اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیعرفانمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

اخلاق خالق در کلام صادق(ع)

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

بر اساس آموزه های قرآنی انسان می بایست رنگ خدایی بگیرد و خود را مظهر اسما و صفات الهی نماید و خلق خالق را در خود تجلی دهد تا بتواند به عنوان دارنده صفات الهی و متاله و خدایی شده، شایستگی خلافت الهی را بیابد و در مقام مظهریت ربوبیت به پروردگاری جهانیان بپردازد و آنان را به مقام شایسته و بایسته برساند. بنابراین شناخت خلق الهی امری ضروری و بایسته است.

در آموزه های اسلامی تلاش بر این است تا هم با معرفی صفات الهی و هم راه رسیدن به آن، تخلق به اخلاق الهی را برای خلق فراهم آورد. امام صادق(ع) یکی از مفسران و ناطق به حقیقت قرآن بیش ترین تلاش را در این راه داشته است. نویسنده بر همین اساس به سراغ آموزه های ایشان رفته تا گلچینی از اخلاق خالق را در کلام صادق آل محمد(ص) به دست دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

تخلق به اخلاق خالق

خداوند در آیه 138 سوره بقره می فرماید که رنگ خدا بهترین رنگ هاست و انسان می بایست این رنگ را که بهترین رنگهاست به خود بگیرد. این رنگ خدایی با بهره گیری از عقل و وحی ایجاد می شود و انسان می تواند با پیروی از دین اسلام که از آدم(ع) تا خاتم(ص) از سوی پیامبران در شرایع گوناگون(شوری، آیه 13) بیان شده، به این رنگ خدایی دست یابد که عنصر اساسی آن توحید و تخلق به اخلاق الهی است؛ چرا که پیامبر(ص) می فرماید: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق(بعثت بمکارم الاخلاق و محاسنها)؛ به جز برای اتمام مکارم اخلاقی برانگیخته نشده ام.( مستدرك الوسائل، ج 2، ص 282؛ مشكوة الانوار، ص 243 و بحارالانوار، ج 66، ص 4؛ بحارالانوار، ج 16 ، ص 210)

اگر انسان به مکارم و محاسن اخلاقی دست یابد، در حقیقت صفات الهی را به تمامیت کمالی آن در خود ظهور داده و متجلی به تجلیات صفات الهی شده است. در این صورت چون متاله و خدایی شده است، در مقام خلافت الهی می تواند به عنوان ربانی و مظهر آن خلافت ربوبی داشته باشد و به پرورش و پرودگاری ما سوی الله بپردازد.(آل عمران، آیه 79؛ بقره، آیات 30 تا 34)

خداوند به حضرت آدم(ع) زمانی خلافت را بخشید که به تعلیم الهی دارنده صفات الهی شده بود. از این روست که لایق سجده ما سوی الله شد و همه با این سجده اطاعت و شاگردی و خلافت ربوبی او را پذیرفتند. پس انسان به عنوان یک فلسفه و هدف آفرینش و نیز تکلیف و وظیفه الهی می بایست خود را متخلق به اخلاق خالق نماید. در غیر این صورت بر خلاف هدف و فلسفه آفرینش حرکت کرده و گمراه و در ضلالت خواهد بود.

انسان کامل مظهر اخلاق الهی

بر اساس آموزه های قرآنی انسان کامل چون چهارده معصوم(ع) مظهر اتم و اکمل اخلاق الهی هستند؛ از این روست که آنان عین الله و ید الله می شوند و تاسف آنان تاسف خالق و رضا و غضب ایشان رضا و غضب الهی می شود؛ زیرا در یک مرتبه فنای هستند و دوگانگی بر داشته می شود، پس جز آن چه خدا گفته نطق نمی کنند و جز آن چه خدا خواسته اراده نمی کنند و وقتی هم تیر می افکنند و کاری می کنند خداست که به دست ایشان کاری را انجام داده است؛ زیرا اینان مانند یک ربات بر اساس فرمان های الهی عمل می کنند.(انفال، آیه 17؛ نجم، آیه 3؛ زخرف، آیه 55 و آیات دیگر)

اصولا از نظر آموزه های وحیانی کمال ایمان در رسیدن انسان به مقام قرب فرائض و قرب نوافل است؛ یعنی انسان یا به جایی برسد که عین الله و ید الله و اسدالله و ثارالله باشد، یا دست کم به جایی برسد که زبان خدا می شود؛ پس تقرب انسان به خدا تا جایی است که در قرب نوافل، خداوند سمع و بصر و لسان و دست عبد مى شود، و در قرب فرائض عبد چشم و گوشت و دست خدا مى گردد. (کافی، کلینی، ج 2 ، ص 352؛ محاسن، برقی، ج 1 ، ص292) امیرمومنان می فرماید: انا عين الله و انا يدالله و انا لسان الله و انا جنب الله و انا باب الله؛ من همان چشم خدا و دست خدا و زبان خدا و جنب الله و در خدایم. و امام صادق(ع) نیز با اشاره به چهارده معصوم(ع) می فرماید: نحن حجه الله و نحن باب الله و نحن لسان الله نحن وجه الله و نحن عين الله فى خلقه؛ ما همان حجت الله ، باب الله و زبان خدا و وجه خدا و چشم خدا در میان خلق هستیم.( دلیل قرب نوافل حدیث از امام صادق(ع) است: الكافى باسناده عن حماد بن بشير قال سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول : قال رسول الله صلى اللّه عليه و آله : قال الله عزوجل من اهان لى وليا فقد ارصد لمحاربتى ، و ما يتقرب الى عبدى بشى احب الى مما افترضت عليه و انه ليتقرب الى بالنافله حتى احبه فاذا احببته كنت سمعه الذى يسمع به ، و بصره الذى يبصر به ، و لسانه الذى ينطق به ، ويده الذى يبطش بها، ان دعائى اجبته و ان سالتى اعطيته ، و ما ترددت عن شى انا فاعله كترددى عن موت المومن ، يكره الموت واكره مساءته (کافی، ج 2، ص 253) و دلیل قرب فرائض یک حدیث قدسی است که این گونه از خداوند نقل شده است: قال الله عزوجل ما يتقرب الى عبدى بشى احب الى مما افترضته عليه ، و ما زال يتقرب الى عبدى بالفرائض حتى اذا ما احبه و اذا احببته كان سمعى الذى اسمع به ، و بصرى الذى ابصر به ، ويدى التى ابطش بها)

پس انسانی می تواند خلیفه الهی در مظهریت ربوبیت باشد که متخلق به صفات و اخلاق الهی باشد. در این میان تنها انسان کامل است چون چهارده معصوم(ع) هستند که در این مقام قرار گرفته اند. دیگران می بایست بر پیروی از آنان به این خلق عظیم (قلم، آیه 4) برسد چنان که خداوند در آیه 21 سوره احزاب بر آن تاکید دارد و پیامبر(ص) را اسوه مردمان برای رسیدن به این مقام قرار داده است.

مومنان واقعی حب و بغضشان برای خداست؛ از این روست که خداوند چشم آنان و دست ایشان است و یا ایشان می توانند دست خدا یا چشم و زبان خدا شوند. امام صادق(ع) در جایی می فرماید: من أحب لله و أبغض لله و أعطي لله فهو ممن كمل إيمانه؛ هر كه براي خدا دوست دارد و براي خدا دشمن دارد و براي خدا عطا كند، از كساني است كه ايمانش كامل است.(اصول كافي، ج 3 ، ص 189)

چگونه خدایی شوییم؟

پس فلسفه آفرینش و هدف خلقت و وظیفه و تکلیف انسان معلوم شد؛ یعنی انسان می بایست خدایی و متاله شده و رنگ و خلق خدایی بگیرد تا در مقام خلافت الهی مظهر ربوبیت خداوندی شود. بنابراین، شناخت صفات و اخلاق الهی برای این که خدایی و متاله شویم و متخلق به اخلاق خدایی شویم، ضروری است.

در آیات و روایات بر حسن خلق و نیک خویی بسیار تاکید شده است. چنان که گفته شد، پیامبر(ص) خود را مامور و مکلف دانسته تا مکارم اخلاقی و محاسن آن را به مردم بیاموزد و در عمل آن را به نمایش گذارد تا مردم از ایشان به عنوان سرمشق و اسوه حسنه پیروی کنند.(احزاب، آیه 21) در حقیقت این که گفته می شود تنها خوش خلقان و نیک خویان به بهشت می روند، ازآن روست که آنان متخلق به اخلاق الهی هستند. خداوند در آیات چندی بیان می کند که در میان نیک و نیک تر و نیک ترین، این اخیر که اوج مکارم و محاسن اخلاق است مراعات شود.(اعراف، آیه 145)

امام صادق(ع) درباره تاثیر حسن خلق در تغییر آثار گناه و خطا می فرماید: اِنَّ الْخُلْقَ الْحَسَنَ یُمیثُ الْخَطیئَهَ كَما تُمیثُ الشَّمْسُ الْجَلیدَ؛ بدرستی كه اخلاق نیكو لغزش ها را ذوب می كند همان گونه كه آفتاب یخ را.( بحار الانوار، ج 71، ص 375)

امام صادق(ع) درباره کارکرد دنیوی حسن خلق می فرماید: اِنَّ الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلْقِ یَعْمُرانِ الدَّیارَ‌ وَ یَزیدانِ‌فِی الْاَعْمارِ؛ بدرستی كه نیكوكاری و خوش خلقی، سرزمین ها را آباد می كند و بر عمرها می افزاید.(بحار الانوار، ج 71، ص 395)

این حسن خلق می بایست در زندگی اجتماعی به خوبی خود را نشان دهد. انسان در جمع و اجتماع است که نشان می دهد تا چه اندازه خودساخته است و می تواند بر اساس خوش خویی و حسن خلق رفتار نماید. از این روست که امام جعفر صادق (ع) می فرماید: ان المسلمين يلتقيان ، فافضلهما أشدهما حبا لصاحبه ؛ از دو مسلمان كه به هم برخورد مي كند آن كه ديگري را بيشتر دوست دارد بهتر است .(اصول كافي ، ج 3 ، ص 193)

خلق انسان در زمانی بلوغ عقل به کمال می رسد و هر گاه بخواهیم انسان عاقل را از جاهل شناسایی کنیم می بایست به خلق و خویی او توجه کنیم. پس هر چه انسان اخلاقی تر و نیک خوتر باشد او انسانی عاقل تر است؛ زیرا انسان عاقل کسی است که زمام امورش را به دست هیجانات و عواطف و احساسات نمی سپارد در هر حال بهترین و نیکوترین رفتار را از خود به نمایش می گذارد. از این روست که امام جعفر صادق (ع) می فرماید: أكمل الناس عقلا أحسنهم خلقا ؛ عاقل ترين مردم خوش خلق ترين آنهاست .(اصول كافي ، ج 1 ، ص 27)

همین ویژگی عقلانیت که در خلق و خوی انسان های عاقل خودنمایی می کند موجب می شود تا با هر انسانی با توجه به میزان عقل و بهره مندی اش از عقل رفتار کند؛ چرا که امام صادق(ع) از پیامبر(ص) نقل می کند که آن حضرت(ص) فرموده است: إنا معاشر الانبياء أمرنا أن نكلم الناس علي قدر عقولهم ؛ پيامبر خدا (ص ) فرموده است:ما گروه پيامبران مأموريم كه با مردم به اندازه عقل خودشان سخن بگوئيم .(اصول كافي ، ج 1 ، ص 27)

بر همین اساس رفتار مبتنی بر عقلانیت است که عاقل در برابر رفتار جاهل و اهانتهایش بهترین و نیکوترین خلق و رفتار را به نمایش می گذارد و از سخن اهانت آمیز جاهل به کرامت عبور می کند. خداوند در این باره می فرماید: وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا؛ و زمانی جاهلان و سفیهان، مومنان را مخاطب قرار می دهند ایشان می گویند: سلام(فرقان، آیه 63) و یا در جایی دیگر می فرماید: وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا؛ و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مى‏گذرند.(فرقان، آیه 72)

آن حضرت(ع) در جایی دیگر ضمن بیان عاقل به رفتارش به عنوان معیار اشاره می کند و می فرماید: قال رجل له – عليه السلام – ما العقل ؟ قال : ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان . قال : قلت : فالذي كان في معاوية ؟ فقال : تلك النكراء ، تلك الشيطنة ، وهي شبيهة بالعقل ، و ليست بالعقل ؛ شخصي از امام صادق – عليه السلام – پرسيد عقل چيست ؟ فرمود : چيزي است كه به وسيله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آيد . آن شخص گويد : گفتم پس آنچه معاويه داشت چه بود ؟ فرمود : آن نيرنگ است ، آن شيطنت است ، آن نمايش عقل را دارد ، ولي عقل نيست .(اصول كافي ، ج 1 ، ص 11)

از همین روست که آن حضرت (ع) حتی گرفتاران وسواس در امور عبادی را عاقل نمی شمارد؛ زیرا رفتار ایشان خلاف اخلاق نیک و خوی پسندیده انسانی است که معتدل است و هرگز به افراط و تفریط گرایش نمی یابد. بر همین اساس در جواب کسانی که گرفتار وسواس دینی و عبادی هستند می فرماید که اصولا اینان عاقل نیستند. عبدالله بن سنان قال : ذكرت لابي عبدالله – عليه السلام – رجلا مبتلي بالوضوء و الصلاة و قلت : هو رجل عاقل ، فقال : أبو عبدالله و أي عقل له و هو يطيع الشيطان ؟ فقلت له : و كيف يطيع الشيطان ؟ فقلت له : سله هذا الذي يأتيه من أي شيء هو ؟ فانه يقول لك من عمل الشيطان ؛ امام جعفر صادق (ع) : ابن سنان گويد به حضرت صادق – عليه السلام – عرض كردم : مردي هست عاقل كه گرفتار وسواس در وضو و نماز مي باشد : فرمود چه عقلي كه فرمانبري شيطان مي كند ؟ گفتم : چگونه فرمان شيطان مي برد ؟ فرمود از او بپرس وسوسه اي كه به او دست مي دهد از چيست ؟ قطعا به تو خواهد گفت از عمل شيطان است .(اصول كافي ، ج 1 ، ص 13)

اگر معیار انسانیت عقلی است که به حسن خلق فرمان می دهد و این حسن خلق است که انسان را به بهشت می برد. پس می توان گفت که عقل و جهل بهترین معیار ایمان و کفر است. چنان که ایشان می فرماید: ليس بين الايمان و الكفر الا قلة العقل قيل : و كيف ذاك يا ابن رسول الله ؟ قال : إن العبد يرفع رغبته الي مخلوق فلو أخلص نيته لله لأتاه الذي يريد في أسرع من ذلك ؛ امام ميان ايمان و كفر فاصله اي جز كم عقلي نيست . عرض شد : چگونه اي پسر پيغمبر ؟ فرمود : بنده خدا در حاجت خود متوجه مخلوق مي شود ، در صورتي كه اگر با خلوص نيت متوجه خدا شود آنچه خواهد در نزديكتر از آن وقت به او رسد .(اصول كافي ، ج 1 ، ص 32 – 33)

انسان مومن عاقل اهل تکریم واحترام است ولی این احترام و اکرام نمی بایست به گونه ای باشد که موجب ذلت باشد. تواضع و فروتنی خوب است نه آن که به ذلت و خواری کشیده شود. از همین روست که برخی از رفتارها را به عنوان رفتار نیک نمی شمارد در حالی که برخی گمان می کنند که مثلا دست بوسی و سربوسی از مصادیق تکریم و احترام است. امام صادق(ع) در این خصوص هشدار می دهد و می فرماید: لا يقبل رأس احد و لا يده إلا رسول الله أو من اريد به رسول الله صلي الله عليه و آله ؛ نبايد سر يا دست كسي بوسيده شود مگر دست پيامبر خدا صلي الله عليه و آله يا كسي كه از او پيامبر خدا صلي الله عليه و آله قصد شود .(اصول كافي ، ج 3 ، ص 267)

از مصادیق حسن خلق آن است که نسبت به یک دیگر مهربان باشیم؛ چنان که امام صادق(ع) در این باره نیز می فرماید: شيعتنا الرحماء بينهم ، الذين اذا خلوا ذكروا الله ؛ شيعيان ما با يكديگر مهربانند ، چون تنها باشند خدا را ياد كنند .(اصول كافي ، ج 3 ، ص 268)

پس چنین افرادی همیشه تلاش دارند تا به نوعی دوستان و شیعیان را خوشحال کنند و غم و اندوه را از ایشان بزدایند. بر همین اساس اعمال و رفتاری مورد تاکید قرار می گیرد که نقش تاثیرگذاری در اندوه زدایی از دل های مومنان دارد. امام صادق(ع) می فرماید: من أحب الاعمال الي الله عز و جل إدخال السرور علي المؤمن : اشباع جوعته أو تنفيس كربته أو قضاء دينه ؛ از جمله دوست داشتني ترين اعمال نزد خداي متعال شادي رسانيدن به مؤمن است و سير كردن او از گرسنگي ، يا رفع گرفتاري او يا پرداخت بدهيش .(اصول كافي ، ج 3 ، ص 276)

مومنان به سبب آن که نسبت به دنیا زهد می ورزند دل در گرو دنیا ندارند و به همین سبب برای دنیا خشم نمی گیرند و دشمنی نمی ورزند؛ چرا که از نظر آنان دنیا همانند مثلی است که امام صادق(ع) بیان کرده است: مثل الدنيا كمثل ماء البحر كلما شرب منه العطشان ازداد عطشا حتي يقتله؛ دنيا مانند آب درياست كه هر چه شخص تشنه از آن بيشتر آشامد ، تشنگيش بيشتر شود تا او را بكشد .(اصول كافي ، ج 3 ، ص 205)

پس نسبت به دنیا اهل زهد هستند؛ چرا که می دانند خیر دنیا و آخرت به کلید زهد باز می شود؛ چنان که امام صادق(ع) می فرماید: جعل الخير كله في بيت و جعل مفتاحه الزهد في الدنيا ؛ همه خير در خانه اي نهاده شده و كليدش را زهد و بي رغبتي به دنيا قرار داده اند .(اصول كافي ، ج 3 ، ص 194)

مومن متخلق به اخلاق خدایی چون می داند که خیر در زهد قرار داده شده و از امام صادق(ع) نیز شنیده که : اذا أراد الله بعبد خيرا زهده في الدنيا و فقهه في الدين و بصره عيوبها و من أوتيهن فقد أوتي خير الدنيا و الاخرة ؛ چون خدا خير بنده اي را خواهد او را نسبت به دنيا بي رغبت و نسبت به دين دانشمند كند و به دنيا بينايش سازد و به هر كه اين خصلتها داده شود خير دنيا و آخرت داده شده .( اصول كافي ، ج 3 ، ص 196) پس هرگز برای دنیا تلاش نمی کند و با دیگران به خاطر دنیا خشم نمی گیرد بلکه خشم و غضب تنها برای خداست؛ چرا که خداترس است و اخلاق نیک او به سبب حب الله و غضب و خشم او نیز به سبب خشم الهی است.

وقتی انسان هماره خود را در محضر خدا می داند و خلق الهی گرفته است دیگر رفتاری در پیش نمی گیرد که بر خلاف اخلاق خدایی و یا خواست الهی باشد. امام جعفر صادق (ع) بر همین اساس به مومنان توصیه می کند که خود را در محضر خدا بدانند: خف الله كأنك تراه و إن كنت لا تراه فإنه يراك؛ چنان از خدا بترس كه گويا او را مي بيني و اگر تو او را نمي بيني او تو را مي بيند .(اصول كافي ، ج 3 ، ص 110)

به هر حال، انسان مومنان چون می خواهد خدایی شود، همیشه خدا را به یاد دارد و خود را در محضر خدا می داند و می کوشد تا چنان عمل کند که رضایت و خشنودی خدا فراهم اید و به تکالیف و وظایف خود به عنوان خلیفه به درستی در حد استطاعت و توان عمل کند.

سخن دراین باره بسیار است و امام صادق(ع) و دیگر امامان و پیشوایان معصوم دین اسلام(ع) سفارش ها و توصیات بسیاری کرده اند تا انسان خود را متخلق به اخلاق خالق نمایند و خدایی و ربانی شوند. با این همه به همین کلیات در این جا بسنده می شود؛ چرا که بیش از این در حوصله یک مقال نیست.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا