اخلاقی - تربیتیحقوقیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

ارزش و اهميت پدر از منظر آيات

samamosقرآن براي پدر و مادر جايگاه ويژه اي قايل شده است و آيات قرآني پس از وجوب بندگي خداي يكتا از مردمان خواسته است تا به احسان و نيكي در حق پدر بپردازند و حق ايشان را به تمام و كامل ادا نمايند. از اين روست كه مي توان گفت كه از نظر قرآن پدر درمقام عبوديت انساني نشسته است و اگر كسي شايسته عبوديت و سجده بود آن كس جز پدر نمي توانست باشد.

در جامعه امروز، بسياري از كرامت ها و آيين و سنت هاي پسنديده و نيكي چون خانواده و احترام و ادب در حق پدر و مادر از ميان رفته است و اصول اخلاقي با تهاجم فرهنگي غربي و ديدگاه هاي نسبي گرايانه اخلاقي و حسي گرايانه مادي زير پا گذاشته مي شود. از اين رو، بازخواني مقام و منزلت پدر از ديدگاه قرآن تلاشي است تا ضمن قدرداني از نقش و جايگاه پدر، به گونه حق ايشان را ادا نمايد. با هم اين نوشته را از نظر مي گذارنيم.

پدر در آموزه هاي قرآن

پدر يا به تعبير عربي آن، والد مردي است که از او فرزند به وجود مي آيد. در ادبيات عربي دو واژه والد و اب به كار مي رود. به نظر مي رسد كه واژه والد اختصاص به مفهوم پيش گفته داشته و از محدوديت مفهومي برخوردار مي باشد و دايره آن محدود به مردي است كه در توليد فرزند نقش اساسي و بنيادي دارد و خون وي را رگ هاي فرزند جاري مي باشد. اما واژه عربي اب به معناي سرپرست و كسي است كه مي تواند والد و يا عمو و يا هر كسي باشد كه به حكم ولايت طبيعي خويشاوندي و قانوني مسئوليت كسي را به عهده گرفته باشد. بر اين اساس است كه آزر عموي حضرت ابراهيم (ع) در آيات به عنوان اب يعني پدري كه سرپرستي او را به عهده گرفته معرفي مي شود. آيات قرآني هر گاه سخن از پدر به مفهوم خاص آن اشاره دارد از والد سخن به ميان مي آورد و ازفرزند به عنوان مولودله ياد مي كند.

بر اين اساس مراد از پدردر اين نوشتار نيز به پيروي از آيات قرآني كسي است كه پدر حقيقي شخص بوده و از وي فرزند متولد شده باشد. در حقيقت كسي كه سبب ايجادي شخص مي باشد.

البته چنان كه گفته شد به كسي كه صلاح و ظهور چيزي نيز شده باشد اب (پدر) گفته مي شود كه بر اين اساس است كه در روايات، پيامبر اكرم (ص) به عنوان اب و پدر مومنان معرفي مي شود.(مفردات راغب اصفهاني ص 57) بر اين اساس به عمو و جد (پدر بزرگ) نيز پدر گفته مي شود.(همان )

در آيه 4 و 5 سوره احزاب از مسلمانان خواسته شده است كه فرزندان را به پدر حقيقي آنان انتساب كنند و از انتساب فرزند به غير پدر دوري و اجتناب شود. در آيه 5 پس از بيان لزوم انتساب فرزندان به پدر حقيقي، هر گونه نسبت دادن عمدي شخص به غير پدر را گناه و جرم دانسته و مسلمانان را از چنين عملي بازداشته است.

به نظر قرآن بهترين شيوه و اخلاقي ترين و حقوقي ترين عمل آن است كه شخص به پدر حقيقي اش نسبت داده شود و هر گونه نسبت به غير پدر، رفتاري ظالمانه و به دور از عدالت است.

آيه 4 سوره احزاب توضيح مي دهد كه از جمله هدايت هاي خاص خداوند نسبت به آدمي آن است كه وي را به لزوم اسناد فرزند حقيقي به پدر را در آيات و آموزه هاي وحياني قرآن تبيين كرده و آدمي را به سوي راه درست رهنمون ساخته است.

براي اين كه مساله در اذهان مردمان جايگزين شود با عملياتي كردن موضوع و مساله خاصي چون نفي پدر بودن فرزند نسبت به زيد بن حارثه كوشيد تا اين معنا در فكر و انديشه مردمان تغيير يابد و زيد را به آن حضرت(ص) نسبت ندهند و به جاي اين كه بگويند زيد بن محمد (ص) بگويند زيد بن حارثه تا مردمان در عمل اين فرهنگ جديد را بپذيرند و اقدام به نفي نسبت به غير پدر حقيقي نمايند.( احزاب آيه 40 و نيز نگاه كنيد مجمع البيان ج 7 و 8 ص 527)

پيامبر(ص) براي تثبيت اين معنا و فرهنگ سازي جديد اقدام به ازدواج با همسر فرزندخوانده خويش مي كند و زينب پس از آن كه از شوهر خويش زيد بن حارثه بن شراحيل جدا مي شود با پيامبر(ص) ازدواج مي كند تا همگان آگاه شوند كه همسر فرزند خوانده ( كسي كه از نسل و خون شخص نيست) بر شخص حرام نمي باشد مي توان پس از طلاق و جداي با او ازدواج كرد.(مجمع البيان ج 7 و 8 ص 566)

البته مي توان اشخاص را به عنوان پدر معنوي و روحي و تربيتي معرفي كرد ولي اين گونه انتساب ها چون بار حقوقي ندارد مهم و تاثيرگذارنيست بلكه از نظر اخلاقي سازنده و مفيد است. از اين روست كه مي توان پيامبر(ص) و يا امامان(ع) را به عنوان پدران معنوي امت نام برد چنان كه آن حضرت(ص) خود مي فرمايد: انا و علي ابواه هذه الامه؛ من و علي پدران امتيم.

حضرت ابراهيم(ع) آزر عموي خويش را به عنوان پدر معرفي مي كند و از وي با عنوان " يا ابت" ياد مي كند و خداوند نيز در بيان گفت و گوهاي آن حضرت و عمويش چنين مي فرمايد: و اذ قال ابراهيم لابيه آزر؛ هنگامي كه ابراهيم به پدرش آزر گفت(انعام آيه 74)

چنان كه از آيات 114 سوره توبه و نيز 42 و 45 سوره مريم و 52 سوره انبياء و 26 سوره زخرف و آيات ديگر بر مي آيد آزر به سبب سرپرستي وي از كودكي به عنوان پدر معرفي شده است. با اين همه در هيچ يك از‌آيات قرآني از آزر به عنوان والد( پدرحقيقي ) سخني به ميان نيامده است.( نگاه كنيد مجمع البيان ج 3 و 4 ص 497)

از آيه 133 سوره بقره مي توان اين معنا را دريافت كه مي توان بر عمو عنوان پدر( اب نه والد) را اطلاق كرد. از اين روست كه در قرآن گزارش مي شود كه حضرت يعقوب(ع) در هنگام وصيت مرگ، اسماعيل(ع) را به عنوان پدر خويش معرفي مي كند ، در حالي كه اسماعيل (ع) فرزند ابراهيم(ع) عموي حضرت يعقوب (ع) و بردار اسحاق (ع) بوده است.

به سخن ديگر اين كه حضرت يعقوب (ع) اسماعيل عموي خويش را در كنار پدر خويش اسحاق به عنوان پدر(اب) ياد مي كند مي تواند دريافت كه دراطلاقات عربي و فرهنگ قرآني مي توان عمو را به عنوان پدر معرفي كرد.

حقوق پدر

در آيات قرآني براي پدر اموري به عنوان حقوق پدرمطرح مي شود چنان كه اموري ديگر به عنوان فرا حقوق و امور اخلاقي مطرح مي شود كه در حوزه امور عاطفي دسته بندي مي شود و ما از آن ها به احسان ياد مي كنيم.

از نخستين حقوق هر پدرو مسئوليت و وظيفه هر فرزندي مي توان به لزوم حفظ حرمت و احترام پدر و مادر و دوري و پرهيز از اهانت و آزار رساندن با كوچك ترين كلام و يا شكلي ياد كرد. آيات 23 و 24 سوره اسراء به اين مساله پرداخته است كه انسان مي بايست در حق پدر خويش چنان رفتار كنند كه حفظ احترام و حرمت او شود. اين مساله نسبت به پدر در زماني كه در عجز و ناتواني هستند و به اسباب پيري دچار زودرنجي مي شوند تشديد مي شود و خداوند از مردمان مي خواهد به سبب زودرنج و افزايش خواسته ها و نيازهاي ايشان كلماتي حتي اف را بر زبان نرانند چه رسد كه سخني بگويند و اهانتي بكنند.

در اين زمان بر فرزندان است كه همانند پرندگان دست هايشان را باز كنند و ايشان را زير پر و بال محبت آميز خويش بگيرند.

اين معنا از نهايت خضوع و خشوع در برابر پدر ومادر نشان مي دهد كه خداوند خواستار نهايت تكريم و احترام نسبت به پدر و مادر به ويژه در سنين كهولت و افزايش خواسته ها و نيازهايشان مي باشد.

هر گونه بي حرمتي و كوتاهي در رعايت حقوق آنان گناهي است كه تنها با توبه امكان از ميان رفتن آن مي باشد.(اسراء ايات 23 و 24)

شخصي كه نسبت به ايشان بي حرمتي روا داشته است تنها پس از توبه كردن همراه با در پيش گرفتن رفتاري صالح و درست و نيت صادق و پاك ، مي تواند اميد آمرزش را داشته باشد.(همان)

اين حقوق از آن جايي بر پدر و مادر ثابت مي باشد كه آنان در كودكي به تربيت ايشان و پرورش وي اقدام كرده اند.( همان ) از اين رو از حقوق مساوي احترام و تكريم از سوي فرزندان به ويژه درسن پيري برخوردار مي شوند.(همان)

از حقوق والدين اين است كه داراي خلوتگاه خاص خويش باشند و فرزندان بي اذن و اجازه وي وارد بر خلوتگاه ايشان نشوند.(نور آيه 58)

در حقيقت حفظ حريم والدين بر فرزندان در مسايل جنسي و خلوت هاي سه گانه ايشان واجب است و فرزندان مي بايست به دقت آن را در هر حال رعايت كنند.( همان )

آيات 23 و 24 سوره اسراء بيان مي دارد كه در صورت حضور پدر و مادر نزد فرزندان، مسئوليت هاي بيش تري بر عهده فرزندان و حقوق مضاعفي براي پدر و مادر پديد مي آيد كه اين مساله به سبب ارتباط نزديك و تعاملات روزانه است. بسيار ديده شده است كه در هنگامي كه كساني به صورت مشترك در يك مكان زندگي كنند ، برخي از آداب و احترامات از ميان مي رود و نوعي برخوردهاي سرد و رفتارهاي زننده به شكل عادي در مي آيد. بر اين اساس است كه خداوند هشدار مي دهد كه در زماني كه پدر و مادر با فرزندان دريك مكان زندگي مي كنند نه تنها آداب و احترام و تكريم نمي بايست كاهش يابد بلكه مي بايست تقويت و افزايش يابد و احترامات خاصي نسبت به آنان مبذول شود.

آيه 233 سوره بقره بر لزوم مشورت و تفاهم با پدر و مادر در جدا كردن فرزند از شير قبل از دو سالگي كودك خبر مي دهد.

به سخن ديگر از آن جايي كه حد كمال شير دادن كودك دو سال است، جدا كردن كودك پس از دو سالگي نيازمند مشورت پدر و مادر ندارد ولي پيش از دو سالگي مي بايست با مشاوره و تفاهم و توافق اين كار انجام گيرد. بنابراين از حقوق پدر و مادر است كه با ايشان در اين باره مشورت و تفاهم صورت پذيرد.

ترحم و مهرباني با پدر و مادر از وظايف فرزندان است و از حقوق والدين است كه آيات 23 و 24 سوره اسراء بر آن تاكيد مي ورزد.

احسان و نيكوكاري در حق پدر

افزون بر حقوق پيش گفته بر فرزندان است تا پا از اين فراتر نهاده در حق پدر و مادر احسان و نيكي را به كمال رسانند.

آيه 15 سوره لقمان بيان مي دارد كه ملاطفت و ادب نسبت به پدر و مادر امري لازم و ضروري بر فرزندان است و چنان كه حضرت يوسف (ع) انجام داده است در هر كاري پدر و مادر خويش را تكريم كرده و ادب و نزاكت را درحق ايشان به كمال ادا كنند. از اين روست كه حضرت يوسف (ع) با آن كه وزارت بزرگ ترين دولت عصر خويش در مصر باستان را به عهده داشت از پدر و مادر دهاتي و بيابانگرد خويش در مصر به خوبي استقبال كرده و تمام ادب و نزاكت را در حق ايشان به جا آورد. (يوسف آيه 99 و100)

بر اين اساس نمي توان گفت كه آن حضرت در استقبال ايشان كوتاهي كرده بود و همين مساله موجب آن شد تا پيامبري از نسل وي خارج شود. اگر اين گونه باشد در مساله امامت فرزندان امام حسين (ع) نسبت به فرزندان امام حسن (ع) چگونه داوري مي كنيد؟ آيا امام حسن (ع) نعوذ بالله خلاف ادبي را مرتكب شد كه امامت از نسل وي به نسل امام حسين (ع) منتقل شده است يا اين كه اراده الهي و مشيت و خواست اوست كه امامت را همانند نبوت به هركسي كه بخواهد مي سپارد؟

به نظر مي رسد كه روايات بني اسرائيل همانند جاهاي ديگر در اين حوزه نفوذ كرده است و سيماي تابناك آن پيامبر بزرگوار را كه خداوند به نام وي سوره اي را فرستاد و قصه زندگي را احسن القصص ناميد ، به گلي تاريك اندوده سازند و تيرگي را به سيماي نوراني " ملك كريم " برسانند و او را همانند خويش آلوده سازند. باشد كه از بيان چنين اهانت هايي ،خود و ساحت پيامبران پاك و معصوم (ع) را مبرا سازيم و دل هاي را بدان آلوده نسازيم.

آيات 42 و 45 سوره احقاف بيان مي دارد كه در صورت شرك ورزي پدر و مادر، بر فرزندان است كه حقوق ايشان را مراعات نمايند و با ادب و ملاطفت با ايشان برخورد كنند و در گفت و گوها بر ايشان تندي نورزند و ايشان را سرزنش و اهانت نكنند.

آيه 23 سوره اسراء نيز بيان مي كند كه يكي از تكاليف و وظايف مهم بر فرزندان اين است كه در هنگام سخن گفتن با پدر و مادر مراعات ايشان نموده و با تكريم و احترام همراه با برخوردهاي عاطفي و مودبانه با آنان سخن و گفت و گو كنند. بنابراين هنگام گفت و گو با آنان مي بايست از هر گونه تندخويي پرهيز شود وگرنه خود را براي عذاب سخت الهي آماده سازد.

خداوند در آيه 17 و 18 سوره احقاف كساني كه با پدر و مادر خويش بي ادبانه سخن و رفتار مي كنند به عدابي سخت تهديد مي كند و آنان را از اهل خسران و زيان كاران بر مي شمارد.

مومن كسي است كه براي هر كاري چون مسافرت و كارهاي بزرگ با پدر خويش مشورت مي كند و با اذن و اجازه قلبي او كاري را انجام مي دهد و يا به سفري مي رود. اين روش را قرآن درباره فرزندان يعقوب گزارش مي كند. (يوسف آيه 80)

گوش سپاري و اطاعت از فرمان ها و خواسته هاي پدر از وظايف ديگر فرزندان است كه آيه 63و 68 سوره يوسف و نيز 8 سوره عنكبوت و 14 و 15 سوره لقمان بدان اشاره كرده است.

اين مساله اطاعت از پدر حتي در مواردي كه پدر حضور ندارد و ناظر رفتارها و كردارهاي ايشان نيست مي بايست ادامه يابد چنان كه فرزندان يعقوب (ع) در مسافرت خويش به حكم و فرمان آن حضرت از دروازه هاي مختلف وارد شدند تا مورد چشم زخم اهل مصر قرار نگيرند.(يوسف آيات 67 و 68)

چنين اطاعتي را آيه 80 سوره يوسف درباره فرزند بزرگ يعقوب (ع) گزارش مي كند و مي فرمايد كه پسر بزرگ وي براي اطاعت فرمان پدر براي بازگرداندن بردار خويش در مصر ماند و كوشش كرد تا فرمان پدر را به هر شكلي اجرايي كند.

چنين اطاعتي را نيز فرزند حضرت ابراهيم (ع) به اجرا در آورد و حضرت اسماعيل (ع) براي اجراي فرمان سخت ذبح تن به مرگ سپرد تا رضايت و خشنودي پدررا به دست آورد.(صافات آيات 101 و 102)

آيات 46 و 48 سوره مريم عدم جواز اطاعت از پدر را محدود كفر خواهي وي مي كند. به اين معنا كه تنها در صورت كفر خواهي است كه فرزند مي تواند با پدر مخالفت ورزد و در اين صورت فرزند مي تواند براي حفظ دين توحيدي خويش با شرك خواهي و كفر خواهي پدر مخالفت ورزد.

خداوند در آيه 8 سوره عنكبوت توضيح مي دهد كه در صورت مخالفت فرمان پدر و مادر با فرمان هاي خداوند فرزند مي تواند به مخالفت با فرمان هاي پدر و مادر اقدام كند و لازم نيست تا از كفر و شرك و خواسته هاي مخالف با خواسته ها و فرمان هاي الهي اطاعت كند.

اين اطاعت از پدر از آن رو واجب و لازم شده است كه از نظر قرآن فرزند جزيي از پدر همانند دست و ديگر اعضاي اوست (زخرف آيه 15 و 17) بنابراين مي بايست همانند اعضاي پدر عمل كنند و از فرمان هاي پدر سرباز نزند.

اطاعت و رضايت پدر امري است كه براي فرزندان فوايد و اثار بسياري دارد كه يكي از مهم ترين آن ها مي توان رضايت خداوندي را دانست.

از ديگر آثار و فوايد مهم رضايت پدر و مادر آن است كه دعاي ايشان در حق فرزندان تاثير مثبت و شگرفي دارد و يكي از عوامل استجابت دعا مي توان دعاي پدر و مادر دانست.(فرقان آيه 74)

به هر حال هر كسي اگر گرفتاري دارد و مشكلاتي لاينحل در برابر او قرار گرفته است مي بايست دست به دامن والدين خويش شود و با جلب رضايت ايشان از آنان بخواهد تا در حق ايشان دعا كند. با دعا و درخواست والدين به ويژه پدر است كه خداوند گرفتاري و مشكلات وي را حل مي كند و او را به آسايش و آرامش مي رساند.

اگر دعاي براي پدر و مادر از مصاديق احسان در حق ايشان است(اسراء ايه 23 و 24 و احقاف آيه 15) دعاي پدر و مادر عامل برآورد نيازها و رهايي از مشكلات است؛ زيرا رحمت خداوند نصيب و بهره كساني مي شود كه حقوق والدين را ادا كنند و در حق ايشان احسان روا دارند؛ زيرا از نظر خداوند چنان كه آيه 3 سوره بلد بيان مي كند، پدر و مادر در جايگاهي نشسته اند كه خداوند به ايشان سوگند مي خورد و مي فرمايد: و والد و ما ولد، سوگند به پدر و آن چه مي زايد.

خداوند در آيه 15 سوره احقاف از مردمان مي خواهد تا خدا را به سبب نعمتي به نام پدر و مادر شكر و سپاس كنند چنان كه براي نعمت هايي كه به پدر و مادرشان و خود شان داده است شكر و سپاس گويند.

پدر در جايگاهي نشسته است كه به سبب همين جايگاه از حق طبيعي ولايت بر فرزند برخوردار مي باشد و اين در حالي است كه هيچ را بر كسي ولايت نيست.(قصص آيه 27 و نيز بقره آيه 237 و نحل آيه 59)

به هر حال پدر را در انديشه و تفكر اسلامي قرآني جايگاهي بس رفيع و بلندي در كنار جايگاه خداوندي است و خداوند پدر و مادر را در پس ياد نام خويش ياد مي كند و از فرزندان مي خواهد تا با وي همراهي و مماشات داشته باشند و در امر دين و دنيا او را تنها نگذارند مگر آن كه شرك ورزند و يا به شرك و كفر دعوت كنند و يا برخلاف فرمان هاي خداوندي فرماني را برانند كه در آن صورت با حفظ احترام و ادب و پوزش خواهي به ترك فرمان وي مبادرت ورزند ولي احترام و تكريم وي را فرو نگذارند و از آداب و احترام چيزي نكاهند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا