آثار بیماری بدگمانی و درمان آن
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از بیماری های روانی که تاثیر زیانباری بر شخصیت و رفتارهای فردی و اجتماعی به جا می گذارد، بدگمانی و سوء الظن است. با نگاهی به آثار زیانبار آن که در آیات و روایات بیان شده به روشنی دانسته میشود که بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی و حتی اختلالات شناختی و بیماری های روانی چون اضطراب و تشویش و افسردگی می تواند با خاستگاه بدگمانی باشد. بنابراین، شناخت علل و عوامل، آثار و درمان آن می تواند برای دست یابی به شخصیت سالم و متعادل و جامعه سالم مفید و سازنده باشد.
ظن، یکی از حالات نفس است. در اصطلاحات فلسفی و نیز اصولی، ظن حالتى است كه از اماره اى حاصل مى شود كه اگر قوى شود منجرّ به يقين مى شود و اگر ضعيف شود از حدّ «وهم» تجاوز نمى كند.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 539، «ظن».) پس حدّ فاصل بين يقين و وهم، ظن است. البته به طرف راجح از دو طرف اعتقاد غير جازم نیز ظن می گویند.( لغت نامه، دهخدا، ج 9، ص 13791، «ظن».)
انسان در حوزه ترس و خوف، وقتی شک داشته باشد، اقدام به کاری نمیکند و همان احتمال پنجاه پنجاه برای ایجاد تردید کافی است. پس اگر ظن ایجاد شود، به طور طبیعی به آن کار اقدام نمیکند. از این روست که بسیاری از مردم به احتمال و ظن این که قیامتی است و باید پاسخ گو باشند، از گناه اجتناب کرده و بر اساس احکام شریعت عمل میکنند.(بقره، آیات 46 و 249 و آیات دیگر) از آیه 12 سوره حجرات به دست می آید که ظن به دو دسته مثبت و منفی تقسیم میشود. از این روست که برخی از مصادیق ظن، گناه دانسته شده است. پس برخی از مصادیق آن جایز و روا و قابل عمل بلکه واجب عمل است؛ زیرا قيد «كثيراً» از آن جهت در آیه آورده شده كه بعضى از ظنون لازم است به آنها عمل شود و مخالفت با آن جايز نيست.(مجمع البيان، ج 9 – 10، ص 205)
بدبینی و خوش بینی
تفسیر ما از واقعیتهای زندگی چیست؟ بی گمان سبک تبیینی امور از سوی ما نقش تعیین کننده در رفتارهای ما دارد. افراد را از نظر تفسیر جهان و واقعیتهای زندگی می توان به دو دسته افراد: 1. خوش بین؛ 2. بدبین تقسیم کرد.
خوش بینی مانند خوش گمانی و حسن الظن، تفسیر مثبت از زندگی به دست می آید و توجیه صحیح و درستی از رفتارهای خود و دیگران دارد و اجازه نمی دهد تا سرزنش درونی و برخی از جنبه های منفی، تشدید و غیر قابل مهار و کنترل شود. وجود شرور و بدی ها را عنصر اصلی و اصل حاکم بر جهان هستی نمی داند، بلکه آن را طفیلی وجود و خیر می داند و اصالتی برای آن قایل نیست؛ از این رو، جنگ، کشتار، خیانت، بی وفایی، دروغ و مانند آن ها را امری عارضی دانسته و حرکت کلی جهان را به سوی خیر و صلح ارزیابی میکند و امید به تغییرات مثبت در جهان، جامعه و جان دارد و بدان امید زندگی میکند و حرکت های منفی و شرور را موردی دانسته و در همین چارچوب با آن تعامل میکند. بر همین اساس نه تنها به هستی و زندگی و جامعه خوش بین است، بلکه خوش گمان نسبت به رفتار دیگران بوده و آن را مثبت ارزیابی میکند.
اما بدبینی، نگرشی منفی نسبت به هستی و زندگی است و انسان بدبین همانند بدگمان نسبت به همه چیز نگرشی منفی دارد. از همین رو، در زندگی گرفتار درماندگی است. شخص بدبین، بدبینی روانی خود را به همه زندگی و به تبع آن درماندگی را به همه جنبه های آن گسرتش می دهد و این گونه از نظر روانی و روحی درهم ریخته و دچار اضطراب و پریشان حالی است و به کسی اعتماد ندارد و هیچ گاه احساس امنیت نمیکند و همراه دلهره دارد که اتفاقات ناخوشایند و بدی رو دهد. آنان رفتار دیگران را نادرست، کینه توزانه و خطرناک می دانند و این گونه خود را در موقعیت های نادرست قرار می دهند.
این در حالی است که انسان خوش بین، هماره در انتظار وقوع اتفاقات خوب برای خود هستند و از همین رو، زندگی سالمی دارند و کم تر بیمار می شوند و در صورت بیماری، می توانند آن را درمان کنند و با مثبت نگری از بحران ها عبور کرده و مسئولیت مراقبت خود را به عهده بگیرند و برای تغییر مثبت تلاش کنند و اعمالی را به قصد تاثیرگذاری مفید و مثبت انجام دهند. از همین رو ایشان، کم تر از بدبین ها دچار آسیب شوند؛ زیرا مشکل آنان تنها همان بحران و یا بیماری است؛ اما بدبین ها دچار همزمانی دو مشکل بیماری و ناامیدی هستند. بدبین ها باور دارد که اعمال آنان پیامد ناچیزی دارد و همین نیز تاثیر منفی در انگیزه و حرکت و انجام اعمال آنان داشته و از ثبات، استقامت، صبوری، شکیبایی و بردباری برخوردار نبوده و آستانه تحمل آنان به شدت سست، ضعیف و پایین است. ایشان به سبب همان برداشت منفی از تاثیر اعمال و یا کم تاثیری آن، دنبال تغییر دادن رفتارشان نیستند و می گویند: تغییر رفتار و اعمال، چه تاثیری در کلیت امر دارد؟!
عواملی چون تجربیات تلخ و اضطراب زا در زندگی در بدبینی و بدگمانی آنان تاثیر دارد و آنان را در ایجاد و یا در تقویت و تشدید این روحیه کمک میکند. این در حالی است که خوش بین ها در زندگی موفق تر هستند. هم چنین خوش بینی و بدبینی می تواند بر عملکرد شناختی ما نیز تاثیر مثبت یا منفی بگذارد.
البته باید توجه داشت خوش بینی و خوش گمانی هماره درست و ارزشی نیست؛ زیرا گاه خوش بینی غیر واقع بینانه خواهد بود؛ چنان بدبینی غیر واقع بینانه است. به سخن دیگر، اگر بدبینی، هماره غیر واقع بینانه است؛ گاه خوش بینی نیز در مواردی غیر واقع بینانه است و از همین جهت می تواند بسیار آسیب زا باشد؛ زیرا خوش بینی به شکل گرایش و رویکرد افراطی می تواند تفسیر و توجیه غیر واقعی از واقعیت باشد. این نظر غیر واقع بینانه می تواند شخص را در موقعیت های خطرناکی قرار دهد. حقیقت گرایی که خوش بینی دارد، باید با چاشنی واقع بینی همراه باشد. اگر حقیقت، جبر تاریخی به سوی خیر و عدالت است، ولی واقعیت این است که در هر دوره تاریخی یا جغرافیای مکانی و زمانی، ممکن است واقعیت ضد خیر و عدالت باشد که هست. بنابراین، واقع بینی در کنار خوش بینی قرار می گیرد و رفتارهای متعادل و مفید را سازمان می دهد؛ اما اگر خوش بینی بدون چاشنی واقع بینی باشد، می تواند آسیب پذیری باشد؛ چرا که خوش بینان، نظر غیر واقع بینانه ای درباره آسیب پذیری نسبت به عواقب رفتار خود و دیگران دارند. این مطلب در ادامه در توضیح جواز بدبینی و بدگمانی در برخی از موارد توضیح داده شده است.
اصولا گرایش بدبینی از جهتی ضد حقیقت و از جهتی غیر واقع بینانه است؛ زیرا اولا هرگز اکثریت واقعیتها، منفی نیست و اگر چنین بود جهان و جامعه متلاشی می شد؛ بلکه جنبه های حقیقت گرایی واقعیتها قوی تر است؛ هر چند که جنبه های باطل واقعیتها روشن تر و چشم پرکن تر است؛ زیرا یک لکه سیاه از باطل و بدی در میان سپیدی حقیقت به شدت به چشم می آید و روشن تر دیده میشود.
بدبینی غیر واقع بینانه در صورت رو به رو شدن با بدبیاری ها مانند بیماری جدی، می تواند زیانبار باشد و شخص را به سمت و سوی عدم تحرکی سوق دهد؛ زیرا تاثیر مثبتی برای اعمالش نمی یابد و یا آن را کم تاثیر می داند. از این رو، باید گفت افسردگی در افراد اوج بدبینی است؛ چون شخص در این حالت، احساس درماندگی شدید و بدگمانی قوی دارد و هیچ گونه حرکت و تحرکی را نمی پذیرد و مسئولیت مراقبت از خود را کنار می گذارد.
بدبینی با بدگمانی نسبت به دیگران نیز همراه است؛ چنان که خوش بینی با خوش گمانی و حسن ظن نسبت به دیگران جمع میشود.
بدبین ها و بدگمان ها به همه چیز شک دارند و از اختلال پارانوید رنج می برند. آنان مسئولیت اشتباهات خود را نمی پذیرند؛ بلکه در عوض با سرزنش دیگران، فرافکنی کرده و بار مسئولیت خطا و اشتباه خود را به دوش دیگران می افکنند. ایشان به سبب کاهش آستانه تحمل و فقدان شکیبایی و بردباری، در هنگام مواجه با انتقاد، متخاصم می شوند و آمادگی دارند حتی اظهارات بی غرض و رویدادهای جزیی را به عنوان چیزی سوء تعبیر میکنند که معنای پنهان و تهدید کننده ای دارد. پس اشارات و سخنان بی غرض را دارای کنایاتی نهان و تعریض به خود ارزیابی کرده و با آن به شدت برخورد میکنند. اهل گذشت و عفو از خطا و اشتباه دیگران نیستند و به شدت کینه ای هستند. زندگی عاطفی آنان منزوی و مقید به قیود بسیار است. روابط اجتماعی آنان هماره مشکل آفرین است؛ چون به طور غیر منطقی می ترسد دیگران به آنان آسیب برسانند و یا مقاصد بدی را در نظر دارند و همین امر موجب میشود تا دیگران از ایشان فاصله بگیرند. این افراد در فکر و رفتار به گونه ای عمل میکنند که هیچ ارتباطی به محیط پیرامونی ایشان ندارد و نمی توانند درک درست و واقع بینانه ای از محیط زندگی خود داشته باشد و بر اساس واقعیت بیرونی عمل کنند؛ ازهمین رو، رفتاری را در پیش می گیرند که با واقعیت سازگار نیست و می تواند به شدت به ایشان آسیب برساند. فرافکنی بازتابی از همین فکر و رویه ایشان است. از این وقتی رفتارشان مشکل زا میشود، به جای آن که مسئولیت اشتباه و خطای خود را بپذیرند و آن را به سبب تفسیر نادرست و ناروا خویش از واقعیتها و محیط زندگی بدانند، فرافکنی کرده و مشکلات را به گردن دیگران می اندازند.
بدبین ها و بدگمان ها، مردم را بدخواه، فریبکار می دانند و بر این باورند که آنان قصد خیری ندارند و نمی توان از آنان در امنیت بود. بر این باورند که هر کسی دنبال کلاه گذاری است. در این میان برخی از خطاها و اشتباهات دیگران، این بدبینی و بدگمانی را تقویت میکند و شخص شکاک و بدگمان را دچار نگرانی بیش از دیگران میکند. شخص گمان می کند که هماره در معرض خطر از سوی دیگران است و باید هماره مراقب باشد. احساس بی اعتمادی نسبت به دیگران خود عامل انزواگرایی، ترس، اضطراب، پریشان حالی، افسردگی و مانند آن ها میشود. پس باید احساس بی اعتمادی آنان را درمان کرد و از میان برد؛ زیرا این بی احساس بی اعتمادی بسیار آسیب زا و خطرناک است.
نشانه ها و آثار این شکاکیت، بدبینی و بدگمانی را می توان در اموری چون: 1. آسیب رسانی و فریب کاری دیگران؛ 2. اشتغال ذهنی به تردیدهای ناموجه نسبت به اموری چون وفاداری و یا اعتماد به دیگران شناسایی کرد؛ 3. نهان کاری از ترس سوء استفاده دیگران؛ 4. برداشت های نادرست، تحقیر آمیز و تهدید کننده پنهان از امور و تفسیر نادرست و ناروا از واقعیتهای موجود در زندگی؛ 5. کینه توزی؛ 6. مقابله با دیگران به احتمال تهدید؛ 7. سوء ظن جنسی نسبت به دیگران و تقویت بدگمانی خیانت.
اين افراد بدون هيچ دليل، يا بر پايه شواهد ناچيز و بي اهميت، دچار اين شک هستند که ديگران بـر ضد آنان توطئـه مي کننـد. درباره وفاداري همسر، بستگان و دوستان خويش هميشه تـرديـد دارند و اعمال آنان را به دقت مورد ريزبيني قرار مي دهند تا شواهدي حاکي از نيات خصمانه آنان بيابند و در اغلب موارد حتي تشويق و تمجید و تعریف، مورد سوءتعبيـر قـرار مي گيـرد.
اين افراد به صورت بيمار گونه، حسود هستند. اغلب بدون اين که شواهدي موجود باشد، نسبت به خيانت همسرشان دچار شک و گمان هستند. از آنجا که قادر به اعتماد کردن به ديگران نيستند، نياز شديد به خودکفايي و استقلال دارند و از فعالیت های اجتماعی و گروهی دوری می گزینند.
بررسی ها نشان می دهد که عوامل ارثي در ايـن اختلال دخيل هستند، اما به نظـر مي رسد نقش محيط اوليه پرورش کودک نيز بسيار مهم است. محيط های تربیتی و خانوادگي سرد، انزواجو، بي اعتمادي و سوءظن، موقعيت هاي برانگيزنده حسادت و کاهنده احترام به نفس، بدرفتاري از سوي والدين و رفتار و گفتار طعنه آميز و داراي معاني دوگانه از سوي آنان همه در ايجاد شخصيت پارانوئيد نقش دارند.
آثار بدگمانی و سوء الظن
بدگمانی حالتی است که در شخص به شکل ملکه و یا مقوم در آمده است. این که شخص گاه گاهی درباره امری بدگمان باشد، نمی توان وی را در گروه بدگمان طبقه بندی کرد و این عنوان را به او اطلاق کرد؛ بلکه زمانی می گوییم که شخص بدگمان و سوء الظن دارد که به شکل غالب یا ملکه یا مقوم در آمده باشد.
البته باید توجه داشت که بدگمانی حتی اگر موردی باشد، جایز نیست و شخص باید نسبت به آن موارد دست از بدگمانی بردارد و به جای بدگمانی، خوش گمان باشد. از نظر قرآن، مومنان نسبت به یک دیگر باید خوش گمان و حسن الظن داشته باشند و بر همین اساس اصالت صحت و مانند آن را در رفتار و اعمال ایشان جاری کند.(حجرات، آیه 12) از نظر قرآن حتی در مواردی که احتمال بدگمانی است و شرایط و موقعیت به گونه ای است که انسان را دچار بدگمانی میکند، باید حسن الظن و خوش گمانی را مقدم دارند و از بدگمانی پرهیز کنند؛ زیرا این رویه از فردی و اجتماعی بهتر و پاکیزه تر است؛ زیرا انسان را از گرفتار شدن به بدگمانی و آثار آن دور نگه می دارد و هم چنین جامعه در امنیت روانی و روحی قرار می گیرد و از میزان تنش و درگیری و مانند آن کاسته میشود.(نور، آیات 11 و 12)
بدگمانی به عنوان ملکه و مقوم موجب میشود تا شخص نه تنها نسبت به مردم بلکه نسبت به خدا نیز بدگمان شود که خود گناهی بزرگ است.(حجرات، آیه 12) پیامبر(ص) نیز میفرماید: مَن أساءَ بأخِيهِ الظَّنَّ فَقَد أساءَ بِرَبِّهِ، إنّ اللّهَ تعالى يقولُ: «اجْتَنِبُوا كَثيرا مِنَ الظَّنِّ»؛ هركه به برادر خود گمان بد برد، به پرودگارش گمان بد برده است؛ زيرا خداوند عزّ و جلّ مى فرمايد: «از بسيارى گمانها بپرهيزيد».(كنز العمّال: 7587.)
هم چنین بدگمانی به این شکل موجب میشود که انسان با چیزی که به مرتبه و درجه قطع و یقین نرسیده، به عنوان حقیقت قبول و رفتار کند که خود بسیار خطرناک است. کسانی که به بیماری ترس گرفتارند، گاه امری موهوم را حقیقت دانسته و از آن وحشت میکنند. همین حالت در بدگمان پدید می آید. این گونه است که با امر مظنون به عنوان حقیقت و واقعیت برخورد و تعامل میکند و بر اساس آن قضاوت و داوری کرده و کنش و واکنش نشان می دهد. از همین روست که پیامبر(ص) از چنین تعامل و برخوردی نهی میکند و میفرماید: إذا ظَنَنتُم فلا تُحَقِّقُوا؛ وقتی گمان کردید، پس آن را حقیقت ندانید.(كنز العمّال: 7585. )
از مهم ترین آثاری که می توان برای بدگمانی و سوء الظن بیان کرده می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. بستر گناه: بدگمانی از نظر فردی و شخصی، زمینه و بستر گناه را فراهم می آورد؛ از همین رو، خداوند در آیه 12 سوره حجرات آن را به عنوان «اثم» و گناه دانسته و نهی کرده است.
2. تهدید اخوت و برادر ایمانی: چنان که گفته شد، بدگمانی از نظر اجتماعی، تهدید به شمار می آید؛ زیرا جو روانی جامعه را به هم می ریزد و در روند انسجام اجتماعی و همدلی اختلال وارد می سازد و برادری و اخوت اسلامی را تهدید میکند.(حجرات، آیات 10 و 12)
3. دروغ ترین ها: بدگمانی از مصادیق دروغ ترین دروغ ها است که باید از آن پرهیز کرد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله میفرماید: إيّاكُم و الظَّنَّ؛ فإنَّ الظَّنَّ أكذَبُ الكَذِبِ؛ از گمان بپرهيزيد؛ زيرا گمان دروغترين دروغ است.(بحار الأنوار: ج 75، ص195، حدیث8.)
4. جبن و بخل و حرص: از آثار بدگمانی جبونی و بخل ورزی و حرص است. پیامبر(ص) میفرماید: إنّ الجُبنَ و البُخلَ و الحِرصَ غَريزَةٌ واحِدَةٌ يَجمَعُها سُوءُ الظَّنِّ؛ همانا ترس و بخل و آزمندى، [جلوه هاى] يك خصلتند كه بدگمانى، آنها را فراهم آورده است.(بحار الأنوار: ج 73، ص304، حدیث21.) از آیات و روایات به دست می آید که بخل ریشه در بدگمانی و سوء الظن نسبت به خدا دارد؛ چنان که حرص، زیاده خواهی بیش از استحقاق نیز ریشه در همین بدگمانی دارد. حضرت امیرمومنان (ع) به مالک اشتر می نویسد: إنّ البُخلَ و الجَورَ و الحِرصَ غَرائزُ شَتّى يَجمَعُها سُوءُ الظَّنِّ بِاللّهِ،كُمُونُها في الأشرارِ؛ همانا بخل و ستم و آزمندى خصلتهاى گوناگونى هستند كه بد گمانى به خدا فراهم آورنده آنهاست و در نهاد مردمان بد كردار نهفته اند.( نهج البلاغة: الكتاب 53.؛ بحار الأنوار: ج77، ص243، حدیث1.)
5. سرزنش: کسی که گمان بد دارد، بر اساس آن دیگران را سرزنش میکند که خود موجب گمراهی و دور شدن از راه حق میشود. جالب این است که ما درباره خودمان یقین به فکر و عمل بد و نادرست داریم و خودمان را سرزنش نمی کنیم، ولی بر اساس بدگمانی خودمان، دیگران را به چیزی که یقین نداریم و بلکه تنها گمان یا بدگمانی داریم، سرزنش می کنیم که بسیار نادرست است. عيسى عليه السلام میفرماید: يا عَبِيدَ السَّوءِ، تَلُومُونَ الناسَ على الظَّنِّ، و لا تَلُومُونَ أنفُسَكُم على اليَقينِ؟؛ اى بندگان بد! به صرف گمانى كه به مردم مى بريد، آنان را سرزنش مى كنيد و با وجود يقينى كه به [كردارِ بد ]خود داريد، خويشتن را سرزنش نمى كنيد؟( تحف العقول: ص 501.) حضرت امیرمومنان امام علی(ع) نیز میفرماید: لا تَكُنْ مِمَّن… تَغلِبُهُ نفسُهُ على ما يَظُنُّ، و لا يَغلِبُها على ما يَستَيقِنُ؛ چونان كسى مباش… كه در آنچه گمان مى برد، نفْسش بر او چيره مى آيد و در آنچه يقين دارد، بر نفْس خود چيره نمى شود.( نهج البلاغة: الحكمة 150.) و نیز میفرماید: إيّاكَ أن تَغلِبَكَ نفسُكَ على ما تَظُنُّ و لا تَغلِبَها على ما تَستَيقِنُ؛ فإنَّ ذلكَ مِن أعظَمِ الشَّرِّ؛ زنهار كه نفْست در آنچه گمان مى برى بر تو چيره آيد و تو در آنچه يقين دارى بر او چيره نشوى؛ زيرا اين كار از بزرگترين بديهاست.(غرر الحكم: 2708.)
6. بی دینی: کسی که بدگمان است، بی دین است و به آخرت و آیین اسلام اعتقادی ندارد. امام على عليه السلام میفرماید: لا دِينَ لِمُسِيءِ الظَّنِّ؛ بدگمان، دين ندارد.( غرر الحكم: 10511.)
7. بی ایمانی: بدگمانی بیانگر بی ایمان شخص است. امام على عليه السلام میفرماید: لا إيمانَ مَع سُوءِ الظَّنِّ؛ ايمان، با بد گمانى سازگار نيست.( غرر الحكم: 10534.)
8. افساد امور: بدگمانی موجب میشود تا امور مهم زندگی مختل شود و زمینه ساز بدی و بدکاری را فراهم آورد. امام على عليه السلام میفرماید: سُوءُ الظَّنِّ يُفسِدُ الاُمورَ و يَبعَثُ على الشُّرورِ؛ بد گمانى، كارها را تباه مى كند و باعث روى آوردن به انواع بديها مى شود.(غرر الحكم: 5575.)
9. پستی: برخی از موارد بدگمانی از مصادیق پستی و دنائت است که باید چنین افرادی بدان سرزنش شوند. امام على عليه السلام میفرماید: سُوءُ الظَّنِّ بمَن لا يَخُونُ مِنَ اللُّؤمِ؛ بد گمانى به كسى كه خيانت نمى كند، از پَستى است.( غرر الحكم: 5574.)
10. بدترین گناه و زشت ترین ستم: امام على عليه السلام میفرماید:سُوءُ الظَّنِّ بِالمُحسِنِ شَرُّ الإثمِ و أقبَحُ الظُّلمِ؛ بد گمانى به نيكوكار، بدترين گناه و زشت ترين ستم است.( غرر الحكم: 5573.)
11. تباهگر عبادت: امام على عليه السلام میفرماید: إيّاكَ أن تُسِيءَ الظَّنَّ؛ فإنّ سُوءَ الظَّنِّ يُفسِدُ العِبادَةَ؛ از بد گمانى بپرهيز؛ زيرا بد گمانى عبادت را تباه مى كند.( غرر الحكم: 2709.)
12. از دست رفتن سرمایه اعتماد دو سویه: بدگمانی مهم ترین سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد را از میان می برد و به اشکال گوناگون بحران عدم اعتماد را به وجود می آورد. امام على عليه السلام میفرماید: شَرُّ الناسِ مَن لا يَثِقُ بِأحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ، و لا يَثِقُ بهِ أحَدٌ لِسُوءِ فِعلِهِ؛ بدترين مردم كسى است كه به سبب بدگمانى به هيچ كس اعتماد نمى كند و ديگران نيز به سبب بد كرداريش به او اعتماد نمى كنند.( غرر الحكم: 5748.)
13. همکیش پنداری: بدگمانی همه را به کیش خویش پندارد. از این رو، چون خود به دیگری خیر نمی رساند، گمان میکند که دیگران نیز این گونه هستند. امیرمومنان امام على عليه السلام میفرماید: الرَّجُلُ السَّوءُ لا يَظُنُّ بأحَدٍ خَيرا؛ لأنّهُ لا يَراهُ إلاّ بِوَصفِ نَفسِهِ؛ آدم بد، به هيچ كس خوش گمان نيست؛ زيرا همه را مانند خود مى داند.( غرر الحكم: 2175.) در حقیقت بدطینتی و شرارتی را که در خود می یابد به دیگران نیز تعمیم می دهد؛ آن حضرت(ع) در جایی دیگر میفرماید: الشِّرِّيرُ لا يَظُنُّ بِأحَدٍ خَيرا؛ لأنّهُ لا يَراهُ إلاّ بِطَبعِ نَفسِهِ؛ آدم شرور به هيچ كس گمان نيك نمى برد؛ زيرا همگان را به خوى و خصلت خود مى بيند.( غرر الحكم: 1903.)
14. بدپنداری: بدگمانی نسبت به دیگران در فرآیندی موجب بدپنداری میشود. به این معنا که قوه واهمه او تحت تاثیر بدگمانی او قرار گرفته و پندارهای باطل به جای پندار نیک جایگزین میشود. امیرمومنان امام على عليه السلام میفرماید: مَن ساءَ ظَنُّهُ ساءَ وَهمُهُ؛ هر كه بدگمان باشد، بد پندار شود.( غرر الحكم: 7960.) این بدپنداری چون خوره او را می خورد و اذیت و آزار می رساند. شرایط روحی و روانی اش را از حالت طبیعی خارج کرده و احساس خطر و نگرانی و اضطراب را در او ایجاد و تقویت میکند. نسبت به دیگران، خوش گمانی را از دست می دهد و گمان خیانت در امانت دار و گمان کذب در صادق می برد. از این روست که امیرمومنان (ع) در جایی دیگر به این تاثیر بسیار مخرب و زیانبار بدگمانی اشاره کرده و میفرماید: مَن ساءَت ظُنُونُه اعتَقَدَ الخِيانَةَ بمَن لا يَخُونُهُ؛ هر كه گمانهاى بد برد، كسى را كه به او خيانت نمى كند، خيانتكار داند.( غرر الحكم: 8837.)
15. بدباطنی: از دیگر آثار مخرب و زیانبار بدگمانی، پلشتی باطن و بدباطنی است به طوری که دیگر به سادگی قابلیت اصلاح وجود نخواهد داشت. امیرمومومنان امام على عليه السلام در این باره میفرماید: مَن ساءَ ظَنُّهُ ساءَت طَوِيَّتُهُ؛ هر كه بدگمان باشد، بد باطن شود. (غرر الحكم: 7792.)
16. از دست رفتن صلح و آشتی: بدگمانی به طوری چون خوره شخص را از درون می خورد و سلامتش را دگرگون میکند که دیگر جایی برای صلح و صفا و آشتی باقی نمی ماند. شخص دیگر نمی تواند کینه ها را از خود دور کند و دست صفا و صمیمت به سوی کسی دراز کند و از در آشتی در آید. امام علی(ع) میفرماید: مَن غَلَبَ علَيهِ سُوءُ الظَّنِّ لَم يَترُكْ بينَهُ و بينَ خَلِيلٍ صُلحا؛ هر كه بد گمانى بر او چيره شود، جاى آشتى با هيچ دوستى باقى نگذارد. (غرر الحكم: 8950.)
17. از دست رفتن اعتماد: از دیگر آثار مخرب و زیانبار بدگمانی از دست رفتن اعتماد میان افراد جامعه است. بدگمانی اجازه نمی دهد تا شخص به دیگری اعتماد کند. امام على عليه السلام میفرماید: أسوَأُ النَّاسِ حالاً مَن لَم يَثِقْ بَأحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ، و لَم يَثِقْ بهِ أحَدٌ لِسُوءِ فِعلِهِ؛ آن كس حال و روزش از همه بدتر است كه به سبب بد گمانيش، به كسى اعتماد ندارد و به سبب بد كرداريش ديگران نيز به او اعتماد نمى كنند.( كنز الفوائد: 2/182.)
18. وحشت تنهایی: وقتی انسان به کسی اعتماد نداشته باشد، در تنهایی گرفتار شده و وحشت تنهایی او را هرگز رها نخواهد ساخت؛ زیرا جامعه گریز میشود و توانایی مهارت جامعه پذیری را از دست می دهد. امام على عليه السلام میفرماید: مَن لَم يَحسُنْ ظَنُّهُ استَوحَشَ مِن كُلِّ أحَدٍ؛ هر كه خوش بين نباشد، از همگان گريزان باشد (با هيچ كس خو نگيرد). ( غرر الحكم: 9084.)
19. از دست رفتن دوستان شفیق: از دیگر آثاری است که امام على عليه السلام ـ در سفارش به فرزند خود حسن عليه السلام ـ به آن اشاره کرده و فرموده است: لا يَعدَمُكَ مِن شَفيقٍ سُوءُ الظَّنِّ؛ بد گمانى، تو را از دوست دلسوز محروم نكند.( بحار الأنوار: ج77، ص211، حدیث1.)
20. مرگ زودرس: انسان دارای اجل معلق و اجل مسمی است. اجل معلق به رفتار انسان وابسته است و خوب و بد اعمال چون صله رحم و ترک آن یا صدقه و ترک آن می تواند در تقدیم و تاخیر آن نقش داشته باشد. از نظر قرآن، شکاکیت و بدگمانی به ویژه نسبت به خداوند موجب میشود تا شخص گرفتار مرگ زودرس شود؛ چنان که ترک شک و بدگمانی می تواند مرگ را تا اجل مسمی به تاخیر اندازد: قالَت رُسُلُهُم اَفِى اللّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّمـوتِ والاَرضِ يَدعوكُم لِيَغفِرَ لَكُم مِن ذُنوبِكُم ويُؤَخِّرَكُم اِلى اَجَل مُسَمًّى…(ابراهيم، آیات 9 و 10)
21. ناتوانی از درک حقایق: چنان که گفته شد بدبینی و بدگمانی موجب میشود که واقعیتها و حقایق آن چه که هست برای شخص قابل درک و ادراک نباشد و برداشت های ناروا از آن داشته باشد. خداوند در قرآن نیز غوطه خوری در شکاکیت وبدگمانی را مايه محروميّت انسان از درك حقايق دانسته است.(دخان، آیات 7 تا 9؛ تفسير التحريروالتنوير، ج 12، جزء 25، ص 284 – 285)
22. مانع از اطاعت خدا و بندگی: بدبینی و بدگمانی بسیار قوی تر از شک و تردید در انسان تاثیر بد می گذارد و انسان را از اطاعت و بندگی خدا دور می سازد و به رفتارهای شیطانی سوق می دهد و زمینه ضلالت و گمراهی، ترک جهاد، ایجاد اختلاف و کفر و شرک و مانند آن ها را فراهم می آورد.(نور، آیات 47 تا 50؛ توبه، آیات 44 و 45؛ هود، آیه 110؛ ابراهیم، آیات 9 و 10؛ غافر، آیه 34)
عوامل بدگمانی
چنان که گفته شد عوامل چندی در ایجاد بدگمانی نقش دارد که از جمله آن ها بدگمانی نسبت به خدا است. هم چنین در روایات عاملی چون ریب نیز مطرح شده است. از نظر اسلام، ریب تاثیر به سزایی در ایجاد بدگمانی در اشخاص دارد. ریب حالتی از شک است که در عمل نیز خودنمایی میکند. از این روست که امام على عليه السلام نسبت به این گونه از شکوک هشدار و میفرماید: الرِّيبَةُ تُوجِبُ الظِّنَّةَ؛ شكّ، موجب بدگمانى است.( غرر الحكم: 346.) ایشان در جایی دیگر نیز فرموده است: المُرِيبُ أبدا عَلِيلٌ؛ شكاك، همواره بيمار است.( غرر الحكم: 839.) بنابراین، برای رهایی از انواع بیماری ها باید از شک و ریب دوری کرد تا سلامت خود را به دست آورد. از نظر امام على عليه السلام عاقل از ریب دوری میکند؛ زیرا خود عامل بیماری های خطرناک دیگر است. ایشان میفرماید: لِكُلِّ إنسانٍ أربٌ، فَابعُدُوا عَن الرَّيبِ؛ هر انسانى عقلى دارد؛ پس، از شك دورى كنيد.( غرر الحكم: 7306.)
از جمله آثار ریب می توان به گرایش شخص به غیبت اشاره کرد. امام على عليه السلام میفرماید: مَن كَثُرَت رِيبَتُهُ كَثُرَت غِيبَتُهُ؛ هر كه شكّش زياد باشد، غيبتش [از مردم يا مردم از او] زياد شود.( غرر الحكم: 8094.)
موارد جواز بدگمانی
البته در برخی از موارد به طور مصداقی و موردی جایز است که انسان بدگمان باشد نه خوش گمان؛ زیرا اگر این گونه عمل نکند؛ زیان خواهد کرد و آسیب می بیند. خوش گمانی زیاد موجب سوء استفاده دیگران میشود و شخص از جایی که خوش گمان است، ضربه می خورد. از این روست که پيامبر خدا صلى الله عليه و آله میفرماید: اِحتَرِسُوا مِنَ النَّاسِ بسُوءِ الظَّنِّ؛ با بدبينى، خويشتن را از گزند مردم نگه داريد.( بحار الأنوار: ج77، ص158، حدیث142.)
هم چنین امام على عليه السلام میفرماید: إذا استَولَى الصَّلاحُ على الزَّمانِ و أهلِهِ ثُمّ أساءَ رَجُلٌ الظَّنَّ برَجُلٍ لَم تَظهَرْ مِنهُ حَوبَةٌ فقد ظَلَمَ، و إذا استَولى الفَسادُ على الزَّمانِ و أهلِهِ فَأحسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ برجُلٍ فَقَد غَرَّرَ؛ هر گاه درستى و پاكى بر روزگار و مردمش حكمفرما شد، اگر كسى به ديگرى بى آن كه گناهى از او آشكار شود گمان بد برد ستم كرده است و هرگاه فساد و نا راستى بر روزگار و مردم آن چيره شد، اگر كسى به ديگرى گمان نيك برد و خوش بين باشد، فريب خورده است.( نهج البلاغة: الحكمة 114.)
انسان با دشمن اگر پیمان صلح بست و آشتی کرد نمی بایست از مکر او خود را ایمن بداند، بلکه باید هوشیار باشد و نسبت به او سوء ظن و بدگمان باشد. امام على عليه السلام ـ در فرمان استاندارى مصر به مالك اشتر ـ نوشت: الحَذَرَ كُلَّ الحَذَرِ مِن عَدُوِّكَ بعدَ صُلحِهِ؛ فإنَّ العَدُوَّ ربَّما قارَبَ لِيَتَغَفَّلَ، فَخُذْ بِالحَزمِ، و اتَّهِمْ في ذلكَ حُسنَ الظَّنِّ؛ بعد از صلح با دشمنت، از او سخت برحذر باش؛ زيرا گاه دشمن، خود را به تو نزديك مى كند، تا غافلگيرت سازد؛ پس دورانديش و محتاط باش و خوش بينى به دشمن را متهم كن.( نهج البلاغة: الكتاب 53.)
در برخی از محیط ها و زمان ها، رفتارهای زشت و بد ارزشی میشود و هنجار دانسته شده و بر اساس آن عمل میشود. در چنین محیط هایی نیز نباید خوش گمان بود. امام صادق عليه السلام میفرماید:إذا كانَ الزَّمانُ زَمانَ جَورٍ و أهلُهُ أهلَ غَدرٍ فالطُّمَأنِينَةُ إلى كُلِّ أحَدٍ عَجزٌ؛ اگر روزگار، روزگارِ ستم باشد و مردمش اهل نيرنگ، اطمينان كردن به تمام افراد درماندگى است.( تحف العقول:ص 357)
اصولا خوش گمانی خوب است ولی نه تا جایی که همه اسرار و رازها را به او گفت، بلکه یک رگه ای از بدگمانی لازم است تا برخی از اسرار را نگوید و حفظ کند. امام صادق عليه السلام میفرماید: لا تَثِقَنَّ بأخِيكَ كُلَّ الثِّقَةِ؛ فإنَّ صَرعَةَ الاستِرسالِ لا تُستَقالُ؛ به برادرت اعتماد كامل و تمام مكن؛ زيرا زمين خوردن ناشى از اطمينان كردن بخشودنى نيست.( تحف العقول:ص 357.)
امام كاظم عليه السلام نیز میفرماید: إذا كانَ الجَورُ أغلَبَ مِنَ الحَقِّ لَم يَحِلَّ لأحَدٍ أن يَظُنَّ بأحَدٍ خَيرا حتّى يَعرِفَ ذلكَ مِنهُ؛ هرگاه ستم و نا راستى، از حق و راستكارى بيشتر بود، بر هيچ كس روا نيست كه به كسى گمان خوب برد، مگر آن گاه كه خوبى او بر وى معلوم شود.( الكافي: ج 5، ص298، حدیث2.)
امام هادى عليه السلام نیز میفرماید: إذا كانَ زَمانٌ، العَدلُ فيهِ أغلَبُ مِن الجَورِ فَحَرامٌ أن تَظُنَّ بأحَدٍ سُوءا حتّى يُعلَمَ ذلكَ مِنهُ. و إذا كانَ زَمانٌ، الجَورُ أغلَبُ فيهِ مِن العَدلِ فليسَ لأحَدٍ أن يَظُنَّ بأحَدٍ خَيرا ما لَم يَعلَمْ ذلكَ مِنهُ؛ هر گاه روزگارى بود كه عدالت در آن بر ستم غالب باشد، حرام است كه به كسى گمان بد برى، مگر اين كه بدى او بر تو معلوم شود و هرگاه روزگارى بود كه در آن بيداد بر دادگرى غالب باشد، هيچ كس نبايد به كسى گمان نيك برد، مگر اين كه خوبى او بر وى معلوم شود.( أعلام الدين:ص 312.)
راه درمان بدگمانی
از راه های اصلاح بدگمانی و درمان آن، خوش گمانی به خدا است. دیگر آن که آن را گناه بداند و از آن اجتناب ورزد. هم چنین با تقویت حسن ظن و تاکید بر جنبه خیرخواهی دیگران و تصدیق ایشان به خیرخواهی می توان از بدگمانی رست. همان طوری که پیامبر(ص) «اذن خیر» بود(توبه، آیه 61) می بایست این گونه عمل کرد تا نگاه مثبت در انسان ایجاد شود. پیامبر(ص) برای هدایت مردم و جلب قلوب ایشان با این که میدانست منافقان سخنانی که بر زبان می رانند مقاصد دیگری را در نظر دارند، ولی خوش بینانه با ایشان برخورد می کرد و سخنان ایشان را حمل بر جنبه های مثبت و سازنده می نمود تا جایی که منافقان ایشان را به عنوان «اذن» یعنی حرف شنو و شخص ساده ای که هر چیزی را می پذیرد و باور میکند، یاد می کردند. خداوند در این آیه بیان میکند که ایشان برای خیر خواهی نسبت به ایشان این گونه عمل می کرد؛ چرایی این رفتار را باید در حرص شدید آن حضرت(ص) برای هدایت مردم و رهایی از آتش دوزخ دانست.(توبه، آیه 128؛ نحل، آیه 37) این گونه بود که خودش را به رنج می انداخت(شعراء، آیه 3) و سخنان یاوه و درشت ایشان را گوش می داد و مقاصد نهان ایشان را که بدان علم قطعی و شهودی داشت، به روی ایشان نمی آورد و به همان ظاهر کلام ایشان مستند می کرد و می پذیرفت؛ چرا که ایشان بر خلق عظیم و دنبال هدایت مردم بوده است.(قلم، آیه 4)
اصولا سنت و سیره چهارده معصوم(ع) این بو که هماره خوش گمان به دیگران بوده و بر اساس این اصل رفتار می کردند و کنش و واکنش داشتند. اگر بخواهیم بیماری بدبینی و بدگمانی را درمان کنیم باید همین رویه را در پیش گیریم و نسبت به هستی و خدا خوش بین و نسبت به رفتار دیگران خوش گمان باشیم و بدگمانی و شکاکیت را کنار بزنیم. امیرمومنان امام على عليه السلام میفرماید: مَن ظَنَّ بكَ خَيرا فَصَدِّقْ ظَنَّهُ؛ هر كه به تو گمان نيك بُرد، چنان كن كه گمانش به تو واقعيت پيدا كند.(بحار الأنوار: ج 74، ص417، حدیث39.)
خداوند برای درمان بیماری روانی بدبینی و بدگمانی عنصر ایمان را بسیار مهم دانسته و میفرماید اگر بخواهیم خود و دیگران را درمان کنیم باید به اصل ایمان به عنوان مهم ترین عامل درمانی توجه کنیم. ایمان به خدا و قیامت و حساب و کتاب آن، موجب میشود تا انسان هماره جنبه مثبت را مورد توجه قرار دهد؛ زیرا حکمت الهی اقتضا میکند که خیر بیش تر از شر بر جهان و جامعه حاکم باشد. بنابراین، اصل با خیر و خوبی است و جنبه خیر در هر چیزی قوی تر و برتر است. پس بر اساس اصالت صحت در رفتار دیگران و جنبه خیرگرایی در آن، رفتارهای حتی مشکوک دیگران را بر رفتار صحیح حمل می کنیم تا این گونه از بدگمانی و بدبینی رها شویم.(نور، آیه 12)
عامل تقوای الهی نیز نقش بسیار مثبتی برای خوش بینی و خوش گمانی دارد. از این روست که انسان متقی هرگز نسبت به دیگران بدگمان نخواهد بود و جنبه های منفی و احتمالی را به جنبه مثبت و درست حمل میکند.(حجرات، آیه 12)
برداشت مثبت از سخن و کلام دیگران ارایه دادن موجب میشود تا خوش بینی و خوش گمانی در انسان ایجاد و تقویت گردد و از بیماری بدگمانی رهایی یابد. خداوند میفرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد چون در راه خدا سفر مى كنيد [خوب] رسيدگى كنيد و به كسى كه نزد شما [اظهار] اسلام مى كند مگوييد تو مؤمن نيستى [تا بدين بهانه] متاع زندگى دنيا را بجوييد چرا كه غنيمتهاى فراوان نزد خداست قبلا خودتان [نيز] همين گونه بوديد و خدا بر شما منت نهاد پس خوب رسيدگى كنيد كه خدا همواره به آنچه انجام مى دهيد آگاه است.(نساء، آیه 94)
اجتناب از تفحص در موارد مشکوک می تواند شخص را از بدبینی و بدگمانی دور نگه دارد. خداوند میفرماید: وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ؛ و [گر نه] چرا وقتى آن را شنيديد نگفتيد براى ما سزاوار نيست كه در اين [موضوع] سخن گوييم [خداوندا] تو منزهى اين بهتانى بزرگ است. (نور، آیه ۱۶)
خوش بینی و خوش گمانی نسبت به رفتار دیگران از دیگر عوامل رهایی از بدگمانی است. خداوند میفرماید: لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُبِينٌ؛ چرا هنگامى كه آن [بهتان] را شنيديد مردان و زنان مؤمن گمان نيك به خود نبردند و نگفتند اين بهتانى آشكار است (نور، آیه ۱۲) در این به مومنان یاد داده میشود تا در برابر موارد مشکوک، گمان نیک برده و با خوش گمانی با مطلب مواجه شوند و موارد مشکوک را بر جنبه صحیح و درست آن بار کنند تا این گونه از بیماری بدگمانی و بدبینی رهایی یابند و دچار تبعات و پیامدهای زشت چون افک و افترا نسبت به دیگران نشوند و خود را دچار مشکلات دیگر و تبعات و پیامدهای آن نکنند.
امام على عليه السلام خوش گمانی را نشانه عقلانیت می داند و میفرماید: ظَنُّ الإنسانِ مِيزانُ عَقلِهِ، و فِعلُهُ أصدَقُ شاهِدٍ على أصلِهِ؛ گمان انسان، ترازوى خرد اوست و كردارش، راست گوترين گواه بر اصالت او.( غرر الحكم: 6039.) پس اگر کسی بدگمان بود، از خرد بهره آن چنانی نبرده است. ایشان در جایی دیگر میفرماید: ظَنُّ الرَّجُلِ على قَدرِ عَقلِهِ؛ گمان مرد، به اندازه خرد اوست.( غرر الحكم: 6038.)
هم چنین با حسن ظن و خوش گمانی می توان از وحشت تنهایی بیرون آمد و قلوب مردمان جلب و جذب خود کرد. امام على عليه السلام میفرماید: مَن حَسُنَت بهِ الظُّنونُ رَمَقَتهُ الرِّجالُ بِالعُيونِ؛ هركه گمانها به او نيكو باشد، چشمهاى مردم به وى دوخته شود.( بحار الأنوار:ج 77، ص419، حدیث40.)
امام على عليه السلام ـ درباره گمانهايى كه در قرآن آمده است ـ فرمود:الظَّنُّ ظَنّانِ: ظَنُّ شَكٍّ و ظَنُّ يَقينٍ، فما كانَ مِن أمرِ مَعادٍ مِن الظَّنِّ فهُو ظَنُّ يَقينٍ، و ما كانَ مِن أمرِ الدُّنيا فهُو ظَنُّ شَكٍّ؛ گمان دو گونه است: گمانى كه شكّ است و گمانى كه يقين است. مقصود از هر گمانى كه مربوط به كار معاد شود، گمان يقينى و هر گمانى كه مربوط به كار دنيا باشد، گمان شكّى است.(التوحيد:ص 267.)
این که دیگران نسبت به برخی از ماها و یا رفتار ما نگاه منفی دارند و دچار بدگمانی و سوء الظن می شوند، به سبب قرار گرفتن در محیط ها و یا موقعیت هایی است که این بدگمانی را ایجاد یا تقویت میکند. بنابراین، برای رهایی از چنین امری باید موقعیت ها را بسنجیم و واقع بینانه رفتار کنیم و با پرهیز و اجتناب از این موقعیت ها، بدگمانی رااز دیگران دور سازیم. امام على عليه السلام میفرماید: مَن وَقَّفَ نفسَهُ مَوقِفَ التُّهَمَةِ فلا يَلُومَنَّ مَن أساءَ بهِ الظَّنَّ؛ هر كه خود را در جايگاه تهمت و بدگمانى نهد، نبايد كسى را سرزنش كند كه به او گمان بد برده است.( الأمالي للصدوق:ص 380، حدیث483.)
آن حضرت(ع) در جایی دیگر نیز میفرماید: مَن دَخَلَ مَداخِلَ السَّوءِ اتُّهِمَ، مَن عَرَّضَ نَفسَهُ للتُّهَمَةِ فلا يَلُومَنَّ مَن أساءَ بهِ الظَّنَّ؛ هركه به جاهاى بد آمد و شد كند، متهم مى شود و هر كه خود را در معرض تهمت قرار دهد، نبايد كسى را كه به او گمان بد برده است، سرزنش كند.( كنز الفوائد: ج 2، ص182.)
امام على عليه السلام هم چنین میفرماید: مُجالَسَةُ الأشرارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالأخيارِ؛ همنشينى با بدان، بد گمانى به نيكان را در پى دارد.( بحار الأنوار:ج 74، ص197، حدیث31.)