را بپوشاند و به گونه اي دقت و استماع نكند كه تحريك شود؛ چرا كه استماع و دقت در برخي از صداها، خود عامل تحريك جنسي است و قلب را گمراه مي سازد و به تشويش مي افكند. از اين رو راغب اصفهاني در فرهنگ قرآني خويش غض را به معناي كاستن از نگاه و صوت دانسته است. (مفردات الفاظ قرآن كريم، ص 607)
از ديگر احكام نگاه و نگريستن، حرمت نگريستن به عورت ديگران است. بر هر مرد و زني واجب است تا عورت خويش را بپوشاند و در اين ميان بر ديگران است كه از ديدن عورت ديگري خودداري كند. به اين معنا كه حرام است مرد به زن يا زن به مرد يا هم جنس به هم جنس، به عورت يكديگر نگاه كنند.
علامه طباطبايي مي فرمايد: از مقابله «يغضوا من ابصارهم» و «يحفظوا فروجهم» در آيه 30 سوره نور به دست مي آيد كه وظيفه هر كسي آن است تا عورت خويش را حفظ كند و آن را از ديگري بپوشاند تا قابل ديدن و نگاه كردن نباشد. (الميزان، ج 15، ص 111)
امام صادق (ع) درباره اين آيه مي فرمايد: هر چيزي كه در قرآن درباره حفظ فرج آمده، مراد حفظ آن از زنا است مگر در اين آيه كه مقصود حفظ آن عورت از نگاه ديگران است. (كافي، ج 1، ص 35، حديث 1)
بنابر اين، از آيات قرآني به دست مي آيد كه هر كسي مي بايست عورت خود را بپوشاند و به عورت ديگران نگاه نكند. چنان كه نگاه كردن به نامحرم از سوي مرد و زن حرام است و مي بايست از آن اجتناب ورزند و همچنين چشم چراني نكنند و خيره به نامحرم نگاه نكنند؛ چرا كه اين گونه نگاه كردن ها، زمينه ساز بسياري از فسادهاي جنسي و اخلاقي است.
نگاه هاي خيانت آميز و زيرچشمي، بر خلاف اصول اخلاقي است و خردمندان اين گونه رفتارها را در رديف رفتارهاي ناهنجار قرار مي دهند.
نگاه هاي اسرارآميز
از انواع ديگر نگاهها مي توان به نگاه هاي اسرارآميز و فسونگري چون چشم زخم و سحر اشاره كرد كه شخص را مسحور مي كند و رفتارهايش را تحت تصرف در مي آورد و يا نگرش و رفتارش را تغيير مي دهد.
سحر كه همان نشان دادن باطل به صورت حق است. (معجم مقاييس اللغه، ج 3، ص 138، «سحر») به اشكال گوناگوني انجام مي گيرد كه يكي از طرق معروف آن سحر از طريق چشم است، چرا كه سحر، در اصل، برگرداندن و نشان دادن واقع و حق به صورت خلاف است و اين كار از طريق تصرف در ديد ظاهري اشخاص يا تأثير بر فكر و قلب انسانها و يا تصرف در ادراكات صحيح آنان انجام مي شود. لذا شخص جادو شده و مسحور، همان چيزي را مي بيند يا مي انديشد كه ساحر و جادوگر در او تلقين و القاء نموده است. سحر، با توسل جستن به اسباب و وسايل خاصي كه در كتابهاي مربوط آمده و يا با تردستي و حيله هاي پنهان از چشمها انجام مي گيرد. (التحقيق، مصطفوي، ج 5، ص 67 – 68 و نيز التفسير الكبير، فخر رازي، ج 3، ص 187)
گزارش هاي قرآني نشان مي دهد كه سحر به ميان گذشتگان بويژه در ميان بابليان (بقره، آيه 102)، قبطيان (يونس، آيات 77 و 81؛ و قصص، آيات 36 و 37 و آيات ديگر)، يهوديان (بقره، آيه 102 و آيات ديگر) و اعراب جاهلي (يونس، آيه 2؛ هود، آيه 7) وجود داشته است.
خداوند در آيات 116تا118 سوره اعراف به سحر چشمان و تصرف در افراد از اين راه پرداخته و فرموده است: قال القوا فلما القوا سحروا اعين الناس و استرهبوهم و جاءوا بسحر عظيم و اوحينا الي موسي آن الق عصاك فاذا هي تلقف ما يافكون فوقع الحق و بطل ماكانوا يعملون؛ موسي گفت كه بيندازيد پس زماني كه آن را افكندند، چشمان مردم را جادو كردند و در دل هايشان هراس افكندند و سحري بزرگ آوردند و ما به موسي وحي كرديم كه عصايت را بيفكن پس چون افكند، عصا آن چه را بافته بودند بلعيد و حق، آشكار و پيروز شد و آن چه كرده بودند باطل شد.
اين آيات نشان مي دهد كه اين تصرف در چشمان موجب شد تا مردم هراسان شوند و رفتار و واكنش طبيعي نداشته باشند و آن چه راحق بوده باطل و باطل را حق ببينند.
تصرف از طريق چشم چنان است كه قوه خيال نيز از كنترل شخص خارج مي شود و چيزي را مي بيند كه ساحر مي خواهد: فاذا حبالهم و عصيهم يخيل اليه من سحرهم انها تعسي؛ ناگهان از جادويي كه كردند، چنان در نظرش آمد كه آن ريسمانها و عصاها به هر سو مي دوند. (طه، آيه 66) اين تخيل در چشمان و مسحور شدن به گونه اي بود كه حضرت موسي (ع) ترسان شد: في نفسه خيفه موسي؛ موسي خويشتن را ترسان يافت (طه، آيه 67)
در آيات 44 و پس از آن سوره شعراء نيز اين معنا مورد توجه و تاكيد قرار گرفته است كه سحر، در چشم و تخيل و قلب مردم تصرف مي كند و آنان را به سمت و سويي مي برد كه ساحران مي خواهند.
براساس آيه 102 سوره بقره نيز اين معنا به دست مي آيد كه سحر در ميان بابليان به عنوان يك قدرت شناخته و مورد استفاده بوده است. از آن جايي كه اين مسئله بلاي جان جامعه شده بود، خداوند دو فرشته را ماموريت مي دهد تا به ميان ايشان بروند و روش مبارزه و ابطال سحر را بياموزانند؛ اما مردم پس از يادگيري، تنها به جنبه منفي سحر رو آوردند كه از آن جمله جدايي ميان زن و شوهرها بوده است.
از اين رو خداوند آموزش و يادگيري و ياد دادن سحر و جادو را حرام كرده است؛ زيرا مردم از آن براي تصرفات نادرست بهره مي گيرند.
براي ابطال سحر مي بايست به خداوند پناه برد و از خداوند استمداد گرفت (يونس، آيه 81 و نيز فلق، آيات 1 و 4) چرا كه انسان با استعاذه به خداوند مي تواند هم از شر سحر در امان ماند و هم با مددگيري از خداوند آن را ابطال نمايد؛ علامه طباطبايي مي گويد كه با استفاده از واژه «اعوذ» كه به معناي دوري كردن از شرور از جمله سحر ساحران است انسان قادر به دفع آن است؛ چرا پناه بردن به سوي خدا به معناي توانايي خداوند به دفع اين شرور مي باشد. (نگاه كنيد: الميزان، ج20، ص 392)
چشم زخم، سحر فراگير
از ديگر مصاديق سحر و جادوي نگاه مي توان به چشم زخم اشاره كرد. چشم زخم، به معناي آسيبي است كه از چشم بد به كسي برسد (فرهنگ فارسي، ج1، ص 1290، «چشم زخم») آيات 51 سوره قلم و 67 سوره يوسف بر امكان چنين سحري از طريق نگاه دلالت يا اشاره دارد. برخي مفسران در ذيل آيه اخير گفته اند: علت دستور يعقوب(ع) به فرزندانش براي ورود به مصر از درهاي متعدد، اين بود كه او مي ترسيد مردم آنها را ببينند و با چشمشان به آنها آسيبي برسانند، (الميزان، ج11، ص218) بنابراين چشم زخم واقعيت دارد چنانكه علي(ع) فرمود: العين حق يعني چشم زخم حق و واقعيت است. (نهج البلاغه، قصار400)
از ابن عباس نقل شده كه يعقوب(ع) براي آنان از چشم زخم ترسيد. (مجمع البيان، ج 5-6، ص 380) از اين رو آنان را به نوعي رفتار خاص دعوت مي كند تا اين گونه از شر نگاه و چشم زخم در امان مانند.
آيات 51 سوره قلم و سوره فلق نيز بيان مي كند كه كافران در تلاش بودند تا از طريق چشم زخم، آسيبي بر پيامبر(ص) وارد سازند؛ چرا كه «زلق» در آيه 51 سوره قلم به معناي لغزيدن و «ليزلقونك بأبصارهم» يعني تا تو را با چشمانشان آزار برسانند، پس آنان مي خواهند با چشم زخم تو را از مقامي كه خدا برايت قرار داده بلغزانند. (لسان العرب، ج 6، ص 70، «زلق»)
برخي گفته اند: آيه «و من شر حاسد…» شامل «عائن» هم مي شود. عائن كسي است كه با چشم به ديگري آسيب مي رساند؛ زيرا چشم زخم، نوعي از حسد نفساني است كه هنگام مشاهده چيزي كه در نظر شور چشم، زياد و تعجب برانگيز است، محقق مي شود. (الميزان، ج 20، ص 393)
هر چند كه حقيقت مسئله از ديدگاه دانش بشري كاملا مشخص نمي باشد، ولي در توجيه اين قدرت روان و روح انساني نظريه هايي ابراز شده است. از جمله آن نظريه ها اين است كه بسياري از دانشمندان معتقدند در برخي از چشم ها نيروي مغناطيسي خاصي نهفته است كه كارآيي زيادي دارد و حتي با تمرين و ممارست مي توان آن را پرورش داد.
يكي از اين نيروها خواب مغناطيسي است كه از طريق نيروي مغناطيسي چشم ها انجام مي گيرد.
نيرو و انرژي اي كه از چشم خارج مي شود همانند انرژي «اشعه ليزر» است كه شعاعي نامريي داشته ولي از نظر تاثيرگذاري نمي توان هيچ سلاح مخرب تري از آن سراغ گرفت. حال پذيرش وجود نيرويي در برخي چشم ها كه از طريق امواج به خصوصي در ديگران اثر بگذارد، امر عجيبي نخواهد بود. (تفسير نمونه، ج 24، ص 426)
روح انسان بر اثر رياضت ها به درجه اي مي رسد كه آثاري در جسم بر جاي مي گذارد، حال اين جسم، گاهي اعضاي بدن است كه شمشير و سوزن و ميخ و آتش در آن اثر نمي كند و گاهي چشم است كه مي تواند آثاري را بر جاي گذارد كه چشم زخم از آن جمله باشد.
پس اگرچه مسئله از جهت علمي كاملا روشن نمي باشد، اما جايي براي انكار وجود ندارد و نظريه هاي علمي نمي تواند خلاف آن را ثابت كند.
مرحوم علامه طباطبائي(ره) در ذيل آيه 51 سوره قلم مي فرمايد: «… مراد از آيه، چشم زدن است كه نوعي از تاثيرات نفساني است و دليل عقلي بر نفي آن نداريم، بلكه حوادثي ديده شده كه با چشم زدن منطبق است و رواياتي طبق آن وارد شده، دليلي ندارد كه آن را انكار نموده و بگوييم عقيده خرافي است». (تفسير الميزان، ج 19، ذيل آيه)
از آيات پيش گفته هم چنين به دست مي آيد كه انسان مي تواند با دوري از شور چشمان از زخم چشمي ايشان در امان ماند (يوسف، آيه 67)، چنان كه راه ديگر مصونيت از چشم زخم و شور چشمان اين است كه بر خدا توكل نمايد (همان) و به ربوبيت خدا پناه برد. اين پناه بردن حتي از طريق جاري ساختن استعاذه بر زبان نيز امكان پذير است. از شان نزول و سوره فلق نيز به دست مي آيد كه مي توان با خواندن اين سوره از شور چشمان و زخم چشم در امان ماند.
اين سه راهكار قرآني مي تواند ابطال گر اين نوع از سحر يعني زخم چشم و نگاه شور چشمان باشد. بنابراين، كارهايي مثل شكستن تخم مرغ، عملي خرافي است و نمي توان به عنوان راهكار مشروع و قرآني و اسلامي پذيرفت. البته در برخي از افراد اين توانايي وجود دارد كه با ساخت عروسك هايي كنترل ديگري را به دست مي گيرند. اين افراد با قرار دادن تخم مرغ به عنوان چشم مي كوشند تا در چشم حسود و شور چشمان تصرف نمايند و ابطال سحر نمايند.
راهكارهاي مصونيت از چشم زخم در روايات
روزي حضرت رسول(ص) همراه با چند تن از صحابه از گورستاني عبور مي كردند، حضرت رسول(ص) فرمودند دو سوم مردگان و مدفونين اين گورستان به عمر طبيعي كه خداوند براي آنها مقدر كرده بود از دنيا نرفته اند و با چشم زخم از دنيا رفته اند.
از امام صادق(ع) نيز روايت شده كه فرمودند: اگر اين قبرها شكافته شود، هر آينه مي بينيد كه بيشتر مردگان به سبب چشم زخم مرده اند، زيرا چشم زخم حق است. آگاه باشيد كه پيامبر اكرم(ص) فرمودند: چشم زخم حق است پس هر كس از سيرت و صورت برادر مسلمانش خشنود شد، خدا را ياد كند، زيرا وقتي خداوند را به ياد آورد، ضرري به برادر مؤمنش نمي رسد.
طبق روايات بسياري كه در كتاب هاي شيعه و اهل سنت آمده، رسول خدا(ص) دو فرزند خود حسن و حسين(ع) را به اين دعا تعويذ فرمود: «أعيذ كما بكلمات الله التامه و أسماء الله الحسني كلها عامه ، من شر السامه و الهامه و من شر كل عين لامه ، و من شر حاسد اذا حسد؛ شما را به كلمات تامه و اسماي حسناي خداوند از شر مرگ و حيوانات موذي و هر چشم بد و حسود آن گاه كه حسد ورزد مي سپارم». (تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 400)
و در روايت ديگري است كه اين گونه مي فرمود: اعيذ كما من عين العاين و نفس النافس؛ شما را پناه مي دهم از چشم چشم زن، و نفس نفس زن.
به جهت محفوظ ماندن از چشم زخم، موارد زير نيز در منابع ديني توصيه شده است:
1-گفتن سه مرتبه «ما شاءالله لا قوه الا بالله العلي العظيم» حين ترس از چشم زخم
2-خواندن سوره هاي (قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس)
3-خواندن آيه «و ان يكاد الذين كفروا…»؛
4-خواندن سوره «ناس» هنگام بيرون رفتن از منزل
5-در مورد اسفند (اسپند) از حضرت رسول(ص) نقل شده كه بر هر يك از برگ و دانه درخت اسفند ملكي موكل است كه با آنها هست تا آن كه بپوسد و ريشه و شاخه اش غم و سحر را برطرف مي كند و در دانه اش شفاي هفتاد درد است. (مفاتيح الجنان، مرحوم شيخ عباس قمي، ص 533)
در روايت اين معناست كه اسپند دود كردن براي دفع چشم و نظر، و نيز راندن شياطين سودمند است. به اين خاصيت علاوه بر كتب طب قديم، در روايات نيز اشاره شده است. («سفينه البحار»، ماده حرمل)
از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: چشم زخم حق است، وقتي يكي از شماها به انسان يا حيواني يا اشياء ديگري كه زيبا است بنگرد و تعجب نمايد، بگويد: «آمنت بالله و صلي الله علي محمد و آله» پس از آن، اثر چشمش خنثي مي شود.
از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: كسي كه چيزي از برادرش او را متعجب ساخت، بگويد: «تبارك الله احسن الخالقين» زيرا چشم زخم حق است.
همچنين در برخي از آيات و روايات گفتن «ماشاءالله» نيز درباره چيزي كه انسان را به شگفتي مي آورد، به عنوان يكي از راه هاي جلوگيري از تأثير چشم زخم بيان شده است.
حضرت امام صادق(ع) فرمودند:«هرگاه بخواهيد با دوستي آراسته و چشمگير از خانه بيرون رويد، معوذتين (قل اعوذ برب الفلق… و قل اعوذ برب الناس…» را بخوانيد تا چشمي در شما اثر نكند.» (بحارالانوار، ج95، ص331)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا