اعتقادی - کلامیروان شناسیفرهنگیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

ارتباط منطقی ميان تجسم اعمال و رويا

samamosرويا ، تجسم اعمال و افكار آدمي در شكل برزخي و مثالي آن است. ميان آن چه در آيات قرآني به نام تجسم اعمال و تجسد آن در روز رستاخيز ياد شده و تجسم برزخي آن در رويا نوعي ارتباط منطقي و معنايي وجود دارد.

به نظر مي رسد براي دست يابي به تاويل و تعبير رويا بتوان از داده ها و اطلاعاتي كه در قرآن در باره برخي از تجسم اعمال و افكار آدمي در روز رستاخيز آمده ، استقاده و بهره برد. به اين معنا كه رويا و عالم مثال ، جهاني است كه افكار و انديشه ها و اعمال و رفتار آدمي را به شكل تجسمي بيان مي كند.

اگر در هنرهاي تجسمي امكان بسيار كمي است تا آدمي بتواند همه افكار و انديشه هاي غير مادي را به شكل تجسمي و مادي آن نشان دهد، در هنگامه خواب و رويا اين امكان فراهم تر است ؛ زيرا عالم مثال به عالم معنا بسيار نزديك است و مناسبت و مناسخت ميان آن دو بيشتر از آن است كه بتوان آن را انكار كرد.

چنان كه ارتباط و مناسخت و مناسبت ميان جهان مثالي و رويا با جهان رستاخيز و قيامت بيشتر است؛ با اين همه عالم مثال پلي ارتباطي ميان دو عالم است ؛ از اين رو عالم مثال منفصل را عالم برزخ دانسته اند و مي توان به همانند و قاعده مشابهت عالم رويا را نيز پلي ارتباط ميان دو عالم ماده و عالم رستاخيز بر شمرد.

بنابراين مي توان از اين نظر با توجه به آيات الهي كه در تجسم اعمال در روز قيامت بيان شده است ، براي رسيدن به معاني و مفاهيم نهفته در رويا بهره جست و در تعبير خواب از آن استفاده كرد.
چيستی تجسم اعمال
تجسم اعمال ، ظهور حقيقت اعمال انسان پس از مرگ است. از تجسم اعمال ، گاه به تمثل و تجسد عمل نيز ياد مي شود. ( علامه طباطبايي ، الميزان ، ج 18 ص 194 ترجمه فارسي نشر جامعه مدرسين ) تمثل به معناي شكل مثالي يافتن آن است.

شكل مثالي بر خلاف شكل مادي مي تواند به گونه اي غير منطقي خود را نشان دهد. در هنگام تخيل آدمي موجوداتي را مي سازد كه به نظر مي رسد از ارتباط منطق مادي برخوردار نيست ولي با اين همه از يك نوع منطق ديگري پيروي مي كند كه مي توان از آن به منطق مثالي ياد كرد.

در خواب بارها براي همگان پيش آمده است كه موجوداتي را به چشم ديده باشيد كه در عين برخورداري از هماهنگ و سازواري منطقي در هنگامه خواب ، در بيداري آن را بيرون از دايره منطق بياييد. اين از آن روست كه منطق خواب و عالم مثال با منطق ماده تفاوت دارد. در خواب با حجم و ابعاد مواجه هستيم ولي اين گونه نيست كه همانند حجم و ابعاد مادي باشد. در آيات قرآني از تمثل در چند جا سخن به ميان آمده است كه معروف و مشهورترين آن تمثل حضرت جبرئيل كه موجودي مجرد و فارغ از جسم است به شكل انسان كامل مي باشد كه حضرت مريم (س) را به وحشت انداخت . اين وحشت نه به جهت شكل بيرون انساني ويا تمثلي او بوده است. چنان كه از كلام و سخن حضرت مريم (س) بر مي آيد آن حضرت انسان كاملي مانند هر انسان ديگري را مي بيند كه به خلوتگاهش راه يافته است . از اين رو همانند هر دختر ديگري به طور طبيعي واكنش از خود نشان مي دهد و از اين كه مردي را در خلوتگاه خويش مي يابد هراسان مي شود.

اين حضور جبرئيل(ع) چنان طبيعي بود كه آن حضرت در مرد بودن و انسان بودن او شك و شبهه اي نمي كند و تنها از شر و آزار او به خدا پناه برده مي فرمايد: اني اعوذ بالرحمن منك ان كنت تقيا( مريم آيه 18)؛ من از تو به خداي مهربان پناه مي برم كه پرهيزگار باشي . وي مي كوشد تا رفتار انسان پرهيزگاري را از جبرئيل مشاهده كند و متعرض وي نشود. اين بدان معناست كه به هيچ وجه در انديشه و پندار آن حضرت نيامده است كه وي فردي غير انساني باشد. اين تمثل هر چند كه براي آن حضرت بوده و به نظر مي رسيد كه حتي اگر ديگراني در آن جا حضور مي داشتند نمي توانستند آن حضرت را ببينند كه به شكل انساني تمثل يافته است ، با اين همه تمثل كاملي است كه در نظرگاه حضرت مريم (س) هيچ شك و شبهه اي از انساني بودن او وجود ندارد و اگر كسي در آن اطراف مي بود شايد از آنان براي رهايي از اين مرد كمك مي خواست.

چنين حالتي براي زماني كه حضرت جبرئيل (ع) بر حضرت پيامبر (ص) تمثل مي يافت نيز پديدار مي شد و تنها آن حضرت (ص) و گاه برخي از صحابه و ياران بسيار متقي و كاملش مي توانستند جبرئيل متمثل را ببينند و رويت كنند ؛ چنان كه پيامبر (ص) در باره رويت جيرئيل توسط امير مومنان و شنيدن سخنان و وحي الهي مي فرمايد: انك تري ما اري و تسمع ما اسمع ؛ تو هر آن چه را كه من مي بينم مي بيني و هر آن چه كه مي شنوم مي شنوي .
بنابراين ميان تمثل و تجسم نوعي تفاوتي را مي توان اثبات كرد. آن چه در رويا ديده مي شود تمثل است و آن چه در آخرت ديده مي شود و اتفاق مي افتد تجسم است. البته مي توان به اين مطلب در اين جا اشاره و بر آن تاكيد ورزيد كه تجسم غير از تجسد است. جسد ماده بدون روح و روان است در حالي كه جسم مي تواند داراي روح و يا بدون آن باشد و يا به امري اطلاق مي شود كه داراي روح باشد. بنابراين جسد چيز بي روح است و جسم چيزي است كه روح را پذيرفته و يا قابليت پذيرش آن را دارا مي باشد.
نكته ديگر آن كه براي جسم بر خلاف جسد مراتبي است كه مي توان گفت كه اين مراتب تشكيكي است و داراي قوت و ضعف مي باشد. جسم مي تواند همانند جسم مادي سفت و سخت و صلب باشد و مي تواند بسيار لطيف حتي لطيف تر از هوا باشد . بنابراين ممكن است جسم آخرتي جسمي لطيف باشد كه با جسم مادي دنيوي تفاوت ماهوي داشته باشد.

با اين همه ما با توجه به آموزه هاي قرآني و نبوي بر اين باوريم كه آخرت انساني داراي جسم است و در آن ماده حضوري جدي دارد ولي نوع و كيفيت آن بر ما پوشيده است. با اين همه جسم دنيا و آخرت از نظري داراي مشتركات بسياري است كه همين مساله به ما امكان مي دهد تا بتوانيم ميان تجسم اعمال و افكار خود در آخرت با عالم مثال كه آن نيز ويژگي هاي جسمي برخوردار مي باشد ، سخن بگوييم . هر چند كه از يكي به عنوان جسم مادي و تجسد دنيوي و از ديگري به تمثل و از آخرتي به نام تجسم ياد مي كنيم . اين مساله به ما كمك مي كند تا بتوانيم با بهره گيري از داده ها و اطلاعات قرآني به مساله تعبير تمثلات رويايي خود كه بيانگر اعمال و افكار ماست ، بپردازيم و از كيفيت تعبير خواب با استفاده از آيات تجسمي قيامت سخن بگوييم.
تجسم اعمال در قيامت
پيش از پرداخت نمونه هايي از تجسم اعمال و بهره گيري از آن در تعبير خواب مي بايست اين مطلب را با آيات قرآني به اثبات برسانيم كه تجسم اعمال درقيامت امري يقيني و قطعي است. آياتي كه بر اين مطلب دلالت صريح و روشني دارند عبارتند از آيات 25 سوره آل عمران و نيز 28 تا 30 سوره يونس و آيه 111 سوره هود و نيز آيه 51 سوره ابراهيم و بسياري از آيات ديگري كه در اين باره وارد شده است. علامه طباطبايي با توجه به آيه 51 سوره ابراهيم مي نويسد: آيه مزبور با توجه به اسناد " ما كسبت" به " كل نفس " ظهور در اين جهت دارد كه جزا و پاداش هر كسي همان عملي است كه در دنيا انجام داده است ، اگر چه صورت آن تغييركرده است.( الميزان ج 12 ص 90) اين اعمال كه تجسم مي يابد به گونه اي است كه نه تنها خود عامل بلكه ديگران نيز آن را مشاهده مي كنند و اعمال تجسمي فرد مشهود ديگران خواهد بود .( نجم آيات 39 و 40)
نمونه هايی از تجسم اعمال
تجسم تصرفات ستمگرانه در مال يتيم به شكل آتش خواري در قيامت نمونه اي است كه قرآن به روشني و صراحت آن را بيان مي كند و مي فرمايد: ان الذين ياكلون اموال اليتامي ظلما انما ياكلون في بطونهم نارا و سيصلون سعيرا؛ كساني كه اموال يتيمان را به ستم مي خورند به راستي كه در شكمهايشان آتش را مي خورند و به زودي در آتش سعير در آيند.( نساء آيه 10)
در اين آيه اين گونه خوردن مال يتيم خود را تجسم مي بخشد كه به شكل توده اي از آتش خورده مي شود. بنابراين اگر كسي در خواب ببيند كه آتش را مي خورد مي تواند اين تعبير را داشته باشد كه به مال يتيمي دست درازي كرده و آن را به ستم تصرف مي كند.
نمونه ديگر قرآني تجسم را مي توان در مساله تجسم طلا و نقره هاي زراندوزان به شكل آتش دانست كه در اين جا خورده نمي شود بلكه به صورت زر سرخ و گداخته اي مي شود كه با آن بر پشت و پهلو و چهرگان زراندوزان مهر نهاده مي شود. ( توبه آيه 35) بنابراين ديدن رويايي كه در آن كسي را با طلا و نقره گداخته عذاب مي كنند به معناي آن است كه اين فرد زراندوز است و اموالش را به كار نمي اندازد تا در گردش بازار سودي براي همگان وامت فراهم آيد. انباشت ثروت بدون بهره گيري براي آباداني زمين و كمك به مستحقان مي تواند به اين شكل در رويا نيز تجسم و تمثل يابد.
بخل ورزي در قيامت به شكل طوقي از آتش در مي آيد كه به گردن فرد انداخته مي شود. ( آل عمرن آيه 180) شايد اين معنا كه انسان بخيل نه خود از مال بهره مي برد و نه ديگري و تنها از آن براي زينت و تفاخر استفاده مي كند موجب مي شود تا به شكل طوقي از آتش در گردن تجسم يابد و نشان دهد كه اين تفاخر و زينت بخل ورزي چيزي جز طوق تفاخر آتشين بر گردن نيست.
كساني كه كفر پيشه مي كنند و مومنان به ايمان ايشان به باد تمسخر مي گيرند در قيامت به گونه اي آفريده و خلق مي شوند كه احساس تنگي و گرفتار مي كنند و خود را محاق در ديگران مي يابند. اهل تمسخر اين گونه خود را در چارچوب نگاه ديگران اسير در بند ديده و از نگاه ها ي ايشان معذب مي گردند. اين گونه اي از عذاب تجسمي براي برخي از كافران است.( جاثيه آيات 31 و 33) چنان كه براي كافراني كه در دنيا روش هاي سخت تري را اعمال مي كردند به شكل هاي ديگري در مي آيد كه از جمله آن ها دربرگيري عذاب هر سويه است كه هم از بالا و هم پايين آن را آزار مي رساند.( عنكبوت آيه 55)
در آيات قرآن خر به معناي جانوري معرفي شده كه داراي زشت ترين صوت ها و صداهاست و رفتار اين حيوان هر چند غريزي است اما به معنا و مفهوم رفتار زشت از آن درباره انسان به كار رفته است و خداوند مي فرمايد: ان انكر الاصوات لصوت الحمير؛ به درستي كه زشت ترين صداها ، صداي خر است. معناي ديگري كه براي خر گفته شده است حمل علوم و دانش بدون توجه به عمل و بهره مندي از آن است . قرآن برخي از عالمان يهودي را به خري همانند ساخته كه دانش بسياري را بر دوش مي كشد و از آن آگاه نيست. چهار پايي بر او كتابي چند ، تفسير و معناي شعري آن در ادبيات فارسي است.( سوره جمعه )
در روايات تفسيري هر كدام از عناصر و مواهب الهي در زمين به عنوان تجسم اعمال و افكار بيان شده است. از اين رو ديدن ميوه هايي كه در قرآن از آن ها به عنوان ميوه هاي بهشتي و يا نعمت هاي بزرگ و مهم خدا ياد شده مي تواند به معنا و مفهوم خوبي قلمداد شود. د
در برخي از روايات آب به عنوان علم و شير به عنوان حكمت قلمداد شده است. چنان كه با توجه به آيه 14 سوره آل عمران، زن و مال و فرزند كه در قرآن از آن ها به زينت و تفاخر ياد شده به معناي دنيا و مواهب دنيايي تعبير و تفسير مي شود.
در برخي از روايات تفسيري ، فرو رفتن آب در زمين به معناي از دست دادن نعمت بزرگي چون امام و يا غايب شدن او تفسير و تاويل شده است. اين معنا با توجه به اين آب مايه حيات است و امام معصوم (ع) نيز در حكم مايه حيات طيب و زندگي سعادت مند است مي تواند معنا و مفهوم درست دانسته شود. به هر حال فرو رفتن آب در زمين به معناي از دست دادن نعمت بزرگي تاويل و تعبير مي شود.
در تفسير قمي مجلد دوم صفحه 379 آمده است : و از حضرت رضا عليه السلام روايت كرده است كه در تاويل اين آيه فرمود كه:آب شما درهاى شمايند بسوى خدا، ائمه عليه السلام درهاى خدايند بسوى شما كه خدا گشوره ميان خود و ميان خلق خود، آب جارى كنايه است از علم امام .
به هر حال چنان كه از روايات تفسيري بر مي آيد آب را كنايه از علم دانسته اند ؛ براى آن كه آب باعث حيات بدن است، هم چنين علمى كه از ائمه به شيعيان رسيده باعث حيات روح ايشان است، و اين اولى است به منت گذاشتن زيرا كه آب سبب حيات چند روزه دنيا است و علم موجب حيات ابدى آخرت است، و اين بطن آيه است و منافات با ظاهر آيه ندارد، و هر دو مراد است و قرآن مجيد را هفت بطن مى باشد .
در تاويل آيه 16 سوره جن : و ان لو استقاموا على الطريقة لاستقيناهم ماء غدقا؛ و اينكه اگر مستقيم باشند بر راه حق و نگردند از آن بسوى راههاى باطل هر آينه مى آشامانيم به ايشان آبهاى بسيار. دركافى و مناقب از حضرت امام محمد تقى عليه السلام روايت نموده است كه: يعنى اگر بر راه ولايت و محبت و اعتقاد امامت على بن ابيطالب عليه السلام و اوصياى او مستقيم بمانند، مى آشامانيم به دلهاى ايشان زلال ايمان را.
در باره آيه 45 سوره حج كه آمده است : بسى از شهرها كه هلاك گردانيديم اهل آنها را، پس خالى گرديد آنها از اهلش و ديوارهاى آنها بر سقفهاى آنها فرود آمد، و بسى چاه كه معطل گرديد به هلاك شدن اهل آنها، و چه بسيار قصرهاى محكم بلند كه بى صاحب و خراب ماند .
اكثر مفسران گفته اند كه :مراد از بئر معطله ، چاهى است كه در دامن كوهى واقع است در حضرموت يمن؛ و مراد به قصر قصرى است كه بر قله آن كوه واقع است و به آن چاه مشرف است، و اينها را قوم حنظلة بن صفوان كه از بقاياى قوم حضرت صالح عليه السلام بودند احداث كرده بودند، و چون حنظله پيغمبر خود را كشتند خدا ايشان را هلاك كرد و آن چاه و قصر معطل و باير ماندن د.
سوره اعراف:58 . يعنى:شهرى كه خاكش پاكيزه و نيكوست بيرون مى آيد گياه آن به اذن و تقدير و قدرت پروردگار آن- يعنى نيكو سيرت مى آيد به آسانى بدون تعبى و مشقتى- و آن شهرى كه زمين آن خبيث و شوره زار و سنگستان است بيرون نمى آيد گياه آن مگر اندكى .
على بن ابراهيم روايت كرده است كه: بلد طيب، مثلى است براى ائمه عليه السلام كه علم ايشان حاصل مى شود به الهام حق تعالى- بدون تعبى- و بلد خبيث، مثلى است براى دشمنان ايشان كه علوم ايشان خبيث و باطل است. (تفسير قمى مجلد 1 صفحه 236 ( و اگر اندكى علمى از ايشان به خلق برسد بهره اى از آن نمى برد.
شيخ طبرسى نيز از ابن عباس روايت كرده است كه: اين مثلى است كه حق تعالى زده براى مؤمن و كافر، پس خبر داده است كه چنانچه زمين همه يك جنس است، و بعضى طيب است و به باران نرم مى شود و گياهش نيكو مى گردد و ريعش يعنى نمو كردنش . بسيار مى گردد و بعضى شوره است كه چيزى از آن نمى رويد و اگر برويد چيزى است كه منفعتى در آن نيست . هم چنين دل ها همه از گوشت و خون بهم مى رسد و بعضى به موعظه نرم مى شود و بعضى سنگين است و قبول پند نمى كند، پس هر كه دلش نزد ياد خدا نرم شود خدا را بر اين نعمت شكر كند . تاويلى كه در حديث وارد شده است مى تواند بود كه اشاره به طينتهاى نيك و بد باشد كه در احاديث وارد شده، و طينت نيكو قابل علوم و معارف و افاضات الهى است و جميع خيرات و نيكيها را منشاء مى شود، و از طينت بد بغير جهالت و شقاوت ثمره اى حاصل نمى شود و قابل افاضات سبحانى و هدايات ربانى نيست.
سوره انعام:95 :بدرستى كه خدا شكافنده حبه است كه از آن گياه مى روياند، و شكافنده دانه است كه از آن درخت مى روياند، بيرون مى آورد زندهرا از مرده- چون گياه از حبه، و حيوان از نطفه و بيضه- بيرون آورنده است مرده را از زنده- مانند نطفه وبيضه از حيوان، و حبه از نباتات.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: حب، مؤمن است كه خدا او را دوست مى دارد؛ و نوى، كافر است كه از هر خيرى دور است . و به روايت ديگر: شكافتن آن حب است كه علوم بسيار از ائمه اطهار عليه السلام ظاهر مى گرداند و نوى، كسى است كه از آن علم دور است .
سوره واقعه:27-34 . يعنى:اصحاب دست راست يا اصحاب يمن و بركت در ميان درختان سدرند كه خارشان را بريده باشند، و درختان موز كه ميوه شان از بالا تا پائين بر روى يكديگر بافته شده باشد، و سايه اى كشيده شده مانند هواى مابين طلوع صبح تا طلوع آفتاب، و آبى ريزنده از بالا به زير، و ميوه هاى بسيار كه در هيچ وقت منقطع نشوند و كسى منع نكند ايشان را از چيدن آنها، و فرشهاى بلند شده و بر روى هم افتاده .
در بصائرالدرجات از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه:اينها كنايه است از امام عليه السلام و علچنانچه على بن ابراهيم روايت نموده كه: تين، حضرت رسول صلى الله عليه و آله است؛ و زيتون، حضرت امير عليه السلام؛ و طور سينيين، حسن و حسين عليه السلام هستند؛ و بلد امين، ائمه؛ و مراد به انسان در اين سوره، ابوبكر است كه به اسفل دركات جهنم مى رود؛ و الذين آمنوا و عموا الصالحات مصداقش حضرت امير عليه السلام است؛ فلم اجر غير ممنون يعنى: خدا منت نمى گذارد بر ايشان در ثوابها كه به ايشان عطا مى كند؛ پس خدا به پيغمبرش خطاب كرد كه : پس چه چيز تو را تكذيب مى كند به دين، يعنى به جناب امير عليه السلام وامامت ا و. در تاويل آيات سوره والتين والزيتون نيز گفته اند كه: خدا سوگند ياد كرده به انجير و زيتون، زيرا كه انجير ميوه اى پاكيزه است سريع الهضم و دوائى است كثير النفع؛ و زيتون ميوه و نان و خورش است و روغن لطيف دارد و منافع عظيم؛
بنابراين مي توان از روايات تاويلي براي دست يابي به تاويل خواب و رويا استفاده كرد. در روايت است كه مثلا زنبور عسل به معناي ائمه است بنابراين ديدن زنبور عسل به معناي دست يابي به علوم ائمه و يا بهره گيري و بهره مندي از راه و طريق ايشان و دست يابي به هدايت خالص است. از اين رو مي توان گفت كه ديدن و يا خوردن عسل به معناي بهره مندي كامل از هدايت ايشان مي باشد. على بن ابراهيم از حضرت امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه: مائيم نحل كه خدا وحى كرده است بسوى آن؛ و جبال؛ عربند، و خدا ما را امر كرده است كه شيعه از عرب بگيريم؛ و من الشجر يعنى آزادگان؛ و مما يعرشون يعنى از موالى كه آزاد شده ها از بند عبوديت ديگران هستند يا آنها كه داخل قبايل عرب شده اند از از غير عرب و عجمان و از ايشان نيستند؛ و شراب و آشاميدنى به رنگهاى مختلف، انواع علوم است كه از ما به شما مى رسد .
ديلمى از آن حضرت روايت كرده است در تفسير اين آيه كه: نحل و زنبور كه آن رتبه دارد كه خدا بسوى آن وحى كند؟ اين آيه در شان ما نازل شده است و ما را تشبيه به نحل كرده است؛ و مائيم كه اقامت كرده ايم در زمين خدا به امر خدا؛ و كوهها، شيعيان مايند، و شجر، زنان مومنه اند .
عياشى از آن حضرت روايت كرده است كه: نحل، كنايه است از ائمه عليه السلام؛ و جبال، عربند؛ و شجر، آزادكرده هايند؛ ومما يعرشون فرزندان و غلامانند كه آزاد نشده اند و ولايت خدا و رسول ائمه را اختيار كرده اند، و آشاميدنى به رنگهاى مختلف، فنون علوم است كه ائمه به شيعيان خود تعليم مى نمايند؛ فيه شفاء للناس يعنى در علم شفا هست از براى ناس، و شيعيان ما ناس اند و غير شيعيان را خدا بهتر مى داند كه چه چيزند، و اگر معنى اين آيه آن باشد كه مردم گمان مى كنند كه مراد آن عسل است كه مردم مى خورند بايست كه هر بيمارى كه عسل بخورد شفا يابد زيرا كه فرموده خدا خلاف نمى شود و خلف در وعده خدا نمى باشد، بلكه شفا در علم قرآن است زيرا كه خدا مى فرمايد و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين
در تفاسير توضيح داده اند كه مراد از تشبيه عرب به كوهها از جهت ثبات و رسوخ ايشان در دين است ، يا آنكه ايشان قبائل مجتمعه اند؛ و تشبيه عجم به درختان از جهت آن است كه ايشان متفرقند، يا آنكه منافع بسيار بر ايشان مترتب مى شود، يا آنكه زود منقاد مى گردند و قابليت كمالات در آنها بيشتر است؛ و مشا بهت به موالى؛ و آزادكرده ها يا ملحق به قبيله ها و به كندوها و امثال آنها از جهت آن است كه آنها خود را به قبيله ها ملحق گردانيده اند گويا مصنوع و ساخته شده اند، و اين قسم تمثيلات و استعارات در آيات كريمه بسيار و منافات با معانى ظاهري آن ندارد چنان چه احاديث بسيار به معانى ظاهري دلالت مى كند .
روايات در اين زمينه بسيار است براي اين كه همه موارد به طور كلي گردآوري و تفسير و تاويل آن به درستي دانسته شود بايد به اين روايات تفسيري و تاويلي رجوع كرد. با اين همه معلوم شد كه مي توان براي مقصد تعبيري خود از روايات تاويلي بهره جست و دانست كه تجسم و تمثل هر يك از اعمال و افكار در خواب به چه معنا و مفهومي است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا