اخلاص و تقوا، شرط صحت و کمال عمل صالح
در آیات قرآنی پذیرش هر عمل صالحی از سوی خداوند به دور امراساسی دیگر اخلاص و دیگری تقوای عامل آن مشروط شده است. بنابر این، اگر سخن از حسن فعل و حسن فاعل است، حسن فاعلی متوقف به دو امر اساسی اخلاص و تقواست. اما از نظر قرآن تنها زمانی عمل صالح قبول کمالی مییابد که فاعل آن عمل نیک، متقی از مخلص باشد و تقوا و اخلاص در متن همان عمل به تنهایی کفایت نمیکند.
نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزههای قرآنی درباره عناصر تحقق حسن فاعلی سخن به میان آورده و برنقش تقوا و مخلص بودن تاکید کرده است.
کار نیک و نیت نیک
بسیار شنیدهاید که یک عمل میتواند چند گونه باشد:1- کار بد و نیت بد؛ 2- کار بد و نیت نیک؛ 3- کار نیک و نیت بد؛ 4-کار نیک و نیت نیک. این چهار قسم به حصر عقلی است و نوع دیگری نمیتوان تصور کرد.
از نظر اسلام تنها نوع اخیر از چهار قسم است که پذیرفته میشود؛ هرچند که با تخفیفی اگر انسان نیک، کاری را خواست انجام دهد ولی آن، بد از آب درآمد، پذیرفته میشود؛ ولی این در حقیقت همان نیت وکار نیک است؛ زیرا نخواسته است تا کاربدی را انجام دهد؛ ولی وقتی خواست کار نیک را با نیت بد انجام دهد، آن را نیک انجام نداده است؛ نه اینکه کار بدی کرده و از همان اول کار بدی را درنظر داشته باشد.
به سخن دیگر، کار نیک را نتوانسته نیک از کار در آورد؛ بنابراین، این قسم را باید غیر از قسم دوم از چهار قسم دانست، بلکه از قسم چهارم است که در مقام، عمل، کار نیک، به درستی انجام نگرفته است . بر همین اساس گفته شده است: نیه المومنین خیر من عمله؛ نیت مومن بهتر از عملش است؛ زیرا نیت مومن انجام کارنیک با نیت نیک است، ولی نتوانسته است آن کار را به نیکی انجا دهد؛ زیرا شرایط و مقتضیات ممکن است آن چنان که در نظر دارد فراهم نیاید.
به هرحال، اعمال مقبول الهی مشروط به حسن فعلی و حسن فاعلی است.
حسن فاعلی البته زمانی تحقق مییابد که فاعل و آن کار، شرایطی را فراهم آورد که مهمترین، آن شرایط، داشتن اخلاص و تقوا است.
البته این دو شرط گاه به عنوان شرط صحت وگاه به عنوان شرط کمال دیده میشود. وقتی شرط صحت دیده میشود، وجود اخلاص و تقوا در متن عمل کفایت میکند، اما وقتی به عنوان شرط کمال دیده میشود، اخلاص و تقوا فقط در متن عمل کفایت نمیکند، بلکه شخص باید در بیرون عمل صالح نیز دارای تقوا و اخلاص یعنی متقی و مخلص باشد. یعنی در بیرون از متن عمل صالح نیز معصیبت نکند و به دنبال ریا و سمعه و شهرت نرود.
«اخلاص»، شرط صحت عمل صالح
اینکه گفته میشود اخلاص، شرط عمل صالح است، به این معناست که اگر کسی اخلاص نداشته باشد، هرچند که کار نیکی را انجام دهد، ولی آن عمل، باطل است و فاقد شرط صحت است؛ یعنی گویی شخص عملی انجام نداده است؛ زیرا آنچه را انجام داده فاقد شرایط بوده است؛ چنانکه اگر عمل نیک دارای اجزایی را بخواهد انجام دهد و یک یا چند جزء آن را انجام ندهد آن کار ناقص است و شرط صحت را ندارد. به عنوان نمونه اگر نماز دارای ده جزء و شرط باشد، و نمازگزار یک جزء یا چند جزء یا یک شرط یا چند شرط آن را به جا نیاورد، اصلا نمازی به جا نیاورده و نمازش باطل است، اگر نیت نمازگزار فاقد اخلاص باشد، آن نماز فاقد شرط صحت خواهد بود.
چیستی اخلاص
براساس آموزههای قرآنی، اخلاص سری الهی است که تنها در قلب بندگان محبوب الهی قرار میگیرد. (مجمع البیان، ج 2-1، ص 409)
در آیات قرآنی، خداوند پیامبران بزرگ خویش را با این صفت ستوده است (مریم، آیه 51) و آن را سبب عدم سلطه شیطان معرفی میکند. (ص، آیه 83)
کلمه اخلاص از ریشه «خلص» به معنای پیراستن از آمیختگی و برگزیدن است . (لسان العرب، ابن منظور، ذیل واژه «خلص»)، و حقیقت آن، بیزاری از غیرخدا است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه خلص)
در آیات قرآنی برای بیان این مفهوم از واژههای «اخلص» و مترادفات آن «یریدون وجهه»، «اتبع رضوان الله»، «أسلم وجهه لله»، «نصحوالله»، «لن ندعوا من دونه الها»، «ابتغاء وجه ربهم»، «لوجه الله»، «قربات عند الله»، «لله»، «ابتغاء مرضات الله»، «ان أجری الا علی رب العالمین»، «اعبدوا الله ما لکم من اله غیره» و مانند آنها استفاده شده است.
از نظر قرآن اخلاص و قصد قربت، زیربنای هر عمل خیر و صالح است (توبه، آیه 109) و انسان لازم است تا درتمام کارهای زندگی اخلاص بورزد (انعام، آیه 162) و این اخلاص در آغاز تا پایان هرکاری استمرار داشته باشد. (اسراء، آیه 80)
اگر اخلاص رعایت شود عمل صالح تاثیر خود را خواهد گذاشت و ضمن اینکه عمل نیک صحیح خواهد بود، موجب نورانیت و رهایی از تاریکی و رسیدن به روشنایی (مائده آیه 16)، نیک فرجامی (لقمان، آیه 22) و ارزش آفرینی و برتری عمل انسان میشود. (بقره، آیات 138و 139؛ آل عمران، آیه 162؛ نساء، آیه 125)
عوامل پیدایش اخلاص
برای اینکه در شخصی اخلاص پدید آید باید زمینه هائی فراهم آید که شامل عوامل زیر است:
1- توجه به مبدا و معاد: خداوند در آیه29 سوره اعراف بیان میکند که توجه به مبدا و معاد، زمینه اخلاص در دین است.
2- اعتصام به خدا: تمسک به خدا، مایه اخلاص در دین خواهد بود. یعنی شخص خود را به عصمت الهی متصل کند و جز او به هیچ چیز تکیه و تمسک نجوید. (نساء، آیه 146)
3- اصلاح: از دیگر زمینههای رسیدن به اخلاص، اصلاحگری و اصلاح خواهی و دوری از فساد و افساد است. (همان)
4. توبه: براساس آیه پیشین از دیگر بسترهای فراهم کننده اخلاص در شخص توبه و بازگشت به خدا است.
5. احساس خطر و شرایط اضطرار: بسیاری از مردم در شرایط اضطراری و احساس خطر شدید، گرایش به اخلاق پیدا میکنند. از همین رو وقتی دست انسانی از هر چیز و هر کسی کوتاه شد و امیدش از دیگران بریده شد، آن زمان است که اخلاص در او تحقق مییابد و خالصانه خدا را میخواهد و از او مدد میجوید. کسانی که گرفتار توفان میشوند و خود را در حالت غرق شدن میبینند، مخلصانه دعا میکنند تا خداوند آنان را نجات دهد. (یونس، آیه 22؛ عنکبوت، آیه 65؛ لقمان، آیه 32) در حقیقت این اضطرار است که آنان را به خلوصی میرساند تا خالصانه دعا کنند و شکی نیست که در این حالت خداوند، مضطر را اجابت میکند. (نمل، آیه 62) از آیات پیش گفته فهمیده میشود که رفاه و آسایش و نعمت از مهمترین موانع رسیدن آدمی به اخلاص است؛ از این رو دیده میشود اشراف و ثروتمندان و قدرتمندان کمتر دارای اخلاص و اهل اخلاص هستند.
6. امید به خدا و لقاءالله: از دیگر زمینههای اخلاص میتوان به امید به خدا و بویژه لقاءالله اشاره کرد. خداوند این مطلب را در آیه 110 سوره کهف بیان کرده است.
7. امنیت: امنیت کامل نیز از دیگر عوامل تحقق اخلاص است؛ چرا که از آیه 55 سوره نور به دست میآید که محیط امن، آرام و خالی از ترس، زمینه اخلاص است؛ زیرا اگر انسان از چیزی یا کسی بهراسد، گرایش مییابد که خود را از او در امان نگه دارد؛ لذا به آن چیز یا آن کس رو میآورد تا خود را در امنیت قرار دهد. بر همین اساس بسیاری از مردم گرفتار انواع و اقسام شرک میشوند؛ زیرا امنیت خودرا در اموری میبینند که در حقیقت کاری نیست، ولی گمان میکنند که کاری میتواند بکند و آنان را از شر در امان نگه دارد.
اینکه گفته شد اخلاص در خود عمل، شرط صحت آن عمل است، به این معناست که اگر عمل صالحی ممزوج به ریا یا سمعه و شهرت و مانند آنها باشد، یقینا مقبول نیست؛ زیرا فاقد عنصر صحت است.
«تقوای الهی» شرط صحت عمل صالح
عنصر دیگر در صحت عمل، نیت نیک و حسن فاعلی آن است که شخص افزون بر اخلاص باید دارای تقوا باشد. براساس آموزههای قرآنی تقوای در متن آن عمل صالح، شرط صحت و قبولی آن عمل است؛ چنانکه اخلاص در متن آن عمل صالح شرط قبولی آن عمل است.
تقوا که در آیات قرآنی بیان میشود همان تقوای از خدا و اسمای جلالی اوست که نماد آن دوزخ است. به این معنا که انسان میبایست از خدا و نماد اسمای جلالی، خود را در وقایه بگیرد و محافظت نماید. از همین رو در آیات قرآنی از جمله آیات سوره انسان که درباره ویژگیها و سنت و سیره ابرار است، آمده که آنان افزون بر اینکه اخلاص در عمل صالح داشتند و آن را برای وجهالله به جا میآورند، از خداوند و اسمای جلالی و نماز آن خوف و ترس داشتند: ان الابرار…یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شره مستطیرا و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا انما نطعمکم لوجهالله لا نرید منکم جزاء و لاشکورا انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا فوقاهم الله شر ذلک الیوم ولقاهم نضره و سرورا؛ به درستی ابرار… همان
کسانی هستند که به نذر وفا میکنند و از روزی که شر آن همهجا را گرفته است میترسند و طعام را درحالی که خود دوستش دارند به پاس دوستی خدا به مسکین و یتیم و اسیر میخورانند و (میگویند) جز این نیست که «ما برای خشنودی خداست که به شما میخورانیم و پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم. ما از پروردگارمان از روز عبوسی سخت، هراسناکیم.» خدا هم آنان را از آسیب آن روز نگاه داشت و شادابی و شادمانی به آنان ارزانی داشت. (انسان، آیات 7 تا 11)
پس تقوا در قرآن همان وقایه از خدا و خشم اوست که تنها با انجام همه واجبات و مستحبات و ترک همه محرمات و مکروهات به طور کامل دست یافتنی است؛ البته در مرتبه نازلی از تقوا، انجام واجبات و ترک محرمات کفایت میکند ولی در مراتب عالی گاه لازم است تا حتی مباحاتی نیز ترک شود که انجام آن مباهات بهمعنای ترک اولی خواهد بود.
کمال عمل صالح مشروط به مخلص و متقی بودن دائمی
براساس آیه 27 سوره مائده، متقی بودن فاعل عمل صالح شرط است. البته از این آیه به دست میآید که این تقوا میبایست صفت شخص باشد؛ یعنی شخص واقعا از خداوند وقایه بگیرد و مصداق متقی شود. خداوند میفرماید: انما یتقبل الله من المتقین؛ جز این نیست که خداوند تنها از متقین میپذیرد.
به سخن دیگر، برای اینکه عمل صاحلی مقبول باشد، باید دارای شرائط صحت یعنی اخلاص و تقوای عامل آن باشد؛ یعنی هنگامی که آن عمل را به جا میآورد، میبایست در هنگام عمل، تقوا و اخلاص داشته باشد و با معصیت و ریا آن را انجام ندهد.
اما اگر بخواهد این عمل، مقبول کمالی باشد و خداوند به عنوان یک عمل کامل بپذیرد، باید شخصی که آن عمل صالح را انجام میدهد هم درضمن عمل، تقوا داشته و معصیت نکند و هم شخصی باشد که تقوا ملکه او شده باشد، یعنی حتی در بیرون عمل نیز بیتقوایی نداشته باشد.
صاحب جواهر درباره این آیه میفرماید: که «انما» در آیه، حصر کمال است، نه حصر صحت. به نظر ایشان تقوا نه تنها در متن عمل شرط است، بلکه باید عامل صالح در بیرون عمل نیز متقی باشد.
درهمین آیات سوره مائده که داستان عمل صالح دو فرزند آدم(ع) است، هر دو، عملی صالح را با نیت اخلاص و تقوا انجام دادند، اما از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، زیرا یکی از برادران اهل تقوا بود و تقوا ملکه او شده بود، اما آن دیگری متقی نبود، نه اینکه در آن عمل، تقوا نداشته است؛ زیرا اگر تقوا نداشته بود، که آن عمل را انجام نمیداد؛ ولی چون از عصیان خدا در آن مورد میترسید، تقوا پیشه گرفت و معصیت نکرد، اما شرط قبولی کمالی را نداشت؛ زیرا متقی نبود و در غیر این مورد بیتقوایی میکرد؛ از اینرو آمادگی قتل برادرش را داشت؛ زیرا انسانی متقی نبود؛ چرا که اگر متقی دائمی بود هرگز اولین مقابله خود با برادر را با معصیت بلکه گناه کبیره قتل قرار نمیداد.
به هرحال، اگر در متن عملی صالح، تقوای عامل نباشد و مثلا شخص با ارتکاب معصیت، آن عمل صالح را انجام دهد یقینا خدا این عمل را قبول نمیکند. پس باید در متن عمل، تقوا باشد تا صحیح باشد و اما این به تنهائي از نظر قرآن کفایت نمیکند؛ زیرا قبولی اعمال به شکل کمالی آن بستگی دارد که متقی بودن عامل آن است (انما یتقبل الله من المتقین)
به سخن دیگر، در آیه نمیخواهد با حصر خود (کلمه انما) نفی صحت کند؛ زیرا اگر تقوا باشد، عمل صحیح است؛ و اگر تقوا نباشد؛ عمل صحیح نیست. اما برای اینکه این عمل صالح که با تقوا انجام شده به کمال برسد و قبول کمالی شود باید عامل آن دائما متقی باشد.
به نظر صاحب جواهر اگر دلالت آیه این بود که فقط عمل باتقوا قبول میشود، دراین صورت هم حصر آن به جا بود و هم نفی حقیقت بود؛ اما آیه به جای واژه تقوا واژه متقین را آورده و میفرماید عمل صالح فقط از متقین قبول میشود. پس اگر کسی متقی نبود، عمل صالحش قبول نمیشود؛ زیرا با آنکه عمل صحیح است، ولی چون عامل و فاعل آن، فاقد امر کمالی متقی بودن است، این عمل صالح مقبول نیست. پس دراین آیه نفی کمال است نه نفی صحت.
بنابراین اگر کسی نمازی خواند یا روزهای گرفت که آن نماز واجد همه شرایط و فاقد همه موانع بود، این نماز یقینا مقبول است، حالا اگر این نمازگزار در خارج نماز، معصیتی کرد این شخص دیگر متقی نیست؛ ولی نماز و روزهاش در هنگام انجام آن براساس تقوا بوده است، پس از این نظر صحیح بوده است، ولی حال اگر بخواهد این نماز به قبول کمال بار یابد، این شخص باید افزودن بر داشتن تقوا در هنگام و حین عمل، متقی نیز باشد و در بیرون از عمل بیتقوایی نکند.
نتیجه اینکه تقوای در متن عمل، شرط صحت عمل است و اگر گفته شد «انما یتقبل الله من المتقین» نقی حقیقت است؛ یعنی اگر عمل همراه باتقوا نبود، بلکه با معصیت همراه بود، این یقینا مقبول نیست. اما اگر متن عمل باتقوا و اخلاص و مصون از ریا و سمعه بود؛ ولی عامل، متقی نبود، چرا که این عامل در خارج نمازش معصیتی کرده، اینجا نفی کمال است نه نفی صحت. پس اگر گفته میشود «لاصحه الا مع التقوی» این نفی حقیقت است؛ چرا که خداوند فرمود: انما یتقبل الله من المتقین، پس در آیه نفی کمال است نه نفی صحت، (جواهر الکلام، الشیخ محمدحسن النجفی الجواهری، ج2 ص 99 کتاب طهارت)
البته همین مطلب درباره اخلاص هم صدق میکند. به این معنا که اگر در متن عمل، اخلاص نبود، یقینا آن عمل مقبول نیست؛ چرا که اخلاص شرط صحت است و اگر در متن عمل، اخلاص بود این عمل، یقینا مقبول است؛ ولی اگر این عامل، در خارج آن عبادت، یک کار غیرمخلصانه انجام داد، دراین صورت چون این شخص مخلص نیست. مخلص صفت مشبهه است نه اسم فاعل- این عمل صالح به کمال بار نمییابد.
پس زمانی یک عمل صالح به کمال میرسد که شخص افزون بر اینکه باید درهنگام عمل و متن آن اخلاص و تقوا داشته باشد و عمل صالح را با ریا و معصیت انجام ندهد، بلکه باید از صفت مخلص بودن و متقی بودن بهرهمند باشد و در بیرون عملش نیز مشرک و معصیت کار نباشد.
از آنچه گفته شد معلوم می شود که کمال عمل صالح مشروط به فراتر از اخلاص و تقوا یعنی مخلص و متقی بودن عامل آن است؛ یعنی اخلاص و تقوا برای این شخص ملکه شده باشد؛ اما اگر این گونه نباشد و شخص گاهی مخلص است و گاهی مرائي است یا گاهی معصیت میکند و اهل شهرت و نام و نان است و خلوص و تقوا ندارد؛ چنین عملی هرگز کمالی نخواهد بود هرچند که در متن عمل صالح، اخلاص و تقوا باشد. این عمل چون تقوا و اخلاص در متن آن بود، صحیح است؛ ولی چون خود عامل یک مشکلی درخارج عمل داشت و مخلص و متقی نیست هرگز به کمال قبول بار نمییابد.