اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالات

آثار عشق و محبت به اهل بیت(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

محبت و مودت در آیات قرآنی برای خدا و پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) مطرح شده است و خداوند از پیامبر(ص) خواسته تا مردم را به محبت خویش و مودت ذوی القربی بخوانند و آن مودت را به عنوان اجر و پاداش رسالت قرار دهند. نویسنده در این مطلب بر آن است تا آثار این مودت و محبت و عشق به اهل بیت(ع) را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

محبت ، بذری برای اتباع و اطاعت

واژه محبت از واژه حبب گرفته شده است. حبب در اصل از حبه گرفته شده و آن دانه ای ریزی که میوه و محصول گیاهی چون گندم و برنج و جو خود بذری برای پرورش گیاهی دیگر است. خداوند می فرماید: مَّثَلُ ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَٰالَهُمْ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى كُلِّ سُنۢبُلَةٍۢ مِّا۟ئَةُ حَبَّةٍۢ وَٱللَّهُ يُضَٰاعِفُ لِمَن يَشَآءُ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ ؛ کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند؛ که در هر خوشه، یکصد دانه باشد؛ و خداوند آن را برای هر کس بخواهد (و شایستگی داشته باشد)، دو یا چند برابر می‌کند؛ و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسیع، و (به همه چیز) داناست.(بقره، آیه 261)

محبت نیز هم چون بذری است که از این عواطف و احساسات انسانی، بوته و گیاه و درختی از رشد می کند که هزاران آثار و برکات از آن می روید و پرورش می یابد.

البته محبت واقعی و حقیقی آن است که این حالت نفسانی با عزم عملی و ارادی همراه شود و در بستری از اتباع و اطاعت رشد کند تا محصول واقعی خود را بدهد. از این روست که خداوند پیوندی ناگسستنی میان محبت ، اتباع و تبعیت و نیز اطاعت قایل شده و می فرماید: قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ ٱللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَٱللَّهُ غَفُورٌۭ رَّحِيمٌۭ. قُلْ أَطِيعُوا۟ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوْا۟ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلْكَٰافِرِينَ ؛ بگو: «اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.» بگو: «از خدا و فرستاده (او)، اطاعت کنید! و اگر سرپیچی کنید، خداوند کافران را دوست نمی‌دارد.» (آل عمران، آیات 31 و 32)

پس محبت واقعی و حقیقی با اتباع و اطاعت همراه است و گرنه کسی که در عمل پیشت کند و از پیروی سرباز زند ، کافر است و از محبت بهره نبرده است و بر همین اساس خداوند چون محبت را با اطاعت و اتباع ملازم می داند، کسی که اطاعت و اتباع نمی کند، را دوست نمی داند و محبوب نمی شمارد.

اصولا کسی که گرفتار محبت واقعی است، کور و کر می شود؛ چنان که پیامبر(ص) می فرماید: حُبُّكَ لِلشَّي ءِ يُعمي ويُصِمُّ؛ محبت چیزی آدمی را کور و کر می کند.(الفقيه : 4 ، 380 ، 5814 ، المجازات النبويّة : 175 ، 136 ، السرائر : 2 ، 460 و ج 3 ، 295 ، عوالي اللآلي : 1، 124 ، 57 عن أبي الدرداء و ص 290، 149، بحار الأنوار : 77، 165، 2 ؛ سنن أبي داود: 4، 334، 5130 ، مسند ابن حنبل:8،163،21752، تاريخ بغداد :3،117 كلّها عن أبي الدرداء، كنزالعمّال:16،115،44104.)

این گونه است که محبّ هماره دنبال محبوب می رود و از او تبعیت و اتباع کرده و بی چون و چرا او را سرمشق رفتاری می کند و هر چه فرمان دهد ولو به اشارات به جان و دل اطاعت کند. از این روست که محبت خود می تواند عامل اصلی زشت کاری و بدکاری ها شود؛ چنان که امام عليّ عليه السّلام می فرماید : عَينُ المُحِبِّ عَمِيَةٌ عَن مَعايِبِ المَحبوبِ ، واُذُنُهُ صَمّاءُ عَن قُبحِ مَساويهِ؛ چشم محب از عیوب محبوب کور و گوشش سنگین از شنیدن بدی هایش است. (غرر الحكم : حدیث 6314.)

و هم چنین امام رضا عليه السّلام در این باره هشدار می دهد و می فرماید : الحُبُّ داعِي المَكارِهِ؛ محبت انگیزانده به مکاره و زشتی ها است.(العدد القويّة : ص 299 ، حدیث 35 ، أعلام الدين :ص 308 ، بحار الأنوار :ج 78 ،ص 355 ،حدیث 9.)

خداوند به پیامبر(ص) فرمان می دهد تا از مومنان بخواهد مودت اهل بیت(ع) را به عنوان اجر رسالت قرار دهند: قُل لَّآ أَسْـَٔلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا ٱلْمَوَدَّةَ فِى ٱلْقُرْبَىٰ؛ بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‌کنم جز دوست‌داشتن نزدیکان و اهل بیتم.(شوری، آیه 23)

البته این مودت واجب نسبت به اهل بیت(ع) از سوی امت، خیری به اهل بیت(ع) نمی رساند بلکه برای خود مردمان فایده دارد که ایشان را در مسیر اطاعت و اتباعی می اندازد که به محبت پیامبر(ص) و خداوند ختم می شود؛ چنان که خداوند خود در این باره توضیح داده و در مقام تبیین می فرماید: قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍۢ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِىَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍۢ شَهِيدٌۭ؛ بگو: «هر اجر و پاداشی از شما خواسته‌ام برای خود شماست؛ اجر من تنها بر خداوند است، و او بر همه چیز گواه است!»(سباء، آیه 47)

آثار محبت و مودت به اهل بیت(ع)

خداوند در آیه 47 سوره سباء به صراحت آثار محبت و مودت را برای مومنان دانسته و فرموده است که آن چه به عنوان اجر رسالت خواسته ام که همان مودت اهل بیت(ع) است، سودش برای خود شماست و هیچ سودی به من و اهل بیت (ع) از این راه نمی رسد؛ زیرا اجر و مزد رسالت من تنها بر خداست.

آن حضرت (ع) در تبیین آثار این محبت و مودت نسبت به خود و اهل بیتش به این نکته توجه می دهد که هر کسی با محبوب خویش محشور می شود؛ پس اگر محبت پیامبر(ص) و مودت اهل بیت(ع) در دل کسی باشد، باید بداند آن محبت و مودت اطاعت زا و اتباع آفرین موجب می شود که شخص با آن محبوب محشور شود.

أنس بن مالک گوید: بَينَما أنَا وَالنَّبِيُّ صلّى الله عليه و آله خارِجانِ مِنَ المَسجِدِ ، فَلَقِيَنا رَجُلٌ عِندَ سُدَّةِ المَسجِدِ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللهِ ، مَتَى السّاعَةُ ؟ قالَ النَّبِيُّ صلّى الله عليه و آله : ما أعدَدتَ لَها ؟ فَكَأَنَّ الرَّجُلَ استَكانَ ، ثُمَّ قالَ : يا رَسولَ اللهِ ، ما أعدَدتُ لَها كَبيرَ صِيامٍ ولاصَلاةٍ ولا صَدَقَةٍ ، ولكِنّي اُحِبُّ اللهَ ورَسولَهُ. قالَ : أنتَ مَعَ مَن أحبَبتَ؛ در هنگامی که من و پیامبر(ص) در خارج مسجد بودیم مردی در چک انداز مسجد با ما دیدار کرد و گفت: ای پیامبر خدا! قیامت چه وقتی است؟ پیامبر(ص) فرمود: چه برای قیامت مهیا و آماده کرده ای؟ پس گویی مرد خود را ناتوان و خوار یافت. پس از درنگی گفت: ای پیامبرخدا! برای قیامت چیزی زیادی از روز و نماز و صدقه فراهم نکرده ام؛ ولی من خدا و رسولش را دوست می دارم. حضرت (ص) فرمود: تو با محبوب خودت محشور می شوی.(صحيح البخاري: 6،2615،6734، صحيح مسلم: 4،2033،164، سنن الترمذي: 4،595،2385 نحوه وزاد فيه «المرء مع من أحبّ» ، مسند ابن حنبل : 4 ، 208 ، 12013 ، الزهد لابن المبارك : 250 ، 718 ، تاريخ بغداد : 4 ، 259 والثلاثة الأخيرة نحوه وفيها «المرء مع من أحبّ» بدل «أنت مع من أحببت» ، كنز العمّال : 9 ، 166 ، 25553 ؛ علل الشرايع : 139 ، 2 ، تنبيه الخواطر : 1 ، 223 كلاهما نحوه وفيهما «المرء مع من أحبّ» بدل «أنت مع من أحببت» ، وراجع الأمالي للطوسي : 312 ، 635.)

در کتب لغوی آمده است: السُدَّة: كالظُّلّة على الباب لِتَقي الباب من المطر، وقيل: هي الباب نفسه، وقيل: هي الساحة بين يديه؛ سده به معنای سایه بانی بر در است که در را از باران محافظت می کند و گفته شده که مراد همان خود در است و نیز گفته شده که مراد از آن میدانگاهی جلوی در است. (النهاية ، 2،353).

إمام الباقر عليه السّلام می فرماید: إنَّ رَجُلاً أتَى النَّبِيَّ صلّى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللهِ ، اُحِبُّ المُصَلّينَ ولا اُصَلّي ، واُحِبُّ الصَّوّامينَ ولا أصومُ ؟ فَقالَ لَهُ رَسولُ اللهِ صلّى الله عليه و آله : أنتَ مَعَ مَن أحبَبتَ ، ولَكَ مَا اكتَسَبتَ؛ مردی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: ای پیامبر خدا! نمازگزاران را دوست دارم ولی نماز نمی گزارم و روزه داران را دوست می دارم ولی خودم روزه نمی گیرم. پس پیامبر(ص) به او فرمود: تو با کسی که دوست داری خواهی بود و برای آن چیزی است که کسب می کنی و از دستاوردت است.(الكافي : 8 ، 80 ، 35 ، تنبيه الخواطر : 2 ، 51 كلاهما عن بريد بن معاوية ، تفسير فرات الكوفي : 430 ، 567 عن بريد بن معاوية العجلي وإبراهيم الأحمري ، دعائم الإسلام : 1 ، 72 وفيه قبل قول النبيّ صلّى الله عليه و آله «قال أبو جعفر عليه السّلام : يعني لا اُصلّي ولا أصوم التطوّع ليس الفريضة» وليس فيه «ولك ما اكتسبت» ، بحار الأنوار : 68 ، 63 ، 114.)

البته در حدیثی دیگر آمده که امام باقر(ع) فرمود: مرادش این است که من نماز و روزه مستحبی نمی گیرم، نه این که به واجب خود از نماز و روزه عمل نمی کنم؛ زیرا چنان که گفته شد، شخص هماره از محبوب خویش اطاعت و اتباع می کند و می نگرد که او چه می کند تا همان را به جا آورد؛ ولی از آن جایی که همانند کردن خود با محبوبی چون پیامبر(ص) با آن همه اعمال مستحبی چون نماز و روزه سخت و دشوار است، شخص به این نکته توجه می دهد که من قادر به انجام آن چه محبوبم انجام می دهد نیستم، بنابراین، تنها می توانم به همان واجبات و فریضه ها عمل کنم. در این روایت که در بحار الانوار آمده جمله «ولك ما اكتسبت» نیست و به جای آن این جمله به عنوان توضیح امام باقر(ع) پیش از نقل سخن پیامبر(ص) آمده است: «قال أبو جعفر عليه السّلام : يعني لا اُصلّي ولا أصوم التطوّع ليس الفريضة»

این مطلب در روایت دیگری به خوبی معلوم می شود. عبدالله بن الحسن از پدرانش نقل می کند: أتى رَجُلٌ النَّبِيَّ صلّى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللهِ ، رَجُلٌ يُحِبُّ مَن يُصَلّي ولا يُصَلّي إلَّا الفَريضَةَ ، ويُحِبُّ مَن يَتَصَدَّقُ ولا يَتَصَدَّقُ إلّا بِالواجِبِ ، ويُحِبُّ مَن يَصومُ ولا يَصومُ إلّا شَهرَ رَمَضانَ ؟ فَقالَ رَسولُ اللهِ صلّى الله عليه و آله : المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ؛ مردی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: ای پیامبرخدا! مردی دوست می دارد کسی که نماز می گزارد ولی خودش جز فریضه را نمی گزارد و دوست می دارد کسی که صدقه می دهد ولی خودش جز واجب از صدقه را نمی دهد و دوست می دارد کسی که روزه می گیرد ولی خود جز ماه رمضان روزه نمی گیرد؟ پیامبر(ص) فرمود: هرکسی با محبوبش است و با آن محشور می شود .( الأمالي للطوسي : 621 ، 1281 ، بحار الأنوار : 68 ، 70 ، 128 ؛ وراجع المتحابّين في الله : 71 وزاد فيه «ويحبّ الذاكرين ولا يذكر إلّا قليلاً ويحبّ المتصدّقين ولا يتصدّق إلّا قليلاً ويحبّ المجاهدين إلّا قليلاً وهو في ذلك يحبّ الله ورسوله والمؤمنين».)

البته در برخی از نسخه این زیادت را هم دارد: و ذاکرین را دوست می دارد، ولی خودش جز اندکی ذکر نمی گوید و صدقه دهندگان را دوست می دارد و خودش جز اندکی صدقه نمی دهد و مجاهدین را جز اندکی دوست می دارد، با این همه او خدا و رسولش و مومنان را دوست می دارد.

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی اسلام ارتباط تنگاتنگی میان محبت و اطاعت است که همان عمل مطابق خواسته های محبوب است. اما با این همه آن چه مهم است محبت به کسی یا چیزی است که به آن عمل ارزش و بها می دهد. إمام عليّ عليه السّلام می فرماید: لَو صُمتَ الدَّهرَ كُلَّهُ ، وقُمتَ اللَّيلَ كُلَّهُ ، وقُتِلتَ بَينَ الرُّكنِ وَالمَقامِ ، بَعَثَكَ اللهُ مَعَ هَواكَ بالِغاً ما بَلَغَ ؛ إن في جَنَّةٍ فَفي جَنَّةٍ وإن في نارٍ فَفي نارٍ؛ اگر همه شب قیام کنی و بین رکن و مقام مسجدالحرام شهید شوی، خداوند تو را با محبوبت بر می انگیزد به هر جا و اندازه ای این هواخواهی برسد؛ حالا بهشتی یا دوزخی.( الغارات : 2 ، 588 عن حبّة العرني ، بحار الأنوار : 39 ، 295 ، ذيل ح 96 و ج 68 ، 75 ، ذيل ح 133 ؛ شرح نهج البلاغة : 4 ، 105 عن حبّة العرني وزاد في صدره «من أحبّني كان معي».) در برخی از روایات این جمله نیز اضافه دارد: هر کسی مرا دوست می دارد با من است.

آن حضرت(ع) در سخنی دیگر به نقش عمل این گونه اشاره کرده و می فرماید: خُذ مِن صالِحِ العَمَلِ ، وخالِل خَيرَ خَليلٍ ؛ فَإِنَّ لِلمَرءِ مَا اكتَسَبَ وهُوَ فِي الآخِرَةِ مَعَ مَن أحَبَّ؛ به بهترین و صالح ترین عمل بچسب و بهترین دوست خلوت را برگزین؛ زیرا برای هرکسی همان دستاوردهایش است و او در آخرت نیز با محبوبش خواهد بود.( غرر الحكم : 5096.)

امام باقر عليه السّلام نیز می فرماید: إذا أرَدتَ أن تَعلَمَ أنَّ فيكَ خَيراً فَانظُر إلى قَلبِكَ ؛ فَإِن كانَ يُحِبُّ أهلَ طاعَةِ اللهِ ويُبغِضُ أهلَ مَعصِيَتِهِ فَفيكَ خَيرٌ وَاللهُ يُحِبُّكَ ، وإن كانَ يُبغِضُ أهلَ طاعَةِ اللهِ ويُحِبُّ أهلَ مَعصِيَتِهِ فَلَيسَ فيكَ خَيرٌ وَاللهُ يُبغِضُكَ ، وَالمَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ؛ و هر گاه می خواهی بدانی که آیا در تو خیری است پس به دلت بنگر؛ پس اگر قلبت اهل اطاعت خدا را دوست می دارد و اهل معصیتش را دشمن می دارد، پس در تو خیری است و خداوند دوستت می دارد؛ و اگر دلت اهل اطاعت خدا را دشمن می دارد و اهل معصیتش را دوست می دارد پس در تو خیری نیست و خداوند دشمنت می دارد و هر کسی با محبوبش است. ( الكافي : 2 ، 126 ، 11 ، مصادقة الإخوان : 156 ، 3 ، علل الشرايع : 117 ، 16 ، تنبيه الخواطر : 2 ، 191 ، المحاسن : 1 ، 410 ، 935 وفيه «ففيك شرّ» بدل «فليس فيك خير» ، وكلّها عن جابر الجعفي ، مشكاة الأنوار : 121 ، بحار الأنوار : 69 ، 247 ، 22.)

امام لصادق عليه السّلام نیز می فرماید: حَقٌّ عَلَى اللهِ عَزَّوجَلَّ أن تَصيروا مَعَ مَن عِشتُم مَعَهُ في دُنياهُ؛ این بر خدای عز و جل است که بگردید با هر کسی که زنگی کردی با او در دنیایش.( الكافي : 5 ، 109 ، 13 عن عليّ بن عقبة عن بعض أصحابنا.)

به این معنا که واجب از خدا این است که در مصیر شدنی شما را قرار دهد که با او در دنیا زیستید. پس در قیامت همانند او می شوی و با محبوبت همانند می گرددی.

إمام جواد عليه السّلام نیز می فرماید: أمّا هذِهِ الدُّنيا فَإِنّا فيها مُغتَرِفونَ ، ولكِن مَن كانَ هَواهُ هَوى صاحِبِهِ ودانَ بِدينِهِ فَهُوَ مَعَهُ حَيثُ كانَ ، والآخِرَةُ هِيَ دارُ القَرارِ؛ اما در این دنیا پس هر کسی در آن در حال جمع کردن با مشت بسته خودیم؛ ولی هر کسی محبوبش همان محبوب و خواسته های همراه اش باشد و وامدارش گردد پس با همان شخص خواهد بود در هر جایی که او خواهد بود و آخرت همانان خانه ثبات و قرار است و دیگر تغییر نخواهد بود.( تحف العقول : 456 ، تنبيه الخواطر : 1 ، 17 عن محمّد بن عيسى نحوه ، بحار الأنوار : 78 ، 358 ، 1.)

بر این اساس کسانی که رسول خدا(ص) و خاندانش را دوست می دارند با ایشان محشور می شوند. از رسول الله صلّى الله عليه و آله است که فرموده اند: وَاللهِ لَو أحَبَّنا حَجَرٌ حَشَرَهُ اللهُ مَعَنا؛ به خدا سوگند! اگر سنگی ما را دوست بدارد خداوند آن سنگ را با ما مشحور خواهد کرد.(تفسير العيّاشي : 1 ، 167 ، 27 ، بحار الأنوار : 27 ، 95 ، 57.)

هم چنین رسول الله صلّى الله عليه و آله فرموده است: مَن أحَبَّنا كانَ مَعَنا يَومَ القِيامَةِ ، ولَو أنَّ رَجُلاً أحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللهُ مَعَهُ؛ و اگر شخصی سنگی را دوست بدارد هر آینه خداوند آن شخص را با همان سنگ محشور می کند.( مشكاة الأنوار : 84 و ص 123 ، الأمالي للصدوق : 278 ، 308 ، تنبيه الخواطر : 2 ، 164 كلاهما عن نوف البكالي عن الإمام عليّ عليه السّلام ، عيون أخبار الرضا عليه السّلام : 1 ، 300 ، 58 عن الريّان بن شبيب عن الإمام الرضا عليه السّلام ، كفاية الأثر : 151 وفيهما من «لو أنّ رجلاً…» ، بحار الأنوار : 77 ، 383 ، 9.)

جابر بن عبدالله انصاری از رسول الله صلّى الله عليه و آله روایت می کند که فرمود : يا أبا دُجانَةَ ، أما عَلِمتَ أنَّ مَن أحَبَّنا وَامتُحِنَ في مَحَبَّتِنا أسكَنَهُ اللهُ مَعَنا ؟! ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : فِى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرِ؛ ای ابا دجانه! آیا می دانی که هر کسی دوستمان بدارد و در محبت ما امتحان شود، خداوند او را با ما هم مسکن می کند: سپس آن حضرت (ص) این آیه را تلاوت کرد: در جایگاه صدقی در نزد شاهی مقتدر است.(القمر : 55.؛ الفردوس : 5 ، 377 ، 8484 ، تفسير الدرّ المنثور : 7 ، 688 نقلاً عن أبي نعيم وكلاهما عن جابر.)

روای گوید: أبو ذرّ به پیامبر(ص) فرمود: يا رَسولَ اللهِ ، الرَّجُلُ يُحِبُّ القَومَ ولا يَستَطيعُ أن يَعمَلَ كَعَمَلِهِم ، قالَ : أنتَ يا أبا ذَرٍّ مَعَ مَن أحبَبتَ. قالَ : فَإِنّي اُحِبُّ اللهَ ورَسولَهُ ، قالَ : فَإِنَّكَ مَعَ مَن أحبَبتَ ، قالَ : فَأَعادَها أبو ذَرٍّ فَأَعادَها رَسولُ اللهِ صلّى الله عليه و آله ؛ ای پیامبر خدا! مردی قومی را دوست می دارد ولی نمی تواند همانند آنان کاری انجام دهد. پیامبر(ص) فرمود: تو ای ابوذر با هر کسی خواهی بود که او را دوست می داری! ابوذر گفت: به راستی که خدا و رسولش را دوست می دارم. روای گوید: پس ابوذر دوباره جمله اش را گفت و پیامبر(ص) نیز همان را تکرار کرد.(سنن أبي داود: 4،333،5126 ، سنن الدارمي: 2،777،2685، مسندابن حنبل: 8،107،21519 ، الأدب المفرد : 112 ، 351 ، كنز العمّال : 9 ، 11 ، 24685.)

عبدالله بن الصّامت گوید : حَدَّثَني أبو ذَرٍّ ـ وكانَ صَغوُهُ وَانقِطاعُهُ إلى عَلِيٍّ وأهلِ هذا البَيتِ عليهم السّلام ، قال : قلت : يا نَبِيَّ اللهِ ، إنّي اُحِبُّ أقواماً ما أبلُغُ أعمالَهُم ، قالَ : فَقالَ : يا أبا ذَرٍّ ، المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ ، ولَهُ مَا اكتَسَبَ. قُلتُ : فَإِنّي اُحِبُّ اللهَ ورَسولَهُ وأهلَ بَيتِ نَبِيِّهِ ، قالَ : فَإِنَّكَ مَعَ مَن أحبَبتَ؛ ابوذر برایم– و این در حالی بود که تمام توجه و عنایت ابوذر به علی و اهل این خاندان (ع) و دلبسته و پيوسته به ایشان بود- حدیث کرد و گفت: به پیامبر (ص) عرض کردم: ای پیامبر خدا! من اقوامی را دوست می دارد که به اعمال ایشان نمی رسم. ابوذر گفت که حضرت(ص) فرمود: ای ابوذر! هر کسی با محبوب است و برای است هر چه کسب می کند. گفتم: به راستی که من خدا و پیامبرش و اهل بیت نبی اش را دوست می دارم. پیامبر(ص) فرمود: پس به راستی تو با هر کسی خواهی بود که دوست می داری.( الأمالي للطوسي : 632 ، 1303 ، كشف الغمّة : 2 ، 41 ، بحار الأنوار : 27 ، 104 ، 75.)

هم چنین عبدالرحمن بن صفوان گوید : هاجَرَ أبي صَفوانُ إلَى النَّبِيِّ صلّى الله عليه و آله وهُوَ بِالمَدينَةِ ، فَبايَعَهُ عَلَى الإِسلامِ ، فَمَدَّ النَّبِيُّ صلّى الله عليه و آله يَدَهُ ، فَمَسَحَ عَلَيها ، فَقالَ صَفوانُ : إنّي اُحِبُّكَ يا رَسولَ اللهِ ، فَقالَ النَّبِيُّ صلّى الله عليه و آله : المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ؛ پدرم صفوان به سوی پیامبر(ص) هجرت کرد وقتی آن حضرت(ص) در مدینه بود. پس با ایشان بر اسلام بیعت کرد. پس پیامبر(ص) دستش را دراز کرد و بر آن دست مسح کشید و صفوان گفت: به راستی که ای پیامبر خدا تو را دوست می دارم. پس پیامبر(ص) فرمود: هر کسی با محبوبش است.( اُسد الغابة : 3 ، 458 ، 3337 و ص 29 ، 2520.)

جابر بن عبدالله الأنصاريّ به ِعَطِيَّةَ العَوفِيِّ گوید : يا عَطِيَّةُ ، سَمِعتُ حَبيبي رَسولَ اللهِ صلّى الله عليه و آله يَقولُ : مَن أحَبَّ قَوماً حُشِرَ مَعَهُم ، ومَن أحَبَّ عَمَلَ قَومٍ اُشرِكَ في عَمَلِهِم… أحبِب مُحِبَّ آلِ مُحَمِّدٍ صلّى الله عليه و آله ما أحَبَّهُم ، وأبغِض مُبغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ ما أبغَضَهُم وإن كانَ صَوّاماً قَوّاماً ، وَارفَق بِمُحِبِّ مُحَمِّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ؛ فَإِنَّهُ إن تَزِلَّ لَهُ قَدَمٌ بِكَثرَةِ ذُنوبِهِ ثَبَتَت لَهُ اُخرى بِمَحَبَّتِهِم ، فَإِنَّ مُحِبَّهُم يَعودُ إلَى الجَنَّةِ ومُبغِضَهُم يَعودُ إلَى النّارِ؛ اى عطيّه! از محبوبم ، پيامبر خدا ، شنيدم كه مى‏گفت : «هركه مردمى را دوست داشته باشد ، با آنان محشور خواهد شد و هركه كردار مردمى را دوست داشته باشد ، شريك كردارشان خواهد بود … . دوستدار آل محمد را تا هنگامى كه دوستشان مى‏دارد ، دوست بدار و دشمن آل محمّد را تا هنگامى كه دشمنشان مى‏دارد ، دشمن بدار ؛ گرچه بسيار روزه‏گير و شب زنده‏دار باشد . با دوستدار محمّد و آل محمّد ، نرمى كن ؛ زيرا اگر بر اثر گناهان بسيارش ، يك گام او بلغزد ، بر اثر محبّتشان گام ديگرش استوار مى‏ماند. در حقيقت ، بازگشتِ دوستدارشان به بهشت است و بازگشت دشمنشان به دوزخ» ( بشارة المصطفى : 75 ، بحار الأنوار : 101 ، 196 ، 31.)

در کتاب دعائم الإسلام آمده است: عن أبي جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ عليهما السّلام : أنَّ قَوماً أتَوهُ مِن خُراسانَ ، فَنَظَرَ إلى رَجُلٍ مِنهُم قَد تَشَقَّقَتا رِجلاهُ ، فَقالَ لَهُ : ما هذا ؟ فَقالَ : بُعدُ المَسافَةِ يَابنَ رَسولِ اللهِ ، ووَاللهِ ما جاءَ بي مِن حَيثُ جِئتُ إلّا مَحَبَّتُكُم أهلَ البَيتِ. قالَ لَهُ أبو جَعفَرٍ عليه السّلام : أبشِر ، فَأَنتَ وَاللهِ مَعَنا تُحشَرُ. قالَ : مَعَكُم يَابنَ رَسولِ اللهِ ؟ قالَ : نَعَم ، ما أحَبَّنا عَبدٌ إلّا حَشَرَهُ اللهُ مَعَنا ، وهَلِ الدّينُ إلَّا الحُبُّ ، قالَ اللهُ عَزَّوجَلَّ : قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ؛ دعائم الإسلام ـ درباره امام باقر عليه‏السلام ـ : گروهى از خراسان ، نزد امام باقر عليه‏السلام آمدند. حضرت به مردى از آنان كه پاهايش [بر اثر پياده‏روى بسيار، ]چاك چاك شده بود ، نگريست و به او فرمود : «اين چيست ؟» . پاسخ داد : «اى پسر پيامبر خدا ! بر اثر مسافتِ بسيار است . به خدا سوگند ، مرا از آن جا كه آمده‏ام ، جز دوستى شما اهل بيت ، بدين جا نياورد . امام باقر عليه‏السلام به او فرمود : «مژده باد بر تو كه به خدا سوگند ، با ما محشور مى‏شوى» . آن مرد گفت : «اى پسر پيامبر خدا ! با شما؟ فرمود : «آرى ! هيچ بنده‏اى ما را دوست نمى‏دارد ، جز آن كه خداوند ، او را با ما محشور خواهد كرد . مگر دين ، چيزى جز دوستى است ؟ خداوند عز و جلمى‏فرمايد : بگو : اگر شما خداوند را دوست داريد ، پس از من پيروى كنيد تا خداوند ، شما را دوست بدارد» . (آل عمران : 31. دعائم الإسلام : 1 ، 71.)

هم چنین در تفسير مجمع البيان ـ في قَولِهِ تَعالى : وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئـِكَ. . النساء : 69.. ـ : قيلَ : نَزَلَت في ثَوبانَ مَولى رَسولِ اللهِ صلّى الله عليه و آله ، وكانَ شَديدَ الحُبِّ لِرَسولِ اللهِ صلّى الله عليه و آله ، قَليلَ الصَّبرِ عَنهُ ، فَأَتاهُ ذاتَ يَومٍ وقَد تَغَيَّرَ لَونُهُ ونَحَلَ جِسمُهُ ، فَقالَ صلّى الله عليه و آله : يا ثَوبانُ ، ما غَيَّرَ لَونَكَ ؟ فَقالَ : يا رَسولَ اللهِ ، ما بي مِن مَرَضٍ ولا وَجَعٍ غَيرَ أنّي إذا لَم أرَكَ اشتَقتُ إلَيكَ حَتّى ألقاكَ ، ثُمَّ ذَكَرتُ الآخرَ فَأَخافُ أنّي لا أراكَ هُناكَ؛ لِأَنّي عَرَفتُ أنَّكَ تُرفَعُ مَعَ النَّبِيِّينَ، وإنّي إن اُدخِلتُ الجَنَّةَ كُنتُ في مَنزِلَةٍ أدنى مِن مَنزِلَتِكَ ، وإن لَم أدخُلِ الجَنَّةَ فَذاكَ حَتّى لا أراكَ أبَداً. فَنَزَلَتِ الآيَةُ. ثُمَّ قالَ صلّى الله عليه و آله : وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ ، لا يُؤمِنَنَّ عَبدٌ حَتّى أكونَ أحَبَّ إلَيهِ مِن نَفسِهِ وأبَوَيهِ وأهلِهِ ووُلدِهِ وَالنّاسِ أجمَعينَ؛ مجمع البيان ـ در تفسير اين گفته خداوند متعال : «هر كه از خدا و پيامبرش پيروى كند ، پس آنان . . .» ـ : گفته‏اند كه اين آيه ، درباره ثوبان ، غلام آزاد شده پيامبر خدا نازل شد . ثوبان ، سخت به پيامبر خدا علاقه‏مند و نسبت به دورى او بى‏تاب بود . يك روز ، در حالى كه رنگش دگرگون و بدنش لاغر شده بود، خدمت پيامبر خدا آمد .

حضرت فرمود : «اى ثوبان! چرا رنگت دگرگون شده است ؟» .

پاسخ داد : «اى پيامبر خدا ! نه بيمارم و نه دردمند ؛ ليكن هرگاه تو را نبينم ، شوق ديدارت مرا بر مى‏انگيزد ، تا تو را ببينم . امّا چون به ياد آخرت مى‏افتم ، مى‏ترسم تو را در آن جا نبينم ؛ زيرا مى‏دانم كه تو را همراه پيامبران ، در منزلتى والا جاى مى‏دهند و اگر مرا به بهشت درآورند ، مرا در منزلتى فروتر از منزلت تو جاى مى‏دهند [پس تو را چندان نخواهم ديد ]و اگر هم به بهشت وارد نشوم ، تو را هرگز نخواهم ديد .

پس از آن ، اين آيه نازل شد . سپس حضرت فرمود : «سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، هيچ بنده‏اى ايمان نمى‏آورد ، مگر آن كه من نزد او از خودش ، پدر و مادرش ، خانواده‏اش ، فرزندانش و همه مردم ، محبوب‏تر باشم» . ( تفسير مجمع البيان : 3،110 عن قتادة ومسروق بن الأجدع ، بحار الأنوار : 22،87،41 وج 68،2.)

عبد الرزّاق بن قيس الرحبيّ نیز گوید : كُنتُ جالِساً مَعَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السّلام عَلى بابِ القَصرِ حَتّى ألجَأَتهُ الشَّمسُ إلى حائِطِ القَصرِ ، فَوَثَبَ لِيَدخُلَ ، فَقامَ رَجُلٌ مِن هَمدانَ فَتَعَلَّقَ بِثَوبِهِ وقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، حَدِّثني حَديثاً جامِعاً يَنفَعُنِي اللهُ بِهِ ، قالَ : أوَلَم يَكُن في حَديثٍ كَثيرٍ ؟ قالَ : بَلى ، ولكِن حَدِّثني حَديثاً جامِعاً (يَنفَعُنِي اللهُ بِهِ). قالَ : حَدَّثَني خَليلي رَسولُ اللهِ صلّى الله عليه و آله : أنّي أرِدُ أنَا وشيعَتِي الحَوضَ رِواءً مَروِيِّينَ ، مُبيَضَّةً وُجوهُهُم ، ويَرِدُ عَدُوُّنا ظِماءً مُظمَئينَ ، مُسوَدَّةً وُجوهُهُم. خُذها إلَيكَ قَصيرَةٌ مِن طَويلَةٍ ؛ أنتَ مَعَ مَن أحبَبتَ ، ولَكَ مَا اكتَسَبتَ ، أرسِلني يا أخا هَمدانَ. ثُمَّ دَخَلَ القَصرَ؛ همراه على‏بن‏ابى‏طالب عليه‏السلامبر درِ قصر (دارُ الحكومه) نشسته بوديم كه تابش خورشيد ، امام را به پناه بردن به داخل قصر ، ناگزير ساخت . حضرت برخاست تا داخل شود كه مردى از قبيله هَمْدان ، چنگ در پيراهن ايشان زد و گفت : «اى امير مؤمنان! برايم حديثى جامع بازگو تا خداوند ، بدان سودم دهد . حضرت فرمود : «آيا اين سود ، در احاديثِ بسيار نيست ؟» . گفت : چرا ؛ ولى مى‏خواهم حديثى جامع ، برايم بازگويى . حضرت فرمود : «دوستم ، پيامبر خدا ، برايم اين حديث را گفت : من و شيعيانم ، سيراب و سيراب شده ، با چهره‏هاى سپيد بر حوض [كوثر] ، وارد خواهيم شد . دشمنان ما نيز تشنه‏لب و تشنه‏كام و با چهره‏هاى سياه ، بر حوض [كوثر] ، وارد خواهند شد} . اين حديث را با كوتاهى‏اش به جاى حديثى بلند برگير . تو همراه كسى هستى كه دوستش مى‏دارى و بهره‏ات ، همان است كه به دست آورده‏اى. اينك اى برادر هَمْدانى! رهايم كن». سپس حضرت، داخل قصر شد . (الأمالي للمفيد : 338 ، 4 ، الأمالي للطوسي : 116 ، 179 ، بشارة المصطفى : 50 و ص 103 ، شرح الأخبار : 3 ، 450 ، 1317 كلّها عن عبد الرحمن بن قيس الرحبي ، بحار الأنوار : 8 ، 21 ، 13.)

در تفسير الطبريّ نیز آمده است: ـ في قِصَّةِ يوسُفَ عليه السّلام وتَفسيرِ رُؤيَا الفَتَيانِ ـ : لَمّا رَأَى الفَتَيان يوسُفَ قالا : وَاللهِ يا فَتى ، لَقَد أحبَبناكَ حينَ رَأَيناكَ ، فَقالَ لَهُما : اُنشِدُكُمَا اللهَ أن لاتُحِبّاني ، فَوَاللهِ ما أحَبَّني أحَدٌ قَطُّ إلّا دَخَلَ عَلَيَّ مِن حُبِّهِ بَلاءٌ ؛ لَقَد أحَبَّتني عَمَّتي فَدَخَلَ عَلَيَّ مِن حُبِّها بَلاءٌ ، ثُمَّ لَقَد أحَبَّني أبي فَدَخَلَ عَلَيَّ بِحُبِّهِ بَلاءٌ ، ثُمَّ لَقَد أحَبَّتني زَوجَةُ صاحِبي هذا فَدَخَلَ عَلَيَّ بِحُبِّها إيّايَ بَلاءٌ ، فَلا تُحِبّاني بارَكَ اللهُ فيكُما؛ در قصه یوسف (ع) و تفسیر رویای دو جوان گفته شده: زمانی که دو جوان یوسف را دیدند گفتند: به خداوند سوگند ای جوان! وقتی تو را دیدیم محبت تو در دل ما نشست. پس حضرت (ع) به آن دو فرمود: از خدا برای شما مسئلت می کنم که دوستم نداشته باشید؛ چرا که به خدا هیچ کسی مرا دوست نداشت مگر از جانب محبتش بلایی به من رسید. عمه ام مرا دوست می داشت از محبتش گرفتار بلا شدم. پدرم مرا دوست می داشت و از محبتش بلا دیدیم. همسر اربابم دوستم می داشت از دوستی اش گرفتار بلا شدم. پس مرا دوست نداشته باشید خداوند به شما برکت و خیر دهد.(تفسير الطبري : 7 ، الجزء 12 ، 214.)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا