اجتماعیاخلاقی - تربیتیروان شناسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

آرامش زدايي حسد و تحرک زايي غبطه

samamosحسد به معناي آروزي زوال نعمت از کسي که استحقاق آن را دارد و يا آروزي ادامه يافتن فقر و فلاکت ديگري، از صفات انساني است که نخستين کسي که از آن آسيب مي بيند، شخص حسود است؛ زيرا از آن جايي که آرزو امري دروني و مرتبط به عواطف و احساسات شخص است، پيش از آن که بروز و ظهور بيروني پيدا کند و موجب تحرکات عملي در شخص گردد، شخص را مورد تهديد و هجوم قرار داده و آرامش را از وي سلب مي کند. از اين رو گفته اند که حسود هرگز نياسود؛ چنان که بيشترين آسيب و زيان را شخص حسود متحمل مي شود و بر همين پايه گفته اند که حسود سودي نمي برد و همواره در زيان و رنج دروني و عذاب بيروني است.

از آن جايي که قرآن به عنوان کتاب وحياني از سوي آفريدگار هستي و انسان و بيان کننده خصوصيات فطري و غريزي انسان و درمانگر و شفابخش بيماري هاي روحي و رواني و تبيين گر و تحليل گر علل و عوامل ايجادي و تقويت اين خصوصيات و غرايز است، براي شناخت انسان و خصوصيات وي به سراغ آيات وحياني قرآن مي رويم تا ضمن شناخت اين خصوصيات و عوامل ايجادي و يا تقويتگر آن به راهکارهاي قرآني براي رهايي و برنروفت و يا تعديل و مهار و هدايت اين غرايز دست يابيم و در زندگي از آن بهره بريم.

خطر حسادت

قرآن حسادت را به عنوان شر و امري زشت و ناپسند ياد مي کند. شر در برابر خير، هر چيزي است که با نقص همراهي دارد و از کمال به دور است. از اين رو ميان شر و نقص ارتباط تنگاتنگي و معنايي وجود دارد. از آن رو انسان امور ناقص و ناقص افزا را زشت و ناپسند مي دانند که ايشان را از کمال دور مي دارد. از آن جايي که انسان به طور فطري زيباگرا و کمال گراست و از نقص مي گريزد، هر چيزي که مرتبط و يا منتسب به نقص باشد زشت و ناپسند دانسته از آن بيزاري مي جويد. اما اين که چرا برخي از انسان ها به سوي شر و زشتي و نقص گرايش دارند به علل مختلف عارضي و بيروني تحميلي است؛ به اين معنا که يا شناخت درستي از مصداقيت شر نداشته و آن چيز را کمال و يا امري کمالي مي يابند و يا آن که با تغيير در فطرت و دور شدن از آن قدرت و توان ذاتي تشخيص شر از خير و نقص از کمال را از دست داده و آن چه را که شر و نقص است خير و کمال مي يابد و به سوي آن گرايش مي يابد.

بنابراين به طور طبيعي و فطري انسان از حسادت به عنوان امري شري و مرتبط با نقص و زشتي مي گريزد و دوست نمي دارد که به اين صفت زشت و رذيله دچار گردد. آيات سوره فلق به طور خاص از مساله حسادت و شربودن آن سخن رفته است. خداوند در اين سوره تبيين مي کند که حسادت از شرور و نقصان هايي است که انسان را تهديد مي کند و وي را از کمال و دست يابي به آن باز مي دارد.

اقسام حسادت

قرآن حسادت را به دو دسته بخش و براي هر يک خصوصياتي را ذکر مي کند. اين دسته بندي به جهت نمودهاي خارجي حسادت است. از اين رو همانند دسته بندي عقل به عقل نظري و يا عقل عملي است. بنابراين وقتي ما از حسادت خاص و مخفي و نهان سخن مي گوييم به جهت عدم بروز و ظهور مستقيم آن در انسان و نسبت به ديگران است. حسادت خاص و مخفي از آن جايي که تنها از طريق آثارش شناخته مي شود، امري خطرناک تر و از نظر شناسايي دشوارتر است. بسياري از انسان ها گرفتار چنين حسادت نهاني هستند که براي خود آنان نيز ناشناخته مانده است؛ تنها هنگامي شخص در مي يابد که نسبت به ديگري حسادت ورزيده که در برخي از اعمال و آثار بيروني آن را مشاهده مي کند.

از آن جايي که حسادت خود از شرور و زشتي هاي نهان و دروني انسان است، تقويت اين ناپيدايي و نهاني شدن زماني افزايش مي يابد که انسان گرفتار حسادت نهان باشد.

نوع ديگر از حسادت ها، حسادت هايي هستند که به صورت عمل در مي آيند. اين گونه حسادت ها از آن رو خطرناک هستند که هم به حسود از نظر رواني زيان مي رساند و هم به کسي که نسبت به او حسادت مي شود. قرآن از اين که حسادت دروني به شکل عمل در حوزه زندگي شخصي وارد شود، سخن مي گويد و از خطرناک بودن آن با تعبير به خدا پناه بردن ياد مي کند. به اين معنا که اين گونه شر حسادتي از آن جايي که در راستاي ضربه زدن به طرف مقابل شکل عمل به خود گرفته است مي توانند زيان هاي جبران ناپذيري را نسبت به شخص حسادت شده به دنبال داشته باشد. در سوره فلق به اين مساله خاص توجه مي دهد که انسان مي بايست از شر و زيان هاي خطرناک حسود هنگامي که حسادتش را عملياتي مي کند به خدا پناه برد. کاربرد فعل حسد در آيه 5 سوره فلق از آن رو صورت گرفت تا اشاره به حسادت فعلي و عملي شخص حسود داشته باشد. در اين جا خداوند به پيامبرش دستور مي دهد که مي بايست از شر حسودي که حسادت خود را به شکل عمل در مي آورد به خداوند فلق پناه برد تا شر اين حسادت را چون تيرگي اي که در شامگاهان مي کوشد تا بر جان جهان چيره شود بشکافد و خونين فام آن را بنماياند و آشکار سازد.

زمينه هاي حسادت

در آموزه هاي قرآني براي حسادت بسترها و زمينه هاي را بيان مي کند که نشانگر آن است که اين خصلت انساني زماني بروز و ظهور مي کند که مقتضيات و شرايط فراهم گردد. حسادت زماني بروز و ظهور مي کند که عوامل چند بيروني و دروني گرد هم آيند و شخص را در جهت اين خصلت زشت قرار دهند.

از جمله زمينه هايي که قرآن براي ايجاد بستري مناسب براي رشد حسادت بيان مي کند مي توان به ذکر و يادکرد برخي فضايل شخصي در نزد شخص ديگر سخن گفت. در داستان يوسف و برادران، حضرت يعقوب به فرزندش پس از بيان داستان خواب و رويايش مي فرمايد: لا تقصص روياک علي اخوتک فيکيدوا لک کيدا؛ در باره خواب نما شدنت با برادرانت سخن مگو تا آنان به تو، کيد و مکر ورزند( يوسف آيه 5) ؛ زيرا ريشه اين کيد و مکر که شکل عملي اذيت و آزار نسبت به ديگري است، همان حسادت پنهاني است که به جهت بيان خواب پيامبري و اطاعت همگان از يوسف به عنوان پيامبر و عزيز مصر مي باشد. اگر حضرت به اين داستان بپردازد، برادران نسبت به فضيلت و مقامي که بعدها يوسف کسب خواهد کرد، حسادت مي ورزند و دست به اقدام عملي براي رهايي از او مي زنند. بنابراين ذکر هر گونه فضليتي هر چند که موهوم و يا احتمالي و يا در آينده رخ خواهد داد موجب مي شود تا احساسات ديگران تحريک شود و گرفتار حسادت نهان شده و به گونه آن را حتي عملياتي کنند.

از ديگر زمينه هاي بروز حسادت در ديگران به ويژه در ميان فرزندان اظهار محبت بيش از اندازه به برخي و کم محلي نسبت به ديگران است. برادران يوسف در شوراي توطئه چيني خود چنين اظهار مي کنند: قالوا ليوسف و اخوه احب الي ابينا منا و نحن عصبه ان ابانا في ضلال مبين ؛ برادران يوسف گفتند: به راستي که يوسف و برادرش در نزد پدرمان محبوب تر است در حالي که ما مردان نيرومند و قوي اي هستيم که خانه و گله و آسايش و آرامش به ماست به درستي که پدرمان در گمراهي آشکاري است.( يوسف آيه 7 و 8) در اين جا به وضوح و روشني بيان شده است که احساسات برادران به جهت رفتار تبعيض آميز پدر تحريک شده است. هر چند که برادران در اين مساله دچار توهم شده اند و اين گونه به نظرشان آمده است که پدر نسبت به آناني که مرداني کامل هستند که اساس خانواده بر دوش آنان سنگيني مي کند با اين همه پدر به يوسف و برادر کوچکش توجه مي کند. اگر برادران دقت مي کردند مي توانستند درک کنند که علت اين گونه رفتار نه تبعيض بلکه امري طبيعي است؛ زيرا برادران هم چنان که خود اذعان مي کنند مرداني کارآمد و قوي و نيرومند بودند و نياز به حمايت نداشته اند ولي يوسف و برادرش که کودکاني بيش نبودند نياز به حمايت و توجه بيشتر داشته اند و اين حمايت در نظر برادران به صورت تبعيض و محبوبيت در آمده است در حالي که خلاف اين بينش و نگرش بوده است و آن حضرت هيچ گونه تبعيضي را نسبت به آنان روا نداشته است. با اين همه همين اندازه توجه بيشتر موجبات بروز حسادت شده و زمينه رشد آن را فراهم آورده است.

از ديگر زمينه هايي که قرآن براي ايجاد و رشد پديده و خصلت زشت حسادت بيان مي کند مساله وسوسه هاي شيطاني به عنوان دشمن آشکار و واقعي انسان است. ( يوسف آيه 5) خداوند از زبان حضرت يعقوب بيان مي کند که گفتن فضليتي که در خواب ديده شده مي تواند انگيزه اي براي رشد و شکوفايي خصلت حسادت در برادران شود و آنان دست به عملي مکر آميز زنند تا يوسف به آن مقام و فضليت دست نيابد. پس از بيان اين مطلب آن حضرت علت عملي شدن حسادت را به شيطان نسبت مي دهد و مي فرمايد که شيطان دشمني آشکار براي انسان است(همان ) با آن که در اين جا سخني از شيطان نرفته و نقش شيطان در کيد و مکر بيان نشده است ولي علت را به او نسبت مي دهد که بيانگر آن است که شيطان در ايجاد حسادت و يا دست کم در بروز و ظهور عملي شدن آن، نقش مهم و تاثيرگذاري را دارا مي باشد.

با اين همه قرآن به فراتر از اين مسايل توجه مي دهد و بيان مي کند که سرچشمه حسادت را مي بايست در اموري ديگري جست. شايد توجه به اين مطلب به اين معناست که قرآن در وراي همه اين خصلت هاي ناپسند، جهل و ناداني انسان و عدم توجه به خدا و آفريدگار و مساله هدفمندي آفرينش و معاد و حساب و کتاب را ردگيري و شناسايي مي کند. از اين رو به اين مسايل به عنوان علل و عوامل اصلي حسادت اشاره مي کند و مي فرمايد که ضعف خداشناسي و جهل به حکمت تفاوت هاي موجود در انسان ها ( نساء آيه 32) و اندک بودن آگاهي و بينش ديني ( نساء 51 و 54) و عدم توجه به نقش مشيت و اراده الهي در بهره مندي انسان ها از رحمت و فضل الهي ( بقره آيه 105) از مهم ترين علل و عوامل برانگيزش حسادت در انسان است. اگر هر کس بداند که خداوند آفريدگار هستي امر ربوبيت انسان و هستي را براي رسيدن به کمال لايق هر کس و هر چيز در اختيار دارد و به علل و حکمت هايي به برخي بيش از ديگري مي بخشد و از کسي مي گيرد، ديگر زمينه اي براي حسادت باقي نمي ماند. هنگامي که شخص بداند که اگر چيزي که در اختيار ديگري است در دست او مي بود ممکن است گرفتار شري بيشتر و خطرناک تر شود هر گز آرزوي آن به ظاهر رحمت و فضليت براي خود نمي کرد. خداوند مي فرمايد شايد آن چه دوستي مي داري شر و زيان براي تو باشد و آن چه را کراهت و ناخوش مي داري همان خير و کمال توست. بنابراين مي بايست شاکر و سپاس گزار آن چيزهايي باشد که خداوند به او داده است و تنها از وي چيزهايي را بخواهد که وي را در مسير رشد و کمال ياري و مدد رساند. توجه به معاد و بازخواست الهي موجب مي شود تا انسان نه تنها حسادت نورزد بلکه وي را از عملياتي کردن حسادت باز مي دارد.

آثار حسادت

از مهم ترين آثاري که مي توان براي حسادت در حوزه فردي و شخصي از آن ياد کرد، آرامش زدايي حسادت است. اين ويژگي و خصلت موجب مي شود تا فرد حسود از آن چه دارد خشنود نباشد و همواره چشمش به دست و مال ديگران باشد و آرزوي به دست آوري آن را در دل بپروراند . اين گونه مي شود که آرامش روحي و رواني از او سلب مي گردد و همواره در انديشه و آرزوي مال و مقام و مکنت ديگري است. در داستان برادران يوسف مي بينيم که ايشان چگونه آرامش را از خود سلب کرده و همواره در انديشه توطئه و مکر بودند. در جلسات و نشست هايشان با يادکرد فضليت يوسف و محبت پدر دل هاي خويش را چرکين مي کردند و آرامش را از خود دور مي ساختند.

اثر ديگري که قرآن براي حسادت ياد مي کند، توطئه و عملياتي کردن حسادت است که به شکل هاي مختلف ظهور و بروز مي کند و در آيات سوره فلق به تاثير خطرناک اين اثر اشاره شده است.

به نظر مي رسد که مهم ترين اثر حسادت همان سلب آرامش و توطئه گري باشد. در آيات قرآني مصاديق زيادي را از اين مساله و اثر بيان مي شود. به نظر مي رسد بسياري از مسايلي که به عنوان آثار در برخي از کتب آمده است بيان مصاديق همين آثار دوگانه باشد؛ به اين معنا که اگر سخن از انکار حق به ميان آمده و از آن به عنوان اثري از آثار حسادت ياده شده، از آن روست که فرد حسود، نمي تواند فضليتي را در ديگري تحمل کند از اين رو به انکار نبوت مي پردازد.( آل عمران آيه 19) و حق را منکر مي گردد.( بقره آيه 109) و از ايمان به پيامبران الهي سر باز مي زند.( نساء آيه 54 و 55) و به حق و آيات او کفر مي ورزد( بقره آيه 90 و آل عمران آيه 19 و نساء آيه 51 و 54) و يا همانند برخي از عالمان ديني با آن که حق را آگاه مي باشند از پذيرش آن خود داري مي کنند( بقره آيه 213 و آل عمران آيه 19 و شورا آيه 13 و 14 و جاثيه آيه 16 و 17) و براي از ميان بردن دين تلاش مي کند و با دشمنان حق و دين همکاري مي کند( بقره آيه 109) قتل نيز در حقيقت همان اثر دروني است که به شکل عملي سر باز کرده است ( مائده آيه 27 و 30 و يوسف آيه 5 تا 9) و به دروغ روي مي آورد و ادعاي هدايت يافتگي دروغين را در حق خود مي کنند ( نساء ايه 51 و 54 و صف آيه 2 و 3) و در حق ديگران ظلم و ستم روا مي دارد ( يوسف آيه 8 و 89) و در دام شيطان مي افتد و ولايت او را مي پذيرد و با او همراه مي گردد.( يوسف آيه 5 تا 8) با اين همه از اين حسادت و توطئه گري خود سودي نمي برد و در نهايت تنها کسي که ضرر وزيان واقعي مي برد خود حسود است که گرفتار ندامت و پشيماني مي گردد.(مائده آيه 27 تا 30)

راهکارهاي قرآني رهايي از حسادت

قرآن براي درمان اين خصلت ناپسند و زشت روش هايي را بيان مي کند. به نظر مي رسد که دستور به دوري از آن و حکم تکليفي به معناي دوري از عوامل ايجادي و يا تقويتي آن است . از اين رو مي بايست به عنوان يک بيماري با آن برخورد کرد و راه درمان آن را جست تا به حکم تکليفي نيز عمل کرده باشيم. از روش هايي که قر­آن براي رهايي از آن بيان مي کند مي توان به اجتناب ازدوستي با کساني اشاره کرده که اين خصلت در آنان قوت يافته و نيرومند شده است. نشست و برخاست با اين دسته موجب مي شود تا خصلت حسادت در انسان تقويت و افزايش يابد. از اين رو بهترين روش دوري از دوستي با اين افراد است.( نساء آيه 89)

پناه بردن به خدا و ياد کرد دايمي آن مي تواند انسان را از شر حسادت و نيز افراد حسود رهايي دهد. ( فلق آيات 1 تا 5) ؛ زيرا با پناه بردن به خدا و به زبان جاري ساختن نام او، اين مطلب در ذهن جايگزين مي شود که او خالق و پروردگاري است که به حکمت به کسي فضل و رحمتي را مي بخشد و يا مي گيرد ؛ از اين رو زمينه اي براي ايجاد حسادت باقي نمي ماند. در حقيقت توجه به قدرت و توانايي خداوند افزون بر رهايي از حسادت و نيز شر حسودان موجب مي شود تا زمينه عفو و گذشت نسبت به کساني در حق ايشان حسادت ورزيده اند نيز فراهم گردد.( بقره آيه 109)

از ديگر راهکارهاي قرآني رهايي از شر حسادت و زيان هاي آن، توجه به خشم خدا نسبت به حسادت و حسودان است ( بقره آيه 90) اگر شخص به بيزار و خشم خداوند نسبت به حسودان و عذاب خوارکننده وي آگاه شود، مي تواند خود را به جهت ترس از عذاب از شر حسادت رهايي بخشد.( همان)

تلاش براي خاموش کردن زبانه آتش حسادت و آرام نمودن خشم و حسادت بر افروخته ايشان از ديگر راه هاي رهايي از شر حسادت و نيز حسودان است. ( مائده آيه 27 و 28)

غبطه عاملي براي تحرک و تکامل

در مقابل حسادت، غبطه به معناي آرزوي دست يابي به خير و رحمتي که در اشخاص ديگر است و دست يابي به آن مي تواند عامل تحرک در انسان گردد و انسان را به سوي کمال و دست يابي به آن تشويق و ترغيب کند. همان اندازه که انسان با يافتن کمالي در ديگري مي تواند آرزوي زوال آن را داشته و گرفتار حسادت گردد و آرامش را در خود از ميان بردارد و در انديشه توطئه و نابودي و زوال ديگري و يا فضليت در او باشد، مي تواند با ايجاد نگرش و بينشي مثبت آن را به عنوان عاملي براي رشد و گرايش به کمال تبديل کند. انسان هاي مومن با ديدن نعمت و فضليتي در نزد ديگري، آن را رحمتي از سوي خدا دانسته و از خدا مي خواهند که زمينه و بستر ايجادي آن را در وي فراهم آورد. اين گونه است که تلاش مي کند تا خود را همانند فردي کند که به نعمتي دست يافته و از او در اين زمينه الگوبرداري مي کند. اين گونه است که غبطه به عنوان عاملي براي رشد و تکامل انسان تبديل مي شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا