اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیاقتصادیحقوقیمعارف قرآنی
واجب النفقه و الصدقه از نگاه قرآن
یکی از مهمترین دستورهای قرآنی پس از نماز، انفاق و صدقه است که مانند نماز به دو دسته اصلی انفاقات واجب و مستحب تقسیم میشود.
انفاقات و صدقات مالی محدود به انفاقات واجب نیست، بلکه انفاقات مستحب را نیز شامل می شود؛ ولی بیشتر مردم، در فهم درست آن دچار مشکل هستند؛ زیرا وقتی سخن از صدقه و انفاق میشود، بدون توجه به «اولویتها» و مراعات «اهم و مهم»، انفاقات واجب را نادیده میگیرند و به انفاقات مستحب میپردازند؛ این گونه است که بر خلاف ضربالمثل معروف «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است»، انفاقات واجب خویش را ترک کرده و به انفاقات و صدقات مستحب میپردازند. از همین رو، لازم است از منظر قرآنی، تفاوت میان انفاقات واجب و مستحب دانسته شود و در ادای انفاقات و صدقات، اولویتگذاری بر اساس اهم و مهم مراعات شود تا برخلاف آموزههای دینی عمل نشود. در مطلب حاضر این موضوع واکاوی شده است.
***
مفهومشناسی انفاق
واژه انفاق از واژه عربی «نفق» به معنای تونلها و کانالهای فرار موشهای صحرایی گرفته شده است. به منافق از آن رو منافق گفته میشود که دست کم دو «نفق» برای خود در قالب اسلام ظاهری و کفر باطنی ساخته است تا هرگاه خواهد با توجه به موقعیتهای برتر اسلام یا کفر به یکی از آنها وارد شود و خود را در امان و امنیت قرار دهد. البته از نظر قرآن، کفر منافقان، حقیقی و قطعی و اسلام آنان لقلقه زبان و برای رهایی از فشار گفتمانی است که در مسلمانان بر آنان وارد میشود.
از نگاه قرآن، مسلمانان باید در مسائل مادی تنها راهی برای دنیا نداشته باشند، بلکه نفقی هم به آخرت بزنند؛ زیرا مالی که خدا در اختیار انسان به امانت گذاشته و او را مالک ظاهری کرده است (نور، آیه 24)، تنها برای گذران زندگی دنیوی نیست، بلکه ابزاری برای امان از دوزخ و دستیابی به بهشت اخروی نیز می باشد. از این رو خدا بارها در قرآن از مسلمانان و مومنان میخواهد تا برای آخرت خویش انفاق داشته باشند و نفق برای آخرت بزنند.(همان)
به سخن دیگر، انسان عاقل عالم کسی است که فلسفه زندگی را که همان خلافت از طریق عبودیت و دستیابی به سعادت دنیا و آخرت است بشناسد و برای آن در سبک زندگی خود برنامه عملی داشته باشد. لذا مسلمان عاقل عالم در خواستههای خویش عرضه میدارد: رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَهً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ؛ پروردگارا در اين دنيا به ما نيكى و در آخرت نيز نيكى عطا كن! و ما را از عذاب آتش دور نگهدار! (بقره، آیه ۲۰۱)
عاقل عالم که همان مسلمان حقیقی است، ضمن بهرهمندی از مواهب و حسنات دنیوی، برای آخرت خویش نیز برنامهریزی دارد. از همین رو مومنان ضمن بهرهبرداری از طیبات دنیوی، از آن برای آخرت نیز ره توشه تقوا بر میگیرند.
پیامبر مکرم و معظم(ص) روزی به حضار محضر خود فرمود: ايُّكُمْ مَالُ وَارِثِهِ احَبُّ إِلَيْهِ مِنْ مَالِهِ؟ قَالُوا: مَا فِينَا اَحَدٌ يُحِبُّ ذَلِكَ يَا نَبِيَّ الله! قَالَ: بِحَسْبِكُمْ، بَلْ كُلُّكُمْ يُحِبُّ ذَلِكَ. ثُمَّ قَالَ: يَقُولُ اِبْنُ آدَمَ: مَالِي مَالِي، وَ هَلْ لَكَ مِنْ مَالِكٍ إِلاَّ مَا أَكَلْتَ فَأَفْنَيْتَ، أَوْ لَبِسْتَ فَأَبْلَيْتَ، أَوْ تَصَدَّقْتَ فَأَمْضَيْتَ، وَ مَا عَدَا ذَلِكَ فَهُوَ مَالُ اَلْوَارِثِ ؛کدام یک از شما مال وارث خود را بیش از مال خود دوست دارد؟
همه جواب دادند: ای نبی خدا! بین ما چنین دوستداری نیست.
حضرت(ص) فرمود: تمام شما چنین هستید و مال وارث را بیش از مال خود دوست دارید.
سپس حضرت(ص) افزود: فرزند آدم همواره میگوید: مال من، مال من!
اما مال تو تنها آن چیزهایی است که آن را خوردی و فانی کردی یا پوشیدی و کهنه و مندرس کردی یا صدقه دادی و آن را جاودانه کردی؛ و هر چه غیر اینها است، مال وارث است. (امالی، شیخ طوسی، ج 2، ص 133؛ متن عربی: الأمالي للطوسی، ج۱، ص ۵۱۹)
در نقل دیگر آمده که پیامبر(ص) چنین فرمود: يقولُ العَبدُ: مالي مالي! و انّما لَهُ مِن مالهِ ثلاثٌ: ما اكَلَ فأفنى، او لَبِسَ فأبلى، او اعطى فاقتَنى، ما سِوى ذلكَ فهُو ذاهِبٌ و تارِكُهُ للنّاسِ؛ بنده مىگويد: مال من، مال من؛ حال آنكه از مال او تنها سه چيز از آنِ وى مىباشد: آنچه مىخورد و تمام مىكند، يا مىپوشد و كهنه مىسازد، يا مىبخشد و ذخيره مىكند. به جز اينها، بقيه را مىرود و براى مردم باقى مىگذارد.( الترغيب و الترهيب، ج 4، ص172، حدیث 36)
در نقلی دیگر آمده است که ایشان فرمود: يقولُ ابنُ آدمَ : مُلكي مُلكي! و مالي مالي! يا مِسكينُ! أينَ كنتَ حيثُ كانَ المُلكُ و لَم تَكُن، و هَل لكَ الاّ ما اكَلتَ فأفنَيتَ ، أو لَبِستَ فأبلَيتَ، أو تَصَدَّقتَ فأبقَيتَ ؟! امّا مَرحومٌ بهِ و امّا مُعاقَبٌ علَيهِ ، فاعقِلْ ان لا يكونَ مالُ غيرِكَ احَبَّ الَيكَ مِن مالِكَ ؛ آدميزاد مىگويد: مِلكِ من، ملك من، و مالِ من، مال من. اى بينوا! كجا بودى زمانى كه ملك بود و تو نبودى؟ آيا مال تو جز همان مقدارى است كه مىخورى و از ميان مىبرى، يا مىپوشى و كهنه مىکنی يا صدقه مىدهى و [براى آخرتت] باقى مىگذارى كه به خاطر آن يا مشمول رحمت مىشوى يا كيفر مىبينى! پس، بينديش كه مال ديگرى را بيشتر از مال خودت دوست نداشته باشى .( بحار الأنوار، ج 71، ص 356، حدیث 17)
مفهومشناسی صدقه
واژه «صدقه» از «صدق» به معنای راستی مقابل کذب و دروغ گرفته شده است. از نظر قرآن، وقتی انسان چیزی را مشاهده و رویت کرد، بر اساس معیارهای فطری الهی موجود در قلب به سنجش آن مشهود میپردازد و پس از ارزیابی، آن را صادق یا کاذب دانسته بر اساس آن تصدیق و تکذیب می کند.
خدا میفرماید که پیامبر(ص) در معراج خویش در «قَابَ قَوْسَيْنِ اَوْ أَدْنَى» (نجم، آیه 9) با وحی مستقیم الهی مواجه شد و حقیقت آن را رویت کرد و دید، فواد (قلب) پیامبر آن دیدهها را «کاذب» ندانست، بلکه دیدههایش را «صادق» دانست: مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى؛ آنچه را دل ديد، فواد دروغ ندانست. (نجم، آیه ۱۱)
صدقات مالی را «صدقه» میگویند؛ زیرا تصدیق حقایقی است که انسان بدان باور و اعتقاد دارد. به عنوان نمونه مهریه در قرآن به عنوان صداق معرفی شده است؛ زیرا شوهر آن را به عنوان نشانهای از صداقت خویش در مهر و محبت به زن می دهد تا اینگونه محبت صادق خویش را تصدیق کند. خدا میفرماید: مهریه زنان را به عنوان هديهاى از روى طيب خاطر به ايشان بدهيد؛ و اگر به ميل خودشان چيزى از آن را به شما واگذاشتند، آن را حلال و گوارا بخوريد. (نساء، آیه ۴)
از نظر قرآن، صدقات مالی، گواه روشنی از صدق و صداقت شخص نسبت به اسلام است، به ویژه آنکه بخشی از صدقات به عنوان واجبات مالی همچون زکات و خمس میبایست از سوی مسلمانان پرداخت شود تا اینگونه اسلام خویش را تصدیق کنند.
در قرآن، از کمکهای مالی واجب و مستحب به عنوان صدقه و انفاق تعبیر شده است که دوگانگی در تعبیر برای تبیین یک حقیقت است که البته ناظر به دو نیت متفاوتی است که شخص بر اساس آن اقدام میکند. در قرآن، در یک آیه هر دو واژه صدقه و انفاق برای بیان یک حقیقت مصداقی با دو نگرش مختلف به مسئله مطرح شده است؛ چنانکه خدا میفرماید: و از آنچه روزى شما گردانيدهايم «انفاق» كنيد پيش از آنكه يكى از شما را مرگ فرا رسد و بگويد: پروردگارا چرا تا مدتى اجل مرا به تاخير نينداختى تا «صدقه» دهم و از نيكوكاران و صالحان باشم. (منافقون، آیه۱۰)
واجب النفقه و مستحب النفقه
بر اساس آموزههای اسلامی کسانی که نفقه آنان واجب است و باید از سوی مردان پرداخته شود، عبارتند از زوجه دائمی، پدر، مادر، اولاد، نوهها و اجداد.( اصطلاحات فقهی، ص559)
باید یادآور شد که مراد از «نفقه» در اینجا همان هزینه و خرجی است که در اصطلاح فقهی، مالی است که برای مخارج ضروری زندگی اعم از خوراک، پوشاک، مسکن و غیره صرف همسر و فرزندان، والدین و اجداد میشود.
بر اساس فقه اسلامی، نفقاتی که میبایست پرداخت شود، شامل خوراک، پوشاک، مسکن، اثاث خانه، خدمتکار در صورتی که به داشتن آن عادت داشته باشد و دیگر امور ضروری و لازم از قبیل تهیه وسایل سرما و گرما، داروهایی که به طور متعارف کمتر کسی در طول ماه و سال از آنها بینیاز باشد و مانند آنها است.(تحریر الوسیله، امام خمینی، ج 2، ص 315)
البته پرداخت پول برای خرید کتاب، انفاق به فقیران و هدیه دادن، بر شوهر واجب نیست.
باید توجه داشت که آنچه بیان شد، مصادیقی است که عرف اجتماعی آن را به عنوان «معروف» پذیرفته و شریعت، آن را امضا کرده است؛ زیرا آنچه بر عهده مرد است، همان معاشرت مبتنی بر عرف اجتماعی است؛ چنانکه خدا می فرماید: وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ.(نساء، آیه 19) این عنوان معروف که عمل مبتنی بر سنت و سیره عقلایی اجتماع است، رفتار پسندیدهای است که عقل و نقل آن را تایید میکند.(بقره، آیات 241 و 232 و 233 و 234 و 236)
خدا درباره وجوب نفقه زن از سوی مرد میفرماید: مادران، فرزندان خود را دو سال تمام شیر میدهند. این برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند و برای آن کس که فرزند برای او متولد شده یعنی پدر، لازم است خوراک و پوشاک مادر را به طور شایسته و عرف اجتماعی در مدت شیر دادن بپردازد حتی اگر طلاق گرفته باشد. (بقره، آیه 233)
در جایی دیگر میفرماید:؛ آنها را هر جا خودتان سکونت دارید و در توانایی شماست سکونت دهید… آنان که امکانات وسیعی دارند، باید از امکانات وسیع خود انفاق کنند و آنها که تنگدستند، از آنچه که خدا به آنها داده انفاق کنند. (طلاق، آیه 6)
و نیز میفرماید: مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، به دلیل فضیلت و برتریهایی که خداوند برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است و به دلیل انفاقهایی که از اموالشان در مورد زنان می کنند. (نساء، آیه 34)
این آیات بهصراحت نفقه زن و فرزندان را بر عهده شوهر گذاشته و بر او واجب کرده است تا به قدر توان و عرف اجتماعی در تأمین زندگی آنان بکوشد.
غیر از همسر، والدین و فرزندان نیز واجب النفقه هستند؛ زیرا روایات بسیاری درباره وجوب نفقه بر این افراد وارد شده است. از جمله حریز میگوید به امام صادق(ع) عرض کردم: آن که نفقهاش بر من لازم است و در صورت نپرداختن بر آن مجبور میشوم، کیست؟ آن حضرت فرمود: الْوالِدانِ وَ الْوَلَدُ وَ الزَّوْجَه؛ پدر و مادر، فرزند و همسر. (خصال، صدوق، ج 1، 248)
بر طبق تعالیم اسلامی، کسانی که نفقه آنان واجب است پرداخت شود، فرزندان و نوهها تا پایینتر مانند نبیره و نتیجه؛ و همچنین پدر و مادر و پدربزرگها و مادربزرگها، اگر چه بالاتر روند یعنی اجداد و نیاکان زنده.(تحریر الوسیله، ج 2، ص 239)
معنای واجب النفقه بودن این است که مرد حتی اگر ندار باشد، مدیون زن خواهد بود؛ مگر آنکه زن از حق خویش بگذرد.
پس به عنوان دین بر گردن مرد است و پس از مرگ می بایست به عنوان دیون نفقات واجبه پرداخت شود.
احکام و شروط واجبات النفقه
مطابق آموزههای قرآن، «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است»؛ زیرا وقتی «واجب النفقه» هست، نمیتوان به کار مندوب و مستحب اقدام کرد.
بنابراین، اگر شخصی از نظر مالی تنها تمکن دارد که واجبات نفقه را مدیریت کند، لازم نیست به مستحب اقدام کند. این بدان معناست که در پرداخت انفاقات و صدقات، انسان باید اول به واجب اقدام کند؛ مثلا کسی که بر گردنش زکات و خمس است اول باید آن را بپردازد و سپس در اندیشه این باشد که مثلا به سائل و فقیری کمک کند.
همچنین خویشان و بستگان در اولویت پرداخت و انفاق هستند ؛ چنانکه خدا میفرماید: وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللهِ؛ و خويشاوندان [طبق] كتاب خدا، بعضى [نسبت] به بعضى اولويت دارند [و] بر مؤمنان و مهاجران [مقدّمند [.(انفال، آیه 75؛ احزاب، آیه 6)
از دیدگاه قرآن، وقتی انسان انفاق می کند، باید نخست واجبات النفقه و سپس مستحب النفقه را در نظر آورد. در میان واجبات النفقه نیز برخی اولویت دارند که در شروط و احکام بیان میشود.
بنابراین وقتی خدا از انفاق و صدقه سخن میان میآورد، مراد این نیست که آدمی از خرجی واجبات النفقات کم بگذارد و به مستحب النفقه بپردازد. وقتی کسی نماز واجب بر گردن دارد باید نماز مستحب را کنار بگذارد و نخست به واجب خویش عمل کند. در نفقات و صدقات نیز این گونه است.
در ضمن برخی در اثر باور نادرست، زهد و احتیاط را بر دیگران و از جمله خانواده تحمیل میکنند؛ یعنی گمان میکنند وقتی گفته میشود در راه خدا انفاق و صدقه کنید، از واجب معروف شرعی کم بگذارند و به دیگران انفاق کنند. البته اگر شخصی تنها زندگی میکند میتواند «چراغ» خانه را به مسجد ببرد و با ایثار خود به دیگران در مسجد اکرام کند؛ اما حق ندارد «واجب النفقه» را در خانه از چراغ محروم کند تا مردم در مسجد در آسایش باشند؛ زیرا نخستین چیزی که بر اوست، «چراغ خانه» است، نه «چراغ مسجد از مال خانه».
اصولا زهد و احتیاط در مسائل فردی و شخصی است بیآنکه حق دیگران تضییع شود؛ تضییع حقوق واجب زن و فرزند و والدین ظلم است که در قیامت میبایست پاسخگو باشد و حتی در دادگاه ها می توان بر اساس آن ، شخص را مجرم و مدیون دانست و خواهان احقاق حق شد.
برخی بر این باورند که اهلبیت(ع) مانند امیرمومنان و فاطمه(ع)، از حق زن و فرزند زدند و به یتیم و فقیر و اسیر کمک کرده و به آنان طعام دادند؛ در حالی که اینگونه نیست، بلکه بر اساس آیه 8 سوره انسان و روایات تفسیری، هر یک از آنان با طیب خاطر قلبی خود اقدام به اطعام کردند، نه اینکه ولیّ آنان به حکم ولایت، از مال فرزند یا همسر اطعام کرده باشد.
شخص، خود میتواند در خانه زهدورزی کند و کمترین پوشش و خوراک را داشته باشد، ولی نمی تواند به واجباب خویش عمل نکند؛ بلکه باید بر اساس شئونات و عرف اجتماعی عمل کند. بر همین اساس، حتی اگر والدین ثروتمند باشند، بر فرزندان است تا بر اساس احسان اکرامی برای آنان کارهایی انجام دهند. از این رو نباید در قبال کار یا خرید کالایی، مطالبه پول کنند حتی اگر والدین از نظر مالی متمکن باشند. اگر آنان خواستار خرید چیزی شدند فرزند موظف است از روی احسان آن را بخرد و مطالبه پول هم نکند. (انعام، آیه 151؛ بقره، آیه 83؛ احقاف، آیه 15؛ عنکبوت، آیه 7)
بر این اساس از زهدورزی و عرفان نیست که کسی بخواهد زن و فرزند را از معاشرت بالمعروف محروم کند و چون خود می خواهد از تجملات و گوشت و مانند آنها خودداری کرده و زهد ورزد، زن و بچه اش را محروم کند. رفتار چنین شخصی نه تنها زاهدانه نیست بلکه ظالمانه است.
زیرا هر کسی هر چند میتواند خود را از مواهب دنیوی و هر چیزی طیب و پاک محروم کند و زهد بورزد که در جای خود کاری پسندیده و در جهت خودسازی است، ولی نمیتواند با تمسک به عناوینی چون زهد و پارسایی و عرفان و مانند آنها، واجبات الهی را ترک کرده و به خانوادهاش ظلم کند و به خانوادهاش سختی بدهد.
به هر حال، در فقه اسلامی شروط و احکامی برای اجرای این حکم الهی بیان شده است که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
1. وجوب پرداخت نفقه به نزدیکان دو شرط دارد:
الف. نزدیکان، بالفعل فقیر باشند؛ به این معنا که در حال حاضر روزی خود را نداشته باشند؛ بنابراین، نفقه دادن به کسی که در حال حاضر توانایی تأمین مخارج خود را دارد واجب نیست، اگر چه فقیری باشد که روزیِ سالش را نداشته باشد و گرفتن زکات و مانند آن برایش جایز باشد؛
ب. انسان پس از تأمین مخارج خود و همسر دائمیاش، توانایی پرداخت آن را داشته باشد. (تحریرالوسیله، ج 2، ص 320)
۲. مخارج نزدیکان، مقدار معیّنی ندارد، بلکه واجب است مخارج آنها را به مقدار کافی از خوراک، پوشاک و مسکن با ملاحظه حال، شأن، زمان و مکان، به گونهای که در نفقه همسر گذشت، بپردازد. (همان، ص 321)
۳. نفقه فرزند، بر پدرش واجب است. در صورت فقدان پدر یا فقر پدر، نفقه بر جد پدری واجب است و با نبود و فقر او بر جد مادری واجب میشود و همچنین به طور الاقرب فالاقرب، بالاتر میرود و با نبود یا عدم توانایی آنها بر مادر فرزند واجب می شود. (همان، ص 322)
۴. نفقه اولاد تا وقتی که نتوانند خود را اداره کنند، بر پدر واجب است.
۵. نفقه پدر و مادر فقیر بر فرزند واجب است. در صورت نبود فرزند یا فقر فرزند، نفقه بر نوه آنان واجب است. (همان، ص 322)
۶. اگر کسی توانایی مالی پرداخت نفقه به پدر و مادر خود را نداشته باشد، تکلیفی در این باره ندارد.
۷. نفقه نزدیکان اگر به موقع پرداخت نشود، دَیْن نیست و جبران نمیشود؛ بر خلاف نفقه همسر. برای مثال، اگر پدر مدتی نفقه فرزند را ندهد، فرزند نسبت به آن، حق مطالبه ندارد.
به هر حال، قرآن تایید میکند که: «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است»؛ زیرا مراد از این خانه همان خانواده است که با بردن چراغ از نعمت چراغ و آسایش و نور محروم میشوند. پس اگر کسی مالی دارد میبایست نخست آن را برای کسانی خرج کند که به عنوان «واجب النفقه» در اسلام مطرح شدهاند. البته بخشی از مالش که متعلق به خودش است و میخواهد خودش استفاده کند، مثلا لباس و کفش و خوراکی خود را میتواند به عنوان زهدورزی به دیگران بدهد و انفاقات مستحب هم داشته باشد، این همان احتیاط شخصی و زهدورزی و پارسایی است که در اسلام تاکید شده است.
مسلمان باید روزانه صدقاتی داشته باشد، این صدقات را بر اساس اولویت، نخست باید به کسانی که واجب النفقه هستند بپردازد، مثل دختری که در خانه شوهر با مشکلات اقتصادی مواجه است و در شأن خویش نمیتوانند زندگی داشته باشد.
هر چند که بر اساس آیات بسیاری از جمله آیات 10 و 11 سوره منافقون، انسان هنگام مرگ متوجه ارزش صدقات و انفاقات می شود و خواهان بازگشت و مهلتی اندک برای انفاق مال خویش در راه خدا میشود، ولی باید توجه داشت که نخست باید به فکر کسانی باشد که واجبالنفقه هستند. بنابراین، کسی که بر اساس اصول اسلامی و قرآنی عمل نمیکند و فرزندان را از انفاق و صدقات خویش محروم میکند، از اسلام خارج است؛ جالب است که در روایتی آمده است: پیامبر بزرگوار اسلام درباره مردی که در هنگام مرگ، همه اموال و دارایی خود را بخشیده و غلامان خود را آزاد کرده بود، چنین فرمود: اگر قبل از اینکه او را دفن کنند، میدانستم، نمیگذاشتم که او را در قبرستان مسلمانان دفن کنند، چون بندههای خود را آزاد کرد و اموال خود را بخشید، ولی اطفال کوچک و عیال خود را به حال خود رها کرد که از مردم تقاضا کنند.(معراجالسّعاده، نراقی، ص 223)
در اولویتبندی میتوان به این روایت اشاره کرد: امام صادق (ع) به روایت از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) می فرماید: «پنج خرما، یا پنج تکّه نان یا چند دینار (سکّه طلا) یا درهم (سکّه نقره) که آدمى به دست مىآورد و میخواهد آنها را ببخشد، افرادی که به ترتیب شایسته انفاق هستند، عبارتند از: اول: پدر و مادر؛ دوم: خود و خانوادهاش؛ سوم: نزدیکان فقیر؛ چهارم: همسایگان فقیر و پنجم: در راه خدا که اجرش از همه کمتر است.» (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علیاکبر و آخوندی، محمد، ج 5، ص 66، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.)