آموزههاي امام هادي(ع) براي مهار نفس
به مناسبت سوم رجب سالروز شهادت دهمين مشعل هدايت
نفس انساني به سبب گرايش متضاد به خوب و بد و فجور و تقوا همواره بايد مديريت شود و اجازه داده نشود قواي شهواني و غضباني برعقل مسلط شده و فتيله چراغالهي فطرت و قلب سليم را پايين کشيده و آن را دفن کند و انسان را مشغول دنيا و لذات زودگذر آن نمايد و از حيات طيب ابدي که در دنيا به دست خود انسان ساخته ميشود، باز دارد.
امام هادي(ع) به عنوان يکي از پيشوايان و رهبران هدايت خلق به سوي خالق و اختر فروزان هدايت، دستورهايي درباره چگونگي مديريت و مهار نفس ميدهد که نويسنده آن را در اينجا گردآوري و بيان کرده است.
نفس سرکش انساني
نفس انساني داراي قواي چندي است که مهم ترين و اساسيترين آنها، قواي عقلاني، شهواني و غضباني است. هريک از اين قواي انساني مسئوليتي را به عهده دارد که اگر به درستي انجام گيرد ميتواند انسان را از نقص به کمال برساند و او را سرآمد همه آفريدههاي الهي کند.
با آنکه خداوند نفس انساني را درحالت اعتدال قرار داده و تسويه نموده است (شمس، آيه 7) به گونهاي که ميان اين قواي متضاد هماهنگي کامل وجود دارد، با اين همه بخشي از قواي انساني به ويژه قوه شهوت به سبب شرايط محيطي دنيا، گرايش به طغيان و زيادهخواهي داشته و نسبت به بخشهاي ديگر به ويژه عقل انساني ظلم کرده و حق و حقوق او را ادا نميکند، خصوصا که عقل در دنيا درشرايط مناسبي به ويژه در آغاز نيست و نوعي تجرد آن، موجب ميشود تا براي رشد و بلوغ، زمان بيشتري را بگذراند. از اينرو قواي شهواني از تغديه گرفته تا شهوت جنسي زودتر از عقل به رشد و بالندگي ميرسد درحالي که قوه عقل بلوغ نهايي آن دست کم تا چهل سالگي به درازا ميکشد.
گامهاي نخست بلوغ عقل در حقيقت درهنگام تکليف انجام ميگيرد. دراين زمان اگر گرايشهاي فطري انسان به کمال، اجازه رشد يابد، با انجام تکاليف مبتني بر عدالت، انسان گامهاي کمالي را به ويژه درحوزه عقلانيت خود ميپيمايد. اصولا فطرت انسان به سبب گرايش به عدالت که کمال و فضيلتي مطلق و بيچون وچرا است، اين امکان را به انسان ميدهد تا با انجام کارهاي خوب و خير و تقوايي چون پرهيز از دروغ، بيوفايي وگرايش به صداقت و راستگويي و وفاداري مسير درست را پيدا کند.
اما پيش از آنکه عقل بتواند خود را بيابد، دشمنان بيروني ديگر به نام ابليس و شياطين به کمک وسوسههاي دروغين خود، انسان را گمراه کرده و از مدار و محور عدالت بيرون ميبرند. اين گونه است که به جاي اينکه نفس درهمان حالت اعتدال باقي بماند و تقوا را حفظ کند، گرايش به فجور و زيادهروي و شکستن ديوارهاي حرمت و قداست عدالت پيدا ميکند و با ظلم و تجاوز به حقوق ديگر قواي انساني، زمينه دفن عقل و فطرت فراهم ميآيد، به گونهاي که انسان ديگر يا از نور بسيار ضعيفي براي شناخت حقيقت و مسير اعتدال بهرهمند خواهد بود يا به طور کامل آن نور فطرت را از دست ميدهد، فطرتي که امکان شناخت حق و باطل و درست و نادرست را براي او فراهم ميآورد. (شمس، آيات 7 تا 10)
اينکه نفس را سرکش مينامند از آن روست که بخشي از قواي انساني چون شهوت يا غضب بر بخش ديگر مسلط ميشود و حقوق او را غصب کرده و به آن بخش ظلم ميکند. البته از نظر قرآن، بخش قوه فطرت که از آن، گاه به عقل و قلب ياد ميشود، امانتي الهي است که در انسان قرار داده شده است؛ چرا که آن بخش چراغ راه هدايت انساني است و به امانت در اختيار انسان قرار گرفته؛ ولي انسان به سبب دفن کردن دراين امانت خيانت ميکند.
به هر حال، انسان اگر در مسير هدايت الهي فطرت و سپس وحي قرار نگيرد و در گامهاي ابتدايي از تقواي عقلاني و در گامهاي پس از سن بلوغ از هدايت وحياني و تقواي وحياني و تکاليف الهي سود نبرد، اين قواي شهواني و غضباني نفس بر همه هستي انسان مسلط ميشود و او را به بدبختي ابدي گرفتار ميکند.
آموزههاي امامان (ع) براي مديريت نفس
در اين ميان خداوند براي انسانها پيشواياني معصوم قرار داده تا به دور از هر گونه اشتباه و خطا و بيتقوايي در مرتبه دريافت، بيان و عمل، انسانها را به سوي کمال راهنمايي کنند. اين پيشوايان که خود راه بلد هستند، از ميان انسانها برخاستهاند و داراي همان ويژگيهاي انساني هستند و از همين رو ميتوانند سرمشق و اسوه مردمان باشند. آنان با کلام و عمل خود نشان ميدهند که چگونه ميتوان از گردنههاي سخت شهوت و غضب گذشت و به عقلانيت وحياني وکمال خلافت الهي رسيد.
پيامبران (ع) و اوصياء ايشان به سبب داشتن خصوصيت عصمت(ع) از اين جايگاه براي پيشوايي به دو شکل راهنمايي قولي و عملي برخوردار هستند. در اين ميان چهارده معصوم(ع) به خاطر ويژگيهاي بسيار خاص خود از همه به اين مقام و جايگاه شايستهتر و سزاوارتر هستند. لذا خداوند ايشان را به عنوان اسوههاي حسنه مطلق براي زندگي پاک و طيب بشر معرفي کرده است. (احزاب، آيات 21 و 33؛ آل عمران، آيه 61)
بخش اعظم آموزههاي وحياني و نيز سنت و سيره معصومان (ع) اختصاص به مسئله نفس و مديريت و مهار آن دارد؛ چرا که هدف از انجام همه تکاليف، دستيابي به تقوا و مديريت نفس است؛ چنان که خداوند به صراحت در آياتي درباره فلسفه روزه (بقره، آيه 183) و نماز (عنکبوت، آيه 47) و حج (حج، آيه 37) و قصاص (بقره، آيه 179) به آن اشاره ميکند. خداوند در آيه 21 سوره بقره و 153 سوره انعام و آيات ديگر ميفرمايد که اصولا فرمان عبادت و بيان صراط مستقيم بندگي براي رسيدن به تقواي الهي است. همه پيامبران نيز مردم را به تقوا يعني مديريت و مهار نفس دعوت ميکردند. (شعراء، آيات 106و 124و 142 و 161 و 177 و آيات ديگر)
نگاهي گذرا به آموزههاي امام هادي(ع) در مديريت نفس
امام هادي (ع) يکي از پيشوايان معصوم(ع) است که با همه محدوديتهايي که از سوي حاکمان جور غاصبان خلافت صورت گرفت، توانست بخش اعظمي از آموزههاي الهي را براي مهار و مديريت نفس در قول و عمل بيان کند. احاديث و سيره عملي آن حضرت(ع) گوياي تلاش ايشان در انجام مسئوليت هدايتگري مردم به سوي خداست. آن حضرت(ع) نيز همانند پيامبران و امامان معصوم(ع) مردم را به تقوا در قول و عمل دعوت ميکرد تا مهار نفس را در دست گيرند.
دنيا جايي است که انسان ميتواند خودش را براي ابديت بسازد. اگر در اين دنيا به درستي رفتار نکند براي ابد گرفتار بدبختي و شقاوت خواهد شد. از نظر آن حضرت(ع) بايد انسان به اين معنا برسد که در آخرت آنچه ارزشمند است اعمال صالح است. در بازار دنيا اگر متاع گاو و گوسفند و شتر و بز ارزش دارد، در بازار آخرت تنها اعمال نيک است که خريداري ميشود. آن حضرت(ع) ميفرمايد: الناس فيالدنيا بالاموال و فيالاخره بالاعمال؛ مردم در دنيا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان هستند. (بحارالانوار، ج 78، ص 368) آن حضرت(ع) همچنين با توجه به سود و زيان مردم در اين دنيا نسبت به آخرت ميفرمايد: الدنيا سوق ربح فيها قوم و خسر اخرون؛ دنيا بازاري است که جمعي در آن سود ميبرند و گروهي زيان ميبينند. (مستدرک الوسائل، ج 9، ص 512)
امام هادي(ع) براي مديريت نفس راهکارهايي بيان فرموده که در اينجا به برخي از آنها اشاره ميشود:
1- تکليف کردن نفس به کارهاي سخت: امام هادي(ع) به مردم هشدار ميداد که نفس انساني نيازمند مديريت عقلاني و وحياني است و اگر کار را به نفس بسپاريم او ما را به هلاکت ميافکند و از آنجايي که تکاليف الهي و تقوا داشتن، سخت و تکليف و مشقت است هرگز به اختيار خودش آن را نميپذيرد و ميکوشد تا از هرگونه تکليفي فرار کند. نفس اصولا گرايش به حقوق خود دارد و نميپذيرد تا در برابر هر حقي که براي خودش ثابت ميداند، يک تکليفي نيز برعهده باشد. از اين رو تنها گرايش به کارهائي دارد که آسان و مطابق هواهاي نفسانياش است. امام(ع) به مردم هشدار ميدهد که بايد مهار نفس را خودشان به دست گيرند وگرنه نفس، خودش به سادگي هرگز در مسيري گام بر نميدارد که تکليفآور و سخت باشد. آن حضرت(ع) ميفرمايد: بدانيد که نفس آدمي آنچه را که مطابق ميل اوست به آساني ميپذيرد و اما چيزهايي که مورد ميل و قبول او نيست بسيار سخت ميپذيرد. (بحارالانوار، ج 75، ص 371)
2- مهار کردن نفس اماره: نفس اگر در حالت اعتدال باقي نماند، ديگر سرزنشهاي نفس لوامه را نيز گوش نميدهد و تحت تاثير وجدان بيدار خودش عمل نميکند. نفس ملهمه که با خدا و حقيقت و فطرت در ارتباط است در اين حالت اسير دست نفس اماره ميشود و ديگر حقايقي که به گوش نفس ميخواند نميشنود. اين گونه است که نفس اماره فرمان به بدي و زشتي ميدهد و از انجام تکاليف و کارهاي خير و خوب و تقوا باز ميدارد. امام(ع) به انسان هشدار ميدهد که مواظب باشند نفس اماره مديريت و مهار وجودي انسان را در اختيار نگيرد. آن حضرت(ع) ميفرمايد: کسي که بر اسب سرکش هواي نفس سوار است او در حقيقت اسير نفس اماره خويش است و انسان نادان نيز در اسارت زبان خويش است. (بحارالانوار، ج 75، ص 369)
3- مديريت و مهار خشم از نظر امام هادي(ع): چنان که گفته شد، غضب از جمله قواي بشري است که اگر مهار نشود به جاي اين که در نقش دفاع و ايجاد امنيت شخص باشد، در مسير تجاوزگري و شکست امنيت و آرامش ديگري مورد استفاده قرار ميگيرد و موجب جنگ و خشونت و خونريزي ميشود که فرشتگان از آن نسبت به انسان ميترسيدند. (بقره، آيه 30) امام هادي(ع) در يکي از آموزههاي خود ميفرمايد: الغضب علي من لاتملک عجز و علي من تملک لوم، خشم و غضب بر مردم نشانه ناتواني است و بر زير دستان نشانه سرزنش، فرومايگي و پستي است. (مستدرک الوسائل، ج12، ص12) به اين معنا که انسان درباره دو گروه ممکن است خشم گيرد و غضبناک شود، گروه نخست کسي است که انسان هيچ گونه اختياري درباره او ندارد، اين فقدان اختيار يا به سبب آن که او قدرتمندتر است يا اينکه تحت ولايت او قرار ندارد. در اين صورت اگر انسان خشم گيرد، ضعف و ناتواني خودش را به نمايش گذاشته است. بنابراين سودي براي او نخواهد داشت بلکه حتي موجب ميشود که نقص او بيش از پيش آشکار شود. پس بهتر است که درباره اين گروه اصولا کاظم الغيظ باشد و خشم خود را نگه دارد. اما گروه ديگري که او اختياردار آنهاست و ولايتي نسبت به آنان دارد، اگر درباره اين گروه خشم بگيرد نشانه سوءاستفاده از قدرت است و مردم او را به سبب اين که به زيردستان ظلم وستم روا داشته سرزنش ميکنند. پس امام(ع) ميفرمايد انسان نميبايست بيهوده خشم بگيرد، چرا که اگر توانايي اقدام ندارد نشانه ضعف و زبونياش خواهد بود و اگر توانايي اقدام دارد و از زيردستان اوست، مايه سرزنش است و مردم او را به سبب رفتار خشونتآميز ملامت ميکنند. انسان بايد درباره قوه غضب همواره از مسير عقل عملي که در اصطلاح قرآني اسلامي از آن به حلم ياد ميشود، وارد شود تا بتواند از تسلط قوه غضب و سرکشيهاي آن در امان باشد. امام(ع) ميفرمايد: حلم آن است که مالک نفس خود باشي و خشم خود را با وجود قدرت و توانايي بر انتقام، فرو خوري. (مستدرک الوسائل، ج 11، ص 292)
4-حسادت، خوره انسانيت: يکي از آفات بزرگ دروني، صفت حسادت است. اين آفت حتي به خودش رحم نميکند و براي نابودي دشمن حاضر است خودش را نابود کند. حسادت پيش از آن که به دشمن ضربه بزند و از طريق کيد عمل کند، چون خوره آدمي را ميخورد و از ميان ميبرد. از اين رو امام هادي(ع) به انسان هشدار ميدهد که مواظب حسد باشد که صفت نفس سرکش است. امام ميفرمايد: الحسد ماحق الحسنات و الزهو جالب المقت، حسد، کارهاي خوب را از بين ميبرد و دروغ، دشمني ميآورد. (بحارالانوار، ج 69، ص 200) آن حضرت(ع) در جايي ديگر ميفرمايد: از حسد بپرهيز، چون حسادت تو آشکار ميشود و در دشمنت هم تاثيري ندارد. (بحارالانوار، ج 78، ص 370) از نظر امام هادي(ع) حسادت هم اصل و هم ثواب عمل خوب را نيز از ميان ميبرد و اجازه نميدهد تا انسان در مسير کمالي از آن کارهاي خوب بهرهمند شود. آن حضرت(ع) در اين باره در کلامي فرمودند: حسد موجب نابودي ارزش و ثواب حسنات ميگردد و تکبر و خودخواهي جذبکننده دشمني و عداوت افراد ميباشد و عجب و خودبيني مانع تحصيل علم خواهد بود و در نتيجه شخص را در پستي و ناداني نگه ميدارد و بخيل بودن بدترين اخلاق است و طمع داشتن خصلتي ناپسند و زشت ميباشد. (بحارالانوار، ج 75، ص 109 و ج 78، ص 369)
5- رضايت خداوندي: انسان ميبايست به جاي رضايت هر کسي ديگر، به فکر خشنودي پروردگارش باشد. نفس انساني اجازه نميدهد تا اين گونه باشد، چرا که رضايت و خشنودي مردمان را نقد و آثار و برکات رضايت خداوندي را نسيه و وعده سرخرمن ميداند. نفس ميگويد: چه کسي آثار رضايت خشنودي خالق را ديده است؟ ولي بيگمان رضايت و خشنودي خلق تجربه شده است. پس با تملقگويي، در جستو جوي رضايت ديگران است و حتي در اين راه از انجام هر خلاف شرع و عقلي هم ابا ندارد. امام(ع) به انسان هشدار ميدهد که انسان نبايد خشم خداوند را با اطاعت مخلوق برانگيزد، چرا که حتي اگر مخلوق از شخصي راضي شد، اين رضايت پايدار نخواهد بود. امام ميفرمايد: هر کس از خدا اطاعت کند، از خشم مخلوق و مردم نميترسد، و آن که خدا را به خشم آورد پروردگار، وي را دچار خشم مخلوق خود ميکند. به اين معنا که حتي اگر بخواهيم از خشم مخلوق در امان باشيم بهتر آن است که رضايت خدا را به دست آوريم، چرا که اگر خشم خدا را در کاري به جان بخريم تا مخلوقي راضي شود، در نهايت اين مخلوق نيز از ما ناخشنود خواهد شد و بر ما خشم ميگيرد. (سفينه البحار، ج2، ص 343) پس خردمند آن است که براي کسب رضايت مردم به همان خداوند توسل جويد و رضايت او را بخواهد. از نظر آن امام(ع) کسي که از خدا اطاعت ميکند، از خشم مردم باکي ندارد. (بحارالانوار، ج68، ص 182)
آنچه در اينجا بيان شد تنها گوشهاي از آموزههايي است که امام هادي(ع) براي مهار و مديريت نفس بيان کرده است. بيگمان بهره گرفتن از همين چند آموزه ميتواند زندگي انسان را متحول سازد و او را در مسير کمال و بندگي و علم و عقل قرار دهد و فلسفه وجودياش معنا و مفهومي ديگر يابد.